مقدمه : الحمدلله الاول فلا شىء قبله، و الآخر فلا شىء بعده، و الظاهر فلا شىء فوقه، والباطن فلا شىء دونه، (1) و الصلاة و السلام على رسوله وآله الطاهرين. اصولا هر آنچه در جامعه بشرى از ارزش و اهميت والايى برخوردار است،انديشهاى است كه ريشه در اعتقادات، سنتها وباورهاى مردم دارد و در بين سايرجوامع زبانزد عام و خاص است.آنچه موضوع بحث و مشترك بين تمامى جوامع است، مهماندارى است، كه اززمانهاى بسيار دور و در ميان تمام ملل و اقوام مختلف وجود داشته است و همهانسانها با هر خصوصيت و تيره و نژادى، در هر منطقه دنيا كه زندگى مىكنند، اينخصيصه را در جان و دلشان ثبت كرده و اين كار پسنديده را ارج مىنهند و به آن عملمىكنند.
اين خصلتبسيار خوب و نيك، با ظهور دين مقدس اسلام در بين جوامع و پذيرشآن از طرف مردم براى هميشه ثبت و جاودانى شد و دين مبين اسلام، اين خصلت نيكرا تاييد و بر آن تاكيد كرد.
آداب و چگونگى پذيرايى از مهمان در جوامع متعدد، مختلف است و در هرجامعهاى به نوعى، از مهمان پذيرايى مىكنند كه بعضى از آن مطابق شرع مقدس اسلاماست و برخى ديگر مخالف با فرمانهاى انسانساز الهى است.
از باب نمونه، در بعضى از جوامع غير اسلامى بهترين پذيرايى از مهمان، اين استكه جام شرابى را به وى تعارف كنند و او نيز براى قدردانى از ميزبان جام را سر بكشد،كه اينگونه پذيرايى از نظر اسلام مردود، بلكه حرام است.
خداوند تبارك و تعالى براى مهمان و ميزبان ارزش زيادى قايلشده و براى آنهاپاداشهاى بسيار زيادى در نظر گرفته است; هم براى مهمان كه به خانه برادر دينىاشمىرود و با او ديدار كرده و در خانه او غذا مىخورد و هم براى ميزبان كه از او پذيرايىمىكند و غذا و امكانات رفاهى را در اختيار او قرار مىدهد اگر انسان بعد از انجامواجبات و ترك محرمات، جز مهماندارى عمل نيك ديگرى را انجام نداده باشد،خداوند بهواسطه همين عمل، او رابه بهشت مىبرد.
ما، در اين نوشتار با عنايتبه مطالب فوق و عجين شدن اين سنتحسنه با آيين نابو سرنوشتساز اسلام، به بحث و بررسى درباره آيين مهماندارى پرداخته و با بياناحاديث جذاب و نورانى و ذكر حكايات و لطيفههاى شيرين، مسايلى از قبيل فضيلتمهماندارى و ثمرات آن و همچنين وظايف مهمان و ميزبان و آداب مهمانى را بهطورمفصل بيان خواهيم كرد.
اميدواريم تمامى خانوادههاى عزيز و مهماندوستبا رعايت دستورهاى دين وعمل كردن به فرمانهاى اهل بيت اطهارعليهم السلام در مورد پذيرايى از مهمان، به ثمراتدنيوى و اخروى آن دستيابند و به اين وسيله دنيا و آخرت خود را آباد كنند.
بنده با اطمينان عرض مىكنم با يك بار خواندن اين كتاب، مجذوب آنخواهيد شد، زيرا محتواى آن پرده از سنتى زيبا و حسنه و رايج در بين هموطنان مابرمىدارد، كه متاسفانه تاكنون كسى در اينباره به تحقيق نپرداخته است.
از تمامى خوانندگان محترم و صاحبنظران عزيز انتظار دارم نظريات اصلاحىخويش را به نشانى ناشر ارسال دارند، تا در چاپهاى بعدى مورد توجه قرار گيرد. درپايان، از همسرم كه با تحمل سختىها و كمبودهاى زندگى، مرا در تاليف اين كتابيارى كرد، تشكر مىكنم. والحمدلله رب العالمين و العاقبة للمتقين.
تيرماه 1378
نورمراد محمدى
بخش اول: فضيلت مهماندارى
يكى از صفات بسيار پسنديده – كه اگر در هر فرد وجود داشته باشد،فضيلتى بزرگ محسوب مىشود – مهماندارى و مهماندوستى است.
تمامى پيامبران به اين صفت زيبا و پسنديده آراسته بودند و يكى ازصفات بارز آنان مهماندوستى بود. ما هيچ پيامبرى را سراغ نداريم كه ازمهمان روگردان بوده باشد.
بعضى از پيامبران اگر شب در منزل مهمان نداشتند، لب به غذا نمىزدند وگرسنه مىخوابيدند!
حكايت: ميزبانى حضرت ابراهيمعليه السلام
حضرت ابراهيمعليه السلام يكى از پيامبران عظيمالشان بود كه هيچوقتبدونمهمان غذا نمىخورد و لب به غذا نمىزد. از قضا روزى مهمان براىآن حضرت نرسيد و او گرسنه بود. از خانه به جستوجوى مهمانبيرون آمد. ديد در صحرا جماعتى در حال سفرند.
حضرت ابراهيمعليه السلام خود را به آنها كه پانزده نفر بودند، رساند و آنها را بهمهمانى دعوت كرد.
آنها گفتند: ما گروهى كارگر بيچاره هستيم. هر يك از ما اطفال و عيالزيادى داريم. هر گاه خود مهمان شويم، اهل و عيال ما گرسنه خواهند ماند.
حضرت ابراهيم فرمود: اجرت عملگى شما را نيز خواهم داد. به هر حالآنها را راضى كرد و به خانه آورد و مهمان نمود.
وقتى كارگران در ضيافتشركت كردند و اجرت هم گرفتند، با خودگفتند: حقيقتا دين ابراهيم بر حق است; زيرا مهمان مىكند و اجرت هممىپردازد.
در همان ساعت نزد حضرت ابراهيم ايمان آوردند و به سوى خانواده خودبرگشتند. (2) .
پذيرفتن دعوت مؤمنان
تمامى مؤمنان وظيفه دارند در حد توان، ديگران را به مهمانى دعوت كنندو اگر كسى آنها را به مهمانى دعوت كرد، بپذيرند; هرچند مسافت دور باشد ومشقت داشته باشد.
پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله مىفرمايد: به حاضران و غائبان امتم وصيتمىكنم: دعوت برادر مسلمان خود را اجابت كنند; حتى اگر مسافت آنپنج ميل باشد، چون اين عمل جزء ايمان شما است. (3) .
حضرت امام جعفر صادقعليه السلام مىفرمايد: يكى از حقوق مؤمن بر برادرمؤمنش اين است كه دعوت او را اجابت كند. (4) .
نپذيرفتن دعوت برادر مؤمن ظلم و پايمالكردن حق او است، در حالى كهاداى حقوق برادر مؤمن واجب است و انسان فرداى قيامتبايد جوابگوباشد.
رسولخداصلى الله عليه وآله مىفرمايد: اگر شخصى برادر دينىاش را به غذايى دعوتكند و او نپذيرد، در حق او ظلم كرده است. (5) .
وقتى كسى رسول گرامى اسلام را به مهمانى دعوت مىكرد، مىپذيرفت وبه مهمانى مىرفت; حتى اگر ميزبان او غيرمسلمان بود، و از اين راه مردم راارشاد مىكرد و به دين اسلام دعوت مىفرمود.
حكايت: دعوت به دين در مهمانى
در زمان رسولخداصلى الله عليه وآله در ميان مشركان شخصى به نام «عقبه» بود. وىمردى سخى و بلند نظر بود. هر وقت از سفر برمىگشت، سفره مفصلى ترتيبمىداد و دوستان و بستگانش را به مهمانى دعوت مىكرد. در همان حال كه درصف مشركان بود، دوست داشت پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله را مهمان كند.
او در مراجعت از يكى از مسافرتهايش، سفره گستردهاى ترتيب داد وجمعى از جمله رسولخداصلى الله عليه وآله را دعوت كرد.
دعوت شدگان به خانه او آمدند و كنار سفره غذا نشستند. پيامبر اكرمصلى الله عليه وآلهنيزوارد شد و كنار سفره نشست، ولى دستبه غذا نزد.
عقبه از حضرت پرسيد: چرا غذا ميل نمىفرماييد؟!
پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: من از غذاى تو نمىخورم، مگر اينكه به يكتايى خداوندو رسالت من گواهى دهى!
«عقبه» چون خيلى به آن حضرت علاقه داشت و نمىخواست كسىگرسنه از كنار سفره او برخيزد، به يكتايى خداوند عزوجل و رسالتپيامبر اكرمصلى الله عليه وآله گواهى داد و به اين ترتيب اسلام را قبول كرد. اما متاسفانهبهخاطر همنشين بد، از دين اسلام برگشت و مرتد شد و در جنگ احدبه هلاكت رسيد. (6) .
پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله فرمود: اگر مؤمنى مرا به [خوردن] شانه گوسفندىدعوت كند، دعوت او را اجابت مىكنم، چون اين عمل جزو ايمان است. (7) .
نشانه ايمان است
امام جعفر صادقعليه السلام مىفرمايد: از جمله چيزهايى كه رسولخداصلى الله عليه وآله بهفاطمه زهراعليها السلام، تعليم داد، اين بود: كسى كه به خدا و روز قيامت ايمان دارد،بايد مهمانش را اكرام كند. (8) .
وقتى انسان، اين موجود ضعيف آنقدر سخاوت داشته باشد كه همنوعانشرا دعوت كند و از حاصل دسترنجش به آنها بخوراند، خداوند تبارك و تعالىكه سخىترين بخشندگان است، چگونه فرداى قيامتبا مهمانانش رفتارخواهد كرد.
حكايت ملكشاه و روستايى
آوردهاند: روزى ملكشاه آلب ارسلان به شكار رفته بود. به دهى از نواحىنيشابور رسيد و گرسنگى بر وى غالب شد، مردى را ديد كه كشتخود را آبمىداد. نزديك رفت و پرسيد: اى روستايى! آيا آب ونان همراه دارى؟
كشاورز گفت: دارم، ولى نه براى تو!
سلطان گفت: ياوه مگوى! اگر دارى دو سه تا به من بده.
روستايى جواب داد: ياوه تو مىگويى كه به من مىگويى نان بده!
سلطان دانستسختى و درشتى در وى تاثير ندارد. از اين رو كارد خود رااز ميان باز كرد و گفت: اين را بگير و چند عدد نان بده.
روستايى گفت: به دكان طباخ ببر كه اگر من از سر كشتبروم و فرار كنم،از كجا مرا مىيابى؟!
سلطان گفت: اين كارد را به تو مىبخشم.
روستايى جواب داد: بهتر از اين چيزى ندارى كه به من ببخشى؟ يادست ازسر من بردارى؟!
سلطان ناراحتشد و خواستبرود. روستايى عنان اسب او را گرفتو بوسه داد و گفت: مرا ببخش، چون با تو شوخى مىكردم! او را فرود آوردو دويد جامى آب حاضر كرد و بره شير مستى را ذبح كرد. آتش افروختو كباب كرد و براى او حكايتهاى مضحك مىگفت وسلطان مىخنديد.
چون لشكر از دنبال او برسيد، روستايى دانست او سلطان است.سر در پيش افكند و به كار خود مشغول شد.
وقتى سلطان غذا خورد، به او گفت: بايد به درگاه ما بيايى تا حق تو رابه جاى آورم!
روستايى گفت: ما در عهد سلطان جهان آسودهايم و اينقدر خدمت،ارزش ندارد كسى مكافات آن كند و ما عادت نكردهايم از مهمان مزد بستانيم.
سلطان از آن سخن بسيار خوشش آمد و انتظار كشيد تا شايد روستايىبه خدمت او بيايد، اما خبرى نشد، روستايى بعدا هم به هيچ كس نگفتسلطان مهمان او بوده است. (9) .
ثواب مهماندارى نزد خدا
امام جعفر صادقعليه السلام مىفرمايد: هر كس مسلمانى را سير گرداند، جزپروردگار عالم هيچ يك از مردمان و فرشتگان مقرب و پيامبران نداننداجر و پاداش او در قيامت چقدر خواهد بود.
سپس فرمود: از جمله چيزهايى كه سبب آمرزش خواهد شد، سير كردنمسلمان گرسنه است. (10) .
حكايت مهماننوازى باديه نشين
ابوالحسن مىگويد: روزى جمعى با امام حسن مجتبىعليه السلام به حج مىرفتندو زاد و توشه آنها از پيش رفته بود. آنها گرسنه و تشنه شدند. ناگاه از دورخيمه كهنهاى را ديدند. به آنجا رفتند. زنى پير در آنجا نشسته بود. به اوسلام كردند.
زن باديه نشين پيش دويد و ايشان را اكرام كرد و گوسفندى بسته داشت.فورى آن را دوشيد و شيرش را پيش مهمانان آورد و گفت: اين شير رابنوشيدو گوسفند را ذبح كنيد و طعام سازيد. مهمانان چنان كردند و بعد از غذا بهپيرزن گفتند: ما از طايفه قريشيم. وقتى بازگرديم، بايد به نزد ما بيايى تاپاداش احسان تو را بدهيم. اين را گفتند و حركت كردند. شب كه شد، شوهرزن از صحرا آمد و گوسفند را نديد.
زن ماجرا را به او گفت. مرد خشمگين شد و گفت: در دنيا يك گوسفندداشتى و آن را به قومى دادى كه ايشان را نمىشناختى!
زن گفت: اگر ايشان را مىشناختم، بازرگان بودم، نه ميزبان. ميزبان آناست كه طعام به كسى دهد كه او را نشناسد.
بعد از چند روز، زن و شوهر از محنت فقر و فاقه به مدينه رفتند. پيرزنبه كوچهاى داخل شد. امام حسينعليه السلام كنار در منزل ايستاده بود. آن زنراشناخت و به او فرمود: اى زن! آيا مرا مىشناسى؟
زن گفت: نه.
حضرت فرمود: من آنم كه آن روز مرا به شير و گوسفند مهمان كردى.امام به او هزار گوسفند و هزار درهم بخشيد و او رانزد امام حسنعليه السلام برد.حضرت پرسيد: برادرم به تو چقدر كمك كرد؟
گفت: اينقدر گوسفند و درهم.
امام حسنعليه السلام دو برابر آن را به زن داد و او رابه نزد عبدالله جعفر فرستاد.او از زن پرسيد: ايشان به تو چقدر دادند؟
گفت: هريك اين مقدار گوسفند و درهم.
عبدالله دو هزار گوسفند و دو هزار درهم به او داد و گفت: اگر تو از اولبه نزد من مىآمدى، تو را مستغنى مىكردم.
آن زن و شوهر به خاطر يك گوسفند كه در دنيا داشتند و آن را براىمهمان ذبح كردند، با چهار هزار گوسفند و چهار هزار درهم بازگشتند. (11) .
انسان در مهماندارى و پذيرايى از مهمان نبايد خساستبه خرج دهد،بلكه در حد توان خود بايد پذيرايى كند، چون مهمان حبيب خدا است. خداىمتعال فرداى قيامتبه كسى كه عزيزش راخدمت كرده است، آنقدر نعمتمىدهد كه تمامى مردم حسرت حال او را مىخورند. در آن روز است كهانسان افسوس مىخورد اى كاش تمام اموالم را براى مهمان خرج مىكردم وتمام وقتم در پذيرايى از مهمان مىگذشت، تا الآن جزو زيانكاران نباشم.
مهماندارى در جوامع مختلف
مهماندارى و مهماننوازى يكى از صفات برجسته هر خانواده، شهر و ياكشور است، وقتى كسى مىخواهد از خوبىهاى شخصى ياد كند، مىگويد: آدممهماننوازى است و يا مىگويد: مردم فلان شهر، آدمهاى مهماندوستى هستندو از مهمان، خوب پذيرايى مىكنند.
مهماننوازى از سجاياى برجسته اخلاقى است و ملتهايى كه بهرهبيشترى از اين سجيه اخلاقى دارند، به آن مباهات و افتخار مىكنند.
يكى از صفات برجسته بتپرستان زمان جاهليت كه اسلام نيز آن راتاييد كرده و زبانزد خاص و عام بوده و هست، مهماندوستى و مهماندارى آنهاء;كبوده است; حتى بعضى از طوايف عرب شبها آتش در صحرا روشن مىكردندتا اگر غريبهاى وارد منطقهشان شد، آتش را ببيند و به مهمانى آنها برود.
اعراب به افرادى كه زياد براى آنها مهمان مىآمد صفاتى را نسبتمىدادند; مثلا مىگفتند: «فلانى كثير الرماد است» يعنى خاكستر خانهاش زياداست; كنايه از اين كه چون مهمانش زياد است، پخت و پز بسيار دارد و درنتيجه خاكستر خانهاش زياد است.
يا مىگفتند: فلانى حياط خانهاش در ندارد; كنايه از اينكه چون مهمانزياد به خانهاش رفت و آمد مىكند، گويا براى رفاه حال مهمانان، براىخانهاش در نگذاشته است.
يا مىگفتند: سگهاى خانه فلانى زيادند; كنايه از اينكه، چون پخت و پززياد دارد، سگها براى چرب كردن دندان به آنجا مىآيند.
اين قبيل اوصاف هنوز در بين آنها مرسوم است.
افراد غريبهاى كه از كشورهاى ديگر به مملكت ما سفر مىكنند و اينجارا با ممالك خود مقايسه مىكنند، يكى از صفات برجسته مردم كشوراسلامى ما را مهماننوازى مىدانند. آرى، ايرانيان چون از امامان خودسر مشق مىگيرند و به دستورهاى آنان عمل مىكنند، مهماننواز هستند.
در هيچ جاى كشور ما نمىتوان شهر، روستا و حتى خانوادهاى را پيدا كردكه از مهمان بدش بيايد. صائب تبريزى در اين باره چه زيبا سروده است:
خانهاى از خانه آيينه دارم پاكتر هر چه هر كس آورد، با خويش مهمانش كنم
خداوند تبارك و تعالى در حديث قدسى مىفرمايد: اى فرزند آدم!مالى كه در دست تو است، مال من است و تو هم بنده من هستى و مهمانى كهبراى تو مىرسد، فرستاده من است. اگر مال مرا از فرستادهام منع كنى، بهبهشت من اميد نداشته باش و نخواه تو را به بهشتببرم. (12) .
خانه من چون كمان پاك است از اسباب عيش پر درآرد ميهمان چون تير در كاشانهام
«صائب تبريزى».
متاسفانه در عصر ما كه عصر ماديگرى است، اين سنت انسانى چنانمحدود شده كه در بعضى از جوامع غربى تقريبا برچيده شده است. شنيدهايمهنگامى كه بعضى از آنها به كشورهاى اسلامى سفر مىكنند و گستردگىمهماندارى و مهماننوازى را كه هنوز در خانوادههاى اصيل اين مرز و بومبه صورت گرم و مملو از عواطف برقرار است مىبينند، شگفت زده مىشوندو با خود مىگويند چگونه ممكن است افرادى بهترين وسايل موجود در خانهو بهترين غذاهاى خود را براى پذيرايى از مهمانهايى كه اصلا آنها رانمىشناسند و يا گاهى با آنها ارتباط دارند، بگذارند.
عمل كردن به وصيت پيامبرصلى الله عليه وآله است
يكى از وصيتهاى پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله به حضرت علىعليه السلام اين بود:تو را وصيت مىكنم به خوب همسايهدارى و اكرام كردن مهمان و پذيرايىاز آنها. (13) .
وصيتهاى پيامبر گرامى اسلام بر دو گونه است: يكى سفارشها ووصيتهاى خصوصى است كه شامل حال ديگران نمىشود و فقط منحصر بهموضوع معينى است و ديگر وصيتهايى كه جنبه عمومى دارد كه شامل حالتمامى مؤمنان است و همه بايد به آن وصايا عمل كنند تا در دنيا و آخرتسعادتمند گردند.
يكى از مواردى كه پيامبرصلى الله عليه وآله وصيت كرده و جنبه عموميت دارد،مهماندارى است كه بارها حضرت على و فاطمهعليهما السلام را در جاهاى مختلف بهآن سفارش كرده است.
مذمتخانهاى كه مهمان در آن وارد نشود
اسلام خانهاى را كه مهمان داخل آن نمىشود و همچنين كسى را كهمهماندارى نمىكند و از مهمان فرارى است، مذمت كرده است.
يكى از فرقهاى اساسى انسان با موجودات ديگر اين است كه او همنوعانخويش را در غذا، مسكن و اموال خود شريك مىكند، ولى موجودات ديگرمثل حيوانات، همنوعان خود را فرارى مىدهند.
رسول گرامى اسلامصلى الله عليه وآله مىفرمايد: هر خانهاى كه مهمان در آن واردنمىشود، ملائكه نيز داخل آن نمىشوند. (14) .
ملائكه مايه رحمت الهى هستند و با ورود آنها نعمت نيز وارد مىشود.پس هر خانهاى كه ملائكه در آن نمىآيند، نعمت و بركت نيز از آن خانهبرداشته مىشود.
گويند: روزى حضرت اميرالمؤمنين علىعليه السلام ناراحت و غمگين بود. از اوعلت ناراحتى را سؤال كردند.
حضرت فرمود: هفت روز است مهمان وارد خانه من نشده است! (15) .
رسول گرامى اسلامصلى الله عليه وآله مىفرمايد: بدترين غذاها، غذايى است كه افراد سيربه آن دعوت شوند و افراد گرسنه از آن منع گردند. (16) .
پىنوشتها:
1) نهج البلاغه (ترجمه دكتر شهيدى) ، خ 96 : سپاس خداى را كه اول است و چيزى پيش از او نيست ،و آخر است و پس از او موجودى نيست . برتر است و ازاو بالاتر چيزى نيست ، نزديك است و از اونزديكتر چيزى نيست .
2) آثار و اشعار شيخ بهايى ، ص 157 ، با اندكى تصرف .
3) المحاسن ، ج 2 ، ص 180 .
4) همان ، ج 2 ، ص 179 .
5) قرب الاسناد ، ص 160 .
6) مجمع البيان ، ج 7 ، ص 166 .
7) المحاسن ، ج 2 ، ص 180 .
8) وسائلالشيعه ، ج 16 ، ب 40 ، ص460 .
9) جوامع الحكايات ، ص 211 ، با اندكى تصرف .
10) همان ، ص 305 .
11) جوامع الحكايات ، ص 213 ، با اندكى تصرف .
12) چهل حديث قدسى ، ح 35 .
13) بحارالانوار ، ج 74 ، ص 411 ، ح 22 .
14) جامع الاخبار ، ص 378 ، ح 1058 .
15) بحارالانوار ، ج 41 ، ص 28 ، ح 1 .
16) كنزالعمال ، ح 25881 .
بخش دوم: ثمرات مهماندارى
مهمانى و مهماندارى بركات بىشمارى دارد، از جمله ثمرات دنيوى واخروى. ثمرات دنيوى نصيب هر فردى اعم از مؤمن و غير مؤمن مىشود وهيچكس از ثمرات آن بىبهره نمىماند. اما ثمرات معنوى و اخروىمهماندارى مخصوص كسانى است كه نور ايمان و ولايت ائمه اطهارعليهم السلامقلبهاى آنها را منور كرده باشد.
ما مىتوانيم با عمل كردن به دستورهاى اسلام و سفارشهاىمعصومانعليهم السلام در مورد مهماندارى اين ثمرات را براى خود ذخيره كرده و دنياو آخرت خود را آباد سازيم.
ثمرات مهماندارى عبارتند از:
درخشش صورت
در روز قيامت هر كس هر عملى انجام داده باشد، اثر آن در چهره اونمايان خواهد شد و همه مردم او را از چهرهاش خواهند شناخت.
كسى كه در دنيا مهماننوازى كرده و مهماندوستبوده، در قيامتچهرهاش مانند ماه شب چهارده خواهد درخشيد و به وسيله آن وارد بهشتخواهد شد.
حضرت علىعليه السلام مىفرمايد: هيچ مؤمنى نيست كه مهمان را دوست داشتهباشد، مگر اينكه در روز قيامت وقتى از قبر بيرون آيد صورتش مانند ماهشب چهارده بدرخشد. كسانى كه او را مىبينند، مىگويند: آيا پيغمبر مرسلىاست كه اينقدر نورانىاست! اما در جواب آنها گفته مىشود: او پيغمبر و نبىنيست، بلكه مؤمنى است كه مهمان را دوست مىداشته و او را اكرام كردهاست و راهى براى او نيست جز اينكه داخل بهشتشود. (1) .
بخشيده شدن گناهان و نزول نعمت
معمولا اگر كسى برادر دينى خود را زياد دوست داشته باشد، دنبال فرصتىاست كه دوستى و محبتخود را به او ابراز كند.
يكى از راههاى ابراز علاقه انسانها به يكديگر هديه دادن است. هديهدادن به اين معنا است كه من از تو كينهاى در دل ندارم. تو در دل من جاىدارى و خطاهاى تو را بخشيدهام.
خداوند تبارك و تعالى هم اگر بندهاى را زياد دوست داشته باشدوبخواهد او را ببخشايد، تا با بار گناه وارد صحراى محشر نشود، از هر راهىاستفاده مىكند. يكى از اين راهها هديهاى است كه براى بنده خود مىفرستد;بهترين هديه از طرف خدا فرستادن مهمان است. مهمان هديهاى است كهاز طرف خدا مىآيد. هديه را بايد با جان و دل قبول واز آن خوب محافظتكرد و به آن رسيد.
پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله مىفرمايد: وقتى خداوند عزوجل خير بندهاى رابخواهد، هديهاى براى او مىفرستد.
بعضى از اصحاب پرسيدند: آن هديه چيست؟
فرمود: مهمان است، كه روزى خود را مىآورد و گناهان اهل آن خانه رابا خود مىبرد. (2) .
چه لطف و هديهاى از اين بالاتر كه انسان بهواسطه مهمان گناهانشآمرزيده شود و فرداى قيامتبدون گناه در محضر خدا حاضر شود.
متاسفانه خيلى از خانواده هايى كه از مهمان متنفرند، و از مهماندارىمىترسند، به اين خاطر است كه مىگويند: خرج ما زياد مىشود و بچههاى ماگرسنگى خواهند كشيد! و حال آنكه طبق روايات، مهمان علاوه بر اينكهسربار صاحبخانه نيست، بلكه روزى خود و آن خانواده را به همراه مىآوردو گناهان آن خانواده بهواسطه مهمان بخشيده مىشود.
حضرت علىعليه السلام مىفرمايد: هيچ مؤمنى نيست كه صداى پاى مهمان رابشنود و بهواسطه آمدن مهمان خوشحال بشود، مگر اينكه گناهانش آمرزيدهشود; حتى اگر بهاندازه مسافتبين زمين و آسمان باشد. (3) .
حكايت: زنى كه مخالف مهمان بود
آوردهاند كه در زمان رسولخداصلى الله عليه وآله شخصى بسيار مهماندوستبود، ولىزنى بسيار خسيس داشت.
آن مرد از ترس اعتراض و فرياد برآوردن زن، از پذيرش مهمان بسياركراهت داشت. از اين رو براى حل اين مشكل روزى خدمتحضرترسول اكرمصلى الله عليه وآله رفت و كيفيت احوال و ماجرا را تعريف كرد واز ايشان راهچاره خواست.
حضرت فرمود: به خانه برو و به آن زن بگو: وقتى مهمان مىآيد،از لاى در مهمانها را مشاهده كن و هنگام بيرون رفتن مهمان به پشتسرايشان خيره شو و نگاه كن تا ببينى خداوند تبارك و تعالى چه خير و بركتىدر حق مهماندار عنايت كرده است.
آن مرد به خانه رفت و به زن خود گفت: امروز رسولخداصلى الله عليه وآله را بادو سه نفر به مهمانى طلبيدهام. بنابراين توقع دارم كجخلقى نكنى و بخل رافرو گذارى. حضرت فرمودهاند: در حال داخل شدن و بيرون رفتن مهمان، آنهارا نگاه كن تا آنچه را خداى تعالى به بركت مهمانى ارزانى داشته است، ببينى.
مرد همسر خود را با هزار عجز و التماس راضى كرد و اسباب ضيافت راتهيه نمود.
چون وقت داخل شدن مهمانان شد، زن از لاى در نگاه كرد و با تعجبديد در دامن مهمانان گوشت و ميوههاى بسيار است و آنان با اين وضعداخل منزل شدند.
زن از ديدن اين منظره بسيار خوشحال شد و چون وقتبيرون رفتنمهمانان شد، باز از همانجا نگاه كرد. ديد گزندهها و مار و كژدمهاى بسيار،در دامن ايشان آويخته، از خانه بيرون مىروند.
زن تعجبكنان نزد شوهر آمد و گفت: هنگام ورود و خروج مهمانهاچنين چيزى ديدم. تعبير آن چيست؟
مرد گفت: من دليل آن را از رسولخداصلى الله عليه وآله خواهم پرسيد.
پس از اين گفتوگو، روز بعد مرد به خدمت رسولخداصلى الله عليه وآله شرفياب شد وعرض كرد: يارسول الله! عيال من چنين نعمتهايى در هنگام داخل شدنمهمانان ديده و در وقتبيرون رفتن هم مشاهده نموده است كه گزندههابه دامن آنها آويزانند و بيرون مىروند!
رسولخداصلى الله عليه وآله فرمود: آن نعمتها بركتهايى است كه خداوند عالمبه سبب مهمانى و ميزبانى ارزانى فرموده و آن گزندهها، گناهان صاحبخانهاست كه بيرون مىرود.
پس از آن، زن چنان راغب مهمان شد كه تمام عمر در مهمانى دادن،به شوهر خود سفارش مىكرد. (4) .
رسول گرامى اسلامصلى الله عليه وآله مىفرمايد: وقتى مهمان بر قومى وارد مىشود،روزى او از آسمان نازل مىگردد و وقتى از غذاى صاحبخانه مىخورد،خداوند گناهان اهل خانه را به سبب نزول مهمان مىبخشايد. (5) .
رزق ما با پاى مهمان مىرسد از خوان غيب ميزبان ما است هر كس مىشود مهمان ما
«صائب تبريزى».
مراد از گناهانى كه در اين روايت و روايات ديگر آمده كه آمرزيدهمىشوند، گناهانى است كه حقالناس نباشند، چون حقالناس به هيچ عنوانآمرزيده نمىشود، مگر اينكه انسان آنها را جبران كند و يا صاحب آن از حقخود بگذرد و انسان را حلال كند.
با تمام اين احوال كه ميزبان بايد از مهمان پذيرايى كند، غذا وامكاناتخود را در اختيار او قرار دهد، او را اكرام كند و موجب رنجش خاطر اونشود، باز هم برترى مهمان بر ميزبان بيشتر است! زيرا مهمان با ورودش براىاهل خانواده دعا مىكند و فراوانى روزى آنها را از خداوند منان مىخواهد،در حالى كه ميزبان علاوه بر اينكه اين ثمرات را براى مهمان ندارد، مرتبغر مىزند و آه و ناله او بلند است و با خود فكر مىكند مهمان روزى او رامىخورد.
حسين بن نعيم صحاف مىگويد: امام جعفر صادقعليه السلام از من پرسيد:اى حسين! آيا برادران دينىات را دوست دارى؟
عرض كردم: آرى.
فرمود: آيا به مستمندان آنان سود مىرسانى؟
گفتم: آرى، قربانت گردم.
فرمود: همانا بر تو لازم است كه دوست داشته باشى كسى را كه خدا او رادوست دارد. به خدا قسم! به هيچيك از آنها سود نرسانى جز آنكه دوستشداشته باشى. آيا آنهارا به منزلت دعوت مىكنى؟
عرض كردم: آرى، غذا نمىخورم مگر آنكه دو يا سه تن يا كمتر يا بيشتراز آنها همراهم باشند.
حضرت فرمود: بااين حال، فضيلت آنها بر تو بيش از فضيلت تو بر آنهااست!
با تعجب پرسيدم: قربانت گردم! غذاى خود رابه آنها مىخورانم وآنها راروى فرشم مىنشانم و خدمت آنها را مىكنم، باز فضيلت آنها بر من بيشتراست؟!
فرمود: آرى، چون هرگاه آنها به منزلت آيند، همراه آمرزش تو و عيالتمىآيند و چون از منزلتبيرون روند، با گناه تو و عيالتبيرون مىروند. (6) .
اسلام شخصيت تازه وارد و مهمان را حفظ كرده و صريحا مىگويد: وىسربار خانواده نيست، بلكه وى با روزى خود آمده ورحمتى است كه فرستادهشده است. همه مؤمنان بايد خود را در معرض اين رحمت الهى قرار دهند، تا موجب خشنودى خداوند عزيز گردند.
هركه را بينى به گيتى، روزى خود مىخورد گر زخوان تو است نانش يازخوان خويشتن.
پس تورا منت زمهمان داشتبايد بهر آنك مىخورد بر خوان احسان تو نان خويشتن
«ابن يمين».
مهمان راهنماى بهشت است.
رسول گرامى اسلامصلى الله عليه وآله مىفرمايد: مهمان راهنماى بهشت است. (7) .
امام جعفر صادقعليه السلام مىفرمايد: هر كس سه تن از مردم خداشناس راغذا دهد، خداوند تبارك و تعالى او را از سه بهشت كه عبارتند از: فردوساعلى، جنت عدن و طوبى غذا مىدهد. (8) .
آن حضرت در روايتشريفه ديگرى مىفرمايد: هر كس گرسنهاى راسير گرداند، خداوند براى او نهرى در بهشت جارى مىسازد. (9) .
در سير كردن افراد فرقى بين فقير و غنى نيست; يعنى اگر كسى شخصگرسنه ثروتمندى را سير گرداند و يا به مهمانى دعوت كند، باز همين ثواب رادارا است، زيرا در بسيارى از روايات وارد شده است: هر كس شكم گرسنهاى راسير گرداند، و فرقى نگذاشتهاند بين اينكه آن شخص فقير باشد يا غنى.
امام صادقعليه السلام مىفرمايد: هر كس شكم گرسنهاى را سير گرداند، بهشتبراو واجب مىشود. (10) .
جهنم بر او حرام مىگردد
روزى شخصى بر پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله وارد شد و عرض كرد:يا رسولالله! من مردى هستم كه خوب وضو مىگيرم، نمازم را مرتبمىخوانم، زكات مالم را به موقع مىپردازم و با رضايتخاطر مهمان دعوتمىكنم. حال من فرداى قيامت چگونه است؟
حضرت فرمود: جهنم هيچ راهى بر تو ندارد. اگر واقعا اينطور باشىخداوند تو را از سختىها نجات مىدهد.
برابر با سير كردن يكصد هزار نفر است
امام جعفر صادقعليه السلام مىفرمايد: هر كس مؤمنى را طعام دهد و قصدشنزديكى به خدا باشد، مانند كسى است كه فئامى از مردم را سير گرداند!
ربعى مىگويد: از حضرت پرسيدم: معنى «فئام» چيست؟
فرمود: يكصد هزار تن از مردم را فئام گويند. (11) .
ثواب غذا دادن به برادر دينى و دعوت كردن او حتى از غذا دادن به فقراىگرسنه بيشتر است، زيرا اين كار علاوه بر اينكه عمل كردن به سفارشائمه اطهارعليهم السلام است، موجب مىشود در قلوب مؤمنان الفت و نزديكىبيشترى به وجود آيد و آنها قوىتر گردند و در نتيجه عزت و سربلندى اسلامبيشتر شود. پس مؤمن به اين طريق با يك تير دو نشان مىزند، در حالى كهدر صورت اول فقط ثواب مهماندارى را مىبرد.
برابر با نجاتدادن چهارتن از اولاد اسماعيل از اسارت است
امام محمد باقرعليه السلام مىفرمايد: هر كس چهارتن از مسلمانان را اطعام كند،مانند آن است كه چهار تن از اولاد اسماعيل ذبيح الله را از اسارت نجاتداده است. (12) .
مهمان نوازى در بهشت
امام جعفر صادقعليه السلام مىفرمايد: هر كس گرسنهاى را سير گرداند، خداوندبراى وى خوانى در بهشت ترتيب مىدهد كه همه خلايق – جن و انس – از سرآن سفره سير برخيزند. (13) .
سير كردن يك مؤمن بهتر از سير كردن ده مسكين است
امام صادقعليه السلام مىفرمايد: اگر يك برادر مؤمن را كه براى خدا با اوبرادرى مىكنم، سير كنم، بهتر است نزد من از آنكه ده مسكين را سير كنم. (14) .
يكى از نشانه هاى ايمان است
امام جعفر صادقعليه السلام مىفرمايد: يكى از نشانههاى ايمان، خوش خلقى ومهمانى دادن است. (15) .
يكى از دلايلى كه بعضى از مهمان خوششان نمىآيد و مهماننواز نيستند،ضعف ايمان آنها است. اگر ايمان انسان قوى باشد و يقين پيدا كند فرداىقيامتبراى مهماندارى چه پاداشى در نظر گرفته شده است، تمام سعى وتلاش او در دنيا اين مىشود كه مهماندارى كند.
حكايت: كريمتر از حاتم طايى
از حاتم طايى پرسيدند: آيا از خود كريمتر ديدهاى؟
گفت: آرى، روزى در باديه مىرفتم، به خيمهاى رسيدم. پيرزنى در آن بودو بزى در پس خيمه بسته بودند. وقتى به آنجا رسيدم، زال پيش من دويد ومرا خدمت كرد و عنان شتر مرا گرفت تا فرود آمدم.
بعد از چند لحظهاى پسر او هم آمد و با بشاشتى هر چه تمامتر از حالمن سؤال كرد.
زن به پسرش گفت: برخيز و به مصالح مهمان قيام نماى و وسايل پذيرايىرا آماده كن و آن بز را ذبح و طعام درست كن. پسر گفت: اول بروم از صحراهيزم بياورم؟
زن گفت: تا تو به صحرا بروى و هيزم آورى، دير مىشود. مهمان راگرسنه داشتن از مروت دور بود!
پس دو نيزه داشت. هر دو را شكست و آن بز راكباب كرد و نزد من آورد.
چون تفحص از حال آنان كردم، جز آن بز چيز ديگرى نداشتند و آن راايثار من كردند.
از زن پرسيدم: مىدانى من كيستم؟
زن گفت: نه، نمىدانم شما چه كسى هستيد.
گفتم: من حاتمم. بايد به قبيله ما بيايى. در حق شما تكليفى واجب دارم وبايد حق اين ضيافت را بگزارم.
زن گفت: ما جزا بر مهمانى نستانيم و نان به بها نفروشيم. و از من هيچقبول نكردند و من دانستم كه ايشان از من كريمترند. (16) .
دشمنىها راتبديل به دوستى مىكند
اگر كسى از برادر دينىاش كينهاى در دل داشته باشد و يا با او دشمنىورزد، يكى از راههاى بسيار خوب و مؤثر براى برقرارى آشتى اين است كهاو را به مهمانى در منزل دعوت كند، هر چند از اين كار كراهت داشته باشد.به محض دعوت كردن، دشمنى و كينهها تبديل به دوستى و صداقت مىشود واز طرفى رضايتخداوند جلب مىشود، چون رضاى خدا در اين است كه بينمؤمنان دشمنى نباشد و همه باهم برادر و يكدل و يكرنگ باشند.
حكايت: عادت ملك كرمان
آوردهاند كه ملكى در كرمان بود، در غايت كرم و مروت. عادت او چنينبود كه اگر فرد غريبى به آن شهر مىآمد، او سه روز آن فرد را مهمان خودمىكرد و از او پذيرايى مىنمود.
روزى لشكر عضدالدوله به كرمان حمله كرد و آن ملك طاقت مقاومتباايشان را نداشت. لذا در دژى رفت و هر روز صبح كه مىشد، بيرون مىآمدو جنگ سختى با آنها مىنمود و عدهاى را مىكشت. اما شب كه مىشد،مقدار زيادى غذا و ميوه جات براى آنها مىفرستاد، به اندازهاى كه تمام لشكردشمن سير مىخوردند.
عضدالدوله از اين كار تعجب كرد و يك نفر را مخفيانه پيش او فرستاد، وپرسيد: اين چه كارى است كه تو مىكنى؟ روز آنها را مىكشى و شب به آنهاغذا و امكانات مىدهى!
ملك در جواب گفت: جنگ كردن اظهار مردى است و نان دادن اظهارجوانمردى. ايشان اگرچه دشمن من هستند، اما در اين ولايت غريباند وچون غريب باشند، مهمان ما هستند و از جوانمردى نيست كه مهمان رابى غذا گذاشت.
عضدالدوله باخود گفت: كسى كه چنين با مروت و جوانمرد است،جنگ كردن ما با او اشتباه است. لذا از اطراف دژ برخاست و آن ملكبه خاطر مهماندارى نيكو از شر دشمن خلاصى يافت. (17) .
مهماننواز در امنيت است
دين مقدس اسلام براى افراد مهماننواز – هر عقيده و مسلكى كه داشتهباشند – اهميت زيادى قايل است و به آنها احترام ويژهاى مىگذارد; هرچندكه اهميت و احترام گذاردن براى منحرفان و كفار، فقط در دنيا است و درآخرت هيچ بهرهاى ندارند و تنها ثمرات دنيوى مهماندارى شامل حال آنهامىشود، اما همين مقدار كه امتيازات زيادى شامل حال آنها مىشود و نسبتبه ديگران برترى دارند، اهميت مهماننوازى را مىفهماند.
امام جعفر صادقعليه السلام مىفرمايد: روزى عدهاى از اسيران را خدمترسول اكرمصلى الله عليه وآله آوردند تا آنها را بهخاطر جنايات و خيانتهايى كه كردهبودند، به قتل برسانند.
مردى از آنها را پيش آوردند تا حكم اعدامش را اجرا كنند. در اين هنگامجبرئيل از طرف خداوند بر پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله نازل شد و عرض كرد: اعدام اينشخص رابه تاخير اندازيد!
پيامبر اكرم (صلوات الله عليه) وى را برگرداند و پس از اجراى حكم اعدامدرباره ساير رفقايش وى را طلبيد و با او صحبت كرد.
در اين هنگام باز جبرئيلعليه السلام نازل شد و عرض كرد: خداوند مىفرمايد:اين مرد ديگران را اطعام مىكرد و مهماننواز بود و در ناملايمات صبرمىكرد، وى را عفو نما.
پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله او را به بركت اين فضيلتبزرگ و ارزشمند آزاد فرمود.
آن مرد وقتى علت آزادى خود را فهميد، تعجب كرد و اسلام آورد وسپسگفت: قسم به پروردگارى كه تو را به نبوت برگزيده است! هيچگاه كسى را ازمال خويش محروم نگردانيدم. (18) .
برابر با آزاد كردن يك بنده در راه خدا است
شخصى خدمتحضرت امام محمد باقرعليه السلام رسيد و سؤال كرد: چه عملىثوابش مساوى با آزاد كردن يك بنده است؟
حضرت فرمود: غذا دادن به يك شخص مسلمان مؤمن. (19) .
حضرت امام جعفر صادقعليه السلام مىفرمايد: اگر مؤمنى را اطعام كنم، نزد منبهتر است از اينكه به ديدارش بروم، و اگر به ديدارش بروم، نزد من بهتر ومحبوبتر است از اينكه ده بنده را آزاد كنم. (20) .
نصربن قابوس مىگويد: روزى نزد امام جعفر صادقعليه السلام بوديم. آن حضرتفرمود: طعام دادن به يك مؤمن نزد من محبوبتر است از آزاد كردن ده بندهو گزاردن ده حج!
عرض كردم: ده بنده و ده حج؟!
فرمود: اى نصر! اگر شما طعامش ندهيد، مىميرد يازبون مىشود، زيرا اواز فشار گرسنگى نزد ناصبىها و دشمنان ما مىرود و از آنان درخواستمىكند و مردن برايش بهتر از درخواست كردن از ناصبى است.
اى نصر! هر كه مؤمنى را زنده كند، مثل اين است كه همه مردم رازنده كرده است. اگر به او طعام ندهيد، او را كشتهايد و اگر اطعامش كنيد،او را زنده كردهايد. (21) .
و نيز آن حضرت فرمود: اگر پنج درهم برگيرم و به بازار شما درآيم وطعامى بخرم و چند نفر از مؤمنان را گرد آورم، نزد من محبوبتر است ازاينكه بندهاى را آزاد كنم. (22) .
در خانه او بركت مىآيد
امام صادقعليه السلام مىفرمايد: همانا خداوند عزيز و جليل غذا دادن درراه خودش را دوست دارد و كسى را كه در راه او به مردم غذا مىخوراند،دوست دارد و بركت در خانه او سرعت مىگيرد، سريعتر از پرندهاى كهبه لانه مىرود. (23) .
پىنوشتها:
1) مستدرك الوسائل ، ج 16 ، ب 33 ، ص 257 .
2) همان ، ح 4 .
3) همان ، ح 5 .
4) آثار و اشعار شيخ بهايى ، ص 156 .
5) وسائلالشيعه ، ج 16 ، ص 459 ، ح6 .
6) اصول كافى ، ج 3 ، ص 289 ، ح 8 .
7) مستدرك الوسائل ، ج16 ، ب33 ، ص157 .
8) ثواب الاعمال ، ص 305 .
9) همان ، ص 408 .
10) همان ، ص409.
11) همان ، ص 304 .
12) همان ، ص 206 ، ح 3 .
13) همان ، ح 2 .
14) حليةالمتقين ، ص 60.
15) بحار الانوار ، ج 71 ، ص 392 ، ج 56 .
16) جوامع الحكايات ، ص 214 ، با كمى تصرف .
17) همان ، ص 216 ، با اندكى تصرف .
18) فروع كافى ، ج 1 ، ص 176 .
19) اصول كافى ، ج 3 ، ص 290 ، ح 16 .
20) همان ، ص 291 ، ح 18 .
21) همان ، ص 291 ، ح 20 .
22) همان ، ص 291 ، ح 15 .
23) بحار الانوار ، ج 74 ، ص 368 ، ح 55 .
بخش سوم: وظايف ميزبان
در مهمانى و مهماندارى، مهمان و ميزبان وظايفى نسبتبه يكديگر دارند كهبايد آنها را مراعات كنند. بعضى از اين وظايف براى راحتى حال مهمان و ميزباناست و بعضى به خاطر زياد شدن ثواب مهماندارى و مهمانى رفتن است.
دين مقدس اسلام سفارش مؤكد به مهماندارى و مهماننوازى كردهو وظايفى را معين كرده است كه ائمه اطهارعليهم السلام اين وظايف را بيان كردهاند.ما مىتوانيم با عمل كردن به آنها به ثوابهاى بسيار زيادى برسيم وبه اين وسيله دنيا و آخرت خود را آباد كنيم.
اما وظايفى كه مخصوص ميزبان و مهماندار است، عبارتند از:
به كار نگرفتن مهمان
امام جعفر صادقعليه السلام مىفرمايد: يكى از وظايف ميزبان اين است كهمهمان را به كار نگيرد. به كار گرفتن مهمان جفا و ظلم در حق او است. (1) .
متاسفانه يكى از عادات بد عدهاى از مردم اين است كه وقتى براى آنهامهمان مىرسد، از فرصت استفاده كرده و او را به كار مىگيرند و تا جايى كهممكن باشد، از او كار مىكشند در حالى كه اين عادت كاملا مخالف دستور وشؤونات اخلاقى ائمه اطهارعليهم السلام و علماى دين است.
روزى براى حضرت امام رضاعليه السلام مهمان رسيد. حضرت نزد او نشست وبعد از شام تا نيمه شب با او صحبت كرد و صحبتهاى او را شنيد. دراين هنگام چراغى كه در آنجا روشن بود، خراب شد ونزديك بودخاموش شود.
مهمان دستش را دراز كرد تا آن را درست كند. امام رضاعليه السلام او را نهى كردو نگذاشت مهمان اين كار را بكند و خود چراغ را درست كرد و فرمود:ما قومى نيستيم كه مهمانمان را به كار گيريم و از او كار بكشيم.به همين خاطر نگذاشتم تو چراغ را درست كنى. (2) .
در جايى كه امامعليه السلام راضى نمىشود مهمانش حتى براى تعمير كردنيك چراغ به زحمتبيفتد و خودش اين كار را مىكند، ما هم كه شيعهآن حضرت هستيم، بايد به دستور آن بزرگوار عمل كرده ومهمانانمان رابه كار نگيريم.
ابن ابىيعفور مىگويد: روزى ديدم براى امام صادقعليه السلام مهمان رسيد.در همان شب آن شخص برخاست كه بعضى از كارها را انجام دهد و زحمتى رااز دوش امامعليه السلام بردارد. وى مىخواستبه اين وسيله به حضرت خدمتكرده باشد.
امامعليه السلام تا به اين قضيه پى برد، او را نهى كرد و نگذاشت كارى انجام دهد،و خود بلند شد و كارها را انجام داد و فرمود: پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله نهى كرداز اينكه كسى مهمان را به كار گيرد. (3) .
غذا خوردن با مهمان
يكى از وظايف اخلاقى ميزبان اين است كه همراه مهمانانش غذا بخورد واز غذا دست نكشد تا همه مهمانها سير شوند و كنار بكشند، زيرا ممكناستبعضى از مهمانها كمرو باشند و در صورت غذا نخوردن صاحبخانه، آنان هم غذا نخورند و يا هنوز سير نشده، دست از غذا خوردن بكشند.
علت ديگر اين است كه مهمان فكر بدى درباره غذا نكند. چون اگرصاحبخانه غذا نخورد، ممكن است مهمان فكر كند غذا داراى اشكالى بوده ياعيب و ايرادى داشته كه ميزبان همراه مهمان غذا نخورده است.
امام صادقعليه السلام مىفرمايد: وقتى مهمانى براى رسولخداصلى الله عليه وآله مىرسيد،همراه او غذا ميل مىكرد و دست از غذا نمىكشيد تا مهمان سير مىشد وكنار مىكشيد. (4) .
غذا خوردن با مهمان علاوه بر اينكه موجب نزديكى دلهاى مؤمنانمىشود و سوء ظنها را از بين مىبرد، موجب رضايت و دوستى خدا و رسولمىشود و اين پاداشى بسيار بزرگ است.
پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله مىفرمايد: هر كس دوست دارد خدا و رسولش اورا دوست داشته باشند، با مهمانش غذا بخورد. (5) .
و نيز مىفرمايد: هر كس غذايش را با مهمانش بخورد، تمام حجابهاىظلمانى بين او و خدا از بين مىرود. (6) .
حكايت: غذا خوردن حضرت علىعليه السلام با مهمانانش
روزى عدهاى دزد را نزد حضرت علىعليه السلام آوردند تا حكم شرعى را دربارهآنها به اجرا در آورد.
حضرت بعد از اجراى حكم شرعى و قطع كردن انگشتان آنها فرمود: حالداخل مهمانسرا شويد، و به يكى از اصحاب دستور داد كه دست آنها رامعالجه كند و به آنها روغن و عسل و گوشتخورانيد تا اينكه بعد از چندروزى خوب شدند.
روزى حضرت آنها را به خانه خود دعوت كرد و فرمود: دستهاى شمازودتر از خودتان به آتش جهنم سبقت گرفتند. حال اگر خودتان مىخواهيدنجات پيدا كنيد، توبه كرده و از اين غذا بخوريد.
بعد از حاضر شدن غذا، حضرت دستش را به بهانه درست كردن چراغدراز كرد و آن را خاموش نمود و بعد آن را به حضرت زهراعليها السلام داد و فرمود:روشن كردن آن رابه تاخير بينداز تا مهمانها خوب غذا بخورند، بعد كه تو راصدا زدم، آن را بياور!
حضرت كنار مهمانها در تاريكى نشست و بدون اينكه غذا ميل كند،دهان مباركش را مىجنباند. مهمانها فكر مىكردند در حال خوردن است.و آنها هم تا آخر غذا را خوردند و سير شدند و دست از غذا خوردن كشيدند.
حضرت علىعليه السلام وقتى فهميد مهمانها دست از غذا خوردن كشيدهاند،حضرت زهراعليها السلام را صدا زد و فرمود: زهرا جان! پس اين چراغ چه شد، چراآن را نمىآورى؟
حضرت زهراعليها السلام چراغ را روشن كرد و آن را آورد. وقتى در روشنايى بهسفره نگاه كردند، ديدند تمام غذا باقى است و چيزى از آن كم نشده است!
اميرالمؤمنين علىعليه السلام به مهمانها گفت: چرا غذا ميل نكرديد؟!
عرض كردند: ما غذا خورديم و سير شديم، ولى خداى عزيز به غذاى شمابركت داده است.
بعد حضرت علىعليه السلام از آن غذا ميل كرد و سير شد. حضرت زهرا وحسنينعليهما السلام نيز غذا خورده و سير شدند. از آن غذا به همسايهها هم دادند،در حالى كه غذا همچنان باقى بود و از آن كم نمىشد.
صبح كه شد حضرت علىعليه السلام خدمت رسولخداصلى الله عليه وآله شرفياب شد.
رسولخداصلى الله عليه وآله وقتى چشمش به علىعليه السلام افتاد، در حالى كه لبخند شادىبر لب داشت، فرمود: خداوند تبارك و تعالى از كارى كه ديشب كردى،خشنود شد و به خاطر اينكه چراغ را خاموش كردى و غذا نخوردى تامهمانها سير شوند، به غذاى تو بركت داد، بهطورىكه هر چه از آن مصرفمىكرديد، چيزى كم نمىشد.
علىعليه السلام عرض كرد: يارسول الله! كى تو را خبر داد؟!
حضرت فرمود: جبرئيلعليه السلام اين آيه را در شان تو از طرف خدا بر منخواند: «ويؤثرون على انفسهم …». (7) .
علت تاكيد ائمه اطهارعليهم السلام به غذا خوردن با مهمان اين است كه بعضى ازمهمانها كمرو هستند و به همين خاطر غذا نمىخورند مگر اينكه ابتداميزبان شروع به خوردن كند، و اگر او زود دست از غذا خوردن بكشد، آنهانيز دست از غذا خوردن مىكشند، هر چند سير نشده باشند.
دين مبين اسلام براى حل اين مشكل سفارش كرده خوب است ميزبان قبلاز همه شروع به خوردن كند و بعد از همه دست از غذا بكشد تا كسى گرسنهنماند.
امام جعفر صادقعليه السلام مىفرمايد: رسولخداصلى الله عليه وآله وقتى با عدهاى غذاميل مىكرد، اولين كسى بود كه شروع به خوردن مىكرد و آخرين كسى بود كهدست از غذا خوردن مىكشيد. (8) .
امام كاظمعليه السلام مىفرمايد: وقتى براى رسولخداصلى الله عليه وآله مهمان مىرسيد، همراهاو غذا مىخورد و دست از غذا نمىكشيد تا غذاى مهمان تمام مىشد. (9) .
شايان ذكر است غذا خوردن مهمان با ميزبان عموميت ندارد، يعنى اينكهدر زمانها و اماكن عادات و رسومات مختلف است. ممكن است در زمانىبراى مراعات حال مهمان غذا خوردن با او بهتر باشد، اما در زمان و يا مهمانديگر غذا نخوردن بهتر باشد. لذا در مورد اول بايد با مهمان غذا بخورد و درمورد دوم خوب است او را تنها گذاشت، تا غذايش را ميل كند.
هر طور كه مهمان راحتباشد و در سختى قرار نگيرد، اسلام دستورداده است همانطور با او رفتار كنيم.
غذا را هر چه زودتر براى مهمان آماده كند
مهمان وقتى از راه مىرسد، مخصوصا اگرمسافر باشد، غالبا خسته وگرسنه است. هم نياز به غذا دارد و هم استراحت. لذا بايد هر چه زودترغذاى او را آماده كنند تا بتواند استراحت كند. براى اين كار لازم نيست غذاىمفصل درست كنند، بلكه هر غذايى كه آماده و دم دستباشد، براى او فراهمآورند.
يكى از روشهاى بسيار پسنديده حضرت ابراهيم خليلعليه السلام همين بود كهغذاى مهمان را خيلى زود آماده و نزد او حاضر مىكرد، بدون اينكه تكلفىبه خرج داده و خود را به زحمتبيندازد; مانند روزى كه ملائكه عذابقوم لوطعليه السلام به منزل او وارد شدند. حضرت ابراهيمعليه السلام فكر كرد آنها انسانهستند. لذا خيلى زود گوسالهاى را كه دم دست داشت ذبح و بريان كرد و نزدآنها آورد. بعدا فهميد آنان ملائكه هستند وغذا نمىخورند (فما لبث ان جاءبعجل حنيذ; (10) چيزى نگذشت كه گوسالهاى را بريان كرده، نزد آنها آورد).
خود را به زحمت نيندازد
مهمان دو گونه است: مهمانى كه بدون اطلاع و دعوت قبلى به خانه كسىمىرود و ديگرى كه با اطلاع و دعوت به مهمانى مىرود و به منزل برادرمؤمنش وارد مىشود.
ميزبان در مورد اول لازم نيستبراى تهيه غذا و پذيرايى از مهمان، خودرا به زحمتبيندازد، بلكه هر غذايى كه آماده داشت، براى او حاضر كرده وبه اين وسيله از او پذيرايى كند.
امام جعفر صادقعليه السلام مىفرمايد: وقتى برادر مؤمنتبه مهمانى تو آمد،آنچه غذا حاضر دارى، براى او بياور. اما اگر او را دعوت كردى، آنچه درتوان دارى، براى او حاضر و به اين وسيله از او پذيرايى كن. (11) .
هر كس به خوان قسمتخود رزق مىخورد از كم بضاعتى خجل از ميهمان مباش
«صائب تبريزى».
در اين مورد هم هيچ فرقى بين مهمانان نيست. مهمان هر كس كه باشد،دستور اسلام اين است كه انسان نبايد خود را به خاطر او به زحمتبيندازد.
حكايت: پذيرايى اعرابى از خليفه
روزى خليفه مهدى عباسى، به شكار رفته و از لشكر دور افتاده بود.همچنان كه حيران و سرگردان در صحرا مىگشت، ناگاه به خيمه اعرابىباديهنشين رسيد.
هوا گرم و خليفه تشنه و گرسنه بود. خليفه به خيمه اعرابى وارد شد و روبه او كرده، پرسيد: اى اعرابى! آيا مهمان مىخواهى؟
اعرابى گفت: مىخواهيم، اگر به آنچه هست، قانع شوى و عيب نگيرى!
خليفه گفت: قبول است. حال برو و آنچه حاضر است، بياور.
اعرابى مقدارى ماست و نان داشت. آورد و خليفه ميل كرد. بعد گفت:اى اعرابى! غذاى خوبى بود. ديگر چه دارى؟
اعرابى كوزه آبى داشت. پيش آورد و قدحى پر كرد و به خليفه داد.
خليفه نوشيد. آنگاه به اعرابى گفت: آيا مرا مىشناسى؟
اعرابى گفت: خير، شما را نمى شناسم. خليفه گفت: من از خواصاميرالمؤمنين مهديم!
اعرابى گفت: شايد راستبگويى.
خليفه قدحى ديگر نوشيد و گفت: من از جمله سپهسالاران اميرالمؤمنينمهديم!
اعرابى باشنيدن اين حرف كوزه را از پيش او برداشت و سر كوزه رامحكم كرد و يك سو نهاد.
مهدى پرسيد: چه مىكنى؟!
گفت: و الله ديگر آب به تو نمىدهم. وقتى قدح اول را نوشيدى، ادعا كردىاز نزديكان خليفهاى. دوم را كه خوردى، گفتى سپهسالارى. قدح سوم را كهبخورى، دعوى خلافت مىكنى، و اگر چهارم را بخورى، دعوى نبوت مىكنى ومىگويى محمد رسول اللهام و همى ساعت فرشتگان در آيند و مرا به زحمتاندازند!
مهدى از اين سخن بسيار خنديد و بعد از ساعتى لشكر و خدم او آمدند واعرابى را جايزه زيادى داد. (12) .
خنده رويى ميهمان را گل بجيب افشاندن است تنگ خلقى كفش پيش پاى مهمان ماندن است
«صائب تبريزى».
پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله مىفرمايد: خود را به خاطر مهمان به زحمتنيندازيد، زيرا اين كار موجب ناراحتى مهمان مىشود و كسى كه مهمان راناراحت كند، خدا را ناراحت كرده است و كسى كه خدا را ناراحت كند، خدااو را [به عذاب در جهنم] ناراحت مىكند.
در روايت آمده است: عدهاى به مهمانى حضرت يونسعليه السلام رفتند. حضرتمقدارى باقلا از مزرعه خود چيد و با كمى نان خشك براى آنها آورد وفرمود: اگر خداوند افرادى كه خود را بهخاطر مهمان به سختى مىاندازند،لعنت نكرده بود، من خود را بهخاطر شما به زحمت مىانداختم.
ميزبان در پذيرايى از مهمان بايد طورى رفتار كند كه مهمان احساسمزاحمت نكند و اگر بداند ميزبان براى پذيرايى از او به زحمت مىافتد وبه وسيله قرض گرفتن و مشقت زياد لوازم پذيرايى را آماده مىكند، اين كارموجب دلسردى او شده و براى رفع مزاحمتسعى مىكند كمتر به ديدن ومهمانى بيايد. اين كار موجب دورى مؤمنان از يكديگر شده و اتحاد و دوستىميان آنها رو به سردى مىگرايد. اما اگر تشريفاتى نباشد و ميزبان از آنچهخود و خانواده مىخورند، بدون تكلف براى مهمان نيز بياورد، ديگر او نيزاحساس مزاحمت و سربار بودن نمىكند و دفعات بعد نيز به ديدن ميزبانخواهد آمد و دوستى ميان آنها بيشتر خواهد شد.
حكايت: مهمانى دادن دو دوست
گويند در زمانهاى قديم دو نفر بودند كه رفاقت و صميميت آنها زبانزدخاص و عام بود و خيلى باصداقت رفتار مىكردند.
روزى يكى از آن دو دوستبه مهمانى دوستخود رفت. ميزبان درضيافت او تكلف كرد و انواع غذاها را آماده كرد واگر پول نداشت، ازمغازهها نسيه گرفت، تا به مهمان خوش بگذرد.
بعد از سه روز مهمان عزم رفتن كرد، و وقتخداحافظى گفت: واقعا كهرسم مهماندارى را بلد نبودى! اگر زمانى به مهمانى من بيايى، به تو آيينمهماندارى را ياد مىدهم.
ميزبان خجل شد و انديشيد در ضيافت او چه كوتاهى كرده و كدام نكته رافرو گذاشته و انجام ندادهام.
مدتى در اين انديشه بود تا اينكه روزى او را بدان شهر دوستسفرىاتفاق افتاد و به خانه دوستش رفت.
آن دوست مقدم او را عزيز داشت و فورا نان و سركه پيش آورد. آنگاهسفره، كاسهاى چوبى و سه نوع خوردنى پيش او نهاد.
مهمان با خود فكر كرد شايد فردا تكلف مىكند و پذيرايى اصلى را انجاممىدهد، اما روز ديگر نيز غذاى سرد پيش او نهاد!
مرد متحير شد و با خود گفت: چندان كه تكلف كردم، در مهماندارى مرامقصر خواند، پس چرا خود تكلف نمىكند؟
روزى پرده حشمت از ميان برداشت و شرم و خجالت را به كنارى نهاد واز او پرسيد: دوستان اينطور مهماندارى مىكنند؟!
ميزبان گفت: آرى، تكلف مال بيگانگان است. وقتى من به منزل تو آمدم،خواستم يك ماه تو را ببينم و در خدمت تو باشم. چون طريق تكلف پيشداشتى، دانستم از وجود من به تنگ آمدهاى. پس كفش در پاى كردم و ازخدمت تو دور شدم. و چون تو آمدى، من از معمول خويش زيادت نمىكنم وزيادهروى نمىنمايم، و بر وجود تو منتى نمىنهم، و اگر يك سال هم مهمانمن باشى، مرا هيچ بار گرانى نخواهد بود.
مرد عاقل بود و انصاف بداد و يقين كرد تكلف كردن با مهمان از عادتكرام نيست، و روى ترش كردن با مهمانان جز سيرت لئيمان نباشد. (13) .
ميزبان نبايد آنچه را براى مهمان حاضر مىكند، كم و حقير شمارد و آن رادر شان مهمان نداند، چون در اين صورت نعمتخدا را ناچيز شمرده و اينخود نعى ناسپاسى است.
اگر انسان برادر دينىاش را دعوت كرد، بايد تا توان دارد، از او پذيرايىكند و وسايل رفاه و آسايش او را فراهم نمايد.
امام صادقعليه السلام مىفرمايد: اگر كسى هزار درهم را صرف طعامى كند ومؤمنى از آن بخورد، اسراف نكرده است. (14) .
اسراف آن است كه كسى غذايى درست كند و بدون اينكه خورده شود، آنرا دور بريزد، اما اگر غذايى گران قيمت درست كند كه خود و خانوادهاش يامؤمنى از آن بخورند، اسراف نيست. خداوند تبارك وتعالى مىفرمايد: ازغذاهاى حلال بخوريد و بياشاميد، ولى اسراف نكنيد، هر نوع غذايى را اينآيه در بر مىگيرد، مگر غذاهاى حرام يا شبهه ناك را.
متاسفانه عدهاى از افراد پولدار و ثروتمند، تحت عنوان مهمانى و پذيرايىاز مهمان، اسراف مىكنند و به عنوان عمل كردن به دستور اسلام، اسلام رابد نام كرده و دستورهاى دينى را مسخره نموده، آبروى اسلام را برده و مايهننگ اسلام شدهاند.
عدهاى از فرمانروايان با اين بهانه، بيت المال رابه باد فنا داده و حق فقرارا از بين بردهاند.
نبايد از مهمان پرسيد غذا خورده استيا نه
يكى ديگر از وظايف ميزبان اين است كه بدون اينكه از مهمان سؤالى كند،هر غذايى را كه در خانه داشت، براى او بياورد تا ميل كند و اگر غذا نخورد،آن را بردارد، چون بعضى از مهمانها كمرو هستند، و اگر از آنها پرسيده شودغذا خوردهاند يا نه، مىگويند: آرى، در حالى كه ممكن استبسيار هم گرسنهباشند.
امام صادقعليه السلام مىفرمايد: وقتى برادر مؤمنتبه خانهات آمد، از او مپرسچيزى خورده يا نه. هرچه حاضر دارى، نزد او بياور، كه جواد و جوانمردكسى است كه هر چه دارد، حاضر سازد. (15) .
درباره حضرت ابراهيمعليه السلام در قرآن كريم آمده است: وقتى ملائكهمىخواستند عذاب را بر قوم لوط نازل كنند، اول به خانه حضرت ابراهيمعليه السلامآمدند، و حضرت بدون اينكه از آنها سؤال كند غذا خوردهاند يا نه، گوسالهاىرا براى آنها بريان كرد و نزد آنها حاضر نمود.
اگر حضرت ابراهيمعليه السلام ابتدا مىپرسيد غذا خوردهاند يا نه، ديگر غذادرست كردن معنا نداشت; پس معلوم مىشود حضرت به وظيفه خود عملكرده است.
حكايت: عرب جوانمرد
هنگامى كه عبدالله بن عباس نابينا شد، از مدينه به شام رفت و غلامىبه نام خشم همراه او بود.
روزى در اثناى راه باران گرفت. عبدالله گفت: اى غلام! ببين در ايننزديكى پناهگاهى هست و خيمهاى مىبينى!
غلام گفت: خيمهاى مىبينم، و عبدالله را بدان سو برد. پيرزنى از خانهبيرون آمد و عبدالله را در گوشهاى جاى داد. وى بزكى در خيمه داشت.در اين اثنا شوهرش رسيد و بر عبدالله سلام كرد.
شوهر به زن گفت: زود اين بز را بياور تا براى مهمان ذبح كنيم.
زن گفت: اين بز سبب معاش ما است. اگر براى مهمان بكشيم،خواهيم مرد.
پيرمرد جواب داد: مرگ نزد من از زندگانى ناجوانمردانه بهتر است،كه مهمان گرسنه در خانه من بماند. كارد را از زن گرفت و بز را ذبح كرد وبريان نمود و نزد عبدالله آورد.
بامداد روز ديگر كه ابن عباس اراده رفتن نمود، به غلام گفت: آن زرهاىنقد را كه دارى، به اين پيرمرد بده!
غلام گفت: اگر بهاى ده گوسفند به او بدهى، كافى است.
عبدالله جواب داد: زرها را به او بده، كه هنوز از ما سخىتر است، زيرا ماغير از اين، اسباب و اموال ديگرى داريم، ولى او به جز آن بز كه براى ما كشت، چيز ديگرى ندارد. (16) .
امام جعفر صادقعليه السلام مىفرمايد: وقتى برادر مؤمنتبر تو وارد شد، غذانزد او بياور. اگر نخورد، به او آب بده و اگر ننوشيد، به او بگو [با آن آب]وضو بگيرد. (17) .
كسى كه برادر مؤمنش را دعوت مىكند، بايد خود را براى پذيرايى ازچند نفر ديگر هم آماده كند، چون ممكن است آن شخص، فرزند، برادر و يارفيق خود را نيز بههمراه بياورد، مخصوصا اگر مهمان فردى صاحب منصبباشد كه در اين صورت چند نفر دوست و آشنا هم به همراه خواهد آورد وميزبان بايد خود را براى پذيرايى از همه آنها آماده كند.
حكايت: مهمانى كريمان
شيخ احمد خضرويه، روزى به عيال خود گفت: مىخواهم فلانى را كه ازمعارف شهر است، مهمان كنم.
زن گفت: او مردى بزرگ است. ما اسباب ضيافت او را از كجابه دست آوريم؟ چون اگر بخواهى او را دعوت كنى، بايد گاو، گوسفند و الاغىرا ذبح كنى!
احمد پرسيد: علت كشتن گاو و گوسفند را مىدانم، اما حكمت كشتن الاغچيست؟!
زن گفت: چون كريمان و بزرگان دست در نمك كه زنند، واجب استسگان محله را نيز دندانى چرب كنند! (18) .
همراه آوردن ديگران در صورتى درست است كه ميزبان راضى باشد واگر ميزبان راضى نباشد مهمان كس ديگرى را بههمراه بياورد، اين كارشرعا حرام است.
بدرقه كردن مهمان تا در منزل
خوب است ميزبان مهمان را تا در منزل بدرقه كند و ضمن خداحافظى،از توفيق ميزبان بودن اظهار خوشحالى كند و آرزو كند مهمان دوباره به منزلآنها بيايد تا صميميت آنها زيادتر شود.
رسولخداصلى الله عليه وآله مىفرمايد: يكى از حقوق مهمان بر ميزبان اين است كههمراه او برود، تا از منزل خارج گردد. (19) .
يارى كردن مهمان به هنگام آمدن
استقبال از مهمان و خوشامدگويى به او يكى از رسوم پسنديده است.
استقبال از مهمان و به پيشواز او رفتن و گرفتن لوازم و اسباب شخصى اوو رو به رو شدن با خنده و خوشرويى نوعى امر به معروف است، كه مهماننيز تشويق شود با ديگران همين رفتار را داشته باشد و ديگران را به مهمانىدعوت كند.
هنگامى كه مهمان مىخواهد مهمانى را ترك كند، ميزبان خود راخوشحال نشان ندهد، اما زاد و راحله راه را براى مهمان فراهم آورد وازسوغاتىهاى محل براى او بخرد و او را براى دفعات بعد نيز به مهمانى دعوتكند و خود نيز به ديدن و مهمانى او برود.
امام جعفر صادقعليه السلام مىفرمايد: وقتى براى شما مهمانى رسيد، در هنگامورود، او را در پياده كردن زاد و توشهاش كمك كنيد و وقتى خواستبرگردد،به او كمك نكنيد، چون اين كار از پستى انسان است و زاد و توشهاش راآماده كنيد كه نوعى سخاوت است. (20) .
حكايت: استقبال و بدرقه عجيب
اسمعى مىگويد: روزى در قبيلهاى نزول كردم. در ميان باديه در هنگاموصول، زنان و دختران قبيله پيش آمده و مرحبا گفتند و بار مرا گشوده، بهمنزل بردند و تا وقتى كه در آن قبيله بودم، مرا خدمت مىكردند و از پذيرايىهيچگونه كمبودى احساس نمىكردم.
بعد از سه روز تصميم گرفتم بروم. خواستم شتر خود را بار كنم، اما چونبارم سنگين بود، به تنهايى نمىتوانستم آن را بار كنم. هرچه منتظر و چشمبه راه ماندم، هيچكس به كمك من نيامد.
از اين رفتار خيلى ناراحت و در عين حال متعجب بودم. درماندهصدا زدم: شما در وقت آمدن انواع دلدارى را تقديم كرديد و اكنون مرا تنهاگذاشته، مدد نمىكنيد، تا شترم را بار كنم؟! علت اين برخورد چيست؟ مگر ازمن خطايى سرزده است؟
يكى از آنها جواب داد: ما قومى هستيم كه از ورود مهمان خوشحالمىشويم و هنگام آمدن او را خدمت مىكنيم، اما چون دوست نداريم مهماناز پيش ما برود و از رفتن او ناراحت مىشويم، از اين رو در وقت رحيل براىما عار است او را مدد كنيم.
وقتى اين جواب را شنيدم، متعجب شدم و هر طور بود بارم را به تنهايىبر شتر گذاردم و از آنها خداحافظى كردم. (21) .
قدرت مهمانى دادن را داشته باشد
كسى كه نمىتواند نان زن و بچههاى خود را بدهد، حق ندارد مهماندعوت كند و اداى افراد سخى را درآورد . از قديم گفتهاند: چراغى كه به خانهرواست، به مسجد حرام است. غذا دادن به خانواده و پرداخت نفقه زن وفرزند واجب است، اما مهمانى دادن مستحب، وهيچ مسلمانى نبايد عملواجب را بهخاطر انجام كار مستحبى ترك كند. انسان اول بايد زن و اولادخود را سير كرده و در رفاه قرار دهد، آن وقت اگر توانست مهماندعوت كند.
مهمانى دادن ثواب بسيارى دارد، ولى بايد در حد توان انسان باشد. اگربيشتر از يك نفر را نمىتواند مهمان كند، بايد همان يك نفر را دعوت كند ودو نفر را دعوت نكند، و اگر توان پذيرايى از دو يا سه نفر را دارد، نبايد بيشتراز آن را دعوت كند و خانواده خود را در مضيقه و تنگنا قرار دهد.
آماده كردن غذاى مورد علاقه مهمان
يكى از اخلاق نيكوى ميزبان اين است كه از مهمان بپرسد غذاى موردعلاقهاش چيست. اگر توانست، برايش تهيه نمايد و در غير اين صورت از اوعذرخواهى كند.
پرسش از مهمان اين حسن را دارد كه اگر غذايى براى او ضرر دارد و يادكتر او را از خوردن آن منع كرده است; تهيه نگردد و در عوض غذايى كه بابميل مهمان استيا براى او ضرر ندارد، آماده شود.
پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله مىفرمايد: كسى كه غذاى مورد علاقه برادردينىاش را فراهم كند، مورد آمرزش خدا است و خدا او را مسرور مىنمايد.
حفظ كردن آبروى مهمان
حفظ آبروى مؤمنان بر يكديگر واجب است و اگر كسى به عيب برادردينىاش پى برد، بايد آبروى او را حفظ كند و عيب او را براى ديگران ابرازنكند.
يكى از جاهايى كه معمولا انسان به بعضى از عيوب برادر مؤمنش پىمىبرد و بر آنها آگاهى مىيابد، وقتى است كه او براى مهمانى به منزل برادردينىاش مىرود، چون در اين اوقات مؤمنان بيشتر با يكديگر انس مىگيرند،از اين رو بر اسرار و عيوب يكديگر مطلع مىشوند.
خدمت كردن به مهمان
يكى ديگر از وظايف ميزبان اين است كه كمر به خدمت مهمان ببندد وكارهاى او را انجام دهد، مثلا قبل از غذا براى او آب آماده كند تا دستش رابشويد، رختخواب اورا براى خواب آماده كند، لباسهاى او را آماده كند وكفشهاى او را جفت كرده و جلو او بگذارد.
حكايت مهمانان على عليه السلام
روزى مردى با پسرش بهعنوان مهمان بر حضرت علىعليه السلام وارد شدند.حضرت با اكرام و احترام بسيار آنها را درصدر مجلس نشاند و خودرو به روى آنها نشست.
بعد از خوردن غذا، قنبر – غلام حضرت – حوله و تشت و ابريقى براىشستن دست آنها آورد.
حضرت علىعليه السلام آنها را از دست قنبر گرفت و جلو رفت تا دست مرد رابشويد!
مرد خود را عقب كشيد و گفت: مگر چنين چيزى ممكن است!
امامعليه السلام فرمود: برادر تو، از تو است و از تو جدا نيست. مىخواهدعهدهدار خدمت تو بشود. در عوض خداوند به او پاداش خواهد داد. چرامىخواهى مانع كار ثواب بشوى!
باز آن مرد امتناع كرد. علىعليه السلام فرمود: من مىخواهم به شرف خدمتبرادر مؤمن نايل گردم. مانع كار من مشو.
مهمان با شرمندگى حاضر شد. پس علىعليه السلام فرمود: خواهش مىكنم دستخود را درست و كامل بشوى، همانطور كه اگر قنبر مىخواست دستت رابشويد، مىشستى. خجالت و تعارف را كنار بگذار.
وقتى امام از شستن دست مهمان فارغ شد، به پسر خود «محمدبن حنيفه»فرمود: دست پسر را تو بشوى. من كه پدر تو هستم، دست پدر را شستم و تودست پسر را بشوى، اگر پدر اينجا نبود و تنها اين پسر مهمان ما بود، منخودم دستش را مىشستم، اما خداوند دوست دارد وقتى كه پدر و پسرىحاضرند، در احترام بين آنها فرق گذاشته شود.
محمد به امر پدر برخاست و دست پسر را شست. امام حسن عسكرىعليه السلاموقتى اين داستان را نقل كرد، فرمود: شيعه حقيقى بايد اينطور باشد. (22) .
آمادگى دايم براى پذيرايى از مهمان
كسى كه فاميل و دوستان زيادى دارد، يا شخصى است كه مشهور بهبخشندگى و مهماندوستى است و هر آن احتمال دارد براى او مهمان بيايد،حتىالمقدور بايد آماده پذيرايى باشد، تا اگر مهمانى بدون دعوت قبلى وسر زده وارد شد، براى پذيرايى از او در مشقت نيفتد و يا مهمان گرسنه نماند.
آمادگى براى پذيرايى يكى از نشانههاى جود و سخاوت است. فقط افرادسخاوتمند هستند كه هميشه براى پذيرايى از مهمان آمادهاند و از مهمانناخوانده ناراحت نمىشوند.
حكايت: مهمانى با مغز استخوان
على بن هشام مردى با مروت و مهماندوستبود، روزى معتصم – به قصدمزاح – گفت: امروز بعد از آنكه على بن هشام ناهار خورد، به مهمانى اوبرويم و وى را امتحان كنيم تا حد او در مروت پديد آيد. آنها اين كار راكردند. مامون و عبدالوهاب نيز با ايشان بودند. چاشتگاهى نزد او آمدند.على بن هشام پيش دويد و خدمت كرد. ايشان گفتند: امروز چاشتبه اميد توخواهيم بود.
على گفت: ياامير المؤمنين! من ناهار خوردهام و چيزى نمانده كه لايقشما باشد.
مامون گفت: تكلف شرط نيست. هر چه حاضر است، بگو بياورند.
رسم على بن هشام اينطور بود كه هميشه چند نوع حلوا درآشپزخانهآماده داشت و آشپزهاى او هميشه غذاى آماده و داغ در ديگ داشتند. وقتىمهمان مىرسيد، فورى غذا مىآوردند و هيچوقت مطبخ او خالى از غذا نبود.
على بن هشام دستور داد هر چه آماده بود، آوردند. عبدالوهاب براىامتحان، از آشپزى مغز خواست. اوهم فورى مغز آورد. بار ديگر درخواستمغز كرد. باز هم آورد وتا چندين مرتبه اين درخواست تكرار شد و آنهامىآوردند. چون عادت على بن هشام را مىدانستند كه اگر بگويند نيست،ناراحت مىشود و آنها را تاديب خواهد كرد.
آشپز هر چه شتر و گوسفند در آغل بود، سر مىبريد و مغز آنها را براىمهمان مىآورد. تا اينكه فقط يك شتر ماند كه على بن هشام آن را به ده هزاردينار خريده بود. آشپز چارهاى نديد جز اينكه آن را بكشد. از اين رو آن راذبح كرد و مغز آن را براى مهمان آورد.
على بن هشام به آشپز آفرين گفت و پرسيد: اين همه مغز را از كجاآوردى؟
گفت: هر چه گاو، گوسفند و شتر بود، كشتم و مغز فرستادم و در پايان همآن شتر گرانقيمت را كشتم.
على بن هشام گفت: بسيار كار خوبى كردى و اگر جز اين مىكردى، تو راادب مىكردم.
مهمانان متعجب شدند و پس از آن اسم او جزو سخاوتمندان در جهانثبتشد و به يادگار ماند. (23) .
دل و زبانش يكى باشد
كسى كه برادر دينىاش را به مهمانى دعوت مىكند و يا به او تعارفمىكند براى غذا خوردن به منزل او برود، بايد حتىالمقدور قدرت پذيرايىداشته باشد و اگر خداى نخواسته براى خودنمايى تعارف كند وگمان كند باتعارف كسى به مهمانىاش نمىرود، كارى بسيار زشت و ناپسندى انجام دادهاست، چون دعوت بايد بارضايت كامل باشد، تا مورد قبول خداوند عزيز قرارگيرد. اگر كارى يك ذره با ريا باشد، آن عمل را خداوند قبول نمىكند. اگردوست ندارد كسى مهمان او شود يا قدرت پذيرايى ندارد، نبايد به كسىتعارف و در ظاهر ديگران را دعوت كند.
اگر نيت انسان با عمل او فرق داشته باشد، آن عمل مقبول نيستوهيچگونه ثمرهاى براى او ندارد و فرداى قيامت همين عمل وبال گردنشخواهد شد و عذابى دردناك در انتظار او است.
لطيفه: تعارف بىجا
گويند: يك نفر روستايى كنار جوى آبى نشسته و سفره خود را گسترده ومشغول خوردن غذا بود.
هنوز چند لحظهاى نگذشته بود كه سوارى از كنار او گذشت. دهاتىگفت: بسم الله، بفرماييد غذا ميل كنيد!
سوار بدون تامل از اسب فرود آمد و بر سر سفره نشست و مانند كسى كهچند روز غذا نخورده باشد، به تندى و ولع تمام مشغول خوردن شد.
مهمان در حين خوردن گفت: ميخ طويله اسبم را كجا بكوبم؟
دهاتى كه از تعارف كردن به مرد پر رو و پر خور پشيمان شده بود، گفت:روى زبان من ببند كه به تو تعارف بى جا كردم! (24) .
طعنه نزدن به مهمان
اگر مهمان، اخلاق بهخصوصى دارد و يا در او عيبى هست كه اگر كسى آنعيب را به رخش بكشد، ناراحت مىشود، ميزبان نبايد كوچكترين اشارهاىبه آن بكند; حتى اگر مهمان مؤمن نباشد، نبايد از ايمان او ايراد گرفت و او راناراحت كرد، چون مهمانى دادن بهخاطر ديندارى افراد نيست; هر چنداولويت در مهمانى باكسانى است كه متقى و مؤمن باشند.
نگاه كردن به دهان مهمان در حين غذا خوردن، اشاره كردن به چگونهغذا خوردن و زدن حرفهاى ركيك از جمله اخلاق زشتى است كه بعضى ازميزبانها دارند و مهمان خود را به اين وسيله ناراحت مىكنند.
حكايت: مهمانى ابراهيم عليه السلام و بتپرست
حضرت ابراهيمعليه السلام در مهماندارى نمونه بود و از عادات او اين بود كه تامهمان برايش نمىآمد، لب به غذا نمىزد.
روزى بر او گذشت و مهمانى برايش نيامد. به صحرا بيرون رفت. بعد ازمقدارى جستجو، مرد بيگانه و بتپرستى را ديد كه در حال گذشتن از آنمحل بود.
حضرت فرمود: اى دريغا! اگر مسلمان بودى، تا يك ساعت نزد ما مىنشستى وانگشتى بر غذاى ما مىزدى و ما را از بى مهمانى بيرون مىآوردى!
پيرمرد از كنار او گذشت. در اين هنگام جبرئيلعليه السلام بر حضرت نازل شد وگفت: ياابراهيم!حضرت حق سلام مىرساند و مىفرمايد: اين پير هفتاد سالمشرك و بت پرستبود، ولى مارزق و روزى او را كم نكرديم، اما يك روزناهار او را به تو حواله كرديم، به تهمتبيگانگى به او غذا ندادى؟!
حضرت ابراهيمعليه السلام بهدنبال او رفت و او را صدا زد و دعوت كرد.
پير گفت: رد اول براى چه بود و دعوت آخر براى چه؟!
ابراهيمعليه السلام عتاب حق تعالى را به او گفت.
پير گفت: نافرمانى كردن چنين خداوندى از مروت دور است. پس ايمانآورد و از جمله مؤمنان گشت. (25) .
دفاع كردن از مهمان
وقتى كسى به مهمانى ديگرى مىرود، مانند اين است كه از حيث جان ومال به او پناه آورده و ميزبان با قبول كردن او، پناهش داده است. دفاع ازجان و مال پناهنده به حكم عقل لازم است.
از زمانهاى بسيار دور تا به حال رسم بوده كه مردم از مهمان خود دفاعمىكردند و حتى در زمان جاهليتبراى دفاع از مهمان خونهاى بسيارمىريختند و هر طور بود با جان و مال خود از مهمان دفاع مىكردند و جاناو را نجات مىدادند.
وقتى ملائكه عذاب بر حضرت لوطعليه السلام بهعنوان مهمان وارد شدند و قوماو به وسيله همسرش باخبر شدند، اطراف خانه حضرت را گرفتند و عدهاىجلوى در ورودى تجمع كردند تا وارد منزل شوند وبه مقصود شيطانى خودجامه عمل بپوشانند.
حضرت لوطعليه السلام در مقام دفاع از مهمانها برآمد، اما چون عده كفار زيادبود و قابل هدايت نبودند، خيلى ناراحتشد و فرمود: اى كاش قدرت داشتمدر مقابل شما ايستادگى كنم و از مهمانان خود دفاع نمايم، اما افسوس كه اينقدرت و توانايى را ندارم. بنابراين به خدا پناه مىبرم تا شما را به سزاىعملتان برساند!
مهمانى دادن براى فخر فروشى نباشد
حضرت علىعليه السلام مىفرمايد: هر كس سفره احسانى بچيند و مردم را بهمهمانى دعوت كند و نظرش فخر فروشى و نشان دادن شكوهمندى خود باشدخداوند او را در روز قيامتبا روى سياه در محشر مىآورد. (26) .
پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله مىفرمايد: هر كس بهخاطر ريا و خودنمايىمهمانى بدهد، خداوند فرداى قيامت از صديد جهنم به او مىخوراند و آن غذادر درونش آتش مىشود تا زمانى كه قيامت تمام شود. (27) .
و سرانجام از جمله وظايف ميزبان اين است كه درباره مطالبى كه مهماندوست دارد، صحبت كند.
– قبل از مهمان نخوابد.
– در حضور آنها از كمبودها و مشكلات زندگى صحبت نكند.
– در بين سخنان او حرف نزند.
– اگر صحبتهاى مهمان باب ميلش نبود، خود را ناراحت نشان ندهد.
– در حضور او به خانواده خود خشم نگيرد.
– خود را خوشحال و مسرور نشان دهد.
– هنگام رفتن او خود را غمگين و ناراحت نشان دهد.
پىنوشتها:
1) وسائلالشيعه ، ج 16 ، ص 457 ، ح 2 .
2) همان ، ص 457 ، ح 3 .
3) همان ، ح 1 .
4) همان ، ص 432 ، ح 4 .
5) ميزان الحكمه ، ج 2 ، ص 1721 ، ح 11131 .
6) همان ، ح 11132 .
7) كافى ، ج 8 ، ص 266 ، ح 31; آيه 9 سوره حشر است .
8) وسائلالشيعه ، ج 16 ، ص 460 ، ح 1 .
9) همان ، ص 461 ، ح 3 .
10) هود (11) آيه 69 .
11) وسائل الشيعه ، ج 5 ، ص 433 .
12) جوامع الحكايات ، ص 208 ، با اندكى تصرف .
13) همان ، ص 212 ، با كمى تصرف .
15-14) حليةالمتقين ، ص 60 .
16) زينة المجالس ، ص 519 ، با كمى تصرف .
17) ميزان الحكمه ، ج 2 ، ص 1721 ، ح 11129.
18) جوامع الحكايات ، ص 212 ، با كمى تصرف .
19) وسائلالشيعه ، ج 16 ، ص 433 ، ح 4 .
20) همان ، ج 24 ، ص 316 .
21) زينة المجالس ، ص 518 ، با كمى تصرف .
22) بحارالانوار ، ج 9 ، ص 598 .
23) جوامع الحكاياتص 207 ، با كمى تصرف .
24) حكايات برگزيده ، ص 231 .
25) جوامع الحكايات ، ص 211 ، با كمى تصرف .
26) عقاب الاعمال ، ص 582 .
27) وسائلالشيعه ، ج 16 ، ص 455 ، ح 1 .
بخش پنجم: آداب مهمانى
كسى كه مىخواهد به مهمانى برادر دينىاش برود، قبل از هر چيز بايد امورىرا مراعات كند. بعضى از اين امور برگرفته از بيانات شيواى ائمه اطهارعليهم السلامهستند و بعضى ديگر مراعات كردن آنها از نظر اخلاقى وعرفى برما لازماست كه بامراعات كردن آنها، سعادت دنيوى واخروى نصيب ما خواهد شد.
بدون اطلاع قبلى به مهمانى نرود
اگر كسى بخواهد بدون دعوت به منزل كسى برود و مهمان شود، قبل ازهر چيز بايد به هر وسيله كه امكان دارد صاحبخانه را در جريان بگذارد وبه هيچوجه سرزده وارد خانه كسى نشود، جز در موارد ضرورى كهاطلاع دادن ممكن نباشد.
خداوند تبارك و تعالى مىفرمايد: «يا ايها الذين آمنوا لاتدخلوا بيوتا غيربيوتكم حتى تستانسوا وتسلموا على اهلها; (1) اى كسانى كه ايمان آوردهايد! درخانههايى غير از خانه خود وارد نشويد تا اينكه اجازه بگيريد و براهل آنخانه سلام كنيد».
ميزبان بايد از قبل آمادگى پذيرايى از مهمان را داشته باشد، و اگر كسىسرزده وارد خانه برادر دينىاش شود، امكان دارد چيزى در خانه براىخوردن نداشته باشد و غذاى زن و بچه خود را براى او بياورد و حق آنها راضايع نمايد، و يا اينكه ازاين جهت كه نتوانسته از مهمان پذيرايى كند،خجالتبكشد و خداى نخواسته براى تامين معاش مهمان دستبه كارخلاف شرع بزند.
دزدى براى مهمان
مدتى پيش در صفحه حوادث جرايد نوشته بودند: شخصى كه دستبهسرقت از همسايه ديوار به ديوار خود زده بود، به دام افتاد. وى در بازجويىكه از او به عمل آمد، اعتراف كرد: چون نتوانسته است از مهمانى كه برايشرسيده بود، خوب پذيرايى كند و حق او را ادا نمايد، دستبه سرقت زده تاپولى به دست آورده و غذايى براى مهمان عزيزش فراهم آورد. پليس به صدقگفتههاى وى پى برد و او را آزاد نمود!
امام جعفر صادقعليه السلام مىفرمايد: كسى كه بى دعوت به خانهاى رفته وغذايى بخورد، قطعهاى از آتش را خورده است. (2) .
غذايى كه مهمان ناخوانده مىخورد، حق زن و بچه صاحبخانه بوده استكه اوبا ورود بى موقع خود آنها را از حقشان محروم كرده است. حقالناسفرداى قيامتبه صورت آتش شده و به خورد انسان داده خواهد شد.
چه بسابسيارى از افراد كه مىخواهند به مسافرت بروند و يا دنبالكار واجبى روانه گردند، اما بهخاطر رسيدن مهمان ناخوانده، از كار وزندگى عقب مىمانند و در بعضى مواقع ضررهاى جبرانناپذيرى برصاحبخانه وارد مىشود.
اما اگر مهمان از قبل اطلاع داده بود ميزبان او را از مشكل خود باخبرمىكرد و مهمان مىتوانستبه جاى ديگرى برود و يا اينكه ميزبان برنامهخود را عوض كرده و خود را براى پذيرايى از او آماده بكند.
حكايت: درد سر بزرگ
يكى از دوستانم تعريف مىكرد: روزى تصميم گرفتم براى تفريح وهواخورى و صله ارحام دست زن و بچه را بگيرم و سفرى به اصفهان داشتهباشم، تا هم سرى به فاميل بزنم و هم خستگى كار از تنم برود.
روز پنجشنبه تمام لوازم سفر را آماده كرديم و در صندوق عقب ماشينجا داديم تا براى سفر به منزل برادرم كه در اصفهان بود برويم، اما براى اين كه سرزده وارد شده باشيم، تلفنى به او نزدم و سر ساعتبا هزار ذوق و شوق حركت كرديم.
اوايل شب وارد اصفهان شديم و مستقيم به منزل برادرم رفتيم. وقتى بهآنجا رسيديم، يكى از بچهها با خوشحالى به سمت زنگ پريد وانگشت روىآن گذاشت. ماهمگى منتظر باز شدن در بوديم، اما هرچه منتظر مانديم،خبرى نشد. دوباره و سه باره زنگ زديم، اما انگار هيچكس در خانه نبود.زنگ در خانه همسايه را به صدا در آورديم و از آنها احوال برادرم راپرسيديم. گفتند: خانه برادرش در قم است. امروز ظهر رفتهاند، آنجا سربزنند.
وقتى به قضيه پى برديم، فهميديم آنها هم مثل ما فكر كردهاند وخواستهاند بى خبر مهمان ما شوند!
از آن روز به بعد تصميم گرفتيم هرجا خواستيم براى مهمانى برويم، قبلاآنها را بهوسيله تلفن يا نامه خبردار كنيم تا دچار گرفتارى نگرديم.
فرزند خود را همراه نبرد
اگر كسى براى مهمانى دعوت شد، در صورتى كه بداند ميزبان فقطشخص او را دعوت كرده، حق ندارد كس ديگرى را همراه ببرد حتى فرزندخود را هم نمىتواند همراه ببرد، در غير اين صورت گناه بزرگى را مرتكبشده است.
امام جعفر صادقعليه السلام مىفرمايد: وقتى براى خوردن غذا دعوت شديد،فرزند خود را همراه نبريد، زيرا اين كار معصيتبوده و غذا خوردن آن بچهحرام است. (3) .
بچه تكليفى نسبتبه خوردن غذاى حلال و حرام ندارد، اما خوردنغذاى حرام علاوه بر اينكه اثر وضعى بر روح و روان كودك مىگذارد، پدرآن بچه هم كه او را همراه برده است، معصيتكار محسوب مىشود فرداىقيامتبايد جوابگوى عمل خلاف شرع خود باشد.
ولى اگر مىداند ميزبان راضى است كه كس ديگرى را همراه خود ببرد، دراين صورت همراه بردن بچه و ديگران اشكالى ندارد. معمولا دعوتهايى كهاز طرف برادران دينى مىشود، اين نكات نيز مراعات مىگردد.
در مهمانى بدون اجازه غذا نخورد
اگر ميزبان غريبه باشد (از برادران دينى نباشد) تا وقتى كه اجازه ندادهاست نبايد كسى چيزى بخورد، چون درست است كه بهطور رسمى به مهمانىدعوت شده است و بدون دعوت نيامده، اما خوردن غذا بايد با اجازه باشد.
اما اگر ميزبان برادر دينى انسان باشد، در اين صورت چون خداوند كريماجازه داده كه مؤمنان از اموال يكديگر بخورند، مىتواند بدون اجازه غذا وچيزهاى ديگر بخورد.
خداوند تبارك و تعالى در اين مورد مىفرمايد: «ولا على انفسكم انتاكلوا من بيوتكم او بيوت آبائكم او بيوت امهاتكم او بيوت اخوانكم او بيوتاخواتكم او بيوت اعمامكم او بيوت عماتكم او بيوت اخوالكم او بيوت خالاتكماو ما ملكتم مفاتحه او صديقكم ليس عليكم جناح ان تاكلوا جميعا او اشتاتا; (4) و باكى برشما نيست كه از خانههاى خود و پدران خود و مادرانتان و برادرانو خواهران و عمو و عمه و دايى و خاله خويش غذا تناول كنيد يا آنكه از هرجا كه كليد آن در دستشما استيا خانه رفيق خود باكى نيست كه ازمجموع ياهر يك از اين خانهها طعام خوريد».
محمد حلبى مىگويد: از امام صادقعليه السلام در مورد اين آيه كه خداوندمىفرمايد: ليس عليكم جناح ان تاكلوا من بيوتكم او بيوت آبائكم … پرسيدم:معنى قول خداوند كه فرموده «او صديقكم» چيست؟
حضرت فرمود: به خدا قسم! اين مربوط به وقتى است كه انسان به خانهبرادر دينىاش مىرود و بدون اجازه از غذاهاى خانه او مىخورد و استفادهمىكند. (5) .
فضل بن يونس مىگويد: روزى در منزلم نشسته بودم كه خادمم داخل شدو گفت: شخصى دم در منزل است كه نامش موسى بن جعفر است و شما رامىخواهد.
گفتم: اى غلام! اگر اين شخص همان كسى باشد كه من گمان كردهام، تو رادر راه خدا و به شكرانه اين مژده آزاد مىكنم.
من جلو در رفتم و ديدم امام موسى كاظمعليه السلام است. تعارف كردم و آنحضرت داخل شد. خواستم حضرت را بالاى اتاق بنشانم، حضرت فرمود:اى فضل! صاحبخانه بايد بالا بنشيند مگر آنكه مهمان از سادات باشد.عرض كردم: شما هم كه از سادات هستيد. پس بفرماييد بالا بنشينيد.آنگاه گفتم: فدايتشوم! غذايى براى دوستانمان مهيا ساختهام. اگر اجازهبفرماييد آن را حاضر كنم تا شما هم ميل كنيد.
حضرت فرمود: اى فضل! مردم از خوردن اينگونه غذاها – بدون دعوت بهمنزلى رفتن و غذا خوردن – كراهت دارند، ولى من اشكالى در آن نمىبينم.
به غلام گفتم: مقدمات غذا را فراهم كن و آب و تشتبراى شستندستها بياور. او ظرف آب را ابتدا نزد حضرت آورد، ولى آقا فرمود:هر چيزى حدى دارد.
عرض كردم: حد اين كار چيست؟
فرمود: اين است كه ابتدا صاحبخانه دستهايش را بشويد تا مهماناننشاط پيدا كنند و با بسم الله شروع كرده و به حمد خدا ختم كند. (6) .
بهخاطر دورى راه از پذيرش دعوت سرباز نزند
پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله مىفرمايد: اگر مرا براى خوردن غذا به محلى كهمسافتى طولانى با مدينه دارد، دعوت كنند، قبول مىكنم. (7) .
بهخاطر روزه مستحبى دعوت برادر مؤمنش را رد نكند
امام جعفر صادقعليه السلام مىفرمايد: روزهدارى كه بر برادر دينىاش وارد شودو در نزد او غذا بخورد و از روزه خود به او چيزى نگويد و بر او منتنگذارد، خداوند ثواب روزه يك سال را براى او ثبت مىفرمايد. (8) .
روزهاى كه در اين روايتشريفه اجازه خوردن آن داده شده، روزهمستحبى است، چون روزه واجب را نمىتوان باطل كرد، مگر اينكه واجبموسع باشد.
جايى كه غذايش حرام يا شبهه ناك است، نرود
خوردن غذاى حرام، علاوه بر اينكه عذاب اخروى دارد، در دنيا نيز اثروضعى بر جاى مىگذارد و انسان را از خدا دور مىكند.
هدف از مهمانى دادن و به مهمانى رفتن، نزديكى به خدا و جلب رضايتاواست، اما اگر اين مهمانى – به لتحرام بودن غذاى ميزبان – موجب دورىانسان از خدا و استحقاق غضب او شود، فايده ندارد و كسى نبايد بهخاطرانجام يك عمل مستحبى، مرتكب عملى حرام گردد.
بدون دليل، دعوت برادرش را رد نكند
رسول گرامى اسلامصلى الله عليه وآله مىفرمايد: عاجزترين مردم كسى است كه برادردينىاش او را دعوت به مهمانى كند و او بدون دليل و از روى هواى نفسدعوت او را قبول نكند. (9) .
فرقى بين مهمانى رفتن به خانه فقرا و اغنيا نگذارد
مهمانى رفتن ثواب دارد، اما برترى بين فقرا و اغنيا نيست; يعنى اينطورنيست كه مهمانى در خانه اغنيا ثوابش بيشتر و در خانه فقرا كمتر باشد و يامهمانى در خانه فقرا ثوابش بيشتر باشد.
روزى امام حسن مجتبىعليه السلام به عدهاى از فقرا برخورد كرد، در حالى كهپاره نانى در پيش داشتند و مىخوردند.
وقتى چشمشان به امام حسنعليه السلام افتاد، گفتند: يابن رسولالله! بفرما با ماغذا ميل كن!
حضرت از اسب فرود آمد و در خوردن با آنها همراهى كرد و فرمود:خداى متعال متكبران را دوست ندارد، و بعد از غذا فرمود: فردا شما نيزدعوت مرا اجابت كنيد و به مهمانى من بياييد.
روز بعد حضرت براى آنها غذايى نيكو آماده كرد و همراه آنها در منزلخود غذا ميل فرمود. (10) .
دعوت شخص منتگذار را نپذيرد
اگر مهمان مىداند ميزبان بر وى منتخواهد نهاد، از اجابت دعوتخوددارى كند، زيرا با پذيرش دعوت او، در آينده پشيمانى به بار خواهد آمد.
و نيز اگر كسى بهخاطر مهمانى دادن از انسان انتظاراتى داشته باشد وبه تعبيرى به او رشوه بدهد تا براى او كارى غير قانونى انجام دهد، نبايددعوت او را قبول كند.
در مجلس مهمانى از برادر دينى اش غيبت نكند
يكى از جاهايى كه معمولا در غيبتباز مىشود و غيبت نقل مجلسمىگردد، هنگام مهمانى است. در اينجا است كه مؤمن بايد جلو خود رابگيرد تا از ديگران غيبت نكند و اگر در آن مجلس از كسى غيبتشد،جلوگيرى و نهى از منكر كند.
امام محمد باقرعليه السلام مىفرمايد: هر كس نزد او از برادر مؤمنش غيبتى بشودو وى از او دفاع بنمايد و ياريش كند، خداوند او را در دنيا و آخرتنصرت نمايد و هر كس نزد او غيبتبرادر مؤمنش بشود و او را نصرت ويارى نكند و از او دفاع ننمايد با اينكه قدرت آن را داشته باشد كه از اوپشتيبانى كند و با اين حال ترك كند، خداوند او را در دنيا و آخرت ناچيز وحقير مىگرداند. (11) .
اگر مىتواند از غيبت ديگران جلوگيرى كند، بايد آن كار را انجام دهدوگرنه بايد مجلس را بهعنوان اعتراض ترك كند تا غيبت را نشنود.
به اهل خانه سلام كند
سلام كردن يك سنت الهى است كه خداوند عزيز در قرآن كريم بر آنتاكيد كرده و خود نيز بارها به پيامبران و شهدا سلام كرده و به ما نيز دستورداده است: وقتى به خانه كسى وارد مىشويد، به اهل خانه سلام كنيد: «فاذادخلتم بيوتا فسلموا على انفسكم تحية من عندالله …; (12) و هر گاه بخواهيد بهخانهاى داخل شويد خستبرخود سلام كنيد كه اين تحيت و سلام بركتىنيكو از جانب خدا است».
رسولخداصلى الله عليه وآله مىفرمايد: كسى كه داخل خانه شود، سلام كند كه سبب بركت مىشود و ملائكه در آن خانه انس مىگيرند. (13) .
پىنوشتها:
1) نور (24) آيه 27 .
2) كيمياى سعادت ، ص 230 .
3) وسائلالشيعه ، ج 19 ، ص 11 ، ح 1 .
4) نور (24) آيه 61.
5) وسائلالشيعه ، ج 16 ، ص 434 ، ح 1 .
6) بحار الانوار ، ج 17 ، ص 200 .
7) قرب الاسناد ، ص 163 .
8) بحارالانوار ، ج 17 ، ص 206 .
9) وسائلالشيعه ، ج 16 ، ص 428 ، ح 9 .
10) كيمياى سعادت ، ص 237 ، با كمى تصرف .
11) عقاب الاعمال ، ص 570 .
12) نور (24) آيه 61 .
13) حلية المتقين ، ص 223 .
بخش ششم: مدت مهمانى
هر كارى حد و اندازهاى دارد كه اگر از حد خود بگذرد، ديگر زشت وناپسند خواهد شد; مثلا غذا خوردن در هنگام گرسنگى كارى استخوب وپسنديده، اما اگر تبديل به پرخورى شود، ناپسند خواهد بود. در عبادات نيزاينطور است; اگر عبادت از حد خود گذشت، اسلام از آن نهى كرده است;يعنى طورى شد كه تمام كار و زندگى انسان عبادت كردن باشد، چون اين كارموجب ضربهزدن به خانواده مىشود.
مهمانى رفتن نيز مانند ساير اعمال واجب و مستحب، كارى بسيار خوبو خداپسند است و مورد سفارش ائمه اطهارعليهم السلام مىباشد كه انسان بايد برادردينىاش را به مهمانى دعوت كند و خود نيز به مهمانى برود.
اما حد و اندازه مهمانى چقدر است و انسان تا چند روز مجاز است درخانه برادر دينىاش بماند؟ آيا تا هر وقت كه دلش خواست مىتواند در آنجابماند و هر وقتخواست، برگردد؟ آيا اسلام حد و اندازهاى براى مهمانىرفتن تعيين كرده است؟
مهمانى سه روز است
دين مقدس اسلام براى مهمانى نيز مانند ساير كارها، مدت معينى راتعيين كرده و گفته است مؤمنان تا اين مدت مىتوانند بدون ايجاد مزاحمت وبا آرامش در خانه برادر دينىشان بمانند، و بعد از اين مدت بايد براى خودفكرى كنند و به عنوان مهمان نمىتوانند در آنجا بمانند وگرنه سربار ديگرانخواهند بود.
رسول گرامى اسلامصلى الله عليه وآله مىفرمايد: اندازه و مدت مهمانى سه روز است.پس هر چه بيشتر از سه روز بماند، صدقه براى صاحبخانه محسوبمىشود. (1) .
از اين روايت استفاده مىشود نهايت مهمانى سه روز است و بيشتر ازسه روز مانند صدقهاى است كه صاحبخانه به مهمان مىدهد، كه اگر مستحقنباشد، نبايد از صدقه استفاده كند، زيرا صدقه مال فقرا و مستمندان است.
لطيفه: مهمان چهل روزه
روزى ظريفى به مهمانى دوستش رفت و سه شبانه روز در خانه او ماند.صاحبخانه از دست مهمان به تنگ آمد و به زن خود گفت: من ديگرخسته شدهام. اين مرد تا كى مىخواهد اينجا بماند؟!
زن جواب داد: من هم مثل تو خسته شدهام، اما ناراحت نباش! الآنمعلوم مىكنم تا چه مدت اينجا مىماند.
زن نزد مهمان آمد و گفت: اى مهمان عزيز! تو را به آن خدايى كه تو راسه شبانه روز مهمان ما گردانيد و فردا روزى تو را در جاى ديگر خواهد داد،قسم مىدهم چون شوهرم بر من جفا مىكند، او را نصيحت كنى تا سر عقلبيايد و مرا اذيت و آزار نرساند!
در اين اثنا شوهر نيز وارد شد و در كنار زن جاى گرفت.
مهمان روى به شوهر زن كرد و گفت: اى رفيق عزيز! تو را به آن خدايىكه در اين چهل روز مرا مهمان شما ساخته و روزى مرا بر خوان احسان شمانوشته، قسم مىدهم از اين به بعد بر زن جفا نكنى. (2) .
زياد در خانه ميزبان نماند
متاسفانه بعضى از مؤمنان وقتى به مهمانى دوست و يا فاميل خودمىروند، آنقدر آنجا مىماند كه صاحبخانه مجبور مىشود تمام حقوقيك ماهه خود را براى آنها خرج كند و در عين حال از مغازه قرض گيرد وچيزى از حقوق او باقى نمىماند كه كمبودهاى خانوادهاش را تامين كند،در حالى كه تمام خانواده اعم از زن و بچهها از آن حقوق ماهيانه حقى دارندو مرد بايد اداى حقوق آنها را بكند، و با وجود مهمان چيزى باقى نمىماند.
دين اسلام از اين عمل بسيار زشتشديدا نهى كرده و دستور داده استآنقدر در خانه دوستخود نمانيد كه به رنج و زحمتبيفتد.
رسول گرامى اسلامصلى الله عليه وآله مىفرمايد: مهمانى سه روز است، و بعد از سه روزصدقهاى است كه براى صاحبخانه نوشته مىشود. كسى حق ندارد بهعنوانمهمان بر برادر دينى خود وارد شود تا آنكه او را با خودش به گناه اندازد.
يكى از اصحاب پرسيد: اى رسولخدا! چگونه به گناهش اندازد؟
حضرت فرمود: تا آنكه چيزى برايش نماند كه با آن زندگى كند. (3) .
لطيفه: مهمان پر رو
مردى به منزل يكى از اقوامش رفت و آنقدر در آنجا ماند كه صاحبخانهبه ستوه آمد و خسته شد.
روزى صاحبخانه به او گفت: چون اقامتشما در اينجا طول كشيده،ممكن است عيال و بچههاى شما نگران شوند و فكر كنند براى شما اتفاقىافتاده است. بهتر استسرى به آنها بزنى.
مهمان پر رو گفت: بله، اتفاقا امروز خود من هم به همين فكر افتادم كهممكن استخانواده نگران شوند، و به همين جهتبه آنها نامه نوشتم تاهمگى به اينجا بيايند! (4) .
ميزبان را فرارى ندهد
رسول اكرمصلى الله عليه وآله مىفرمايد: «مهمانى سه روز و كمتر از سه روز است، وهيچ مسلمانى حق ندارد آنقدر مهمان برادرش شود كه او را فرارى دهد!».
يكى از اصحاب پرسيد: چگونه او را فرارى مىدهد؟!
فرمود: «وقتى ديگر هيچ چيزى براى خوردن نداشته باشد، از خانه فرارىمىشود». (5) .
اينهمه سفارشى كه در اسلام براى پذيرايى از مهمان شده كه انسانبايد به او خدمت كند، نگذارد به مهمان سختبگذرد، مخصوص اينسه روز است; يعنى در اين سه روز مهمان است و بايد با او مانند مهمانرفتار شود، اما وقتى از سه روز گذشت، بايد با او مانند يكى از اهل خانوادهرفتار شود و هر چه براى زن و بچه فراهم مىشود و در خانه موجود است،براى مهمان نيز بياورند و وى نيز نبايد انتظار پذيرايى بيشتر از آن راداشته باشد.
رسول گرامى اسلامصلى الله عليه وآله مىفرمايد: مهمان دو شب مىتواند در خانهميزبان بماند و وقتى شب سوم شد (سه روز گذشت) او نيز يكى از اهل خانهمحسوب مىشود و هر چه گيرش آمد، بايد بخورد و انتظار پذيرايى بيشتر رانبايد داشته باشد. (6) .
بيشتر از سه روز را كار كند
اگر مهمانى از سه روز گذشت و به هر دليل مهمان نتوانستبرود، وظيفهديگرى بر عهدهاش مىآيد و آن اينكه، او بايد در عوض مدتى كه در منزلصاحبخانه مىماند، براى آنها كار كند و يا در كارهاى خانه كمك كند. و اگربرايش ممكن نبود، بايد دنبال كار بگردد و به اين وسيله پولى به دست آورده وبراى خود و اهل آن خانواده غذا تهيه كند.
متاسفانه بعضى از افراد به عادت بدى مبتلا شدهاند و آن اينكه وقتى بهمهمانى كسى مىروند، بدون توجه به درآمد آن خانواده، يك هفته، دو هفتهو حتى يك ماه مىمانند، غذاى آماده ميل مىكنند و به تعبيرى خوشمىگذرانند، بدون اينكه كوچكترين كمكى به آن خانواده كنند.
حكايت: كار كردن بهجاى خوردن صدقه
از جمله كسانى كه در زمان حكومت هارونالرشيد فرارى شد و خود راپنهان كرد، قاسم بن موسى بن جعفرعليهم السلام است كه از ترس جان خويشبه طرف شرق متوارى گشت.
روزى در كنار فرات راه مىرفت. چشمش به دو دختر كوچك افتاد كهبايكديگر بازى مىكردند. يكى از آنها براى اثبات ادعاى خود گفت: نه،اينطور نيستبه حق امير، صاحب بيعت در روز غدير!
قاسم جلو رفت و پرسيد: منظورت از امير كيست؟
دختر گفت: مرادم ابوالحسن پدر امام حسن و امام حسينعليهم السلام است.
قاسم خشنود شد كه به محل دوستان اجداد خود رسيده است. از اين روگفت: دختر خانم! آيا مرا نزد رئيس قبيله راهنمايى مىكنى؟
دختر جواب داد: آرى، اتفاقا پدر خودم رئيس قبيله است. دختر از جلورفت و قاسم هم از پشتسر حركت كرد. قاسم خود را به پدر دخترمعرفى كرد.
قاسم سه روز با كمال احترام و پذيرايى شايسته بهعنوان مهمان درآنجا ماند. روز چهارم پيش رئيس قبيله رفت و گفت: شنيدهام از كسى كهپيامبر اكرمصلى الله عليه وآله فرمود: مهمان بودن سه روز است، و بعد از آن هرچه بخورد،از باب صدقه و انفاق خواهد بود. به اين جهت دوست ندارم از صدقهاستفاده كنم. تقاضا دارم مرا به كارى وادارى كه مشغول آن شوم تا آنچهمىخورم، صدقه نباشد.
شيخ گفت: بعدا كارى كه در شان تو باشد برايت تهيه مىكنم. ولى قاسمدرخواست كرد آب دادن به مجلس خود را به او واگذارد.
شيخ پذيرفت و آن كار را به او محول كرد.
مدتى قاسم در آنجا به همين كار اشتغال داشت، تا اينكه نيمه شبىپيرمرد از اتاق بيرون رفت. قاسم را ديد كه در دل شب به پيشگاه پروردگاردست نياز دراز كرده و با توجه مخصوصى غرق مناجات است و هيچ چيز اورا به خود مشغول نمىكند.
از ديدن حال قاسم محبتى از او در دلش جاى گرفت.
صبح كه شد، بستگان خود را جمع كرد و گفت: مىخواهم دخترم را به اينمرد صالح و پرهيزگار تزويج كنم.
همه قبول كردند و شيخ دختر خود را به ازدواج او درآورد. خداوند بهقاسم دخترى عنايت كرد. آن بچه دوران كودكى را تا سه سالگى گذراند. دراين موقع قاسم مريض شد و بيماريش شديد گرديد.
روزى شيخ بالاى سر قاسم نشسته بود. از خانواده و فاميل او سؤال كرد وقاسم جوابهايى داد كه شيخ را وادار به كنجكاوى بيشتر كرد و متوجهقسمتى از جوابهاى قاسم شد.
پيرمرد پرسيد: فرزندم! شايد تو هاشمى باشى؟
قاسم گفت: بله، من قاسم بن موسى بن جعفرعليهم السلام هستم.
پيرمرد بر سر و صورت خود زد و گفت: چقدر پيش پدرتموسى بن جعفرعليهما السلام شرمنده شدم از اينكه تو را به كار گرفتم.
قاسم پوزش خواست و جواب داد: تو مرا گرامى داشتى و از منپذيرايى كردى. انشاءالله با ما در بهشتخواهى بود.
قاسم بعد از اينكه وصيتهاى خود را كرد و از همه حلاليت طلبيد،دختر خود را به پيرمرد سپرد و رحلت كرد.
شيخ نيز دختر قاسم را به مادر بزرگش رساند و او را تحويل داد. (7) .
پىنوشتها:
1) مستدرك الوسائل ، ج 16 ، ب 32 ، ص 255 .
2) حكايتها و لطيفهها ، ص 50 ، با اندكى تصرف .
3) فروع كافى ، ج 6 ، ص 283 ، ح 2 .
4) گنجينه لطايف ، ص 425 ، با اندكى تصرف .
5) مستدرك الوسائل ، ج 16 ، ب 32 ، ص 255 .
6) وسائلالشيعه ، ج 16 ، ب 36 ، ص 456 .
7) شجره طوبى ، ص 210 ، با اندكى تصرف .
بخش هفتم: چه كسى را به مهمانى دعوت كنيم؟ چه موقع مهمانى بدهيم؟
ثوابى كه از مهماندارى نصيب انسان مىشود، مراتب آن مختلف است.هر مرتبهاى ثواب مخصوص به خود را دارا است و اينطور نيست كه ماهر كس را كه دلمان خواست و به مهمانى دعوت كرديم، ثواب كاملمهماندارى را برده باشيم.
دعوت كردن افراد نيز فرق مىكند يعنى بايد افراد را با اولويتبه مهمانىدعوت كرد كه مراتب آن در روايات ائمه اطهارعليهم السلام ذكر گرديده است.
ابتدا خويشان و نزديكان را دعوت كند
صله رحم يكى از دستورهاى دين اسلام است. هر مؤمنى وظيفه دارد بافاميل خود رفت و آمد كند و با آنها قطع رابطه ننمايد، زيرا قطع صله رحمجزو محرمات است كه خداوند تبارك و تعالى به قطعكننده صله رحم وعدهعذاب داده است.
يكى از مواردى كه نزديكان اولويت دارند، دعوت به مهمانى است.انسان بايد اول فاميلهاى خود را – چه سببى و چه نسبى – دعوت كند، بعدنوبتبه افراد ديگر مىرسد. اين كار موجب رضايتخداوند عزيز مىگردد ونيز آدمى به وظيفه انسانى خود كه دعوت به مهمانى است، عمل كرده است.
البته در بين فاميل اولويتباكسانى است كه متدينتر باشند، اگر كسىفاميلى دارد كه متدين نيست، حق ندارد اول او را دعوت كند، بلكه بايد ابتدامؤمنان و برادران دينى خود را دعوت كند و بعد نوبتبه آن شخص مىرسد.
دعوت كردن شيعيان
امام جعفر صادقعليه السلام مىفرمايد: اگر من يكى از شيعيان خود را به مهمانىدعوت كنم، بهتر است در نزدم كه افقى از مردم را اطعام كنم.
راوى مىگويد: از حضرت پرسيدم: افق چقدر است؟
فرمود: يكصد هزار نفر از مردم. (1) .
در اين زمان كه تمامى قدرتهاى شيطانى عليه شيعيان قيام كردهاند وبه هر وسيله قصد ضربه زدن به اسلام ناب محمدى را دارند، بر ما شيعيانلازم است هرچه بيشتر به هم نزديك شويم، با هم رفت و آمد داشته باشيم، تا اتحاد ميان ما زيادتر شود و در نتيجه نقشه دشمنان از بين برود. از جملهكارهايى كه مىشود براى جلوگيرى از اينگونه تهاجمات به كار گرفت،مهمانى است. ما با دعوت كردن يكديگر و به مهمانى رفتن مىتوانيم بيشتربا هم انس بگيريم و با بررسى توطئهها و راه مبارزه با آنها، جلو آنها رابگيريم و موجب سرافرازى بيشتر اسلام گرديم.
افراد متقى و متدين
پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله مىفرمايد: با كسى جز مؤمن مصاحبت نكن وكسى را جز افراد متقى به غذايت دعوت ننما. (2) .
برادران دينى
رسول گرامى اسلامصلى الله عليه وآله مىفرمايد: كسى كه او را بهخاطر خدا دوست دارى،به مهمانى دعوت كن. (3) .
مراد از برادران دينى تمام مسلمانان است; اعم از شيعه و سنى، اگر چهدعوت شيعيان اولويت دارد.
از جمله وصاياى پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله به ابوذر اين است: غذايت را به كسىبخوران كه او را بهخاطر خدا دوست دارى، و غذاى كسى را بخور كه تو رابراى خدا دوست دارد. (4) .
بين فقير و غنى فرق نگذارد
كسى كه مهمانى مىدهد و مردم را دعوت مىكند، اگر كارش فقط بهخاطرخدا و جلب رضايت او باشد، نبايد بين فقير و غنى فرق بگذارد، چون در نزدخدا هيچ فرقى بين فقير و غنى وجود ندارد. همه در نزد او برابرند و ترجيح باكسانى است كه با تقواترند.
اگر دعوت كردن منحصر به اين شد كه يا اغنيا را دعوت كند و يا فقرا را،بايد فقرا را ترجيح دهد و آنها رادعوت نمايد.
ضيافتى كه در آن توانگران باشند شكنجهاى است فقيران بىبضاعت را
«صائب تبريزى».
دعوت افراد گناهكار و فاسق را نپذيرد
پذيرفتن دعوت افراد فاسق يعنى رضايت دادن به اعمال ناشايست آنها وشريك جرم آنها بودن، لذا در دستورهاى دينى ما آمده است دعوت فساق رانپذيريم و خود را از آنها دور بداريم.
پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله مىفرمايد: غذاى افراد فاسق و گناهكار را نخور (5) [به مهمانى آنها نرو].
و نيز پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله مىفرمايد: خداوند مرا از زاد و توشه مشركان ومنافقان و همچنين از خوردن غذاى آنها نهى كرده است. (6) .
اين در صورتى است كه شركت مؤمن در مهمانى فاسق موجب جراتپيدا كردن فاسق بر گناه باشد، اما اگر شركت در مهمانى او موجب شودديگران دست از گناه بكشند و با وجود شخص مؤمن كسى جرات گناهپيدا نكند، در اين صورت بر افراد مؤمن لازم است در مهمانى شركت كنند وبه اين وسيله آنها را نهى از منكر كنند، همانطور كه پيامبر اكرم وائمه اطهارعليهم السلام در مجالس فساق شركت مىكردند و در حين مهمانى مردم راامر به معروف و نهى از منكر مىنمودند.
در مهمانىهاى لهو و لعب شركت نكند
بعضى از مهمانىها فقط براى خوشگذرانى و لهو و لعب، رقص و پايكوبى استو هيچگونه قصد قربتى در كار نيست. در اينطور مهمانىها – هرچند ممكناستبهعنوان قربت آن را ترتيب داده باشند – اما چون در آن مجلس مخالفتاوامر الهى مىشود و گناه انجام مىگيرد، مؤمنان حق ندارند شركت كنند.
گوش دادن به موسيقى مطرب هرچند كه در حين عروسى و مراسم شادىباشد، حرام است. خوردن غذاى حرام و شبهه ناك حرام است، غذا خوردندر مكان و ظرف غصبى حرام است و مؤمنان بايد خود را از اينطور مجالسدور نگه دارند.
امام جعفر صادقعليه السلام مىفرمايد: سزاوار نيست مؤمن در مجلسى شركت كندكه گناه در آن مىشود و او قدرت تغيير آن مجلس و جلوگيرى از آن را ندارد. (7) .
موقع مهمانى
مهمانى و غذا دادن به ديگران در هر حال كار خوب و خداپسندى است واختصاص به زمان يا مكان خاصى ندارد، اما مهمانىهاى عمومى كه مخارجنسبتا سنگينى دارد، مخصوص زمانهاى خاصى است كه ائمه اطهارعليهم السلام آنهارا براى ما بيان كردهاند.
مهمانى در عروسى
يكى از جاهايى كه سفارش شده است ديگران را به مهمانى دعوت كنيم،هنگام عروسى و ازدواج است. ائمه اطهارعليهم السلام خود به اين سنت الهى عملمىكردند و در مهمانىهايى كه هنگام عروسى برگزار مىشد، شركت مىكردند.
حضرت علىعليه السلام مىفرمايد: بدانكه مؤمنان را طلبيدن و مهمانى كردن درنكاح (ازدواج) سنت است. (8) .
رسول گرامى اسلامصلى الله عليه وآله مىفرمايد: طعام دادن در وقت تزويج از سنتپيغمبران است. (9) .
به غذايى كه در عروسى داده مىشود، «وليمه» مىگويند. وليمه يكى ازسنتهاى حسنه پيامبران است، كه سزاوار است مؤمنان مخصوصا فقرا رابراى خوردن غذا دعوت كنند. بر مؤمنان نيز لازم و مستحب مؤكد استدعوت را بپذيرند، هر چند روزه مستحبى گرفته باشند.
وليمه حد و اندازهاى ندارد، بلكه همين كه اسم وليمه بر آن صدق كند،از حيث كميت و كيفيت كافى است.
مهمانى دادن هنگام بازگشت از حج و سفر
يكى از مواردى كه مهمانى دادن مستحب است، هنگام بازگشت از سفرپر فيض و بركتحج و خانه خدا است. بر مؤمنان لازم استبه شكرانه ايننعمتبزرگ كه نصيب آنها شده است، در راه خدا صدقه بدهند و فقرا ومؤمنان را به مهمانى دعوت كنند و آنها را طعام دهند.
پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله مىفرمايد: وليمه دادن در پنج چيز است: عروسى،تولد فرزند، ختنه كردن اولاد، خريد خانه و بازگشت از سفر حج. (10) .
اطعام براى ساختن خانه
از ائمه اطهارعليهم السلام نقل شده است: يكى از سعادتهاى مرد در دنيا اين استكه خانه وسيعى داشته باشد. وقتى اين نعمتبزرگ نصيب كسى شد، مستحباست وليمه بدهد و مؤمنان را به طعام دعوت كند.
امام جعفر صادقعليه السلام از پدرانشعليهم السلام روايت كرد كه رسولخداصلى الله عليه وآله فرمود:كسى كه خانهاى را براى خود بسازد و گوسفند چاقى را قربانى كند و ازگوشت آن به بينوايان اطعام دهد و بگويد: «اللهم ادحر عني مردة الجن و الانسو الشياطين و بارك لي في بنائي; (11) پروردگارا! ديوان متمرد و آدميان نافرمان وشياطين را از من دور ساز و اين خانه را بر من مبارك گردان.» آنچهخواسته استبدو عنايت مىشود.
اطعام هنگام تولد فرزند و ختنه اولاد
رسول گرامى اسلامصلى الله عليه وآله مىفرمايد: وليمه در چهارچيز است: عروسى وهنگام تولد فرزند كه براى او عقيقه مىكنند و به مردم طعام مىدهند وهنگام ختنه كردن فرزند و هنگام بازگشت از سفر. (12) .
فهرست منابع:
1. قرآن كريم.
2. آثار و اشعار شيخ بهائى، شيخ بهائى، جلد دوم، انتشارات ارم، قم، 1374.
3. اصول كافى، شيخ كلينى، انتشارات مسجد چهارده معصوم، تهران، بىتا.
4. بحار الانوار، ملا محمد باقر مجلسى، جلد دوم، انتشارات مطبعة الاسلاميه، تهران، 1405ق.
5. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، شيخ صدوق، ابن بابويه، تهران، 1402ق.
6. جامع السعادات، محمد مهدى نراقى.
7. جوامع الحكايات، سديدالدين محمد عوفى، جلد پنجم، انتشارات علمى و فرهنگى، تهران.
8. جامع الاخبار، تاج الدين محمد بن محمد الشعيرى، چاپ اول، آل البيت، قم، 1414ق.
9. چهل حديث قدسى، گردآورنده حاج سيد احمد كتابچى، چاپ تهران، بىتا.
10. حكايات برگزيده، گردآورنده شعبانعلى لامعى، جلد اول ، چاپ صدر، قم، 1370.
11. حكايتها و لطيفهها، جواد سبزهاى ، چاپ اول، انتشارات ناس، تهران، 1368ش.
12. حكايتهاى شنيدنى، محمد محمدى اشتهاردى، چاپ اول، انتشارات علامه، قم، 1371.
13. حليةالمتقين، ملامحمد باقر مجلسى، چاپ سوم، انتشارات باقرالعلوم، 1370.
14. زينة المجالس، مجدالدين محمد الحسينى، چاپ دوم، كتابخانه سنايى، 1362.
15. شجره طوبى، محمد مهدى حائرى، مكتبة بصيرى، چاپ پنجم، قم، 1385ق.
16. علل الشرائع، شيخ صدوق.
17. فروع كافى، شيخ كلينى، چاپ سوم، دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1388ق.
18. قرب الاسناد، ابوالعباس عبد الله بن جعفر الحميرى، چاپ اول، آل البيت، قم، 1413ق.
19. كنز العمال، علاءالدين على بن حسام الدين، چاپ اول، بيروت، 1389.
20. كيمياى سعادت، محمد غزالى طوسى، تهران، چاپ دوم، نشر محمد، 1413ق.
21. گنجينه لطايف، م – فرداده، چاپ هفتم ، انتشارات بنياد، تهران، 1372.
22. لطائف المعارف، ابومنصور عبدالملك، انتشارات آستان قدس رضوى، مشهد، 1368.
23. مجمع البيان، ابوعلى فضل بن الحسن الطبرسى، چاپ دوم، بيروت، 1408.
24. المحاسن، ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد البرقى، قم، چاپ اول، اهل البيت، 1413.
25. مستدرك الوسائل، حاج ميرزا حسين نورى، چاپ اول، آل البيت، قم، 1407.
26. مكارم الاخلاق، علامه مرحوم طبرسى، چاپ اول، النشر الاسلامى، قم، 1414.
27. ميزان الحكمه، محمد محمدى رى شهرى، چاپ اول، دارالحديث، قم.
28. نهج البلاغه، سيد شريف رضى (ترجمه: دكتر شهيدى)، چاپ ششم، انتشارات علمى و فرهنگى،تهران، 1373.
29. وسائل الشيعه، شيخ حر عاملى، بيروت، چاپ پنجم، دار احياء التراث العربى، بيروت، 1402.
پىنوشتها:
1) بحارالانوار ، ج 3 ، ص 84 .
2) همان ، ج 3 ، ص 84 .
3) كنز العمال ، ح 25881 .
4) بحارالانوار ، ج3 ، ص85 .
5) مكارم الاخلاق ، ص 466 .
6) المحاسن ، ص 411 .
7) جامع السعادات ، ج 2 ، ص 155 .
8-9) حلية المتقين ، ص 69 .
10) منهاج الاحكام ، ج 1 ، ص 13 .
11) ثواب الاعمال ، ص 412 .
12) بحارالانوار ، ج 76 ، ص 287 ، ح 3 .