خلاصه كتب مديريتي

ما و ما

خلاصه کتاب:  مسعود دستجرداني: آدمي هر چه آگاه تر باشد نسبت به وجود خودش سير بهتري را مي تواند طي كند اين خود در آموزه ها ديني و فرديتي چنان داراي اهميت است كه چه در بعدهاي عملی و چه در بعدهاي غير عملي بدون شناخت آن مسير گام برداشتن به سوي ترقي و تعالي غير ممكن است بنابر تحولاتي كه ايجاد شد در قرن بيستم اگزسيتانسيالسيم كه تاكيد اساسي دين و مكتب به اين بود كه آنچه اهميت دارد وجود خارجي و فردي انسان هاست . در ميان مكاتب غربي اگزسيتانسياليسم بيش تر از ساير مكاتب بشري به مساله ي خودشناسي و خوديابي كرده است بر مبناي اگزسيتانسياليسم انسان طي يك خود انگيختگي از خود واقعي به سوي حقيقي خود حركت مي كندو همه ي تلاش هدايت صحيح انسان در اين مسير است تا فرد بتواند خود اصيل را از خود كاذب تشخيص دهد خود آگاهي به وجود خود نگريستن خود آگاهي يعني كه بيش تر خود را دانستن و به درون خود رفتن و درون خود را كاويدن ساحت هاي سه گانه ي انساني
 
(تحليل علمي از خود بيگانگي و از خود یافتگی)
تهيه و تنظیم:  مسعود دستجرداني

كتاب ما و ما تحليل علمي از خود بيگانگي و خودباختگي نوشته بخشعلي قنبري اين كتاب داراي 4 فصل مي باشد

فصل اول:خود شناسی و اهمیت آن
آدمي هر چه آگاه تر باشد نسبت به وجود خودش سير بهتري را مي تواند طي كند اين خود در آموزه ها ديني و فرديتي چنان داراي اهميت است كه چه در بعدهاي عملی و چه در بعدهاي غير عملي بدون شناخت آن مسير گام برداشتن به سوي ترقي و تعالي غير ممكن است بنابر تحولاتي كه ايجاد شد در قرن بيستم اگزسيتانسيالسيم كه تاكيد اساسي دين و مكتب به اين بود كه آنچه اهميت دارد وجود خارجي و فردي انسان هاست . در ميان مكاتب غربي اگزسيتانسياليسم بيش تر از ساير مكاتب بشري به مساله ي خودشناسي و خوديابي كرده است بر مبناي اگزسيتانسياليسم انسان طي يك خود انگيختگي از خود واقعي به سوي حقيقي خود حركت مي كندو همه ي تلاش هدايت صحيح انسان در اين مسير است تا فرد بتواند خود اصيل را از خود كاذب تشخيص دهد خود آگاهي به وجود خود نگريستن خود آگاهي يعني كه بيش تر خود را دانستن و به درون خود رفتن و درون خود را كاويدن ساحت هاي سه گانه ي انساني
1- ساحت عقل و انديشه                                                                      2- ساحت احساس و عاطفه
3- ساحت كاركرد و عمل البته برخي از صاحب نظران ساحت هاي ديگري براي انسان در نظر گرفته اند كه حداقل در مفاهيم با آنچه ذكر شد تفاوت دارد از اين ديدگاه هر فردي در سه ساحت و بعد قرار دارد .
1- ساحت امور واقع
2- ميزان صراحت و امكان شناسايي
3- ثمره هستي خود شخص
فصل دوم : مفاهيم و مباني خود بيگانگي
واژه اليناسيون به معني از خود بيگانگي و واگذاري است اين واژه بدان معناست كه آدمي استعدادها و توانايي و زمام امور مملكت خود را اختيار نيروهاي بيگانه است و اين داستان در انجيل آمده كه حضرت عيسي هنگامي كه پا به ساحل گذاشت شخصي كه گرفتاري روح نا پاك بود از قبرستان بيرون آمد و به سوي حضرت دويد اين فرد هميشه در قبرستان بود و هيچ كس نتوانست حتي با زنجير ياكنده او را ببندد تا نتواند به قبرستان بروداو زنجيرها را پاره مي كرد و كنده ها را مي شكست او تصوري نيرومند بود كه كسي نمي توانست او را آرام كند روز و شب در بيابان نعره مي كشيد و خود را به سنگهاي تيز مي زد خود را زخمي مي كرد وقتي عيسي را از دور ديد دوان دوان خود را به او رساند و در مقابلش به خاك افتاد . عيسي به آن روح ناپاك كه درون مرد بود فرمان داد كه اي روح ناپاك از آن مرد خارج شو روح ناپاك از دهان مرد فرياد زد و گفت و اي عيسي : اي فرزند خداي متعال براي چه سراغ ما آمده اي تو را به خدا ما را عذاب نده عيسي از او پرسيد كه نام تو چيست ؟ روح ناپاك از زبان مرد جواب داد كه نام من قشون است چون ما عده زياد هستيم داخل اين مرد شديم ارواح پليد شروع به خواهش و تمنا كردند كه از آن سرزمين بيرونشان نكند اتفاقا يك گله خوك در بلندي كنار درياچه مي چرخيدند                     
پس ارواح پليد از او استدعا كردند و گفتند كه ما را داخل خوك ها بفرست عيسي خواهش آنها را پذيرفت پس همه آن روح هاي ناپاك از آن مرد بيرون آمدند و داخل خوك ها شدند تمام آن گله بزرگ از تپه به درياچه افتادند و خفه شدند نيروهاي بيگانه چنين كاري انجام ميدهند و موجود از خود بيگانه اما نيروهاي يگانه و خودي آدمي را به اصالت خويش نزديكتر و روح و جسم او را فربه تر و متناسب تر مي سازند . از ديدگاه مولانا كه به خود بيگانگي روحي بيش تر از ساير عارفان پرداخته مي گويند آدم از خود بيگانه كسي است كه سرتاسر هستي و موجوديت خود را باخته است و همه ساحت هاي خود را به تصويري از خود بيگانگان مبدل كرده است و تنها كاركردي كه براي آنها باقي مانده انعكاس شخصيت تصميم و فعاليت بيگانه در آينه ي وجودي او است آثار خود بيگانگي از حركات و سكنات فرد خودباخته پيداست چنين شخصي به گفتار و رفتار و كردار ديگران واكنش نشان مي دهد و بر اثر آنها خشم و خشونت نشان مي دهد
فصل سوم : علل خودباختگي
كه خود اين قسمت 3 بخش 1- غفلت از خود 2- اشتغال به خود كاذب 3- اجتماع زدگي برخي اين عقيده را دارند كه علت اصلي از خود بيگانگي اينكه شخصي در معادلات زندگي از يك عامل اصلي به نام خود غفلت مي ورزد و تمام هم و غم و توجهش به ديگران و اگر هنر و عملي یا فضيلتي دارد بخاطر و براي ديگران عرضه مي كند همه ي سخنش تمجيد و تعريف از ديگران است و يا انتقاد جويي عيب جويي اظهار نفرت و يا ارسال لعنت به آنهاست ولي هرگز به خودش نمي پردازد و هيچ وقت نمي پرسد كه او چه هنري و چه فضيلتي دارد آيا اين فضيلت روح و روان او را فربه تر مي سازد يا منجر به لاغري او مي شود شيفته ديگران شدن هزار آفريني براي ديگران چشم در خلق دوختن خود را براي ديگران خواستن علم و فضيلت را براي ديگران فراهم ساختن و در يك جمله فراموش كردن خود و اصالت دادن به ديگران از نشانه هاي عده ي از خودبيگانگي فردي روحي است .
اشتغال به خود كاذب : آدمي دو نوع خود دارد خود اصل كه ارتباط عميق با خدا دارد و اساسا ريشه اش در پيوستگي به اوست و خودي كه شخص به طور كاذب براي خود پديد مي آورد اين خود ممكن است محصول برايند ذهني او باشد و ممكن است در اثر روابط اجتماعي شكل گيرد شخصيتي است كه ديگران به او داده اند يعني چون ديگران هستند درباره ي او اظهار نظر مي كنند او احساس چنين شخصيتي و خودي را مي كنند اگر آنان نظر خود را از وي برگيرند اين خود هم از بين خواهد رفت علاوه بر اينها انسان با اين خود كاذب توهم    مي كند كه وجودش مستقل از وجود خداست لذا در برابر او احساس بي نيازي مي كند .
اجتماع زندگي : وقتي شخصي در جامعه به سر مي برد از آداب و رسوم و مسائل جاري در آن اثر گذاري آنها زياد مي شود . كه شخص در جامعه هويت شخصي خود را از دست مي دهد و در اجتماع پنهان مي شود از اين جهت برخي صاحبنظران به اين باورند كه فرد اجتماعي شده نمي تواند آن چنان كه بايد و شايد خود را بيابد و به خود اصيلش به حيات خود ادامه دهد جامعه بي نشان در باطن ما حكمراني مي كند شارل بلندي تعيين ميكند كه نه محض اينكه من تصميم به استدلال مي گيريم جامعه مرا بسوي فلان و بهمان هدايت مي كند
فصـل چهـارم
هگل نخستين متفكري است كه مبحث خود بيگانگي را در فلسفه غرب پيش آورده و تعريفي از آن بدست داده است نظريه هگل در اين باب متفرع است بر فلسفه سيتماتيك هگل كه جهان هستي با همه ي خدايي ها و پراكندگي هايش جلوه اي از يك حقيقت است كه عقل كل يا روح نثال مطلق است از اين جهت است كه در ديدگاه هگل انسان و جهان خارجي در اصل از يك گوهرند در مرحله اي كه اين روح هنوز نشد يا گسترش نيافته و هنوز از خويشتن خويش بيرون نيامده و آنرا ايده مي نامند . مرحله ي دوم زماني است كه اين روح نشر و گسترش مي يابد از ديدگاه هگل روح همان روح مطلق او همين كه در پايان كار به مرحله ي خودآگاهي و دل آگاهي ميرسد خويشتن را چون خداوند باز مي شناسد از ديدگاه هگل عينيت objectivity اقتصاد با ذهنيت subjectiuity و با آن بيگانه است روح كه واقعيتي يگانه و واحد است اجزاي جداگانه اي تجزيه شده استخداي مذكور عبارتند از ذهنيت خود آگاهي كه همان انسان است و عينيت خارجي كه جهان است هگل مجموعه اين چ= را با خود بيگانگي روحي مي نامند مهمي كه در انديشه ي هگل وجوددارد توجه به خويش انديشي خودانديشي يعني پي بردن به نفس خويش روند خويش شناسي از طريق انديشيدن حاصل مي شود و اگر از اين روند خارج شود در واقع دچار خود بيگانگي شده است روح در نگاه هگل تركيبي از روح ارسطويي و روح رمانتيك است روح ارسطويي همان است كه وجه تمايز جاندار از بي جان است و چيزي است كه جاندار را به حركت در مي اورد اما روح رمانتيك عبارتست از درون مايه اي كه در روند زندگي ماهيت خود را معين ميكند هگل بر اين باور است هر انديشه اي با نقيض خود هر كلمه اي با ضد خود همراه است و اين وسيله اي است كه فيلسوف را به صورت نا محسوس از آگاهي به دانش مطلق مي رساند و اين كار با گذشتن از خودآگاهي به عقل و از عقل به ذهن و سرانجام بدبين و از آنجا كه علم مطلق مي رسد
حال اگر آدمي خود را جزيي از هستي بداند ديدن ارتباط آگاهي داشته باشد خود باخته است و الا خود را باخته و به مرض خودبيگانگي دچار آمده است از نظر هگل تنها تفاوت ميان روح انسان و جهان خارج اين است كه اولي عقل كل است و در عين حال ذهني و دومي عقل كل است عيني هگل بر اساس منطق سه پايه اي خويش به تحليل مساله اي از خود بيگانگي پرداخته او بر اين اعتقاد بود كه در مراحل سه گانه ي تز آنتي تز سنتز روند خود ، خود يافتگي صورت مي گيرد هر چيزي در مرحله تز خوديافته و آگاه به خود او است در مرحله آنتي تز خود آگاهي از بين رفته خودباختگي جاي آنرا مي گيرد و هنگامي كه به مرحله خود اگاهي دوباره مي رسد كه اين مرحله سوم خود يافتگي و خود آگاهي كامل تري است چون به مرحله كمال رسيده مهمترين مشكل هگل چگونگي سازگاري بين محدود و نا محدود و همزيستي مسالمت آميز آن بود از نظر هگل هنگامي كه رابطه خداپرستان به رابطه خداي به بنده تبديل شده از خود بيگانگي آغاز شد پي د ر اين ديدگاه دو نكته قابل تحمل است از يك طرف روح متعلق به آفرينش طبيعت به خود بيگانه مي شود از طرف ديگر انسان به لحاظ اينكه به خداي اعتقاد پيدا مي كند كه انساني نيست از خود بيگاه مي گردد پس از خودبيگانگي درباره خدا روح متعلق است گاهي درباره انسان معتقد به خدا .
منابع مأخذ
اچ.ال.دبلیو،مقدمه ای بر فلسفه،ترجمه ضیاء الدین طباطبایی،امیر کبیر،1363.
بروان کابین،فلسفه وایمان مسیحی،ترجمه طاطه وس میکایلیان،تهران، علمی وفرهنگی1377.
منطق الطیر.
بلوم ویلیلم،نظریه های نظام سیاسی،آران1373.
بهاءالدین خرمشاهی،حافظ نامه،علمی فرهنگی،1372.
انسان تک ساختی،ترجمه دکتر محسن مدیری،امیرکبیر،تهران1362.
نهج البلاغه،ترجمه عبدالمحمد آیتی،بنیاد نهج البلاغه،تهران1376.
تی.بلوممیلیام،نظریه های نظام سیاسی،ترجمه احمد ترین،تهران،آران1373.
جعفری محمد تقی،مولوی و جهان بینی بعثت بی تا.
جعفری محمد تقی،شرح مثنوی،انتشارات اسلامی1363.
دریا بندری نجف،درد بی خویشتنی،پرواز1369.
دکتر نوالی،فلسفه های اگزیستانس و اگزیستانسیالیسم تطبیقی،انتشارات دانشگاه تبریز1374.
سروش عبدالکریم،اوصاف پارسایان،صراط،تهران1371.
عنایت ا… رضا،مارکیسم و ماجرای بیگانگی انسان و بی نا بی جا بی تا.
عنایت حمید،جهانی از خود بیگانه.
غنی قاسم وقزوینی،دیوان حافظ،1373.
قنبری اکبر،بستر تاریخی دفاع عقلانی ازدین نقدونظر،ش2،بهار1374.
کگور سورن،بیماری به سوی مرگ،ترجمه رویا منجم،پرسش،تهران 1377.
انسان بی خود(مجموعه آثار24قلم)،تهران 1361.
یادخدادینامیسم اصالت انسان،سید مصطفی محقق داماد.
ناس جان،تاریخ جامع ادیان،ترجمه علی اصغر حکمت،انتشارات علمی فرهنگی 1373.
نیکلسون تصحیح،مثنوی معنوی،به کوشش نصرا…پورجوادی،امیر کبیر1363.
هیپولیت ژان،پدیدار شناسی روح برحسب نظر هگل،کریم مجتهدی،
علمی فرهنگی1371.
الدوس هکسلی،خود شناسی ،ترجمه مصطفی ملکیان،مجله هفت آسمان.
کتاب مقدس،انجمن پخش کتب مقدسه،1957.

منابع لاتینث
Enoch  Samuel  stumpf |socrates  to  sartre:
Graw  mc-Hillbook  company|U.S.A  1988.
New testament|the gideons  international  press|U.S.A
از توجه شما متشكريم