نادر شاه افشار

برای مثال می گوییم: یکی از بدی های نادر شاه آدمکشی های آخر عمر اورا شمرده اند.در زمانی ایران در حالت بدی به سر میبرد.در خاک دلیرپرور ایران ستاره تازه ای درخشان گردید و مرد نامداری که در میدان نبردش کسی یارای نبردش نبود. در سال 1136 از دره جرمن از محل های باورد که زادگاهش بود دامن همت بر کمر زده. پای دلیری سربه سروری برداشت وبه لشکرکشی ودشن کشی شمشیربرمیان بست. از روزی که به جنبش آغازید دمی نیاسود تا دشمنان را از پا انداخت و دوست و دشمن را به یکدیگر نزدیک کرد. نخست مفتاح خاک خراسان را بدست گرفت و سرکشان آنجا به فرمانش گردن نهادند و بد گوهران سر جای خود نشستند.
خلاصه شده ی: نقوی پاکباز و مهدی ملایری
مقدمه: احمد کسروی
ناشر: دنیای کتاب
ویراستار: علی اصغر عبدالهی
تیراژ: 2000  نسخه
نوبت چاپ: دوم
شابک:6_169_346_964
چاپ: پیک ایران

تولد نادر:
امامقلی پدر نادر در روستای دسگرد (دستجرد)- در 2کیلومتری جنوب درگز- زندگی میکرد. امامقلی از خانواده ای معمولی بود که تعدادی گوسفند وجزئی زمین کشاورزی داشت.
هاجر همسر امامقلی نادر رابه دنیا آورد و امامقلی نیز اسم اورا (ندر قلی) که شبیه اسمش بود گذاشت که بعد ها به نادر مشهور شد.
پیدایش نادر شاه:
در زمانی ایران در حالت بدی به سر میبرد.در خاک دلیرپرور ایران ستاره تازه ای درخشان گردید و مرد نامداری که در میدان نبردش کسی یارای نبردش نبود. در سال 1136 از دره جرمن از محل های باورد که زادگاهش بود دامن همت بر کمر زده. پای دلیری سربه سروری برداشت وبه لشکرکشی ودشن کشی شمشیربرمیان بست. از روزی که به جنبش آغازید دمی نیاسود تا دشمنان را از پا انداخت و دوست و دشمن را به یکدیگر نزدیک کرد. نخست مفتاح خاک خراسان را بدست گرفت و سرکشان آنجا به فرمانش گردن نهادند و بد گوهران سر جای خود نشستند.
بازگشتن نادر به خراسان:
خوانین خراسان که به شمشیر زنی در جهان بنام بودند.از شکستی که خورده بودند  سرافکنده گردیده بودند و از ترس باز خواست نادر.رضاقلی میرزارامیانچی رسانیدن خبر ساختند. در اوایل ماه صفر این خبر به دست چاپاران شاهزاده به نادر رسید.
نادر به آهنگ پاداش ناپاکی افغانها با لشکری فراوان شتابان به سوی خراسان راه نوردید و در روزهای آخر ربیع الثانی به مشهد رسید ومردم اندوهناک آنجارا به شادی رسانید. در سرمای آن سال خواهر شاه طهماسب که نامزد شاهزاده رضاقلی میرزا شده بود در شب 15رجب حجله گاه رفت و مردم شادی ها نمودند.
سگالش در صحرای مغان وبرگزیدن نادر به شاهی:
چون خاندان  صفوی برافتاده وبایستی پادشاه بهتری به جای آن بنیاد یابد واز سویی نادر از روی بی نیازی سربه افسر پادشاهی فرود نمی آورد.برای شور ونیک اندیشی دستور داد که بزرگان کشور و سران سپاه ودیگر شناختگان وکشور را از هرسوبه دربار خواندند وچون همگی حاضرشدند در صحرای مغان مجلس شورای بزرگی به پاگردید.
نادر از اندیشه بزرگان درباره ی پادشاهی جویا گردید. همگی یک دل ویک زبان چنین گفتند که ما جز فرمان تو را نخواهیم برد وبندگی تو بر ما واجب است و چون بر این اندیشه پایداری نمودند . خان بزرگ خطبه ی پادشاهی را اجرا نمود ونام سلطنت را از شاه عباس منسوخ گشت وبه نادر رسید ونادر پادشاهی را پذیرفت وپس از چند روز در 24شوال 1148 بزمی باشکوه بسیار بزرگی آراسته شد.
نادر تاج پادشاهی را برسر گذاشت و برسر تخت فرمانروایی نشست. چند روز پیاپی جنبش برپابود وشادی ها میکردند.چنگ و چغانه مینواختند.دلیران پای میکوبیدند دلاوران باده مینوشیدند. نادر جاهای زیادی را در ابتدای کارش آباد کرد. از جمله اینکه بناهای تاریخی را تعمیر کرد جاهای خراب را آباد کرد وجاهای زیادی را فتح کرد(هرات.ارومیه وتبریز.بخارا.مشهد.هندوستان و..
کشور هندوستان:
زمانی که نادر در قندهار بود نامه های دوستانه به محمد شاه شاه هندوستان فرستاد و از او درخواست کرد که کابل وغزنین را که زمانی جرء خراسان بود را ب ایران واگذار کند اما محمد شاه جواب نامه ی نادر را نداد و فرستاده ی اورا نیز اسیر کرد و خبر به گوش نادر رسید و نادرناراحت شد ولشکری به آماده کرد وبه سمت هندوستان راه افتاد و در این لشکر کشی اول غزنین را گشود و مردم آنجا را کشت وبعد به سراغ کابل رفت.
مردم کابل از خود پایداری نشان می دادند ونادر نیز با استفاده از هوش و ذکاوت خود ترفندی بکار برد که آنها را شکست دهد و موفق هم شد. محمد شاه که خیلی تر سیده بود از میدان فرار کردو به پناهگاه کرنال پناهنده شد. به فرمان نادر چند هزار سوار دلاور گرداگرد اردوی او را گرفتند. محمد شاه پس از این شکست نا امید شد.نظام الملک را که به کارهای کشور هندوستان دانا بود به نزد نادر فرستاد که پیمان بسته وبه جنگ پایان دهد.
نظام الملک به دربار نادر آمد وپیمان ها را بست وبه جنگ پایان داد.روز دیگر محمد شاه با بزرگان وسران دولت گورکانیان به دربار نادر شاه آمدند و شاهنشاه به پیشواز آنان شتافت وآنان را گرامی داشت. محمد شاه را درپهلوی خود بر سریر نشانیدو از او دلجویی کرد.
روز یکم ذی الحجه 1151نادر آهنگ شاهجهان آباد پایتخت هندوستان نمود و روز نهم با همراهان ولشکریان به آنجا رسید. محمد شاه به پذیرایی پرداخت و بزم شاهانه آراست و کلید خزانهء هندوستان را به نادر شاه داد. تخت های زرنگار به ویژه تخت طاووس که در زیبایی مانند نداشت وجواهر شناسان بهای آن را نمی دانند به نادر ارمغان گردانید.
شب دهم ذی الحجه که آغاز برج  حمل(نوروز ایرانیان)و عید قربان باهم دریک رز بودند وبا پیروزی سپاه نادر سه جشن به هم در هم آمیخته بود.جشن بسیار باشکوهی گرفته شد و همه به شادی بی پایان پرداخته و آن روز را به خوشی گذراندند.
کلات:
کلات دژی است که دیوارهای بلند واستوتر دارد وبه درون آن جز از راه های ویژه نمی توان رسید.
در سوی جنوبی دژی بنام فرود(بند ارغوانشاه) استوار و آراسته است. کوهای بلندش که در استواری بی همتاست و نادر در آن زمان رخنه ها وشکاف ها ی ورودی کوه ها را با آهک و ساروج بست وروی آنها نازک کاری هایی انجام داد.
کشته شدن نادر:
چون نادر در ابتدای کار که سرزمین ایران سالها پایمال لشکر بیگانه بود. به یاری یگانه یکتا دل بسته گیاهان خودروی آن چمن را با داس پاداش دروید و هر جا مرد ناپاکی سربرفراشت از دم شمشیرش گذرانید.پس از پیراستن سرزمین ایران به جهانگیری پرداخت. هند-سند-توران و خوارزم را گرفته بساط داد گسترانید و مرز های کشور را از خراش ناخن چیره دستی دشمن مکار ایمن ساخت. ایران را رشک بهشت برین گردانید. بچارگان راپناهگاه و پاکان را پشتیبان بود چون خورشید بر پست و بلند نور می افشاند. دست و دلش با عطا تیز تدبیرش بی خطا می بود.
با ایرانیان و دیگران نیکو رفتار میکرد ولی چون از سفر داغستان برگشت براثر پاره ای از پیش آمدها رفتارو کردارش عوض شد او رویه ی نیکوکاری را کنار گذاشت وشروع به مردم آزاری کرد. به دلیل اینکه :
(نادر شاه زمانی که هندوستان را فتح کرد ودر حال برگشتن به ایران بود پسرش لشکری آماده کرد که برای تبریک به پیشواز از پدرش برود. اما یک نفر حریص و طمعکار به نادر خبر داد که پسرت برعلیه تو قیام کرده است و نادر نیز ناراحت شد وبه حلا جان دستور داد که بروند وچشمان پسرش را دربیاورند.)
بعد از این اتفاق نادر متوجه آشتباه خود شد و پشیمان شد. زمانی که از اصل ماجرا باخبر شد  یک حالت جنون به نادر دست داد وفکر میکرد که همه دشمنان اوهستند. از آن به بعد تمام مستخدمان را شکنجه میکرد. تهمت زدگان را به زندان می انداخت و سربازان را دستاویز از پا آویخته زر می طلبیدند.
برادران مهربان ودشمنان شخت روی بی شرم از این شیوه به ستوه آمده و رو از او برتافتند. دولت خواهان از بوستان دولتش به وی نامیدی در یافتند. دولتش با آن که سرو نوخیز بود چون چنار کهن سال از خویش آتش گرفت.
علی قلی خان برادر زاده اش که در دامن مهربانی او پرورش یافته بود طبل دورویی را که در زیر گلیم میزد به نفیر عام نواخت وبه کشتن او اشاره کرد.افشاریه نیز با او همکاری کرد و در فتح آباد خبوشان در شب شنبه 11جمادی اثانی 1160 گروهی از افشاریه که پاسداران سراپرده ی شهریاری بودند.با دم شمشیر خون از پیکرش فروریخت و زندگی نادر به پایان رسید.
اینک سخنس چند از خواص وصفات نادر:
به عنوان یک سرباز یک سیاستمدار ویک مرد بزرگ میگوییم.جای هیچ گونه شک و تردید نیست که نادر بیش از هر چیز استعداد نظامی داشت و صفت سربازان و سلحشوری و سرداری او مقدم بر تمام خواص وصفات دیگرش میباشد. نادر در ایام جوانی با حمله و مبارزه خو گرفته بود وهمان موقع  که رئیس سپاهیان باباعلی پیگ شد.
طریقه ی فرمان داری نظامی و حمله را به خوبی میدانست وتجهیزات گرانبهایی در آن ایام به بدست آورد نادراز اسلول لشکر کشی و تاکتیک نظامی بهره ی کامل خدادادی داشت.بر دیسپلین شدید وتعلمیات نظامی متعدد بود و از همه بالاتر آن که میتوانست روح اعنماد در سربازان خود را ایجاد کند و البته برای ایرانیانی که در جنگ های افغان آن طور شکست خورده بودند.همچین فرمانده ای قیمت زیاد داشت.
نادر سواره نظام و تفنگچی ها را به خوبی اداره میکرد ملی مانن هانبیال و ولینگتن در فن محاصره چندان ماهر نبود. شاید برای اینکه وسایل محاصره ی وی آنقدرها کافی نبوده است.اگر چه نادر شخصا ذر هیچ جنگ دریایی شرکت نکرده و بلکه سوار کشتی هم نشده است اما به نیروی دریایی اهمیت میداد و ارزش آن رامیدانست. چنان که از فتح عمان به این مطب مسلم گردید. اما در قسمت سیاست و کشور داری نادر چنان استعدادی نداشت و هرچه بنا میکرد بی اساس و پایه بود. چنانکه امپراطوری وسیع وی در نتیجه ی همین ضعف تشکیلات پس از مرگش در هم پاشید.
نادر میخواست امور کشوری راهم با نیروی نظامی اداره کند . البته درست در نمی آمد. مالیات سنگین و قشون کشی های متوالی نادر یکی از نقاط ضعف سیاست داخلی او بود اما در قسنت سیاست خارجی لیاقت کامل از خود برز میداد وبا روس ها و ترک ها به طرز عاقلانه ای رفتار نمود.
اگرنادر پس از فتح هند غنایم و ثروتی که بدست آورده بود برای اصلاح امور کشور صرف می کرد از مالیات بندی و لشکر کشی های بی مورد چشم میپوشید. البته حال وروز ایران بزودی و خوبی اصلاح می شد.
در صنعت اداری نادر همان رویه صفویه را تعقیب می کرد.به این قسم که مبیگر بیگی یا استاندار ایالات خراسان و فارس وآذر بایجان را اداره میکردند وباقی شهرستانها به خان ها ویا فرمانداران کوچک سپرده شده بود و عده ای بازرس مامور رسیدگی به کار آنان می شد گاه گاه هم خود ناد به سرکشی می رفت و اگر حساب مالیات عقب می افتاد یا کم وکسری داشت مقصرین را به سختی مجازات میکرد.
در امور مذهبی نادر هیچ گونه تعصبی نداشت وشاید در ایام جوانی به مذهب شیعه اعتقاد داشت ولی همین که فرمانرا وسیاست مدار گشت مذهب شیعه یا سنی را فقط و فقط برای پیشرفت در سیاست روز بالا و پایین می آورد و اگر چه در ایام سلطنت خویش در طلایی برای حضرت رضا(ع) بنا کرد اما آن هم نظر جلب توجه علمای شیعه و تزئین شهر مشهد بود که میخواست پایتخت دائمی وی باشد.
محمد مهدی اصفهانی مداح عصر نادر (البته این مهدی غیر از مهدی خان مورخ ومنشی مشهور نادر  است)می گوید:
موقعی که یکی از ملا ها از نعمت های بهشت برای نادر شرح و تفضیل میداد که چنین  و چنان است نادر پرسید:
-آیا در بهشت جنگ هم هست که بر دشمنان خدا پیروز شویم؟
ملا باگفت:
-جنگ و جدال در بهشت روی نمی دهد.
ونادر گفت:
-پس چنین بهشتی لذت ندارد وبه درد ما نمیخورد وبرای شما آخوند ها خوب است و……
پاره ای از مورخان نادر را به اسکندر کبیر و ناپلئون و امیر تیمور تشبیه می کند. ولی شباهت نادر به تیمور بیشتر از آن دو دیگری می باشد. نادر هم مثل تیمور خواندن و نوشتن نمی دانست و فکر جهانگیری داشت. هر دو فرمانده لایقی بودندو از دشمنان به سختی انتقام می کشیدند اتفاقا زن دوم نادر همنام عروس امیر تیمور بود و گوهر شاد نام داشت.اما این قضیه تصادف نبود که نادراسم نوه خود راشاهرخ گذارد که با اسم پسر تیمور یکی باشد و شاید در آن موقع نادر میل داشت که با تیمور برابری کند.
عقیده ی دکتر لاکهارت در مورد نادر :
-عقیده ی شخص م چنان که در ضمن کتاب راجع به نادر اظهار داشته ام آن است که مرد بزرگی بوده است و با وجود همه ی خطاها باید او را جزء رجال بزرگ عالم دانست و اگر چه اشخاص در ایران باره به من اعتراض دارند ولی معذالک من به طور قطع نادر را مرد بسیار بزرگی می دانم.
آیا مردی که بدون کمک ویا نفوذ دیگران خود را از هیچ به مقام شامخ فاتح آسیا رسانیده است مرد بزرگی نیست؟  البته که هست!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *