مدیریت ذهن و هوش

پيروزی فكر

1-آنان كه از روي فكر كار ميكنند در توفان هاي زندگي غرق نمي شوند:
بناي آينده را با مصالح فكري بايد بسازيم. خودمان بي خبريم كه سعادت يا تيره بختي را در زندگي مان، با فكر خويش فراهم كنيم. بناي كاينات بر روي اين اصل گذاشته شده و نام آن را ((تصادف)) نهاده اند. در اين صورت، سرنوشت خود را انتخاب و آماده كن. علاقه توليد علاقه ميكند و از كينه، كينه مي زايد. ( ا.و.ويلوكس )
فكر در اين دنيا سكان همه چيز است. با استفاده از فكر ميتوانيم مشخصات اخلاقي خودمان را تعديل كنيم، عوامل خارجي زندگي مان و يا حداقل تاثير اين عوامل را در نفس مان تغيير دهيم و در نتيجه، صحت و سعادت و موفقيت كسب كنيم. هر فكري، ضربه قلمي است كه تكه اي از مرمر زندگي را ميتراشد .
مجسمه ساز در حال كار، چشم از مرمر خويش بر نميدارد. نتيجه اي را كه بايد به دست آورد پيشاپيش در مغز خود طرح ميكند و با هر ضربه بر قلم آهنين خويش ميكوشد به نتيجه برسد و كار خود را به صورت مدلي كه در مغز خود طرح كرده است درآورد. ما نيز بايد مشخصات اخلاق و زندگي مان را با قلم فكر بتراشيم و به صورتي كه ميخواهيم در بياوريم. بايد بدانيم چه ميخواهيم و اعتقاد پيدا كنيم كه بايد به آن برسيم و با جرئت و پشتكار شروع به كار كنيم.
اگر بچه اي را عادت دهند كه درست فكر كند، افكارغلط را از مغز خود براند، مغز خويش را با اراده ي خود اداره كند و منتظر اوامر و نصايح خارجي نباشد، با طرز تفكر صميمي و بي غل و غشي بزرگ ميشود زيرا او چيز پنهان كردني و خجالت كشيدني در زندگي خويش ندارد. كساني كه از كودكي به فكر عادت كرده و مراقب زندگي خويش بوده اند از وقايع تاسف آوري كه در زندگي محرومين از اين درس پر بها روي ميدهد، نجات مي يابند.

2- فكر فرمانرواي وجود است.
پيش از آنكه طرز تفكر خود را تحت فرمان اراده در آوريد، بهتر است اول به قدرت مادي و اهميت فكر پي ببريد. بايد بدانيد و قانع شويد كه چگونه فكر خوب نتايج خوب دارد و فكر بد نتايج بد نصيب شما مي سازد. بايد با تمام وجود خود قانع شويد كه فكر، به طور مطلق بر مقدرات شما حاكم است و هر فكري در آفريدن سرنوشت شما سهمي براي خود دارد.
پروفسور آندرسن استاد دانشگاه بال موفق شد كه فكر و يا بهتر بگوييم تاثير فكر را وزن كند، تجربه اين طور انجام شد:
دانش آموزي را روي ترازوي مخصوص بردند، مركز ثقل بدن او را كاملا در وسط ترازو قرار دادند و از اين دانش آموز خواستند كه به بعضي مسائل رياضي را به صورت ذهني حل كند. چون بر اثر فشار به مغز، خون متوجه مغز گرديد ترازو به طرف بالا تنه متمايل شد. مقدار تمايل ترازو هنگام انجام يك عمل ضرب نه رقمي به طور محسوس بيشتر از موقعي بود كه عمل پنج رقمي انجام ميشد. يعني به طور كلي فعاليت فكري هر قدر زيادتر ميشد ترازو به همان نسبت بيشتر متمايل ميگشت. پروفسور به تجربه خود ادامه داد و از دانش آموز خواست در مغز خود مجسم كند كه با پاهايش عمليات ورزشي انجام ميدهد. وقتي كه دانش آموز اين عمليات را در ذهن خود مجسم ساخت، خون به طرف پاهايش جريان يافت و روي ترازو، قسمت پايين تنه سنگيني كرد. خون و نيروي عصبي فقط با حركتي كه از مغز سرچشمه ميگيرد به قسمت هاي مختلف بدن متوجه ميشود.

3- فكر هم مايه ي صحت و هم باعث بيماري مي شود.
هر اراده و انديشه ي انسان زاييده ي مغز است. از مغز به اعضاي بدن منتقل ميشود و بلاخره به صورت كار (فعل) ظاهر ميگردد.هر فكري كه از مغز وارد اعضاي بدن شود با اعضاي بدن هماهنگ است. به اين شكل انسان زندگي خود را در ميان وجود ماديش ترتيب ميدهد يعني خود او شرح حال خود را تهيه ميكند.      (سوئد نبوري)
براي اثبات قدرت نفوذ فكر، روي صحت و يا بيماري بدن، هيچگونه احتياجي به تجارب فني نيست، حوادثي كه روزمره پيش چشمان ما جريان مي يابد، اين مساله را ثابت ميكند.
از صدها مثالي كه حكما گرد آورده اند، چند مثال در نظر بگيريم :
به تاثيرات كشنده بعضي افكار چنان عادت كرديم كه به هيچ وجه نميتوانيم فكر كنيم كه ممكن است آنها مايه ي بيماري و مرگ شوند. ميگوييم فلاني بر اثر سكته قلبي در گذشت. يعني چه؟….. به طور ساده ميتوان گفت كه هيجان ــ يعني يك فكر آني و ناگهاني ــ مكانيزم زندگاني او را متزلزل ساخته و زندگي او را متوقف كرده است.
ترس ــ يعني فكر ترسيدن ــ ضربان قلب او را دچار فلج ساخته است، يعني اين فكر قلب او را با چنان شدتي به تپش انداخته كه يكي از رگ ها پاره شده است.
بارها ديده شده است كه ترس و يا غم و رنجي در ظرف چندين ساعت و يا چند روز همه ي موهاي سر يك نفر را سفيد كرده است. هيجان شديد در بدن توليد مواد شيميايي و به احتمال قوي توليد گوگرد ميكند و رنگ عصاره ي مو را تغيير ميدهد. اين تركيب معمولا به تدريج و همراه با زياد شدن سن صورت ميگيرد ولي يك هيجان شديد ممكن است به طور آني آن را عملي سازد. اشخاص زيادي ديده شده اند كه در عين سالم بودن و زخمي نشدن فقط به تصور اينكه زخم مهلكي برداشته اند مرده اند. از طرف ديگر ديده شده كه بر اثر افكار شديدي از قبيل ترس و تلاش و يا خوشحالي زياد، رنج و بيماري از بدن كسي زايل شده است. مشاهدات پزشكان نقشي را كه روح در معالجه بيماري ها دارد ثابت كرده است. دكتر ويليام اوسلر كه يكي از دانشمندان بزرگ جهان طب بود در دايرة المعارف چنين مينويسد : (( متد روحي در ميان فنون تداوي مقام مهمي را اشغال كرده ولي به قدر كافي شناخته نشده است. نيروي ايمان كه مايه ي اعتلاي روح ميشود و جريان خون را آزادتر مي سازد و اعصاب را راحت ميكند، در تداوي بيماري نقش مهمي بازي ميكند. نا اميدي بهترين داروها را بي اثر ميگذارد و حال آنكه يك قاشق آب اگر به نام داروي موثري داده شود، در سايه ايمان و اعتقاد تاثير معجزه آسايي در بيماري ميبخشد.))

4- ترس بزرگ ترين دشمن ما
ترديدهاي ما خيانتكارند. ما را از امتحان فرصت هايي كه به دست آورده ايم باز ميدارند و از نعمت هايي كه ميتوانيم استفاده كنيم، محروممان مي سازند.
كشنده ترين نيرويي كه زندگي را از ميان ميبرد، ترس است. ترس از جنبش و فعاليت مغز و بدن مي كاهد و تمام عناصر موفقيت را مي كشد. دكتر هلكمب ميگويد: در بين حالات مرضي بسيار مضر بشر وسيع تر و متنوع تر از همه، ترس است. انواع و درجات ترس بسيار زياد است، خفيف ترين درجه آن اين است كه انسان از حادثه اي كه ممكن است در آينده روي دهد، دچار انديشه شود. در تمام انواع و درجات ترس تاثيري وجود دارد كه سلول هاي اعصاب را دچار فلج ميسازد و اين تاثير، بدن را براي ابتلا به بيماري هاي متعدد آماده ميكند.
اغلب مردان و زنان از ترس اينكه در آينده دچار فقر و بي چيزي شوند زندگي را بر خود سخت ميگيرند، خانواده شان را از مشروع ترين تفريحات محروم ميسازند و مثلا از ترس اينكه در سال آينده درآمدشان كم شوند و يا هزينه زندگي بالا رود، در مخارج غذا و زندگي صرفه جويي ميكنند. انتظار دائم حوادث ناگوار، سبب از بين رفتن نيرو و زندگي انسان ها ميگردد. اگر آن نيروي فكري و جسمي كه بر اثر ترس از فلاكت هاي تخيلي تلف ميشود صرف كارهاي مثبت ميشد، چه نتايجي كه از آن به دست مي آمد؛ در نظر بياوريد كه چه ساعت هاي گران بهايي را صرف تفكر درباره ي طرز مقابله با خطرات احتمالي ميكنيد. هيچكس تا ريشه ي اين سرطان معنوي را از روح خود نكنده است نميتواند اميد موفقيت در اقدامات خويش را داشته باشد.

5- چگونه مي توان ترس را شكست داد ؟
براي غلبه بر ترس پيش از هر چيزي بايد تعيين كنيم كه از چه ميترسيم؟ ترس ما از چيزي است كه هنوز ظهور نكرده است و وجود ندارد، يعني بدبختي محتملي است كه پيش از وقوع آن، احتمالش مغزمان را اشغال كرده است.
براي غلبه بر ترس ها، پيوسته در فكر خود اين طور قضاوت كنيد كه اين ترس ها به جز مخيله ي شما در جاي ديگري وجود ندارد و به خوبي در مغز خود جاي دهيد كه اين خطرات احتمالي چه تحقق پيدا كند و چه پيدا نكند ترس فعلي شما به جز اتلاف وقت و كاهش نيروي معنوي و بدني شما چيزي نصيبتان نخواهد كرد.
تنها متقاعد شدن به اينكه دچار تخيلات موهوم هستيد كافي نيست. با تلاش فكري مداومي براي دفاع از خودتان در مقابل اين تخيلات جديت كنيد. به محض ورود افكار غم انگيز به مغز، كاري كنيد كه اين افكار جايگير نشوند و زودتر رانده شوند. مجراي اين قبيل افكار را عوض كنيد، درهاي مغزتان را براي افكاري كه كاملا خلاف چنين افكاري است باز كنيد. مثلا وقتي كه ميترسيد در كاري موفق نشويد، به جاي تفكر درباره آماده نبودن و يا استعداد نداشتن تان براي آن كار، فكر كنيد كه آن كار برايتان چندان مشكل نيست. حتي كارهاي بزرگ تر از آن را هم ميتوانيد انجام دهيد. و اين بار از تجارب سابقتان نيز استفاده خواهيد كرد و حتما موفق خواهيد شد و زمينه را براي موفقيت هاي جديد نيز آماده خواهيد ساخت. اشخاصي كه به اين طرز فكر عادت كرده اند پيوسته به مقامات بالاتر ميرسند.
بيرون راندن ترس از مغز و جانشين ساختن افكار خويش و اعتماد و اميد، در هر روز وساعتي امكان دارد و بايد اجرا شود. گرچه در آغاز كار تغيير جهت افكار تا اندازه اي دشوار جلوه ميكند ولي براي كمك به شروع چنين كاري راه هاي مختلف وجود دارد، مثلا انسان كاري را كه در دست دارد رها كند و به كار ديگري بپردازد، يا مشغله بزرگي براي خود ايجاد كند كه توجه او را در يك نقطه متمركز سازد، يا به خواندن كتابي بسيار جالب يا تفريحي بپردازد، با شخص خوش مشربي ملاقات كند. به هر وسيله وبا استفاده از هر چاره اي كه باشد، غلبه بر ترس از لحاظ سجايا و خصائص روحي، پيروزي بزرگي محسوب ميشود.

6- چگونه بر هيجان ها غلبه كنيم.
گاهي حتي اشخاص كاملا صحيح و سالم نيز قرباني هيجان ها ميگردند. بارها ديده شده است كه بحران هاي خشم به سكته قلبي و مرگ منجر شده و غم و اندوه و حسد و كينه عاقبتش به جنون كشيده و يا مايه ي مرگ نا به هنگام شده است، در ميان اين هيجانات و احساسات مختلف، مهم تر از همه، غم و اندوه است.
هيجان حتي در مواردي كه به درجه كشنده اي شديد نباشد، تاثيرات بسيار مضر دارد، خشم، اشتها را از ميان ميبرد، هضم را مشكل ميسازد، موازنه ي اعصاب را ساعت ها و حتي روزهاي متمادي بهم ميزند، به تمام مكانيسم جسماني و در نتيجه ي آن به معنويات و نيروي فكري لطمه وارد ميسازد.
هيجانات اندوه بار و رنج آلود، گذشته از اينكه فعاليت بالا را به تاخير مي اندازد مقدار زهر را هم در بدن زياد ميكند. بر عكس موقعي كه افكار خوش و شيرين در مغز انسان وجود دارد سلول ها در انساج بدن مواد مفيد رشد دهنده ميسازد و نيروي زندگي را زيادتر مي كنند.
وقتي كه دچار غم و اندوه هستيد نفس عميق بكشيد. عرق كردن بر فعاليت كليه هاي افزايد. بكوشيد به اين وسيله هر چه زود تر سموم را از بدن خارج سازيد. به هواي آزاد برويد و به قدري تلاش و حركت كنيد كه بدنتان عرق كند.
عناصر مضري را كه پوست بدن توليد ميكند با روزي چندبار استحمام سرد دور بريزيد و بالاترازهمه ي اينها با سرگرم كردن خود به تفريحات مورد علاقه اي از قبيل شعر و هنر هاي زيبا غم و اندوهتان را از ميان برداريد.
خشم شكل هاي متعددي دارد. اما به طوري كه هوراس فلچر ثابت كرده، ريشه ي آن ترس است. كسي كه دچار خشم ميگردد، به علت ترسي كه از عارضه ي جسماني، ضرر مادي،  لطمه به مقام و حيثيت خويش يا از محروميت دارد. شخص متين و محكمي كه اعتماد به نفس و سجاياي اخلاقي دارد هرگز خشمگين نميشود. داروي جلوگيري از خشم ((تسلط بر خويشتن)) است. بايد عادت كرد كه حوادث را با مقياس منطقي سنجيد و به طرز عاقلانه اي درباره ي آنها قضاوت كرد.

7- براي اينكه طبع با نشاطي داشته باشيد.
در لحظه اي كه اطرافتان را بدبختي هاي مختلف فراگرفته، كارهايتان به مانع برخورده است و در افق اميدواري هيچگونه نوري به چشمتان نميخورد، رفتار شما نشان ميدهد كه استقامت تان در مقابل حوادث چقدر است.
ارزش انسان، به كارهايي نيست كه به سبب حوادث انجام ميدهيد، بلكه بسته به اقداماتي است كه به رغم حوادث ميكند.
صبح وقتي از خواب برميخيزيد احساس ميكنيد كه آن روز، روز بدي خواهد بود و امكان وقوع حوادث ناگواري مي رود، پيش خودتان چندين بار تكرار كنيد كه به رغم هر حادثه اي، آن روز يكي از خوش ترين روزهاي زندگي شما خواهد بود. در اين صورت آن روز خواهيد كوشيد كه وقت و فرصت رااز دست ندهيد، شرايط نامساعد محيط را درهم شكنيد و خود را تسليم نااميدي نكنيد. در اين صورت خواهد ديد كه آن روز نسبت به روزهاي ديگر كارهاي بهتر ومفيدتري انجام داده ايد. مستر ويگز ميگويد: رمز خوشحالي در اين است كه در لحظات اندوه بخنديد و در حال سردرد، بيماري ديگران را به خاطر بياوريد و در لحظاتي كه ابر روي آسمان را فراگرفته است فكر كنيد كه هنوز آفتاب وجود دارد.
تبديل يك فكر به فكر ديگر، به شرطي كه فكر جديد، نيرومند تر از فكر سابق باشد، روش بسيار خوبي است.
روتر فورد ميگويد: چاره ي تنبلي تلاش و كوشش است، علاج خودپرستي فداكاري است، چاره ي بي ايماني اطاعت از اوامر خداوند است و بلاخره چاره ترس روبه رو شدن با چيز ترس آور و تماشاي آن است.
به اين ترتيب علاج غم و اندوه نيز مشغول ساختن مغز به افكار نشاط آور است. براي اين كار نيروي اراده ي بزرگي مورد احتياج است، يعني براي شكست دادن يك خصلت بد، بايد به فضيلتي كه نقطه ي مقابل آن است فكر كرد و اين فكر را به قدري ادامه داد كه به صورت عادت درآيد. اگر در مخالفت با غم و اندوه اصرار داشته باشيد ، بلاخره شخص با نشاطي خواهيد شد.

8- مضرات بد بيني
دنيا با انسان معامله ي متقابله ميكند. اگر بخنديد به روي شما ميخندد و اگر چين بر ابرو اندازيد، او هم مقابل شما ابرو در هم ميكشد. اگر آواز بخوانيد به مجالس شادماني دعوت ميشويد و اگر متفكر باشيد در كنار دانشمندان جاي ميگيريد. بلاخره اگر مهربان و صميمي باشيد در اطراف خود مردمي مي بينيد مردمي را مي بينيد كه همه شما را دوست دارند و در گنجينه ي دل ها را به رويتان باز ميكنند. (( زيمرمان))
عده ي كساني كه به دنبال غم ميروند و از آن استقبال مي كنند و بزرگش ميكنند، به درجه ي تعجب آوري زياد است. اينان مسلما در كارخويش موفق ميشوند زيرا كسي كه در جستجوي غم و اندوه باشد، حتما آن را پيدا ميكند و فقط كافي است كه درهاي مخيله ي خود را به روي غم و اندوه باز بگذاريد.
اغلب اشخاص بدبخت كارشان يواش يواش به بدبختي كشيده است. اينان از اين رو بدبخت شده اند كه عادت داشتند بيش از ديگران از وضع خود شكايت كنند و از بدي هوا و غذاها و غيره بنالند. عادت به شكايت و تنفيذ و ناراحت كردن خويش از يك ((هيچ)) و همان جا دنبال بهانه گشتن، مخصوصا براي جوانان بدترين و مضرترين عادت هاست. زيرا كسي كه چنين عادتي داشته باشد در ظرف مدت كمي اسير آن ميشود و بلاخره بدبيني براي او به صورت مزمن در مي آيد.
هنگامي كه يك بيماري مسري در شهري شيوع پيدا كند، ترسوها زودتر از همه گرفتار آن ميشوند. عده ي ديگري از مردم متماديا از اشكالات مادي و پولي خويش شكايت ميكنند. بدبختي شان با حروف درشتي روي چهره شان نوشته شده است . يعني خود آنها آگهي هاي جاندار عدم موفقيت خويشتن هستند. حرف ميزنند، اما نميتوانند دست به اقدام بزنند. كسي كه عادت دارد در هر موردي خود را كوچك بشمارد و در هركاري با ضعف و بي قدرتي اظهار نظر كند، ضعيف و محبوب بار مي آيد. چنين اشخاصي هرگز نمي توانند به مقامات بالاتري برسد.
بدبينان هرجا كه قدم گذارند، محيط غم و اندوه را مي آفرينند؛ هيچكس به حرف زدن با آنها علاقه اي ندارد، زيرا پيوسته از بدشانسي خودشان صحبت ميكنند. به نظرآنها هميشه وضع خراب است، پول پيدا نميشود و محيط آشفته است. هر قدر سنشان زيادتر شود، عدم توازن روحي شان بيشتر ميگردد.
يكي از راه هاي ايجاد اندوه نيز، عيب جويي و تنفيذ از ديگران است. اشخاصي وجود دارند كه گذشت و بزرگواري برايشان مفهومي ندارد، مي خواهند معايب همه را جستجو و كشف كنند و اصرار دارند كه اين معايب را براي ديگران تعريف كنند. تحسين بر زبانشان جاري نميشود و نميخواهند مزاياي اطرافيانشان را قبول كنند و به تنفيذ بيشتر از هر چيز ديگري علاقه دارند. اصراري در جستجوي عيب مردم نداشته باشيد بلكه جنبه هاي خوب آنها را ببينيد. اين موضوع را به خوبي در مغز خويش جاي دهيد كه به عيب جويي نخواهيد پرداخت. بدگويي از همه كس و كوبيدن آنان با تنفيذهاي استهزا آميز و يا كينه توزانه، عادت مهلكي است.
عده ي زيادي از مردم خيال ميكنند كه اگر حوادث جور ديگري جريان پيدا ميكرد خوشبخت مي شدند. حال آنكه سعادتمند نشدن آنان بر اثر خود حوادث نيست بلكه وابسته به طرز تلقي حوادث از طرف آنهاست.
جواناني كه تسليم افكار منفي شوند، زنجير اسارت را به گردن خود مي اندازند و تا طرز تفكر خود را تغيير ندهند، يعني عادت گفتار و رفتار منفي را به عادت فعاليت مثبت مبدل سازند، نمي توانند خويشتن را از اين زنجير ها رها سازند.
ايمان و اعتقاد كامل زاييده ي خوشبيني و نظم در زندگي است. بدبيني صحت را از ميان ميبرد و روحيه را ضعيف ميسازد.
روح متوازن هرگز در انتظار بدي نيست، اميدوار است كه پيوسته با نيكي رو به رو شود زيرا ميداند كه نيكي يك حقيقت ابدي است و بدي چيزي جز ضعف نيكي نيست، همانطور كه تاريكي در نفس خويش چيز مستقلي شمرده نميشود، بلكه عبارت از نبودن روشنايي است، پيوسته در جستجوي روشنايي باشيد، زيرا روشني تاريكي ها رااز قلب و روحتان مي زدايد.

9- قدرت افكار نشاط آور
در مردم با نشاط، نيروي آفريننده اي وجود دارد كه در اشخاص بدبين نميتوان اثري از آن يافت. هيچ چيزي به اندازه ي خوشبختي نميتواند زندگي را زيباتر سازد، از رنج هاي آن بكاهد و راه موفقيت را هموار سازد.
اگر فرض كنيم كه يك شخص با نشاط با يك شخص اندوهگين، هردو داراي استعداد يكساني باشند بايد بگوييم كه لااقل راندمان كار اولي به مراتب بيشتر از دومي است. نشاط سرچشمه ي زاينده ي روح است، مرحمي است كه رنج ها، فلاكت ها و حوادث ناگوار را آسان ميسازد. دكتر ساندرس ميگويد: در پيشگيري از بيماري هاي حاد و معالجه ي آنها، نشاط يكي از عوامل بسيار مهم است، اغلب داروها به دنبال يك بهبودي مصنوعي و زودگذر عكس العمل ضعيف كننده اي توليد ميكنند ولي نشاط تاثير مداومي به وجود مي آورد كه در همه جاي بدن منعكس مي شود، در اشخاص با نشاط گردش خون سريع تر است، هوا بهتر وارد ريه ميشود، صحت و سلامت در بدن ريشه ميدواند و بيماري شكست ميخورد.
هيچ دارويي موثرتر از ترك ناله و شكايت و توسل به خنده و نشاط نيست. وقتي كه ازكسي يا چيزي شكايت ميكنيد بايد بدانيد كه اقرار ضمني به درد و رنج خود مي نماييد. شكايت كردن نشانه ي اين است كه مغلوب دشمنان شده ايم. بهترين راه نجات دادن سعادت خويش از تاثير دشمنان اين است كه وجود آنان را انكار كنيم و شخصيت شان را از مغزمان بيرون بياوريم و دور بيندازيم.
هيچ چيزي به اندازه ي يك مغز درخشان به صحت و سعادت كمك نميكند. وقتي كه مغز با نشاط باشد، فعاليت تمام اعضا حياتي طبيعي است و در تمام قسمت هاي بدن نظم و صحت فرمانروا است. مغز شفاف خيلي بيشتر از مغز آشفته انجام وظيفه ميكند، كاري كه به كمك مغز آرام و متوازني انجام شود، بي نقص و قابل دوام است.
شخص با نشاط در كارهاي خويش موفق تر ميشود زيرا همه دوست دارند كه با مردمان با نشاط رابطه ي دوستي برقرار كنند. شخص بد خلق، هر قدر كه در كارهاي خويش ماهر باشد، همه از او فرار ميكنند.
كارمندان اگر با نشاط و خوش خلق باشند، زودتر تلقي ميكنند و زودتر موفق ميشوند كه حقوق و مقام خويش را بالا ببرند و در عين حال وجودشان نيز ازآن نشاط به قدر كافي بهره مند ميشوند. به دست آوردن اين نعمت گرانبها چندان مهم نيست، صورت محبوب عبارت از انعكاس خارجي يك قلب پر حرارت و بانشاط است. خورشيد دروني، نخست نه در قيافه بلكه در روح طلوع ميكند و ازآنجا در چهره منعكس ميشود. لبخند شيريني كه به چهره رونق و جاذبه مي بخشد چيزي به جز گوشه اي از اشعه ي آن خورشيد دروني نيست.
(( تعميم نشاط )) يكي از بزرگ ترين خدماتي است كه شما مي توانيد نسبت به خودتان و دوستان و آشنايانتان انجام دهيد. در اقداماتتان، در شغلتان و در روابط اجتماعي تان، اين طرز تفكر بيشتر از هر رفتار ديگري به دردتان خواهد خورد. شغل ها بي آنكه شما به دنبالشان برويد به پاي خود پيش شما خواهند آمد، دوستان به جستجوي شما برخواهند خواست و اجتماع تمام درهاي خود را به روي شما خواهد گشود.

10- منفي بافي را نابود سازيم.
آنان كه روحيه ي منفي دارند هرگز در هيچ كاري موفق نميشوند. در آنان نشاط وجود ندارد، فقط بيچارگي، ناتواني و موذيگري ديده ميشود. ازهرچيزي كه ديده اند بدگويي ميكنند. متماديا ازبدي زمانه، اشكالات امور، ناتندرستي ، بي پولي و غيره شكايت مي كنند. از اين رو نيروي فعاليت خود را كم ميكنند و تحت تاثير افكار نارواي خويش قرار ميگيرند. كسي كه طرز تفكر تخريبي دارد و افكار او پيوسته در اطراف كلمات برهم زدن و خراب كردن دور ميزند، رفته رفته مي بيند كه نيروي سازنده و آفريننده ي وجود او ضعيف ميشود و از ميان مي رود  چون عناصر آفريننده نميتوانند در محيط منفي و خراب پرورش يابند. اشخاص بدبين پيوسته محكوم به اين هستند كه در مقامات پايين بمانند و با ناتواني ها دست به گريبان باشند. امواج زندگي آنان را پيوسته رو به عقب خواهد برد.
اگر بي ايماني و ترديد در فكرتان جايگزين شده است، يقين داشته باشيد از دنيايي كه مخالف طرز تفكرتان است، هيچ استفاده اي نخواهيد برد، هيچكس نميتواند از حدودي كه براي خويشتن تعيين كرده است جلوتر رود. هركس كه طالب بزرگي است، نبايد خود را كوچك بشمارد. بايد همه افكار منفي را به دست باد بسپارد. نخستين قدم در راه رسيدن به موفقيت ايمان به موفقيت است. انسان بايد در برابر نفس خويش با عزم و متانت تكرار كند كه چه مي خواهد بكند و تا چه اندازه قادر به انجام آن كار است. تا آن مدتي كه به ضعف خودتان معتقد هستيد، اين ضعف چه مادي باشد و چه مربوط به معنويات و به مغز، خودتان را از درجه ي انساني طبيعي پايين تر آورده ايد و به ايده آل و هدف خود نزديك نميشويد.
اگر شخصي به بدشانسي خود اعتقاد پيدا كند، اسير بيچارگي و عجز گردد و فكر كند كه نميتواند مانندديگران در كارهايش موفق شود، هرگز قادر نخواهد بود كه آزاد و خوشبخت زندگي كند و به ترقي و پيشرفت نايل شود. چنين شخصي انرژي و كوشش مداومي را كه براي نجات از يك وضع مشكل ضروري است نمي تواند به خرج دهد؛ زيرا باور نمي كند كه رفع مشكلات در دست خود اوست و در نفس خويش نقطه ي اتكايي پيدا نميكند، اين شخص خود را يك فرد منفي بارآورده است. همه امكانات و موقعيت ها را از خود دور ساخته و فقط درهاي ناكامي را به روي خويش باز كرده است. خداوند راضي نيست كه زندگاني بشر با چنين افكار بيهوده اي ضايع شود. ميراث هاي اجدادي و شرايط ارثي ما هر طور كه باشد بايد بدانيم كه خداوند قدرت فرامانروايي بر همه ي آنها را به ما بخشيده است و خودمان به سادگي ميتوانيم با اعتماد به نفس تمام آن شرايط را تغيير دهيم.

11- ايمان و اعتقاد
توانا كسي است كه به توانايي خويش اعتقاد دارد. راه هاي موفقيت فقط جلو پاي صاحبان عزم و كساني است كه موانع رابا لبخند استقبال مي كنند و همانطور كه امرسون ميگويد: مردي كه با اراده براي رسيدن به يك ستاره اسب مي تازد احتمال موفقيتش بيشتر از كسي است كه براي رسيدن به منزل خويش با بي حالي در معبر تنگي مي خزد.
اعتماد، مادر موفقيت است، مهارت را بيشتر مي كند، نيرو را زياد تر و مغز را سالم تر مي سازد و بر قدرت عمل مي افزايد. كاري كه انجام ميدهيد حاصل عقايد شما، عزم و اراده شما و اعتماد شماست. اگر اينها ضعيف باشند ، حاصل كارتان نيز ضعيف است.
اراده يكي از شكل هاي ايمان است. اراده يعني تصميم به انجام يك كار و نشانه اي از ايمان به توانايي خويش در انجام آن كار است. هيچكس تا ايمان به توانايي خويش در انجام كاري كه شروع كرده است نداشته باشد قادر به انجام آن نيست، كسي را كه با ايمان محكمي به اقدام خود اعتماد دارد و معتقد است كه قادر به انجام كار است، نميتوان از راهي كه ميرود برگرداند. ايمان به پيروزي، خود نيل به پيروزي است.
جرئت پايه ي اصلي ايمان است. كسي كه در برابر كاري با خود ميگويد: (( بايد انجام دهم ))،(( ميتوانم انجام دهم ))،(( تصميم به انجام آن دارم ))، نه تنها جرئت خويش را زياد ميكند بلكه نيروهاي منفي كه نقطه ي مقابل اراده است، مي كاهد.
پيروزي بر موانع فقط براي كساني امكان دارد كه داراي نيروي مقابله اند. پيروزي مال كساني است كه ميخواهند پيروز شوند. در دنيا براي رسيدن به هرهدفي، افكاري از قبيل بدشانسي، عجز، بي استعدادي و غيره رااز مغزتان بيرون كنيد. هيچگونه ضعف مادي و معنوي را به خودتان نسبت ندهيد و وسواس عدم موفقيت رااز قلب خود خارج كنيد. هرگز تصور نكنيد كه شما نميتوانيد مانند بزرگان كار كنيد و بايد به مقامات كوچك اكتفا كنيد. با اصرار ادعا كنيد كه خداوند هيچكس را از منابع سعادت و موفقيت محروم نكرده است و عجز ما مخلوق فكر خودماست.
تصميم بگيريد كه در برابر حوادث خوشبين باشيد و از بدبيني گريزان باشيد. به پيروزي خود معتقد باشيد و بدانيد كه موفق خواهيد شد و اطمينان داشته باشيد خواستن توانستن است. اگر شك داريد كه آيا كاري را ميتوانيد انجام دهيد يا نه، به اصرار به خود بقبولانيد كه به خوبي قادر به انجام آن هستيد. اعتماد به نفس براي كسب هوش و درايت و توانايي به انسان كمك ميكند. به شما امكان ميدهد كاري را كه شروع كرده ايد تا رسيدن به نتيجه ي سعادتمندانه اي ادامه دهيد.
ترس عبارت از حس انتظار خطر است. اگر ايمان پيدا كنيد كه خداوند پيوسته سعادت ما را طالب است، پس از چه چيزي بايد ترسيد؟ وقتي كه چنين ايماني در قلبتان جاي بگيرد رفته رفته حس ترس زايل ميشود و آن جرئتي راكه باعث رسيدن شما به تمام آرزوهايتان است ميتوانيد به دست آوريد.
بكوشيد افكاري را كه مايل نيستيد تحقق يابد به مغزتان راه ندهيد. قسمت اعظم افكار اندوهبار را حذف كنيد. هر وقت احساس ميكنيد كه نزديك است تسليم غم و اندوه شويد براي خودتان سرگرمي هاي نشاط آور پيدا كنيد. درهر مبارزه اي اگر جرئت و ايمان داشته باشيد بايد پيشاپيش بدانيد كه نصف مبارزه را برده ايد.
وقتي سنگي به هوا پرتاب ميشود، انسان اطمينان دارد كه نيروي جاذبه ي زمين آن را به سوي خودش ميكشد، از اين روحتما آن سنگ به زمين برميگردد و همان اندازه كه اين موضوع حتمي است رسيدن به هدف به وسيله يك مغز مثبت و آفريننده نيز حتمي است. مغناطيسي كه هدف را جذب ميكند مغز خود انسان است.

12- نفوذ افكار
تاثير افكار ما، گذشته از اينكه در زندگي خودمان بسيار زياد است تنها به زندگي خودمان اكتفا نميكند و تاثير نيك يا بدي در ديگران ميبخشد. امرسون ميگويد: هر فكري كه به وسيله ي انسان هايي با عقايد مختلف در دنيا منتشر شد، تغييري در جهان ايجاد كرده است. مخفي ترين افكار نيز بي حركت نمي ماند، راه ميرود، در اطراف منتشر ميگردد و دنيا را تحت تاثير خود ميگيرد.
هركس حالتي مخصوص به خود دارد و اين حالت زاييده ي مشخصات روحي و اخلاقي و آمال و آرزوهاي آن فرد است. منبعي كه فرمان اجرا اعمال را به انسان ميدهد در تعيين اين حالت نيز موثر ميشود. اين حالت در اشخاصي كه با انسان تماس ميگيرند اثر ميگذارد و اين تاثير زائيده ي سخناني نيست كه بر زبان جاري ميشود بلكه حاصل افكاري است كه از مغز او ميگذرد.
اگر تصور ميكنيد كه خواهيد توانست فقط با گفته هايتان خود را به جهانيان معرفي كنيد، خودتان را گول زده ايد. ديگران درباره ي شما با مقياسي كه خودتان در دست داريد قضاوت نميكنند بلكه از روي حالت و وضع دروني تان شما را ميشناسند.
براي پي بردن به اينكه ديگران درباره ي ما چگونه فكر ميكنند، بهترين مقياس ما اين است كه ببينيم خود ما درباره ي آنان چطور فكر ميكنيم. كسي كه ميكوشد در نظر ما خوب جلوه كند و مورد علاقه ما قرار گيرد اگر درباره ي ما افكار بدي در دل داشته باشد و بدي ما را بخواهد و يا به ما حسد ورزد و خلاصه به جز آن باشد كه تظاهر ميكند، حواس ما نقابي را كه او به صورت دارد سوراخ ميكند و نيات حقيقي او را آشكار مي سازد. در كانون هاي خانوادگي، در كارگاه ها و در روابط مختلف زندگاني ((انعكاسات فكري)) تاثير بسيار مهمي دارد، از اين رو بايد كوشيد كه اين انعكاس، انعكاس نيكويي باشد. شخص افسرده و عبوس، هرجا كه ميرود حس بدبيني را نيز با خود به همراه ميبرد و فضاي اطراف خود را مسموم، سنگين و كدر ميسازد. كساني هستند كه وجودشان در كنار ما باعث ميشود آن رواز احساسات بد دروني ما كه حتي خودمان هم از وجودشان بي خبريم ظاهر شود. چنين كساني ما را به رغم خودمان كوچك ميكنند. در مقابل عده ي ديگري مانند نسيم ملايمي به ما نيرو، نشاط و آرامش ميبخشند. از تماس با آنها پيوسته نفع مي بريم. چون آنها را در كنار خويش ميبينيم فكرمان وسعت مي يابد، بلند نظر ميشويم و علاقه به نيكي و زيبايي در مغزمان رشد ميكند. اين تاثيرات مختلف، زاييده ي تشعشعات فكري است. طرز فكر مسري است. به كساني كه با ما تماس بگيرند، سرايت ميكند.
حال كه افكارتان داراي چنين نفوذ قدرتي است معلوم است كه با چه توجهي بايد مواظب آنها باشيد. در اين حال بايد افكار پست، زشت و مضر را از مغزتان خارج كنيد و  بكوشيد كه افكار بلند و پاك جاي آنها را بگيرد و رشد كند.

13- افكاري كه موفقيت مي آفرينند.
مغز نيروي عظيمي دارد. بزرگ ترين فاتحان چه در ميدان جنگ چه در عالم كار و مبارزات معنوي پيروزي را بر اثر نيروي مغزي خويش به دست آورده اند. بايد در مغز جوانان حك كنيم كه نيروي فكري بزرگ ترين عامل موفقيت است. تصور اينكه بايد در برابر حوادث تسليم شد، ضعف بزرگي است . چنين تصوري چون خود تصوري غير طبيعي است، طبعا نتايج غير طبيعي نيز به بار مي آورد. موفقيت حق مادر زادي ماست. ولي ما به دنبال اين حقمان نميرويم. به جاي اينكه ثروت، سعادت و آزادي را بخواهيم، فقر، بدبختي و اسارت مي طلبيم.
اغلب كساني كه با عدم موفقيت روبه رو شده اند آنهايي هستند كه هنگام شروع به كار، به استعداد و توانايي خود مشكوك بوده اند. شك و ترديد از خانواده ي ناكامي هاست. اگر آن را در مغز خود بپذيريد بايد به يكباره با آرزوها، ترقي خواهي هايتان وداع كنيد.
آنان كه كارهاي بزرگي انجام ميدهند، كساني هستند كه به استعداد خود متكي هستند. براي آنها فكر منفي مفهومي ندارد، آنها مطمئن اند كه هر نقشه اي را بكشند با موفقيت اجرا خواهند كرد. ايمانشان به قدري است كه به اعتراض ها نيز گوش نميدهند، در برابر تمسخر و استهزاء دشمنان شانه تكان ميدهند، حتي اگر مردم آنها را نيز ديوانه بشمارند اهميتي نمي دهند.
ما به خوبي نميدانيم كه خداوند در اشخاصي كه استعداد انجام كارهاي بزرگ را دارند چه چيزهايي به وديعه گذاشته است، فقط ميدانيم كه اطمينان مطلق يك انسان به پيروزي در كار خويش، دليل بارزي بر استعداد اوست. خداوند كساني را كه با سلاح ايمان مطلق مجهز ساخته است براي موفقيت در كارها نيز كمك ميكند.
اعتماد به نفس خويش را هرگز از دست ندهيد و به ديگران نيز مجال ندهيد كه آن را متزلزل سازد زيرا اساس تمام موفقيت هاي بزرگ شماست. اگر اين اساس لطمه ببيند، بنا درهم ميريزد و اگر سالم بماند، درهاي اميد هميشه باز است.
مرد جاهلي كه به خويشتن اعتماد دارد گاهي شخص بسيار فهميده و عالم، ولي متزلزل و بي قدرت را شرمنده ميسازد.

14- چگونه اعتماد ديگران را به خود جلب كنيم.
براي كسب موفقيت، فقط اعتماد به نفس كافي نيست. بلكه بايد ديگران نيز به شما اعتماد داشته باشند و اعتماد ديگران به شما، عكس العمل اعتماد به نفس خودتان است، اعتماد شما هرقدر قوي باشد، اعتماد متقابل ديگران نسبت به شما به همان اندازه قوي تر است.
لحن اعتماد آميز تاثير سحرآسايي در ديگران دارد؛ وقتي كه چنين لحني داشته باشيد خواهيد ديد كه چگونه اعتماد به نفس خودتان را به ديگران نيز سرايت داده ايد و از اعتماد ديگران به شما و به استعداد شما تعجب خواهيد كرد.
بشر طبعا طوري آفريده شده است كه ميخواهد هركسي را در دو راهي كه انتخاب كرده است كمك كند. آن كسي را كه رو به بالا ميرود براي رسيدن به آرزوها ياري ميكند و كسي كه رو به پايين در حركت است براي سقوط به اعماق پرتگاه ها هل ميدهد. از اين روكسي كه به خويشتن اعتماد ندارد مورد اعتماد هيچكس قرار نميگيرد.
اگر يك استعداد متوسط با ايمان شكست ناپذيري توام گردد موفقيتي كه كسب ميكند خيلي بيشتر از استعداد عالي است كه در مزاج مردد و ترسويي وجود دارد. آموزگاري كه داراي يك رشته اطلاعات سطحي است بيشتر از آموزگار ديگري كه ده برابر اوميداند اما نميتواند اطلاعات خود را با حرف ها و حركات خود ظاهر سازد و اثبات كند، موفق ميشود.
وظيفه ي اشخاص با استعداد و با ارزش اين است كه حس اعتماد به نفس خود را قوي تر سازد و در سايه ي اين حس در ديگران نفوذ و تاثير كنند.
زندگي بسيار كوتاه است و اگر از نظر يكي قضاوت كنيم مردم به قدري با كارهاي خويش سرگرمند كه وقت تحقيق در باره ي استعدا شما را ندارند. ارزشي را كه خود شما براي خويشتن قائليد مردم به نسبت وسيعي قبول مي كنند.
به محض اينكه اعتماد به نفسمان شكست يافت، اطرافيانمان احساس ميكنند. توليد كوچك ترين شك و ترديدي در مغز خودمان بلافاصله عقيده ي ديگران را نسبت به ما خراب ميكند.
اگر رييس موسسه اي هستيد كارمندانتان ازهرحركت اعتماد آميز و يا ترديد آلود شما به پيروزي و يا شكست شما پي ميبرند. قيافه اي كه در برابر مشكلات زندگي و هنگام مبارزه ميگيريد، ميتواند به خوبي نشان دهد كه مبارزه به نفع شما تمام خواهد شد يا به ضررتان.
يكي از كارهايي كه مستلزم حس اعتماد به نفس ميباشد تجارت است. چه تجار واقعي و چه كساني كه به عنوان كارمند و فروشنده ي كوچك در عالم تجارت واردند، تجار بزرگ در هر يك از صفحات امر خريد و فروش نوعي هيپنوتيزيم به كار ميبرند. يك مشتري مردد در برابر زبان بازي هاي استادانه ي فروشنده و ادعاهاي زيركانه ي او تسليم ميشود و فورا تصميم خود را ميگيرد، نكته اي كه در اين ميان اهميت دارد اين است كه اين هنر با جلب اعتماد خريدار و نفوذ او در او صورت ميگيرد. اگر كوچك ترين اثر شك و عدم اعتماد در فروشنده باشد، مشتري فرار ميكند و ديگر هيچگونه زبان بازي براي جلب اعتماد او فايده ندارد.

15- بناي خصائص اخلاقي
عجيب است كه يك هنرمند نيمي از عمر خود را مي كوشد تا بتواند نقاش يا مجسمه ساز شود، يك مؤلف براي نوشتن يك كتاب سال ها زحمت ميكشد، يك جوان پانزده سال از وقت خود را براي تحصيل مصرف ميكند، ولي هيچ يك از آنها قسمت كوچكي از عمر خود را براي كاري كه سعادت و سلامتشان به آن است يعني براي بناي خصائص روحي خويش صرف نميكنند، معمولا تصور ميكنيم كه اين گنج بي آنكه زحمتي در راهش بكشيم و بي آنكه كوچك ترين مطالعه و تمريني بكنيم با پاي خودش پيش ما مي آيد و حال آنكه به استثناي اشخاص نادري كه به طور موروثي يا تحت تاثير محيط، بدون زحمت صاحب اين گنج پربها شده اند. اغلب ما براي داشتن سجاياي اخلاقي و روحي كامل، محتاج اراده ي بسيار قوي و فعالي هستيم.
همانطور كه با تزريق موادي به ريشه ي درخت ميتوان حالت تازه اي به درخت داد، براي انسان نيز تاسيس سجاياي اخلاقي بهتري امكان دارد.
براي جستجوي خصائص خوب نبايد به فكر عادات بد بود بلكه بايد افكارمان را متوجه همان عادات و مشخصات خوب سازيم. با تلقين فضائل و اوصاف نيك به خودمان و توسعه ي اين اوصاف است كه ميتوانيم نتايج خوبي بدست آوريم .
انتخاب دقيق كلماتي كه بايد كودكان استعمال كنند در تربيت آنها نهايت اهميت را دارد، زيرا مفهوم كلمات در مغز آنان حك ميشود، بايد در زبان بچه ها كلماتي وجود داشته باشد كه ازشادي و زندگي، روشنايي و آرامش و فرح و سعادت حكايت كند. كلمات زشت و ناموافق در ميان گفته هاي آنها وجود نداشته باشد و در صورت بودن حذف شود، زيرا اين كلمات به مرور زمان احساسات نامناسبي را به دل آنان راه ميدهد و خصائص اخلاقي شان را خراب ميكند و زيبايي حيات را لكه دار مي سازد.
خصائصي را كه تصور ميرود از بچگي به هيچ مجه در كودكان وجود نداشته باشد، در همان سنين كودكي ميتوان در آنها بيدار ساخت و به درجه ي فوق العاده اي رشد داد. يك تلقين درست و روشمند حتي در بچه ي متوسط الحالي نيز خصائص عالي و قوي ميتواند به وجود آورد. در سايه تلقين مداوم عادات خوب به كودكان در سلول هاي دماغي آنان توجهي به سوي آن عادات پيدا ميشود و رفته رفته عادات نيك تلقين شده به شكل طبيعي در دماغ ( فكر و ذهن) جاي ميگيرد.

16- نقاط ضعف مان را از ميان ببريم.
عده ي اشخاصي كه داراي موازنه ي كامل باشند بسيار كم است. اغلب در عين حال كه داراي استعداد درخشان، تربيت خوب و تحصيل كافي ميباشند، براي توانايي در كار، چيزهايي كم دارند. اين كمبودها پيشرفت آنان را مشكل ميسازد، زندگي شان رادرهم ميريزد و به تمام كوشش هايشان لطمه ميزند. اغلب مردم چنين نقاط ضعفي دارند كه آنان رااز رسيدن به هدف هايشان باز ميدارد. اگر بگذاريم اين نقاط ضعف رفته رفته بزرگ تر شود و به فكر چاره ي آن نيفتيم، مسلما لطمه ي سختي به زندگي خودمان زده ايم.
وقتي ضعفي را در خود سراغ ميگيريد، اراده ي خويش را در جهت عكس آن متمركز كنيد. اگر مغزتان مدت زيادي در اين جهت عكس يعني بر روي اوصافي كه آرزوي داشتن آنها را ميكند تكيه كند بلاخره به همين اوصاف نائل ميشود. كسي كه پيوسته در نقطه اي بي حركت بماند و بازوهانش را حركت دهد مسلما بر تقويت تمام نقاط ضعف بدنش موفق نخواهد شد. مغز نيز چنين است، قسمت هايي از آن كه به كار برده نشود، بي حركت مي ماند و زنگ ميزند. وقتي كه چيزي را آرزو كنيد و با تمام نيرويي كه در خود سراغ داريد به دنبال آن برويد، مستقيما به آن خواهيد رسيد.
هر قدر كه ضعف خود را تقويت كنيد و اجازه دهيد كه افكار شكست دهنده در مغزتان جايگير شود، خودتان با اين افكار همكاري كرده ايد. عادت به سياه ديدن، هر چيز زندگي تان را سياه ميكند و مانع موفقيتتان ميشود.
خواستن يك چيزي از روي اراده و تصميم جدي براي بدست آوردن آن، رو طلسم بزرگ پيروزي است. همه ي ما مي بينيم كه عده ي زيادي از اشخاص، چيزهايي راكه ميخواهند بلاخره به نحوي بدست مي آورند. ممكن است در اين ميان بعضي ها به كلي به آن آرزو نرسند ولي شكي نيست كه بر اثر ثبات در مبارزه به آن نزديك ميشوند. موفقيت در آرزوها نسبت مستقيم با قدرت اراده ي ما دارد.

17- زيبايي چگونه كسب ميشود؟
هر كار درست و هر فكر شايسته، به چهره ي انسان زيبايي ميبخشد. (راكسين)
يك فرد هر قدر كه چهره ي زشتي داشته باشد اگر خوش قلب باشد به نظر آشنايان زيبا جلوه ميكند. كافي است كسي فكر زيبايي را، نه زيبايي سطحي بلكه زيبايي قلب و زيبايي روح را، به صورت اعتياد در مغز خود داشته باشد. چون صورت ظاهري انسان آينه ي صورت باطني اوست، چه صورت و چه حركات انسان تحت تاثير افكاري قرار ميگيرد كه بر درون او حاكم است.
زيبايي كامل، كه بارها بر زيبايي صورت رجحان دارد، در دست هر كسي هست. بعضي از دختران از عدم تناسبي كه در صورتشان وجود دارد و خودشان آن را زشتي ميشمارند، چنان افسرده ميشوند كه اين افسردگي آنان را واقعا زشت نشان ميدهد و حال آنكه به اندازه ي نصف آنچه خودشان تصور ميكنند زشت نيستند. اگر زياد حساس و زود رنج نباشند، ممكن است ديگران اصلا متوجه زشتي آنها نشوند. اگر از افسردگي نجات يابند و حالت و قيافه ي طبيعي به خود بگيرند ميتوانند با كوشش و پشتكار نقصي را كه از لحاظ زيبايي ظاهري دارند در سايه نشاط، خوش مشربي و محبت و رافت جبران كنند.

18- قدرت خيال
خيال، پيش قدم و الهام بخش هر كاري است.
آنان كه بزرگ ترين خدمت را به تمدن بشر كرده اند، كساني هستند كه چيزهايي بهتراز آنچه در عصر خودشان وجود داشته است در مخليه شان پرورانده اند و سپس به اين فكر افتاده اند كه به اين خيال جامه ي حقيقت بپوشانند.
مورس در خيال خود وسيله ي مخابره اي كه كامل تر از پست باشد مجسم كرد، در نتيجه، تلگراف را به عالم بشريت تقديم كرد. بل به خيال دستگاه كامل تر از تلگراف افتاد و تلفن را به وجود آورد. فيلد در خيال خود يك وسيله ي مخابره ي دريايي را ديد كه كامل تر از كشتي باشد و در سايه ي همين خيال او بود كه امروزه قاره هي به وسيله ي كابل دريايي به يكديگر متصل است. ماركني وسيله اي كامل تر از تمام وسائل مخابراتي زمان خود را در مخيله پروراند و تلگراف بي سيم را اختراع كرد. بلاخره راديو، تلويزيون و همه وسائلي كه بعد از اختراع شد نتيجه ي خيالي است كه در مغز كسي پرورده شد و در سايه ي قدرت اراده و پشتكار به صورت حقيقت درآمد.
كساني كه از اين نيرو محرومند فقط ظاهر اشيا موجود را مي بينند و بهتر از آن نمي توانند فكر كنند. ديدن چيزهاي موجود به همان وضعي كه هستند كار آساني است و فقط كار چشم است. ولي ديدن آنها به وضعي عالي تر از وضع موجود و دادن شكل حقيقت به آن خيال، كار مخيله است.
آنان كه فكر سطحي دارند، اين قبيل اشخاص را خيال پرور مي نامند و به باد استهزا ميگيرند و حال آنكه بزرگ ترين اختراعات از مغز اين خيال پرستان تراوش كرده است. همين خيال پردازان مشكلات بشريت را حل كرده اند.
خيالاتي كه در مخيله ما پيدا ميشود نه براي گول زدن ما بلكه براي اينكه صورت حقيقت به خود بگيرند به سراغ ما آمده اند. آنها چيزي جز طرح اوليه ي حقايق نيستند و فقط براي اين وارد مغزمان ميشوند كه ما را پيش ببرند و به عوالم بهتري برسانند. نيروي خيال فقط عبارت از يك تصور آشفته نيست بلكه الهام ايده آل است. افكار بزرگ و تصورات نيرومند، نخست در مخيله به وجود مي آيند و بعد با زحمت و پشتكار ما به صورت حقيقت در مي آيند.

19- با پيري مبارزه كنيد.
پيري فقط با كمك روح ميتواند در چهره منعكس شود. خطوط چهره را روح رسم ميكند.  بايد اين قاعده را دانست و فراموش نكرد : “هنر پير نشدن پر ارزش تر از هنر نيل به يك پيري خوب است.” مردان و زنان به همان اندازه پير ميشوند كه خودشان قبول دارند. كسي كه به جاوداني بودن روح ايمان دارد و اعتقاد قلبي دارد به اين كه هرگز عارضه اي براي روح روي نميدهد، هر قدر كه سنش زيادتر شود بدن و مغزش نيز از لطمه ديدن مصون مي ماند. براي اينكه انسان جوان به نظر برسد و مغزش زنده بماند بايد عادت شمردن سن را از سر بيرون كند. بايد از تلقين پيري به مغز حذر كرد. اغلب ما از همان سنين جواني عادت ميكنيم كه تخم پيري در روحمان بكاريم. آمادگي براي پيري، خود پيري را زودتر ميرساند. كساني كه از فلاكتي ميترسند و از انتظار فرا رسيدنش را دارند بلاخره دچار آن ميشوند. حتي در لحظاتي كه پيري شما را از انجام كارهايي عاجز ساخته است به فكر آن نباشيد، زيرا اين فكر چين هاي زود رسي به چهره تان مي اندازد و شما را پيش از وقت پير جلوه ميدهد. حتي اگر بدن نيز ضايع شود بايد روح را جوان نگاه داشت، زيرا اگر فكر آدم فرسوده شود و انسان از كارهاي فكري عاجز گردد مانند درخت خشكيده اي از سر شروع به خشكيدن ميكند.
اگر ميخواهيد عمر طولاني داشته باشيد، هنرتان را با علاقه ادامه دهيد، مبادا در پنجاه سالگي خود را افتاده و محتاج استراحت تصور كنيد و دست از كارتان برداريد، در صورت لزوم مدتي تعطيل كنيد اما وظيفه ي خود را ترك نكنيد. زندگي و جواني در اين است. چيزي كه مارا پير ميكند سن مان نيست بلكه طرز زندگي ما است. مفيد ترين و پر حاصل ترين زندگي ها آن است كه در ميان سادگي و معصوميت بگذرد.
چه بدن و چه فكر تا مدتي كه در حركت و فعاليت است احتياج به استراحت دارد. زيرا در ضمن استراحت، نيروهاي تازه اي ذخيره ميكند. انسان فقط با غذاي مادي پرورش نمي يابد بلكه غذاي معنوي كه نيرو بخش جسم و روح انسان است در مواردي تاثير خود را ميبخشد كه بدن در حال استراحت است.
اغلب انسان ها طوري آفريده شده اند كه هر وقت استراحت كنند و احتياج به استراحت داشته باشند، غم و اندوه و تخيلات اندوه بار به مغزشان هجوم ميكند، شب وقتي كه به رختخواب ميروند مغزشان شروع به كار ميكند. حوادث تلخ روز، پشيماني ها و نگراني ها و غصه ها در مخيله شان بزرگ ميشود و گسترش مي يابد. با چنين گرفتاري عظيمي از اين پهلو به آن پهلوي غلطند و پس از اينكه مغزشان با اين نگراني ها خسته شد در ميان ناتواني و ناراحتي به خواب مي روند. شكي نيست كه چنين كساني زود پير ميشوند و طبيعي است صبح ها خسته و فرسوده اند.
هيچ آرزوي جوانانه اي را كه در مغزتان پيدا ميشود به بهانه ي پيري سرخورده نكنيد. پيوسته جوان بمانيد، تا حد امكان با جوانان بجوشيد و به جوانان اظهار علاقه كنيد. نشاط جواني مسري است و اگر شما با جوانان باشيد اين نشاط به شما هم سرايت ميكند.
اگر ميخواهيد در سنين پيري جوان بمانيد، فقط ساعات روشن و خوش زندگي تان در خاطر ثبت كنيد و ساعات اندوه بار را ياد ببريد، فكر روزهاي بدبختي را از خاطر بيرون كنيد، ميگويند: (( آن كه اميدهاي بيشتري دارد عمرش طولاني تر است)). اگر به رغم شكست هايي كه در زندگي ميخوريد اميدتان را با سرسختي حفظ كنيد نه تنها عمرتان طولاني ميشود بلكه جواني تان نيز بيشتر دوام مي كند.

20- راه تسلط بر فكر
خط حركت معيني براي خود رسم كن و آنگاه چه در مواقع تنهايي و چه در ميان جمعيت پيوسته اين راه را طي كن. ( اپيكتتوس )
با كنترل دائمي فكر مي توان تمايلات روح را تغيير داد. معني ندارد بگذاريم روحمان به هر طرفي متمايل شود و با موضوعات مختلف و متنوعي به طور سطحي شود. نيرو اراده مي تواند فكر را تحت فرمان و تسلط خود بگيرد و براي اينكه بتوانيم روحمان را به راهي كه مي خواهيم متوجه سازيم فقط كمي تمرين لازم است. توجهي كه توام با ارده و از روي عقل و منطق باشد مي تواند روح و فكر را تحت ((نظم معيني )) به درجات عالي و به نقطه ي ايده آل برساند. اين موفقيت نتيجه نظم و ترتيب است.
كامل ترين متدي كه ميتوان به هر كسي توصيه كرد اين است كه انسان در ميان سكوت فكر كند و تصميم بگيرد و بعد اين تصميم را با تمام نيرويي كه دارد اجرا كند.
اشعه ي نامرئي فكري كه روي هدف معيني متمركز شود، يك فضاي انفرادي به وجود مي آورد، فضايي كه اطراف شما را فراگرفته است چون محصول فكر است تمام نيروي خود را از مغز كه مولد است مي گيرد.
اگر محيط مثبتي در اطرافيان به وجود بياوريم، يعني افكار منفي و آشفته رااز سر بيرون كنيم، احساساتي كه تلقين عدم موفقيت ميكند به سراغمان نمي آيد. پس از كسب نيروي تمركز بكوشيد كه صاحب اعتماد به نفس كاملي هم باشيد در اين صورت است كه نشاط و خوشحالي به شما روي خواهد آورد و در نتيجه به سعادت و ترقي دلخواهتان خواهيد رسيد.

21- انسان آينده به درجه كمال خواهد رسيد.
وقتي شروع به درك علم و دانش كنيم و به ذات عالي نزديك شويم، همه ي اسرار كشف ميشود. دانستن و آزاد بودن هدف هر كسي است و در اين عصر روشن اشخاص زيادي هستند كه به شعور كامل ميرسند. كسي كه در همه كاري خداوند را ميبيند، وجد و نشاط تعريف ناپذير ذات عالي را در وجود خود احساس ميكند. كسي كه به خداوند واصل شود و رمز كائنات را دريابد، كائنات را مقدس ميشمارد.
مغز متفكري كه ايمان و اعتقاد نا محدودي به خداوند بزرگ و برآورنده ي همه ي احتياجاتمان دارد، مسلما داراي پيشه ي موفقيت آميز و پر سودي خواهد بود.
بايد با ايمان تزلزل ناپذيري باور كنيم كه هر كدام ما ذره اي از ذات يگانه خالق و اداره كننده ي كليه موجودات هستيم. اگر فكر كنيم كه هيچ نيرويي نمي تواند رشته ي اتحاد ما را با قدرت خداوندي پاره كند، اطمينان و اعتقاد مطلقي نسبت به خودمان پيدا خواهيم كرد.
پس از اينكه به قدرت خود پي برديم و آن نيروي مركزي را كه از حقيقت و آن وجود بزرگ سرچشمه گرفته است در نفس خود احساس كرديم، از بي قراري نجات خواهيم يافت و به چيزهاي سطحي و زود گذر توجهي نخواهيم كرد. كسي كه بداند خود قسمتي از وجود الهي است هرگز موازنه ي وجود و مغز خود را از دست نمي دهد.
آرامش يكي از نتايج بزرگ اراده است و از اعتماد كامل به نيروي اداره كننده ي كائنات سرچشمه ميگيرد. انسان وقتي تعيين كند كه جزئي از يك واحد منظم است و براي بردگي خلق نشده بلكه براي اين آفريده شده است كه اراده ي خود را به كار اندازد،در برابر هر حادثه اي، نه مانند يك اثير بلكه مانند يك فرمانروا رفتار خواهد كرد.
همانطور كه اگر تمام آلات موسيقي دنيا بسوزد، به قوانين آهنگ خللي وارد نمي آيد، براي انسان آينده يعني انسان ايده آلي كه محصول تمدن عالي است، حريق و از ميان رفتن مال دنيا هيچگونه تاثيري نخواهد داشت. انسان آينده چنان بر فكر خود مسلط خواهد بود كه خواهد توانست فقط افكار وابسته به سعادت وترقي را به سوي خود بكشد و نفس خود را به صورت مغناطيسي درآورد كه فقط آنچه را كه لازم است به سوي خود جذب كند.

نام کتاب: پيروزي فكر
نویسنده: اورايزن اسوت ماردن
ترجمه ي رضا سيد حسيني
عنوان اصلي: the victorius attitude
ناشر: مؤسسه انتشارات نگاه
شمارگان: 2000
شابك: 8-295-351-964-978
فهرست نويسي بر اساس اطلاعات فيپا
تولید: مدیریار”سایت جامع مدیریت:
خلاصه کنندگان : فتحي فر و مینو صفاريانذذ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *