اينكه امروزه اكثر كشورهاي موفق از ديد تازه اي برخوردارند، خبر تازه اي نيست. مديريت هاي جهاني، چه بزرگ و چه كوچك، آنچه را كه زماني اصول اساسي و قوي مديريت مثل شراكت، توليد بهنگام، كنترل آماري فرآيند، آموزش مستمر و.. در نظر گرفته مي شد، در اختيار داشتند.در محيط هاي جديد حتي فرضيات اساسي مربوط به رفتار سازماني هم مورد ترديد قرار گرفته اند. اهداف سنتي حسابرسي داخلي هم تا حد قابل ملاحظه اي در اين محيط هاي جديد كاهش مي يابد. اكثر بخش هاي حسابرسي داخلي سنتي به چهار طريق اساسي به سازمان هايشان كمك يا خدمت مي كنند.
1 -كمك به مديران اجرايي در جهت بهبود طرح و اجراي سيستم هاي كنترلي.
2 -كشف بي نظمي هاي داخلي (سوءاستفاده ها و تقلب و….).
3 – اطمينان از اينكه كنترل ها همان گونه كه در نظر گرفته شده اند، عمل مي كنند.
4 -كمك به مديران اجرايي براي آگاهي بيشتر نسبت به عملكردها و نتايج.
اما در محيط هاي جهاني اين اهداف سنتي واقعا متروك شده اند و براي حسابرسي داخلي منطق و مسووليت هاي جديدي تعريف شده است. اما حسابرسي داخلي هنوز هم بايد راه تكامل را بپيمايد و دوباره روابط و نقش خود را مورد توجه و تغيير قرار دهد. سازمان هاي جهاني امروزي همواره در حال تغيير و تحول هستند، درحقيقت مكانيزم هاي رسمي براي تشويق. اصلاح و پيشرفت دائمي در هر سازماني تشكيل شده اند. در قراردادهايي كه بين شركت هاي عرضه كننده و مصرف كننده منعقد مي شود، اغلب تهيه كنندگان بايد توسط حسابرسي داخلي شركت خريدار تاييد شده و توانايي اجرا و پيگيري استانداردهاي اجرا و عملكرد سيستم هاي داخلي نيز توسط حسابرس داخلي اثبات شوند.
ظهور نقش هاي حسابرسي داخلي در محيط هاي جهاني مديريت، بايد متكي به موارد ذيل باشد:
1 -تعهد بيشتر در مقابل عمليات هاي اجرايي به عنوان مشتري عمده حسابرسي داخلي. 2 – ارزيابي مستقل سيستم هاي عملياتي. 3 – بررسي و تاييد سيستم هاي عملياتي و داخلي فروشنده. 4 – آموزش مديريت و كاركنان اجرايي. 5 -تاكيد بيشتر بر بررسي سيستم هاي تحت توسعه.
6 – تاكيد بيشتر بر سيستم هاي اطلاعاتي. 7 – تاكيد كمتر بر كنترل هاي سنتي؛ احتمال خطر و تقلب. 8 – تاكيد بيشتر بر سرعت.
حسابرسان داخلي با كنار هم قرار دادن توانايي ها و مهارت ها و تجاربشان براساس نيازهاي متغير مديريت ها، قادر خواهند بود به سازمان هايشان براي موفقيت در محيط هاي متغير تجاري امروز كمك كنند. امروزه جدايي مديريت از عمليات هاي اجرايي به سه طريق رخ مي دهد:
اول اينكه، ساختار سازماني (سازمان بوروكراتيك) داراي سطوح بسيار با وظايف مجزا و كاركنان ويژه است. بنابراين به راحتي و به طور سازماني از عمليات هاي اجرايي مشتريان جدا مي شود.
دوم اينكه، طراحي اكثر وسايل و تداركات به طور فيزيكي مديريت را در اتاق ها و ساختمان هاي جدا از عمليات ها قرار مي دهد و بدين وسيله مديريت در انحصار اين ديوارها و در اختيار منشي ها و ديگر كاركنان از عمليات هاي اجرايي به دور مانده است و سوم اينكه مديريت از نظر عملكرد و وظايف هم تا حدي از عمليات ها جدا است.
اين جدايي وظيفه، خود مي تواند موجب جدايي رواني از مشتريان و عمليات ها شود.
حسابرسي داخلي پنجره اي را براي مديريت بر روي عمليات ها باز مي كند، عمليات هايي كه احتمال دارد از ديد وي دور بماند.
گزارش هاي حسابرسي داخلي جزئياتي را براي مدير فراهم مي كند كه در ساير گزارش هاي عملكرد موجود نبوده و قابل دسترس نيستند.
اين گزارش ها نقاط ضعف و مشكلات سازماني را در بر دارد كه در غير اين صورت مديريت به آنها نمي رسيد. مديريت ارشد بسياري از سازمان ها امروزه به اصول كنترلي سنتي توجه كمتري مي كنند. اين كنترل ها بر موضوعات نسبتا جزئي و كوچكي متمركز هستند. بسياري از سيستم ها امروزه بدون اشتباه عمل مي كنند.
سيستم هاي توليد بهنگام، كنترل آماري فرآيند، مراقبت هاي جلوگيري كننده، آموزش وسيع كاركنان، گواهي و تاييد فروشندگان و ساير فنون مديريتي جديد، به عمليات هاي اصلاحي منتج مي شوند.
هر كجا به طور ناگهاني اشتباهي رخ دهد، سيستم هاي امروزي براساس خودتصحيحي طراحي شده اند، به طوري كه عيب و نقصي را ايجاد نكنند. در اين محيط، كنترل هاي داخلي ضعيف ديگر مساله نيستند. در حالي كه پيش تر ممكن بود مساله باشند.
علاوه بر آن، امروزه بيشتر توجه روي طراحي سيستم هاي متمركز است كه براساس آن كارها آنچنان كه بايد انجام شوند، نه روي كنترل هاي مربوط به سيستم هاي معيوب.
مديريت جهاني همراه با دادن مسووليت هاي بيشتر به كاركنان، دامنه اختيار آنان را نيز افزايش مي دهد. كاركنان اجرايي مكمل گروه هاي رفع مشكل هستند و آموزش هاي متقابلي را براي انجام اعمال متنوع و وسيع ديده اند. به كاركنان هم شبيه مديريت در قبال عملكرد مناسب و خوب پاداش داده مي شود. وسايل براي كار كردن بهتر، مرتبط تر و مكان هاي مطبوع تر در دسترس هستند. همچنين در اين سازمان ها بين واحدهاي كاري و مديريت و نيز بين رده هاي مختلف مديريت هماهنگي بيشتري برقرار است.
عمليات هاي دقيق تر با ضايعات كمتر، فرصت هاي كمتري را براي تقلب كاركنان فراهم مي كند و در صورت بروز، بازرسي آن را راحت تر مي كند. افزون بر اين در اقتصاد امروزي شغل ها گرانبها و تمام عيار هستند. پس بايد هر شغلي بر كمك و مشاركت در موفقيت سازمان متمركز شود.
در چنين محيطي كاركنان كمتر تغييرپذيرند و بدين ترتيب كمتر به ريسك تمايل دارند و بنابر دلايل مشابه، كاركنان چنين سازمان هايي احتمالاتمايل كمتري براي ارتكاب بي نظمي در مقابل سازمان هايشان دارند. اين كاهش عمده انگيزه براي چنين بي نظمي هايي نياز به حسابرسي داخلي سنتي را كاهش مي دهد. امروزه وظيفه مديريت از برنامه ريزي، سازماندهي، اداره، هدايت و نظارت به سرپرستي، اختيار، ارزيابي و شراكت گسترش يافته است. شغل اصلي مديريت، كارفرما شدن يا رياست نيست؛ بلكه تسهيل موفقيت عمليات هاي خاص و كاركنان است كه اين مستلزم تماس و ارتباط با كاركنان، عمليات ها، فروشندگان و مشتريان است.امروزه مديران وقت نسبتا كمي را در دفترهايشان مي گذرانند. واژه جديد براي توصيف اين سبك مديريت «مديريت سرگردان» يا MBWA است.
مديران زيادي ميزهايشان را به بخش اجرايي (كارخانه) منتقل كرده اند. در اصل در اين سازمان ها، تفكيك جسمي و رواني مديريت از بين رفته است.
رده هاي سازماني بسيار زياد تنها به تعداد كمي كاهش يافته و مديران و ديگر كاركنان در عمليات هاي جداگانه به صورت گروه هاي عملياتي هم عرض تركيب شده اند و بدين وسيله به حذف تفكيك سازماني كمك كردند.
يك اصل مهم مديريت جهاني تهيه اطلاعات متناسب و فوري براي تصميم گيرندگان است، خواه كاركنان اجرايي باشد، خواه مديران. در نتيجه هر كس در مورد عملكرد اختصاصي، گروهي، هماهنگي و تقسيمي مطلع تر مي شود.
بنابراين حالاواژه عملكرد در بعد وسيع تري تعريف مي شود و عملكرد غيرمالي را نيز همچون عملكرد مالي شامل مي شود و همين قدر كافي است بدانيم كه گزارش هاي حسابرسي داخلي سنتي اساسا اخبار و اطلاعات قديمي را شامل مي شوند.