تلخيص : سید عسگری طباطبایی- محمد رضا شهری
نویسنده : دکتر محسن باقر الموسوی
ترجمه : دکتر سید حسین سیدی ( عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد )
چاپ : مؤسسه چاپ و انتشارات آستانقدس رضوی (به نشر)
چاپ سوم سال 1384 – تعداد 4000 نسخه
فصل اول : مفهوم و ویژگیهای مدیریت
فصل دوم : ویژگیها و وظایف مدیر
فصل سوم : سازمانهای اداری در روزگار امام علی (ع)
فصل چهارم : اندیشه مدیریتی امام علی (ع) و اندیشه مدیریتی کلاسیک و معاصر ارزیابی و مقایسه
خرداد ماه 88
فصل اول
مدیریت : معنا و ویژگیهای آن
بطور خلاصه مدیریت بنابر اصل تحلیل انگلیسی واژگان Administer که شامل دو جزء لاتینی یعنی administer می باشد . معنای خدمت کردن را می رساند بنابراین مدیریت با استناد بر این نتیجه گیری یعنی خدمتی که شخص برای شخصی دیگر ارائه می کند . این معنا کاملا منطبق است با حدیثی که از پیامبر روایت شده است که فرموده اند : سید القیوم خادمهم (رئیس یک گروه : خدمتگزار آنهاست).
مفهوم مدیریت نزد مسلمانان
واژه مدیریت پیشینه چندانی ندارد این واژه به معنای متعارف در کتابهای فرهنگ اسلامی مربوط به مسائل مدیریت ، علیرغم بحثها و پژوهشهای زیادی که در این زمینه نوشته شده نیامده است . واژه ای که مسلمانان و عربها برای مدیریت به کار برده اند واژه تدبیر است . این واژه به معنای مدیریت در مهمترین منابع اندیشه مدیریتی و سیاسی مسلمانان مانند الاحکام السلطانیه ماوری آمده است.
کتابهایی نیز وجود دارند که این واژه را به کار برده و تنها بموضوع های مدیریتی پرداخته اند نظیر تدابیر المنازل او السیاسات الاهلیه از ابن سینا این کتاب در بردارنده قوانین مدیریتی از مدیریت خانواده تا مدیریت مملکت می باشد.
فارابی نیز واژه تدبیر در معنی مدیریت را به کار برده است . وی می گوید : پادشاهان عصر جاهلی علیرغم قدمت آنها هر یک به اداره شهری می پرداختند که بر آن حاکم بودند تا به میل و خواسته خود برسند.
این لفظ در قرآن و احادیث پیامبر و سخنان امام علی (ع) آمده است که تنها به سخنان امام علی بسنده خواهیم کرد.
مبحث نخست
مفهوم مدیریت در سخنان علی علیه السلام
علیرغم این که اندیشه ها آموزه ها و شیوه های مدیریتی در سخنان حضرت علی (ع) وجود دارد این واژه با همین ساختار در سخنان ایشان نیامده است و نیز در قرآن کریم این لفظ (( دائره )) به همین معنا به کار رفته است ((علیهم دائرة السوء)) ((یتربصن بکم الدوائر)) یعنی بدی آنها را همچون دایره ای در بر گرفت که راهی برای بیرون شدن از آن برای آنها وجود ندارد. لفظ (دائره) به معنای پیشین در نامه حضرت به مردم سرزمینهایی آمده است که حضرتش در آن جا به بیان ماجرای خود و اهل صفین می پردازد که هر کس لجاجت ورزد و به این کار ادامه دهد در حقیقت واژگون شده ای است که خداوند بر قلبش زنگار زده و گردش بد روزگار علیه آنان می باشد . واژه (دائره) بمعنای جدید در واژگان زیر آمده اسک که عبارتند از:
1-تدبیر 2-فرماندهی 3- قدرت 4-سیادت 5-سیاست 6- راعی (رهبر).
که در مورد تدبیر از فرمایشات حضرت علی می توان گفت : حسن التدبیر ینمی قلیل المال و سوء التدبیر یخفی کثیره نیک تدبیری ثروت اندک را افزون می کند و سوء تدبیر ثروت فراوان را از بین می برد. و در مورد فرماندهی می فرماید : الانصاف من النفس کالعدل فی الامره : رعایت انصاف نسبت به خود همچون عدالت ورزی در حکومت است و نیز درباره قدرت حضرت علی (ع) می فرماید : افضل الحلم کظم الغیظ و منک النفس مع القدرة : بهترین شکیبایی فرو خوردن خشم و مالک نفس بودن در عین قدرت می باشد.
قدرت از مرفوع که باشد چه قدرت اقتصادی و چه سیاسی با علتی برای تکبر و تفاخر بزرگ نمایی نزد مردم نمی باشد بلکه رفتار او باید متواضعانه بوده از حق خود در برابر ضعیف تر کوتاه آید . مطلب چهارم سروری و سرور است. از کاربردهای سیادت (سروری) در سخن علی علیه السلام نشان دادن مفهوم ریاست و مدیریت است . سرور یا سید همان مدیر بایسته ای است که به شیوه منطقی بر زیر دستان حکم فرمایی می کند مدیری که بر آنها تحمیل نشده است و به اجبار بر آنها فرمان نمی راند و نیز از سخنان حضرت در این زمینه توجه کنیم که فرمودند :
السید من تحمل الهوونة و جاء بالمعونة : آقا و سرور کسی است که زحمت دیگران را بدوش می کشد و یاری می رساند.
السید لا یصانع و لا یخادع و لا تعره المطالع : آقا و سرور کسی است که مکر و حیله نمی کند و حرص و طمع وی را نمی فریبد .
مطلب پنجم : سیاست
سیاست به معنای فن رهبری مردم مفهومی است که بر آن اتفاق نظر است و لفظ آن بر گرفته از (ساس یسوس) است و گفته می شود (سائس الخیل) ینی کسی که به پرورش اسب مشغول است و اسبان را به میل خود رام و مطیع می نماید . که از سخنان ایشان در معنای سیاست می توان گفت:
رأس السیاسة استحمال الرفیق : اصل سیاست ، مدارا ورزیدن است فضیلة الریاسة حسن السیاسة : فضیلت ریاست به نیکی سیاست کردن است ملاک السیاسة العدل : ملاک سیاست عدالت ورزی است .
اصول و مبانی این فن
در سخنان حضرت علی علیه السلام عناصر این فن را چنین می یابیم : مدارا ، تحمل ، فضیلت ، عدالت ، کنترل نفس همه این امور فضایل نفسانی و ارزشهای اخلاقی هستند که تربیت نیکو و توجه معنوی موجب آنها می شود ؛ اصل سیاست مدارا است نه به کار بستن قدرت.
مطلب ششم : رهبری راعی است
راعی از رعایت است و به معنای حفظ و سیاست می باشد . خداوند می فرماید : فما رعوها حق رعایتهما : آن را سزاوار حقش رعایت نکردند و هر که مراقب خود و دیگری باشد به اوراعی اطلاق می شود . حضرت علی علیه السلام این واژه را در سخنانش زیاد به کار گرفته است:
فاستجیبوا الداعی واتبعوا الراعی : دعوت کننده را اجابت و از رهبر اطاعت نمایید . من حق الراعی ان یختار لرعیته ما یختار لنفسه : از حقوق رهبر آن است که آنچه را که برای خود می پسندد برای مردم خود نیز بپسندد . راعی و عدالت دو چهره از یک امر واحد هستند و آن چنان با عدالت آمیخته است که تمایز بین آنها مشکل است . عادل همان راعی است و بدون عدالت نمی توان حقوق دیگران را رعایت کند . همه واژگانی که ذکر کردیم به صفاتی اشاره دارند که در آنها اشاره ای به سازمانهای اداری یا اجتماعی نشده است و این تأکیدی بر این مطلب است که حضرت علی علیه السلام بر جنبه اخلاقی و ارزشی در سازمانهای اداری اصرار می ورزد.
مبحث دوم
اندیشه مدیریتی امام علی علیه السلام به استواری و ارتباط و استناد به قواعد محکم و منطقی از دیگر اندیشه ها متمایز است ، به تعبیری مدیریت امری جمعی و زنده بوده که در متن جامعه وجود دارد و برای رسیدن به اهداف بزرگی در زندگی تلاش می کند.
ویژگیهای مدیریت از دیدگاه امام علی علیه السلام
1- ویژگی انسانی
2- ویژگی نظم بخشی و سازماندهی
3- ویژگی جمعی بودن
4- هدفمندی
مطلب اول : ویژگی انسانی
اندیشه امام علی علیه السلام به تناسب سازگاری و هماهنگی ممتاز است چون دیدگاه ایشان به زندگی دیدگاهی فراگیر نسبت به همه ابعاد ارکان و اجزای آن است.
به عنوان مثال اقتصاد با سیاست در ارتباط است و هر دو بر مدیریت تکیه دارند . اگر منظومه فکری امام را پی گیریم در می یابیم که از نگرش ثابت وی از آدمی طبیعت او روشهای رشد و تکامل او مشکلات و کیفیت مقابله با آن برگرفته است قبل از پرداختن به دیدگاه مدیریتی ایشان ناگزیر باید به بیان دیدگاه ایشان درباره انسان بپردازیم . مدیر خوب کسی است که با طبیعت انسانهایی که با آنها سرو کار دارد آشناست و به خوبی می داند که چیزی آنها را به حرکت وا می دارد و چه چیزهایی اراده شان را سست می کند پس نظریه کامل مدیریتی آن است که ابتدا از آدمی ، ماهیت او عوامل وجودی ، و چگونگی تعامل وی با زندگی ، مشکلات وی ، چگونگی پیشرفت وی و راه هدایت او به جهت درست می پردازد . انسان کیست و چگونه آفریده شده است ؟ پس انسان مشتی از خاک زمینی است و شوره زار و نفخه ای از روح خداوند است و به نفخه ای که آدمی از آن آفریده شده قدرت اندیشیدن و حرکت و تشخیص داده است او بر زندگی خود و همنوعانش می اندیشد و از الهام آن اندیشه ای که به آن دست یافت به فعالیت می پردازد و به تشخیص حق از باطل مبادرت می ورزد. و نیز حضرت ضمن اشاره به اولیای الهی می فرماید : باید ضمایر در دنیا به سر می بردند که روح آن به جهان برین وابسته است.
انسان آمیزه ای است از خرد و هوی
از این نفحه نوری ناشی می شود که انسان به واسطه آن راه زندگی را می یابد این نور همان عقل است . حضرت می فرماید : آدمی به عقلش می باشد و عقل مایه فضیلت آدمی است . نهایت کمال آدمی هنگامی است که عقلش کامل گردد چنان که حضرت می فرماید . کمال آدمی به عقل است و برترین ثروت عقل است و هیچ ثروتی چون عقل نیست امام علی (ع) برای ما نمونه ای مجسم از اهمیت عقل در هدایت آدمی ارائه می دهد و به معاویه می فرماید ای معاویه اگر به عقلت بنگری مرا سالم ترین مردم خواهی یافت . آن گاه که عقل نباشد هوای نفس جای آن را می گیرد که به قول حضرت (ع) آفت عقل ، هوای نفس است و با هوای نفس عقل وجود نخواهد داشت . و درباره معاویه می فرماید : هوای نفس است و با هوای نفس عقلی وجود نخواهد داشت . هوای نفس هم او و هم دیگری را بدبخت می کند . بدبخت کسی است که فریب هوای نفس و غرورش را بخورد . و بیشتر فتنه های تاریخ ، منشأ آن پیروی حاکمان از هوای نفسشان بوده است و می فرماید : آغاز وقوع فتنه ها ، هوای نفسانی است که از آن پیروی می شود و احکامی است که بدعت گذارده می شود . راه حل چیست ؟ راه حل آن است که عقل بر آن بندها بشورد و با قدرت در برابر هوای نفس همچون جنگنده ای قومی بایستد. امام می فرمایند : آن گاه که کار داوری به نهایت از آن جاست که تباهکاران زیان بونه ، بر این سفه خود گواهی دهد هر گاه که از بند هوا و دلبستگیهای دنیا بیرون رود . این جاست که عقل شمشیر آگاهی را علیه هوای نفس بیرون می کشد و با او به نبردی بی امان وارد می شود . آن حضرت می فرماید : عقل شمشیری بی نهایت سپس عیبهای اخلاقی را با عقلت بپوشان و با عقلت به جنگ با هوای نفست برخیز و هوای نفس همیشه در حالت عکس یکدیگر هستند.
در احادیث حضرت چنین آمده است:
پیروی از هوای نفس عقل را فاسد می سازد.
هوای نفس ، دشمن عقل است.
هوای نفس ، ضد عقل است.
منشأ فضیلتها و رذیلتها
امام علی (ع) عقل را منشأ همه فضیلتها می داند عقل مایه فضیلت انسان است ، عقل سرچشمه خیر و نیکی است ، دانش چراغ عقل و سرچشمه فضیلتها ست.
و فضیلتها نزد عاقل شامل اندیشه ، ادب ، علم ، تواضع ، شکیبایی ، بخشش ، عدالت ، حکمت ، پند پذیری و جوانمردی همگی فضیلتهایی است که آنها را نزد عاقل می یابیم. اما جاهل که از هوای نفسش پیروی می کند نزد او می یابیم؟ 1- علت هر بدبختی 2- عامل هر فتنه 3- علت پریشانی در زندگی 4- علت هلاکت 5- علت لغزشها 6- علت فساد نفس 7- علت اخلاص نداشتن 8- علت گمراهی 9- علت کوری ، کری و خواری 10- علت ظلم و ستم.
دنیا و آخرت
امام درباره آنهایی که آن را به میدان خیر تبدیل کرده اند می فرماید : دنیا مردانی دارد که دارای گنج هایی پنهان می باشند که نزد شما ناچیزند دین به واسطه آنها آشکار می شود همان گونه که یکی از شما نزدیک خود را بر می دارد و همچون ملخ هایی پناه می آورند و ستمکاران عالم را نابود می سازند . پس خیر دنیا به موضع گیری در برابر آن بستگی دارد . یعنی هر کس آن را بفهمد در آن به سلامت زندگی می کند و هر کس از آن توشه برگیرد وی را ثروتمند می کند در عین حال مدرسه ای است برای کسی که در پی پند و عبرت از حوادث آن است . اما کسی که در پی شر آن باشد باز هم در دستان او رام و مطیع است امام می فرماید : دنیا چشم اندازی زیبا دارد و باطنش شایسته گریز به فریب آراسته با زیبایی اش فریبنده ، منزلگاهی است که صاحبش را خوار می کند حلالش به حرام و خیرش به شرش و شیرینی اش با تلخش به هم آمیخته است.
بر آدمی است که شیدای آن نگردد و تمام هم و غم خود را دنیا قرار ندهد و به منزله هدفی در زندگی به آن روی نیاورد چون سریع متحول می شود بسیار دگرگون ، مکرش زیاد و همبستگی است . لذا سفارش حضرت چنین است از کم دنیا جوگیر که ترا کفایت می کند که آدمی برای چیزی دنیا برای چیز دیگر آفریده شده است. حضرت می فرماید : اما بعد ، خداوند سبحان دنیا را برای بعد از خودش (آخرت) آفریده و اهلش در آن می آزماید تا بداند که کدامین آنها بهتر است ، و ما برای دنیا آفریده نشدیم . در این متن حضرت هدف از آفرینش دنیا و انسان را بیان می کند و می فرماید: دنیا برای شما به منزله محل دائمی آفریده نشده بلکه محل گذر است برای شما تا از اعمال نیک و شایسته را برای آخرت توشه بردارید در آن شتاب حرکت کنید و امور گذرای آن شما را نفریبد. تقوا در بیان شرح ، تقوا عبارت است از حفظ نفس از آنچه موجب گناه می شود و با ترک محرمات و با ترک برخی امور مباح کامل می گردد.
انتقال از دنیا دوستی به آخرت گرایی را تقوا گویند مالک تقوا ترک دنیاست . اما تقوا نزد امام علی (ع) به چه معناست؟ می فرماید تقوا یعنی پرهیز کردن اگر مومنی به تقوا دست یازد به آنچه خواهد می رسد امام نتایج تقوا را به شرح زیر برمی شمارد.
تقوا پاک ترین زراعت است.
تقوا اصل همه نیکیها ست
تقوا اصل اخلاق است
تقوا کلیه رستگاری است تقوا ظاهرش شرافت و ارجمندی در دنیا و باطنش شرافت و ارجمندی در آخرت
نشانه های پارسایان
پارسایان سه نشانه دارند : اخلاص در عمل ، آرزوی کوتاه و قبل از اقدام در کاری راهنمایی جستن
1- اخلاص در عمل یعنی صداقت ورزیدن در کار
2- کوتاهی آرزو یعنی کار را به واقعیت و برنامه زمانه مرحله بندی شده ارجاع دادن
3- راهنمایی جستن قبل از اقدام به عمل که همان آرامش و وقاری باشد
مطلب دوم: ویژگی نظم بخشی و سازماندهی
در این مورد می توان به وصیت حضرت در بابت تعلم بعد از وصیت به تقوا اشاره کرد که ……….. و ارزشمند جایگاه نخست را به خود اختصاص دهد. فرمودند شما و همه فرزندان و خویشانم را و هر کسی که این نامه به او می رسد به تقوای الهی و نظام در کارهایتان سفارش می کنم.
چگونگی پیدایش نظم
حضرت می فرماید : عقل آدمی ، نظم و نظام اوست
پس بنابراین عقل ما نخستین منبع نظم است و بدون آن هیچ امتی نمی تواند زندگی منظم باشد پس عقل منشأ اندیشه ، مرکز برنامه ریزی و سرچشمه برنامه ماست اندیشه طرح و برنامه ریزی همان الفبای نظم هستند.
عدالت : دالت مشابه عصایی (چوبی) برای کسی است که قصد دارد تعادل جسمش را بر بالای ریسمانی بلند در بازیهای پسرک حفظ نماید . روح تعاون : روح تعاون در میان افراد، مثل نیکی کردن به دیگران و کمک به برادران دینی بخشش و کرم، صفاتی هستند که ناشی از روح جمعی و ضعیف شدن روح فردی است که سازمانهای اداری را تمدید می کند.
در احادیثی که حامل این معنا هستند تأمل کنیم : نظام جوانمردی نیک پیوندی است و نظام دینی و خدمات است : رعایت انصاف به خود و یاری به برادران دینی و نظام بخشش علاقه به نیکی کردن و یاری برادران است . و نظام جوانمردی تحمل لغزش برادران و احسان پیوسته به همسایگان است . تواضع : ارزش است اجتماعی که بدون آن هیچ اصلی در جامعه برقرار نمی گردد و تکبر عامل نشست و از هم گسیختگی در جامعه است.
برای جلوگیری از حالت از هم پاشیدگی باید مطابق کارهای زیر …….. برداشت.
1- مدارا با دیگران که حدی بر مخالفت ها قرار می دهد. حضرت (ع) می فرماید : مدارا کردن شدت مخالفت را می کاهد.
2- انصاف که نوعی عدالت است که مساوات انسان با دیگران در آن پدیدار می گردد امام علی (ع) می فرماید : انصاف ، اختلاف را از بین می برد و اتحاد و همبستگی به وجود می آورد.
مطلب سوم : ویژگی جمعی بودن
ضرورت وجود جامعه که حضرت در این باره می گوید : با انسانهای با فضیلت معاشرت کن تا خوشبخت گردی و شرافت یابی . در مورد تشویق و برقراری ارتباط در جامعه می توان به فرمایشات حضرت در زیر رسید.
به جماعت پایبند باشید و از تفرقه بپرهیزید به انبوه مردم بپیوندید که دست خدا با جماعت است پایبنده آنچه که ریسمان جماعت به آن گره خورده باشید شما را به این توده عظیم سفارش می کنم.
کیفیت شکل گیری جمع (گروه)
حضرت در این باره می فرماید : نصیحت کردن و خیرخواهی در قوی که فاصحی نبود و نصیحت را دوست ندارند خیری نیست و همچنین می فرماید : بهترین برادران ، ناصح ترین آنها و بدترین آنها خائن ترین آنها هستند.
تصمیم بندی جوامع:
حضرت جوامع بشری را به دو قسم تقسیم می کند جامعه نیکان و جامعه بدان جامعه نیکان گروهی هستند که دارای
1- فرمانبرداری
2- با صدای بلند سلام کردن . دوستت نیکان ، نرمی در گفتار و آشکار کردن سلام است
3- صداقت و امانت . صداقت و امانت پیشه کن که این دو اخلاق نیکان است و در آخر
4- خودگذشتگی که رابطه مجسم روح جمعی است ایثار خوی نیکان و اخلاق اخیار است. جامعه بدان آن گروهی هستند که :
1- کینه توزی از سرشت و طبع بدان است
2- عادت بدان آزار رساندن به همراهان و همسفران است و حضرت می فرماید بزرگترین دروغ پاک جلوه دادن بدان است . و نیز می فرماید : (انتخاب نیکو ، نزدیکی با نیکان و دوری گزیدن از بدان است).
چگونگی انتساب به جامعه صالح
یک جامعه صالح شامل :
1- پیروی کردن از جامعه صالح و شایسته : حضرت می فرماید : با اهل حق باش و همچون آنان عمل کن.
2- مشارکت ورزیدن در جامعه صالح : امام می فرمایند : با اهل دنیا در دنیایشان مشارکت ورزیدند.
مطلب چهارم : هدفمندی
الف: آیا خداوند هستی را عبث آفریده است؟
پاسخ صریح امام در برابر چنین پرسشهایی چنین است : خداوند امر بیهوده ای نیافریده است تا سرگرم شود.
ب: آیا خداوند انسان را بیهوده آفریده است؟
حضرت پاسخ می دهد: خداوند سبحان شما را بیهوده نیافریده است و شما را بی هدف راهنما نمی کند.
ج: اما هدف از آفرینش انسان چیست؟
حضرت می فرماید: رضایت خداوند سبحان نزدیک ترین هدف دست یافتن است. پس رضایت خداوند همان هدف بزرگ می باشد. اما رضایت حق چگونه تحقق می یابد ؟ خداوند پیامبران و رسولان و کتابهای آسمانی را فرو فرستاد و امر و نهی های خود را در آن بیان نمود . عمل به این امور و سخنان پیامبران همان تحقق رضایت و خشنودی خداوند است . حضرت در این باب می فرماید: اسلام عنایت و هدفی دارد پس به آن هدف برسید و حقوقی را که خداوند بر شما واجب نموده ادا کنید.
دنیا وسیله است نه هدف
این پرسش پیچیده است که مکاتب و فلسفه ها و نظریات زیادی از گذشته تا کنون در پی پاسخ آن هستند پاسخ حضرت که خطاب بر آدمی است چنین می باشد تو برای دنیا آفریده نشدی پس در آن زهد بورز و از آن اعراض نما.
این سخن به آن معنا نیست که آدمی ترک دنیا کند و امورش را نمد بلکه به این معناست که دنیا هدف نیست ، پس باید در آن زهد ورزد و تعلق و وابستگی شدید به آن نداشته باشد به قدر کفایت از آن بهره گیرد و آنچه که او را کفایت می کند تأمین نیازهای ضروری اوست که سه گونه است:
1- نیازهای ضروری برای بقاء یعنی نیاز به خوراک و مسکن
2- نیازهای ضروری برای بقای نسل یا نیاز به ازدواج و تشکیل خانواده
3- نیازهای اجتماعی مثل احترام ، تقدیر و بزرگداشت
حق انسان است که از دنیا به اندازه رفع نیاز بردارد اما نه بیش از آن حضرت می فرماید : دنیا خانه ای برای فناست و برای اهلش جاده و جلالی دارد و شیرین و سرسبز است که برای اهلش زودرس است و امر برای بیننده …… می شود پس از آن کوچ کنید با بهترین زاد و توشه و از آن جز به قدرت کفاف نخواهید و بیش از زاد و توشه طلب نکنید. به گفته امام علی (ع) سودمند کسی است که دنیا را به آخرت بفروشد. اما برای کافر دنیا بهشت اوست و امور زودگذر وجهه همت او و مرگ مایه بدبختی و پایان کارش جهنم.
بهشت از آن چه کسی است؟
امام با تکرار این حقیقت می فرماید : بهشت پاداش هر انسان مومن و نیکوکاری است بنابراین ایمان راه رسیدن به بهشت است و نخستین گام در راه ایمان جهاد با نفس است . چون کسی که قلبش را از شر و بدی خالی نسازد نمی تواند آن را از ایمان لبریز کند چون به فرموده آن حضرت (ع) بهشت تنها برای کسی است که با نفس خودش مبارزه کرده است.
اما مومن چه کسی است؟
به فرموده حضرت (ع) اگر سه چیز در کسی باشد ایمان او کامل است عقل با حلم و علم.
الف: عقل چیست؟ به اعتقاد حضرت عقل نیرویی است که آدمی را به خیر و سعادت رهنمون می شود . حضرتش می فرماید عقل آن است که میانه روی پیشه کنی نه اسراف و وعده دهی و خلاف نکنی و هنگام خشم شکیبایی ورزی.
حلم
هدف دیگری که به خاطر آن انسان می کوشد به شهوات نفس و خشم خود مسلط باشد حلم و شکیبایی است حضرت (ع) در این باره فرموده: حلم و بردباری همچون عشیره است انسان چگونه حلیم و بردبار می شود؟ حضرت راه هایی برای کسب این فضیلت در برابرمان می نهد که از آن جمله عبارتند از : همنشینی با انسانهای حلیم و بردبار ، با انسانهای حلیم و بردبار همنشینی کنی تا حلم تو زیاد گردد . و با حکیمان مصاحبت داشته باش و با حلیمان مجالست.
علم
سومین هدف در زندگی علم است . به فرموده حضرت علم مایه نجات از حیرت و سرگردانی است . حضرت می فرماید : علم تو را به فرمان خداوند هدایت می کند با دقت در این احادیث به نتایج زیر دست خواهیم یافت.
– علم زمانی مفید است که با عمل همراه باشد ، علم بدون عمل مثل درخت بی ثمر است.
– عبادت بدون علم ، فایده ای ندارد عبادت کننده بدون علم همچون چارپای آسیاب است.
– تجربه های انسان در زندگی نوعی علم است تجربه های علمی قابل استفاده اند.
– دانشها متنوع هستند و بهترین را باید فرا گرفت بهترین را از علم برگیرید.
وحدت هدف میان عقل ، حلم و علم
از معادله بالا می توان به نتایج پایین رسید.
– عقلی که با حلم همراه نباشد بی خیر و برکت است.
– حلم کامل کننده عقل است.
– با عقل و خرد حلم به وجود می آید.
– علم چراغ عقل است.
– علم راهبر به سوی حلم است.
حضرت در این باره می فرماید : نخستین چیزی که فراوانی خود را نشان می دهد حسن تدبیر و مدیریت است . و نیز درباره وجود حلم در مدیر به فرمان حضرت به مالک در مقوله نحوه انتصاب فرماندهان نظامی اشاره می کنیم که فرموده : حلیم ترین افراد را به فرماندهی لشکر بگمار علم نیز یکی از ارکان مدیریت و رهبری به نظر حضرت می باشد.
ریاست با علم برترین ریاست است.
فصل دوم:
ویژگیها و وظایف مدیر
برنامه ریزی plhning
سازماندهی organizing
هدایت direction
کنترل control
سپس می گوید : صاحب نظران به کارگیری را به فهرست این وظایف اضافه می کنند.
وظایف مدیر از نظر امام علی (ع)
1- مطلب اول : اندیشه ورزی
2- مطلب دوم: مشورت
3- مطلب سوم : برنامه ریزی
4- مطلب چهارم : کنترل
اندیشه ورزی شامل مراحل زیر است:
1- اهمیت اندیشیدن
2- فایده های اندیشیدن
3- روشمند بودن اندیشه
4- تقویت اندیشه
حضرت علی (ع) درباره اهمیت اندیشیدن می فرماید : یک ساعت اندیشیدن از عبادت طولانی بهتر است.
فایده های اندیشیدن شامل :
1- نجات از گمراهی
2- محفوظ ماندن از لغزش
3- رهایی از شک
4- امور پنهان
5- صیقل زدن عقل
6- عبرت آموزی
7- حل مشکلات
8- کشف خطاها و شناخت امور
9- کسب اعتبار در میان مردم
10- سلامت و حسن عاقبت
روشمند بودن اندیشه شامل:
1- مناقشه آراء و نظریات
2- رأی
3- نظر
4- نتایج که به این روش صورت می گیرد .
5- مشورت —— بحث و بررسی آراء ——— رأی ——– دیدگاه ———– تدبیر
تقویت اندیشه شامل مراحل زیر است:
1- علم
2- عادت کردن به اندیشیدن
3- سکوت
بعد از آن موانع تفکر را می آموزیم که شامل:
1- پرخوری
2- شهوتها و تمایلات نفسانی
در رابطه تفکر و مدیریت حضرت می فرماید : تدبیر به رأی و رأی به اندیشه است.
در مورد دوم مشورت اولین موضوع اهمیت شوراهاست که شامل
– مشورت بهترین پشتیبان است.
– مشورت کردن عین هدایت است.
– بهترین مردم کسی است که از رأی دیگران بی نیازی نمی جویه.
– هیچ پشتیبانی چون مشورت نیست.
– پشتیبانی استوارتر از مشورت نیست.
– آن که مشورت کند گمراه نخواهد شد.
– خردمند از مشورت بی نیازی نمی جوید.
از فواید مشورت می توان به چند مورد اشاره کرد:
1- کسی که با خردمندان مشورت کند از خود عقل ایشان بهره گرفته است.
2- کسی که با انسانها مشورت می کند د ر حقیقت در عقل آنها شریک می شود.
3- سحرخیز باشید که برکت در سحرخیزی است و مشورت کنید که نجات و موفقیت در مشورت کردن است.
4- مشورت رأی درست دیگران را به تو ارائه می نماید.
5- مشورت آرای پنهان را آشکار می کند.
6- مشورت مایه راحتی تو و رنج دیگری است.
ویژگیهای جویای مشورت
1- قبل از تصمیم گیری مشورت کن و قبل از اقدام بیندیش.
2- آن گاه که اراده کردی مشورت نما.
3- بر تو باد به مشورت کردن که نتیجه دوراندیشی است.
4- اندیشه ورزی طولانی معادل رأی مشاور است.
چند مورد از شرایط مشاور
1- آن کسی که با خردمندان مشورت کند به موقعیت و راه درست می رسد.
2- بهترین کسانی که با آنها می توان مشورت کرد اهل تجربه هستند.
3- بهترین کسانی که می توان با آنها مشورت نموده ، خردمندان و اهل تجربه و دوراندیشی هستند.
4- در کارهایت با نادانان مشورت مکن.
5- مشورت با جاهل دلسوز خطرناک است.
با چه کسانی نباید مشورت کرد.
1- با دشمنت مشورت مکن و رازت را از او پنهان ساز.
2- با شخص دروغگو مشورت مکن.
3- در مشاوره ات بخیل را راه مده.
4- با حریص مشورت مکن.
5- شخص ترسو را در رأی و نظرت دخالت مده.
6- تو را از مشورت با زنان بر حذر می دارم چون سست رأی هستند.
مورخان نمونه های متعددی از مشورتهای حضرت علی (ع) را به شرح زیر نقل کرده اند.
1- بقای ولایت ابوموسی اشعری
2- برکناری قیس بن سعد از ولایت مصر
3- حرکت به سوی شام
4- جنگ با خوارج
5- جنگ با ………. بن ارشد
6- انتصاب زیاد بن ابیه به عنوان والی فارس
تفاوت بین شورا و دموکراسی
مهمترین فرق شورا با دموکراسی آن است که اکثریت در نظام شورایی یک قاعده ترجیحی است و زمانی که رأی اکثریت برگرفته می شود دلیلی بر حقانیت آن نیست.
مطلب چهارم کنترل است که شامل : نظارت و ارزیابی می باشد.
مبحث سوم اطاعت است.
مدیریت بر اطاعت مبتنی است و بدون آن نظام اداری ارزش ندارد چون اطاعت برای انجام امور و وظایف و مسئولیتهای سازمان ضروری است . سازمانی که از اطاعت افرادش بهره مند نیست نمی تواند به اوای وظیفه سازمانی خود بپردازد . همچنین سازمانی که از اطاعت مردم بهره مند نیست در تحقق برنامه ها و کارهایش ناتوان است. پس دو وظیفه دوگانه برای اطاعت وجود دارد . اطاعت افراد از سازمان و اطاعت مردم از سازمان.
اهمیت اطاعت
حضرت به خاطر نقش مهم آن در زندگی به اطاعت تشویق نموده است و مفهوم اطاعت نزد حضرت ، فراگیر تر از مفهوم محدود اداری آن می باشد.
انگیزه های اطاعت
از اهمیت اطاعت در هر امر خیری به ویژه در امور اداری از خلال احادیثی که به رابطه اطاعت و عبادت ، اطاعت و موفقیت در زندگی و اطاعت و رضایت خداوند از شخص مطیع اشاره دارد ، پرداختیم.
پیروی از حق
آن که در مسیر حق است از اعتماد مردم برخوردار است و مردم از کسانی که به آنها اعتماد دارند اطاعت می کنند و از افرادی که به آنها اعتماد ندارند نافرمانی می نمایند.
تقویت سازمان
فرد بخشی از سازمانی است که در آن کار می کند چه آن سازمان حکومتی باشد یا موسسه اقتصادی ، حزبی سیاسی یا مانند آن . پس یکی از انگیزه های اطاعت در سازمان ، رغبت فرد به تقویت سازمان و بالابردن منزلت اجتماعی و سیاسی آن است.
پاداش و تنبیه
گروه زیادی از مردم تنها زمانی به اطاعت روی می آورند که بدانند در برابر این کار پاداش می گیرند و یا بر اثر ترک آن مجازات خواهند شد. پس برانگیختن نیتهای دوستی و ترس یکی از ابزار تشویق به پیروی و اطاعت است.
پیروی از نظام
بسیاری از مردم تنها به خاطر نظام ، از آن پیروی می کنند و بسیاری از کودکی یاد گرفته اند حکومتی در درون مجموعه یا گروهی به بازی مشغولند ، باید به قوانین بازی احترام بگذارند . مثل بازی فوتبال که باید از قوانین آن در انجام بازی پیروی کنید.
نتایج اطاعت و پیروی
عملی که مبتنی بر اطاعت و پیروی است عمل موفقی است که با سرعت نتیجه می دهد . حضرت در این باره می فرماید:
– هر کس پروردگارش را اطاعت کند صاحب قدرت می شود.
– هر کس از خداوند اطاعت کند ، موفق می شود.
– هر کس از خداوند پیروی نماید کارش ارجمند می شود.
– هر کس از خداوند اطاعت کند کارش رفعت می یابد.
– اطاعت خداوند کلید هر درستکاری و اصلاح هر فساد است.
– آن کس که اطاعت خداوند را کالای خود برگزیند سودها بدون تجارت به سوی او می آیند.
دریافتیم که اطاعت خداوند همان اقدام هر عملی است که رضایت خداوند در آن باشد و زمانی همه اعمال بندگان عبارت و اطاعت ، خداوند است که تابع قوانین خداوند باشد . پس انسان سازمان به واسطه اطاعت عزیز و قدرتمند می گردند چون هیچ عزتی جز به اطاعت نیست و همچنین می فرماید . اطاعت کن تا بهره ببری که اشاره به درآمدهای مادی و معنوی است که در اثر اطاعت به آن دست خواهد یافت.
فصل سوم
سازمانهای اداری در زمان امام علی (ع)
مدیریتی که در پایتخت کشور اسلامی در روزگار علی (ع) وجود داشت شامل امام ، وزیران (مشاوران) و کاتبان بوده است.
دولت اسلامی نیاز به سرپرستی دارد و می توان گفت امام زمام دار امور می باشد که با سازماندهی امور جامعه پرداخته و برای اجرای صحیح احکام اسلامی بر آنها نظارت می نماید . امام بعنوان بالاترین قدرت اداری در حکومت اسلامی که همه قدرتها به او منتهی می شود و سایر عناصر اداری و قدرتها از او سرچشمه می گیرد بهترین و شایسته ترین مقام برای سرپرستی حکومت اسلامی باشد و جامعه را در راه تعادل اجتماعی و اقتصادی انتظام می دهند ابن خلدون کارکرد امام و امامت را در مورد خلافت بر جامعه را چنین تعریف می نماید.
خلافت واداشتن جمهور به مقتضای دیدگاه شرعی در مصالح اخروی و دنیوی آنها می باشد. پس خلافت اداره امور مطابق دین است لذا امام منتخب دارای صفات و شرایط زیادی می باشد از بهترین صفات می توان به بیان ویژگیهای مدیریتی رهبر خلیفه یا امام پرداخته که ضراربن حمزه در جواب معاویه و در توصیف علی ابن ابی طالب بیان کرده است . وی می فرماید به خدا سوگند او دورنگر قوی و قدرتمند ، قاطع ، عادل ، چشمه علم و دانش ، حکیم ، زاهد در خوردن و پوشیدن و ………… اگر بخوانیم را پاسخ می گوید اگر چیزی طلب کنیم عطا می کند، با هیبت بود و بخاطر عظمت وجودی او آغاز به سخن نمی کردم و ایشان لبخند می زدند دیدنداران را محترم می شمرد و به مسکینان رحم می کردند در قحطی و گرسنگی به یتیم و مسکین اطعام می کند عریان را می پوشاند دردمند را یاری می کند . از دنیا و طراوت آن بیم دارد و به شب و تاریکی اشت انس وقتی که شب پرده هایش را می افکند در محراب عبادت همچون مار گزیده ای به خود می پیچد و همچون اندوهگینی می گرید. و می گوید : ای دنیا غیر از من را بفریب آیا مرا طلب کرده ای یا به من علاقمند شدی؟ هیهات، هیهات! زمان تو فرا نرسیده است که من ترا سه طاله کرده ام و بازگشتی برای تو نیست. عمر تو کوتاه است و عیش تو تا چند و خطر تو آسان آه از کسی که توشه و دوری سفر و وحشت راه دارد.
مصادیق این توصیفها در زندگی امام علی (ع) به این صورت می باشد که در خصوص دور اندیشی و بلند نظر و ژرف اندیش بودن همین بس که ابن ابی الحدید می گوید که حضرت از همه مردم صاحب نظر تر و خوش تدبیرتر بود او بود که به عمر بن خطاب وقتی عزم جنگ با روم و ایران را داشت سافرش نمود و کسی است که به عثمان به اموری که خیر و صلاح وی در آن بود ، سفارش کرد ای کاش می پذیرفت که آن حوادث ناگوار رخ نمی داد. در مورد قدرت جسمانی و روحانی ، مادی و معنوی آن حضرت نیز ابن ابی الحدید می گوید شجاعت که مردم نام شجاعان پیش از او را فراموش و نام شجاعان بعد از خود را محو نمود و عربها به جنگیدن با او افتخار می کردند مثلا خواهر عمر وبن عبدود به خاطر این که با برادرش جنگید در شعر خود به آن افتخار کرد.
آن حضرت در قدرتمندی و نیرو ضرب المثل بودند چنانکه ابن قتیبه می گوید : هرگز با کسی به نبرد نپرداخت مگر او را مغلوب ساخت . او کسی است که در خیبر را کند در حالی که گروهی از مردم اگر می خواستند فقط می توانستند آن را تکان بدهند آن بزرگوار بت هبل که بسیار بزرگ بود را از بالای کعبه به زمین افکند.
در سخنانشان بسیار قاطع بودند و هیچ تردیدی به دل راه نمی دادند زیرا به دلیل و گسترده عواقب آن آگاه بودند به عزل معاویه فرمان دادند در صورتی که اکثر رجال آن زمان مخالفت ورزیدند.
عادلانه حکم می کردند . در مورد عدالت او آورده اند که مالی از اصفهان به ایشان رسید و از قرص نانی که مانده بود آنرا به هفت قسم همانند دیگر آن مال تقسیم کردند و هر یک را به جزئی دیگر و به طور مساوی بین مردم تقسیم نمودند. سرشار از علم و دانش بودند . در علم و دانش همین بس که ایشان در جمع فرمودند : سلونی قبل از تفقدونی . یعنی هر چه می خواهید از من بپرسید قبل از آن که مرا از دست دهید. دانش حضرت تمام علوم و معارف را در بر می گرفت چنانکه ابن ابی الحدید می گوید : علومی را که دانشمندان مسلمان از حضرت برگرفتند بیشمار است و تمام علوم به ایشان ختم می شود.
پیامبر (ص) درباره آن حضرت می فرماید من شهر دانشم و علی دروازه آن و هر کس که به دانبال دانش است باید از دروازه آن وارد شود. تامل در این حدیث روشن می سازد که بعد از بحث و دقت نظر ، اصول هر علم را نزد حضرت خواهیم یافت زیرا سخنان ایشان مشتعل بر علومی است که بشر نیاز دارد.
زهد ایشان در خوردن و پوشیدن آنچنان بود که سعودی درباره زهد آن حضرت می گوید : حضرت در روزگارش لباس تازه ای بپوشید و زمین و خانه ای بر نگرفت جز اندکی در یمن که آن را هم وقف کرد و صدقه دادند.
ابن ابی الحدید می گوید: درباره زهد در دنیا او سرور زاهدان و از اولیاء الله بوده است و طالبان علم نزد او می رفتند و رحل اقامت می افکندند هرگز غذایی را سیر نخورد و از نظر غذا و پوشاک از همه مردم کم بهره تر و از غذا و لباس خشن استفاده می کردند.
هر گاه او را دعوت می کردیم می پذیرفت صعصعه بن صوحان می گوید در میان ما چون یکی از ما بود خوش اخلاق و ………… متواضع و فروتن.
هنگام درخواست می بخشید بخشش در وجود وی آشکار بود روزه می گرفت و زاد و توشه اش را می بخشید و درباره او آیه (و یطعمون الطعام علی حبه) نازل شده است . و روایت کرده اند که تنها چهار درهم داشت که یکی را در شب و یکی را در روز و یکی را پنهان و دیگری را آشکار صدقه داد تا آیه (الذین ینفقون اموالهم بالیل و النهار سرا و علانیه) نازل شد . با دستان خود نخل گروهی از یهود مدینه را آبیاری می کرد تا آن که دستش زخم شد و مزدش را صدقه می داد و بر شکمش سنگ می بست. هرگز به فقیری (نه) نمی گفت . در هنگام رحلت از دنیا تنها هفتصد درهم به جای گذاشت که آن را برای خرید خادمی برای خانه آماده کرده بود و تمام آنچه که در بیت المال بود تقسیم می کرد و سپس دستور می داد آن جا را جارو کنند و در همان جا نماز می گزاردند و هرگز از غذایی سیر نخوردند و در زهدورزی نسبت به دنیا به درجه ای رسید که دنیا نزد او پست تر و ناچیزتر از برگی در دهان ملخی بود و حکومت در چشمان ایشان به ارزش کفش که سه دینار قیمت داشت نبود مگر این که حقی را اضافه نمایند و باطلی را از بین ببرند.
مشاوران و وزیران:
کلمه وزیر از (وزر) (بار سنگین) مشتق شده و بدان معنی که وزیر بار سنگین حکومت را به دوش می کشد. یا از (وزر) (پناهگاه) یعنی کسی که به او پناه برده می شود و به رأی و تدبیر او مراجعه می شود و همچنین از (أزر) (پشت) است زیرا پادشاه همانند اقتدار یافتن به بدن به وزیرش قدرت می یابد.
منشأ و نیاز به وزیر و مشاور مسئولیت های سنگین مدیریت است . و انجام امری که انتخاب برخی از خواص را برای بعضی کارها اقتضا می کند.
ابن خلدون می گوید: سلطان به تنهایی در پذیرش امر سنگین حکومت ضعیف است و ناچار باید از هم نوع خود یاری جوید.
پس نتیجه می گیرم که ضرورت انتخاب وزیر و مشاور آنچنان که در امور زندگی لازم است برای سیاست و پرداختن به امور مردم واجب تر و مهم تر می باشد.
بنابراین نیزا تنها علت انتخاب وزیر و مشاور است. برای درست انجام گرفتن کارها با هدف پشتیبانی مشاور در امور و نگه داشتن از لغزشها و کاستیها است هر چند که بر شخص کمک کننده لفظ وزیر اطلاق نمی شود . برخی از مورخان گفته اند که با وجود این پست از همان آغاز اسلام تاکید می رفت . برای مثال پیامبر (ص) در رأس کسانی که با آنها در امور مشورت می کرد علی بوده باست که مشاور نخست حضرت به شمار می آمد حضرت (ص) در حدیثی درباره علی (ع) به این مطلب اشاره کرده بوده و فرمودند: ای علی تو برادر و وزیر من هستی و وام مرا می پردازی و به وعده ام عمل می کنی و ذمه ام را مبرا می سازی و بشکل واضع تر فرمودند او برادرم و وزیرم و جانشین من در میان اهل بیت و بهترین جانشین بعد از من می باشد.
امام علی (ع) هم مشاوران و وزیرانی انتخاب کرده بودند که به وزارت می پرداختند از جمله عبدالله بن عباس قرشی می گوید حضرت ابن عباس را به عنوان مشاور در امور مهم خود برگزید. ابن عباس پرچمدار لشکر آن حضرت در جنگ صفین بود و تا پایان عمرش به آن حضرت وفادار ماند تا جایی که وی را برای امور مهم و دشوار جانشین خود قرار دادند و همچنین وی والی حضرت در بصره مرکز آشوبها و جنگ جمل بوده است سعودی درباره اخلاص ابن عباس می گوید: ابن عباس از کنار جماعتی عبور می کرد که سب و لعن علی (ع) را می کردند. به بزرگشان گفت جلو بیا و گفت: کدام یک از شما سب خداوند را می کند؟ گفتند پناه بر خدا که چنین نیست . گفت: کدام یک سب رسول الله می کند؟ گفتند پناه بر خدا که چنین کنیم . گفت : کدام یک از شما سب علی (ع) را می کند؟ گفتند : این درست است. گفت: از پیامبر شنیدم که می فرمود: هر کس مرا سب کند خدا را سب کرده و هر کس علی را سب کند مرا سب کرده است . سپس خاموش شدند . امام علی با امام حسن و امام حسین مشورت می کردند و آنها را به انجام برخی از امور حکومت می فرستادند. همچنین عبدالله بن جعفر را به برخی امور مهم گمارد . و در امور حکومت با او به مشورت می پرداختند. این سه گروه مشورتی حضرت را تشکیل می داد که در شرایط دشوار با آنها مشورت می شد از محمد بن ابوبکر و عمار یاسر نیز در برخی از امور مهم و خاص به اقتضای شرایط استفاده می شد.
اینها در واقع هیأت وزیران حکومت اسلامی را تشکیل می دادند که طبعا در رأس آنها عبدالله بن عباس بوده است.
کاتبان:
وزیر به تنهایی از انجام همه امور ناتوان است چاره ای نیست که به تعیین کارکنان برجسته ای بپردازد که وی را در اداره امور دولت یاری کند لذا کاتبان به وجود آمدند که از بزرگترین یاریگران وزیر و خلیفه بودند.
ابن خلدون کاتب (نویسنده) را یکی از چهار معاون سلطان دانسته و می گوید: اوضاع و امور سلطان از چهار حالت خارج نیست …. یا در امور خطابهایی است که از نظر زمان و مکان از او دور هستند و یا اقدام درباره کسانی که در حضور او نمی باشند و متولی این امور کاتب است.
در حکومت اسلامی کاتبان از میان کسانی که خوش خط بودند یا با خواندن و نوشتن آشنا بودند انتخاب می شدند مانند عمر بن خطاب ، علی بن ابی طالب ، زید بن ثابت و معاویه بن ابی سفیان که برای پیامبر (ص) قرآن و نامه ها را به پادشاهان و امیران می نوشتند.
حضرت علی (ع) مأمور نوشتن عهدنامه ها و سندهای سیاسی حضرت (ص) بودند. حاکمان نزدیکترین افراد را برای نویسندگی انتخاب می کردند چون اسرار حکومتی در دست او بود سعد بن نمران یا عمران همدانی کاتب حضرت علی (ع) بوده است او چند سالی از روزگار پیامبر را نیز درک کرده بود و روای ابوبکر و عامر بن سعد نیز بوده است.
در روزگار حضرت (ع) مدیران و مشاوران و کاتبان رشوه نمی پذیرفتند و هدیه ظالمان و صاحبان منافع و سودجویان را رد می کردند چون به امامشان اقتدا می کردند که از قلبش حب دنیا را بیرون رانده بود.
از دیگر کاتبان امام علی (ع) عبدالله بن ابی رافع می باشد که شیخ طوسی به نام عبدالله ذکر کرده است و وی را از یاران امام علی (ع) می داند و درباره او می گوید عبدالله بن ابی رافع کاتب حضرت (ع) بوده است.
در نهج البلاغه نیز یاری از او شده است . آن گاه که حضرت به او فرمود: در دوات لیقه قرار بده و نوک آن را تیز کن و بین سطرها فاصله بیندازد حروف را کنار هم بنویس که این برای زیبایی خط بهتر است.
مشهور آن است که عبدالله بن ابی رافع کتاب قضایا امیرالمومنین و کتاب من شهد مع امیرالمومنین حروبه الثلاثه من الصحابه را نوشته است.
اداره محلی:
این اداره ویژه مناطق بود همه کارکنان مسئول بیت المال قضات ، پلیس و محتسب و مسئول مظالم و ماموران مالیا فرماندهان لشکر و سرپرست دیوان امور آن را انجام می داده اند.
همچنین نوعی مدیر اداره وجود داشته که شکل آن به ایران باز می گشته است . زیرا به طور کلی نظام اداری حکومت اسلامی به شیوه ایران و روم بوده است.
حسن ابراهیم می گوید: نظام اداری در صدر اسلام و روزگاران بنی امیه نظامی ابتدایی بود و از نظام تقسیم کار در ادارات مختلف و اختصاص دادن هر اداره به کارهای شخصی مثل عباسیان و پیروی می کرد.
نیاز به نظام اداری با توجه به گسترش دامنه نفوذ حکومت اسلامی که در زمان عمر مرزهای آن شامل مناطق وسیعی گشت خلیفه را واداشت تا به بخشهای اداری در مناطق برای تسهیل امور و اشراف بر منافع مالیاتی دست بزند. این تقسیمهای اداری در روزگار وی شامل (اهواز ، بحرین ، بجستان ، مکران ، طبرستان و خراسان) بود. او سرزمین فارس را به سه بخش تقسیم کرد عراق که دو بخش بود بخشی که پایتختش کوفه ، بخشی دیگر که مرکز آن بصره بود. شام را نیز به دو بخش تقسیم کرد یکی به مرکزیت حمص و دیگری به مرکزیت دمشق . همچنین فلسطین را مستقل نمود . و آفریقا را به سه بخش مصر علیا ، مصر سفلی و غرب مصر و صحرای لیبی تقسیم کرد.
کارگزاران:
سرپرست هر منطقه عامل یا کارگزار نام داشت : در این مورد دو نظر وجود دارد:
1- نظر حسن ابراهیم که معتقد است عامل یا کارگزار به این معناست که سلطه مطلق ندارد.
2- نظر صبحی صالح که بر خلاف نظر قبلی می گوید: امیر را عامل نامیدن نشان می دهد سلطه وی فراگیر و عمل است و هر چه را که در امور زندگی دینی یا دنیوی مناسب ببیند عمل می کند با نظری دقیق به صلاحیتهای والی در عهدنامه مالک اشتر درست بودن نظر صبحی صالح تأیید می شود امارت بنابه نظر ماوردی بر حسب وظایف به دو گونه بود: عام و خاص و وظیفه عام هفت قسمت تقسیم می شد.
1-نظارت بر تدبیر