بار ها و بارها شنیده ام که می گویند: همیشه به نیمه ی پر لیوان نگاه کنید. همیشه سعی کنید مثبت نگر باشید. همیشه سعی کنید خوبی ها را ببینید. و همیشه… چه و چه و چه باشید!!! حال می خواهم بگویم؛ اگر لیوانم شکست چه کنم؟اصلاً اگر آبی در کار نبود که حتی نیمی از لیوان را پر کند چه؟ اگر همه ی امیدم را از من گرفتند جه؟
بار ها و بارها شنیده ام که می گویند:
همیشه به نیمه ی پر لیوان نگاه کنید.
همیشه سعی کنید مثبت نگر باشید.
همیشه سعی کنید خوبی ها را ببینید.
و همیشه… چه و چه و چه باشید!!!
حال می خواهم بگویم؛ اگر لیوانم شکست چه کنم؟
اصلاً اگر آبی در کار نبود که حتی نیمی از لیوان را پر کند چه؟
اگر همه ی امیدم را از من گرفتند جه؟
وقتی لیوان خالیست می شود به امید باران نشست، تا شاید ابری بخشنده لااقل نیمی از آن را برایم پر کند. ولی وقتی لیوان می شکند چه باید بکنم؟
وقتی مجالی برای باران ندارم چه کنم؟
لیوانم می شکند. آب می ریزد و امیدم ناامید می گردد. حالا دیگر نه دلی دارم که بسوزد. نه دلبری دارم که از بیدلی چون من دل ربائی کند و نه آبی که بدان دل خوش باشم.
اصلاً وقتی لیوان می شکند دیگر چگونه می توان نیمه ی پر آن را دید؟؟؟
نه نه نه!! غلط گفتم!! می توان دید…
من می بینم .
لیوانم افتاد و شکست و همه ی آب های آن ریخت ولی من نیمه ی پر لیوانم را دیدم.
به محض این که لیوانم شکست دیدم آب روشنائی است. آب خوش خبری است. آب زندگانی است.
خدای من!! مهر ثابت و عشق پایدار من!! تو را سپاس می گویم. مرا هدایت کردی. حتی لیوانی که می شکند، هم تنها نیمی از آن خالی می شود و نیم دیگر آن می تواند کماکان پر باشد.
* میخ *