اين كتاب تاكنون به 12 زبان ترجمه شده و از كتابهايي بوده كه موج جديدي را در علم روانشناسي دنيا ايجاد كرده است.
خلاصه كتاب توان بيپايان
رمز و راز موفقيت در زندگي
مؤلف: آنتوني رابينز
مترجم: محمدرضا آل ياسين
سرفصل اول : چرا مردم با هم تفاوت دارند
دوران كودكي من در محيطي سرشار از كمبودها سپري شد. به تدريج كه با مردم جامعه خود و تفاوت آنان با يكديگر آشنا شدم، اين سؤال در ذهنم نقش بست كه چرا برخي از مردان و زنان در كارها موفقند و برخي ديگر كه هوش و استعداد مشابه با آنان دارند همواره با شكست روبهرو ميشوند؟
به عبارت ديگر افراد موفق چه ويژگيهايي دارند كه آنان را از ديگر افراد جامعه متمايز ميكند؟ براي يافتن پاسخ اين سؤال هر كتابي كه در زمينه روانشناسي و تكامل جسم و روح انسان به دستم ميرسيد مطالعه ميكردم و هر كاري را كه براي تغيير زندگي لازم بود انجام ميدادم.
ميخواستم وقتي كه بزرگ شدم خود، خانواده و دوستانم را به نحو شايستهاي كمك و ياري كنم و در جامعه منشأ اثري باشم. از اين رو تصميم گرفتم تا راه و روش برتري و كمال انسان را بيابم.
در اين فكر بودم كه در نوميدي بافن «ان ال پي» آشنا شدم و توانستم تغييرات حيرتانگيزي در زندگي خود به وجود آورم.
پس از آشنائي با اين فن در حالي كه فقط نوزده سال داشتم در حرفه خود به سرعت پيشرفت كردم و وروزنامهها و مجلات آن زمان مقالاتي در باره من تحت عنوان جواني شگفت انگيز چاپ كردند، نه تنها خود احساس رضايت و موفقيت ميكردم بلكه ديگران را هم به شدت تحت تأثير قرار داده بودم از نظر اقتصادي در وضعيت خوبي بودم تا حدي كه در شروع كار هر ماهه بين 5 تا ده هزار دلار درآمد داشتم.
سرفصل دوم : فرمول موفقيت نهايي
شرط اساسي براي كسب موفقيت، توانايي در عمل است كه من آن را «توان فردي» مينامم. به نظر من آنچه باعث تفاوت آدمها با يكديگر ميشود و برنده را از بازنده جدا ميكند «توان فردي» است. شما هر قدر از روحيهي معنوي والايي برخوردار باشيد، ناگزير با مصائب و مشكلات زندگي درگير هستيد و مشكلات شما را رها نخواهد كرد. امّا فراموش نكنيد كه ميتوانيد از روبه رو شدن با مشكلات زندگي درس بگيريد و تجربه كسب كنيد هرگز از مبارزه با مشكلات نهراسيد بلكه در انتظار آن باشيد و آن را با آغوش باز بپذيريد تا موجب نيرومندي شما شود و سپس بينديشيد كه چگونه ميتوانيد آن را در جهت حرفه و صلاح خود به كار بريد.
چنين اقدامي است كه نيروي واقعي زندگي شما را به وجود ميآورد. مردان و زناني كه با خود عهد ميكنند تا آنچه را كه لازمة رسيدن به يك هدف است انجام دهند.
سرانجام روزي دروازههاي موفقيت را به روي خود ميگشايند. من هم با درك اين حقيقت ميخواستم يكي از اين افراد باشم من ميدانستم كه ارزشها، عقايد و ديدگاهها در موفقيت انسان نقش اساسي دارند و دريافته بودم كه فقط در ساية كار و پايداري در آن انسان به هدف خود ميرسد زيرا وقتي زندگي مردم موفق را بررسي كردم متوجه شدم كه همگي براي كسب موفقيت از روشي يكسان پيروي ميكنند كه من آن را «فرمول موفقيت نهايي» ناميدم.
هر يك از ما كامپيوتري به نام مغز دارد، امّا شمار كساني كه به طور مؤثر از آن استفاده ميكنند اندك است در صورتي كه اگر به اين كامپيوتر بگوييم كه چه ميخواهيم و آن را فعال كنيم، ميتواند سريع، ساده و به نحوي مطلوبي ما را در نيل به هدفهايمان ياري كنند.
براي كسب موفقيت ابتدا بايد هدف را مشخص كرد، سپس با استفاده از «فرمول موفقيت نهايي» يعني «توان فردي» وارد عمل شد. تنها با عمل و پشتكار ميتوان رؤياهاي خود را به حقيقت تبديل كرد.
نام سرهنگ ساندرز كه با جوجه سوخاري «كنتاكي» همراه است در بيشتر نقاط جهان نامي آشناست آيا او مرد تحصيل كردهاي بود، يا در بازاريابي مهارتي داشت و يا در جواني، در شروع كار سرمايةكلانش او را به موفقيت رساند؟ خير هيچ كدام از موارد فوق رمز موفقيت او نبود بلكه تنها سرمايهاش «توان فردي» بود زيرا او هدف خود را شناخت و بدون اينكه ترديد به خود را دهد وارد عمل شد.
اين مرد تا 65 سالگي تنها مبلغ 99 دلار از سازمان تأمين اجتماعي مستمري ماهانه دريافت ميكرد و تنها سرمايهاش در اين سن دانستن دستور طبخ جوجه سوخاري بود كه بسياري از مردم آن را دوست ميداشتند.
آيا تا به حال براي شما پيش آمده كه طرحي مطمئن در ذهن داشته باشيد امّا شهامتي براي پياده كردن آن از خود نشان نداده باشيد و پس از چند ماه حاصل طرح خود را پشت ويترين فروشگاهها مشاهده كنيد تفاوت شما با كساني كه آن طرح را مورد استفاده قرار داده، آن را پياده كردهاند در چيست؟ آيا آنان از هوش بيشتري بهرهمند بودهاند؟ خير تفاوت در توان فردي است. آنان جرأت عمل داشتهاند كساني ممكن است بگويند كه چنين افرادي ميدانستهاند كه چه بايد بكنند نخست بايد بدانيد كه چه ميخواهيد آنگاه ميتوان وارد عمل شد سرهنگ ساندرز هم چنين روشي را برگزيد.
او از هر رستوران هرجايي نه شنيد. آيا ميتوانيد حدس بزنيد كه سرهنگ ساندرز قبل از آنكه اولين (بلي) را بشنود چند بار كلمة (نه) شنيد پنجاه بار؟ دويست بار؟ خير اين مرد پس از هزار و نه بار مواجهه و شنيدن جواب منفي، جواب مثبت را دريافت كرد. اگر شما جاي او بوديد چند بار ميتوانستيد جواب (نه) بشنويد و پيشنهاد خود را بكلي فراموش نكنيد و ميدان راخالي نگذاريد؟
داستان زندگي دبليو ميچل ، يكي از اهالي ايالت لكرادو، نمونة ديگري از همت و پشتكار و تأثير آن در سرنوشت آدمي است اين مرد دوازده سال قبل سوار بر موتورسيكلت در حالي كه با سرعت يكصد كيلومتر در ساعت حركت ميكرد به شدت با كاميوني برخورد كرد و در نتيجه سه چهارم بدنش سوخت، چهرهاش كباب شد و انگشتانش را از دست داد. پس از چند روز بيهوشي در حالي كه از شدت جراحات وارده درد ميكشيد بيدار شد ابتدا ميترسيد كوچكترين حركتي كند و يا حتي نفسي بكشد امّا اين حادثه باعث شد كه يك ارتباط مؤثر با درون خويش برقرار كند و بر آن مسلط شود. به تدريج كسب تازهاي را شروع كرد و پس از دو سال به ثروت بيكراني دست يافت و ميليونر شد. ظرفيت كاري او بر كاستيهايش غلبه كرد و اين امر بار ديگر نشان داد كه توان فردي نقش تعيين كنندهاي دارد.
سرفصل سوم : چه كسي قدرت را در اختيار دارد
اجزاء اصلي تشكيل دهندة «قدرت» در جامعة كنوني ما «ارتباط» است وقتي از نيرو و قدرت در زمان گذشته صحبت ميشود منظور نيروي بدني است زيرا قويترين افراد كساني بودند كه عضلاتي قويتر و جسمي نيرومندتر داشتند. امروز ما در عصر ارتباطات بسر ميبريم زماني كه اطلاعات با سرعت غير قابل باوري منتقل ميشود. بنابر اين از شما ميخواهيم اين جمله ساده را در دفتر خود يادداشت كنيد. (شرايط زندگي من به شرايط ارتباط من با خود و ديگران بستگي دارد. اگر ميخواهيد در زندگي موفق باشيند واز آن لذّت ببريد نخست بايد با خودتان ارتباط صحيح برقرار كنيد و مهارت لازم داشته باشيد و گرنه يك آدمك ماشيني خواهيد شد يعني كسي كه اختيارش در دست ديگران است.
زير مجموعه سرفصل سوم : ارتباط با دنياي درون و دنياي برون
بسياري از مردم تصور ميكنند كه اگر كسي در كسب و كار خود به شهرت و ثروتي بيكران دست يابد، خوشبخت است و زندگي او پر از شادي و نشاط است امّا اين يك خيال باطل است براي آنكه در زندگي سعادتمند شويم بايد بتوانيم با هدايت فكري و رفتارمان با دنياي درون و برون ارتباط شايستهاي برقرار كنيم تا زندگي خود را همانطور كه ميل داريم بسازيم در اين صورت هيچ واقعهاي نميتواند مانع از سرور، نشاط و خوشبختي ما شود.
زير مجموعه سرفصل سوم
بيائيد با هم به زندگي افراد بسيار موفق جامعه بنگريم و وجوه مشترك زندگي آنها را مورد بررسي قرار دهيم به عقيدة من موفقيت رموزي دارد و اشخاص كه به موفقيت دست پيدا ميكنند در جهت هدف خاصي تلاش ميكنند و اگر شما احساس، تصورات ذهني و رفتار افراد موفق را بشناسيد و از آن تقليد كنيد به نتايج مشابهي خواهيد رسيد من آن را مدل سازي مينامم.
سر فصل چهارم : هفت صفت ويژه قهرمانان
افرادي كه در عرصة زندگي به موفقيتهاي بزرگي دست مييابند ويژگيهاي مشتركي دارند: اين ويژگيها عبارتند:
1)انگيزه: هر قهرمان انگيزة نيرومندي دارد كه پيوسته او را به دنبال خود ميكشاند و موجب پيشرفتش ميشود. انگيزه به قطار موفقيتش سوخت ميرساند واز نيروي بالقوة او استفاده واقعي ميكند.
2)ايمان: دومين ويژگي موفق يك قهرمان ايمان است تقريباً تمام كتابهاي مذهبي دربارة نيرو و تأثير ايمان در سرنوشت بشر صحبت ميكنند مردمي كه به طرز حيرتانگيزي در زندگي پيشرفت كردهاند با افراد شكست خورده از نظر ايمان تفاوت بسياري دارند ايمان ما تكليفمان را روشن ميكند.
3)استراتژي: ما براي حركت به سوي هدف خود به جز نيروي محركه به مسير و جهت مشخصي نيازمنديم استراتژي روشي است كه با آن امكانات خود را در جهت هدفمان تنظيم ميكنيم.
4)درك ارزشها: وقتي به عظمت كشور خود ميانديشيم نكاتي مانند وطن پرستي، افتخار، مقاومت و آزادي در ذهنمان جلوهگر ميشود شناخت اين ارزشها زيستن را توجيه ميكند.
5)انرژي: انرژي يك منبع حياتي است. هيچ چيز بدون انرژي بدست نميآيد و هر چه انرژي بيشتري داشته باشيم از نيروهاي ذخيرهه فكري و جسمي خود بيشتر استفاده ميكنيم.
6)نيروي صميميت: تقريباً تمام افراد موفقي كه من شرح حالشان را مطالعه كردم در ايجاد الفت و صميميت با اقشار مختلف مردم توانايي فوق العادهاي داشتهاند.
7)مهارت در ارتباط مؤثر با خود و ديگران: برقرار كردن ارتباط مناسب نقطة عطف تمام مطالبي است كه تا به حال دربارة آن صحبت كرده و ميكنيم. والدين موفق هنرمندان و سياستمداران موفق در ايجاد ارتباط مهارت فراواني دارند. هوندا در سال 1938 از اين گونه قهرماني بود كه توان فردي و صفات قهرمانان را داشت.
سرفصل پنجم : چگونه رفتار انسان به وجود ميآيد
رفتار هر كس متأثر از حالات و روحيات اوست. تصاوير ذهني به عبارت ساده برداشت هركس از رويدادهاي زندگي در شكل گرفتن روحيهاش تأثير دارد انسان براي كسب موفقيت امكانات لازم را در اختيار دارد به شرطي كه بداند چطور از آن استفاده كند.
زير مجموعه سرفصل پنجم : استفاده از تمرينات ذهني در ورزش
مايكل اوبرايان شناگري بود كه در المپيك 1986 به اميد به دست آوردن مدال برنز يا نقره شركت كرد امّا اظهار داشت بدنش روي فرم نيست او با راهنماييهاي من به تمرينهاي ذهني پرداخت وبه روحيهاي ايدهآل رسيد و توانست با مهارتهايي كه سالها صرف آن كرد قهرمان جهان شود. شما هم ميتوانيد با تغيير دادن حالت خود از امكانات و آموختههاي خود بهره بيشتري بگيريد.
زير مجموعه سرفصل پنجم : چگونه حالات ديگران را تغيير دهيم
ديك تامل مربي تيم فوتبال در دانشگاه هاوايي در تغيير دادن روحية اعضاي تيم خود واقعاً مهارت داشت. تيم او در نيمه اول در مقابل تيم ويومينگ بيست و دو به صفر باخت پس از اتمام نيمه اول در حالي كه نااميد بودن ديك تامل پوستري را از روي ديوار جدا كرد و به جاي آن روزنامهاي قرارداد در آن نتيجه بازي دو تيم فوتبال درج شده بود. تيمي در نيمه اول سي ودو به صفر باخته و در نيمه دوم سي و هشت به سي ودو برنده شدند و آنها اميدوار شدند ودر نيمه دوم با نتيجه بيست و دو – بيست و هفت برنده شدند.
سرفصل ششم : بازسازي ذهن
اگر در خيابان شلوغي باشيد صداي پا را نميشنويد امّا اگر درخانه تنها باشيد صداي پا را ميشنويد اين صدا بستگي به تجربيات گذشته دارد. مثلاً صداي پا نشانهي مراجعت همسرتان به خانه است و يا در گذشته سارقي به منزل شما آمده است و صداي پاي او را شنيده باشيد.
زير مجموعه فصل ششم : چگونه ذهن را بازسازي كنيم
شما ميتوانيد هر واقعهاي را در جهت صرفه و صلاح خود تغيير دهيد. مثلاً اگر فرزند شما پرحرف است ميتوانيد چنين تلقي كنيد كه او شخصي با هوش است و به همين دليل حرف ميزند.
سرفصل هفتم : تأثيرات حيرت انگيز تغيير حالت بر رفتار
شما ميتوانيد روحية كسي را تغيير دهيد. براي مثال اگر شخصي نزد شما بيايد و بگويد مديرش مرتب سرش فرياد ميكشد و ناراحتش ميكند. شما ميتوانيد به او بگوئيد او مدير بسيار خوبي است و به تو اهميت ميدهد كه از تو ايراد ميگيرد زيرا در غير اين صورت ميتوانست به سادگي تو را اخراج كند.
سرفصل هشتم : هماهنگي جسم و روان
تغييرات فيزيولوژيكي با تصاوير ذهني واكنش دو جانبهاي دارند اگر چه تغييرات جسماني براي تغيير حالت بسيار سريعتر از تجسمات ذهني عمل ميكند اما اگر جسمي قوي و نيرومند داشته باشيد مشكلات رابه ديدهاي مينگريد كه چندان سخت به نظر نرسد پس مواظبت از بدن و حفظ سلامتي با تغذيه مناسب و ورزش شرط موفقيت است. زيرا بدن وسيلهاي است كه ما را در زندگي پيش مي برد اگر محكم و نيرومند باشد در برخورد با مصائب و مشكلات بهتر ميتوانيم عمل كنيم.
سرفصل نهم : چگونه براي آينده خود برنامهريزي كنيم
الف) پرسش وتحقيق: هوشيارانه بپرسيد = سؤالات شما بايد همة جوانب را دربرداشته باشد تا پاسخ به آنها موضوع را براي شما روشن كند. مثلاً بپرسيد: چه كسي؟ كجا؟ چه موقع؟ هر چه دقيقتر سؤال كنيد اطلاعات بيشتري به دست آوريد مغزتان دقيقتر عمل ميكند.
– حق به جانب و با اعتقاد سؤال كنيد:
– از كسي سؤال كنيد كه بتواند به شما كمك كند.
– براي مخاطب خود پاداشي در نظر بگيريد.
ب) اصول تنظيم هدف:
– اهدافتان را به طور قاطع به زبان آوريد.
– اهداف را دقيق و با احساس مطرح كنيد.
– نتايج به دست آمده را همواره ارزيابي كنيد.
– نتايج بايد تحت كنترل شما باشند.
– عاقبت كار را در نظر بگيريد.
ج) هدفها را به واقعيت تبديل كنيد
سرفصل دهم : عقيده – تأثير شگفت انگيز عقايد بر رفتار
عقيده يك تصوير ذهني است كه بر رفتار انسان حاكم است. به طور كلي عقيده و ايمان اساس و بنيان حالت انسان ودر نتيجه رفتار اوست.
در مورد تأثير عقايد بر رفتار تحقيقات قابل توجهي به عمل آمده است كه به آن اشاره ميكنيم:
چندي پيش خانمي كه قند خونش كاملاً طبيعي به نظر ميرسيد به دلايلي تصور ميكرد كه به بيماري ديابت مبتلا شده است به همين دليل تمام اعضاي بدنش به تدريج در جهت به وجود آمدن شرايط اين بيماري تغيير كرد در واقع عقيدهاش به حقيقت پيوست.
نرمن كازينز : كه اثرات عقيده را در درمان بيماريها تجربه كرده است مينويسد: «دارو براي درمان، هميشه ضروري نيست. بلكه آنچه هميشه مورد نياز است، عقيده و ايمان است».
سرفصل يازدهم : شش عقيده ويژه قهرمانان
?همه چيز بر وفق مراد است. افرادي كه در زندگي موفقيتهاي درخشاني بدست آوردهاند معتقدند كه همه چيز در جهان به كام آنهاست و به هيچ وجه به عدم امكان كاري نميانديشند.
?شكست هرگز وجود ندارد. مردم موفق معتقدند شكست وجود ندار، در فرهنگ نامة افراد موفق، واژه شكست وجود ندارد و به جاي آن لغت نتيجه قرار گرفته است.
?مسئوليت هر اتفاقي را در زندگي به گردن بگيريد. مردان موفق مسئوليت كارها را خود بر عهده ميگيرند. اين هم وجه مشترك ديگري از افراد موفق و رهبران بزرگ است.
?مردم بزرگترين عامل پيشرفت هستند: افرادي كه در زندگي خود نتايج فوقالعادهاي به دست آوردهاند و مردم دنيا آنان را به ديدة احترام مينگرند همواره داراي حس وحدت و يگانگي هستند و رمز موفقيتشان تشكيل يك تيم موفق و همكاري با يكدگر است.
?كار يك بازي است: يكي از راههاي موفقيت آن است كه بين آنچه دوست داريد و آنچه انجام ميدهيد يگانگي به وجود آوريد. پيكاسو معتقد بود كه استراحتش هنگام كار كردن است و بيكاري و صرفاً سرگرم كردن مراجعين او را خسته ميكند.
?قدرت پايداري: بدون پايداري هيچ موفقيتي به دست نميآيد. افراد موفق در هر رشته لزوماً قويترين، سريعترين، بهترين و با هوشترين آنان نيستند بلكه پايدارترين افرادند. پايداري نسبت به هدف و تعقيب بيوقفه آن رمز موفقيت است.
سرفصل دوازدهم : استراتژي
براي اينكه در زندگي به نتيجه مطلوبي برسيم بايد نحوة تفكر و رفتارمان را سازمان دهيم ما اين سازماندهي را استراتژي ميناميم. براي شناخت استراتژي انسان بايد بين آنها و تجربهشان ارتباط برقرار كنيد.
اگر به دستگاه كامپيوتر كُد صحيح را بدهيد ولي آن را نامرتب تايپ كنيد. نتيجه نخواهيد گرفت. اغلب ما در زندگي چنين اشتباهي ميكنيم زيرا سعي ميكنيم با استفاده از استراتژي خود ديگري را به حركت درآوريم در صورتي كه در ارتباط با هر كس استراتژي خاص خودش رابايد مورد استفاده قرار داد. تا تصاوير ذهني مناسب در نظرش مجسم شده واكنش مناسبي از خود نشان بدهد.
زير مجموعه سرفصل دوازدهم : استراتژي عشق و محبت
آيا عشق و محبت هم مانند هر چيز ديگري تاكتيك داري؟ آري. براي آنكه بدانيم چگونه فردي احساس ميكند كه ديگران دوستش دارند بايد با يادآوري لحظات خوش عشق و محبت، او را به نحوي در ارتباط با تجسمات روحياش قرار داده سپس با پرسش و تحقيق استراتژي او را تشخيص دهيم. براي مثال اگر شرايط زيستي بوقلمون مورد بررسي قرار گيرد مشاهده خواهد شد كه بوقلمون ماده، فقط توسط محرك حسي خاصي از جوجهاش پرستاري و مواظبت ميكند و وظيفة مادري را انجام ميدهد و آن شنيدن صداي جيك جيك جوجهاش است و اگر به هر دليلي اين صدا قطع شود يا جوجهاش را رها ميكند و يا آنرا ميكشد. بنابر اين رابطه مادري بوقلمون با جوجهاش فقط با اين صدا به وجود ميآيد و احساسات ديگر از قبيل بوييدن. ديدن و يا لمس كردن نقشي در آن ندارد.
سرفصل سيزدهم : جادوي رابطه و صميميت
رابطه باديگران با آنكه نيرومندترين وسيله در دنيا به شمار ميرود به دست آوردنش بسيار آسان است و شما قبلاً تا حدودي در اين زمينه مهارت پيدا كردهايد. مثلاً، اگر از شما تقاضا كنيم كه به پاركي برويد و با شخصي آشنا شويد و با او رابطه برقرار كنيد به راحتي ميتوانيد اين كار را انجام دهيد زيرا در بسياري از اوقات زندگي خود چنين ارتباطي داشتهايد. براي اينكه با دقت بيشتري به ديگران رابطه برقرار كنيم بايد آن را دقيقاً مورد بررسي قرار دهيم.
زير مجموعه سرفصل سيزدهم : فن گسترش صميميت و مردم داري
موفقترين افراد جامعه ابزاري نيرومند در اختيار دارند و آن فن گسترش رابطه و صميميت است. اين گونه افراد هر كسي را كه ملاقات كنند، در مدتي كوتاه با او همدل ميشوند.
اگر به ملاقات دكتر ميلتون اريكسون روانشناس معروف برويد يكي از شيوههايي كه براي ايجاد رابطه استفاده ميكند آن است كه در مقابلتان مثل شما بنشيند سعي كند همگام با شما نفس بكشد و لحن صدايتان را تقليد كند. اين عمل موجب ميشود كه احساس كنيد در تمام موارد به شما شباهت دارد و در نتيجه در ذهن خود احساس احترام، اعتماد و آسودگي ميكنيد.
سرفصل چهاردهم : موفقيت خود را تضمين كنيد
وقتي به پرچم كشورتان نگاه ميكنيد چه احساسي به شما دست ميدهد؟
در مثال پرچم با مشاهده كردن علايم، محرك حسي خاصي را برانگيختهايم تا پيام را به مغز مخابره كند و آن احساسات ايجاد شد. براي هر حالتي محركي خاص وجود دارد. دنياي ما پر از محركهاي حسي است كه تأثير برخي از آنها عميق و برخي ديگر سطحي است در حقيقت دنياي ما سرشار از محركهايي است كه ما در برابر آنها واكنش نشان ميدهيم.
زير مجموعه سرفصل چهاردهم : چطور ميتوان يك محرك منفي را ازميان برد
اگر اصابت ضربهاي غيرارادي به بازويتان احساس نامطلوبي در شما به وجود آورد، براي آنكه دچار احساس ناراحتي نشويد بايد بكوشيد تا لحظات خوش زندگي خود را به ياد آوريد و هنگامي كه دراوج چنين احساسي به سر ميبريد مانند آن زمان بنشينيد صحبت كنيد و كارهاي ديگر راانجام دهيد. آن گاه چند ضربه به همان نقطه از بازوي خود فرود آوريد.
مطمئن باشيد كه از آن پس اصابت هر ضربهاي به بازوي شما به طور غير ارادي پيامآور شادماني خواهد بود.
سرفصل پانزدهم : چهارچوبهاي ذهني
همان طور كه پيش از اين متذكر شديم، افراد مختلف در مقابل رويدادهاي زندگي برداشتهاي كاملاً متفاوتي دارند. چارچوبهاي ذهني شبيه ارزشها و عقايد است و مانند يك صافي عمل ميكند و فقط وقايعي از جهان خارج كه از اين صافيها عبور ميكنند، مورد توجه ما قرار ميگيرد و در حقيقت به وسيله اين ابزار است كه ليوان را نيمه پر و نيمه خالي ميبينيم.
زير مجموعه سرفصل پانزدهم : حالات جاذبه و دافعه
يكي از ابتداييترين شيوههاي بهرهگيري از چارچوب ذهني استفاده از حالات جاذبه و دافعه افراد است كه نشان ميدهد انسان همواره در جهت جذب بعضي چيزها و دفع چيزهايي ديگر تلاش ميكند و به عبارت ديگر تمام رفتارهاي انسان در جهت به دست آوردن خوشي. موفقيت و آسايش است و يا در جهت از ميان بردن ناخوشي. عدم موفقيت يا رنج و عذاب است.
زير مجموعه سرفصل پانزدهم : با افراد مختلف جامعه نميتوان بايك زبان صحبت كرد.
اگر فرزند شما درس خوان است و شما به او بگوييد كه اگر نمرههاي خوبي نگيرد به دانشگاه راه نمييابد او را نصيحت نكرديد بلكه دشنام دادهايد زيرا يك دانشآموز ساعي و كوشا به هيچ وجه ميل ندارد بداند چه چيزي را از دست ميدهد بلكه دوست دارد بداند چه چيز رابه دست ميآورد.
اين گفته فقط دانشآموزي را به جنب و جوش مياندازد كه نسبت به درس بيتوجه است زيرا تنها انگيزهاي كه او را به تكاپو واميدارد اين است كه احساس كند چيزي را از دست ميدهد.
سرفصل شانزدهم : استدلال
بعضي افراد به اقتضاي نياز خود كاري را انجام ميدهند در صورتي كه عدهاي ديگر با توجه به امكانات خود حركت ميكنند. براي تحقيق در اين مورد ميتوانيد از مردم سؤال كنيد كه چرا چنين پيشهاي را براي خود انتخاب كردهاند و يا چرا چنين اتومبيلي را برگزيدهاند و به همين ترتيب براي همه چيز ميتوان چنين سؤالي را مطرح كرد و پاسخ آنرا مورد ارزيابي قرار داد اگر شخصي بگويد (تمام موقعيتها و امكانات موجود را بررسي كردم و اين شركت را براي كار، مناسب تشخيص دادم.) به اين معني است كه او براساس امكانات شغل خود را انتخاب كرده است امّا اگر شخصي بگويد: (من چون هيچ راه ديگري نداشتم اين شغل را انتخاب كردم، زيرا مجبور بودم كاري داشته باشم و حرفة ديگري هم در دسترسم نبود.) به اين معني است كه شغل خود را بر اساس نياز انتخاب كرده است. بعضي از افراد با توجه به نيازشان واكنش نشان ميدهند و برخي ديگر با توجه به امكاناتشان به تكاپو درميآيند.
زير مجموعه سرفصل شانزدهم : چهارچوب مرجع
اين چهارچوب ذهني نشان ميدهد كه چگونه انسان كارهاي خود را ارزيابي و توجيه ميكند.
بعضي افراد كارهايشان را در ضمير خويش ارزيابي ميكنند، در حالي كه كساني ديگر آن را در دنياي برون و با واكنش ديگران مورد ارزيابي قرار ميدهند.
براي اينكه بدانيد اشخاص براي بررسي كارشان از دنياي درون استفاده ميكنند ويا دنياي برون بايد به تحقيق بپردازيد و از آنان بپرسيد كه چطور تشخيص ميدهند كه كارشنان را خوب انجام دادهاند.
روش ايدهآل براي ارزيابي كارها آن است كه انسان با توجه به شرايط خاص در بعضي موارد كارهاي خود را با عقايد ديگران ارزيابي كند و در مواردي ديگر فقط با استفاده از نظريات خود به اين كار بپردازد.
زير مجموعه سرفصل شانزدهم : نحوه متقاعد كردن ديگران
اين چهارچوب ذهني نشان ميدهد به طور كلي انسان تحت شرايطي موضوعي را باور ميكند. براي باور كردن موضوعي، چند حس از حواس پنجگانه بايد متأثر شوند تا يك سري تجسمات در ذهن به وجود آيد.
براي آنكه مشخص شود كدام يك از حواس مورد استفاده قرار ميگيرند بايد سؤالاتي را مطرح كنيم. مثلاً ميتوانيد از فردي بپرسيد كه از كجا ميداند همكارش كار خود را درست انجام داده است؟ آيا بايد كاركردنش را ببيند، در مورد آن چيزي بشنود، در كنار او آن كار را انجا دهد، يا دربارة كارش چيزي بخواند، با چنين پرسشهايي متوجه خواهيد شد كه براي اينكه او چيزي را باور كند كدام يك از حواسش را مورد استفاده قرار ميدهد.
زير مجموعه سرفصل شانزدهم : تشابه يا تفاوت
اين چهارچوب ذهني نشان ميدهد دنيا براي آدمي چه مفهومي دارد، و او از چه زاويهاي به اين دنيا مينگرد و از آن تجربه مياندوزد.
به طور كلي براي كسب تجربه و ارتباط انسان با دنياي خارج دو روش كاملاً متفاوت وجود دارد. بعضي از افراد براي مقايسه صفات مشترك را در نظر ميگيرند در صورتي كه افراد ديگر به تفاوت آنها توجه دارند.
براي مثال: اگر من سه سكه را كه از نظر ارزش با هم متفاوتند از جيب خود بيرون آورم و در كنار يكديگر بگذارم و از افراد مختلف دربارة ارتباط سكهها بپرسم، جوابهاي كاملاً متفاوتي خواهم شنيد زيرا پاسخ آنها بستگي به اين دارد كه از زاوية تشابه به سكهها بنگرند، يا به تفاوت آنها توجه كنند اصولاً شماري از مردم به يكسان بودن چيزها توجه دارند. عدهاي ديگر به هر سكه نگاه ميكنند و ميگويند كه اين سكهها كمترين ارتباطي با هم ندارند.
زير مجموعه سرفصل شانزدهم : دقّّت و توجّه
چهار چوب ذهني دقّت و توجّه روشن ميكند كه چگونه مردم به ديگران نشان ميدهند كه به حرفهايشان توجّه دارند و برايشان ارزش قايلند. انسان معمولاً يا در ضمير خويش به كارهاي خود ميانديشند يا حرفها و كارهاي ديگران را مورد توجه قرار ميدهد.
بعضي از افراد به آنچه در زندگي خودشان مؤثر است توجه دارند اين گونه افراد دحتي اگر در مقابلتان نشسته باشند و ظاهراً به حرفهايتان گوش كنند در ذهن خويش به كارهاي خود فكر ميكنند.
شما ميتوانيد چنين افرادي را به سادگي بشناسيد زيرا معمولاً خود را به تدريج عقب كشيده و به جاي اينكه مستقيماً به شما نگاه كنند چشم به جهت گيري ميدوزند و حتي نميخواهند وانمود كنند كه به حرفهاي شما توجّه دارند و براي آن احترام قايلند.
پايان
17/7/1389