گامهای کوچک برای موفقیتهای بزرگ

هستند. این کتاب فرصتی خوب برای یاری به افرادی ست که سعی در بهبود زندگی دارند و با آغوشی باز از دیدگاه های شخصی دیگران استقبال می کنند.
فهرست
در مورد نویسنده
دکتر دیپاک چاپر
کن بلا نکارد
مایک باسک
مارتین هریس
فصل اول_ درمورد رویای سرنوشت تعیین اهداف و تصمیمات صحبت می کند.
فصل دوم _در مورد راه دست یابی به خواسته ها رنج/ لذت و شرایط روحی صحبت می کند.
فصل سوم _ در مورد نیروی سازنده، نیروی مخرب اعتقادات صحبت می کند.

دکتر دیپاک چاپرا:
من با داشتن این کتاب هر روز به تکنولوژی آنتونی رابینز دسترسی دارم و احساس می کنم مربی دارم که مرا برای خلاقیت و انسانیت بیشتر راهنمایی می کند.
کن بلانکارد،نویسنده کتاب های رئیس یک دقیقه ای :
تونی با دیدی تازه به دنیا نگاه می کند،چرا که باعث شد من نیز دید تازه ایی نسبت به هر چیز داشته باشم. او در مورد موفقیت ارزشمند سخن می گوید!
مایک باسک، فدرال اکسپرس:
رابینز یک سخنران عالی ست. در واقع او بهترین سخنرانی است که تاکنون دیده ام!
مارتین هریس،دیلی تلگراف:
درک عالی آنتونی رابینز از دنیا،افراد و ذات بشر او را بهترین مربی زندگی تبدیل کرده است. او با عوامل موفقیت انسان ها آشناست.
آنتونی رابینز موسس و رئیس موسسات است که هدف این موسسه یاری مردم در نیل به موفقیتهای شخصی و حرفه ای می باشد. وی علاوه بر آگاهی از زوایای مختلف روان آدمی با ویژگی های جسمانی و فیزیولوژیکی او نیز بیگانه نبوده و معتقد است رشد و شکوفایی استعدادهای آدمی در گرو تعاملی سازنده میان این دو بعد وجود انسان است.

فصل اول:
در مورد رویای سرنوشت تعیین اهداف و تصمیمات صحبت می کند
همه ما رویایی داریم. همه ما سعی در باور این مطلب داریم که ، در وجود ما موهبتی ویژه قرار دارد، ما می توانیم تغییر و تنوع ایجاد کنیم، به گونه ای دیگر با افراد ارتباط بر قرار کنیم و دنیا را به مکانی بهتر تبدیل کنیم.
کارهایی که گاهی انجام می دهیم ، مهم نیست .بلکه اقدامات همیشگی ما نقش مهمی دارند. مولد همه کارها چیست ؟سرانجام چه عاملی شخصیت و مسیر زندگی ما را تعیین می کند؟پاسخ این سوال «تصمیمات» ماست. سرنوشت ما هنگام تصمیم گیری رقم می خورد. من معتقدم تصمیمات ما _ و نه شرایط زندگی مان_ بیش از هر عامل دیگری در شکل گیری سرنوشت مان اهمیت دارند.
در وجود همه ما منابع فطری قرار داده شده که امکان تحقق آرزوهایمان و حتی بیشتر از آن را فراهم می کنند. یک تصمیم می تواند دریچه هایی را به روی ما باز کند.باعث غم یا شادی ،ثروت یا فقر، تنهایی یا رفاقت، طول عمر یا مرگ زود رس شود. من از شما می خواهم امروز تصمیمی بگیرید که به تغییر یا بهبود سریع کیفیت زندگی تان منجر شود: به کاری که آن را کنار گذاشته اید یا به یاد گیری مهارت تازه ای بپردازید، با احترام و مهربانی بیشتری با مردم رفتار کنید،با شخصی تماس بگیرید که سال هاست با وی صحبت نکرده اید،
مطمئن باشید تمامی تصمیمات ،نتایجی به دنبال خواهند داشت. (حتی تصمیم نگرفتن به نوبه خود یک تصمیم است.) در گذشته اتخاذ یا عدم اتخاذ چه تصمیماتی در زندگی کنونی شما تاثیر شگفتی داشته است؟
در سال 1995 ،رزا پارکز تصمیم گرفت با قانون نا عادلانه و تبعیض آمیزی مخالفت کند. خود داری وی از واگذاری صندلی اش به یک سفید پوست در اتوبوس عواقبی در پی داشت،که او در آن لحظه از آنها آگاه نبود.آیا رزا قصد داشت ساختار جامه را تغییر دهد؟
قصد او مهم نیست ،بلکه تعهدی برای ایجاد معیار والاتر،او را به انجام چنین اقدامی وا داشت.
همه ما افرادی را می شنا سیم که برای نشان دادن نیروی نا محدود روح انسان بر محدودیت های زندگی غلبه کردند. من و شما نیز می توانیم با جسارت و آگاهی از قدرت کنترل حوادث، به سادگی زندگیمان را به یکی از افسانه ها تبدیل کنیم. اگر چه ما همیشه قادر به کنترل حوادث زندگی نیستیم؛ اما همیشه می توانیم اقدامات و واکنش های خود در مقابل این حوادث را کنترل کنیم. اگر از شرایط زندگی تان راضی نیستید_شرایطی در روابط، سلامت یا شغل _ هم اکنون برای تغییر سریع این شرایط تصمیم بگیرید.
هر چه بیشتر تصمیم بگیرید، تصمیم گیری شما بهتر میشود. ماهیچه ها با فعالیت بیشتر قوی تر میشوند، ماهیچه های تصمیم گیری شما نیز این گونه هستند. امروز در مورد دو موضوع که آن ها را به تاخیر انداخته اید تصمیم بگیرید: یک تصمیم آسان و یک تصمیم که کمی مشکل تر است. فورا در جهت تحقق یکی از تصمیمات اولین قدم و فردا نیز دومین قدم را به سوی آن بردارید. بدین طریق شما ماهیچه ای پرورش می دهید که می تواند زندگی شما را دگر گون کند.
معمولا موفقیت و شکست تنها نتیجه یک رویداد نیست. شکست می تواند در نتیجه کارهایی چون تلفن نکردن به یک شخص ،نرفتن به یک مکان یا نگفتن یک جمله “دوستت دارم” حاصل می شود. همین طور که شکست بر اثر این تصمیمات جزیی حاصل می شود ، موفقیت نیز حاصل پیش قدم شدن پافشاری کردن و بیان صریح عشق و علاقه می باشد. اکنون چه اقدامی می توانید انجام دهید که در ایجاد حرکتی جدید در جهت موفقیت، شما را یاری کند؟
تحقیقات نشان می دهد همیشه افراد موفق سریع تصمیم می گیرند ودر تغییر نظرات با دقت و حساب شده عمل می کنند. برعکس، افراد شکست خورده اغلب به کندی تصمیم میگیرند و مرتبا نظرات شان را تغییر می دهند. هنگامی که یک تصمیم منطقی می گیرید، آن را تغییر ندهید.
او تقریبا نیمی از زندگی اش را با یک ریه آهنی و نیمی دیگر را روی صندلی چرخدار  سپری کرده است. مطمئنا این فرد که چالش های زیادی نیز در زندگی دارد در موقعیتی نیست که کیفیت زندگیدیگران را بهبود بخشد، چنین نیست؟ادرابرتز،مظهر قدرت  تصمیم گیری تعهدآمیز وباثبات است. او اولینمعلول بدون دست و پا ست  که از دانشگاه  بر کلی کالیفرنیا فارغ التحصیل و رئیس مرکز توانبخشی ایالت کالیفرنیا شد. وی با حمایت خستگی نا پذیر از معلولان برای حمایت  از حق آنان  لایحه ای  به تصویب رساند و برای اجرای این قانون ابتکارات زیادی انجام داد .هیچ عذر و بهانه ای وجود ندارد.اکنون برایتغییر سلامت ،شغل ، روابط و زندگی تان سه تصمیماتخاذ کنید و روی آنها کار کنید.
چطور می توان رویاهای نا معلوم را  قابل مشاهده و مشخص کرد ؟  اولین گام ، تعریف دقیق رویاها، می باشد. تنها محدودیت در موفقیت، میزان توانایی شما در تعریف دقیق آرزو ها یتان است. اکنون رویاهایتان  را مشخص کنید و طی چند روز آینده برنامه ایی برای اطمینان از تحقق آنها  در نظر بگیرید.
همه ما اهدافی داریم و ممکن است این اهداف مشخص  یا نا معلوم باشند.مهم نیست این اهداف چه هستند ، به هرحال آنها تاثیر شگرفی بر زندگی ما دارند . اما بعضی اهداف مثل:
(من باید صورت حساب ها را پرداخت کنم.) هیچ  انگیزه  و هیجانی ندارد . راز آزاد
کردن نیروی واقعی تان ، تعیین اهدافی ست که جذابیت لازم برای تحریک
خلاقیت و احساسات شما را داشته  باشند. اکنون با هوشیاری اهداف خود را
مشخص کنید . در مورد هر چیزی که ارزش پیگیری دارد، فکر کنید . سپس هدفی
که برای آن زود از خواب بر می خیزید و تا دیر وقت بیدار می مانید. برای تحقق
این هدف مهلت تعیین کنید: سپس در یک بند دلیل تحقق حتمی این هدف را ذکر کنید.
راهنمایی های در خصوص تعیین هدف (برنامه ریزی دستگاه فعال سازی شبکه ای)
1) هم اکنون با خود عهد کنید که تا 4روزآینده روزی ده دقیقه را برای تعیین
هدف صرف کنید.
2)هنگامی که در حال انجام تمرین تعیین هدف هستید مدام از خود بپرسید:”در زندگی چه آرزویی داشتی؟اگر می دانستم به هر ترتیب آن را به دست می آوردم؟”
3 )چقدر جالب!تصور کنید به عالم کودکی برگشته ای دودر شب کریسمس در فروشگاه زنجیره ای قصد دارید روی پای بابانوئل بنشینید.
روز اول:اهداف پیشرفت شخصی
احساس سلامت و پر باری، اساس سایر موفقیت های زندگی ست.
روز دوم:اهداف شغلی/تجاری /اقتصادی
اگر شما آرزو دارید که موفق ترین فرد در شغلتان باشید و باعث شگفتی دیگران شوید یا می خواهید دانشجویی با دانش زیاد باشید،اکنون مطمئن باشید این آرزو ها محقق می شوند.
روز سوم: اهداف تفریحات /وسایل سرگرمی
اگر محدودیت مالی نداشتید، دوست داشتید چه وسایلی داشته باشید یا مواردی را تجربه کنید؟ اگر اکنون یک جن مقابل شما بود که آرزوهایتان برآورده کند چه آرزویی داشتید؟
روز چهارم: اهداف کمک به دیگران
در این مرحله باید هدف خود را کنار بگذارید و میراثی خلق کنید که زندگی افراد را تغییر دهد.
هرگز بدون انجام اقدامات مثبت در راستای نیل به هدفتان ،آنرا رها نکنید.
اکنون اولین گام به سوی تحقق هدفتان را تعیین کنید.
اگر تا یکسال آینده تمامی اهدافتان برسید، چه احساسی دارید؟
راز تحقیق اهدافتان شرطی کردن ذهن است. حداقل روزی دوبار اهدافتان را مرور کنید. فهرست این اهداف را در جایی قرار دهید که مطمئن هستید هر روز آن ها را می بینید.
اگر اولین تلاش شما در راه تحقق اهدافتان بیهوده به نظر رسید ، آیا باید آن را رها کرد و اقدام دیگری انجام داد؟ مطمئنا خیر! پافشاری و مساجد به عنوان با ارزش ترین عامل تشکیل دهنده کیفیت زندگی،همه موارد حتی استعداد را تحت الشعاع قرار می دهد.
تمامی افرادی که آگاهانه یا ناآگاهانه به موفقیت رسیده اند از فرمول مشابهی استفاده کرده اند، با استفاده از این چهار مرحله ساده شما می توانید به آنچه می خواهید برسید:

فرمول موفقیت سریع
1) خواسته خود را مشخص کنید (دقیق باشید! داشتن افکاری واضح یک مزیت است)
2) اقدام کنید (چون آرزو به خود کافی نیست)
3)توجه کنید که آیا تلاش شما نتیجه بخش بوده است (قرا نیست انرژی خود را برای روش بی ارزشی صرف کنید)
4)روش خود را تغییر دهید تا زمانی که به خواسته خود برسید (تغییر پذیری، نیروی ایجاد روش و نتیجه جدید را به شما می دهد )
ما اغلب در تعقیب اهدافمان نتایج وسیعی را مد نظر می گیریم. آیا زنبور عسل به گرده افشانی گل ها توجه می کند؟ خیر! اما در روند جست وجو شهد شیرین، نا آگاهانه گرده ها را در پایش جمع می کند، به سمت گل دیگری پرواز می کند و اتفاقات زنجیره ای ز عجیبی ایجاد می کند.
مقصود واقعی یک هدف این است که هنگام تعقیب آن از شما یک انسان کامل بسازد. نتیجه نهایی این هدف شخصیتی ست که شما پیدا می کنید. اکنون تمامی خصوصیات اخلاقی، مهارت ها، توانایی ها، باور ها و عقاید لازم برای تحقق اهدافتان را در یک بند ذکر کنید.
سرور و شادمانی را فراموش نکنید. از نظر بسیاری افراد تعیین هدف، یعنی اینکه؛ پس از تحقق آن می توان دوباره از زندگی لذت ببرند.تفاوت زیادی بین شادمانی پس از موفقیت و موفقیت همراه با شادمانی وجود دارد.
به جای این که ارزش زندگی تان را بر مبنای شرف به سوی یک هدف ساده بسنجید، به یاد داشته باشید مسیری که در آن حرکت می کنید بسیار مهم تر از نتایج موقتی ست.
تا کنون چند بار این جمله غمگین را شنیده اید ؟
“آیا همه آنچه که وجود دارد همین است؟”
فضا نوردان آپالو که تقریبا تمام زندگی خود را برای صعود به کره ماه صرف کردند در آن لحظات تاریخی و افتخار آمیز بسیار خوشحال و هنگام بازگشت به زمین به شدت ناراحت بودند. آنها دیگر انتظار رسیدن به چه چیزی را داشتند؟ چه هدفی بزرگتر از صعود به کره ماه و کاوش فضایی و سریع تر؟ پاسخ این سوال می تواند میل به یافتن یک مرز نا شناخته دیگر باشد:فضای درون ذهنو قلب. همه ما همیشه به احساس رشد معنوی و عاطفی نیاز داریم، این احساس مانند غذایی ست که روان ما با آن رشد می کند . پس از تحقق اهدافی که آنها را دنبال میکرده اید، بلافاصله آینده ایی جدید و جذاب برای خود ترسیم کنید.
هدف نهایی چیست؟ شاید آرزوی ایجاد هر چیز با ارزشی هدف نهایی باشد. ممکن است یافتن راهی برای کمک به دیگران _ افرادی که مورد توجه خاص ما هستند_ در طول زندگی مورد توجه ما باشد.
جورج برنز،کمدین محبوب به اهمیت وجود هدفی که انتظار تحقق آن را داشته باشیم، پی برده است. او فلسفه زندگی اش را این گونه بیان می کند:”باید هدفی داشته باشیم که به خاطر آن از جا برخیزیم. به هر حال نمی توان در بستر کاری انجام داد.
او در سن 90 سالگی همچنان بذله گویی می کند، در فیلم  ها و برنامه های تلویزیونی شرکت می کند و برای اجرا در پالادیم لندن در سال 2000 _ یعنی زمانیکه 104 ساله می شود _ نام نویسی کرده است.این اقدام، آینده جذابی برای او فراهم کرده  است.
در مورد چیزی که اکنون از آن لذت می برید یا آن را تجربه می کنید. و زمانی هدف شما بوده است، فکر کنید. ممکن است موانع زیادی در راه تحقق این هدف وجود داشته باشد. هنگامی که در تعقیب آرزوهای جدید خود با موانعی روبه رو می شوید، به یاد آورید که قبلا نیز در چنین وضعیتی بوده اید و موفق شده اید! روان انسان تسخیر نا پذیر است. تمایل به پیروزی، موفقیت، شکل گیری زندگی و کنترل آن ها زمانی محقق می شود که هدف شما مشخص باشد و معتقد باشید که هیچ چالش، مشکل و مانعی نمی تواند شما را از رسیدن به هدفتان باز دارد. موانع، صرفا ندایی برای استحکام تصمیمات شما در راستای تحقق اهداف ارزشمند تان هستند.

فصل دوم
در مورد راه دست یابی به خواسته ها رنج / لذت و شرایط روحی صحبت می کند
برای دستیابی به خواسته خود باید عواملی را که مانع از اقدام شما می شوند،شناسایی کنید.
ناراحتی می تواند دوست شما باشد به شرطی که از آن به طور مؤثر استفاده کنید.
یکی از معجزات وجود انسان این است که می توان تصمیم بگیرد چه عواملی سبب رنج و لذت او می شوند.
همه ما از یک روش مشابه برای نجات خود از رنج و کسب لذت استفاده می کنیم برخی افراد با نوشیدن مشروبات الکلی، استعمال دخانیات، پر خوری یا سو استفاده از دیگران، به کار گیری مهارت ها، کمک به دیگران یا ایجاد تغییر زندگی از این روش استفاده می کنند. شما از چه روش هایی برای دوری از رنج و دسیابی به لذت استفاده می کنید؟ این روش ها تاکنون چه تاثیری برای زندگی تان داشته اند؟
ترس از شکست برای برخی افراد بیشتر از میل به موفقیت است. بیشتر افراد در تلاشند تا آنچه دارند حفظ کنند و برای تحقق رویاهایشان خود را به مخاطره نمی اندازند.
زمانی که با افراد موفق رو به رو می شویم،تصور می کنیم آنها خوش شانس تر بوده اند. و از موهبت های استثنایی برخوردارند. در واقع این افراد از نیروی انسانی خود بهتر استفاده کرده اند؛ زیرا عدم همکاری و انجام امور برای آنها نهایت رنج محسوب می شود.
احساس متناقض در خود اخلال دخیل هستند و این احساسات به طور حتم لذت و موفقیت یک شخص را محدود می کنند.
آیا دوره ایی در زندگی تان وجود داشته که تمایل زیادی برای پیشرفت_ مثلا از لحاظ مالی یا ارتباطی_داشته باشید.
تعلل یکی از معمول ترین راه های اجتناب از رنج است. اما به طور معمول اگر شما انجام کاری را به تاخیر بیندازید، باعث ایجاد رنج بیشتری در آینده می شوید.
در مورد چهار کاری که باید امروز انجام می شده است و شما انجام آن را به تاخیر انداخته اید،فکر کنید:
1) چرا این کار را انجام ندادم؟در گذشته برای انجام این کار چه سختی هایی را متحمل شدم؟
2) با افزایش یک احساس منفی چه لذت هایی را در گذشته از دست داده ام؟
3) عدم تغییر وضعیت کنونی چه عواقبی برای من در پی دارد؟ چه احساسی در من ایجاد می شود؟
4)اکنون با انجام این کار چه لذت هایی در یافت می کنم؟
آیا تاکنون کاری انجام داده اید که از خود بپرسید ” چطور توانستم این کار را انجام دهم؟ خیلی احمقانه به نظر می رسد ” برعکس،آیا تا کنون کاری انجام داده اید که پس از آن با خود فکر کنید “عالی بود،چطور تا به حال این کار را انجام نمی دادم؟ این کار واقعاً مرا تحت تاثیر قرار داد.”چه عاملی نشان دهنده ی تفاوت بین کار خوب یا بد می باشد؟
توانایی شما به ندرت نشان دهنده این تفاوت است؛اما وضعیت ذهن و یا جسم شما در هر لحظه که شیوه تفکر، احساس، رفتار و اجرای شما را تعیین می کند، این تفاوت را نشان می دهد.
ما می دانیم که روزی با مساعد شدن شرایط، سر انجام شاد می شویم. مثلا هنگامی که همسر مناسبی پیدا کنیم، پول کافی بدست آوریم، سلامت خود را باز یابیم، بچه دار شویم و یا سر انجام بازنشست شویم. حقیقت این است که آنچه بدست می آوریم شما را شاد نخواهد کرد، بلکه دانستن چگونگی تغییر روحیات با تصمیم گیری سریع به شما کمک می کند. به علاوه چرا شما به هر یک از این موارد علاقه مند هستید؟ شاید به این دلیل که به اعتقاد شما همسر ایده آل، فرزندان، ثروت، … باعث شادی شما می شود. اما با داشتن تمام این موارد ما باز هم از خود می پرسیم چطور می توانم خوشحال باشم؟
آیا می دانید چطور احساس خوبی داشته باشید؟ اگر هم اکنون بخواهید احساس شادی و هیجان داشته باشید، آیا می توانید؟ مطمئنا می توانید! فقط کافی است مرکز توجه خود را تغییر دهید. لحظه ای را به یاد آورید که احساس می کردید خیلی خوشحال هستید و موفق شده اید.
راه های زیادی برای مشاهده و تجربه هر کاری در زندگی وجود دارد. در هر لحظه امکان وجود هر احساسی وجود دارد. تنها کاری که باید انجام دهید، قرار گرفتن در مسیر صحیح است. دو راز برای تغییر سریع شرایط روحی وجود دارد. اولین راز این است که ذهنمان را متوجه به موضوع دیگری کنیم. در مورد یکی از با ارزش ترین خاطره های زندگی تان فکر کنید. با یاد آوری این خاطره چه احساسی پیدا می کنید؟ توجه به چه موارد دیگری باعث شادی شما می شود؟
تغییر مرکز توجه تنها یک راه تغییر شرایط روحی ست. راه سریع تر و موثر تر،استفاده از جسم یا فیزیولوژیکی خود می باشد. برای مثال بیشتر افراد هنگامی که احساس خوبی ندارند، یا به غذا روی می آورند، سیگار می کشند، استراحت می کنند، یا ممکن است از شیوه های خوبی مثل ورزش کردن یا محبت کردن به دیگران استفاده می کنند. هر احساس با یک شرایط خاص فیزیولوژیکی در ارتباط است. حالت ظاهری یک فرد افسرده چگونه است؟ شانه های افتاده، سر روبه پایین و نفس های کوتاه و صورتی بی روح. برعکس، هنگامی که شادیم، شانه ها و سر به سمت بالاست و نفس های عمیق می کشیم. ما می توانیم آگاهانه این تغییرات را در جسم خود ایجاد کنیم و شرایط روحی دلخواه را به سرعت در خود ایجاد کنیم.
بعضی از ساده ترین کارها می توانند بزرگ ترین تغییرات را ایجاد کنند.
یکی از راه های پر باری زندگی افزایش میزان عواطف و احساسات است. بیشتر افراد تنها تعداد کمی از هزاران احساس موجود را تجربه می کنند. دقت کنید که توجه مستقیم و تغییر وضع جسمی می تواند میزان احساسات را افزایش دهد. 
یکی از احساسات مثبتی را که مایل به تجربه آن هستید، انتخاب کنید و هم اکنون طوری رفتار کنید که گویی آن احساس را دارید. حرکات و ژست ها و لحن صحبت کردن آن احساس را درخود ایجاد کنید. از تغییر سریع در احساس خود لذت ببرید!
آیا تا به حال در موقعیتی قرار داشته اید که شدت خشم، ناکامی و در ماندگی شما را دیوانه کند؟اما هنگامی که اکنون یا سال های به آن موقعیت فکر می کنید به آنچه شما را آزار می داد، می خندید؟ همه ما این ضرب المثل قدیمی را شنیده ایم” روزی به گذشته فکر می کنی و می خندیم؟
” روزی ریچارد باندلر موسس مکتب NLP که یکی از استادان من می باشد،پرسید ” چرا معطلی و اکنون به این گذشته نمی خندی؟ ” امروز این کار را انجام دهید. به موضوعی که قبلا آن را ناراحت کننده می دانستید،بخندید. آیا احساس نمی کنید که وضعیتتان کمی تغییر کرد.
جنبش و حرکت ،احساسات را ایجاد می کند.این بار قصد نرمش کردن دارید اما صد درصد مایل به انجام کار نیستید، می توانید در عوض جست و جو کنید. جست و خیز روش موثری برای تغییر روحیه شماست؛ زیرا:
1)یک ورزش عالی ست.
2)نسبت به دویدن استرس کم تری در شما ایجاد می کند.
3)نمی توانید از خندیدن اجتناب کنید.
4)باعث سرگرمی همراهان خود می شوید.
موثر ترین راه کنترل مرکز توجه، استفاده از سوالات می باشد. مغز شما برای هر سوالی که مطرح می کنید پاسخ فراهم می کند. برای مثال اگر از شما بپرسند “چرا فلانی از تو سوء استفاده می کند؟” تنها کاری که انجام می دهید این است که بر چگونگی رفتار او متمرکز شوید در حالی که مشخص نیست تفکر شما درست است یا خیر. اما به جای این سوال از خود بپرسید: “چطور می توانم این وضعیت را تغییر دهم؟”
مطمئن باشید به جواب هایی می رسید که اقدامات خوبی را برای شما فراهم می کند.

فصل سوم
درمورد نیروی سازنده، نیروی مخرب اعتقادات صحبت می کند
چه نیرویی تعیین کننده تلاش یا عدم تلاش ما یا موفقیت در زندگی است؟این نیرو عقاید ما می باشد_ عقیده ها در مورد توانایی ها، ممکن ها، غیر ممکن ها و شناخت از خود این نیرو را تشکیل می دهد.
هزاران سال این تصور وجود داشت که هیچ انسانی نمی تواند یک مایل _ حدود 5/1 کیلو متر _را در 4 دقیقه بدود. این کار از نظر جسمی غیرممکن به نظر می رسید. با این وجود راجر بانیستر یک مایل را در 3 دقیقه و59 ثانیه دوید و این عقیده را نابود کرد.
اغلب افراد حوادث را در تغییر زندگی شان مقصر می دانند. با این وجود آنچه واقعاً زندگی ما را شکل می دهد، معنایی ست که به حوادث نسبت می دهیم. دو مرد در ویتنام مورد اصابت گلوله قرار گرفتند، دستگیر شدند و بارها  مورد شکنجه قرار گرفتند. یکی از این افراد خود کشی کرد. فرد دیگر اعتقاد به خود،انسانیت و خلقت را در وجودش ایجاد کرد، در حالی که این اعتقاد قبلا وجود نداشت. اکنون داستان زندگی این فرد_ یعنی کاپیتان جراد کافی _ قدرت روان انسان برای غلبه به رنج، مشکلات و موانع را به ما یادآوری می کند.
جالب است که اگر افراد معتقد باشند  سوراخ کردن جمجمه سر باعث در مان بیماری می شود، این کار را انجام می دهند. حتی اگر این اعتقاد درست نباشند. همچنین اگر افراد معتقد باشند که شاد بود نشان بستگی به کمک به دیگران دارد، این کار را انجام می دهند.اعتقادات می توانند زندگی را لذت بخش یا غم انگیز کنند. اعتقادات سبب تمایز افراد از دیگران می شوند و باعث می شوند برخی افراد قهرمان شوند و برخی دیگر سر در گم بمانند.
هیچ اتفاقی در زندگی معنای خاصی ندارد،مگر اینکه ما خود به آن معنا دهیم. یکی از شگفتی های انسان، توانایی او در اهمیت دادن فوق العاده کم یا زیاد به وقایع است.
عقاید قدرت سازنده و مخرب دارند. به دلیل تاثیر شگرف عقاید بر زندگی ما زندگی ما باید سه موضوع را درک کنیم:
1) بیشتر افراد عقاید خود را آگاهانه انتخاب نمی کنند.
2) اغلب عقاید ما بر مبنای سوء تعبیر گذشته می باشد.
3)ما با پذیرش یک عقیده، آن را وحی منزل می دانیم و فراموش می کنیم که تنها یک نگرش است.
عقیده چیزی جز احساس اطمینان در مورد مفهوم یک نگرش نیست.
اگر تجربیات مرجع کافی برای تایید موجود باشد، می توان به آسانی آن را به عقیده تبدیل کرد. کدام یک از این دو جمله صحیح می باشد؟
1)افراد اساسا درست کار و خوب هستند.
2)افراد درست کار نیستند و تنها به فکر منافع خود می با شند.
آیا اگر بخواهید، تجربه کافی برای تایید این عقیده که افراد اساسا بد هستند، در اختیار ندارید؟ اگر به دیگر تجربیات خود رجوع کنید آیا نمی توانید به آسانی درستکاری افراد را تصدیق کنید؟ به نظر شما کدام یک از این عقاید درست هستند؟ شما به هر چه معتقد باشید آن عقیده را درست می دانید.
اگر چه احساس مستحکم اطمینان می تواند شما را از اطلاعاتی که زندگی تان برای همیشه تغییر میدهد غافل کند.
اعتقادات بر تمامی رفتار های ما تاثیر می گذارند. در حالی که بعضی از عقاید تنها یک جنبه از زندگی تحت تاثیر قرار می دهند،تاثیر بعضی دیگر بسیار گسترده است. برای مثال یک عقیده خاص مانند “جان، فرد قابل اطمینانی نیست ” بر روابط شما باجان تاثیر می گذارد، اما اعتقاد شما به اینکه “تمامی افراد غیر قابل اطمینان هستند ” تاثیر گسترده تری بر روابط شما می گذارد.
عقاید کلی از جمله این عقیده معمولا بر مبنای تصمیم کلی که در گذشته و تحت شرایط خاصی شکل گرفته است،می باشد.
با این وجود نگرش نا آگاهانه بر تصمیم گیری ما تاثیر می گذارد. یکی از عقاید کلی خود را تغییر مثبت در تمام جنبه های زندگی خود باشید.
آیا بعضی عقاید موثرتر از بعضی دیگرند؟ مطمئنا. اطمینان سه درجه مختلف دارد:
نظر، عقیده ، یقین
نظرات به راحتی قابل تغییراند؛زیرا بر مبنای احساس موقتی می باشند.
عقاید محکم تر هستند؛ زیرا بر مبنای تجربیات بسیار یا تجربیات همراه با احساسات بیشتر قرار گرفته اند.
یقین، شدت احساسات به حدی است که فرد نه تنها مطمئن است بلکه اگر عقیده در مباحث منطقی مورد سوال قرار گیرد، فرد خشم گین شده و این مباحث را انکار می کند. یقین می توان به طور باور نکردنی سازنده یا مخرب باشد.
هدف یک عقیده چیست؟ این عقاید در تصمیم گیری سریع برای اجتناب از رنج و کسب لذت به ما کمک می کنند. عقاید ما باعث می شود در تصمیم گیری تکیه گاهی داشته باشیم.
گاهی ما هنگام مواجهه با ترس، رنج یا هیجانات شدید در جست و جو تکیه گاهی به شکل عقیده هستیم. 
یقین به دلیل تاثیر اتش ما را به سوی انجام کار ها سوق می دهد. فردی که به حقوق حیوانات احترام می گذارد، یک عقیده دارد.اما فردی که اوقات فراغت خود را برای آموزش عموم در مورد مسائلی از قبیل رژیم غذایی صرف می کند، یقین دارد.
راز موفقیت چیست؟ اغلب ما تصور می کنیم استعداد، راز موفقیت است. اما به عقیده  من استعداد واقعی یعنی توانایی فعال سازی موثر ترین نیرو های درونی از برخورداری از اطمینان کامل.
انیشتن می گوید: ” قدرت تخیل بیشتر از علم است.” این امر به اثبات رسیده است که بین آنچه تصور می کنیم و آنچه واقعاً انجام می دهیم در مغز انسان تفاوتی وجود ندارد.
ما در مواجهه با سختی های زندگی چگونه رفتار می کنیم؟ معمولا افراد موفق مشکلات را موقت می دانند، اما افراد شکست خورده حتی مشکلات کوچک را نیز همیشگی می دانند. پذیرش نگرش دوم، اولین گام گرفتار شدن است که دکتر ” مارتین سلیگمن ” آن را ” در ماندگی آگاهانه ” می داند و بر اثر این سه نگرش ایجاد می شود:
1) مشکلات دایمی است (به جای اینکه آن را موقت بدانند)
2) مشکلات موجود گسترده است(به جای این که آن را محدود بدانند)
3) مشکلات موجود شخصی ست و اعتقاد به این که مشکلی در وجود فرد است (به جای این که مشکل فرصتی برای آموختن تلقی شود)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *