مدیریت اخلاق

تجديد ميثاق: اخلاق اسلامی

گردآوری: نفيسه رجبی

“ايمان”
اولين حلقه ي ارتبا ط انسا ن با خدا ” ايمان ” است ، شايد عبارت روشن تر اين باشد که ايمان ، رشته ي استوار ومحکمي است که انسان را به آسمان پيوند مي دهد، هر چند قبل از ارتباطدرونيو پيوند قلبي ، انسان رنگ ” اسلام ” مي پذيرد و خويش را در قلمرو حکومت تشريعي الهي قرارمي دهد. اما ايمان دروازه ورود انسان به جهان معنويت است.
اسلام ” راه ” را نشان مي دهد وانسان با “ايمان ” ” حرکت ” را آغاز مي کند. حرکت خداجويا نه ي انسان با ايمان آغاز مي گردد و با اوجگيري آ ن شتاب ميگيرد و ارزشهاي معنويهمه در اين حرکت شکل ميگيرد واز اينجاست که “ايمان” بنيا دي ترين ارزش مکتب است.

“اسلام ” ، پذيرش زباني و ظا هري خدا و قانون خداست و ” ايمان ” ، پذيرش قلبي و حرکت عملي بسوي او.”اسلام پذيري ” حرکتي سياسي است و ايمان پذيري حرکتي اخلاقي ، اسلام پذيرش ” رنگ ” الهي است و ايمان پذيرش ” روح ” الهي ، اسلام پذيرش “اسم ” است و ايمان پذيرش راه و رسم ،اسلام سلامت بخش ” جسم ”  است وايمان آ رامش بخش ” روح ” ، “اسلام ” گفتار است وايمان

احساس و عقيده و عمل.

امام صادق (ع) فرق اسلام وايمان را در تفسير آيه138 و252 سوره بقره چنين بيان کرده:منظور از صبغة الله( رنگ الهي) پذيرش اسلام است و منظور از عروة الوثقي  ايمان است. بوسيله اسلام آوردن خون شخص محفوظ ميگرددوامانت ادا ميگردد وزناشوِيي وازدواج حلال ميشود ولي ثواب وپاداش در برابر ايمان است.

در قرآ ن مجيد و روايات اسلامي هيچ عملي بدون ايمان مورد قبول نيست و موجودي در آستان خدا گرامي تر از مومن نيست ، فرشتگان خدمتگزار مومنان اند وجوار قرب الهي ازآن اهل ايمان است .

ايمان از ديدگاه لغت با کلماتي همانند تصديق تسليم توام با اطمينان و عقيده و گرايش تفسير ميشود اما ايمان درفرهنگ اسلامي حالتي است که در احساس و انديشه انسان پديد مي آيد ودر کردار و رفتار انسان هم اثر ميگذارد .
ايمان در متون اسلامي تنها ” علم ” نيست ،احساس به تنهائي نيست عمل و کنش فقط هم نيست ، ايمان مجموعه اي  همآ هنگ از پذيرش قلبي ، جذبه دروني وعمل خدا پسندانه است. ايمان يک تحليل ذهني از جهان وخدا نيست ،ايمان يک جذبه ي نا آگاهانه نيست ايمان مجموعه اي از تلاشهاي کور وبي هدف نيست. ايمان انقلابي عظيم در روح انسانهاست ، انقلابي که : “ديده ها ”  ” خوا ست ها ” و ” کنش ها ” را دگرگون مي کند ، ايمان کار ذهن و زبان نيست ،کار اندام عملي انسان نيست. ايمان کار ” قلب ” است. قلب با معناي عميق قرآ ني آن.  امام علي درپاسخ اين  سوال که ايمان چيست مي فرمايند: ايمان شناختي است با قلب اقراري با زبان و عملي با اندام                     نهج البلاغه انصاري –حکمت 316
البته کلمه ايمان با توجه به موارد کاربرد آن معاني متفاوتي پيدا مي کند ايمان وقتي در برابر اسلام مطرح مي شود به معناي پذيرش قلبي است نه پذيرش ظاهري ، ايمان در برابر شرک معناي پذيرش توحيد و يگا نگي خدا را مي رساند ، ايمان در برابر ” کفر ” مفهومي گسترده شامل هر دو گونه پذيرش واقعي و ظاهري است و سر انجام ايمان در برابر ” نفاق ” باور قلبي و گرايش دروني را نشان مي دهد.
اما ” ايمان ” در رشته مباحث اخلاق،به عنوان اساسي ترين گام در حرکت اخلاقي و معيار همه ارزشهاي انساني مورد توجه است. اصل و ريشه ايمان همان تسليم عارفانه و عاشقانه انسان نسبت به فرمان خداست.( غررالحکم –ج2-ص416)
ايمان همانند نقطه اي نوراني در دل پديدار ميگرددو با افزايش ايمان گسترش مي يابد .   نهج البلاغه فيض-ص 1197

ايمان به چه اموري لازم است ؟

ايمان راستين هماهنگي انديشه و عمل انسان با حقايق جهان است .ايمان هر آگاهي و باور وعقيده نيست ايمان يک شهود و ديدار است ديداري نو از جهان هستي با همه آنچه هست ايمان به واقعيت جريانهاي تاريخي ،نقش ايمان موردنظر را ندارد اعتراف و آگاهي به وجود پديده هاي طبيعي وروابط آنها ايمان در زبان قرآن نيست ،و پذيرش هر مساله ي غيبي و خارج از قلمرو حواس نيز ايمان مطلوب نيست ايمان در فرهنگ اسلامي  مجموعه اي از ايمان هاي پيوسته و هماهنگ به حقايق ذيل است:
1-ايمان به خدا
2-ايمان به پيامبران
3-ايمان به کتب آسماني
4-ايمان به فرشتگان الهي

5-ايمان به روز قيامت

خداوند در آيه 150-151 سوره نساء مي فرمايند:             آنان که به خدا و رسول کافر ميشوند
و ميخواهند بين خدا و پيامبران جدايي اندازند ميگويند ،به بعضي ايمان مي آوريم و بعضي را
قبول نداريم و مي خواهند ،ميان ايمان و کفر راهي انتخاب کنند، اينان به حقيقت کافرند وما براي
کافران عذابي زبون کننده آماده کرده ايم .
و در آيه 136 سوره نساء نيز ميفرمايند:
و هرکس به خدا و فرشتگان و پيامبران و روز قيامت کفر ورزد ، براستي به”گمراهي دوري ”
گرفتار شده است.
قرآن ايمان را پذيرش همه اصول عقيدتي ميداند و تبعيض نسبت به اصول عقيدتي و احکام الهي
را با ايمان هماهنگ نمي بيند . ايمان “شرح صدري ” است که انسان را از تنگناي زندگي دنيا ، به
فراخناي جاودانگي ،انتقال مي بخشد . انعام -125
ضرورت ايمان در جهت نياز آسمان و افزايش هواداران و تقويت قدرت خدا نيست، تنها و تنها در
جهت “فلاح” و” فوز” انسان است ،ايمان راه سعادت انسان است ،نه خدمتي به آستان خدا .
بگو با اسلام پذيري بر من منت نگذاريد ،بلکه خداوند بر شما منت دارد که به سوي ايمان شما را
هدايت کرد.( سوره حجرات آيه 17  )
ايمان خط تکامل انسان است که از سوي خدا بسوي انسان کشيده شده ،و براي انساني که اين راه
را نيافته ، و خالقيت و ربوبيت  خدا را نپذيرفته راهي به سوي تکامل وجود ندارد.  البته ترسيم اين
خط لطف الهي است و توفيق پيمودن راه لطفي ديگر ،اوست که : ايمان را محبوب شما ساخته و
در دلها ، آن را آراسته است و کفر و فسق و معصيت را در نظرتان زت و منفور ساخته است .
نشانه ي ايمان  آن است که:                                                                              7- حجرات
1- راستي را آنگاه که  زيان دارد بر دروغ سود آور برگزيني .
2- افزون بر علم خويش  سخن نگو ئي
3-به هنگام گفتگو از ديگران خدا را در نظر آوري.
تجلي ايمان در گفتار اين است که صداقت را بر سود بر گزينيم سکوت ويا اقرار به نداستن را بر پر حرفي
ترجيح دهيم . به هنگام سخن در مورد ديگران خدا را در نظر آوريم . تجلي ايمان در آگاهي هاي انسان به
عنوان نشانه اي ديگر از سوي امام صادق (ع) معرفي شده است.
امام صادق فرمود : سه چيز از نشانه هاي مومن است .
اصول کافي- ج3 –ص 331
1-    شناخت خدا .
2-    شناخت دوستان خدا .
3-    شناخت دشمنان خدا .

نشانه هاي ايمان چيست؟
شخصي از امام صادق (ع) پرسيد چگونه فرد بداند مؤمن است يانه ؟ امام فرمود با:
1- تسليم بودن در برابر فرمان خدا
2-و خشنودي نسبت به حوادث سرورآفرين و خشم انگيزي که از سوي خدا بر وي وارد مي شود.
تجلي ايمان در اخلاق
1- مؤمن هميشه انساني بردبار و مهربان است.
2-حياء نديم خوب وهميشگي ايمان است.
3-هيچ ايماني همانند آزرم داري و بخشايندگي نيست.
4- مؤمن الفت گير و مهرورز است .
5-خوش قولي از ايمان است
6-چه نيکو همنشيني است براي ايمان خشنودي به تدبير الهي
عمل روشن ترين تجليگاه ايمان است و بارزترين نشانه ي ايمان و کفر و نفاق هر فرد وگروهي در رفتار آن
به چشم ميخورد.
امام علي در اين باره ميفرمايند:
براستي يقين مؤمن در کنش وي مشهود است و ترديد منافق در رفتارش نمودار مي گردد.
نقش ايمان در زندگي انسان
روحي
اثار ايمان:1-دنيوي        فردي       جسمي
اجتماعي    پشتوانه قانون
پشتوانه اخلاق
اخروي
نقش ايمان در روابط اجتماعي:
1- نقش وحدت بخش ايمان
2-نقش عدالت آفرين ايمان
3-نقش تحکيم مباني اخلاق
در قرآن کريم آيه 10 حجرات بيان شده است که:       تنها مؤمنان با يکديگر برادرند.
جان خوکان و سگان از هم جداست      متحد جانهاي شيران خداست.
ايمان عامل الفت و استقرار امنيت در جامعه است .
ايمان عامل احسان و تعاون اجتماعي و دعوت مردم به احسان و خدمت است .
نقش ايمان در نگهباني عدالت :
بدون ايمان به خداوند و هدفداري جهان ميزاني براي عدل و ظلم در دست نيست.
بدون ايمان به خدا ، پرورش قضاتي دادگر و عدالتخواه امکان پذير نيست . بدون ايمان به خدا و قيامت
تربيت ماموران اجرائي صالح براي اجراي عدالت ، افسانه اي بيش نيست و با توجه به اينکه ارکان سه گانه
عدالت بدون ايمان متز لزل مي باشد ، بايد صريحا اقرار کرد که :
بدون( الله ) ( عدل ) دروغي بزرگ است .
تعديل روابط اقتصادي پشتوانه اي مستحکم از ايمان لازم دارد و اين فقط ايمان است که با ايجادتعادل
رواني در انسان مي تواند عدالت را در جامعه مستقر نمايد .
سوره مطففين آيه چهارم ، انحراف روابط اقتصادي را مربو ط به انحراف عقيدتي و ايماني مي داند و مي
گويد : آيا اين کمفروشان فکر نميکنند که ايشان براي روزي بزرگ  بر انگيخته مي شوند .
اصولاً عدالت بدون ايمان نه تنها در جامعه بلکه در ذهن هم پشتوانه اي ندارد .
نقش ايمان در اخلاق :
اخلاق و ارزشهاي انساني همچون عدالت خواهي و عادلانه رفتار کردن احسان و ايثار و امانت و صداقت ،
شرافت و تقوي، بدون ايمان همانند اسکناس بدون پشتوانه است و به قول استاد شهيد مرتضي مطهري بشر دو
راه بيشتر ندارد.1-خود پرست و منفعت جو بوده وبه هيچ محروميتي تسليم نشود . 2-خداپرست باشد و
محروميت هايي را که به عنوان اخلاق متحمل ميشود ، محروميت نداند ولااقل جبران شده بداند.
ايمان نه تنها فلسفه و پشتوانه ي اخلاق بلکه انگيزه و عامل روحي آن است ، از رسول گرامي نقل شده که
فرموده اند: بخشنده بر اساس حسن ظن  بخدا  ميبخشد و انسان ممسک به سبب بدگماني بخدا  بخل ميورزد .            نهج الفصاحه –ک 1761-ص375
اين ايمان است که در برابر طوفان تمايلات ، يوسف مي آفريند و در برابر تهاجم خشم، امام علي عليه
السلام و در دل کاخ، موسي و  آسيه.
امام علي (ع) ميفرمايند: انسان به ايمانش ارزيابي ميشود. (غررالحکم –ج1-ص12)
استقامت ميوه ايمان است . (حکمت الهي –ص397  )
استقامت مولد يقين است . ( غررالحکم –ج1- ص18 )
“اثار فردي ايمان”
1-ايمان انسان را از “احساس تنهايي” در هستي رهايي ميبخشد. اين ياري و حمايت الهي از اين روست
که خدا يار و مولاي مومنان است وکافران هيچ يار و مولايي ندارند.
2- ايمان به زندگي هدف و معني مي بخشد و هيچ ارزش مادي نميتواند براي روح بلند انسان هدف قرار
بگيرد .مولانا جلال الدين رومي:
ميگريزند از خودي در بيخودي       يا به مستي يا به شغل اي مهتدي
تا دمي از هوشياري وارهند            ننگ بنگ و خمر بر خود مينهند
3-ايمان تنها چيزي است که به انسان احساس بي نيازي ميبخشد.
امام علي ميفرمايند: کسي به بي نيازي دست مي يابد که به تقدير الهي خشنود باشد.
4- ايمان  تنها پناهگاه مطمئن انسان در برابر خطرات طبيعي، اجتماعي و دروني است. ( سوره هاي ناس وفلق)
5-ايمان عامل رهائي انسان از دلهره ها و اضطراب هاي روحي است:آنانکه ايمان آوردند ودلهاشان به ياد خدا
آرام گرفت ، آگاه ، که دل آرام گيرد به ياد خداي. « 28 رعد»
6-ايمان به خدا سبب خوش بيني واقع بينانه نسبت به نظام هستي است و انسان را از خشم ونفرت نسبت به
پديده هاي جهان و حوادث آن نجات مي بخشد انسان مؤمن خدا را زمامدار و صاحب اختيار جهان ميداند ودر
عين حال معتقد است که: خدايا ! نيکي ها ، به دست توست تو بر هر چيز توانائي .
7-ايمان به خدا عامل اميدواري و اطمينان به نتيجه بخشي تلاش هاي خويش است.
8-ايمان گسترش دهنده افق ديد انسان و زمينه ي بهره گيري از هدايت اختصاصي خداست .
و هر کس به خداوند ايمان آورد ، دلش را خدا هدايت کند .

11-تغابن
9- ايمان انسان را در فضاي معنوي خاصي قرار مي دهد که از لذايذ معنوي برتري بر خوردار مي شود . اين
لذايذ که بنام ( طعم ايمان ) و ( حلاوت ايمان ) و ( لذت مناجات ) در روايات اسلامي وارد شده همانند لذت
احسان و محبوييت فراتر از لذايذ حسي است . از پيامبر اکرم ( ص ) باز گو شده که فر مود :
نگاه تيري مسموم از تيرهاي شيطا ن است ، هر کس بخاطر ترس الهي از آن بگذرد ، خداوند ايماني به وي
بخشد که ( حلاوت ) آن را در دل احساس کند .
وسايل  الشعيه –  ج 7 –  ص 139
10- ( ايمان ) حرکت طبيعي و فطري انسان است ، انسان بدون ايمان و در حال ( کفر ) و ( شرک ) و
( نفاق ) از خويش ( نفرت ) دارد ، گوئي خويش را در حال ( جنايت ) احساس مي کند .
چيست را که ايمان نمي آورند ؟ ( و حال آنکه ايمان پذيري حرکت فطري انسان است ) .
ايمان شرط بر خورداري از نصرت الهي و امداد هاي غيبي و نوشدار وي اضطراب هاي روحي و بنيادي ترين
راه استقرار امنيت اجتماعي است .
امام علي ( ع ) مي فر مايند :
ايمان امنيت بخش ( جانها و جامعه ها ) است بدون ايمان انسان به جانوري خطر ناک مسخ مي گردد .
غررالحکم – ک 69
براستي بدترين جانوران در نزد خدا ، آنهايند که کافر شدند و ايمان نمي آ ورند .
55- انفال
توکل
توکل در متون اسلامي گاهي به معناي اعتماد بر خدا در زمينه احساس کمبود اقتصادي و اشتغال
روح طمع و آزمندي آمده به طوري که توکل را از ارتش عقل و در برابر آن طمع را از ارتش
جهل ميدانند و زماني توکل در برابر ترس و احساس ضعف نيروي دفاعي مطرح شده که به نمونه
اي از آن اشاره ميکنيم
ابو بصير ميگويد: امام صادق (ع) فرمودند :هر چيز حد واندازه اي دارد، گفتم پس حد ومرز
توکل چيست ؟فرمود:يقين حد آن است ،عرض کردم حد يقين چيست ؟ فرمود: اينکه جز خدا از
هيچ چيز نترسي
توکل مأمن امن و چتر حفاظت خدا در برابر هرگونه احساس خطر است. هرکس به حسن انتخاب
خدا براي خويش اعتماد دارد ، هرگز آرزو ندارد که ايکاش حالي غير از آنچه خدا برايش برگزيده
داشته باشد.. امام حسين (ع)
توکل ضامن آزادي انسان از ( سطحي نگري ) ، ( مطلق بيني ) و ( کم بيني ) و عامل تلقي درست انسان
ازجهان است .
انسان داراي توکل، نياز همه قدرتمندان و قدرت ها را به خدا احساس مي کند ، و مر عوب و مجذوب قدرت
نماهاي غير خدائي نمي گردد .
انسان با توکل ، فريب بزر گنمائي ها ، جاودانه نمائي ها و مطلق نمائي ها و مستقل نمائي ها ي طبيعت و
پديد ه هاي طبيعي را نمي خورد و ( کوچکي ) ، ( موقت بودن ) ، ( محدود بودن ) و (وابسته بودن ) قدرت ها ،
ثروت ها ، دولت ها ، و شخصيت ها را احساس مي کند و همين فلسفه ( زهد راستين ) نسبت بزر و زيور
زندگي مي شود .
توکل ، کارت آزادي از ظلمتکده بد بيني ، زشت بيني ، کم بيني ، و گذر نامه ي شهر زيبايي ها ، فراواني ها
و درستي هاست ، توکل ، دروازه ورود به جهاني است که در آن پليدي ، پوکي ، تنگي و کجي و زشتي وجود
ندارد .
توکل ، پنجره تماشاي جهاني است به خوبي خدا .
و چه زيبا ، صادق آل محمد (ع) راه رهايي انسان از «جنون» و «خناق» يعني احساس دل تنگي و دشواري
تنفس را در تکرار شعار «توکل» ارائه داده است .
تنگي جهان وزشتي آن مولود ديد و بينش ننگ و زشت نگر ماست . که براي رهايي از اين تنگنا با تکرار
شعار توکل بايد ديد خويش را تصحيح کنيم ، تا از خناق رواني شفا يابيم .
جميل مي گويد : از امام صادق (ع) شنيدم که مي فرمود ، هر کس اين جمله را « ماشاء الله ،لا حول و لا
قوه الا بالله » هفتاد بار تکرار کند هفتاد نوع بلا از او رفع مي گردد ، که کمترين آن خناق است ، گفتم ، خناق
چيست  ؟ فرومد گرفتار ديوانگي نگردد ، و در نتيجه به خناق مبتلا شود .
اصول کافي – ج 4 – ص 290
برداشت فوق ، هرگز به معناي انکار قدرت اثر گذاري نام و ياد خدا در رفع و دفع بيماري هاي جسمي نيست ،
يا من اسمه دوا و ذکره شفا اما ، ما بين تکرار اين شعار و رفع جنون و خناق پيوندي منطقي و نزديک مي
بينيم ، درود بر  شما خادان وحي که خط بي اعتمادي به خدا را بالمال جنون و خناق دانستيد .
نياز ما به ( توکل ) مولود نياز به ( استقلال اجتماعي ) ، ( آزادي انديشه ) احساس شخصيت و آ برو منديو
بهره وري از آگاهي است .
چرا فقط برخدا توکل کنيم؟
پاسخ آن است که وقتي يک منبع نيرو و يک حرم امن در جهان بيشتر نيست و ديگران همه نيازمند
رحمت او و وابسته به فيض و قدرت اويند دل بستن به آنها و تکيه بر آنها با عقل سازگار نيست. اگر اعتماد
بر الله براي خلأهاي روحي نيازهاي جسمي و کمبودهاي اجتماعي ما کافي نبود و ديگري با قدرت و غناي
مستقل وجود داشت جاي آن بود که بر او هم اعتماد و اتکا کنيم ولي توکل فرزند توحيد است و چهره اخلاقي
عملي توحيد .
خدايا من از تو درخواست ميکنم که بر محمد و خاندانش درود فرستي و از خير آنچه اميد دارم و آنچه
اميدش ندارم از تو مسالت دارم و پناه ميبرم به تو از آنچه بيم آن دارم وآنچه بيم آن هم ندارم.
مفاتيح الجنان –ص14
توکل همراه با تلاش و برنامه ريزِي و اتکا به علم است که معني دارد .
رابطه توکل و تلاش
از ديدگاه اسلام ، توکل جانشين نيست . بلکه پشتوانه تلاش است . کشاورز مسلمان بجاي کار و فعاليت
اقتصادي بر وجود و قدرت و علم و محبت خدا تکيه نمي کند بلکه خدا را نگهبان و حافظ تلاشهاي مشروع
خويش مي داند ، يک سر باز مسلمان با طرح توکل خدا را بجاي خويش به ميدان جنگ نمي فرستد ،
با پشتوانه الهي که خدا را حامي خويش مي داند و يقين دارد عمل تباه نمي شود ، مر دانه مي جنگد .
توکل اسلامي   نه تنها دشمن تلاش نيست ، بلکه بزرگترين تلاشهاي اصلاحي از توکل مايه مي گيرد .
( بر نامه ريزي ) کشف نياز هاي آينده جامعه با استفاده از جريان عادي سنت هاي خدا در جهان و جامعه ، و
تلاش براي همآهنگ ساختن ( کار انسان ) با نياز هاي آينده است و هر گز به معناي ناتواني خدا از دگرگون
ساختن نظام موجود نيست .
در روايات مي خوانيم : موسي ( ع ) به بيماري دچار شد ، جمعي از بني اسرائيل به عيادت آمدند ، بيماري
وي را شناخته و به وي تو يه کردند که از داروي خاصي استفاده کند ، مو سي ( ع ) گفت : نه ، هرگز دارو و
در مان نمي کنم تا خدا وند سلا متم بخشد . مدت ها در بستر بيماري ماند تا آنکه خداوند به وي وحي کرد که
سوگند به عزت و جلالم ، تا از آن دارو به وي بدهند و از استفاده کرده بهبود يا فت . اين مساله خاطر موسي
( ع ) را مي آزرد تا آنکه به او وحي شد ، خواستي با توکلت حکمت مرا بر هم زني ؟ چه کسي در داروها سود و
ثمرگذاشته است .
جامع السعادات – ج 3 – ص 328
يا علي : از آثار يقين اين است که رضايت هيچ کس را با خشم خداوند  بدست نياوري ،سي را بر آنچه
خدا بتو داده نستاني ، و احدي را بر آنچه خدا دريغ فرموده نکوهش نکني ،  چه روزي را نه حرص حريان جلب
کند و نه بي ميلي نا خوش دارندگان واپس زند ، خداوند به حکمت و فضل خويش آسايش و خوشي را در
يقين و اعتماد و رضايت به کار او قرار داده و دلهره و اندوه را در ( شک ) و ( خشم ) نسبت به نظام خدائي
گذاشته است .
وقتي يک انسان داراي اعتماد به قدرت الهي در حين انجام وظيفه با قدرت هاي پوشالي روبرو مي شود ،
هراس به دل راه نمي دهد ، خود را در ارتباط با ابر قدرت راستين احساس مي کند .
تسليم تهديد نمي گردد ، ( فرد ) و ( جامعه ) با توکل به عظيم ترين قدرت ها ، دست مي يابد .
رسول خدا فرمود : هر کس دوست دارد نيرومندترين مردم باشد بايد بر خدا ( توکل ) کند ، اين توکل عامل
شکست ناپذيري و مقاومت هاي بي نظير رهروان راه انبياء در برابر تهديدها و صحنه هاي جنگ بوده است .
تحف العقول – ص 30 – با ترجمه آيت الله جنتي
اعتماد به راز قيت خدا ، عامل احساس تا مين اقتصادي و شجاعت و گستاخي در برابر تهديدهاي مالي ، قطع
حقوق ،اخراج از اداره ،مصادره اموال ، محاصره اقتصادي و … مي باشد .
اعتماد به علم و آگاهي خدا ، از يک سو عامل مصو نيت از گناه و احساس شرم از معاصي و از سوي ديگر
سبب دلگرمي و پشتکار و نستوهي انسان در راه خدا است ، توجه اينکه  کارهاي نيکمانرا مي بيند مايه
دلگرمي و اعتماد به اينکه از بديها با خبر است باعث شرم مي شود .
انسان در پرتو توکل فقط خدا را منشاء بيم و اميد مي داند و معتقد است که هيچ قدرتي که بتواند بگيرد ، يا
ببخشد ، يا بکشد يا رهائي بخشد جز خدا وجود ندارد .
جاذبه اميد به خدا و دافعه خوف خدا تعادل انسان را در مدار الهي حفظ مي کند و در برابر ترس و طمع از
ديگران بيمه  مي شود . توکل بر خدا از سوئي عامل احساس کفايت و تأمين اقتصادي و از سوي ديگر
مايه ي احساس امنيت و آرامش رواني است و بدون توکل اين دو نياز روحي انسان تأمين نمي گردد و به
صورت دو نوع عطش شديد ، بشر را از درون مي آزارد .  و هر چه بيشتر ثروت و قدرت فراهم مي آورد ، تشنه
تر مي گردد .
بيان امام صادق (ع) در اين زمينه جالب است .
«بي نيازي » و « عزت » هم چون دو سوار در تک و تازند ، وقتي به سرزمين توکل دست يابند در آنجا وطن
مي گيرند .
تحف العقول – ص 434
توکل از جهت سياسي عامل استقلال سياسي و اقتصادي و فلسفه ي استقامت جامعه ها در برابر تهاجم نظامي
و محاصره اقتصادي است . و سرانجام توکل از ديدگاه اخلاقي سبب شجاعت و شهامت و نشاط و استقامت است.
دو ستي خدا در اين اوراق به عنوان حلقه اي از زنجيره ي تجديد ميثاق با پروردگار متعال مورد توجه است ،
محبت خدا چه در عمل تجلي کند و چه به صورت حالات معنوي پر شکوه پديدار ود . يکي از پر شور ترين
ميدان هاي عرفان و اخلاق اسلامي است که براي شيفتگان ساحت قدس ربوبي جاذبه اي فراوان دارد .
انگيزه هاي محبت
محقق بزرگوار و دانشمند اخلاقي قرن يازدهم هجري ، ملا محسن في کاشاني در جلد هشتم المحجه البيضاء
که يکي از غني ترين منابع اخلاق و انديشه اسلامي است . انگيزه هاي محبت را چنين بر شمرده است .
1- حب ذات : محبوب اول هر موجود رنده خود اوست که هر کس به زندگي ، دوام وکمال خويش علاقمند
است .
2- احسان : خدمت به ديگران چه به شکل تأمين نياز آنان و يا بر طرف کردن خطر از ديگران ، کاري است
که محبت انسان بر مي انگيزد همانگونه که بد رفتاري سبب نفرت انسان مي شود .
3- خدمت به خود ما : يکي از انگيزه هاي محبت خدمتي است که کسي نسبت به ما انجام مي دهد ، از نظر
مالي کمک مي کند ، در گفتار به ما احترام مي گذارد ، در رفع خطرات و دشمنان ما مي کوشد ، احسان به طور
کلي عامل جلب محبت است ولي احسان به شخص ما نقش بيشتري در جلب محبت احسان کننده دارد ، علاقه
فرزند به پدر و علاقه دانش آموز به آموزگارش نمونه اي از اين محبت است .
4- حسن و زيبايي : انسان مجذوب زيبايي هاي طبيعي ، خيالي و عقلي است ، بين انسان وجمال
وزيبايي کششي مرموز وجود دارد . انسان نه به خاطر استفاده از جمال ، بلکه به خود زيبايي علاقمند است .
هر چند خود وي از آن بهره مند نشود ، هم چنان که انسان به تماشاي سبزه زار و آب و آبشار علاقه دارد ، هر
چند از آن آب ننوشد و استفاده ي ديگر نبرد .
5- تناسب مرموز : گاهي دو فرد نسبت به هم کمال محبت دارند ، بدون آنکه سود و ثمري يا جمال و زيبايي
در کار باشد ، بلکه يک تناسب و هماهنگي مرموز رواني آن دو را به بکديگر مربوط مي سازد .
انگيزه هاي محبت از ديدگاه رهبران اسلام :
از آنجا که محبت ملات زندگي اجتماعي و ضرورت حيات انساني است ، ائمه ي اطهار (ع) برخي از کنش هاي و
خصلت هاي اخلاقي را که مايه محبت و عامل الفت است گوشزد فرموده اند :
1- امام علي (ع) : انصاف الفت بخش قلب هاست .                    غرر الحکم –ج1- ص 38
2- امام علي (ع) : پيوندها در سايه انصاف تداوم مي يابد .        غررالحکم – ج1- ص 329
3- امام علي (ع) : احسان کمند محبت است .                           غررالحکم – ج1 – ص 430
محبت ها مولود ارزشها ، و شايد هم والد ارزشهاست . و انصاف و تعاون و تواضع و حسن معاشرت از ارزشهاي
عمومي انسانهاست و اين ارزشها در هر جا نمودار گردد ، قلب انسانها را يسوي خويش خواهد کشيد .
نقش حب الله در زندگي انسان:
شايد بتوان گفت محبت مقتدرترين موتور محرک تاريخ است و عظيمترين دستآورد هاي بشر مولود عشق
ها وعلاقه هاست . محبت نه تنها حرکت ميآفريند بلکه علاوه بر اين جهت را هم مشخص ميکند به هر چه
علاقه مند باشيم به سمت آن هم حرکت ميکنيم . هرچه محبت به يک آرمان شديدتر ، تلاش ها بيشتر
،حرکتها سريع تر ميشود .حب الله بيشتر از هر عامل ديگري در رهايي و سعادت و کمال انسان ميتواند
نقش ايفا کند  . امام علي ميفرمايند :ياد خدا لذت عاشقان اوست..
حب خدا براي عاشقان مقام ربوبي وسيله نيست آرماني بلند و هدفي ارجمند است در دعاي کميل ميخوانيم :
خدايا، گيرم بر عذابت صبر کردم ، چگونه در فراقت صبر کنم؟
براي آشنائي بيشتر با نقش حب الله در زندگي عملي انسان به نکات توجه کنيم .
1- گناه از آستان دوستان خدا به دور است .
امام صادق (ع) فرمود : آنکه عصان خدا مي کند او را دوست نداشته است .
خدا را معصيت مي کني و خويش را دوستدار او نشان مي دهي ؟! اين محال است و شگفت انگيز ، اگر
دوستيت صادقانه بود از او اطاعت مي کردي .
زيرا دوست نسبت به مطيع و گوش بفرمان است .
2- براي دوستان راستين خدا ، هيچ ارزش و گرايشي با خدا قادر برقابت نيست . ( خدا ) اساس ارزشها و
نيرومندترين قرآن مجيد مي گويد : بگو ، اگر پدارنتان ، فرزندانتان ، برادرانتان ، همسرانتان ، بستگانتان ، و
سرمايه هاي  شما و تجارتي که از بي رونقي آن بيم داريد و خانه هاي دلپسندتان ، از خدا باشيد ، و خدا گروه
( فاسقان ) را هديت نمي کند .                         24-توبه
3- در سايه ي عشق الهي دوستداران خدا ، به آساني از ( ثروت ) و ( راحتي ) مي گذرند .
در محبت الهي ، يا ( با وجود علاقه شديد به غذا ) آن را به نيازمند و يتيم و اسير مي بخشند ،
8- انسان
4- دوستان خدا همه پديده ها و حوادث بر خواسته از نظام آفرينش را جذاب و زيبا مي بينند ، چون دوست
هيچ گاه با چشم خشم و نفرت به کار دوست نگاه نمي کند .
امام علي (ع) پس از ماجراي دردناک حکمين چنين مي گويد : ستايش خداي را ، هر چند، روزگار حادثه اي
کمرشکن و ماجرايي بزرگ پيش آورد .                                              خطبه 35- ص79 صبحي صالح
5- دوستان خدا در برابر حوادث خويش را نميبازند و وحشت زده نمي شوند . خود را با مدير جهان نزديک
احساس ميکنند ، و به حکمت و رأفت او اطمينان دارند .
6-دوستان خدا از آينده بيمناک نيستند و از مرگ وحشتي ندارند ، زيرا وعده يديدار دوست در کار است و
سر وکارشان با محبوب .
بدانيد که دوستان و اولياي خدا نه ترسي برايشان هست و نه اندوهگين شوند .      62- يونس
به قول اقبال : نشان مرد مومن با تو گويم                که چون مرگش رسد خندان بميرد
امام علي (ع) : در مورد ضربت خوردن خويش چنين گفته است .
به خدا سوگند ، مرگ برايم حادثه اي نا گوار و نه به هنگام و پديده اي نا مطلوب نبود ، تشنه اي بودم که به
آب رسيدم ، و جوينده اي که گمشده ام را يافتم ،و آن چه نزد خداست براي ابرار بهتر است .
نهج البلاغه فيض – ج2 – ص866
و در يک سخن حب الله ، اکسير اعظم است و کيمياي سعادت ، جذبه ي نماز است و سکوي پرواز ، دژ
مصونيت از گناه است و اهرم طاعت الله ، مغناطيس انسان است و ، تجلي ايمام ، عصاره دين است و فرزند
يقين . فراترين آرمان است و عالي ترين مقام .
ابو حامد غزالي چهره مشهور اخلاق و عرفان و نويسنده کتاب مشهور ، احياء العلوم مي گويد :
هر مقامي که در حرکت خدايي انسان قبل از حب الله قرار دارد ، مقدمه ي حب الله است و پايگاهي که پس از
آن انسان فتح کند ، همانند ، توبه ، صبر ،زهد .
ثمره ي عشق الهي است هم چون ، شوق ، انس و خوشنودي به قضاي خداوند .
المحجه البيضاء – ج8- ص 3
چه کنيم که حب خدا در دلمان جاي گيرد ؟
محبت در انسانم يک جذبه پذيري است ، منتها کششي که با آگاهي همراه است براي اين که انسان به سوي
خدا جذب شود بايد در ميدان مغناطيسي خدا قرار گيرد ،محبت آميزه اي از خواست و شناخت است محبت
يک پيوند محسوس ولي نا مرئي بين حواس انسان و پديده ها کارهايي است که کمال حواس محسوب مي
شود  محبت رابطه اي مرموز بين کمالياب و کمال بخش است ، ما به دست ساخت خويش علاقه داريم ، به
ماده ، زمين ، دفتري که روي آن کاري انجام داده ايم ، علاقمنديم ، کار ما ، کمال بخش وجود ماست . به
معلم خويش ،به کسي که هدايتمانم نموده ،به آن که در برابر دشمنان و مشکلات زندگي ياريمانکرده است ،
به دانش آموزي که از ما دانش آموخته محبت داريم ، اين ها همه حلقه هاي ارتباط انسان و کمال او هستند .
انسان به کمال خويش علاقمند است و به حلقه هاي ارتباط هم ، مهر مي ورزد .
زيبايي و ارزش وقتي در برابر نياز و شناخت قرار گيرد ، يکديگر را جذب مي کنند ، شناخت جمال را
تعقيب مي کند و نياز در پي ارزش مي دود .
انسان نيازمند و هنر شناس وقتي در برابر دارائي و زيبايي جهان قرار مي گيرد ، مجذوب خداي جهان آفرين
مي شود اين است که تحسين حب الله آموزشي نيست ، جوششي است ، براي دست يابي به حب خدا ، بايد
سنگهاي بزرگ را از جلوي اين چشمه ي آماده فوران برداريم موانع احساس نياز را کنار زنيم بايد عينکي
که انسان زا بي نياز و جهان و جهان آفرين را فقير نشان دور افکنيم : بايد گرد و غبار هاي فراواني که
چهره زيباي هستي و هستي بخش را زشت نشان مي دهد ، بنشانيم ، تا حب خدا از قلبمان بجوشد و کوير دل
چشمه سار آب حيات گردد ،
جمال يار ندارد نقاب و پرده ولي                تو خاک ره به نشان تا نظر تواني کرد
تو که سراي طبيعت نمي روي بيرون                           کجا به کوي حقيقت گذر تواني کرد
انسان از عمق فطرت مجذوب زيبايي هاست در کمند احسان و نيکي گرفتار است ، شيفته و شيداي کمال
خود ، حيات خود و بقاي خويش است ، حال ، اگر وابستگي وجود ، حيات ، دوام و کمال خويش را به خدا
ببيند ، جمال و جلوه ي زيباي الهي را درک کند ، انسان جاودان و بي کران پروردگار را احساس نمايد ، پرنده
ي عشق الهي در دلش آشيان خواهد گرفت .
براي حاکميت حب خدا بر جان و جامعه مان بايد : احساس نياز  کنيم : احساس استغناي کاذب را از بين
ببريم ، از ميدان هاي جاذبه ديگر ، دور شويم ، در ميدان جذبه هاي شيرين عرفاني قرار گيريم ، لطف
بي کران و احسان فراوان و  حسن يوسف آفرين جهان را مشاهده کنيم . وقتي دل از غرور «داشتن» و
«توانستن» و وابستگي به ديگران پاک شد ، فرشته محبت در آن فرود خواهد آمد ، به قول عارف بزرگ خطه ي
شيراز :
خلوت دل نيست جاي صحبت اغيار            ديو چو بيرون رود فرشته در آيد
و شايد هشدار امام صادق (ع) به همين منظور باشد ، آنجا که فرمود :
دل حرم خداست غير او را به حرم جاي مده .                        بحار الانوار –ج 70- ص25
امام رضا (ع) از پدران بزرگوارش از رسول خدا ، باز گو مي کند که فرمود : خداوند از عز و جل به هم نجواي
خويش موسي (ع) وحي کرد، مرا دوست بدار ، و مرا در نزد بندگانم محبوب ساز ف موسي گفت : پروردگارا
اينک من تو را دوست دارم ، اما چگونه تو را در دل بندگانت محبوب سازم فرمود : نعمت هايم را به يادشان
آور و الطاف آزمايشي مرا برايشان بازگو کن ،که درآن هنگام همه خيرات و خوبي ها را جز از من نخواهند
داشت .                                                                      بحا الانوار – ج70- ص18
هر کس ارزش نعمت هاي خدا را جز در مورد خوراکي ها و نوشيدني ها نداند دانش وي اندک و عذاب او
نزديک است .                                                     بحار الانوار – ج70- ص19
فهرستي از رهنمود هاي اسلام براي جلب محبت الله .
1- دوري از گناه :
امام علي (ع) فرمود : از گناهان دوري گزينيد تا مورد محبت خدا قرار گيريد.     غرر الحکم – ج1- ص279
2- اقامه فرائض و انجام تکاليف شرعي هم چون نماز ، روزه ، خمس ، زکات ، حج ، جهاد و ….
امام صادق (ع) از رسول گرامي نقل مي کند که خداوند فرموده است ، هيچ بنده اي جلب محبت من راهي بهتر
از فرائض ندارد .                                                                 بحار الانوار – ج70- ص22
3- انجام مستحبات اسلامي هم چون نماز هاي نافله شبانه روز که در غير از روز جمعه 34 رکعت است .
بنده ي مومن با انجام مستحبات و نوافلل خويش را محبوب من مي سازد تا بدانجا که من هم او را دوست مي
دارم ، ، وقتي که مشمول دوستي من قرار گرفت شنوايي ، بينايي و گويايي وي خدايي مي شود ، تلاش
هاي وي رنگ الهي مي گيرد ، اگر دعا کند مي پذيرم ، از من بخواهد به  او مي بخشم ، در گرفتن جان وي
وقتي مايل به مرگ نيست نهايت ترديد و وسواس را نشان مي دهم ، و من ناراحتي او را خوش ندارم .
بحار الانوار – ج7 – ص22
براي جلب محبت الهي در آغاز بايد 3 گام بلند بر داريم ،
الف : از ميان گروهي که مور خشم خدا قرار دارند خارج شويم .
ب : از مردمي که مورد محبت خدا نيستند دور گرديم .
ج : ويژگي هاي بندگان محبوب خدا را در خويش پديد آوريم .
کردار و رفتاري که زمينه خشم خداست :
1- کافر شدن و قتل پيامبران                                                          61- بقره
2- نفاق ، شرک ، بد گماني به خدا                                                       6- فتح
3- کشتن عمدي مومن                                                                    62- نسا
4- ستيزه گري در باره خدا                                                               16- شوري
5- گردنفرازي در برابر دعوت حق و موضع گيري در برابر پيام آوران            90- بقره
6- فرار از جبهه جنگ با دشمنان اسلام                                                 16- انفال
7- طغيان و سر کشي                                                                    80- طه
8- ربا خواري                                                                                279- بقره
9- ساختن مکاتب فکري انحرافي و گمراه سازي مردم                               152- اعراف
گروه هايي که خدا دوستشان ندارد و قرآن با عبارت «ان الله لا يحب …….. » از آنان ياد مي کند .
1- تجاوز گران = معتدين
2- کافران = کافرين
3- بيداد گران = ظالمين
4- فساد گران = مفسدين
5- اسراف گران = مسرفين
6- خوش گذرانان = فرحين
7- خيانتگران نا سپاس = خوانا کفورا « خائنين »
8- خودپسندان فخر فروش = «من کان مختالا فخورا »                 36 – نساء
9- مستکبران = مستکبرين
10- خيانتگران گناهکار = «من کان خوانا اثيما»
ياد خدا
ذکر چيست؟

ذکر ،از ديدگاه لغت به حالت روحي خاصي گفته مي شود ، که انسان در آن حال ، معلومات خويش را مورد توجه دوباره ،قرار مي دهد . اين کلمه گاهي به ياد آوري چيزي بزبان و گاهي به حالت حضور چيزي در قلب گفته مي شود ، حالت قبلي ذکر ممکن است فراموشي باشد و گاهي هم ياد قلبي و زباني ادامه حالت قبل است ذکر خدا گاهي يک رابطه بين انسان و خدا است که نمايشگر حضور خدا در دل و يا به زبان آوردن نام و صفات پروردگار بر زبان است ، و گاهي پيوندي سه جانبه است که انسان در ميان جمع ( غفلت زدگان ) و يا ( گناهکاران ) خدا را ياد آور مي شود ، تا بدين وسيله واجبي عملي گردد، و يا گناهي پايان پذيرد ، در اينجا ياد خدا فقط ارتباطروحي با خدا نيست ، بلکه کاري داراي اثر و هدف اجتماعي است که ياد آور خدا ، ديگران را با خدا پيوند مي دهد ، و نمونه اي از ارشاد و امر به معروف اسلامي است . قرآن امور زير را که واقعيت ها عيني ، اجتماعي ، و روحي هستند موانع ياد خدا و عوامل غفلت از پروردگار شمرده است .

1- شيطان .
2- دوستان گمراه .
3- دادو ستد .
4- ثروت و فرزند .
5- آرزوهاي بيمرز
شيطان  

اين موجود مرموز يکي از موانع شناخته شده ( ياد خدا ) است ، که وقتي بر جان انسان سلطه يافت و يا نفوذ پيدا کرد ، انسان را از توجه به خدا باز داشته و گاهي او را دچار فراموشي و نسيان کامل مي سازد . شيطان بر ايشان سلطه يافت و ياد خدا را از ايشان گرفت .

19- مجادله
دوستان گمراه

دومين مانع ياد خدا که انسان را از سلامتي « ياد » دچار بيماري فراموشي مي سازد ، دوستان ناصالح اند، قرآن از اعترافات ساکنان جهنم بازگو مي کند که مي گويند : اي واي کاش فلاني را دوست نمي گرفتم ، او مرا از ذکر يا قرآن پس از آن که آمد غافل ساخت و به راستي شيطان انسان را بي پناه رها مي کند .

28و 29- فرقان
داد و ستد

اصولاً مسأله ي شغل زدگي و غرق دن در لابه لاي کار و زندگي مسأله اي فراگير است ، انسان وقتي سرگرم کارشد گاهي از توجه به هدف نهايي باز مي ماند . داد و ستد از ميدان هايي است که کار و آرزو در هم مي آميزد و زمينه ي غفلت و فراموشي را فراهم مي آورد .
ثروت زدگي و فرزند زدگي
هان اي ايمان آوردگان ، ثروت ها و فرزندتان شما را از ياد خدا سر گرم نسازد ، و هر کس چنين کند ، هم ايشان زيان کارانند .

9- منافقون

رفاه زدگي و فرزند  پرستي دو چهره از گم کردن هدف است  و گم کردن آرمان انساني چيزي جز مرگ انسانيت نيست ، قرآن از اين حقيقت با واژi هاي خسران و بوار ياد کرده است .
آرزوهاي بي مرز
آگاه باشيد ، که آرزو ها عقل را دچار اشتباه مي سازد و ياد را  به فراموشي مي کشد .

نهج البلاغه فيض – ص205

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *