رد شيطان

بسم الله الرحمن الرحيم
«مقدمه» مصطفي طلاس
در اوايل آذار سال 1989 در پاريس به سر مي بردم كه جنجال درباره ي كتاب آيات شيطاني، سلمان رشدي آغاز شد، انديشيدم كه كتاب را مطالعه كنم و درباره ي آن بنويسم…
در اين هنگام عكس العملهاي گسترده بين المللي درباره ي فتواي آيت الله خميني مبني بر مهدور الدم بودن نويسنده مرتد، نمودار شد. از يكي از دوستانم در لندن خواستم كه نسخه اي از كتاب را براي ترجمه به زبان عربي تهيه كند. آن گاه به جمع آوري اطلاعات درباره ي اين زنديق مرتد اقدام نمودم. از ميان توده هاي انباشته مجلات و روزنامه هاي فرانسوي و انگليسي و آلماني و آمريكايي اطلاعات بسياري را يافتم. در آغاز كوششي نمودم كه خلاصه اي از كتاب بويژه دو بخش دوم و ششم آن كه برگيرنده ناسزا و دشنام به پيامبر انسانيت و ياران و همسرانش است را تهيه كنم. اميد دارم خواننده عذر و پوزش من را خواهد پذيرفت كه او را با اين كتاب آشنا كردم.
زندگي نامه سلمان رشدي
سلمان رشدي كيست؟ چرا دشمن اسلام است؟
بدون شك عوامل بسياري گرد مي آيند و شخصيت فرد را مي سازند، اما تمام اين عوامل را مي توان به سه عامل محوري، وراثت، محيط و جامعه خلاصه كرد: با اين كه سلمان رشدي انديشمند ارجمندي نيست كه بحث گسترده اي درباره اش بنماييم، و به او اهميت دهيم. و درباره اش به بحث بنشينيم، اما به دليل وفااري به روش پژوهش علمي، او را همچون ديگران بدون پيش داوري و همراه با امانت داري علمي ارزيابي مي كنيم تا با بهره گيري از روشي منطقي به حقايق علمي دست يابيم. و آن را در اختيار خواننده قرار دهيم.
سلمان رشدي از مادر و پدري هندي در شهر بمبئي، در هندوستان در سال 1947 ميلادي زاده شد. پدرش انيس رشدي كه در گذشته مسلمان بوده اما در اواجز بهائي شده بود، بهائيت مذهبي است كه پيدايش آن از ايران است . پس از پايان يافتن فتنه بابي ها، بهائيت وارت آن شد، و انيس رشدي، پدر سلمان شايد انساني مودب و وارسته اي باشد، اما باور و اعتمادش نسبت به پيامبر به شدت آشفته و درهم مي باشد.
سلمان رشدي تحصيلات ابتدايي خود را در مدارس صليبي ها زير نظر مبشرين مسيحي كه هميشه پيش قراولان استعمارند، به اتمام رساند. مبشران مسيحي در هند با بهره گيري از تمام شيوه ها و تجربيات ديگر مبشران فعال شده، و از تمام روش هاي استعماري بهره گرفتند و ملتهايي را تحت سلطه قرار داده تا مردم آن ديار خود را هم چون كودكان خردسال، در برابر بزرگان انگليس احساس كنند. پس از پايان جنگ ميان پاكستان و هند بسياري از خانواده ها از جمله خانواده ي سلمان رشدي به بريتانيا مهاجرت كردند.
پدر سلمان او را در سيزده سالگي وارد مدرسه ارستوكراسي در روگبي كرد، اين مدرسه وقف طبقه ي خاصي در لندن است. البته ملحق شدن وي به اين مدرسه به دليل ثروت پدرش نبود، آن گونه كه برخي این توهم برايشان بوجود آمد، بلكه از سويي به دليل ارتباطات پدر و از سوي ديگر به دليل توصيه مبشران مسيحي، پذيرفته و مورد قبول قرار گرفت وارد اين مدرسه شد. هم كلاسي هاي جديد او را به دليل اينكه، هندي و مسلمان بود، مورد آزار قرار می دادند و او به شدت احساس حقارت مي كرد. هم كلاسي ها او را به شدت زده و گردنش را زير پاي خود قرار دادند، و سلمان اين حقارت را به تلخی پنهان می كرد و به شدت ناراحت بود!
سلمان به جاي آن كه از اين واخوردگي بهره گرفته و از عوامل آن انتقام گيرد و كينه اش را به كينه انقلابي تبديل سازد در برابر آنان فرومايه و زبون گرديد، لذا اسلام و شرق، بويژه پيامبر را در ايجاد اين حقارت و فرومايگي كه در جامعه بريتانيا با آن روبرو گرديد، مسئول دانست. پس از اتمام مرحله دبيرستان وارد دانشگاه كمبريج شد. و در رشته ي تاريخ اسلامي فارغ التحصيل شد و ليسانس دريافت كرده، آفرين براستادان اين دانشگاه و اين دانش جو!
پس از فارغ التحصيل شدن در سال 1968 ميلادي، به ميهن بازگشت،نه به زادگاهش بمبئي، بلكه به پاكستان موطن جديد خانواده پس از تجزيه شبه قاره هندوستان.
در پاكستان تنها يك سال به سر برد، آن گاه به انگلستان بازگشت. در اين سال، انديشه از خود بيگانگي كه سرتاسر وجودش را فراگرفته بود  بيش از هر زمان متبلور شد، انديشه بريدن از ريشه ها….
انديشه شكست و واماندگي…! انديشه ي رهايي اما با فرو افتادن در منجلاب. وي بار ديگر اسلام را باعث شكست خود دانست لذا تصميم گرفت با اين دشمن وارد عمل شود.
گفتم: كه به لندن بازگشت تا كارمند يكي از شركت هاي تبليغاتي شود تا به نان و نوايي برسد، و گرسنگي خود را برطرف سازد. در لندن ، تابعيت انگلستان را پذيرفت و با دختر انگليسي به نام «كلاريسا لوارد» ازدواج كرد. اين دختر دوست بسياري از موسسات انتشاراتي بود، لذا ميان شوهر و ناشران دوستي برقرار كرد. و خيلي زود قراردادهاي ميان آنها، امضاء شد. ازجمله رمان «بچه هاي نيمه شب» او را منتشر كردند. پس از آن كه از همسر انگليسي خود به عنوان كانال ارتباطي با ناشران بهره گرفت، او را طلاق داد و با زن آمريكايي به نام «ماريان ويجنس» ازدواج كرد تا بواسطه ي او با ناشران آمريكايي آشنا شود. در اين دوره بيش از يك رمان نوشته بود.
و هرگاه رماني مي نوشت، ناشران او را مورد تشويق قرار مي دادند نه به اين دليل كه از هنر نويسندگي و ابداع هنري برخوردار است، بلكه دليلش كينه توزي وي نسبت به اسلام  و پيامبر و بويژه كتاب مسلمانان – قرآن بود.
وقتي كه مطمئن شد كه باد بر طبق مراد مي وزد، رمان اخير خود « آيات شيطاني» را نوشت، كه با آن احساسات ميليون ها مسلمان را جريحه دار كرد. اين رمان زندگي او را به كلي دگرگون ساخت. با نوشتن اين رمان پول و ثروت زيادي بدست آورد. اما خواب و راحتي خود را از دست داده است.
سازمان امنيت بريتانيا در حمايت از سلمان رشدي مجهزترين و پيشرفته ترين سيستم هاي امنيتي را بكار گرفته به او هرگز اجاز نمي دهند كه دو شب متوالي در يك خانه بخوابد. و تا زمان نوشتن اين كتاب هشتاد و سه آپارتمان عوض كرد. و اين وضعيت همچنان ادامه دارد.

آيات شيطاني
هنگامي كه اين رمان را مي خواني، در اين رمان بريدگي هاي بسياري می بینی، اين بريدگي ها ناشي از متن داستان نيست. بلكه ناشي از تخيلات و آرزوها و انديشه هاي تكراري و واهي نويسنده مي باشد، كه ناشي از خودبيگانگي نويسنده و ورود به بيراهه هاي جهاني ناشناخته، جهان درندگان است و مي باشد. آيات شيطاني سرتاسر پليدي و ناپاكي است، و از هرگونه هوش بشري مبري است، حركت وانديشه ي او شگفتي و تعجب خواننده را به بار نمي آورد، چرا كه فرهنگ انديشه در راستاي رشد و تعالي روحيه شهامت و شرافت انساني در جامعه عمل مي كند.
بديهي است كه رمان به دليل اختلاط و در هم آميختگي گذشته به حال و پندارهاي هستيريك به خيال بافي منحط و بي تحرك و ياوه گوييهاي شهوت پرستانه به هذیان گوئيهاي احمقانه، و پندارهاي تسويه كننده و آرزوهاي ساديسمي، با روح انسان هاي شرافت مند سازگار نيست.
انگيزه ام در اين كتاب ارزيابي هنري رمان نيست. نويسنده آن هم چون خواننده اش به خوبي در مي يابد كه اين كتاب از نظر هنري بی ارزش است. انگيزه نويسنده كينه توزي و دشمني عليه قرآن كريم و پيامبر وهمسران و يارانش و ساير مسلمانان بوده، و دگرگون كردن موازين و ارزشها معيارهايي است. همچون همگان از بي تعهدي و بي مسئوليتي و نداشتن هرگونه نه مروت و شرافت و وجدان، و بيهوده گوييهاي اين درنده كه همچون نابينايان راه گم كرده مي باشد شگفت زده شدم.

اوج حقارت
سلمان رشدي را از لابه لاي اظهارات بسيارش شناختيم ، از اظهارات وي از شدت اندوه وتاسف برافروخته شديم وي گفته از قبل مي دانست كه رمانش احساسات جامعه اسلامي را برخواهد افروخت، اما كفر نيست در هر حال، او شخصاً مسلمان نيست، اين موضوع فكر و انديشه ي مسلمانان خاور و باختر زمين را به خود مشغول داشته اين موضوع نزديك بود كه خواب همگان را بربايد كه سلمان رشدي مسلمان نيست.
در اين راستا حتي محكوميت مرتد از نظر شرعي ميان دو مرجع ديني اسلامي، و يا بگوييم دو حكم شرعي نوسان شديد داشت.
نوساني در حد، اقامه حد شرعي در حق وي و گفت و شنود با او!
امام خميني خون او را مباح دانست و فتواي حضرتش در اين رابطه اين است كه :
بسمه تعالي
انااالله و انا اليه راجعون
به اطلاع مسلمانان غيور در سراسر جهان مي رسانم، مولف كتاب آيات شيطاني كه عليه اسلام و پيامبر و قرآن تنظيم و چاپ شده است. همچنين ناشرين مطلع از محتواي آن محكوم به اعدام مي باشند. از مسلمانان غيور مي خواهم تا در هر نقطه كه آنان را يافتند، سريعاً اعدام نمايند تا ديگر كسي جرات نكند به مقدسات مسلمين توهين نمايد و هركس در اين راه كشته شود شهيد است انشاءالله. ضمناً اگر كسي دسترسي به مولف كتاب دارد ولي خود قدرت اعدام ندارد آن را به مردم معرفي نمايد تابه جزاي اعمالش برسد. و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته.
همچنين رئيس جمهور سابق ايران علي اكبر هاشمي رفسنجاني اظهار داشت كه انتشار آيات شيطاني به طور عمدي بوده و آغاز يورش صليبيها به اسلام است. وي افزود اين كتاب هيچ گونه ارزشي ندارد، يك سري اهانتها و ياوه گوييهايي عليه ارزشهاي مقدس اسلامي و پيامبر و قرآن كريم است.
اظهارات شيخ ازهر در مورد فتواي امام خميني
فتواي شيخ ازهر: تصميم امام خميني مبني بر مهدور بودن خون مولف كتاب آيات شيطاني مخالف مباني و اصول اسلامي است! چون كه اسلام اقامه متهم نمي كند، مگر پس از نشان دادن گواه و برهان، و يا دليل و يا اينكه طرف سوگند ياد كند و من خواننده مسلمان را به شرافت و معتقداتش سوگند مي دهم. آيا از فتواي جامع الازهر متنفر نشده است؟ آيا قراردادن يك ميليون علامت تعجب «!» در مقابل اين فتوا كافي خواهد بود؟ از شيخ ازهر سوال مي كنم؛ آيا آن شب كه با اين فتوا «اسحاق شامير» (وزير دفاع وقت اسرائيل) را خرسند كرد، از عذاب وجدان راحت خوابيد؟ چرا پس از آن كه ازهر سلمان رشدي را از جنايت معاف كرد، او هم چنان هم چون روباهي در لانه ي خود پنهان است؟
غرانيق، نفاق و تزوير
درباره رمان بسيار سخن نخواهيم گفت، كه فقها به حد كفايت آن را مورد بررسي و تحقيق قرار داده اند و همگان بر بي محتوايي و جعليات آن تاكيد نموده اند: خلاصه ي آن چنين است: يك يهودي اسلام آورد، شنيد كه پيامبر مي گويد: آيا لات و عزي و منات آن سه ديگر را ديديد و اين كه گفت: آنها غرانيق – طايران بلند پروازند و شايد امري به شفاعت آنها باشد- همگان مسلمان و مشرك سجده كردند پيامبر متوجه شد و يا جبرئيل او را بر اشتباهش متوجه نمود لذا آن را اصلاح كرد.
در جايي از اين كتاب آمده است: كه قرآن ساختگي است و دست آوردمحمد با دستياري جبرئيل است. و وقتي جبرئيل وهم و خيال است، لذا فقط دست آورد محمد است، و جز قراردادهاي بازرگاني سودمندي است كه اين مردتاجرپيشه با دوست خیالی خود امضاء كرده، است.
قرآن ….. بي نياز از همگان
كساني كه بر ساختار قرآن آگاهي دارند، مي دانند كه چگونه آيات قرآن – بدون در نظر گرفتن بلاغت آن – از نظر منطقي هماهنگي و هم بستگي دارد، به گونه اي كه اگر كسي همان گونه كه آن يهودي در آغاز و اين بت پرستي آخرين- بخواهد انحراف و شكافي در آن بوجود آورد ، با يك چشم برهم زدن، نمايان مي شود. كساني كه بر چگونگي ايجاد انحراف و شايعه پراكني و… مشركان و يارانشان عليه پيامبر آگاهند بخوبي مي دانند كه چگونه منافقين و خيانت كاران و فرصت طلبها، دست به تحريف و بازي نمودن با احاديث نمودند.
به گونه اي كه هفتاد هزار حديث دروغ به پيامبر نسبت دادند، اما از افزودن يك واژه بر كل قرآن عاجز و ناتوان بودند، لذا ويژگي اين كتاب الهي مشخص مي شود، الهي مي گوييم چون كه كلمات و واژه ها نفوذي و افزوده شده را رد مي كند، و آن چه در سطر، سطر آن مي گذرد مصونيت مستحكمي دارد.
چه خداوند بر مستقل بودن اين كتاب اشاره اي داشته باشد، يا نداشته باشد. چه بر بيهوده گويي هاي شيطاني هشدار داده باشد ، يا نداده باشد. قرآن به دليل ماهيت ذاتي خود از هرگونه انحرافي مصون است.
( انا نحن نزلنا الذكر و انا له الحافظون)
راهي به سوي نوبل
اگر ريشخند زدن به اسلام راه دست يابي به جايزه نوبل است. پس بر فيلسوف ايرلندي برنادشو كه بيش از نجيب زاده محفوظ از اسلام و پيامبرش تمجيد كرده، و از جايزه نوبل خودداري كرد بايد درود فرستاد. سلمان رشدي گمان نكند كه تنها او زنديق مرتد است، بيش از او بسيار كساني بودند كه هم چون وي دروغ و ناسزا گفتند و افترا بستند ياوه هاي آنان چند جلد كتاب شد، بزرگشان كعب الاحبار در بستر بيماري اظهار داشت كه صدهزار حديث وضع كرد، كه براي ويران نمودن بنياد هزار دين و مذهب كافي است، با اين صدهزار حديث كينه توزي يهود نسبت به پيامبر گرامي حضرت محمد (ص) و انگيزه هاي ويران گر آنان در بسيج تمام امكاناتش براي نابودي اين دعوت حق، نمايان مي شود، همان گونه كه نسبت به ديانت مسيح و پيامبر بزرگوار آن حضرت مسيح (ع) انجام دادند.
در سال 1988 ميلادي دو نويسنده ي عرب « ادونيس و نجيب محفوظ» جهت دستيابي به جايزه نوبل رقابت نمودند.
و در سال 1987، 4 نويسنده مراكشي الاصل طاهربن حبون، به خاطر رمان شب قدر برنده ي بزرگترين جايزه ي ادبي فرانسه شد. نه به دليل هوش سرشاز وي، بلكه به دليل ناسزا و استهزا به اسلام بود.
و اما ادونيس خود را با انجام اقدامات زير آماده دريافت جايزه كرد.
1. تابعيت سوري خود را به تابعيت لبناني تغيير داد.
2. ديانت اسلامي خود را ترك و به مسيحيت گرويد.
3. اسم عربي خود را از احمدعلي به اسم فينقي « ادونيس» تغيير داد.
پيامبر بي همتا
هرچند پيامبر، نيازي به گواه مخلوق ندارد، كه خالق گواه اوست. اما مناسب ديدم كه بخشي از گفته هاي انديشمندان و فلاسفه و شعراي جهان غرب و شرق درباره حضرتش بيان كنم.
شاعر بزرگ فرانسه « الفونس دي لامارتين» مي نويسد :
هرگونه مردي همچون محمد ظاهر نشده، وي هدفي را دنبال كرد كه بالاتر از توان بشر بوده و آن ويران نمودن خرافات موجود ميان خلق و خالق بود، و پروردگار را به انسان و انسان را به پروردگار بازگرداند.
تولستوي در كتابش «حكمتهاي محمد» مي نويسد:
هركس خواستار تحقيق درباره ي دين اسلام است بايستي قرآن را به دقت مطالعه كند. آن كتابي كه محمد آورده و در آن آياتي است كه دلالت بر روح والاي اسلام است. از جمله اين آيات ، آيه:
« و اعتصيموا بحبل الله جميعاً و لا تفرقوا و اذكروا نعمه الله عليكم اذ كنتم أعداء »
و مايكل هارت درباره محمد (ص) گفته انتخاب محمد از سويم به عنوان يكي از اولويتها در ليست بزرگان تاريخ، است. اما محمد تنها كسي كه درتمام تاريخ بر تمام بزرگان برتري دارد. اين فصل را با زيباترين گفته ي شاعر و فيلسوف آلماني «گوته» به پايان مي رسانم:
«اگر اسلام اين است آيا نبايد همگان مسلمان شويم؟»
«رد شيطان»
پيش از اينكه قلم را ترك نمايم. به دليل امانت داري قلم، وظيفه ي خود مي دانم كه حق را بگويم، تمام غرب گمراه، يا در  اين توطئه سهيم نبودند. آقاي ژاك شيراك شهردار يا رئيس اعلام نمود كه آزادي تنها آزادي تو نيست. همچنين «ژيسگار ديستن» رئيس جمهور سابق فرانسه اعلام نمود كه آزادي توهين به احساسات ديگران نيست: خانم اليزابت فلاك استاندار لندن به برخي دوستانش در پاريش اعلام كرد . من آرزو داشتم كه تصميم گيرنده ي نهايي در اين جريان بودم، كه در آن صورت اين كتاب را جمع آوري مي كردم و در صندوق كهنه اي قرار مي دادم و آن را در رودخانه اي تايمز مي انداختم.
در پايان يادآور مي شوم كه پديده ي سلمان رشدي پديده اي منحصر به فرد نبوده و جرياني گذرا نيست ، بلكه در طول تاريخ اسلام عناصري همچون سلمان رشدي از سوي دشمنان، جهت روياروي با اسلام اما به شيوه هاي گوناگون پديدار شده اند. بدون شك سلمان رشدي آخرين آنان نبود، و تا زماني كه رويارويي حق و باطل وجود دارد. سردمداران جهل و ظلمت ، عناصري همچون اين مرتد را مطرح خواهند كرد. اميد قبولي از درگاه حق و پيشگاه پيامبر نور و رحمت حضرت محمد (ص) را دارم.
و صميمانه، از استاد نجيب جمال الدين كه بازوي راست من در آماده سازي اين كتاب بود، سپاسگزارم.
«دمشق 26 / آذار/1990 ژنرال مصطفي طلاس»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *