چه اشکالی دارد؟

چه اشکالی دارد زن ها دوشادوش مردها در جامعه کار کنند، به درجات عالی علمی برسند، رانندگی کنند، به ورزش قهرمانی بپردازند و … بارها و بارها این جملات را طی سالیان مختلف شنیده ایم. در ابتدا این گونه جملات تنها شامل مباحثی می شد که حق واقعی زنان بود و در برخی از جوامع و یا خانواده ها از روی افراط، تحجر و یا هر چیز دیگری که اسمش را بگذاریم برخی حقوق مسلم آنان مثل حضور فعال در جامعه، ادامه تحصیل، رانندگی، حضور در فعالیت های سیاسی و سایر مواردی از این دست را ضایع کرده و یا با محدودیت های فراوان مواجه ساخته بودند.


آرام آرام با توسعه فناوری و گسترش ارتباطات برخی از این محدودیت ها کاسته و یا حتی از میان رفت و خوشبختانه زنان توانستند اتفاقات مهمی در عرصه های مختلف اجتماعی مثل؛ علم و دانش، ورزش، فرهنگ، سیاست و … را رقم بزنند. اما بر اساس قانون طبیعت هر افراطی روزی گرفتار تفریط خواهد شد و این مسأله نیز از همین قاعده پیروی کرد. و دیگر نه تنها از آن محدودیت ها خبری در میان نیست بلکه در بسیاری از امور جامعه به ولنگاری رسیده است. جامعه ای که بجای عدالت بین زن و مرد به دنبال تساوی حقوق آن هاست مسلماً با مشکلات پرشماری مواجه خواهد شد. آن چه مسلم است زن و مرد از نظر خلقت، نیازها، علایق، توانایی ها و قابلیت ها به صورت فطری و طبیعی تفاوت های پرشماری دارند پس مسلماً باید هر یک از این دو جنس به اقتضای قابلیت های خود در جامعه اثرگذار باشد و حقوق متعارف و متناسب با همان اقتضائات برایش تعریف گردد. این همان عدالت است که با مساوات تفاوت اساسی دارد. امری که عدم توجه به آن لطمات زیادی به مناسبات اجتماعی و نظام خانواده وارد نموده است. بدون شک فردی که با حضور اجتماعی زنان و حقوق مسلم آن ها (که نه تنها مضر نیست بلکه نیاز جامعه می باشد) در اموری مثل؛ رانندگی، اشتغال، ورزش، تحصیل و … مخالف باشد ذهن بیماری دارد. به بیان دیگر حضور فعال زن در جامعه امری لازم و ضروری است اما اگر چارچوب اخلاقی و اقتضائات جسمی و روحی آنان در نظر گرفته نشود جامعه گرفتار آسیب هایی خواهد شد که جهان امروز در گستره ی وسیعی بدان مبتلا گردیده است. اولاً باید همواره این نکته را بخاطر داشت که حفظ سنگر خانواده و مدیریت مسائل عاطفی آن بر عهده ی زن می باشد پس مسلماً باید اولویت فعالیت و تفکر زن خانه باشد. ثانیاً حضور اجتماعی زن اگر گرفتار اختلاط، ولنگاری، استفاده ی ابزاری و یا جنسی، وادار نمودن زن به کارهای سخت و طاقت فرسا و موارد دیگری از این دست شود مسلماً این اتفاق با آسیب های فراوانی مواجه خواهد بود.
متأسفانه عدم توجه به این امر مهم باعث بروز آسیب های اجتماعی فراوان گردیده است. امروز دیگر تکدی گری، اعتیاد، سرقت و … را نباید در میان آسیب های اجتماعی که بیشتر مردان گرفتار آن هستند برشمرد بلکه گستره ی این نابسامانی ها به زنان نیز سرایت کرده است. و بدتر این که رشد این موارد در بین زنان به سرعت در حال افزایش است. اگر نگاهی به آمارهای طلاق بیاندازید تا حد زیادی به عمق فاجعه پی خواهید برد. زندگی هایی که تنها با یک نسیم ملایم فرومی پاشد و به دنبال آن زنانی که در معرض آسیب ها و انحرافات فراوانی در جامعه قرار می گیرند. آسیب اجتماعی، نوعی بی نظمی است که چالشی برای ارزش های محوری جامعه است و در بستر جامعه و متأثر از نابرابری های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، به مسائلی نظیر بیکاری، تکدی گری، فقر، طلاق، اعتیاد، خودکشی و… منجر می شود. بنا به نظر بسیاری از کارشناسانِ این حوزه، زنان تحت تأثیر مشکل ها، بیش ترین قربانیان آسیب های اجتماعی هستند. آمار جرائم، بنا به دلایل امنیتی و حفاظتی، چندان به طور واضح در اختیار نهادهای دانشگاهی قرار نمی گیرد و تفکیک جنسیتی جرائم و این که چه جرمی در زنان بیش تر است یا مردان انجام نشده؛ به همین خاطر، نباید قضاوت زودهنگامی داشت. می توان گفت که در برخی از جرائم و آسیب های اجتماعی، زنان بیش تر از مردان آسیب و صدمه می بینند و بر همین اساس، برخی از جرائم هم هستند که فقط مربوط به یک جنس خاص می شود و در جنس مقابل کم تر دیده می شود. امروز در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که آسیب‌های اجتماعی یکی از نگرانی‌های جدی مسئولان و مردم است. طبیعتا در چنین شرایطی نمی‌توان مرزی گذاشت که فقط مردان یا فقط زنان درگیر آسیب هستند. در جامعه ما بنا به دلایل مختلف مانند اینکه موضوع آسیب‌های اجتماعی زنان در درجه اول خیلی فراگیر نبود و رویکرد غالب سیاسی – امنیتی به آسیب‌ها که این نگاه نسبت به زنان به مراتب پررنگ‌تر بود، کمتر به این موضوع پرداخته شد. در چند سال اخیر بنابر دلایل مختلف شاهد وضعیتی هستیم که منجر به آسیب‌پذیری زنان بیشتر از سایر گروه‌ها در حوزه آسیب‌های اجتماعی شد. البته این موضوع به منزله بیشتر بودن آمار نیست زیرا همچنان مردان بیشترین آسیب‌دیدگان و مجرمان را تشکیل می‌دهند.
سخن پایانی این که امروز نقش‌های اجتماعی زنان به‌مراتب بیشتر از گذشته است. ساختار خانواده مشغله‌های اقتصادی، بالا رفتن تحصیلات منجر به حضور بیشتر او در عرصه‌های اجتماعی شد. مسلماً نباید گفت صرف حضور بستری برای گرایش افراد به آسیب‌های اجتماعی است زیرا این نکته نادرست می باشد. اما وقتی حضور ما در مجامع مختلف پررنگ‌تر می‌شود، باید نیم‌نگاهی داشته باشیم. چتر حمایتی زنی که فقط در خانه یا در روستا بود و حالا بخواهد تنها در شهرهای بزرگ زندگی کند، کمتر می‌شود. می‌توان تصور کرد که هرجا چتر حمایتی کمتر شود، احتمال درگیر شدن در آسیب‌های اجتماعی بیشتر است. حالا که جوامع توسعه یافته و بحث اجتماعی شدن و حضور پررنگ زنان در فعالیت های اجتماعی ضرورت پیدا نموده است باید ما به ازای آن قوانین حمایتی متناسب وضع گردد تا آسیب های اجتماعی به حداقل ممکن برسد. هرگونه فعالیتی که اختلاط زن و مرد ایجاد می نماید، به دنبال استفاده ابزاری و جنسی از زنان بوده، ولنگاری اخلاقی و رفتاری را به دنبال داشته و یا شأن، منزلت، حرمت و پایگاه زن در جامعه و جایگاهش را در خانواده متزلزل می کند باید مورد بازبینی قرار گیرد. زیرا تا زمانی که جایگاه زن در جامعه درست تعریف شده باشد و حرمت و حیای او حفظ گردد هم خانواده ها پایدار خواهد بود و هم جامعه از گزند آسیب های اجتماعی تا حد زیادی مصون می ماند. باید به موازات توسعه فعالیت های اجتماعی زنان اقدامات حمایتی از آنان نیز گسترش یافته و هر عاملی که به صورت بالقوه توانایی آسیب زدن به حرمت و امنیت روانی و جسمانی دارد از میان برداشته شود.

 

منبع: روزنامه رسالت مورخ دوشنبه 13 دیماه 1395 شماره 8840

 

http://www.resalat-news.com/Fa/?code=248045

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *