خلاصه كتاب: انتشارات ترفند – تلخيص: بهاره شریفی فرد- مقدمه:تاریخ ایران یادآور سرگذشت انسان های زیادی است که در دوره های مختلف ظهور کرده اند و در سازندگی یا ویرانی ایران نقش آفرینی کرده اند. بررسی های تاریخی نشان می دهد که بیش ترین انقلاب هایی که در ایران به وقوع پیوسته، در برابر ظلم و ستم و بی عدالتی هایی بوده که نسبت به مردم ایران روا می داشته اند. ولی در میان همه قیام هایی که قبل از 3 دهه اخیر در ایران به وقوع پیوسته، انقلاب جنگل و میرزاکوچک خان جنگلی از ویژگیهای منحصر به فردی برخوردار بوده است. میرزاکوچک خان تا آخرین لحظه زندگی تسلیم دشمنان داخلی و خارجی نهضتش نشد و سرانجام جانش در راه تحقق اهداف عالی خود از دست داد. هفت سال تلاش میرزاکوچک خان در راه اندازی نهضت جنگل و مبارزه با حکمرانان در دوره محمدعلی شاه و احمدشاه قاجار نام نیکی برایش به ارمغان گذاشت که همیشه در تاریخ ایران خواهد درخشید.
فصل اول: آغاز زندگی میرزاکوچک خان جنگلی تا جنگ جهانی اول
نام اصلی میرزاکوچک خان، یونس بود.او در سال 1259 هجری شمسی در استاد سرای رشت متولد شد. پدرش میرزا بزرگ نام داشت و از این جهت یونس به میرزا کوچک شهرت یافت. وی سال های آغاز زندگی خود را در مدرسه حاجی حسن صالح آباد رشت و مدرسه جامع رشت به آموختن علوم دینی پرداخت و سپس رهسپار تهران شد و در مدرسه محمودیه به تحصیلات دینی خودش ادامه داد. آشنایی میرزا با بعضی از آزادی خواهان او را برای مبارزه با بی عدالتی تشویق کرد و او با توجه به مقتضیات زمان به جای پیگیری طلبگی به جهاد و مبارزه پرداخت. پیوستن میرزاکوچک خان به جریان آزادی خواهانه زمانیکه میرزا در تهران مشغول تحصیل بود، افکار آزادی خواهی روشنفکری در حال گسترش بود و این زمینه را برای اهداف مشروطیت فراهم می نمود. میرزا تصمیم گرفت برای نجات مردم از زیر بار بی عدالتی و ظلم، همگام با روشنفکران تهران در گیلان به روشن کردن افکار عمومی بپردازد. هم چنین در این مدت تلاش برای دست یابی به اسلحه و آموزش نظامی هواداران را دنبال کرد که این کار با حمایت های مردم، با موفقیت روبه رو شد. میرزا در این رابطه از همکاری بعضی از افسران آلمانی و ترک زبان به عنوان مربیان نظامی برخوردار شد. در این زمان در روسیه انقلاب شد و این انقلاب که به انقلاب مارس 1917 معروف است، تأثیر عمیقی در اوضاع ایران گذاشت و باعث مشغول شدن روس ها به اوضاع داخلی شد و این خود سبب شد تا نهضت ها و انقلاب های داخلی ایران جان تازه ای بگیرند که یکی از این نهضت ها، نهضت جنگل بود. احسان الله خان و خالو قربان که از دوستان میرزا بودند. با نیروهای خود به میرزا پیوستند. میرزا احساس می کرد که با این افراد برای مؤثرتر شدن جریان آزادی خواهی که در تهران آغاز شده بود و محمدعلی شاه قاجار را تهدید می کرد، به تهران عزیمت نموده و در شکل گیری اهداف مشروطه سهیم گردد. به این ترتیب راهی تهران شد.
اما هنوز مسافت زیادی را به سمت تهران نپیموده بود که از خبر ناگوار به توپ بسته شدن مجلس توسط محمدعلی شاه آگاه شدند. و این خبر میرزا را مجبور کرد تا به رشت مراجعت کند.
دشمنی محمدعلی شاه با مشروطیت
محمدعلی شاه حتی قبل از رسیدن به پادشاهی و فقط زمانیکه ولیعهد بود با اساس مشروطه مخالف بود ولی به ظاهر خود را موافق آن نشان می داد. وقتی محمدعلی شاه به پادشاهی رسید، یک روز از صدور فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه گذشته بود. محمدعلی شاه مراسم تاج گذاری خود را بدون حضور نمایندگان مجلس برگزار کرد و با اینکار بی احترامی بزرگی به آنان نمود. نمایندگان این عمل محمدعلی شاه را مورد مذمت قرار دادند و بی حرمتی او را قبول نکردند. افشاگری های به موقع نمایندگان، حمایت بزرگان نجف و انجمن های انقلابی علیه محمدعلی شاه، مهمترین عللی بود که سبب شد وی متمم قانون اساسی را امضا کند. همزمان با شدت گرفتن مخالفت های داخلی و خارجی علیه مشروطه خواهی، تحرک و شور و هیجان مخالفان محمدعلی شاه نیز افزایش یافت و آن ها در بعضی از نقاط ایران به ویژه تبریز و گیلان خود را برای مقابله با نقشه های شاه آماده کردند اما او هر بار با پناه بردن به قرآن و سوگند به آن تعهد می داد که به مشروطه وفادار می ماند ولی با آرام شدن اوضاع دوباره وعده هایش را فراموش می کرد. مخالفت محمدعلی شاه با مشروطیت ناشی از افکار خودش نبود. بلکه به عقیده بیگانگان بود که ایران را شایسته ی مشروطیت نمی دانستند.
تصمیم محمدعلی شاه برای نابودی مشروطیت پس از جریان سوء قصد به جان وی که به عقیده برخی ساختگی بود قطعیت بیشتری یافت که محمدعلی شاه آن حادثه را به روشنفکران نسبت داد و فرصت را برای از بین بردن مجلس شورای ملی غنیمت شمرد و با پشتیبانی روس ها مجلس را به توپ بست.
این اقدام وحشیانه میراز را آزرده کرد و او را برای یک مبارزه جدی مصمم ساخت. نهضت جنگل به رهبری میرزاکوچک خان جنگلی نهضتی بود که خلاف جریان طبیعی ایران حرکت می کرد.
به همین دلیل مخالفان تصمیم گرفتند از همان ابتدا این نهضت را شکست دهند.
مهمترین اندیشه های بنیان گذاران نهضت جنگل به شرح زیر است:
1- طرفداری از استقلال ایران
2- جلوگیری از تسلط دولت های بیگانه
3- توجه به آزادی و رفاه مردم ایران
4- آرایش نکردن موهای سر و صورت تا قبل از خروج نیروهای بیگانه از ایران
5- استفاده از کلاه سیاه، کت ضخیم پشمی، کفش از چرم گاومیش، چماق، داس، تفنگ و فشنگ
مواد قانون سران نهضت جنگل
1- عمومی بودن انتخابات و حق انتخاب برای افراد بالای 18 سال و انتخاب شدن برای افراد بالای 24 سال
2- مجانی و اجباری بودن تعلیمات ابتدایی برای همه ی اطفال و تعلیمات متوسطه و عالیه برای افراد با استعداد
3- پیگیری سریع کار قضاوت و حذف زندان با شکنجه های سخت و جایگزینی مسائل تربیتی به جای آن
4- ممنوع بودن کار برای افراد زیر 14 سال
5- راه اندازی بیمارستان و….
روزنامه نهضت جنگل:
نهضت جنگل برای اعلام ایدئولوژی خود روزنامه جنگل را منتشر کرد که ابتدا زیر نظر غلام حسین نویدی اداره می شد ولی از شماره دوم به بعد حسین کسمایی اداره آن را برعهده گرفت و طی 35 شماره انتشار یافت و سرانجام به دلیل تضعیف نهضت جنگل تعطیل شد.
فصل دوم: جنگ جهانی اول تا اعلام جمهوری از سوی نهضت جنگل
بعداز محمدعلی شاه احمدشاه قاجار به سلطنت رسید که مدتی بعداز شروع سلطنتش جنگ جهانی اول میان متفقین و متحدین رخ داد. متفقین شامل کشورهای فرانسه، روسیه و انگلیس و متحدین هم کشورهای آلمان، اتریش و ایتالیا بودند. پس از شروع جنگ ایتالیا به متفقین پیوست و عثمانی جای او را در جبهه متحدین گرفت. انگلیسی ها پس از پیروزی در جنگ جهانی اول، تحقق آرزوهای خود را در وجود وثوق الدوله می دیدند. به این ترتیب وثوق الدوله به عنوان نخست وزیری کارآمد و کابینه خودش را تشکیل داد. وثوق الدوله وجود میرزا را در مناطق شمال کشور مانع بزرگی بر سر راه اجرای سیاست های دولت خود می دانست. حاج احمد کسمایی یکی از یاران نزدیک میرزا بود که در آغاز نهضت جنگل تلاش های زیادی برای تثبیت آن داشت. مخالفت میرزا با خواسته ی انگلیسی ها که می خواستند از طریق دریای خزر به قفقاز حمله کنند و بر چاه های نفت تسلط یابند سبب درگیری شد و چون نیروهای میرزا قادر به مقاومت در برابر انگلیسی ها نبودند از آن ها شکست خوردند نظامیان انگلیسی خانه حاج احمد کسمایی را آتش زدند و این مسأله باعث سوء تفاهم و اختلاف بین میرزا و کسمایی شد.
وثوق الدوله که دنبال فرصتی بود تا به نهضت جنگل ضربه بزند از این فرصت استفاده کرد تا بین سران نهضت جنگل تفرقه ایجاد کند. وی نماینده خودش را به رشت فرستاد تا حاج احمدکسمایی را از ادامه همکاری با میرزا منصرف کند. کسمایی هم فریب خورد و خودش را تسلیم کابینه وثوق کرد. نیروهای دولتی به همراه نیروهای انگلیسی نیروهای جنگل را قتل عام و آن ها را مجبور به عقب نشینی و عزیمت از فومنات به لاهیجان کردند.
فصل سوم: از اعلام جمهوری تا کنگره شرق
مذاکرات میرزا و سران ارتش سرخ روسیه به انعقاد موافقت نامه ای 9 ماده ای منجر شد و میرزا کوچک خان مأموریت یافت تا حکومتی تشکیل دهد. میرزا برای تشکیل حکومت فرصت زیادی هم نداشت. در نتیجه در اولین فرصت خود را به فومن رساند. در مسیر ورود به رشت مردم استقبال شایانی از میرزا به عمل آوردند. میرزا پس از اعلام بیانیه ای حکومت جمهوری را اعلام کرد و جنایت های دولت مرکزی ایران و کشورهای روسیه و انگلیس را افشا کرد.
میرزا کوچک خان نشانه های ویژه ای را برای حکومت جمهوری تعیین کرد.
1- انتخاب و معرفی آرم جمهوری با نقش شیر و خورشید در وسط و داس و چکش در بالای آرم
2- به جریان انداختن تمبرهای مخصوص
3- انتخاب مسئولان جدید و اخراج عده ای از مأموران قبلی
4- برقراری ارتباط با شوروی به منظور انجام کارهای بازرگانی و تجاری
5- تشکیل بانک ملی و تعطیل نمودن بانک های خارجی
تداوم جمهوری:
توافق میرزا و روس ها برای اعلام جمهوری از سوی رهبر نهضت پیروزی بزرگی برای او محسوب می شد. اما روس ها به تعهدات خود پای بند نبودند. و برایشان قابل قبول نبود که عده ای جنگل نشین و انقلابی راه آن ها را برای سلطه بر ایران سد کنند.
رهبران روسیه در هیچ شرایطی مخالفت رسمی خود را با نهضت جنگل اعلام نکردند و همواره همکاری را به میرزاکوچک خان وعده می دادند ولی هم در روسیه و هم در ایران بر ضد اسلام و مسلمانان فعالیت داشتند. اینکار رامنیت مردم را به خاطر می انداخت و مخالف اهداف حکومت جمهوری میرزاکوچک خان بود ولی میرزا چاره ای جز مقابله با آن نداشت. در نتیجه به فکر چاره جویی افتاد. به همین دلیل همیشه تعهد روس ها را به آنان یادآور می شد و به مسجدها که در آن زمان محل تمرکز مردم بود می رفت و با مردم صحبت می کرد و وعده هایش را به آنان اعلام می نمود ولی کار به جایی رسید که به خاطر همین حضور در مساجد وی را ضدانقلابی معرفی کردند.
فصل چهارم: از کنگره شرق تا کابینه قوام السلطنه
موافقت ظاهری روس ها با فعالیت های نهضت جنگل با هدف یافتن جای پای محکمی در ایران صورت می گرفت و امکان نداشت که روس ها به دنبال رابطه دوستانه با میرزا باشند روس ها با هدف بررسی وضع سیاسی جوامع شرقی و علت تفرقه بین آنان اجلاسی را تحت عنوان کنگره شرق در باکو تشکیل دادند. این کنگره کار خودش را با حضور دو هزار نماینده از ملت های مختلف شروع کرد و بعداز چند روز پایان پذیرفت. میرزا نامه ای به روس نوشت و ضمن گلایه از سیاست های روس اعلام کرد که از این پس رشت را ترک و به جنگل خواهد رفت و تا پاسخ لازم به خواسته های او داده نشود مراجعت نخواهد کرد. در کنگره شرق، هیأت اعزامی جنگل موفق شد فردی به نام حیدرخان را با چند دستگاه توپ تعداد قابل ملاحظه ای اسلحه، شبانه و به صورت قاچاق روانه ی رشت کند.
بروز اختلاف شدید بین اعضای نهضت جنگل، وضع آنان را در شرایط نامساعدی قرار داد.
فاصله گرفتن اعضای اصلی آن از هم، دخالت روس ها برای ایجاد تفرقه بین آنان و ورود ارتش سرخشان به ایران باعث شد تا جمعی از اعضای حزب عدالت باکو که به تازگی وارد ایران شده بودند، شاخه ای از آن حزب را با هدف تحت فشار قرار دادن میرزا و اخراج او از رشت تشکیل دهند. این موضوع در تصمیم میرزا برای خروج از رشت و رفتن به جنگل مؤثر بود. او بازگشت خود را مشروطه به تجدید نظر اعضای حزب عدالت در افکار و عقاید خود دانست. احسان الله خان و خالو قربان تصمیم میرزا را به فال نیک گرفتند و حضور نداشتن وی را برای اجرای نقشه های خود از جمله قتل یا دستگیری او غنیمت شمردند. علی رغم ورود ارتش سرخ روسیه به سواحل ایران، انگلیسی ها هیچ عکس العملی از خود نشان ندادند و حتی تجهیزات خود را رها کردند و این سواحل را ترک نمودند. در واقع این سیاست انگلیسی ها بود تا با این حرکت به مردم و دولت ایران اعلام کنند که روس ها مردم را قتل عام خواهند کردند و سرمایه های ایران را به یغما خواهند برد. در واقع قصد داشتند بین مردم و مسئولان رعب و وحشت بیاندازند تا توجه مردم را به خودشان جلب کنند و از این راه به اهداف خودشان از جمله اجرای قرارداد 1919 برسند قرارداد 1919 قراردادی بین انگلیس و ایران بود که در صورت اجرا منافع زیادی نصیب انگلیس می شد ولی به امضای نهایی احمدشاه نرسید و منعقد نشد. دولت ایران پس از ورود ارتش سرخ روسیه به بندر انزلی به جامع ملل شکایت کرد و تقاضا کرد مجمع عمومی برای رسیدگی به ورود غیرقانونی ارتش سرخ روسیه به سواحل بندرانزلی تشکیل شود.
روس ها وقتی پیگیری جامعه ملل را متوجه شدند اعلام کردند که مایلند ارتش خودشان را از سواحل دریای خزر خارج نمایند و ایران هم شکایت خود را پس بگیرد. اعضای نهضت جنگل نیز با ورود ارتش سرخ روسیه به بندرانزلی جلساتی تشکیل دادند و تصمیم گرفتند از بین خودشان نماینده ای را برای مذاکره با فرمانده ارتش سرخ بفرستند و این نماینده خواهرزاده میرزا به نام اسماعیل جنگلی بود ولی ارتش سرخ روسیه اعلام کرد که مایل است خود میرزا را ملاقات کند به این ترتیب ملاقاتی انجام شد و میرزا از سخنان روس ها نتیجه گرفت که آن ها خواهان گسترش روابط خود با ایران و نهضت جنگل هستند. در نتیجه موافقت نامه ای بین آن ها منعقد شد و میرزا به جنگل بازگشت.
فصل پنجم: از کابینه ی قوام السلطنه تا پایان کار نهضت جنگل
روس ها طوری وانمود میکردند که با ایران خودی هستند و نباید ایران در روابط خود با روس سخت گیری کند. از سوی دیگر روس ها ایران را از نظر داشتن یک دولت مستقل به رسمیت نمی شناختند و اگر قرار بود حکومتی را تأیید کنند، به واسطه منافع خود آن ها و همراه نمودن دولت ایران با خودشان بود.
پیروزی انقلاب روسیه در مارس 1917 در حل مشکلات نهضت جنگل بی تأثیر نبود.
با این پیروزی نیروهای نظامی روس که در نواحی شمال و شمال غرب ایران حضور داشتند با کسب اطلاع از بحران های داخلی روسیه، روحیه خود را از دست دادند و فرمانده نیروهای روس در ایران تصمیم گرفت نیروهای خود را از ایران خارج نماید. بعضی از این نیروها به هنگام ترک ایران به آزار و اذیت مردم و غارت اموال و خرابی مزارع و محصولات کشاورزی می پرداختند. میرزا برای جلوگیری از این حرکت های ناشایست راه را بر آنان بست و کاری کرد تا نیروهای روس براساس ضوابط و مقررات ویژه ای از ایران خارج شوند. این اقدام میرزا باعث شد تا همه ی مردم به او به دیده احترام نگاه کنند.
خروج روس ها از نواحی شمال ایران پس از انقلاب روسیه زمینه ی مناسبی را برای انگلیسی ها به وجود آورد و همه چیز برای آن ها مهیا شد و به تعبیر خودشان تنها مانع سرراه آنان نهضت جنگل بود و چاره ای نداشتند تا به هر نحو ممکن این مانع را با خود هماهنگ کرده یا کاری کنند که این نهضت به دست خود ایرانی ها نابود شود. انگلیسی ها نماینده خودشان را برای مذاکره با میرزا اعزام کردند و آنچه که از سخنان این نماینده دستگیر میرزا شد آن بود که انگلیسی ها برای خلاصی از دست نهضت جنگل مدعی هستند که حکومت ایران را به جنگلی ها خواهند سپرد و دولت مرکزی را ساقط خواهند کرد. میرزا به وسیله انگلیسی ها پی برد. و امتیازی به آنان نداد.
فرماندهان انگلیسی در مذاکرده با میرزا بر این مسأله تأکید داشتند که قرار نیست در ایران بمانند و هدف آن ها این است که برای مدت کوتاهی از اراضی ایران به منظور مبارزه با آلمان ها و عثمان ها که دشمنان انگلیسی ها هستند استفاده خواهند کرد. میرزا کوچک خان با ملاحظه موقعیت خود و اطلاع از کمبود تجهیزات جنگی و نظامی، صلاح نهضت را در برقراری روابط دوستانه با انگلیس دانست و قراردادی بین انگلیس و میرزا بسته شد که براساس آن جواز ورود به بندرانزلی به انگلیس داده شد.
و در عوض انگلیس نهضت جنگل را به رسمیت شناخت. پس از گذشت مدت زمانی، با روی کارآمدن دولت وثوق الدوله، انگلیس سیاست خود را در مقابل نهضت جنگل تغییر داد و این کاملاً طبیعی بود. آن ها تا زمانیکه به نهضت جنگل نیاز داشتند با آن ها از راه دوستی در می آمدند ولی وقتی منافع جدید و بسیار زیادی در اثر انعقاد قرارداد 1919 در انتظارشان بود، همکاری خود را با میرزا بر هم زدند و تلاش خود را برای به زانو درآوردن میرزا صرف کردند.
آن ها مقصود خود را طی نامه ای کتبی به اطلاع میرزا رساندند و ضمن اشاره به قراردادی که با میرزا منعقد کردند و ادعای این موضوع که قرارداد به منظور حفظ و حراست از ایران و مساعدت با نیروهای جنگل منعقد شده، خواستار لغو آن شدند و دلیل آن را نیز به دروغ، نادیده گرفتن برخی از مواد این قرارداد توسط میرزا اعلام نمودند و از او خواستند تا تسلیم دولت مرکزی شود یا با تدبیری که ایران با انگلیس انجام می دهد به یکی از کشورهای خارجی برود، ولی میرزا این درخواست را نپذیرفت و مخالفت او راه برای تصمیم دولت مرکزی ایران و انگلیسی ها برای از میان برداشتن میرزا هموار کرد و جنگ بین آنان شروع شد. بلافاصله نیروهای ایران و انگلیس روانه رشت شدند و نیروهای جنگل دچار ضعف شدند و در آستانه انهدام قرار گرفتند.
چیزی بعد نیروهای جنگل با استفاده از متحدان جدید مثل روسیه خود را سروسامان دادند و دوباره به عنوان یک مشکل جدی برای انگلیس و کابینه وثوق درآمدند.
فصل ششم: پایان کار نهضت جنگل و سرنوشت میرزاکوچک خان جنگلی
پایان کار نهضت جنگل:
از ابتدا میان میرزا و سایر مسئولان نهضت جنگل اختلاف هایی وجود داشت. این موضوع را هم دولت مرکزی و هم روس ها و انگلیس ها دریافته بودند و حمایت آن ها از بعضی یاران میرزا به همین دلیل بود. سیاست تفرقه انداز انگلیس ها در این دوره کاملاً احساس می شد چرا که این سیاست در مقایسه با سایر سیاست ها به مخارج کمتری نیاز داشت و نتیجه بهتری داشت.
اختلاف های ایجاد شده و آشفتگی نهضت، میرزا را می آزرد و تحقق اهداف انقلاب را در مقابل دیدگانش دور می ساخت. او عهد و پیمان هم رزمانش را در اوایل کار نهضت در ذهن می گذراند و به تغییر یارانش می اندیشید ولی باز امیدوار بود که بتواند مطابق قوانین نهضت که همه یارانش طبق مواد آن تعهد داده بودند، عمل کند. اعتقاد میرزا به مشورت و استفاده از نظرات دوستان، او را به تشکیل یک جلسه اضطراری تشویق کرد. سرانجام میرزا جلسه ای را تشکیل داد. خالو قربان، حیدرخان و فرد دیگری به نام سرخوش برای شرکت در این جلسه حضور یافتند. در این حال یک مرتبه ساختمان محل تشکیل جلسه زیرآتش و گلوله رفت. نیروهای میرزا آن سه نفر را تعقیب کردند.
سرخوش میان آتش سوخت، خالو قربان فرار کرد و حیدرخان به دست نیروهای میرزا دستگیر شد.
این حوادث رضاخان را در خاتمه دادن به کار نهضت مصمم ساخت و با پشتیبانی روس ها راه گیلان را در پیش گرفت. میرزا پس از اطلاع از تصمیم رضاخان و مرور وضعیت نهضت جنگل، نمایندگانی را برای مذاکره با قوام السلطنه نخست وزیر که برادر وثوق الدوله بود، به تهران اعزام کرد که نتیجه ای نداشت. انگیزه جدی رضاخان برای نابودی میرزاکوچک خان خطر بزرگی برای نهضت بود و میرزا نمی توانست بدون در نظر گرفتن امکانات، نیروها و منطقه گیلان تصمیم عجولانه ای بگیرد. تا اینکه اعلامیه ی دیگری از سوی رضاخان صادر شد و تا حدودی تکلیف میرزا را روشن کرد. وی در این اعلامیه اظهار داشت. در صورتیکه قوای جنگل دست از شورش بردارند با آرامش به زندگی خود در کنار خانواده ادامه می دهند و در غیر این صورت روی خوش از زندگی نمی بینند.
میرزا تصمیم گرفت تا با رضاخان ملاقات کند و نمایندگانی را برای فراهم نمودن زمینه ملاقات به سوی رضاخان فرستاد. پس از ارسال چند نامه توسط نمایندگان بین میرزا و رضاخان، تصمیم گرفته شد تا جلسه ای در رشت تشکیل شود و پیشنهاد شد که این جلسه در صومعه سرا تشکیل شود.
درست زمانیکه نمایندگان میرزا و رضاخان برای تعیین محل جلسه در صومعه سرا مذاکره می کردند شخصی به نام میرزا نعمت الله الیانی(داماد معین الرعایا) نیروهای رضاخان را در ماسوله به گلوله بست. این موضوع رضاخان را به شدت عصبانی کرد. واقعه ماسوله میرزا را بر آن داشت تا برای جلوگیری از غافلگیری نیروهای خود توصیه های لازم را در غالب نامه هایی بین نیروهای خود توزیع کند. به طور اتفاقی یکی از این نامه ها به دست رضاخان افتاد. رضاخان که از واقعه سوله به اندازه کافی خشمگین بود با خواندن این نامه میرزا را به حیله گری و پیمان شکنی متهم کرد و به وی هشدار داد که اگر خودش را تسلیم نکند با وی به جنگ خواهد پرداخت. حمله رضاخان جدی بود و میرزا چاره ای جز آن ندید که برای مقاومت بیشتر و تلفات کمتر، نیروهای خود را به دسته های کوچک تقسیم کند.
آخرین دیدار میرزاکوچک خان جنگلی با همسرش:
در این زمان میرزا ضمن تشریح وضعیت انقلاب و جنگل از جمله کبود امکانات، مشکلات، وضع نیروها، پیمان شکنی بعضی از یاران و ترسیم آینده و سایر نگرانی ها از همسرش خواست تا با طلاق گرفتن ترتیبی بدهد که بعداز مرگش با مشکلات کمتری مواجه شود ولی همرش پاسخ خود را به شرح زیر اعلام می کند: من این پیشنهاد را نمی پذیرم زیرا مایل نیستم به پیمان شکنی و بی وفایی متهم شوم. قبول این تکلیف در حقیقت به معنای تن دادن به سرزنش های مردم است. من اگر این پیشنهاد را بپذیرم، مردم به من چه خواهند گفت؟ آیا نمی گویند هنگام خوشی شریک زندگی همسرش بود و در موقع مصیبت ناسازگار شده است. من هنوز تو را روی پله های شهرت و افتخار می بینیم و از آن چه پیش خواهد آمد راضی خواهم بود زیرا به خدا توکل دارم. تو اگر زنده بمانی خدای بزرگ را سپاسگزارم و اگر کشته شوی که طلاق خدایی خود به خود جاری شده است. با این حال من حاضر به ازدواج با مرد دیگری نیستم. این را گفت و شروع به گریه کردن کرد. میرزا از این حالت همرش تحت تأثیر قرار گرفت و او را ستود و گفت: چون دزد نبودم از مال دنیا چیزی ندارم تنها دارایی من یک ساعت است که هدیه است. آن را به تو می بخشم تا هر وقت که زنگش به صدا درآمد به یاد خاطرات گذشته مان بیفتی و همسر دل شکسته و حسرت بر دلت را به یادآوری. این را گفت و با چشمانی اشک آلود از همسرش خداحافظی کرد.
میرزا کوچک خان در سال های آخر عمر ازدواج کرد و بچه ای نیز نداشت.
شهادت میرزا کوچک خان جنگلی:
میرزا با نزدیک چهارصد نفر از نیروهای خود آواره جنگل شد. رضاخان برای دستگیری میرزا کوچک خان جایزه تعیین نمود و اعلام کرد: در صورتیکه کسی وی را زنده دستگیر کند ده هزار تومان و در صورت تحویل جنازه پنج هزار تومان جایزه خواهد گرفت. سربازان رضاخان، قدم به قدم در جست وجوی میرزا تلاش می کردند و یک بار هم موفق به کشف محل زندگی میرزا شدند ولی با هوشیاری یکی از یاران میرزا او موفق به فرار شد و در قسمت های دیگر جنگل مخفی شد. رضاخان برنامه های خود را بر ضد میرزا طوری تنظیم کرد که همه ی مخالفان برای نابودی او به طور هماهنگ بسیج شدند و میرزا را از سه طرف مورد تهاجم قرار دادند:
1- از سوی هواپیماهای انگلیس که با بمباران بسیاری از یاران میرزا را به شهادت رساندند.
2- از سوی ارتش سرخ دو هزار نفری روسیه که نیروهای جنگل را دچار تفرقه کردند.
3- از سوی نیروهای دولتی به فرماندهی شخص رضاخان که مأمور قطع نهایی ریشه نهضت جنگل بود. سرد بودن مناطق جنگل، تمام شدن آذوقه، تنهایی و ضعف قوای جسمانی میرزا سبب شد تا وی در منطقه ای بین طالش و خلخال گرفتار برف و کولاک شود. پس از خیانت معین الرعایا و لودادن جای میرزا و نزدیک شدن نیروهای رضاخان به محل اختفای میرزا نیروهای رضاخان سر میرزا را از بدن جدا و خالو قربان آن را برای دریافت هدیه به تهران برد و به لقب سالار مظفر مفتخر گردید. بدین ترتیب سردار جنگل در 11 آذر 1300 در سن چهل و یک سالگی به شهادت رسید.سر میرزا ابتدا در قبرستان حسن آباد تهران دفن شد. و بدن او هم در خلخال به امانت سپرده شد. بالاخره یکی از دوستان میرزا به نام شیخ احمد سیگاری سر را از تهران و بدن را از خلخال آورد و در قسمت شرقی بقعه سلیمان داراب رشت دفن نمود. نقشه های رضاخان با راهنمایی روس ها اجرا شد او با خاتمه دادن به زندگی میرزا، علاوه بر تثبیت موقعیت خود، با روس ها نیز وارد مذاکره شد و کوشید تا انگیزه آنان را برای خروج ارتش سرخ روسیه از ایران و مقابله با انگیسی ها فعال نماید.
فصل اول: آغاز زندگی میرزاکوچک خان جنگلی تا جنگ جهانی اول
نام اصلی میرزاکوچک خان، یونس بود.او در سال 1259 هجری شمسی در استاد سرای رشت متولد شد. پدرش میرزا بزرگ نام داشت و از این جهت یونس به میرزا کوچک شهرت یافت. وی سال های آغاز زندگی خود را در مدرسه حاجی حسن صالح آباد رشت و مدرسه جامع رشت به آموختن علوم دینی پرداخت و سپس رهسپار تهران شد و در مدرسه محمودیه به تحصیلات دینی خودش ادامه داد. آشنایی میرزا با بعضی از آزادی خواهان او را برای مبارزه با بی عدالتی تشویق کرد و او با توجه به مقتضیات زمان به جای پیگیری طلبگی به جهاد و مبارزه پرداخت. پیوستن میرزاکوچک خان به جریان آزادی خواهانه زمانیکه میرزا در تهران مشغول تحصیل بود، افکار آزادی خواهی روشنفکری در حال گسترش بود و این زمینه را برای اهداف مشروطیت فراهم می نمود. میرزا تصمیم گرفت برای نجات مردم از زیر بار بی عدالتی و ظلم، همگام با روشنفکران تهران در گیلان به روشن کردن افکار عمومی بپردازد. هم چنین در این مدت تلاش برای دست یابی به اسلحه و آموزش نظامی هواداران را دنبال کرد که این کار با حمایت های مردم، با موفقیت روبه رو شد. میرزا در این رابطه از همکاری بعضی از افسران آلمانی و ترک زبان به عنوان مربیان نظامی برخوردار شد. در این زمان در روسیه انقلاب شد و این انقلاب که به انقلاب مارس 1917 معروف است، تأثیر عمیقی در اوضاع ایران گذاشت و باعث مشغول شدن روس ها به اوضاع داخلی شد و این خود سبب شد تا نهضت ها و انقلاب های داخلی ایران جان تازه ای بگیرند که یکی از این نهضت ها، نهضت جنگل بود. احسان الله خان و خالو قربان که از دوستان میرزا بودند. با نیروهای خود به میرزا پیوستند. میرزا احساس می کرد که با این افراد برای مؤثرتر شدن جریان آزادی خواهی که در تهران آغاز شده بود و محمدعلی شاه قاجار را تهدید می کرد، به تهران عزیمت نموده و در شکل گیری اهداف مشروطه سهیم گردد. به این ترتیب راهی تهران شد.
اما هنوز مسافت زیادی را به سمت تهران نپیموده بود که از خبر ناگوار به توپ بسته شدن مجلس توسط محمدعلی شاه آگاه شدند. و این خبر میرزا را مجبور کرد تا به رشت مراجعت کند.
دشمنی محمدعلی شاه با مشروطیت
محمدعلی شاه حتی قبل از رسیدن به پادشاهی و فقط زمانیکه ولیعهد بود با اساس مشروطه مخالف بود ولی به ظاهر خود را موافق آن نشان می داد. وقتی محمدعلی شاه به پادشاهی رسید، یک روز از صدور فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه گذشته بود. محمدعلی شاه مراسم تاج گذاری خود را بدون حضور نمایندگان مجلس برگزار کرد و با اینکار بی احترامی بزرگی به آنان نمود. نمایندگان این عمل محمدعلی شاه را مورد مذمت قرار دادند و بی حرمتی او را قبول نکردند. افشاگری های به موقع نمایندگان، حمایت بزرگان نجف و انجمن های انقلابی علیه محمدعلی شاه، مهمترین عللی بود که سبب شد وی متمم قانون اساسی را امضا کند. همزمان با شدت گرفتن مخالفت های داخلی و خارجی علیه مشروطه خواهی، تحرک و شور و هیجان مخالفان محمدعلی شاه نیز افزایش یافت و آن ها در بعضی از نقاط ایران به ویژه تبریز و گیلان خود را برای مقابله با نقشه های شاه آماده کردند اما او هر بار با پناه بردن به قرآن و سوگند به آن تعهد می داد که به مشروطه وفادار می ماند ولی با آرام شدن اوضاع دوباره وعده هایش را فراموش می کرد. مخالفت محمدعلی شاه با مشروطیت ناشی از افکار خودش نبود. بلکه به عقیده بیگانگان بود که ایران را شایسته ی مشروطیت نمی دانستند.
تصمیم محمدعلی شاه برای نابودی مشروطیت پس از جریان سوء قصد به جان وی که به عقیده برخی ساختگی بود قطعیت بیشتری یافت که محمدعلی شاه آن حادثه را به روشنفکران نسبت داد و فرصت را برای از بین بردن مجلس شورای ملی غنیمت شمرد و با پشتیبانی روس ها مجلس را به توپ بست.
این اقدام وحشیانه میراز را آزرده کرد و او را برای یک مبارزه جدی مصمم ساخت. نهضت جنگل به رهبری میرزاکوچک خان جنگلی نهضتی بود که خلاف جریان طبیعی ایران حرکت می کرد.
به همین دلیل مخالفان تصمیم گرفتند از همان ابتدا این نهضت را شکست دهند.
مهمترین اندیشه های بنیان گذاران نهضت جنگل به شرح زیر است:
1- طرفداری از استقلال ایران
2- جلوگیری از تسلط دولت های بیگانه
3- توجه به آزادی و رفاه مردم ایران
4- آرایش نکردن موهای سر و صورت تا قبل از خروج نیروهای بیگانه از ایران
5- استفاده از کلاه سیاه، کت ضخیم پشمی، کفش از چرم گاومیش، چماق، داس، تفنگ و فشنگ
مواد قانون سران نهضت جنگل
1- عمومی بودن انتخابات و حق انتخاب برای افراد بالای 18 سال و انتخاب شدن برای افراد بالای 24 سال
2- مجانی و اجباری بودن تعلیمات ابتدایی برای همه ی اطفال و تعلیمات متوسطه و عالیه برای افراد با استعداد
3- پیگیری سریع کار قضاوت و حذف زندان با شکنجه های سخت و جایگزینی مسائل تربیتی به جای آن
4- ممنوع بودن کار برای افراد زیر 14 سال
5- راه اندازی بیمارستان و….
روزنامه نهضت جنگل:
نهضت جنگل برای اعلام ایدئولوژی خود روزنامه جنگل را منتشر کرد که ابتدا زیر نظر غلام حسین نویدی اداره می شد ولی از شماره دوم به بعد حسین کسمایی اداره آن را برعهده گرفت و طی 35 شماره انتشار یافت و سرانجام به دلیل تضعیف نهضت جنگل تعطیل شد.
فصل دوم: جنگ جهانی اول تا اعلام جمهوری از سوی نهضت جنگل
بعداز محمدعلی شاه احمدشاه قاجار به سلطنت رسید که مدتی بعداز شروع سلطنتش جنگ جهانی اول میان متفقین و متحدین رخ داد. متفقین شامل کشورهای فرانسه، روسیه و انگلیس و متحدین هم کشورهای آلمان، اتریش و ایتالیا بودند. پس از شروع جنگ ایتالیا به متفقین پیوست و عثمانی جای او را در جبهه متحدین گرفت. انگلیسی ها پس از پیروزی در جنگ جهانی اول، تحقق آرزوهای خود را در وجود وثوق الدوله می دیدند. به این ترتیب وثوق الدوله به عنوان نخست وزیری کارآمد و کابینه خودش را تشکیل داد. وثوق الدوله وجود میرزا را در مناطق شمال کشور مانع بزرگی بر سر راه اجرای سیاست های دولت خود می دانست. حاج احمد کسمایی یکی از یاران نزدیک میرزا بود که در آغاز نهضت جنگل تلاش های زیادی برای تثبیت آن داشت. مخالفت میرزا با خواسته ی انگلیسی ها که می خواستند از طریق دریای خزر به قفقاز حمله کنند و بر چاه های نفت تسلط یابند سبب درگیری شد و چون نیروهای میرزا قادر به مقاومت در برابر انگلیسی ها نبودند از آن ها شکست خوردند نظامیان انگلیسی خانه حاج احمد کسمایی را آتش زدند و این مسأله باعث سوء تفاهم و اختلاف بین میرزا و کسمایی شد.
وثوق الدوله که دنبال فرصتی بود تا به نهضت جنگل ضربه بزند از این فرصت استفاده کرد تا بین سران نهضت جنگل تفرقه ایجاد کند. وی نماینده خودش را به رشت فرستاد تا حاج احمدکسمایی را از ادامه همکاری با میرزا منصرف کند. کسمایی هم فریب خورد و خودش را تسلیم کابینه وثوق کرد. نیروهای دولتی به همراه نیروهای انگلیسی نیروهای جنگل را قتل عام و آن ها را مجبور به عقب نشینی و عزیمت از فومنات به لاهیجان کردند.
فصل سوم: از اعلام جمهوری تا کنگره شرق
مذاکرات میرزا و سران ارتش سرخ روسیه به انعقاد موافقت نامه ای 9 ماده ای منجر شد و میرزا کوچک خان مأموریت یافت تا حکومتی تشکیل دهد. میرزا برای تشکیل حکومت فرصت زیادی هم نداشت. در نتیجه در اولین فرصت خود را به فومن رساند. در مسیر ورود به رشت مردم استقبال شایانی از میرزا به عمل آوردند. میرزا پس از اعلام بیانیه ای حکومت جمهوری را اعلام کرد و جنایت های دولت مرکزی ایران و کشورهای روسیه و انگلیس را افشا کرد.
میرزا کوچک خان نشانه های ویژه ای را برای حکومت جمهوری تعیین کرد.
1- انتخاب و معرفی آرم جمهوری با نقش شیر و خورشید در وسط و داس و چکش در بالای آرم
2- به جریان انداختن تمبرهای مخصوص
3- انتخاب مسئولان جدید و اخراج عده ای از مأموران قبلی
4- برقراری ارتباط با شوروی به منظور انجام کارهای بازرگانی و تجاری
5- تشکیل بانک ملی و تعطیل نمودن بانک های خارجی
تداوم جمهوری:
توافق میرزا و روس ها برای اعلام جمهوری از سوی رهبر نهضت پیروزی بزرگی برای او محسوب می شد. اما روس ها به تعهدات خود پای بند نبودند. و برایشان قابل قبول نبود که عده ای جنگل نشین و انقلابی راه آن ها را برای سلطه بر ایران سد کنند.
رهبران روسیه در هیچ شرایطی مخالفت رسمی خود را با نهضت جنگل اعلام نکردند و همواره همکاری را به میرزاکوچک خان وعده می دادند ولی هم در روسیه و هم در ایران بر ضد اسلام و مسلمانان فعالیت داشتند. اینکار رامنیت مردم را به خاطر می انداخت و مخالف اهداف حکومت جمهوری میرزاکوچک خان بود ولی میرزا چاره ای جز مقابله با آن نداشت. در نتیجه به فکر چاره جویی افتاد. به همین دلیل همیشه تعهد روس ها را به آنان یادآور می شد و به مسجدها که در آن زمان محل تمرکز مردم بود می رفت و با مردم صحبت می کرد و وعده هایش را به آنان اعلام می نمود ولی کار به جایی رسید که به خاطر همین حضور در مساجد وی را ضدانقلابی معرفی کردند.
فصل چهارم: از کنگره شرق تا کابینه قوام السلطنه
موافقت ظاهری روس ها با فعالیت های نهضت جنگل با هدف یافتن جای پای محکمی در ایران صورت می گرفت و امکان نداشت که روس ها به دنبال رابطه دوستانه با میرزا باشند روس ها با هدف بررسی وضع سیاسی جوامع شرقی و علت تفرقه بین آنان اجلاسی را تحت عنوان کنگره شرق در باکو تشکیل دادند. این کنگره کار خودش را با حضور دو هزار نماینده از ملت های مختلف شروع کرد و بعداز چند روز پایان پذیرفت. میرزا نامه ای به روس نوشت و ضمن گلایه از سیاست های روس اعلام کرد که از این پس رشت را ترک و به جنگل خواهد رفت و تا پاسخ لازم به خواسته های او داده نشود مراجعت نخواهد کرد. در کنگره شرق، هیأت اعزامی جنگل موفق شد فردی به نام حیدرخان را با چند دستگاه توپ تعداد قابل ملاحظه ای اسلحه، شبانه و به صورت قاچاق روانه ی رشت کند.
بروز اختلاف شدید بین اعضای نهضت جنگل، وضع آنان را در شرایط نامساعدی قرار داد.
فاصله گرفتن اعضای اصلی آن از هم، دخالت روس ها برای ایجاد تفرقه بین آنان و ورود ارتش سرخشان به ایران باعث شد تا جمعی از اعضای حزب عدالت باکو که به تازگی وارد ایران شده بودند، شاخه ای از آن حزب را با هدف تحت فشار قرار دادن میرزا و اخراج او از رشت تشکیل دهند. این موضوع در تصمیم میرزا برای خروج از رشت و رفتن به جنگل مؤثر بود. او بازگشت خود را مشروطه به تجدید نظر اعضای حزب عدالت در افکار و عقاید خود دانست. احسان الله خان و خالو قربان تصمیم میرزا را به فال نیک گرفتند و حضور نداشتن وی را برای اجرای نقشه های خود از جمله قتل یا دستگیری او غنیمت شمردند. علی رغم ورود ارتش سرخ روسیه به سواحل ایران، انگلیسی ها هیچ عکس العملی از خود نشان ندادند و حتی تجهیزات خود را رها کردند و این سواحل را ترک نمودند. در واقع این سیاست انگلیسی ها بود تا با این حرکت به مردم و دولت ایران اعلام کنند که روس ها مردم را قتل عام خواهند کردند و سرمایه های ایران را به یغما خواهند برد. در واقع قصد داشتند بین مردم و مسئولان رعب و وحشت بیاندازند تا توجه مردم را به خودشان جلب کنند و از این راه به اهداف خودشان از جمله اجرای قرارداد 1919 برسند قرارداد 1919 قراردادی بین انگلیس و ایران بود که در صورت اجرا منافع زیادی نصیب انگلیس می شد ولی به امضای نهایی احمدشاه نرسید و منعقد نشد. دولت ایران پس از ورود ارتش سرخ روسیه به بندر انزلی به جامع ملل شکایت کرد و تقاضا کرد مجمع عمومی برای رسیدگی به ورود غیرقانونی ارتش سرخ روسیه به سواحل بندرانزلی تشکیل شود.
روس ها وقتی پیگیری جامعه ملل را متوجه شدند اعلام کردند که مایلند ارتش خودشان را از سواحل دریای خزر خارج نمایند و ایران هم شکایت خود را پس بگیرد. اعضای نهضت جنگل نیز با ورود ارتش سرخ روسیه به بندرانزلی جلساتی تشکیل دادند و تصمیم گرفتند از بین خودشان نماینده ای را برای مذاکره با فرمانده ارتش سرخ بفرستند و این نماینده خواهرزاده میرزا به نام اسماعیل جنگلی بود ولی ارتش سرخ روسیه اعلام کرد که مایل است خود میرزا را ملاقات کند به این ترتیب ملاقاتی انجام شد و میرزا از سخنان روس ها نتیجه گرفت که آن ها خواهان گسترش روابط خود با ایران و نهضت جنگل هستند. در نتیجه موافقت نامه ای بین آن ها منعقد شد و میرزا به جنگل بازگشت.
فصل پنجم: از کابینه ی قوام السلطنه تا پایان کار نهضت جنگل
روس ها طوری وانمود میکردند که با ایران خودی هستند و نباید ایران در روابط خود با روس سخت گیری کند. از سوی دیگر روس ها ایران را از نظر داشتن یک دولت مستقل به رسمیت نمی شناختند و اگر قرار بود حکومتی را تأیید کنند، به واسطه منافع خود آن ها و همراه نمودن دولت ایران با خودشان بود.
پیروزی انقلاب روسیه در مارس 1917 در حل مشکلات نهضت جنگل بی تأثیر نبود.
با این پیروزی نیروهای نظامی روس که در نواحی شمال و شمال غرب ایران حضور داشتند با کسب اطلاع از بحران های داخلی روسیه، روحیه خود را از دست دادند و فرمانده نیروهای روس در ایران تصمیم گرفت نیروهای خود را از ایران خارج نماید. بعضی از این نیروها به هنگام ترک ایران به آزار و اذیت مردم و غارت اموال و خرابی مزارع و محصولات کشاورزی می پرداختند. میرزا برای جلوگیری از این حرکت های ناشایست راه را بر آنان بست و کاری کرد تا نیروهای روس براساس ضوابط و مقررات ویژه ای از ایران خارج شوند. این اقدام میرزا باعث شد تا همه ی مردم به او به دیده احترام نگاه کنند.
خروج روس ها از نواحی شمال ایران پس از انقلاب روسیه زمینه ی مناسبی را برای انگلیسی ها به وجود آورد و همه چیز برای آن ها مهیا شد و به تعبیر خودشان تنها مانع سرراه آنان نهضت جنگل بود و چاره ای نداشتند تا به هر نحو ممکن این مانع را با خود هماهنگ کرده یا کاری کنند که این نهضت به دست خود ایرانی ها نابود شود. انگلیسی ها نماینده خودشان را برای مذاکره با میرزا اعزام کردند و آنچه که از سخنان این نماینده دستگیر میرزا شد آن بود که انگلیسی ها برای خلاصی از دست نهضت جنگل مدعی هستند که حکومت ایران را به جنگلی ها خواهند سپرد و دولت مرکزی را ساقط خواهند کرد. میرزا به وسیله انگلیسی ها پی برد. و امتیازی به آنان نداد.
فرماندهان انگلیسی در مذاکرده با میرزا بر این مسأله تأکید داشتند که قرار نیست در ایران بمانند و هدف آن ها این است که برای مدت کوتاهی از اراضی ایران به منظور مبارزه با آلمان ها و عثمان ها که دشمنان انگلیسی ها هستند استفاده خواهند کرد. میرزا کوچک خان با ملاحظه موقعیت خود و اطلاع از کمبود تجهیزات جنگی و نظامی، صلاح نهضت را در برقراری روابط دوستانه با انگلیس دانست و قراردادی بین انگلیس و میرزا بسته شد که براساس آن جواز ورود به بندرانزلی به انگلیس داده شد.
و در عوض انگلیس نهضت جنگل را به رسمیت شناخت. پس از گذشت مدت زمانی، با روی کارآمدن دولت وثوق الدوله، انگلیس سیاست خود را در مقابل نهضت جنگل تغییر داد و این کاملاً طبیعی بود. آن ها تا زمانیکه به نهضت جنگل نیاز داشتند با آن ها از راه دوستی در می آمدند ولی وقتی منافع جدید و بسیار زیادی در اثر انعقاد قرارداد 1919 در انتظارشان بود، همکاری خود را با میرزا بر هم زدند و تلاش خود را برای به زانو درآوردن میرزا صرف کردند.
آن ها مقصود خود را طی نامه ای کتبی به اطلاع میرزا رساندند و ضمن اشاره به قراردادی که با میرزا منعقد کردند و ادعای این موضوع که قرارداد به منظور حفظ و حراست از ایران و مساعدت با نیروهای جنگل منعقد شده، خواستار لغو آن شدند و دلیل آن را نیز به دروغ، نادیده گرفتن برخی از مواد این قرارداد توسط میرزا اعلام نمودند و از او خواستند تا تسلیم دولت مرکزی شود یا با تدبیری که ایران با انگلیس انجام می دهد به یکی از کشورهای خارجی برود، ولی میرزا این درخواست را نپذیرفت و مخالفت او راه برای تصمیم دولت مرکزی ایران و انگلیسی ها برای از میان برداشتن میرزا هموار کرد و جنگ بین آنان شروع شد. بلافاصله نیروهای ایران و انگلیس روانه رشت شدند و نیروهای جنگل دچار ضعف شدند و در آستانه انهدام قرار گرفتند.
چیزی بعد نیروهای جنگل با استفاده از متحدان جدید مثل روسیه خود را سروسامان دادند و دوباره به عنوان یک مشکل جدی برای انگلیس و کابینه وثوق درآمدند.
فصل ششم: پایان کار نهضت جنگل و سرنوشت میرزاکوچک خان جنگلی
پایان کار نهضت جنگل:
از ابتدا میان میرزا و سایر مسئولان نهضت جنگل اختلاف هایی وجود داشت. این موضوع را هم دولت مرکزی و هم روس ها و انگلیس ها دریافته بودند و حمایت آن ها از بعضی یاران میرزا به همین دلیل بود. سیاست تفرقه انداز انگلیس ها در این دوره کاملاً احساس می شد چرا که این سیاست در مقایسه با سایر سیاست ها به مخارج کمتری نیاز داشت و نتیجه بهتری داشت.
اختلاف های ایجاد شده و آشفتگی نهضت، میرزا را می آزرد و تحقق اهداف انقلاب را در مقابل دیدگانش دور می ساخت. او عهد و پیمان هم رزمانش را در اوایل کار نهضت در ذهن می گذراند و به تغییر یارانش می اندیشید ولی باز امیدوار بود که بتواند مطابق قوانین نهضت که همه یارانش طبق مواد آن تعهد داده بودند، عمل کند. اعتقاد میرزا به مشورت و استفاده از نظرات دوستان، او را به تشکیل یک جلسه اضطراری تشویق کرد. سرانجام میرزا جلسه ای را تشکیل داد. خالو قربان، حیدرخان و فرد دیگری به نام سرخوش برای شرکت در این جلسه حضور یافتند. در این حال یک مرتبه ساختمان محل تشکیل جلسه زیرآتش و گلوله رفت. نیروهای میرزا آن سه نفر را تعقیب کردند.
سرخوش میان آتش سوخت، خالو قربان فرار کرد و حیدرخان به دست نیروهای میرزا دستگیر شد.
این حوادث رضاخان را در خاتمه دادن به کار نهضت مصمم ساخت و با پشتیبانی روس ها راه گیلان را در پیش گرفت. میرزا پس از اطلاع از تصمیم رضاخان و مرور وضعیت نهضت جنگل، نمایندگانی را برای مذاکره با قوام السلطنه نخست وزیر که برادر وثوق الدوله بود، به تهران اعزام کرد که نتیجه ای نداشت. انگیزه جدی رضاخان برای نابودی میرزاکوچک خان خطر بزرگی برای نهضت بود و میرزا نمی توانست بدون در نظر گرفتن امکانات، نیروها و منطقه گیلان تصمیم عجولانه ای بگیرد. تا اینکه اعلامیه ی دیگری از سوی رضاخان صادر شد و تا حدودی تکلیف میرزا را روشن کرد. وی در این اعلامیه اظهار داشت. در صورتیکه قوای جنگل دست از شورش بردارند با آرامش به زندگی خود در کنار خانواده ادامه می دهند و در غیر این صورت روی خوش از زندگی نمی بینند.
میرزا تصمیم گرفت تا با رضاخان ملاقات کند و نمایندگانی را برای فراهم نمودن زمینه ملاقات به سوی رضاخان فرستاد. پس از ارسال چند نامه توسط نمایندگان بین میرزا و رضاخان، تصمیم گرفته شد تا جلسه ای در رشت تشکیل شود و پیشنهاد شد که این جلسه در صومعه سرا تشکیل شود.
درست زمانیکه نمایندگان میرزا و رضاخان برای تعیین محل جلسه در صومعه سرا مذاکره می کردند شخصی به نام میرزا نعمت الله الیانی(داماد معین الرعایا) نیروهای رضاخان را در ماسوله به گلوله بست. این موضوع رضاخان را به شدت عصبانی کرد. واقعه ماسوله میرزا را بر آن داشت تا برای جلوگیری از غافلگیری نیروهای خود توصیه های لازم را در غالب نامه هایی بین نیروهای خود توزیع کند. به طور اتفاقی یکی از این نامه ها به دست رضاخان افتاد. رضاخان که از واقعه سوله به اندازه کافی خشمگین بود با خواندن این نامه میرزا را به حیله گری و پیمان شکنی متهم کرد و به وی هشدار داد که اگر خودش را تسلیم نکند با وی به جنگ خواهد پرداخت. حمله رضاخان جدی بود و میرزا چاره ای جز آن ندید که برای مقاومت بیشتر و تلفات کمتر، نیروهای خود را به دسته های کوچک تقسیم کند.
آخرین دیدار میرزاکوچک خان جنگلی با همسرش:
در این زمان میرزا ضمن تشریح وضعیت انقلاب و جنگل از جمله کبود امکانات، مشکلات، وضع نیروها، پیمان شکنی بعضی از یاران و ترسیم آینده و سایر نگرانی ها از همسرش خواست تا با طلاق گرفتن ترتیبی بدهد که بعداز مرگش با مشکلات کمتری مواجه شود ولی همرش پاسخ خود را به شرح زیر اعلام می کند: من این پیشنهاد را نمی پذیرم زیرا مایل نیستم به پیمان شکنی و بی وفایی متهم شوم. قبول این تکلیف در حقیقت به معنای تن دادن به سرزنش های مردم است. من اگر این پیشنهاد را بپذیرم، مردم به من چه خواهند گفت؟ آیا نمی گویند هنگام خوشی شریک زندگی همسرش بود و در موقع مصیبت ناسازگار شده است. من هنوز تو را روی پله های شهرت و افتخار می بینیم و از آن چه پیش خواهد آمد راضی خواهم بود زیرا به خدا توکل دارم. تو اگر زنده بمانی خدای بزرگ را سپاسگزارم و اگر کشته شوی که طلاق خدایی خود به خود جاری شده است. با این حال من حاضر به ازدواج با مرد دیگری نیستم. این را گفت و شروع به گریه کردن کرد. میرزا از این حالت همرش تحت تأثیر قرار گرفت و او را ستود و گفت: چون دزد نبودم از مال دنیا چیزی ندارم تنها دارایی من یک ساعت است که هدیه است. آن را به تو می بخشم تا هر وقت که زنگش به صدا درآمد به یاد خاطرات گذشته مان بیفتی و همسر دل شکسته و حسرت بر دلت را به یادآوری. این را گفت و با چشمانی اشک آلود از همسرش خداحافظی کرد.
میرزا کوچک خان در سال های آخر عمر ازدواج کرد و بچه ای نیز نداشت.
شهادت میرزا کوچک خان جنگلی:
میرزا با نزدیک چهارصد نفر از نیروهای خود آواره جنگل شد. رضاخان برای دستگیری میرزا کوچک خان جایزه تعیین نمود و اعلام کرد: در صورتیکه کسی وی را زنده دستگیر کند ده هزار تومان و در صورت تحویل جنازه پنج هزار تومان جایزه خواهد گرفت. سربازان رضاخان، قدم به قدم در جست وجوی میرزا تلاش می کردند و یک بار هم موفق به کشف محل زندگی میرزا شدند ولی با هوشیاری یکی از یاران میرزا او موفق به فرار شد و در قسمت های دیگر جنگل مخفی شد. رضاخان برنامه های خود را بر ضد میرزا طوری تنظیم کرد که همه ی مخالفان برای نابودی او به طور هماهنگ بسیج شدند و میرزا را از سه طرف مورد تهاجم قرار دادند:
1- از سوی هواپیماهای انگلیس که با بمباران بسیاری از یاران میرزا را به شهادت رساندند.
2- از سوی ارتش سرخ دو هزار نفری روسیه که نیروهای جنگل را دچار تفرقه کردند.
3- از سوی نیروهای دولتی به فرماندهی شخص رضاخان که مأمور قطع نهایی ریشه نهضت جنگل بود. سرد بودن مناطق جنگل، تمام شدن آذوقه، تنهایی و ضعف قوای جسمانی میرزا سبب شد تا وی در منطقه ای بین طالش و خلخال گرفتار برف و کولاک شود. پس از خیانت معین الرعایا و لودادن جای میرزا و نزدیک شدن نیروهای رضاخان به محل اختفای میرزا نیروهای رضاخان سر میرزا را از بدن جدا و خالو قربان آن را برای دریافت هدیه به تهران برد و به لقب سالار مظفر مفتخر گردید. بدین ترتیب سردار جنگل در 11 آذر 1300 در سن چهل و یک سالگی به شهادت رسید.سر میرزا ابتدا در قبرستان حسن آباد تهران دفن شد. و بدن او هم در خلخال به امانت سپرده شد. بالاخره یکی از دوستان میرزا به نام شیخ احمد سیگاری سر را از تهران و بدن را از خلخال آورد و در قسمت شرقی بقعه سلیمان داراب رشت دفن نمود. نقشه های رضاخان با راهنمایی روس ها اجرا شد او با خاتمه دادن به زندگی میرزا، علاوه بر تثبیت موقعیت خود، با روس ها نیز وارد مذاکره شد و کوشید تا انگیزه آنان را برای خروج ارتش سرخ روسیه از ایران و مقابله با انگیسی ها فعال نماید.