چكيده:
دنياي امروزي دنياي تحولات و تغييرات مداوم وعصر عدم تداوم هاست كه بر سازمان ها تاثير عميقي دارند. لذا ضرورت دارد سازمان بصورت مستقيم ياغيرمستقيم براي حفظ، بقا وتداوم حيات خود با تغييراتي كه سازمان را با تهديد مواجه مي نمايند تطبيق يابد. نظام سلامت نيز از اين قاعده مستثني نيست و بدون تغيير، مديريت اين نظام قادر نخواهد بود سازمان را مطابق با آنچه اهداف سياست هاي سلامتي ايجاب ميكند تغيير داده و متحول سازد. براين اساس در كشورهاي مختلف گرايشي قوي درخصوص تغيير و اصلاح نظام سلامت با محوريت بازار و استفاده از ساز وكارهاي اقتصادي آزاد، شكل گرفته است.
چابكي سازماني و يادگيري سازماني هم از موضوعات مرتبط با تغيير و تحولات سازماني هستند. در اين مقاله سعي بر آن است كه علاوه بر توضيح مديريت تغيير، نقش دو عامل مهم چابكي و يادگيري سازماني در موفقيت، كنترل و بكارگيري موثر و مفيد تغيير و تحولات نظام سلامت، بيان شود. مقاله حاضر از نوع مروري است كه مطالب آن با استفاده از منابع كتابخانه اي، اينترنتي و مقالات مرتبط جمع آوري گرديده است. اگر تغيير و تحولات با مديريت صحيح همراه باشد، مي توان از آن به نحو مثبت براي سازمان بهره جست اما اگر مدير توانايي برخورد صحيح با تغيير را نداشته باشد، تغيير به بحران تبديل خواهد شد كه در مواردي حتي به شكست سازمان نيز منجر مي شود. چابكي و يادگيري سازماني دو عاملي هستند كه مدير را قادر مي سازند برخورد صحيح و موثرتري با تغيير و تحولات داشته باشد و ازفرصت هاي پديد آمده به بهترين نحو استفاده نمايد. همچنين مي توانند منجر به رشد و سازگاري بهتر و مديريت صحيح تغييرات شوند.
توضيح :
اين مقاله در ششمين همايش سالانه دانشجويان مديريت خدمات بهداشتي و درماني كشور كه در 1 و 2 اسفندماه 1387 برگزار شد ارائه شده است.
كليدواژه : يادگيري سازماني ؛ مديريت تغيير و تحول ؛ چابكي سازماني ؛ نظام سلامت
——————————————————————————–
1- مقدمه
ما در زمان و عصري زندگي مي کنيم که روند تغييرات و تنوع ابزار مورد استفاده در جريان زندگي هر روز بيشتر مي شود. علم مديريت نيز بنا بر اين اصل، تحولاتي را شاهد بوده است. مديريت اعم از آنکه در بخش دولتي باشد يا خصوصي، مسئوليت بکارگيري صحيح و مناسب عوامل توليد را در جهت اهداف سه گانه سازمان، کارکنان و دولت بعهده دارد. به اين دليل، ايفاي نقش مديريت در اين عصر، بسيار پيچيده و دشوار است [1]. همچنين از آنجا كه تغيير، يکي از بزرگترين خصوصيات سازمانها و موسسات در حوزه رقابتي امروز است [2]، تغييرات تکنولوژيکي يا هر نوع تغيير ديگري، تغييرات مديريتي را نيز طلب مي نمايد [1].
نظام سلامت نيز از اين قاعده مستثني نيست و بدون تغيير، مديريت اين نظام قادر نخواهد بود كه سازمان را مطابق با آنچه اهداف سياستهاي سلامتي ايجاب ميكند تغيير داده و متحول سازد [3].
نظام سلامت و بيمارستان نيز سازمان هستند. سازماني که مي تواند غيرانتفاعي اما با سازوکارهاي اقتصادي اداره شود. بعنوان مثال بيمارستان سازماني است که بايد با سازوکارهاي مديريتي اداره شود. براين اساس بايد توجه کنيم که:
اگر به بيمارستان با نگرش يک سازمان نگاه کنيم، آن زمان نگاهمان نسبت به بيمار نيز تغيير مي کند. در اين شرايط بيمار به مشتري تغيير پيدا مي کند و آنگاه به دست آوردن رضايتش بيش از گذشته مورد توجه قرار مي گيرد.
اگر به بيمارستان با ديد يک سازمان نگاه کنيم، آن گاه به اين نتيجه مي رسيم که با توجه به رقابتي بودن فضاي پيرامون، مشتريان مي توانند مراکز خدماتي ديگري را انتخاب نمايند و
اگر به بيمارستان به عنوان يک سازمان نگاه کنيم، آن گاه درک مي کنيم که اين سازمان براي بقا و استمرار خود ناگزير به تغيير و انطباق با شرايط موجود، پذيرفتن فضاي رقابتي و بهره گيري از سازوکارهاي اقتصادي است [4].
انطباق با شرايط موجود، پذيرفتن فضاي رقابتي و بهره گيري از سازوکارهاي اقتصادي نياز به ابزارهايي براي موفقيت، بهره گيري هر چه بيشتر از فرصتهاي ايجاد شده در اثر تغيير، ايجاد تغييرات موردنياز وهمچنين مديريت صحيح و سازگاري موثر با تغييرات دارد. لذا اين مقاله به بررسي نقش دو عامل چابکي و يادگيري سازماني براي دستيابي به موارد مذکور و همچنين اهداف سازمان مي پردازد.
چابکي توانايي سازمان براي تغيير است تا فرصتهايي را که براساس اين تغيير ايجاد ميشود مورد بهره برداري قرار دهد. سازمان چابک سازماني است که مي تواند تغيير کند و خود را با تغييرات محيطي همچون يک استراتژي پيروز مندانه وفق دهد [2].
يادگيري سازماني هم منجر به پديد آمدن سازمان يادگيرنده خواهد شد؛ سازماني كه با قدرت و به صورت جمعي ياد ميگيرد و دائماً خودش را به نحوي تغيير ميدهدكه بتواند با هدف موفقيت مجموعه سازماني به نحو بهتري اطلاعات راجمعآوري، مديريت و استفاده كند [5].
در اين مقاله مباحثي تحت عناوين تغيير و فرآيند آن، چابكي سازماني، يادگيري سازماني، تغيير در نظام سلامت و بحث و نتيجه گيري مطرح شده است تا نقش دو عامل مهم چابکي ويادگيري سازماني در موفقيت، کنترل و بکارگيري موثر و مفيد تغيير و تحولات نظام سلامت مشخص شود.
2- تغيير
ما در عصر گسستگي ها بسر مي بريم. امروز مانند گذشته ادامه ديروز نيست [6]. ما در عصر دگرگونيهاي محيطي خواه اجتماعي، سياسي و خواه اقتصادي زندگي مي كنيم. اگرسازمانهاي ما بخواهند پايدار و سر بلند بمانند بايد نسبت به اين دگرگونيها واكنش مناسب نشان دهند. سازمانهايي كه در اهتمام به اين دگرگوني ناكام مي مانند فرصت ادامه حيات را از دست مي دهند! [7].
تحول، تغيير و دگرگوني يعني فرآيند ذوب شدن انديشهها، باورها ورفتارها ي سنتي وتثبيت ارزشهاي نوين و استقرار نظامهاي جديد، منطبق كردن سازمانها با آخرين پديدههاي روز، خروج باورهاي ناصواب مديريت سنتي، ورود باورهاي صواب مديريت نوين و معرفت عقلي، ظهور خدمات و اجراء وعملي نمودن تصميمات موفق با اولويت مصالح نظام [8].
بطور خلاصه حداقل چهار تعريف پايه براي مديريت تغيير وجود دارد:
وظيفه مديريت تغيير (از وضعيت واکنشي تا پيشگويي کننده): مشهورترين و واضح ترين تعريف مديريت تغيير است. مديريت تغيير خود داراي دو معني است [9]. معني اول مديريت تغيير به ايجاد تغييرات با يک برنامه به روش سيستماتيک و مديريت شده اشاره دارد و هدف آن اثربخشي بيشتر سيستمها و روش هاي جديد اجرايي در يک سازمان در حال پيشرفت است. تغييرات بايد مديريت شود و بوسيله سازمان کنترل شود. اما در هر حال اين تغييرات داخلي ممکن است توسط حوادث و جريان هاي خارج از سازمان تحت تاثير قرار گيرد که اصطلاحا به آن “محيط” مي گويند [9]. تعريف جامع در مورد تغييرات برنامه ريزي شده به شرح زير مي باشد: برنامه ريزي و اجراي برنامه هايي در زمينه نوآوري ساخت سازماني، مشخص کردن يک هدف يا تغيير در فلسفه عملياتي، جو سازمان و يا روش عملکرد سازماني [10]. معني دوم مديريت تغيير يعني پاسخگويي در برابر تغييراتي که سازمان روي آن کنترل کمي دارد يا کنترلي ندارد (مثل قانونگذاري، تغييرات سياسي و اجتماعي، رقباي فعاليت، تغيير جريان هاي اقتصادي و …). محققان و شاغلان بطور همانند و يکسان بين پاسخگويي انفعالي (واکنشي) و يا پيشگويي کننده (قبل از وقوع) تمايز قائل مي شوند [9].
محدوده اجراي تخصصي کار (با اختلافات قابل توجه و مهم در شايستگي و سطوح مهارتي بين شاغلان): عاملان تغيير، تغيير و شيوه هاي آن را مديريت مي کنند. شرکت هاي مختلف مشاوره اي زيادي وجود دارد که اصول يکساني دارند ولي شيوه هاي متفاوتي بکار مي برند. برخي کارشناسان مديريت تغيير ادعا مي کنند که آنان به مديريت مشتريان و تغييرات پيش روي آنان کمک مي کنند. برخي ديگر معتقدند که مشتريان به تغيير کمک مي کنند [9].
محتواي علمي (شامل مدل ها، متدها، تکنيک ها و ديگر ابزارها): مديريت تغيير بطور عمده شامل متدها، مدل ها، تکنيک ها، ابزار، مهارت ها و ديگر اشکال علمي است که در هر فعاليتي استفاده مي شوند. زيرا مضمون موضوع مديريت تغيير در تمام رشته ها اعم از روانشناسي، جامعه شناسي، مديريت بازرگاني، اقتصادي، مهندسي، صنعت، مهندسي سيستم ها و مطالعه رفتار سازماني و انساني کشيده شده است.[9].
مکانيزم کنترل (شامل تعيين شرايط لازم، استانداردها، فرآيندها و روش هاي کار): سيستم هاي اطلاعاتي سعي بر سرپرستي و کنترل تغييرات و کاربرد آنها در سيستمها دارد [9].
مديريت تغيير ممکن است يک فرآيند بسيار پيچيده تلقي شود که يک جواب و روش اساسي براي آن وجود ندارد. تغيير يک مسئله طبيعي است و لازم و ملزوم فاکتورها و عوامل فراواني است و بستگي به سازمان و تغييرات هدفهاي محيط خارجي و غيره دارد [11].
تغييرات موقعيكه حادث مي شوند يا برنامه ريزي شده اند، يا اينكه كارائي فني ضرورت آنها را ايجاب مي كند و يا خواسته هاي محيطي آنها را موجب مي شود [12]. تفاوت هاي زياد بين تغيير برنامه ريزي شده و تغيير ناگهاني به نظر مي رسد که شايد اصلي ترين موضوعي که مطرح است، محيط است [13].
چون سازمانها سيستم هاي باز هستند و به محيط خود وابسته اند و چون محيط هميشه ثابت نيست، لذا سازمانها بايد سازو کارهاي داخلي خود را براي تسهيل در تغيير برنامه ريزي شده توسعه دهند. سازمان ها براي اينكه اثربخش باشند نياز به تغيير و وفق دادن خود با شرايط متغير دارند [12].
سازمان ها با فشارهاي دائمي براي تحول مواجه هستند [14]. افزايش در سرعت تغييرات از نظر سازماني چنين معني مي دهد كه براي بقا و ادامه حيات تطابق هاي پي در پي لازم است. ولي نه تنها ادامه حيات و بقاي سازمان ها در گرو تطابق آنها با شرايط متغير محيطي است، بلكه رشد و پيشرفت آنها نيز تا حد زيادي بستگي به ميزان موفقيت در تطبيق با عوامل متغير محيطي دارد [15].
اگر مديريت يک سازمان براي برخورد با تهديدها و تحولات غير قابل پيش بيني وقوف داشته باشد در آن صورت از تهديدها متضرر نمي گردد و چنان چه انعطاف پذيري لازم در مديريت و سازمان براي سازگاري با تغييرات وجود داشته باشد، تهديدها اثرات مثبت بر روي سازمان خواهند گذاشت [10].
3- فرآيند تغيير
زمان حاضر: شرايط فعلي را تحليل كنيد. در حال حاضر چه كاري انجام مي شود؟ در صورتي كه تغييري رخ ندهد نتايج شرايط فعلي چه خواهد بود؟ استانداردها و سنت هاي سازماني چه مواردي هستند؟
نتايج آينده: نيازها، خواست ها و آرزوهايي كه ديگران را براي ايجاد تغيير تشويق مي كند مشخص كنيد. مقصد و آرمان تغيير را شناسايي كنيد. از طريق ادراك، شهود و درك روندها، دورنما را ترسيم كنيد.
استراتژي: به جايي كه مي خواهيد باشيد چگونه مي رسيد؟ چيستي و چگونگي مورد نياز رسيدن به مقصد را بشناسيد. آيا در يك مسير ثابت حركت مي كنيد يا در ميانه راه مسير را تغيير مي دهيد. بدون درك روشن از نتايج آينده، استراتژي نمي تواند اجرا شود.
اقدام تغيير دهنده: براي اطمينان از اينكه هرقدم يامرحله ازاستراتژي اجرا مي شود، اقدامات مورد نظر را شناسايي كنيد. اين اقدامات، اقدامات روزانه اجراي برنامه اصلي هستند. با اين اقدامات است كه استراتژي موجوديت مي يابد ومعيار پاسخگويي افراد مشخص مي شود.
بازنگري: وقتي به مقصد رسيديد آيا مي دانيد كجا هستيد؟ آيا به نتايج موردنظر دست يافته ايد؟ آنچه را كه استراتژي و تغيير براي سازمان به ارمغان آورده اند اندازه گيري كنيد.
اين مدل براي تعيين مراحل فرآيند تغيير توسط مديران مفيد است و به آنها كمك مي كند آنچه را كه در پي خواهد آمد ببينند [16].
البته پيش از آغاز فرآيند تغيير، چهار معيار بايد برآورده شوند:
مسير يا نتيجه بايد تعيين شود
افراد بايد بدانند ماندن در شرايط فعلي سخت تر از رسيدن به نتايج تغيير است
يك سيستم يا استراتژي اجرا و اندازه گيري بايد بكار گرفته شود تا فاصله بين شرايط فعلي و آينده مطلوب به خوبي پر شود
مهارت ها و منابع موردنياز براي دستيابي به نتايج بايد واقعي و دست يافتني باشند [16].
يک چارچوب بسيار مفيد براي فکر درباره فرآيند تغيير، حل مسئله است. مديريت تغيير حرکت از وضعيت بروز مشکل به وضعيت حل مسئله. يک مسئله چيزي نيست جز موقعيتي که نياز به اقدامات اصلاحي لازم دارد. اينکه ما براي اين موقعيتها “مسئله” را بکار ببريم يا از کلمه “فرصت” استفاده کنيم بي اهميت است. در هر دو مورد، موضوع مهم، مجموعه اقدامات شناسايي و جايگزيني است که تغييرات مطلوب و تعيين شده را در موقعيت ايجاد خواهد کرد. اما اين اقدامات مشخص و تعريف شده نيست. بنابراين نياز به مجموعه اي از اقدامات مي باشد که در نهايت منجر به حل مسئله شود. اين فعاليت و جستجو اصطلاحا “حل مسئله” گفته مي شود [9].
بطور كلي مي توان گفت كه دگرگوني نمي تواند در حد تعبير لوين خمود و راكدباشد، دگرگوني به نرمي و رواني نياز دارد. آينده نيازمند برنامه ريزي راهبردي و تغيير مستمر است و براي برآوردن اين نياز وجود تيم هايي مركب از افرادي كه به چندين هنر آراسته هستند، ضرورت دارد. رهبران الهام بخش مشگل گشاي همه سازمانهاي نيازمندتحول نيستند. گرچه هنوز اين رهبران مي توانند بر روند دگرگوني ها اثر بگذارند، اما شايد تيمها دربرآوردن نياز آتي دنياي كسب و كار در محيطهاي پيچيده و متغير فردا بهتر عمل كنند [17].
4- چابکي سازماني
از سال 1991 اصطلاح چابكي براي اولين بار به كار گرفته شد. چابكي به معناي توانايي پاسخگويي و واكنش سريع و موفقيتآميز به تغييرات محيطي است. همانند توليد كنندگان، ساير سازمانها و موسسات ناچارند كه براي رقابت در قرن بيست و يكم به دنبال چابكي باشند چرا كه سازمان هاي مدرن با فشار فزايندهاي جهت يافتن راه هاي جديد رقابت كارآمد در بازار پوياي جهاني مواجه هستند [18].
اصلي ترين نيروي محرک چابکي، تغيير است. چــابکي بعنوان توانايي ســريع يک سازمان در پاسخگويي به تغيــير در بازار وتقاضاي مشتريان تعريف شده است [2]. سازمانهاي چابك فراتر از انطباق با تغييرات مي انديشند و متمايل به استفاده از فرصتهاي بالقوه در يك محيط متلاطم و كسب يك موقعيت ثابت بهخاطر نوآوريها و شايستگيهاي خود هستند [18].
چابكي، توانايي سازمان براي عرضه محصولات و خدمات با كيفيت بالا را ارتقا داده و در نتيجه عامل مهمي براي اثربخشي سازمان ميشود [18]. يــك ســازمان چــابك فرآيندهاي سازماني و افراد را با فناوري پيشرفته تركيب ميكند تا نيازهاي مشتري را براي ارائه محصولات و خدمات با كيفيت زياد ودر مدت زمان نسبتاً كوتاه برآورده كند. چابكي توانايي سازمان در تهيه محصولات و خدمات با كيفيت خوب را افزايش مي دهد و بنابراين براي افزايش توان رقابت سازمان مهم است [19].
سازمان چابک به طور کلي ميتواند باعث کاهش هزينه هاي توليدي و افزايش سهم بازار، ارضاي نياز مشتريان، آماده سازي براي معرفي محصول جديد، ارزيابي و تخمين فعاليت هاي فاقد ارزش افزوده و افزايش رقابت سازمان شود. از اين رو سازمان چابک به يک استراتژي موفقيت آميز در بازارهاي رقابتي با تغييرات سريع نيازهاي مشتريان تبديل شده است [2].
5- ارکان و مدل چابکي سازمان
هدف در سازمان چابک ايجاد رضايت براي مشتريان و کارمندان است. براي چابکي سازمان، ارکانی در نظر گرفته شده است که در جدول 1 آمده است [2].
جدول شماره 1- اركان چابكي
ابعاد | ويژگي هاي مرتبط |
تغییر | فرهنگ تغيير، بهبود مستمر |
یکپارچگی | يكپارچگي سازمان، اجراي متقارن فعاليت ها، اطلاعات قابل دسترس براي كاركنان |
تیم سازی | تصميم گيري غيرمتمركز، قدرتمندسازي افراد براي كار در تيم ها، تيم هاي متقاطع (هم ارز)، تيمها در مقابل مرزهاي سازمان |
رقابت | براي فعاليت ها و ساختار تجاري پاسخگويي دشوار است، ظرفيت هاي چند مخاطره اي |
تکنولوژی | آگاهي تكنولوژيك، رهبري استفاده از تكنولوژي موجود، مهارت و دانش بكارگيري تكنولوژي، تكنولوژي توليد منعطف |
کیفیت | كيفيت عمر محصول و خدمات، محصولات با ارزش افزوده، حق طراحي اوليه، زمان چرخه كوتاه مدت توسعه |
مشارکت | روابط بر اساس اعتماد به مشتريان/عرضه كنندگان، شكل دهي ارتباطات سريع |
بازار | روابط استراتژيك با مشتريان، روابط نزديك با عرضه كنندگان، پاسخگويي به تغيير در نيازهاي بازار، محرك هاي مشتري و نوآوري هاي رضايت مشتري |
آموزش | آموزش وتوسعه مستمر، سازمان يادگيرنده، كاركنان چندمهارتي ومنعطف، به روز رساني مهارت هاي كاري |
رفاه | رضايت كاركنان |