مديريت و ويزگي هاي مديران نمونه از ديدگاه قرآن

به بسيج امكانات و رهبري اين امكانات بسوي آن هدف مشخص ، اقدام كند . البته بايد توجه داشت كه شيوه رهبري و مديريت در هر تمدني بستگي به ساخت فرهنگي آن تمدن دارد در اين مجموعه حدود 65 آيه در قرآن مورد بررسي قرار گرفته و در كنار آن نظري هم به روايات شده است كه در 4 فصل و 76 صفحه تنظيم شده است.
2- مفاهيم و تعاريف مديريت : براي مديريت تعاريف مختلفي آمده است : مديريت را مي توان علم و هنر متشكل و هماهنگ كردن ، رهبري و كنترل فعاليت هاي دسته جمعي براي نيل به اهداف مطلوب يا حداكثر كارايي تعريف كرد . صاحب نظري ، مديريت را هنر اجراي امور بوسيله ديگران توصيف كرده و بر نقش ديگران و قبول هدف از سوي آنان تأكيد ورزيده است (فالت،1924) گروهي مديريت را علم و هنر و هماهنگي كوششها و ساعي هدايت و كنترل كوششهاي اعضاي سازمان و استفاده از تمام منابع سازمان براي دستيابي به اهداف معين كرده اند (دانلي و همكاران،1971) و بالاخره مديريت را با تكيه بر بعد انساني آن از يك سو و با توجه هدف الهي آن از سوي ديگر چنين تعريف مي كنيم » مديريت يعني كار كردن با مردم ، ميان مردم ، براي مردم به خاطر خدا » منظور از تعريف فوق اين است كه هيچ نهاد اجتماعي بدون در نظر گرفتن مردم يا انسان ها و نيازهاي آنها و بدون آن كه نظام متعلق به آنها باشد تأسيس نمي شود.
چنانكه اگر نگاهي به زندگي پيامبر اكرم بيفكنيم ، مي بينيم آن حضرت قبل و بعد از بعثت در ميان مردم بودند و همه جا عضو گروه محسوب مي شدند با همه بزرگي و عظمت حضرت مي فرمود :« ما اَنا اِلّا لواحِدِ مِنكم » من كسي جز يكي از شما نيستم براي مردم ، به مفهوم در خدمت مردم و خادم آنها بودن است .
ضرورت مديريت :
اكنون عصر مديريت و رهبري است و موفقيت نهادها و سازمانها تا حد زيادي به كارائي و اثر بخشي مديريت بستگي دارد . با توجه به ضرورت اهميت مديريت كه سبب پيدايش گرايش ها و انواع مختلف مديريت شده است ، كمتر دانشگاهي در گوشه و كنار جهان وجود دارد كه بتدريس رشته هاي مديريت دولتي ، بازرگاني ، بيمارستاني ، صنعتي ، نظامي ، عمومي ، آموزشي و غيره نشان دهند . اين ضرورت و نياز مي باشد اگرچه مديريت هاي مختلف در اصول يكسان هستند ولي از جنبه هاي فني و عملي با هم تفاوت زيادي دارند . اما در آثاري چون قابوسنامه ، اخلاق ناصري و مدينه فاضله فارابي با توجه به شرايط روشهايي كه براي آماده سازي رهبري اجتماعي ارائه مي دهند روي هم رفته بر اكتسابي بودن صفات مديريت و رهبري تكيه دارند . در كتاب پرارزش اخلاق ناصري ضمن آن كه انسان را قابل تربيت مي داند انتخاب راهي غير از راه درست تربيت را شقاوت آور مي داند .
خواجه نصير تأكيد تام و تمامي بر تربيت پذيري انسان دارد و زندگي آني او را منوط به تربيت او مي داند . او براي تمام ويژگي هاي انساني صفات متضادي را برمي شمرد و راه هاي تبديل رذائلي مانند ترس و جبر ، بخل و گستاخي و بي حيايي و رقيت را به فضائلي مانند شهادت ، ايثار ، تواضع و حرّيت بيان مى كند و مي گويد كه هركس مي تواند خود را بسازد و به آنچه مي خواهد برسد.
اصول و اركان مهم مديريت :
1- برنامه ريزي : برنامه ريزي عبارت است از تعيين اهداف و تدارك فعاليتها ، امكانات و وسايل براي تحقق اهداف ، مدير در صورتي مي تواند كاري را درست انجام دهد كه قبل از انجام آن بداند كه مي خواهد به چه چيزي دست يابد .
طرح كار روزانه : 1- تعيين وظايفي كه هر روز بايد انجام شود .2- اولويت بندي وظايف روزانه3- انجام دادن وظيفه بر اساس اولويت بندي انجام شده در زمان مشخص4- بازنگري و ارزشيابي عملكرد روزانه و استفاده از نتايج آن براي اصلاح برنامه
2- سازماندهي : فراگرد سازماندهي يعني جريان نظم و ترتيب دادن به كار و فعاليت ، تقسيم و تكليف آن به افراد به منظور انجام دادن كار و تحقق هدفهاي معين.
چنانكه در قرآن ( آيه 20 سوره نمل ) آمده است :
« و تَفَقََّد الطََّيرَ فَقال مالي لا اَريَ الهُدهُدَ ام كان مِنَ الغائِبينَ »
« سليمان در جستجوي پرنده ( هدهد ) برآمد و گفت چرا هدهد را نمي بينم يا اينكه از غايبان است . »
در آيه فوق به فرازي از زندگي شگفت انگيز سليمان اشاره كرده است و ماجراي هدهد و ملكه سبا را بازگو مي كند .
( درسهاي آموزنده اين آيه و تأثير آن در زندگي همه انسانها و روند همه حكومتها )
1- رئيس حكومت يا يك مدير بايد آنچنان در سازمان تشكيلاتى خود دقيق باشد كه حتي غيبت يك فرد عادي و كوچك را احساس و پيگيري كند.
2- مراقب تخلف يك فرد ياشد و براي اينكه روي ديگران اثر نگذارد محكم كاري كند و پيشگيري لازم را بعمل آورد.
3- هرگز كسي را نبايد غياباً محاكمه كرد . بايد اجازه داد در صورت امكان از خودش دفاع كند.
4- بايد جريمه به مقدار جرم باشد و براي هر جرمي مجازات متناسبي در نظر گرفته شود و سلسله مراتب رعايت گردد.
3- هدايت و رهبري : وظيفه هدايت و رهبري ايجاب مي كند كه مديران همواره با كاركنان خود در كنش و واكنش متقابل قرار گيرند . رهبري در مديريت ، فراگرد اثر گذاري و نفوذ در رفتار اعضاي سازمان براي ياري و هدايت آنها در ايفاي وظايفشان است .
4- نظارت و كنترل : نظارت و كنترل مرحله اي از مديريت است كه در آن بايد معلوم شود كه آيا هدف هاي سازماني تحقق پيداكرده اند يا نه ، به عبارت ديگر ، نظارت و كنترل ، فراگرد ارزشيابي عملكرد فردي و سازماني است . مديريت خوب مستلزم نظارت و كنترل مؤثر است . كنترل فراگردي است كه چهارمرحله دارد :
الف- تعيين ملاكها و روشهاي سنجش عملكردها . ب – نظارت بر عملكردها و سنجش و اندازه گيري آنها . ج- بازنگري يا مقايسه نتايج حاصله از سنجش عملكرد با ملاكها و اهداف تعيين شده . د- اقداماتي براي تصحيح عملكرد.
5- هماهنگي و ارتباطات : در امر برقراري ارتباط مؤثر در مديريت رعايت نكات زير ضروري است :
1- هر مديري در درجه اول بايد بداند كه با ارتباط به چه چيزي مي خواهد دست يابد ( هدف و منظور پيام براي او دقيقاً روشن باشد )
2- پيام را بدون هيچ ابهام و پيچيدگي در قالب علائم و نشانه هاي قابل تشخيص و درك ارسال نمايد.
3- قابليت پذيرش پيام از سوي مخاطبان را بررسي كند.
4- مجرا يا رسانه اي را كه براي انتقال پيام مناسب است با توجه به شرايط زماني و مكاني انتخاب كند.
5- به تأثير دريافت و درك پيام در نزد افراد مخاطب توجه كند از نظر قرآن مدير بايد يك انسان كامل ، جامع و برتر از ديگران باشد . چرا كه نقش تربيتي و محوري مدير بسيار برجسته و پرارزش است بنابراين هماهنگ كننده و كنترل كننده امور يك جامعه بايد داراي صفات عالي باشد.
فضائل و صفات اخلاقي مدير در قرآن : 1- حسن خلق 2- دلسوزي 3- تقوا 4- تواضع و فروتني زينت مديريت 5- امانتداري 6- بي اعتنايي به ماديات 7- داراي بصيرت 8- صبر و شكيبايي 9- صداقت 10 شرح صدر.
1- حسن خلق : يكي از اركان اساسي سعادت و بهروزي در زندگي مادي و معنوي بشر محاسن و مكارم اخلاقي است . قرآن كريم كتاب آسماني مسلمين با بيان سرگذشت اقوامي همچون لوط ، هود ، صالح ، موسي ، سليمان ، عيسي ، و … در قالب داستان و قصه در واقع ، نمايشگر بخشي از زيبايي ها و زشتي ها ي اخلاقي و تأثير آن در پيروزي و شكست امّت هاي پيشين مي باشد رسول خدا مي فرمايند : « شما را به مكارم اخلاق توصيه مي كنم زيرا خدا مرا به همين منظور فرستاده است ( اِنما بُعِثتُ لِاُتمِمَ مَكارِم اخلاق )
( همانا من براي تكميل والائي هاي اخلاق برانگيخته شده ام. ) مكارم اخلاقي براي مدير به منزلۀ مشاوري آگاه و معاوني آشناست كه در كليه عرصه هاي مديريت بويژه در هنگام مواجهه با مشكلات و نابساماني ها يار و مددكار اوست .
آثار و بركات حسن خلق در مديريت : آراستن قدرت مديريت و رهبري به خوش خلقي و مكارم اخلاقي ، كاري مدبرانه است كه داراي آثار و بركات فراواني است كه در اينجا با استناد به سخنان پيشوايان دين به بخشي از آنها مي پردازيم :
1- حسن خلق همچون دژي پولادين از كيان مديريت صيانت مي كند.
حضرت علي (ع) مي فرمايد : نيكو سيرتي زينت قدرت و دژ حكومت است.
2- حسن خلق مايه تحكيم روبط اجتماعي بر پايه مهر و محبت مي شود . پيامبر (ص) مي فرمايد : « اخلاق نيك ، دوستي و محبت را تحكيم مي بخشد »
3- حسن اخلاق سبب عمران و آبادي شهرها و طولاني شدن عمر مي شود.
4- حسن اخلاق مايۀ عزت و سربلندي است.
2- دلسوزي : دلسوزي : « خُدِ العَفوَ وَ أمُر بِالعُرفِ وَ أَعرِض عَنِ الجهِلينَ »«با آنها مدارا كن و عذرشان را بپذير و به نيكها دعوت نما و از جاهلان روي بگردان » در اين آيه سه قسمت از وظايف رهبران و مبلغان بصورت خطاب به پيامبر آمده  و در آغاز مي گويد : « در طرز رفتار با مردم سختگير مباش و با آنها مدارا كن ، عذرشان را بپذير ، و بيش از آنچه قدرت دارند از آنها مخواه.» راه پيروزي بر اين مشكل گلاويز شدن با جاهلان نيست ، بلكه بهترين راه تحمل و حوصله ، ناديده گرفتن و نشنيده گرفتن اينگونه كارهاست ، تجربه نشان مي دهد براي بيدار ساختن جاهلان و خاموش كردن آتش خشم و حسد و تعصبشان اين بهترين راه است.
« فَلَعَلَّكَ باخِع نَفسَكَ علي آثارِهِم اِن كم يومنُوا بهذَا الحديث اَسَفاً » (سوره كهف – آيه 6 )
در آيه فوق به يكي از مهمترين شرايط رهبري كه همان دلسوزي نسبت به امت اشاره كرده مي گويد : « گوئي تو مي خواهي جان خود را بر باد دهي و خويشتن را از شدت اندوه هلاك كني كه چرا به اين كتاب آسماني ايمان نمي آوريد؟ »
3- تقوا « يا ايها الَّذينَ آمَنوا اِن تتقوا الله يجعَل لَكُم فرقاناً و يُكَفِّر عَنكُم سَيِّئاتِكُم و يَغفِر لَكُم والله ذوالفضل العظيم »
اي كساني كه ايمان آورده ايد اگر از ( مخالف فرمان ) خدا بپرهيزيد براي شما وسيله اي براي جدايي حق از باطل قرار مي دهد ( و روشن بيني خاصي كه در پرتو آن حق را از باطل خواهيد شناخت ) و گناهان شما را مي پوشاند و شما را مي آمرزد و فضل و بخشش عظيم دارد.
در اين آيه اشاره به اهميت تقوا و آثار آن در سرنوشت انسان مي كند در اين آيه چهار ثمره براي تقوا و پرهيزكاري بيان شده است . اما مطلب مهمي كه بايد جداً به آن توجه داشت و مانند بسياري ديگر از مفاهيم سازنده اسلامي در ميان مسلمانان دستخوش تحريف شده بسيارند كسانيكه خيال مي كنند آدم با تقوا كسي است كه زياد لباس و بدن خود را آب بكشد و همه كس و همه چيز را نجس يا مشكوك بداند و در مسائل اجتماعي انزوا درآيد و دست به سياه و سفيد نزند و در برابر هر مسئله اي سكوت اختيار كند ، اينگونه تفسيرهاي غلط براي تقوي و پرهيزكاري در واقع يكي از عوامل انحطاط جوامع اسلامي محسوب مي گردد.
4- تواضع و فروتني زينت مديريت : تواضع آن شكسته نفسي است كه مانع از بهتر دانستن خود از ديگري مي شود . و نيز معناي آن است كه انسان ، خود را از كساني كه در جاه و مقام از او پايين ترند ، برتر نداند و نيز به معناي شكسته نفسي و افتادگي آمده است كه آدمي خود را از ديگران بالاتر نبيند.
انسانهاي متواضع به مثابه درختان پرباري هستند كه هر مقداري كه ميو زيادتري آورند افتادگي و تواضعشان بيشتر مي شود . بعنوان مثال پيامبرالهي و ائمه معصومين (ع) از نظر علم و فضيلت ، سخاوت و شجاعت ، عصمت ، و عدالت و مجموعه خصلت هاي ارزشمند معنوي سر آمد همه انسانهاي جهان مي باشند ، در تواضع و فروتني به همان مقدار از ديگران قرار دارند.
آثار تواضع : برخورد متواضعانه در كل جامعه بويژه در حوزه هاي مديريتي داراي آثار و فوايد گرانقدري است كه مي تواند مدير را نيل به اهداف مورد نظر ياري نمايد.
تواضع : ( سوره قصص آيه 77 ) در آيه فوق بني اسرائيل به قارون چهار اندرز پرمايه مي دهند : نصيحت اول : نخست مي گويند « در آنچه خدا به تو داده است سراي آخرت را جستجو كن » « و ابتغ يما اتاك الله الدار الآخرة » در آيه فوق اشاره به اينكه مال و ثروت برخلاف پندار بعضي از كج انديشان چيز بدي نيست مهم آن است كه ببينيم در چه راهي به كار مي افتد .
نصيحت دوم : « سهم و بهره ات از دنيا را فراموش مكن » « و لا تنس نصيبك من الدنيا » اين يك واقعيت است كه هر انسان سهم و نصيب محدودي از دنيا دارد يعني اموالي كه جذب بدن او يا صرف لباس او مي شود مقدار معينى است و مازاد بر آن به هيچ وجه قابل جذب نيست و انسان بايد اين حقيقت را فراموش كند.
نصيحت سوم : « همانگونه كه خدا به تو نيكي كرده است تو هم نيكي كن » ( و احسن كما احسن الله اليك ) اين نيز يك واقعيت است كه انسان هميشه ، چشم بر احسان خدا دوخته و از پيشگاه او هر گونه خير و نيكي را تقاضا كند . نصيحت چهارم اينكه « نكند كه اين  امكانات مادي تو را بفريبد و آن را در راه « فساد » به كار گيري در اين جمع بندي به اينجا مي رسيم كه اين اندرزگويان در مرحله نخست سعي كردند غرور قارون را در هم بشكنند و در مرحله دوم اخطار نمودند كه دنيا وسيله است نه هدف . و در مرحله سوم به او هشدار دادند كه ار آنچه داري تنها بخش كمي مي تواني مصرف كني . و در مرحله چهارم اين حقيقت را به او گوشزد كردند كه فراموش نكن خداوند به تو نيكي كرده تو هم بايد نيكي كني وگرنه مواهبش را از تو خواهد گرفت .
5- امانتداري : « وَ قال المَلِكُ اتئُوِني بِهِ ءَ أَستَخلِصهُ لِنَفسيِ فَلَّما كَلَّمَهُ و قالَ إنَّكَ اليَومَ لَدَينا مَكينٌ أمينٌ »
ملك ( پادشاه مصر ) گفت : او (يوسف) را نزد من آوريد تا وي را مخصوص خود گردانم هنگامي كه (يوسف) نزد وي آمد و با او صحبت كرد ملك به عقل و درايت او پي برد وگفت تو امروز نزد ما منزلت عالي داري و مورد اعتماد هستي ) در شرح زندگي حضزت يوسف اين پيامبر بزرگ معلوم شد كه اين زنداني بي گناه كانوني است از علم و آگاهي « هوشياري » و استعداد مديريت در يك سطح بسيار عالي است ، چرا كه در ضمن تعبير خواب »ملك» ( سلطان مصر ) راه نجات از مشكلات پيچيده اقتصادي آينده را نيز به آنها نشان داد.
« يا ايها الذينَ آمَنوا لا تخُونو الله و الرسُولَ و تخونُو امنتكم و انتُم تعلمُونَ » « اي كساني كه ايمان آورده ايد به خدا و پيامبر خيانت نكنيد . و (نيز) در امانات خود خيانت روا مداريد در حالي كه متوجهيد و مي دانيد ». در نخستين آيه خداوند روي سخن خود را به مؤمنان كرده و مي گويد :
اي كساني كه ايمان آورده ايد به خدا و پيامبر خيانت نكنيد . خيانت به خدا و پيامبر آن است كه اسرار نظامي مسلمانان را در اختيار ديگران بگذارند و يا دشمنان را در مبارزه خود تقويت كنند و يا بطور كلي واجبات و محرمات و برنامه الهي را پشت سر بيفكنند . امانت گرچه معمولاً به امانتهاي مالي گفته مي شود ولي در منطق قرآن مفهوم وسيعي دارد كه تمام شئون زندگي اجتماعي و سياسي و اخلاقي را دربر ميگيرد ، لذا در حديث وارد شده كه « المجالس بالامانه » ( گفتگوهايي كه در جلسه خصوصي مي شود امانت است )
6- بي اعتنايي به ماديات و پاداش : هود مي گويد من هيچگونه پاداشي از شما نمي خواهم تا گمان نكنيد فرياد فرياد و جوش و خروش من براي رسيدن به مال و مقام است ، تنها اجر و پاداش من بر آن كسي است كه مرا آفريده است و به من روح و جسم بخشيده و در همه چيز مديون او هستم همان خالق و رازق من.
رهبران راستين پاداشي از پيروان نمي طلبند ؛ يك پيشواي واقعي در صورتي مي تواند دور از هر گونه اتهام  و در نهايت آزادي به راه خود ادامه دهد ، و هر گونه انحراف و كجروي را در پيروانش اصلاح كند كه وابستگي و نياز مادي به آنها نداشته باشد ، وگرنه همان نياز زنجيري خواهد شد بر دست و پاي او قفل و بندي بر زبان و فكر او اين سرمشقي است براي رهبران مخصوصاً رهبران روحاني و مذهبي منتها چون بالاخره آنها كه تمام وقت در خدمت اسلام و مسلمين هستند بايد به طرز صحيحي نيازهايشان تأمين شود تهيه صندوق كمك و بيت المال اسلامي براي رفع نيازمنديهاي اين گروه است كه يكي از فلسفه هاي تشكيل بيت المال در اسلام همين مي باشد .
7- داراي بصيرت : «بصائر» جمع بصيرت به معناي بينائي است و در اين جا منظور آيات و دلائلي است كه موجب روشنايي قلب مؤمنان مي شود . هدايت و رحمت نيز از لوازم اين بصيرت است و به دنبال آن تذكر و بيداري دلها آماده.
8- صبر و شكيبايي : ( و جعلنا منهم اَئِمةً يَهدونَ بِارنا لمّا صَبَرُ و او كانوا باياتنا يوقِنُونَ ) ( و از آنها امامان و پيشواياني برگزيديم كه به فرمان ما (مردم را) هدايت كردند بخاطر اينكه شكيبايي نمودند و به آيات ما يقين داشتند ) در آيه فوق به افتخاراتي كه نصيب بني اسرائيل در سايه استقامت و ايمان شد اشاره مي كند تا درسي براي ديگران باشد ،‌مي فرمايد : « و خدا را بر عهده گرفتند زيرا آنها شكيبايي كردند و به آيات ما يقين داشتند » در اين جا رمز پيروزي و شرط پيشوايي و امامت را دو چيز شمرده : يكي ايمان و يقين به آيات الهي ، و ديگري به صبر و استقامت و شكيبايي .
« شكيبايي و استقامت رهبران الهي » : اين صبر و شكيبايي شاخه هاي زيادي دارد : گاه در مقابل مصائبي است كه به شخص انسان مي رسد گاه در برابر آزادي است كه به دوستان و هواخواهان مي دهند . و گاه در مقابل بدگوئيها و پر زباني هايي است كه نسبت به مقدسات او دارند . گاهي از ناحيه كج انديشان است . گاهي از سوي بدانديشان است ، گاه از سوي جاهلان نادان ،‌گاه از سوي آگاهان بدخواه ، خلاصه يك رهبر آگاه  در برابر همه اين مشكلات و غير اينها بايد شكيبايي و استقامت كند ، هرگز از ميدان حوادث در نرود ، بيتابي و جزع نكند ، زمام اختيار را از دست ندهد ، مأيوس نگردد ، مضطرب و پريشان نشود ، تا به هدف بزرگ خود نائل گردد.
9- صداقت : « قُل اِنَّما أَنا بَشَرُ مِثلُكُم يوحي إِلَي أََََنَّما الهُكُم الهٌ واحِدٌ فَمَن كانَ يَرجُوا لِقآءَ ربه فَليَعمَل عَمَلً صالحاً  وَ لا يُشرِك بعبادَه رَبِّه اَحَداً » ( بگو من فقط بشري هستم همچون شما (امتيازم اين است كه) به من وحي مي شود كه معبود شما تنها يكي است ؛ پس هركس به اميد لقاي پروردگارش را دارد بايد عمل صالح انجام دهد ، و كسي را در عبادت پروردگارش شريك نكند ) اين آيه مجموعه ي است از اصول اساسي اعتقادات ديني ، يعني توحيد و معاد و رسالت پيامبر (نبوت) و در واقع همان چيزي است كه آغاز سوره كهف نيز با آن بوده است ، چرا كه در آغاز نيز سخن از الله و وحي و پاداش عمل و قيامت بوده و از يك نظر عصاره و فشرده اي است از مجموعه اين سوره كه قسمت مهمي از آن بر محور اين سه موضوع دور مي زد و از آنجا كه مسأله نبوت در طول تاريخش با انواع غلو و مبالغه بوده است .
اخلاص يا روح عمل صالح : در روايات اسلامي به مسأله نيّت اهميّت فوق العاده اي داده شده است و اصلاً برنامة اسلام اين است كه هر عملي را با رنگ نيت و انگيزۀ آن مي پذيرد حديث معروف پيامبر « لا عمل الا بالنيه » را همه شنيده ايم بيانگر همين حقيقت است . عمل خالص تا آن حد در اسلام مورد اهميت است كه در حديثي از پيامبر اكرم (ص) مي خوانيم « و من اخلاص الله اربعين يوماً فجر الله اربعين يوماً فجر الله ينابيع الحكمه من قلبه علي لسانه » (كسي كه چهل روز اعمال خود را خالصانه انجام دهد ،‌خداوند چشمه هاي حكمت و دانش را از قلبش بر زبانش مي گشايد )
10- شرح صدر مهمترين ابزار مديريت : قالَ رَبِّ اشرَح لي صَدري عرض كرد پروردگارا سينۀ مرا گشاده دار ( آيه 25 سوره طه ) حضرت موسي (ع) نه تنها از چنين مأموريت سنگيني ( ابلاغ فرمان الهي به فرعون ) وحشت نكرد ، حتي كمترين تخفيفي از خداوند نخواست ، بلكه با آغوش باز از آن استقبال نمود ، منتهي وسائل پيروزي در اين مأموريت را از خدا خواست . و از آنجا كه نخستين وسيلۀ پيروزي روح بزرگ ، فكر بلند و عقل توانا و به عبارت ديگر گشادگي سينه است « عرض كرد پروردگار من سينه مرا گشاده بدار » (قال رب اشرح لي صدري)
مفهوم شرح صدر : هرگاه بخواهيم شرح صدر را معنا كنيم بايد بگوييم كسي كه «ظرفيت» لازم را در برخورد با مسائل گوناگون داشته باشد داراي سعۀ صدر مي باشد بعنوان مثال : 1- در مواجهه با قدرت و مقام خود را نبازد. 2- در هنگام هجوم مصائب و مشكلات در عرصۀ مديريت ، توان و گنجايش پذيرش سختي ها ؛ ناملايمات و رنجها را داشته باشند . 3- قدرت عصيان عليه باطل و توان تسليم در برابر حق را دارا باشد.
از ديدگاه قرآن «شرح صدر» مايۀ هدايت و «ضيق صدر» عامل گمراهي انسان است و خداوندآن كس را كه بخواهد گمراه نمايد ، سينه جانش را تنگ مي گرداند تا قدرت و توانايي رسيدن به قلّه كمال را نداشته باشد . شرح صدر موهبتي است كه به هنگام بعثت پيامبران از جان خداوند به آنان عطا مي گردد . زيرا بدون «شرح صدر» بر مسند مديريت امت اسلامي نمي توان تكيه كرد و مشكلات طاقت فرساي هدايت را بدون اين موهبت الهي نتوان تحمل نمود.
جلوه هاي شرح صدر : شرح صدر داراي جلوه ها و مظاهر گوناگوني همچون صبر ، حلم ، شجاعت ، سكينۀ قلب ، اميد و خستگي ناپذيري ، و همچنين ضيق صدر داراي جلوه هايي همچون ترس ، تزلزل ، يأس ، اضطراب و نگراني مي باشد بعضي از انسانها روح و دلشان بقدري كوچك است كه با احساس كمترين قدرت و رياستي ، تعادل روحي آنها بهم خورده و در فراز و نشيب هاي مسئوليتي خويش ، متانت ، وقار و بردباري را از دست داده و با اندك موفقيتي شاد و با كوچكترين شكستي غمگين و پژمرده و نااميد گرديده و خود را گم مي كنند و در نتيجه از درك مسائل و مشكلات پيرامون خود غافل مي شوند.
ويژگيهاي مديريتي مدير نمونه در قرآن
يك مدير در ارتباط با مديريت بايد كسي باشد كه از متن جامعه برخاسته و در تمام امور به حقوق و شخصيت ديگران احترام بگذارد و خود عامل دستوراتي باشد كه مي خواهد به مردم بگويد . پس يك مدير نمونه بايد براي ادارۀ قلمرو مديريتي خود داراي صفات عاليۀ ذيل باشد :
1- قاطعيت 2- خستگي ناپذيري 3- پرهيز از رياست طلبي 4- اطاعت از مديران موفق و رعايت سلسله مراتب اداري 5- داشتن علم و آگاهي 6- مصصم بودن 7- پيشگامي در امور مربوط به مكتب خويش 8- مشورت در كارها 9- درك ناراحتي هاي شخصي زيردستان 10- قدرت تشويق و تنبيه 11- انتخاب معاونان شايسته و قابل 12- دادن آزادي بحث و انتقاد به نيروهاي زيردست 13- عدالت 14- آگاهي از عملكرد افراد 15- قدرتمندي.

1- قاطعيت :
اِنَّ نَقُولُ اِلا اعترئك بعضُ الهتنا بِسُوءٍ قَالَ اِنّي اَشهَدُ اللهَ و اشهد و اني بري ممّا تُشرِكُونَ (سورۀ هود آيه 54) ( بت پرستان گفتند : « ما فقط (درباره تو ) مي گوئيم بعضي از خدايان ما به تو زيان رسانده (و عقلت را ربوده اند)  نوح گفت : من خدا را به شهادت مي طلبم شما نيز گواه باشيد كه من از آنچه كه شريك (خدا) قرار مي دهيد بيزارم ) هود گفت : سنگ و چوبهاي بي جان و بي شعور كه نياز به حمايت بندگان خود دارند ، چگونه مي توانند عقل و شعور را از انسان عاقلي بگيرند.
2- خستگي ناپذيري:
سرانجام «هود» در آخرين سخن به آنها چنين مي گويد : « اگر شما از راه حق روي برتابيد
به من زياني نمي رسد ، چرا كه من رسالت خويش را به شما ابلاغ كردم» ( فان تولوا فقد ابلغتكم ما ارسلت به اليكم )‌‌  ‌اشاره به اين كه گمان نكنيد اگر دعوت پذيرفته نشود براي من شكست است ، من انجام وظيفه كردم  انجام وظيفه ، پيروزي است هر چند دعوتم مورد قبول واقع نشود و اين درسي است براي همه رهبران راستين و پيشوايان راه حق ، كه هرگز از كار خود احساس خستگي و نگراني نكنند ، هر چند مردم دعوت آنان را پذيرا نشوند.
3- پرهيز از رياست طلبي :
آنچه سبب محروميت انسان از مواهب سراي آخرت مي شود در حقيقت همين دواست ، برتري جويي ( استكبار ) « فساد در زمين » كه همه گناهان در آن جمع است چرا كه هر چه خدا از آن نهي كرد.حتماً برخلاف نظام آفرينش انسان و تكامل وجود بوده است بنابراين ارتكاب آن نظام زندگي او را بر هم مي زند لذا مايه فساد در زمين است در شرح حال و سرنوشت قارون ديديم آنچه مايۀ بدبختي و هلاكت و نابودي او شد همان استكبار و برتري جوئي بود.
4- اطاعت از پيامبران بالاتر:
اي كساني كه ايمان آورده ايد اطاعت خدا را و اطاعت كنيد پيامبر خدا و الوالامر ( اوصياي پيامبر ) را و هرگاه در چيزي نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد و ( از آنها داوري بطلبيد ) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد ، اين (كار) شما بهتر است اگر بهتر ، و عاقبت و پايانش نيكوتر است).
اين آيه و چند آيه بعد اين سوره درباره يكي از مهمترين مسائل اسلامي ، يعني مسأله رهبري بحث مي كند و مراجع واقعي مسلمين را در مسايل مختلف ديني و اجتماعي مشخص مي سازد.
نخست به مردم با ايمان دستور مي دهد از خداوند اطاعت كنند بديهي است براي يك فرد با ايمان همه اطاعتها بايد به اطاعت پروردگار منتهي شود ، وگرنه رهبري بايد از ذات او سرچشمه گيرد و طبق فرمان او باشد ، زيرا حاكم و مالك تكويني جهان هستي او است ، هر گونه حاكميت و مالكيت بايد به فرمان او باشد.
5- علم و آگاهي :
و لقد آتينا داود و سليمن علماً و قالَ الحَمدُ لِلّه الذي فضلنا علي كثيرٍ من عِبادِهِ المؤمنين
(سورۀ نمل آيه 15) ما به داود و سليمان علم قابل ملاحظه اي بخشيديم ، و آنها گفتند حمد از آن خداوندي است كه ما را بر بسياري از بندگان مؤمنش برتري بخشيد . در آيات فوق روشن است كه «علم» در اينجا معني گسترده و وسيعي كه علم و توحيد و اعتقادات مذهبي و قوانين ديني و همچنين علم قضاوت و تمامي علومي را كه براي تشكيل چنان حكومت وسيع و نيرومندي لازم بوده است در بر مي گيرد زيرا تأسيس يك عدل و داد ، حكومتي آباد و آزاد بدون بهره گيري از يك علم سرشار امكان پذير نيست ، و به اين ترتيب قرآن مقام علم را در جامعۀ انساني و در تشكيل حكومت بعنوان نخستين سنگ زيربنا مشخص ساخته است بلافاصله بعد از بيان موهبت بزرگ علم سخن از شكر به ميان آمده تا روشن هر نعمتي را شكري لازم است.
6- مصصمم بودن :
در راه خدا پيكار كن ،‌تنها مسئول وظيفه خود هستي ، و مؤمنان را ( بر اين كار ) تشويق نما ، اميد است خداوند از قدرت كافران جلوگيري كند ( حتي اگر تنها خودت به ميدان روي ) و خداوند قدرتش بيشتر و مجازاتش دردناكتر است . به دنبال آيات مربوط به جهاد ، دستور فوق العاده اي در اين آيه به پيامبر داده شده است كه او موظف است به تنهايي در برابر دشمن بايستد ، حتي اگر هيچكس همراه او گام به ميدان نگذارد ! زيرا او تنها مسئول وظيفه خويش است و در برابر ساير مردم تكليفي جز تشويق و دعوت به جهاد ندارد .
7- پيشگامي در امور مربوط به مكتب خويش :
« قُل اني اخافُ عصيتُ ربي عَذابَ يومٍ عَظيم » بگو من ( نيز ) اگر نافرماني پروردگارم را كنم از عذاب آن روز بزرگ ( رستاخيز ) مي ترسم . شأن نزول آيات فوق را چنين نقل كرده اند : جمعي از اهل مكه خدمت پيامبر آمدند و گفتند : اي محمد تو آئين قوم خود را ترك گفتي و مي دانيم كه اين كار عاملي جز فقر ندارد ما حاضريم اموال خود را با تو تقسيم كنيم و تو را كاملاً ثروتمند نمائيم تا دست از خدايان ما برداري و به آيين اصلي ما بازگردي . آيات فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت و اين در حقيقت اشاره به يك مطلب مهم تربيتي نيز مي باشد كه هر رهبري بايد در انجام دستورات مكتب خود از همۀ افراد پيش قدم تر باشد ، او بايد اولين مؤمن به آئين خويش و نخستين عمل كننده ، كوشاترين فرد ، و فداكارترين شخص در برابر مكتب خود باشد.
8- مشورت در كارها :
( و شاورهم فِي الامر ) اين دستور به خاطر آن است كه پيامبر (ص) همانطور كه اشاره كرديم قبل از آغاز جنگ « احد » چگونگي مواجهه با دشمن با ياران خود مشورت كرد و نظر اكثريت بر اين شد كه اردوگاه ، دامنۀ احد باشد و ديديم كه اين نظر ، محصول رضايت بخشي نداشت . در اينجا اين فكر به نظر بسياري مي رسيد كه در آينده پيامبر نبايد با كسي مشورت كند . قرآن به اين طرز فكر پاسخ مي گويد و دستور مي دهد باز هم با آنها مشورت كن هر چند نتيجه مشورت در پاره اي از موارد سودمند نباشد.
9- درك ناراحتي هاي زير دستان :
و وَجَدَكَ ضالّاً فَهَدي : و تو را گمشده يافت و هدايت كرد.
وَ وَجَدَكَ عائِلاً فاَغني : و تو را فقيري يافت و بي نياز كرد.
هدف در اين سوره تسلّي و دلداري پيامبر اسلام و بيان الطاف الهي نسبت به آن حضرت است ، در آيات فوق نخست به ذكر سه موهبت از مواهب خاص الهي به پيامبر اكرم پرداخته ، و سپس سه دستور مهم در همين رابطه به او مي دهد.
منظور آيه اين است كه خداوند تو را در شرافت و فضل بي مانند يافت لذا تو را برگزيد و مقام نبوت بخشيد زيرا بعضي از مفسران اين معني را براي آيه گفته اند كه با ظاهر آن سازگار نيست ، از جمله اينكه منظور از يتيم كسي است كه در شرافت و فضيلت مثل و مانند ندارد ، همانگونه كه گوهر بي نظير را «در يتيم » گويند.
10- قدرت تشويق و تنبيه :
ذو القرنين گفت « اما كساني كه ستم كرده اند آن ها را مجازات خواهيم كرد » ( قال اما من ظلم ) ( سپس به سوي پروردگارش باز مي گردد و خداوند او را عذاب شديدي خواهد نمود ) اين ظالمان و ستمگران هم مجازات اين دنيا را مي چشند و هم عذاب آخرت را . و اما كسي كه ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد پاداش نيكو خواهد داشت .
11- انتخاب معاونان شايسته :
« ما اشهَدتُهُم خلقَ السمواتِ و الاَرضِ وَ لا خلقَ انفسهم و ما كُنتُ متخِذَ المُصلين عَضُداً » ( من آنها را به هنگام آفرينش آسمانها و زمين حاضر نساختم ، و نه هنگام آفرينش نوع خودشان ، من گمراه كنندگان را دستيار خود قرار نمي دهم .
در آيه فوق مي گويد « ما ابليس و فرزندانش را به هنگام آفرينش آسمانها و زمين و حتي به هنگام آفرينش نوع خودشان در صحنه حاضر نساختيم . بنابراين كسي كه هيچگونه دخالتي در آفرينش جهان و حتي نوع خود نداشته و از اسرار به هيچ وجه آگاه نيست  چگونه قابل ولايت يا پرستش است ، و اصولاً او چه قدرتي دارد و چه نقشي مي تواند داشته باشد .
12- دادن آزادي بحث و انتقاد به نيروها :
«هدهد» گويا آثار خشم را در چهره سليمان مشاهده كرد و براي برطرف كردن ناراحتي او نخست بصورت كوتاه و سربسته خبر از مطلب مهمي داد كه حتي سليمان با تمام علم و دانشش از آن آگاهي ندارد و هنگامي كه خشم سليمان فرونشست ، به شرح آن پرداخت قابل توجه اينكه : لشكريان سليمان حتي پرندگاني كه مطيع فرمان او بودند آنقدر عدالت سليمان به آنها آزادي و امنيت و جسارت داده بود كه هدهد بدون ترس و بي پرده و با صراحت به او مي گويد : من به چيزي آگاهي يافتم كه تو از آن آگاه نيستي.
13- عدالت :
خداوند به شما فرمان مي دهد كه امانتها  را به صاحبانشان بدهيد. و هنگاميكه ميان مردم داوري مي كنيد ، به عدالت داوري كنيد . خداوند اندرزهاي خوبي به شما مي دهد خداوند ، شنوا و بيناست.
14- آگاهي از عملكرد افراد :
ما باد را مسخر او (سليمان) ساختيم تا مطابق فرمانش به نرمي حركت كند و به هر جا كه او مي خواهد برود و شياطين را مسخر او ساختيم ، هر بناء و غواصي از آنها حقايقي كه داستان سليمان به ما مي آموزد.
الف) داشتن يك حكومت نيرومند با امكانات مادي فراوان اقتصاد گسترده و تمدن درخشان هرگز منافاتي با مقاومت معنوي و ارزشهاي الهي و انساني ندارد.
ب) براي ادارۀ يك كشور آباد هم وسيله ارتباطي سريع لازم است و هم به كار گرفتن نيروهاي مختلف و هم جلوگيري از نيروهاي مخرب ، هم توجه به مسائل عمراني و هم توليد سرمايه از طريق استخراج منابع مختلف.
ج) از نيروها بايد حداكثر استفاده را كرد و حتي شياطين را بطور كامل نبايد حذف كرد ، بلكه آنها را كه قابل توجيه و ارشادند در مسير صحيح به كار گرفت.
15- قدرتمندي :
بديهي است منظور از قدرت تنها قدرت جسماني نيست ، بلكه مراد قدرت و قوّت بر انجام مسئوليت است يك مدير قوي كسي است كه حوزۀ مأموريت خود را بخوبي بشناسد ، از« انگيزه ها » با خبر باشد ، در « برنامه ريزي » مسلط و از ابتكار سهم كافي و در « تنظيم كارها » مهارت لازم را داشته باشد . هدفها را روشن كند و نيروها را براي رسيدن به هدف بسيج نمايد . در عين حال دلسوز و خير خواه و درستكار باشد.

فهرست منابع
1- الواني ، مهدي ، مديريت عمومي ، ( تهران ، نشر ني ، چاپ هفتم ، 1373 ) .
2- الهامي نيا ، علي اصغر ، سيره اخلاقي و تربيتي امام خميني «ره» ،  چاپ سوم ( تهران ، انتشارات تحسين ، 1381) .
3- بهرنگي ، محمدرضا ، مديريت آموزشي و آموزشگاهي ، ( تهران ، انتشارات گلچين ، 1371 ) .
4- تقوي دامغاني ، سيد رضا ،‌نگرشي بر مديريت اسلامي ، چاپ سوم ، ( تهران ، نشر بين الملل ، 1380 )
5- حسين پور ، شهره ، مديريت چيست ؟ مجله رشد آموزش ابتدايي ، شماره1 ، 1377.
6- علاقه بند ، علي ، مقدمات مديريت آموزشي ، ( تهران ، نشر روان ، پاييز 1375 ).
7- فخر رازي ، تفسير كبير ، جلد نوزدهم.
8- گروه آموزشي مديران ، راهبردهايي در مديريت آموزشگاهي ، ( تهران ، انتشارات دفتر آموزش عمومي 1379 ).
9- مكارم شيرازي ، ناصر ، تفسير نمونه جلد 1 تا 27 ، چاپ هيجدهم و بيستم و بيست و سوم و بيست و پنج ، انتشارات دار الكتب اسلاميه ، 1379.
10- ميرسپاسي ، ناصر ، مديريت منابع انساني ، انتشارات شروين ، 1371 .
11- مير كمالي ، سيد محمد ، رهبري و مديريت آموزشي ، چاپ دوازدهم ( تهران : انتشارات يسطرون ، 1383 )
12- مجلسي ، علامه محمد باقر ، بحار الانوار ، جلد 77.
13- خواجه نظام الملك ، سياست نامه.
14- خواجه نصير الدين طوسي ، اخلاق ناصري.
15- واثقي ، قاسم ، درسهايي از اخلاق مديريت ( تهران ، نشر بين الملل سازمان تبليغات ، 1380 )
16- فخر رازي ، تفسير كبير ، جلد نوزدهم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *