مطالعه تطبيقي خواستگاري و بازاريابي

 

عنوان

مطالعه تطبيقي خواستگاري و بازاريابي

فرستنده لطيفه

زادوريان، ادوارد

گوينده

يكي از استادان دانشگاه استنفورد

متن كامل لطيفه

در يكي از كلاس هاي دانشگاه استنفورد، استاد در حال شرح دادن مفهوم بازاريابي به دانشجويان خود بود…

1) شما در يك مهماني ، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين و ازش خوشتون مياد ، بلافاصله ميرين پيشش و مي گين : “من پسر ثروتمندي هستم ، با من ازدواج كن” ، به اين ميگن بازاريابي مستقيم

2) شما در يك مهماني به همراه دوستانتون، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين و ازش خوشتون مياد ، بلافاصله يكي از دوستاتون ميره پيش دختره ،به شما اشاره مي كنه و مي گه : ” اون پسر ثروتمنديه ، باهاش ازدواج كن” ، به اين مي گن تبليغات

3) شما در يك مهماني ، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين و ازش خوشتون مياد ، بلافاصله ميرين پيشش و شماره تلفنش رو مي گيرين ، فردا باهاش تماس مي گيرين و مي گين : “من پسر ثروتمندي هستم ، با من ازدواج كن” ، به اين ميگن بازاريابي تلفني

4) شما در يك مهماني ، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين و ازش خوشتون مياد ، بلافاصله كراواتتون رو مرتب مي كنين و ميرين پيشش ، اون رو به يك نوشيدني دعوت مي كنيين ، وقتي كيفش مي افته براش از روي زمين بلند مي كنين ، در آخر هم براش درب ماشين رو باز مي كنين و اون رو به يك سواري كوتاه دعوت مي كنين و ميگين : ” در هر حال ،من پسر ثروتمندي هستم ، با من ازدواج مي كني؟ ” ، به اين ميگن روابط عمومي

5) شما در يك مهماني ، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين كه داره به سمت شما مياد و ميگه : “شما پسر ثروتمندي هستي ، با من ازدواج مي كني؟” ، به اين مي گن شناسايي علامت تجاري شما توسط مشتري

6) شما در يك مهماني ، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين و ازش خوشتون مياد ، بلافاصله ميرين پيشش و مي گين : “من پسر ثروتمندي هستم ، با من ازدواج كن” ، بلافاصله اون هم يك سيلي جانانه نثار شما مي كنه ، به اين ميگن پس زدگي توسط مشتري

7) شما در يك مهماني ، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين و ازش خوشتون مياد ، بلافاصله ميرين پيشش و مي گين : “من پسر ثروتمندي هستم ، با من ازدواج كن” و اون بلافاصله شما رو به همسرش معرفي مي كنه ، به اين مي گن شكاف بين عرضه و تقاضا

8) شما در يك مهماني ، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين و ازش خوشتون مياد ، ولي قبل از اين كه حرفي بزنين ، شخص ديگه اي پيدا مي شه و به دختره ميگه : “من پسر ثروتمندي هستم ، با من ازدواج كن” به اين ميگن از بين رفتن سهم توسط رقبا

9) شما در يك مهماني ، يك دختر بسيار زيبا رو مي بينين و ازش خوشتون مياد ، ولي قبل از اين كه بگين : “من پسر ثروتمندي هستم ، با من ازدواج كن” ، همسرتون پيداش ميشه ، به اين ميگن منع ورود به بازار

كليدواژه

بازايابي مستقيم ؛ تبليغات ؛ بازاريابي تلفني ؛ روايط عمومي ؛ شناسايي علامت تجاري توسط مشتري ؛ پس زدگي مشتري ؛ شكاف بين عرضه و تقاضا ؛ از دست دادن سهم بازار ؛ منع ورود به بازار ؛ مفاهيم بازار و بازاريابي به زبان ساده

*راهکار مدیریت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *