خلاصه كتب مديريتي

چین از جنگ جهانی به بعد

ترجمه ی رضا علیزاده- چاپ اول  ، 3000 نسخه – چاپ شمشاد- گرداورنده: حسین پریمی-  پیشگفتار: انقلاب ادامه دار: انقلاب ها دو نوع دارند. یکی انقلابی است که از نیروی قهرآمیز برای به دست گرفتن کنترل سیاسی یک کشور استفاده می کند. اما انقلاب همچنین می تواند وقتی روی دهد که رهبران سیاسی یک ملت تغییراتی عمده و بنیادی در اقتصاد یا قوانین اجتماعی کشور به وجود آورند.
از پایان جنگ جهانی دوم در سال 1945 به بعد مجموعه ای از این دو گونه انقلاب چهره ی چین را به طرزی اساسی متحول کرده است. مهم ترین انقلاب، پیروزی حزب کمونیست چین در یک جنگ داخلی طولانی و خونین برای به دست گرفتن کنترل سیاسی چین بود.
مائو تسه تونگ مهم ترین رهبر نظامی و سیاسی بود که در پیروزی حزب کمونیست و تأسیس جمهوری خلق چین در اول اکتبر 1949 نقش داشت. در سال 1949 از مائو پرسیدند برای بهتر کردن وضع زندگی جمعیت 550 میلیون نفری کشورش چه خواهد کرد. جواب مائو ساده بود:« ما چطور تغییر خواهیم کرد؟ کشور را باید ویران کرد و از نو ساخت.» کمونیسم همچنین نوعی نظام اقتصادی است که در آن دولت ونه افراد مالکیت و اختیار زمین ها و بنگاه های اقتصادی و صنایع را در دست دارد.
اتقال تدریجی به کمونیسم
حزب کمونیسم چین تنها حزب قانونی چین است و اختیار کامل را برای اداره ی کشور دارد. اگر چه کمونیست ها قدرت آن هرا داشتند که چین را بلافاصله به جامعه ای کمونیستی تبدیل کند، تصمیم گرفتند که این کار را به صورت تدریجی انجام دهند تا به مردم زمان داده شود تا از دو دهه جنگ و درگیری به خود آیند. کمونیست ها تغییرات مثبت را  نیز انجام دادند، مثل ممنوعیت فروش تریاک و دیگر مواد مخدر، رو سپیگیری و قمار را ایجاد کردند. آ ن ها همچنین برده داری را غیر قانونی اعلام کردند. جمهوری چین نظام تحصیل رایگان را به راه انداخت و تا سال 1952 حدود شصت درصد کودکان به مدرسه می رفتند. بنیادی ترین تغییرات کمونیست ها در سه سال اول حکومتشان در نواحی روستایی چین بود. کمونیست ها با دادن زمین به مردم برای کشاورزی زندگی را دچار تحول کردند.
اقتصاد کمونیستی
چین به دلیل به اتحاد شوروی رو کردکه ایالات متحده ، بریتانیای کبیر و دیگر کشورهای ثروتمند مخالف کمونیسم بودند. درسال 1949 مائو اولین سفر خارجی خود را انجام داد و برای دیدار با استالین رهبر شوروی روانه ی مسکو شد. آن دو با هم پیمان اتحاد و کمک های دوجانبه ای را به امضا رساندند که مطابق آن شوروی سیصد میلیون دلار برای کمک به چین پرداخت کرد. مائو متقاعد شد زمان تکمیل انتقال اقتصادی به کمونیسم فرا رسیده است .
چین تصمیم گرفت اقتصاد اتحاد شوروی سوسیالیستی را الگوی خود قرار دهد. مطابق الگوی شوروی، دولت مالک تمام کسب و کارها و صنایع  بود و کشاورزی به جای آن که به دست کشاورزان منفرد باشد، در واحد های بزرگ انجام می گرفت. جمهوری خلق چین الگوی شوروی را در پنج ساله ی از1953 تا 1957 به اجرا گذاشت. دولت اختیار و کنترل تمام صنایع و کسب و کارهای عمده را به دست گرفت. در طی این دوران چین توانست تولید آهن،فولاد و دیگر محصولات مهم را افزایش دهد.
برنامه پنج ساله تقریباً به همه فایده رساند. اما چون برخی کشاورزان هنوز سود کسب می کردند، مائو نگران شد که نکند چینی ها دوباره به کاپیتالیسم برگردند، افکار مائو زمینه را برای دومین برنامه ی پنج ساله «1958-1962» مهیا کرد. این برنامه ی «جهش بزرگ به جلو » نامگذاری شده بود، جمهرری چین را دچار شدید ترین بحران تاریخ خود کرد.               
جهش بزرگ
تغییرات بنیادی اقتصادی که مائو ترتیب داده بو تا اندازه ای به سبب ناشکیبایی او برای تبدیل اقتصاد چین به یکی از قدرتمندترین اقتصادهای جهان بود.
قحطی و ناکامی
مشکل اصلی جهش بزرگ این بود که از بزرگ ترینتوان چین، یعنی نیروی کار عظیم آن ، بد استفاده کرد و کارگران را در پروزه هایی که اغلب در رسیدن به اهداف خود شکست می خوردند، به انجام دادن کارهایی تقریباً نا ممکن واداشت. کارگرانی که سد می ساختند، مجبور بودند صد ها تن خاک و گل را در سبد هایی روی پشت خود حمل کنند. وقتی یک کمون می خواست مزرعه را برای کار خشک کند،کارگران باید با ابزارهای دستی چهار کیلومتر زیر مزرعه تونل بزنند. بد ترین نحوه ی استفاده از نیروی کار چین این بود که بسیاری از روستاییان را برای انجام کارهای دیگر منتقل کردند، در حالی که نیروی کار آن ها در مزارع مورد نیاز بود.
مورخان اکنون برآورد کرده اند که حدود 20 میلیون چینی در جریان قحطی از سال 1958 تا اوایل سال های دهه ی 1960 جان سپرده اند. مقامات کمونیست از گسترش فاجعه خبر دارشدند اما از نقد کردن جهش بزرگ وحشت داشتند، چون می ترسیدند این به معنی حمله به به ایده های مائو باشد. اما در 1959 دهوای به خود جرئت داد و این برنامه ها در اجلاس حزب کمونیست غیر واقع بینانه خواند. مائو عصبانی بود از این که کسی جرئت کرده است در درستی ایده های او شک کند، اما مسئولیت شکست را پذیرفت. بعد از آن اجلاس ، حزب کمونیست چین از جهش بزرگ عقب نشینی کرد.
تبدیل چین به قدرت نظامی و سیاسی
جنگ جهانی دوم کشورهای آسیایی را متلاشی شده و ضعیف بر جا گذاشت . حتی ژاپن که ده ها سال بر آسیا تسلط داشت دیگر قدرت پیشینش را از دست داده بود. چین زمانی قرتمندترین کشور آسیا بود. خلق چین پس از جنگ ، با شتاب به سوی بازیابی به سوی بازیابی برتری نظامی و سیاسی بر همسایگانش حرکت کرد. ارتش آزادی بخش خلق یکی از قوی ترین ارتش های جهان بود
شدت گرفتن جنگ سرد
جنگ سرد کشمکشی سیاسی ، اقتصادی و نظامی در نیمه یدوم قرن بیستم میان کشورهای کمونیست و کشورهای سرمایه داری بود. این تعارض در پایان جنگ جهانی دوم، وقتی اتحاد شوروی خواستار قلمروی شد که در نبرد بر ضد آلمان و ژاپن به دست آورده بود آغاز شد.
حکومت می کرد. کره در شبه جزیره ای جای دارد که ااز ساحل شمال شرقی چین به سمت جنوب کشیده شده است.      ژاپن بر کره وقتی ژاپن در1945 تسلیم شد، سربازان اتحاد شوروی و ایالات متحده هریک نیمی از کره را اشغال 
کردند. وقتی هردو طرف از دست کشیدن از نواحی تحت کنترلا خود سرباز زدند، تصمیم گرفتند که کشور را در طول مدار38 درجه به کره ی شمالی و جنوبی تقسیم کنند. در پنج سال بعدی دو کره در صلح ، اما تنش در کنار هم به سر می بردن . ولی وقتی چین کوئومینتانگ را شکست داد، کیم رهبر کره شمالی تصمیم گرفت کشور را یکپارچه کند.
ورود چین به جنگ
حمله ی کوبنده و غافلگیرانه کره شمالی به این کشور امکان داد که سربازان کره ی جنوبی و مستشاران آمریکایی آن ها را شکست دهد و کنترل بخش اعظم  کره جنوبی را به دست بگیرد. اما نیروهای سازمان ملل متشکل از سربازان ایالات متحده و دیگر کشورها در کره جنوبی پیاده شدند و متجاوزان را به آن سوی مدار38 درجه عقب راندند و حتی به کره شمالی نیز متجاوز کرد
مائو در مواجهه با تهدید شکست کره شمالی ، مقامات بلند پایه ی حزب کمونیست چین را برای مشورت درباره ی اقدامی که باید صورت بگیرد ،فرا خواند. چندین تن از رهبران بر این نظر بودند که جنگ برای چین فاجعه بار خواهد بود، به هر حال مائو رهبران را متقاعد کرد تا به کره ی شمالی کمک کنند.
تبدیل چین به قدرتی جهانی
دو هفته بعد سیصد هزار سرباز چینی وارد کره ی شمالی شدند و در نبردهای مجزا، جنگ علیه سربازان سازمان ملل و کره جنوبی را آغاز کردند. و در عرض چند هفته چینی ها آن ها را وادار به عقب نشینی به کره جنوبی کردند. جنگ تا برقرار شدن آتش بس ادامه پیدا کرد ، و هیچ یک از طرفین پیروزی عمده ای به دست نیاوردند. چین پس از نبرد با ایالات متحده و رسیدن به نتیجه ی مساوی، حیثیت و آبرویی عظیم به دست آورد. و مداخله چین در کره و اولین پیروزی هایش بر نیروهای مک آرتور چین را به قدرتی جهانی تبدیل کرد
کمک چین به همسایه ی کمونیست
زمانی که چین در اواخر دهه ی 1940 در حال پیروزی در جنگ داخلی بود.، کمونیست ها در کشور همسایه ویتنام نیز برای به دست آوردن استقلال سرزمینشان می جنگیدند. وضع در ویتنام با چین فرق داشت، چون فرانسوی ها به عنوان بخشی از مستعمره ای که هندوچین نامیده می شد بر ویتنام حکومت می کردند. ویتنامی ها به رهبری هو شی در تلاش بودند که فرانسوی ها را بیرون کنند و خود حکومت رابه دست بگیرند .در سال 1950 چین اولین کشوری بود که جمهوری دموکرات ویتنام را ، کشوری کمونیستی که هو می کوشید تأسیس کند، به رسمیت شناخت. چین همچنین سلاح و دیگر ملزومات مورد نیاز را در اختیار هو شی قرار دهد تا جنگ ویتنام را برای استقلال پیش ببرد.
فرانسه در1954 ، در پی شکست غیر منظره در دین بین فو ، تسلیم راپذیرفت.
تبدیل شدن چین به قدرت اتمی
در اواخر دهه ی 50 جمهوری خلق چین برنامه ی خود را برای ساخت بمب اتمی آغاز کرد. گمان می رود که چین بیش از چهار میلیارد دلار را ظرف چند سال بعد هزینه ی ساخت چنین سلاحی کرد. چین نخستین بمب اتمی اش را در 1964 در لوپ نو در صحرای گویی آزمایش کرد.
تغییر دادن افکار و عقاید مردم
انقلابی که مائو برای مردم ارمغان آورد ، به شکل کمونیستی حکومت و اقتصاد بسنده نکرد. مائو همچنین می خواست عقاید مردم چین را در همه چیز از مذهب گرفته تا زندگی خانوادگی تغییر دهد.
مائو عاشق انقلاب فرهنگی بود ، زیرا این ماجرا او را به یک بت تبدیل کرد. وقتی حزب کمونیست حکومت را در دست گرفت، همه رامجبور به فرا گرفتن ایدئولوژی کمونیستی کرد ؛ افکاری از این دست را در مدرسه می آموختند و بزرگسالان آن را سر کار یاد می گرفتند. کمونیست ها مردم را مجبور می ساختند  تا عقاید سنتی خود را رهه کنند، عقایدی که باعث میشد مردم چنان که باید و شاید خود را وقف کمونیسم نکنند. برای مثال آن ها مخالف مذهب بودند چون نمی خواستند مردم مذهب را مهم تر از کمونیسم بدانند. آن ها همچنین کوشیدند تا طرز فکر مردم را نسبت به خانواده تغیی دهند. در چین مردم همیشه خانواده را مهم ترین چیز در زندگیشان می دانستند.
پذیرش رهبری جدید از طرف مائو
مائو کم کم به نخست وزیری چو ئن لای ، آدم معتدلی که سبب احترام همگان در قدرت مانده بود، اتکا کرد. چو ئن مائو را متقاعد کرد که افراط در انقلاب فرهنگی باعث برکناری بسیاری از مقامات با کفایت شده است که گنهکار مجرم نبوده اند. مائو و چو چند صد نفر از مقامات پیشین ، از جمله دنگ شیائوپینگ را که از سال 1956 تا 1967 دبیر کل حزب چین کمونیست چین بود ، برای کمک به گرداندن کشور بر سر کار بازگرداند.
آدم معتدلی همچون چو ئن و دنگ همیشه عقل سلیم را به ایدئولوژی کمونیستی در حکومت ترجیح می دادند.دنگ از رهیافت عملگرایانه استفاده کرده بود تا تغییراتی را در جهت اصلاح سیاست های فاجعه بار اقتصادی جهش بزرگ به جلو مثل کوچک کردن کمون های غول آسا انجام دهد. اما عدم تعهد دنگ به آرمان های کمونیستی باعث شد بود که گارد های سرخ در سال 1966 به او آنگ دشمن دولت را بزنند. دنگ از مقامات سیاسی خود خلع و به مناطق روستایی استان کیانگسی تبعید شد و در آنجا با کاشت سبزیجات و پرورش مرغ و خروس زنده ماند.
چو ئن در 1973 دنگ را به پکن بازگرداند. ظرف یک سال دنگ در گرداندن امور کشور و در مقام معاون اجرایی نخست وزیر مشغول خدمت بود؛ او به عضویت پولیت بورو و رئیس ستاد ارتش آزادی بخش خلق منصوب شد. او از اندازه ی ارتش آزادی بخش کاست تا تهدید کم تری برای حکومت غیرنظامیان باشند. او و چو ئن چهار برنامه ی مدرن سازی برای تقویت اقتصاد چین طراحی کردند.
ورود دوباره چین به جامعه ی جهانی
در سال 1970 چو ئن پنهانی با ایالات متحده برای برقراری روابط دیپلمات تماس گرفت. دو کشور پیغام های دیپلمات رد و بدل کردند و در سال 1971 هنری وزیر امور خارجه امریکا سفری پنهانی به پکن کرد. چو ئن و هنری جزئیات دیدار نیکسون رئیس جمهور آمریکا را برای سال بعد تنظیم کرد. نیکسون ضد کمونیست سر سختس بود ، اما مثل مائو فکر می کرد اتحاد دو کشور می تواند در سر کله زدن با اتحاد شوروی سودمند از آب در آید.
وقتی نیکسون در 1972 در پکن فرود آمد و با چو ئن دست داد ، چو ئن به او گفت:« دست دادن با تو این اقیانوس پهناور را پر کرد ، اقیانوس عدم ارتباط بیست و پنج ساله .» این دست دادن نمادی بود از رابطه جدید میان دوکشور.
پایان عصر مائو
دیدار مائو با نیکسون کمک کرد تا چین از انزوای خود بیرون بیاید. این یکی از آخرین پیروزی های شخصی مائو بود ، چون او بیماری های متعددی مبتلا شده بود.
وقتی نیکسون با مائو احوال پرسی کرد ، به گفت : « خیلی صحیح و سالم به نظر می رسی.» مائو در جواب گفت: « ظاهر فریبنده است.» مائو از هم اکنون دچار پارکینسون شده بود و قلبش ضعیف بود و به خاطر اعتیاد به سیگار در بخش اعظمی از طول زندگی اش بیماری های تنفسی داشت و به سبب ابتلای به آب مروارید بینایی اش را از دست می داد. در چند سال بعد مائو به سبب سکته ، که او را نیمه فلج کرد و فهمیدن سخنانش را دشوار ساخت، بسیار ضعیف شده بود.
وقتی چو چو ئن در سال 1976 پس از چهار سال دست و پنجه نرم کردن با بیماری سرطان در گذشت، نبرد قدرت شدت گرفت. فراکسیون میانه روها وقتی مائو بر خلاف انتظارها هواگوفنگ را به جای دنگ به جانشینی چو ئن در پست نخست وزیری انتخاب کرد ، ضربه ی سختی خوردند. گمان می رود هوا گوفنگ را که سیاستمتداری تازه کار بود ، به این سبب بر گزید که هیچ یک از دو فراکسیون را خشمگین نکند.
هر چند در اوایل صدها هزار نفر از مردم مراسمی را در قدردانی از چو ئن در میدان نیان آنمند برگزار کردند، تندروها خشمگین از نمایش حمایت از چو ئن دستور دادند تا شبه نظامی هایمسلح با خشونت جمعیت را متفرق کنند ؛ آن ها صد ها تن را کشتند و زخمی کردند. جیان چینگ ، دنگ را مقصر این بی نظمی ها قلمداد کرد و دنگ از تمام مقام های سیاسی خلع شد و به گوانگ ژو در جنوب چین گریخت.
وقتی مائو هوا گوفنگ را انتخاب کرد ، به او گفت: « وقتی تو بر سر قدرت باشی خیال من راحت است. » مائو می دانست که دارد می میرد و خیال می کرد انتخاب بینابینی او می تواند جلوی جنگ قدرتی را که به چین صدمه می زد بگیرد.  سلامت مائو همچنان رو به وخامت می رفت و در اواخر سال 1976 سکته قلبی شدیدی کرد. او هفت روز بعد مرد.
بازگشت دنگ
دنگ شیا ئوپینگ مرد کوچک اندامی بود که فقط 150 سانتی متر قد داشت، اما فرمانده نظامی قابلی بود ودر نبردهای بی پایان چین بر سر قدرت سیاسی کار آزموده شده بود و در نبرد های بی پایان چین بر سر قدرت سیاسی کار آزموده شده بود.
دنگ  در تلاش برای بازگشت به قدرت به پکن وقتی هزاران نفر از مردم در سال1977 در اولین سالگرد مرگ چو ئن در میدان تیان آنمن گرد آمدند پوسترهایی در ستایش از دنگ دیده شد. یک نفر در این مورد گفت وقتی دنگ بر سرکار بود ،«موقعیت انقلابی فوق العاده و روحیه ها بالا بود .»
د ر سال 1977 فشارهای عمومی و محرمانه از طرف دنگ برنم ریزی شد. و حامیان او هواگوفنگ را مجبور کردند که دنگ را دوباره به مقام هایی که پیش از دست داده بود،منصوب کند: معاون نخست وزیر ، عضو پولیت بورو و رئیس کمیسیون امور نظامی. اما هوا گوفنگ هنوز بسیار قدرتمند از دنگ بود و خود را متولی مائو نظریات مائو می دانست. او و دنگ بر سر اقتصاد و سیاست خارجی رویاروی هم قرار گرفتند.
وقتی دنگ به قربانیان انقلاب فرهنگی کمک کرد تا به مقام های دولتی خود برگردند، آن ها هم متقابلاً از او حمایتکردند و پایگاه قدرت او بیشتر شد. به تدریج دنگ قدرت بیش تری از هواگوفنگ را از مقام نخست وزیری مجبور به استعفا کرد و زائو را به جای او گمارد. اگر چه دنگ اجازه داد حامیانی مثل زائو مقام هایی بالاتر از مقام خود او را در اختیار داشته باشند، اما قدرتمندترین رهبر چین از 1978 تا 1977 او بود. اقتدار او چنان زیاد بود که او را « رهبر عالی مقام » خطاب می کردند. دنگ از این قدرت برای تغییر چین استفاده کرد.
دوران رونق
وقتی دنگ به قدرت برگشت، انجام دان چهار نوسازی را که به سبب مخالفت کمونیست های افراطی کنار گذاشته شده بود، چهار نو سازی طراحی شده بود تا اقتصاد چین را در مجموع از طریق بهبود وضع کشاورزی ، صنعت، دفاع ملی و علوم تقویت کند.
اقتصاد چین
از سال 1979 تا 1989 تولید ناخالص ملی چین سالانه 2/9 درصد افزایش یافت. رشد بنیادی در سرتاسر اقتصاد چین مدیون این علت ها بود : توسعه ی صنایع جدید، کار و کسب خصوصی ، افزایش تولیدات  کشاورزی، افزایش توریسم با آمدن صد ها هزار بازدید کننده خارجی به کشوری سال ها درهای آن به روی بیگانگان بسته بود. این رشد اقتصادی به معنی دستمزد های بالاتر به خصوص در مناطق روستایی بود که هشتاد درص از جمعیت چین در آنجا زندگی مکردند.
دیگر اهالی مناطق روستایی هم از برنامه اقتصادی دنگ سود بردند. نواحی شهری هم از برنامه ی مناطق ویژه که چین برای توسعه ی اقتصادی اجرا می کرد ، بهره مند شده بود.
نظام اقتصادی دنگ به شدت بر سرمایه گذاری شرکتهای خارجی متکی بود. این به معنی این بود که چین باید روابط دیپلماتیک اش را با کشورهای بهبود می بخشید.
آغوش باز چین برای جهان
به رغم تاریخی نیکسون رئیس جمهور امریکا در سال 1972 ، دو کشور هنوز به سبب ادامه مناقشه به سبب تایوان ، روابط دیپلماتیک معمولی برقرار نکرده بودند. با اینکه ایالات متحده تایوان را به عنوان بخشی از چین پذیرفته بود ، اما هنوز متعهد به حمایت از آنها در برابر تجاوز چین بود. در سال 1977 کارتر رئیس جمهور امریکا به مذاکرات با چین جانی تازه بخشید ودر سال1987 دو کشور به توافق رسیدند: ایالات متحده دیگر از تایوان دفاع نمی کرد، اما به فروش سلاح ادامه می داد تا تایوان بتواند از خود در برابر چین دفاع کند.
چین و ایالات متحده روابط کامل دیپلماتیک را در سال1979 از سر گرفتند. در اواخر همان سال دنگ نخستین رهبر چین بود که بعد از سه دهه از ایالات متحده دیدار کرد. دیدار نه روزه دنگ در 28 ژانویه با پرواز او به واشنگتن برای ملاقات با کارتر شروع شد.
روابط دیپلماتیک چین با دیگر کشورها در دوران حکومت دنگ صلح آمیز بود. یکی از این کشور ها حتی درصدد جبران کار اشتباهی برآمد که چینی ها بیشتر از یک قرن خشمگین کرده بود. در سال 1840 بریتانیای کبیر از برتری نظامی خود استفاده کرده بود تا چین را وادار کند بخشی از قلمرو خود ازجمله جزیره ی هنگ کنگ و بخشی از چین جنوبی را
به بریتانیا اجاره دهد. این اجاره نامه در سال1997 به پایان میرسید دو کشور مذاکرات را در سال 1982 درباره ی چگونگی تحویل اراض شروع کردند ودر سال1984 توافق نامه ای را به امضا رساندند.
معجزه ی اقتصادی چین
در طی سه دهه ی پس از آن که دنگ اصلاحات اقتصادی خود را در سال 1978 آغاز کرد، اقتصاد چین سالانه ده درصد رشد داشت، نرخی که آن را در طول تاریخ تمام کشورها در یک دورهدراز بی سابقه می دانند. بیشتر رشدمدیون ساختن کالاهایی بوده است که چین برای صادر کردن به دیگر کشور ها ، چیزهایی مثل اسباب بازی، پوشاک و چوب گلف ، تولید کرده است. درآمدی که صادرات ایجاد کرده بود ، چین را درگون کرد. امروز یکی از ثروتمند ترین مناطق چین استان گوانگتونگ،محل یکی از اولین مناطق ویژه ی اقتصادی است.
اقتصاد چین همچنین در سایه ی مکانیزاسیون کشاورزی و روش های علمی برای کاشت محصول رشد کرده بود.
دموکراسی محدود چین
آزادی مردم چین محدود است. رهبران کمونیست مردمانی را که در سخنرانی ها ، ملاقات چاپی و وبلاگ های اینترنتی از حکومت انتقاد می کنند ، به مجازات می رسانند. کمونیست ها مخصوصاً از اینترنت هراس دارند، زیرا اینترنت راهی آسان برای تبادل نظر و اشاعه ی عقاید برای مردمی است که با حکومت مخالفند. مقامات چینی به شدت اینترنت را تحت کنترل و مراقبت دارند و گاه با تهدید فیزیکی مردم را از بکار گرفتن آن منع می کنند
سیاست تک فرزندی در سال 1979 شروع شد، چون جمعیت چین چنان با شتاب افزایش می یافت که مقامات از ناتوانی در فراهم کردن خوراک یا تأمیناقتصادی این همه نفوس هراس داشتند در آن زمان شن مو هو معاون نخست وزیر گفت: «کمونیسم باید تنظیم تولید مثل انسان ها را ممکن سازد.» مقامات چینی هنوز مردمی را که بیش تر از یک فرزند دارند، با اخذ جریمه و محروم کردن آن ها از امکانات دولتی ، از جمله تحصیلات رایگان برای فرزندان ، مجازات می کنند.  افراد ثروتمند و اعضای حزب هر چند سیاست تک فرزندی را نادیده میگیرند
رهبران امروز چین
گفته های جین تائو ، رئیس جمهور چین و دبیر کل حزب کمونیست در سال 2007 در مراسم گشایش کنگره ملی حزب کمونیست چین نشان داد که مقامات چینی اصلاً حاضر به دان آزادی بیشتر به مردم نیستند. جین واژه دموکراسی را بیشتر از 60 بار در سخنرانی دو ساعت ونیمش به کار برد، اما مواظب بود که بگوید دموکراسی« با خصوصیات چینی » که منظور از آن دموکراسی هدایت شده «زیر رهبری حزب کمونیست » است.اگر چه جین و دیگر رهبران همچنان به نادیده گرفتن خواست مردم چین برای دموکراسی ادامه می دهند. آن ها کم کم به دلواپسی های مردم در بعضی زمینه ها گوش می دهند.
قرن چینی ها؟
در قرن 21 ام توان اقتصادی از توان نظامی در قدرتمند ساختن یک کشور اهمیت بیشتری دارد. اقتصاد چین در سال های دهه ی 1990 به چنان رشدی دست یافت که خیلی با آغاز قرن 21 در سال 2000 حدس می زدند که چین سرانجام قدرتمندترین اقتصاد جهان خواهد شد.
انتخاب چین برای میزبانی المپیک تابستانی 2008 نشانه دیگری بود از تغییرات بسیاری که در چین در زمان تأسیس به وقوع پیوسته بود و تصویر جهانی جدید و اصلاح شده اش.