دارند. )) او تاکید می کند که تحصیلات ، زن یا مرد بودن ، قدرت بدنی ، هوش ، داشتن آشنا در میان مقامات ، هیچ کدام به اندازه ی این باور اهمیت ندارد. نتیجه ی تحقیقات وسیع وی بر روی افراد کاملا ً موفق ، این امر بدیهی است که خودباوری مهم ترین اصل است.
خود را در حال رفع مانع تصور کنیدحتی زمانی که از مانع پیش رویتان کاملا ً می ترسید ، هنوز این قدرت را دارید که تصور کنید زندگی بدون آن مانع چگونه خواهد بود. تصور کنید که این مشکل زندگی تان رفع شده ، شما بر آن غلبه کرده اید. وه ! فقط تصورش را بکنید ! زندگی بدون آن چگونه خواهد بود ؟ شما چگونه خواهید بود ؟
طوری رفتار کنید که گویی بر مشکل غلبه کرده اید
هنگامی که تصور سخنرانی در آن همایش را می کردید ، در واقع برای خودتان طرحی ریختید و آن را تعقیب کردید. این کار به مغز در همسو کردن رفتار شما در جهتی خاص کمک می کند. بنابراین یک روز به محل همایش می روید ، شجاعانه از در ورودی سالن می گذرید و پشت تریبون قرار می گیرید. به رغم احساس درونی تان سعی می کنید نقش یک سخنران مبتدی خونسرد ، بدون اضطراب و منظم را بازی کنید. در این جا نمی خواهید خودتان را شخص مهمی نشان دهید ؛ فقط می خواهید ثابت کنید که توانایی انجام دادن آن را دارید و اضطراب شما را شکست نخواهد داد. اکنون برای مبارزه آماده اید. راه را هم درست آمده اید.
اگر به همین شیوه فکر کنید ، یعنی طوری رفتار کنید که گویی بیش از آن چه که احساس می کنید ، اعتماد به نفس دارید ، یک روز ( شاید در اولین روز ! ) از میزان اعتماد به نفس خود تعجب خواهید کرد. خواهید دید که رای حضور در گردهمایی ها و سخنرانی برای جمع ، اشتیاق و هیجان خاصی دارید و در واقع منتظرید که به جایگاه سخنران بروید. (هر چند احتمالا ً هنوز کمی اضطراب دارید)
جایی که در بین راه ، این ترس در شما از بین خواهد رفت. شما رسما ً به یک سخنران توانا تبدیل خواهید شد. این مانع نیز از سر راهتان برداشته شده است.
فصل سوم
برنامه ریز خودتان باشید
نقشه های بزرگ بکش ، امیدت را از دست نده و شروع به کار کن.
گوش دادن به توصیف زندگی از زبان دیگران کار آسانی است ، بسیار آسان !
بعضی ها فکر می کنند تمام عمرشان را صرف انجام دادن کاری می کنند که دیگران به آنها دیکته می کنند. با این فکر شاید خیلی از کارها به درستی انجام شود اما الزاما ً منجر به ایجاد توازن در شخص نمی شود ، مگر آن که فرد از درون احساس رضایت کند.
تعیین برنامه برای خود شاید کمی دشوار باشد. این کار ممکن است به معنای گفتن نه های بیشتری باشد. همچنین شاید لازم باشد کمی هنر غیر متعهد شدن یا کندن از کارهایی را که اکنون ، بر اساس بینش جدیدتان از زندگی متوازن ، انجام دادنشان را مغایر با میل باطنی خود می بینید ، تمرین کنید. شاید برای انجام دادن این کار ، مجبور شوید با چالش هایی دست و پنچه نرم کنید که در نگاه اول ، بسیار سخت یا حتی ترسناک به نظر می اید ، اما مطمئن باشید اجرای موفق برنامه ها معانی بسیار مفیدی را از زندگی ، برایتان به ارمغان خواهد آورد.
برای کسب مهارت در برنامه ریزی روزانه ، باید اظهاریه ی توازن شخصی خود را محور قرار دهید و فعالیت هایی را انتخاب کنید که شما را در مسیر درست به پیش می برند. از آنجا که عمل کردن به این گفته ، مشکل تر از آن است که به نظر می رسد
● آیا واقعا ً می خواهم این کار را انجام دهم؟ اگر می خواهید ، پس حتما ً آن را انجام دهید!
● آیا انجام دادن این کار فوریت دارد یا باید حتما ً انجام شود ؟ اگر فوریت دارد ، پس حتما ً آن را انجام دهید !
● آیا می توانم انجام دادن آن را به فرد دیگری بسپارم؟ اگر می توانید ، پس همین کار را بکنید!
● آیا می توانم کمی انعطاف داشته باشم ؟ شاید بتوانم انجام دادن آن را به زمان دیگری موکول کنم تا بتوانم امروز آنچه را که واقعا ً دلم می خواهد ، انجام دهم . اگر پاسخ آری است ، پس انجام دادن آن را به تعویق بیندازید ، تعویق ، تعویق !
● آیا واقعا ً مجبور به انجام دادن آنم ، یا فقط فکر می کنم که مجبورم آن را انجام دهم ؟ اگر درباره انجام دادن کاری که نمی خواهید آن را انجام دهید ، هرگونه شکی دارید ، درباره ی نحوه ی تصمیم گیری تان در مورد انجام دادن آن دوباره فکر کنید. اگر نتوانستید تردیدتان را از بین ببرید ، آن کار را انجام ندهید !
● آیا می توانم نحوه ی انجام دادن آن را در آینده تغییر دهم؟ اگر جوابتان آری است ، تغییرش دهید !
هفت روش برای بهبود برنامه ی کار شما
1. کار از راه دور یا کار در خانه
کار از راه دور ، نیاز به ایجاد فضای اداری برای تک تک افراد را کاهش می دهد ، باعث شادابی و ایجاد انگیزه ی بیشتر در کارکنان می شود ، و به شرکت ها این امکان را می دهد تا در نقاط مختلف کشور یا جهان نماینده داشته باشند.
2. کار نیمه وقت یا شراکتی
هر چند تبدیل کار تمام وقت به نیمه وقت همیشه به منزله ی یک انتخاب ممکن دسترس است ، نظریه کار شراکتی تا حدی تازه است. امروز برخی شرکت ها اجازه می دهند دو نفر ( در صورت داشتن شایستگی لازم ) به طور مشترک ، کاری را انجام دهند ، هرچند این هم نسبتا ً به ندرت پیش می آید.
3. از انعطاف در برنامه ی زمانی اداره استفاده کنید.
بنابراین اگر تغییر در برنامه ی شما باعث کار شما در بالاترین حد توان بشود ، کارفرما شاید از آن استقبال کند . آیا نیم ساعت دیر آمدن و نیم ساعت بیشتر کار کردن ، تغییر زیادی در زندگی تان ایجاد خواهد کرد ؟ یا اگر کار را زودتر شروع و زودتر نیز تمام کنید ، چنین تغییری حاصل خواهد شد ؟
4. تبدیل شدن به یک مشاور یا شروع یک کار
این کار نیز تبدیل به یک روند عظیم شده است. افرادی بیشتری از شرکت ها بیرون می آیند و اعلام می کنند (( دیگر هرگز به آن محیط برنخواهیم گشت )) این کار بیشتر مناسب شرکت های بزرگ است ، زیرا بسیاری از آنها ترجیح می دهند با مشاوران خارجی کار کنند. ما هم چنین به شنیدن این جمله عادت کرده ایم که (( خواسته ی من همیشه این بوده که برای خودم کار کنم . شاید حالا وقتش است. ))
5. دائم کار موقت داشته باشید
6. گردآوری مجموعه ای از شغل ها
به تعداد زیادی از مشتری هایمان بر اساس دو یا چند شغل مختلف ، زندگی کاری شان را بنا کرده اند. منظور ما فقط داشتن دو یا چند شغل ، آن گونه که مردم مدت هاست به آن خو کرده اند ، نیست. منظور این است که به طور جدی به دنبال دو یا چند شغل همزمان باشیم.
شاید آنهایی که فکر حرفه ای دارند ، این کار را نوعی بیمه بخوانند. داشتن چند کار همزمان ، اغلب به کارگیری فکر حرفه ای بیشتر را نیز موجب می شود. تعدادی از کارهای همزمان که دیده ایم عبارتند از : تدریس تاریخ / نشر روزنامه / کارشناس تزئینات داخلی منزل / تدریس زبان فرانسه ، روان شناس / نقاشی و برنامه ریزی رایانه / گویندگی داستان.
7. بازنشستگی
بسیاری از مردم به اندازه ی کافی پول دارند تا کاری را که دیگر علاقه ای به آن ندارند ، رها کنند و به کاری لذت بخش بپردازند ، اما به علت احساس گناه ، یا فشار جامعه این کار را نمی کنند. آنها یا دوست ندارند وقتی به مردم می گویند کار خود را رها کرده اند ، به آنها چپ چپ نگاه کنند یا این که از درست بودن آن مطمئن نیستند. آنها با خود فکر می کنند (( آیا رها کردن یک شغل تضمین شده دائمی کار معقولی است ؟ )) ، (( آیا خانواده و دوستان فکر خواهند کرد که او از عهده ی کارهایش برنمی آید ؟ ))
کاترین ، کارمند سابق اداره ی منابع انسانی ، بالاخره کار دولتی اش را رها کرد تا به رویایش درباره ی نوشتن یک کتاب جامه ی عمل بپوشاند. در نمونه ای دیگر ، آل بعد از سی سال کار به عنوان سرپرست مهندسان ، بازنشست شد و سپس عضو موسسه ی فن آوری ماساچوست گردید. او همراه پسر خوانده اش به کانادا و اروپا سفر کرد و آن قدر زنده ماند که داستانش را برای ما تعریف کرد !
انعطاف برنامه ی شما چه قدر است ؟
همیشه در حال تحول باشید. در این صورت است که به تکامل خواهید رسید.
در گذشته ، اوضاع طوری بود که می شد روی خیلی چیزها حساب کرد. اگر به طور منظم کار
می کردی ، کارت را خوب انجام می دادی ، و با کارفرما بحث نمی کردی ، می توانستی روی ترفیع ، افزایش منظم حقوق ، و هدیه گرفتن ساعت طلا هنگام بازنشستگی حساب باز کنی . روزگاری می دانستیم حتی اگر با همسرمان ( زیاد ) دعوا کنیم یا با فرزندانمان مشکل داشته باشیم ، باز هم به هر ترتیب زندگی مان طی خواهد شد و بچه ها بالاخره بزرگ خواهند شد و به هر نحوی شده در جایی مشغول کار خواهند شد. ما این طور زندگی کردیم ، پدر و مادرمان نیز همین طور ، و پدربزرگ و مادربزرگ هایمان نیز با این شیوه روزگار گذرانیده اند.
اما امروز همه چیز عوض شده ، این طور نیست ؟
چنین به نظر می رسد که ما با زندگی روزمره ی اطراف خود بیش از حد خو گرفته ایم .ما شاهد از هم پاشیدن لحظه به لحظه ی بسیاری از ازدواج ها ، ورزشکستگی شرکت های عظیم ، اعتیاد گسترده ی جوانان و بسیاری از مسائل بدیهی زندگی روزمره ایم که به ندرت به خود آمده و از خودمان می پرسیم (( آیا این روند روزی متوقف خواهدشد ؟ )) جواب این سوال این است : احتمالا ً نه . در واقع امروز برای کنترل و تنظیم امور ، گاهی مجبوریم از کنترل کردن دست برداریم. بر موجی که به راه افتاده ، سوار شوید و کمی برنامه خود را شل و انعطاف پذیر کنید. آنچه را که بر سر راهتان قرار میگرد ، بپذیرید ، سپس به مقابله اش بروید. با اتخاذ چنین روش هایی ، با وجود همه ی آشفتگی ها ، به پیش خواهید رفت.
به علت پر تحول و غیر قابل پیش بینی بودن این دنیا ، بهترین و موثرترین برنامه ها ، آنهایی است که به آسانی قابل تغییر و اصلاح باشد. آیا تا به حال این گفته ی معروف را شنیده اید که (( زندگی همان چیزی است که هنگام برنامه ریزی های آینده ، اتفاق می افتد؟ )) می بینید که این جمله چقدر در مورد دنیای امروز واقعیت دارد.
زندگی شخصی مانند یک بازی بدانیم که قوانین آن دائم در حال تغییر است. همیشه منتظر کارهای پیش بینی نشده و حوادث غیر مترقبه باشید.
چگونه می توان در این بازی برنده شد ؟ با تمرکز روی مراحل انجام کار به اندازه ی نتیجه ی پایانی آن و با پذیرش این واقعیت که از هدفی که انتخاب کرده اید اطلاع کافی دارید.
برای حفظ توازن در دنیای مدرن ، مجبوریم فقط با گنجاندن اهداف و طرح های عملیاتی مان در یک چارچوب انعظاف پذیر است که می توانیم از هر نظر ، زندگی خود را در دنیای کنونی کنترل کنیم. این کار مستلزم نظارت دائم ، ارزیابی ، تخمین ، و محاسبه ی ریسک ها و مخاطرات آن است.
روز انعطاف
بیایید قوای انعطاف پذیری مان را با تمرین مختصری که آن را روز انعطاف می نامیم هر کاری که انجام می دهید ، از خود انعطاف نشان دهید. بنرامه ی کارتان را تغییر دهید ، نقطه نظرتان را عوض کنید ، بی شِکوه و گلایه راه دیگری را در پیش گیرید. اگر دیگران با شما موافق نیستند ، پروژه ای طبق برنامه پیش نمی رود ، یا ریسک پشرفت کار خارج از روال معمول است ، اهمیتی ندهید ، جسارت و غرورتان را حفظ کنید. وقتی هیچ کاری از دستتان بر نمی آید ، کارها را به حال خودشان واگذارید.
هم چنان که روز ، پیش می رود ، تجارب خود را ثبت کنید و دقت کنید چه قدر اسان اندیشه ، طرح ها یا رفتارتان را در هر لحظه که انعطاف از خود نشان داده اید ، تغییر می دهید ، یا چه قدر مقاومت کرده اید یا مطلقا ً مخالفت کرده اید.
کارتان را چگونه انجام دادید ؟ آیا احساس کردید به آسانی پیش می روید ، طرح هایتان را تعدیل و افکارتان را تغییر می دهید؟
● وقتی با یک چالش بزرگ رو به رو می شوند ، اغلب خود را گرفتار جزئیات حساس می کنند ، که نتیجه ، فلج شدن قدرت تجزیه و تحلیل ، توقف فعالیت و انسداد عمده در کار است.
به منظور (( رها ساختن )) خود ، تصویر بزرگ خیالی را در ذهنتان بشکنید و فشار وارده را آزاد کنید. لازم نیست همه چیز را فورا ً انجام دهید . چینی ها یک ضرب المثل دارند که می گوید :
(( سفر هزار کیلومتری فقط با یک گام شروع می شود )) . هر بار با یک گام شروع کنید وگام به گام پیش روید.
● هرگز نگران نرسیدن به کمال نباشید. نشانه های بیماری کمال گرایی عبارت است از خستگی جسمی و روانی ، سردرد ، ناکامی ، عزت نفس اندک ، و روابط ضعیف با دیگران.
فصل پنچم
ارتباط عاقلانه
اصول بنیادین ارتباط خوب
به کمک برخی اصول بنیادین ، ارتباط شما می تواند به آسانی جریان یابد و نتایجی به بار آورد که برای همه مفید است.
1. هرگز سرزنش ، متهم ، و بدگویی نکنید.
غیر موثر : شما هرگز این جا را تمیز و مرتب نمی کنید . آدم کثیفی هستید. چرا همیشه همه چیز را می گذاری تا من انجام بدهم ؟
موثر : بیا فکر کنیم چطور می توانیم خانه را تمیزتر نگه داریم. وقتی می بینم لباس هایمان دور و اطراف پراکنده است ، معذب می شوم.
2. ترس را از خود دور کنید
رئیس اداره ناگهان یک دنیا کار جدید روی میز کارتان می ریزد و از شما می خواهد آن را فورا ً تمام کنید. نه تنها تسهیلاتی و نه انتقای برای دریافت اعتراض شما وجود دارد . چاره ای جز انجام دادن کار ندارید.
به نظر شما آقای رئیس مرد زبان نفهمی است که باید غاز بچراند ، درست است ؟
اما شاید جریان از قرار دیگری است ! آقای رئیس از رئیس خودش بسیار حساب می برد ، یا شاید او در پست جدید ، در مقام ناظر ، نسبتا ً تازه کار است . به هر دلیلی ، منطقی یا غیر منطقی ، رئیس شما نیز باید در خفا از شما ترسیده باشد ؛ ترس از این که مبادا شما با سرعت کافی به درخواست وی واکنش نشان ندهید ، یا این که مطلقا ً درخواست وی را رد کنید. ترس ها و نگرانی های رئیس را از او دور کنید.
واکنش غیر موثر : (( مریضم و از این که تمام وقت دور و برم پر از آت و آشغال است ، خسته شده ام . می توانید این کار را خودتان پیش ببرید ! من کارهای بهتری برای پر کردن وقتم دارم . ))
واکنش موثر : (( می توانم فورا ً روی این موضوع کار کنم . البته با مشورت با شما نیاز دارم ؛ آیا می توانم کارهای دیگرم را کنار بگذارم ؟ یا کارهای امروز را تمام کنم و فردا صبح کار جدید را شروع کنم ؟ نظر شما چیست ؟
آنچه در این جا موثر است این است که به گونه ای واکنش نشان دهیم که ترس طرف دیگر قضیه تسکین یابد.
3. هرگز تسلیم نشوید ، هرگز !
بسیاری از از ما خیلی زود از دیدگاهمان دست می کشیم ، پاسخ نه به سوالات می دهیم ، و اجازه می دهیم عاقبت بحثمان به نگرانی ، استدلال ، یا واکنش احساسی دیگران ختم شود.
معلم ها و دانش آموزان می خواهند ساکت باشند و دقت کنند. وقتی از والدینمان توضیح می خواهیم که چرا باید چنین کاری را انجام دهیم ، در جواب فقط می گویند (( زیرا من این را گفتم ، دلیلش همین است و بس !
چنان رفتار کنید که گویی ماموریت شما حفظ و تداوم یک گفت و گوست ، اهمیتی ندارد که عواقب آن چه باشد . تسلیم نشوید ؛ (( که این طور ! بیش از این حاضر نیستم درباره ی آن صبحت کنم . ))
با وجود این گاهی تسلیم شدن خوب است
همان طور که قبلا ً گفتیم هیچ چیز کامل نیست. اگر چه بسیاری از ما در ارتباطاتمان خیلی زود تسلیم می شویم و از ادامه ی بحث دست می کشیم ، اما گاهی تسلیم شدن معقول و معنادار است.
فصل ششم
زمان به منزله ی یک متحد
نگرش خود را نسبت به زمان بیازمایید
آیا زمان شما را کنترل می کند ، یا شما زمان را ؟ به اظهارات زیر که در مورد زمان است ، توجه کنید. کدام یک به نگرش و سبک زندگی شما نزدیک تر است ؟
1. هیچ وقت به اندازه ی کافی وقت وجود ندارد. از آغاز روز تا هنگام رفتن به بستر در شب ، مدام در تقلا و دوندگی ام و هرگز وقت کافی ندارم.
2. همیشه همزمان چند کار دارم که باید آنها را با هم انجام بدهم. وقتی مشغول صرف نهارم ، گزارش ها را مرور می کنم ، تلفن می زنم و به تلفن جواب می دهم
3. ای کاش می توانستم برای خودم هم کمی وقت داشته باشم. اما همیشه سر ِ کار ، خانواده یا دوستان به خاطر بعضی کارهای نسبتا ً فوری و ضروری تماس می گیرند . درست مثل یک راننده ی آمبولانس ! راه گریزی به نظرم نمی رسد.
4. همیشه دیر می رسم . هر قدر هم تلاش می کنم نمی توانم به موقع از خانه خارج شودم همیشه قبل از ترک منزل متوجه دو سه چیز کوچک می شوم که راهم را سد می کنند و بیش از حد معقول وقتم را می گیرند.
5. آن قدر وقت اضافی دارم که نمی دانم با آن چه کار بکنم. الان بیکارم و فقط به آگهی های استخدام نگاه می کنم و شرح سوابق شغلی ام را به جاهای مختلف پست می کنم ، شاید کاری پیدا کنم. جز این کار ، تمام روز را بیکارم. چه کار باید بکنم؟ واقعا ً کلافه شده ام.
درباره ی نگرش ها و طرز برخوردمان با مسئله ی زمان صحبت می کنیم. این طور نیست ؟ نگرانی ها و تشویش های مردم ناشی از تصمیم هایی است که درباره ی کارهای لازم الاجرا و نیز کارهای اجتناب ناپذیر می گیرند. زمان به تنهایی ربطی به این تشویش ها و نگرانی ها ندارد.
مسائل زمانی
حال به مسائل زمانی خودتان نگاه بیندازید. برداشت شما از زمان و رابطه تان با آن چیست؟
به راه حل هایی که ممکن است به مسائل زمانی شما مربوط شود ، توجه کنید.
1. از آدم های محفل نشین دوری کنید. تا حد امکان فقط در مواقع ضروری در جلسه ها و محافل شرکت کنید.
2. کارهایتان را دسته بندی کنید.
3. نماینده داشته باشید ، لازم نیست همه ی کارها را خودتان انجام دهید.
4. میز کار و اتاق کارتان را مرتب و منظم نگه دارید . کاغذهای باطله و مطالب خواندنی قدیمی را دور بریزید.
5. از فهرست های کارهای لازم الاجرای روزانه یا هفتگی استفاده کنید. اولویت های کاریتان
( اول ، دوم ، سوم و … ) را با ماژیک های رنگی مشخص کنید.
6. تا اندازه ای حریم خصوصی خود را حفظ کنید. وقتی در منزل یا سر کار هستید و در چیزی تمرکز و تامل می کنید ، تلفن را قطع کنید ، روی در اتاق تابلو لطفا ً مزاحم نشوید را نصب کنید و رادیو و تلویزیون را خاموش کنید.
7. مدت زمان کارهایتان را ثبت کنید. هرچند وقت یکبار میزان استفاده ی موثر از وقت خود را ارزیابی کنید.
8. برای خود و دیگران ضرب الاجل تعیین کنید. وقتی وظایفمان را در یک چارچوب زمانی قرار دهیم ، استفاده ی موثرتری از زمان می کنیم.
گوش مفت
هرکس دوستانی دارد که با او تماس می گیرند و آن قدر حرف می زنند که گویی خیال ندارند گوشی تلفن را بگذارند. برای گریز از این مخمصه :
● فورا ً بگویید (( خداحافظ ، باید قطع کنم )) . بیش از حد ساده به نظر می رسد ، اما باور کنید خیلی موثر است.
● با گفتن (( ببخشید ، باید قطع کنم ، چون کس دیگری هم پشت خط منتظر است )) به مکالمه پایان دهید.
● هرگز به افراد وراج تلفن نزنید.
● هنگام مکالمه تلفن را قطع کنید.
● پیام ها را با دستگاه پیام گیر بشنوید . فقط وقتی واقعا ً تمایل دارید ، گوشی تلفن را بردارید.
● حقیقت را بگویید : (( خداحافظ ، می خواهم گوشی را بگذارم. ))
تعداد جلسات کمتر یعنی بهره مندی از وقت بیشتر
در اینجا چند پیشنهاد برای جلوگیری از تداخل جلستان با کار واقعی تان ارائه شده است :
● جلسات را در پایان روز ، به ویژه روز کاری آخر هفته تشکیل دهید. همه دوست دارند جلسات سریع تر تمام شود و تمایل زیادی به طفره رفتن و گریز از موضوعات مربوط به جلسه و سخن فرسایی درباره ی تمام جنبه های یک مسئله یا راه حل های آن ندارند.
● در جلسات همه را سرپا نگه دارید. مردم مایل نیستند مدرت زیادی سرپا بایستند ، مگر این که مجبور باشند.
● در بخش هایی از جلسه شرکت کنید ، نه در تمام بخش های آن . در برخی جلسات ممکن است فقط برخی موضوعات به شما مربوط شود ، در واقع سایر موضوعات شما را با موضوعات کاری گسترده تری درگیر می کند. اگر می توانید پیش گویی کنید که کدام بخش از جلسه شخصا ً به شما مربوط می شود ، طوری برنامه ریزی کنید که فقط برای همان بخش در جلسه حاضر شوید.
● جلسات و ملاقات هایتان را بلافاصله پشت سر هم قرار دهید. ما همواره از این روش استفاده
می کنیم و همیشه تاثیر آن شگفت آور است . وقتی یک جلسه را درست بعد از جلسه ی دیگری در برنامه می گذارید ، مجبورید فورا ً به اصل موضوع بپردازید. به این ترتیب بهسرعت یاد
می گیرد.
● فورا ً قضیه را حل و فصل کنید. گاهی کسی می خواهد درباره ی موضوعی که فورا ً قابل حل و فصل است با شما جلسه ای داشته باشد. وقتی کسی به هر دلیلی از مشا درخواست می کند جلسه ای با او داشته باشید فورا ً قضیه را حل و فصل کنید. اغلب می توانید با پنج یا ده دقیقه صحبت ، مسائلی را حل کنید که ممکن بود به یک جلسه ی یک یا دو ساعته منتهی شود.