وقتي كه اوريول به سن 17 سالگي رسيد شروع به تاسيس يك چاپخانه كرد كه خيلي سريع شهرت يافت ولي به علت روي كار آمدن يك نشريه قوي آنها ديگر به كار چاپ ادامه ندادند و به ساختن دوچرخه مشغول شدند تا اينكه در يك روزنامه آلماني خواندند يك جواني آلماني به نام گستاو ليلينتال روي هواپيما كار ميكند وكنجكاو شدند تا اطلاعاتي دست يابند اما بعدها خبر رسيد كه در يكي از پروازها سقوط كرد وجان خود را از دست داده.
يك روز ويلبر با ديدن يك جعبه با كنارهاي خميده در مغازه دوچرخه فروشي به سرش زد كه بالهاي هواپيما را به شكل جعبه بسازد. سرانجام در روز 17 Decmber در سال 1903 اوليور رايت از بالاي تپه اي هواپيما خود را با 12 اسب بخار به پرواز در آمد كه 12 ثانيه در اسمان ادامه يافت و به اندازه 10 فوت بالا رفت و مسير هفت متري را به با موفقيت طي كرد.
ويلبر در سال 1912 بر اثر بيماري تيوفوئيد درگذشت و ويلبر مجبور به تنهايي به ادامه كار شد و او در زندگي خود شاهد افزايش سرعت هواپيما از ساعتي 300 ميل تا سرعت مافوق مدت بود.
هواپيماي برادران رايت در موزه هوافضا در واشنگتن نگهداري و در معرض عموم بود.
ايوان پترويچ پاولف
پاولف در شهر «ريازان» در سال 1849 ميلادي در روسيه مركزي ديده به جهان گشود. وي يكي از بزرگترين دانشمندان فيزيولوژيست نادر و برجسته ترين شخصيت دوران حيات خود مي باشد كه در سراسر دنيا مورد توجه قرار گرفت. او پسر يك كشيك بود و در مدرسه ي مذهبي به تحصيل طب در دانشگاه سن پطرزبورگ در دانشگاه روسيه در پزشكي مشغول شد و در سال 1879 مدرك خود را دريافت كرد. او در رشته ي فيزيولوژي گردشي خون اقدام كرد و بعد به عضويت درمانگاه امراضي داخلي پذيرفته شد.
پاولف به دستور رئيس درمانگاه مامور تهيه و تنظيم سازمان آزمايشگاه فيزيولوژي شد. پاولف بيشتر ازمايشهاي خود در آنجا با وسايل بسيار ساده كه بيشتر آن را با حقوق خود خريداري كرده با پشتكار زياد انجام ميداد. تحقيقات علمي وي در زمينه فشار خون به دو دسته تقسيم مي شود: از دهه ي قرن نوزدهم تا سال 1902 آزمايشهاي او درباره ي لوله هاي غذايي و از سال 1902 تا زمان مرگش درباره ي فعاليتهاي عصبي بود. بزرگترين كشف پاولف انعكاسي شرطي بود كه آن را روي سگ خود انجام مي داد وي سگ را در اتاق خالي گذاشت و هر روز زنگي را در ساعات معين به صدا در مي آورد و بعد از آن براي سگ غذا گذاشت و سگ با ديدن غذا دانش پر آب مي شد اين كار چند بار تكرار شد و يك بار زنگ را در همان ساعت به صدا در آورد ولي براي سگ غذايي گذاشت اما سگ با شنيدن صداي آن دهانش آب مي افتد و پاولف فهميد سگ در برابر صداي آن شرطي شد.
او فرضيه ديگري هم به اثبات رساند از اينكه فعاليتهاي بدن بوسيله سلسله اعصاب كنترل مي شود.
پاولف در قرن 19 معروفترين دانشمند فيزيولوژي شناخته شد و جايزه نوبل در سال 1904 دريافت كرد. در سال 1907 به عضويت فرهنگستان علوم روسيه آمد و مدير انيستيتوي فيزيولوژي فرهنگستان شد و در سال 1936 ميلادي در سن 87 سالگي بر اثر ذات الريه چشم از جهان فروبست.
الكساندر فلمينگ
الكساندر فلمينگ در جنوب غربي اسكالتند به سال 1881 ميلادي ديده به جهان گشود. او ده ساله بود كه به مدرسه ي (لودان) وارد شد بعد وارد مدرسه ي (دارول) كه برادرش در آنجا مشغول به تحصيل بودند وارد شد . و دكتراي خود در دانشگاه لندن در سال 1908 در رشته ي طب دريافت كرد. الكساندر فلمينگ اولين كسي بود كه به كمك سالوارسان اقدام به درمان سفليس از طريق شيمي درماني نمود. او در سال 1928 مشغول به بررسي ميكروبي به نام پني سيلين بود كه با استفاده از يك بشقاب ازمايشهاي ضد باكتري خود را انجام مي داد. يك روز پس از برداشتن در پوش ظرف متوجه شد كپكهاي خاصي روي ظرف بسته. او پس از توجه دقيق دريافت كه هر كجا قارچ مي كند باكتري كشته شده و هيچ باكتري تازه اي رشد نكرده است. اين قارچ حاوي چرك از جراحت هاي عفوني است.
او كشف خود را پني سيلين نام نهاد. اين قارچ از خانواده ي كپكها بود اما به دليل ضعف مالي وي «پروفسور فلوري » و «دكتر چين» حاضر شدند آزمايشات او را ادامه دهند و بعد از آزمايشاتي بر روي حيوانات معلوم شد كه اين ماده بر روي انسانها مفيد مي باشد. و خطري ندارد. در سال 1941 فلوري به كمك فلمينگ مقدار زيادي پني سيلين توليد كردند و در جنگ از آنها استفاده شد و به اين طريق جان بسياري از سربازان را نجات دادند.
فلمينگ دريافت كه اين ماده براي از بين بردن ميكروب ها و جلوگيري از رشد آنها قابل استفاده است. و او در سال 1945 موفق به كسب جايزه نوبل گرديد. و سرانجام در سال 1955 ميلادي در لندن چشم از جهان گشود.
اونجليستا توريچلي
اين فيزيكدان و رياضيدان ايتاليايي در 15 اكتبر 1608 ميلادي ديده به جهان گشود. تحصيل چشم گيرش در كالج «ژزوئيت» به حدي بود كه عمويش در 16 سالگي براي تحصيل علوم نرد (بندتي كاتسلي) در شهر رم فرستاد كاتسلي از شاگران گاليله بود كه در كالج اسپینتا تدريس ميكرد. كاتسلي مقاله ي تورينچيلي كه در خصوص ابزار پرتاب بود نزد گاليله فرستاد و او از نبوغش سخت تحت تاثير قرار گرفت. وي او به مرور زمان عمر توايي و بينايي خود را از دست داد تا از وجودش استفاده كرد. و اين فرصت سه سال طول نكشيد تا گاليله درگذشت.
يكي از ثروتمندان ايتاليا كه ميخواست از عمق 30 متري زمين آب استخراج كند ولي با وسايل موجود قادر به حفر 30 متر نبودند. توريچلي پس از 2 سال تلاش از اعمال زمين آب استخراج كرد و باعث شهرت وي شد.
در سال 1643 توريچلي بر آن داشت تا تحقيقات و آزمايش را به صورت عيني مورد مطالعه قرار دهد. توريچلي لوله ي شيشه اي كه يك طرف آن بسته بود پر از جيوه كرد، بعد انگشت خود را بر دهانه ي لوله قرار دهد و لوله را بر طشتكي پر از جيوه فرو رفته بود. انگشت خود را برداشت و ديد كه سطح جيوه در لوله پائين آمد و در ارتفاع cm 76 بالاي طشتك متوقف شد. او از ازمايش دريافت كه علت پائين نيامدن كامل جيوه در لوله بر اثر وزن هوا بر طشتك مي باشد كه با وزن اين مقدار جيوه تعادل ايجاد ميكند. هر چند كه خلائي كه توريچلي ايجاد كرده بود يك خلا كامل نبود و شامل مقداري بخار جيوه و هوا عملاً به ايجاد خلاء دست يافته بود.
وي دريافت كه ارتفاع جيوه هر روز تغيير ميكند و با در نظر گرفتن ارتفاع جيوه ميتوان فشار هوا را تعيين كرد و بدين ترتيب اوموفق به ساخت اولين فشار سنج شد.
سرانجام در 25 اكتبر 1647 در حاليكه بين 30 تا 39 سال بيشتر نداشت در فلورانس چشم از جهان فروبست.
ژان لوران دالامبر
اين رياضيدان معروف فرانسوي در سال 1717 ميلادي ديده به جهان گشود. در يك روز سرد زمستاني شيشه بري كه از كنار كليساي ژان – لورون عبور ميكرد كودكي را در جلوي در كليسا ديد كه از سرما به خود مي لرزيد به خانه برد و از زنش خواست تا مواظب آن كودك باشد. و آن زن نيكوكار او را مثل فرزند خود پرورش داد و دالامبر نيز در تمام عمر خود نسبت به وي مديون بود. زماني كه وي دانشمند بزرگي شد مادر اصلي دالامبر در صدد برآمد تا وي را نزد خود برگرداند ولي دالامبر با كمال سربلندي گفت: (مادر من همان زن شيشه بر است نه شما) .
اودر سن 22 سالگي مقاله اي در زمينه ي حساب انتگرال نوشت. اين مقاله باعث شد تا به عضويت آكادمي علوم در آيد. وي در زمينه ي مكانيك در 1743 نوشت وي در اين كتاب به تشريح اصلي كه به (اصل دالامبر) معروف مي باشد پرداخته است. مفهوم آن «قانون سومنيوتن درباب حركت» مي باشد. در مورد قواي وارد بر اجسام كه به كلي در حركت آزاد باشند يا اجسام حمايتي در حال تعادل پايدار باشند، برقرار است. »
اين اصل در مكانيك اهميت فوق العاده اي دارد. دالامبر گفته بود: وقتي جسمي حركت ميكند دليل بر آناست كه نيرويي بر آن وارد مي شود بنابراين حتماً ما بين اين نيروها و تغييراتي كه در حركت ايجاد ميشود تساوي يا تعادل وجود دارد يعني اجسام در حال تعادل است. از كارهاي علمي ديگر او عرضه داشتن قضيه دالامبر است. بر طبق اين قضيه هر معادله جبري يك جواب (اعم از حقوقي يا موهومي ) دارد. اصل دالامبر كليه معجزه آسايي بود كه وي از آن در قوانين مكانيك مايعات استفاده كرد و در سال 1756 براي بررسي در علل بادها به كار برد و آن را به «پادشاه پروسي» هديه و مقاله اي ساليانه براي وي تعيين كرد.
دالامبر براي تهيه (دايره المعارف فرانسه) با (ديدرو) همكاري نزديك داشت. وي در سال 1783 ميلادي ديده از جهان فروبست و كتاب معروف خود را كه ستون فقرات ديناميك به حساب مي آمد به يادگار گذاشت.
جورج سيمون اهم
وي در سال 19 مارس 1787 ميلادي در شهر باواريا در جنوب شرقي المان ديده به جهان گشود . اهم پسر قفل سازي بود كه به علم علاقه زيادي داشت و سعي كرد به تحصيل علم بپردازد.
او در سن 18 سالگي موفق شد در يكي از نواحي برن سوئيس به عنوان معلم رياضي مشغول باشد و او سرانجام در سال 1811 به درجه ي دكتراي رياضي نايل شد و او استاد رياضي كالج ژزوئيت كلن رفت.
اهم تئوري رياضي جريان الكتريكي را در سال 1827 بيان نمود و قوانين مهم الكتريسيته بود و در شهرت وي سهم مهمي داشت. وي با استفاده از فرمولي ولتاژ و آمپر را با مقاومت الكتريكي ارتباط داد. او با استفاده از سيم هايي با طول و ضخامت متفاوت دريافت كه مقدار جريان برقي كه از آنها عبور ميكند با طول سيم نسبت معكوسي و مقطع آن نسبت مستقيم دارد. اهم موفق شد نظريه رياضي جريان برق را كشف و با كمك فرمول به هم ربط دهد و به اين ترتيب قانون اهم را به عالم علم تقديم كند.
قانون اهم، اختلاف پتانسيل (بر حسب ولت) بين دو انتهاي يك جسم مادي كه برق در آن جريان دارد مساوي حاصلضرب شدت جريان (بر حسب آمپر) درمقاومت (بر حسب اهم) آن جسم است. چون كشف او مخالفتهاي زيادي را در پي داشت و تنها از طريق ازمايشي ميتوانست درستي آن را ثابت كند ولي اين مخالفتها در حدي بود كه او حتي از تدريسي استعفا داد. زمان زيادي نگذشت تا دانشمندان انگليسي به اهميت آن پي بردند و در سال 1819 اوعضو انجمن سلطنتي شد و به عضويت در آ مد در آلمان مورد ستايشي قرار گرفت به عنوان استاد دانشگاه مونيخ درآمد و او 5 سال آخر عمر خود را با احترام و عزت سپري كرد و سرانجام در سال 1818 انجمن مهندسان برق جهان در پاريس به پاس زحمات وي واحد مقاومت الكتريكي را اهم نام نهادند. و در سال 1854 در مونيخ در سن 67 سالگي چشم از جهان فروبست.
چالرز رابرت داروين
اين دانشمند طبيعي دان در يكي از شهرهاي انگلستان در سال 1809 ميلادي متولد شد . او بر خلاف پدر و پدر بزرگش هيچ علاقه اي به طب نداشت. داروين بيشتر به تاريخ طبيعي علاقه نشان داد و علاقه ي وي به اين رشته باعث شد تا عميق تر به مطالعه و تحقيق در اين رشته بپردازد.
او در سال 1831 به عنوان دانشمند طبيعي دان به همراه محققان به آمريكا (ج) و جزاير غربي و اقيانوسي ارام سفر كرد. اين سفر 5 سال به طول انجاميد و در اين سفر مطالعاتي درباره ي جانوران و سنگواره هاي پيشين انجام ميداد. وي درباره ي گردن دراز زرافه ميگويد: از ميان حيوانات آنهايي كه گردنشان دراز است به غذايي بيشتري دسترسي دارند و در مواقع كمبود غذا امكان زنده ماندن براي اينحيوانات بيش تر است. و فرزندان آنها با گذشت زمان نوعي از حيوانات گردن دراز به وجود مي آيند.
به نظر داروين مقدار غذا و آب موجود، دما و فشار جو و زياد شدن گياهان و حيوانات، نزاعي بين نسلها صورت ميگيرد و آنهايي كه با محيط سازگاري دارند باقي مانده و نسلهاي قديمي از ميان مي روند. به اين ترتيب وي نظريه طبيعي را بيان كرد و هدف اين نظريه انتخابي است كه طبيعت از برترين نسلها و حيوانات و گياهان دارد.
كتاب معروف وي به نام بنياد (بنياد انواع) در سال 1859 نوشت كه پس از انتشار آن ميان دو گروه مخالف و موافق جدال درگرفت. كتاب ديگر وي كه شهرت جهاني يافت كه در سال 1871 نگهداشت با نام (پيدايش انسان) منتشر شد او كتابهاي ديگري هم نگاهشت كه نشانه ي قدرت تفكر و انديشه او بود، در سال 1882 ميلادي سرانجام ديده از جهان فروبست.
ابونصر فارابي
اين فيلسوب معروف يوناني از نواحي تركستان در 257 قمري ديده به جهان گشود . او مشهود به معلم ثاني بود وي از همان دوران كودكي به زبان فارسي وتركي آشنايي كافي داشت.
او كه زبان عربي را كه زبان علم و فرهنگ اسلامي آن زمان بود براي يادگيري علوم و فنون آن تلاشي كرد تا آن را فراگيرد و به بغداد سفر كرد.
وي در بغداد نزد ابوبشر كه در زمان شهرت زيادي در بين مردم بود و كتابهاي ارسطو را تشريح و تدريس كرد. و صدها شاگرد او آمدند تا به شرح رساله هاي ارسطو براي شفاهي بيان كند تا ايشان بنويسند، حضور يافت و به تحصيل منطق ارسطو پرداخت و او در رديف بزرگترين فلاسفه تاريخ قرار داد.
چون ابن سينا در محضر فارابي به فراگيري علم و دانش پرداخته بود و از شاگردان معروف او بود و او را معلم ثانوي مي ناميدند.
وي علاوه بر فلسفه و منطق و رياضيات و علوم در رشته ي موسيقي هم فعاليت داشت و سه تار ، را فارابي ساخت و خودش آن را مي نواخت. فارابي در رشته ي كيميا با «جابر» و «رازي» هم فكر بود و در زمينه ي رساله ي مفيد و مختصر نوشت كه به رساله ي في وجوب مناعه الكميا مي باشد.
و سرانجام در سال 338 هجري قمري وداع گفت.
توماس الواديسون
وي در شهر كوچك ميلان در 15 فوريه 1847 به دنيا آمد. او مدت 5 سال تحصيل كرد و مادرش او را به كار تشويق ميكرد.
به دليل ناشنوايي معلمش او را دانش آموزي كند ذهن مي دانست و مادرش بعنوان دوست به انديشه و تفكر او واقف بود. وي به روزنامه فروشي روي آورد و بعنوان يك كارگر در راه آهن ديترويت و پورت هارون به كار مشغول شد. او روزنامه اي منتشر كرد كه اولين نسخه نشريه اش در سوم فوريه 1862 انتشار يافت. در سال 1873 تلگراف اختراع كرد كه براي عموم قابل باور بود.
اديسون در منبلو در سال 1876 ملكي را خريداري كرد و در آن يك كارگاه بزرگ با تمام تجيزات ساخت. او به دليل كشفش به عنوان جادوگر منلو پارك شناخته شد. پروفسور پاركر در سال 1878 لامپ زغالي را به اديسون نشان داد و بزرگترين اختراع خود را در سال 1880 به ثبت رسانيد.
به دنبال آن در منلو پارك كارخانه اي به ساخت لامپ هاي برقي اقدام كرد. بعد از اختراع بزرگ گرامافون و دنبال آن كينه توسكوپ (دوربين اوليه سينما) اختراع كرد.
و او هميشه عاشق كاركردن بود كه در 18 اكتبر 1931 در 84 سالگي چشم از جهان گشود.