” ما رايت الا جميلا “؛ حضرت زینب كبري(س) این جمله را در مجلس یزید در شام فرمود، زمانی كه یزید بن معاويه در مجلسی عمومی، رو به حضرت نمود، و در حالتی كه مست غرور بود گفت: خدا را شكر كه شما را خوار نمود !بعد از حضرت زینب(س) سؤال كرد: كار خدا را با برادر و اهل بیت چگونه یافتی؟ یزید قصد داشت همه جنایات خویش را با نسبت دادن به خواست خدا صحیح جلوه داده و كارهای خود را بر اساس حق توجیه نماید! زینب كبری در جواب فرمود: “و ما رأیتُ الاّ جمیلاً…؛ هیچ چیز جز زیبایی ندیدم. اینان (امام حسین و یارانش) گروهی بودند كه خداوند شهادت را برای آنان مقرّر نمود و در قیامت خداوند بین تو و آنها قضاوت مینماید.”
زيبايي در نگاه
گاهی زیبایی در نگاه و دید انسان است، نه در دیدنی ها. آنکه به چشم «نظام احسن» به همه هستی می نگرد، از این نگاه، خیلی چیزها هم «زیبا» دیده می شود. بستگي دارد تا چه عینکی بر چشم زده باشیم و از کدام زاویه به هستی و حوادث بنگریم. «زیبا بینی» هستی و حیات، هم آرامش روح می بخشد، هم صلابت و پایداری و پایمردی می آفریند و هم قدرت تحمل ناگواری ها را می افزاید. از این نگاه «عاشورا» همان گونه که زینب(س) فرمود، جز «زیبایی» نبود. انسان موحّد چون مییابد كه بر اساس مصلحت خداوند، این واقعه به وقوع پیوسته و حكمت خدا بر آن تعلّق گرفته، در هر لحظه و هر كاری به رضای او راضی است و آن حادثه را كه خداوند پسندیده است، زیبا مییابد؛این اوج عرفان و عشق الهی است كه: «من از درمان و درد و صل و هجران/ پسندم آنچه را جانان پسندد»
جلوه هاي زيبايي
آنچه زینب(س) در مقابل طعنه دشمن نسبت به این حادثه، مي فرمايد “ما رایت الا جمیلا – جز زیبا ندیدم” پیشتر آرزوی حسین(ع) بود که در طلیعه این سفر، آرزو کرده بود که آنچه پیش می آید و آنچه اراده خداست، «خیر» برای او و یارانش باشد، چه به صورت «فتح»، چه به شکل “شهادت”؛ «ارجو ان یکون خیرا ما اراد الله بنا، قتلنا ام ظفرنا» زیبا دیدن خواهر و خیر دیدن برادر، مکمل یکدیگرند. جلوه های زیبایی و نمادهای جمال در آینه کربلا بسیار است، که در اين مجال به صورت مختصر بدان پرداخته مي شود:
جدايي حق و باطل: از مهم ترین جلوه های زیبایی عاشورا خط کشی میان انسان های دیومنش و فرشته خو بود.وقتی خوبی و بدی و حق و باطل با هم در آمیزد تیرگی باطل، حق را هم غبارآلود و ناپیدا می کند.در چنین ظلمت کده ای گمراهی اندیشه ها و انسانها طبیعی است و کفر نقابدار، مسلمانان ساده لوح وسطحی نگر را به شبهه می افکند!زیبایی کار حسین آن بود که مشعلی روشن کرد تا راه، روشن و تیرگی زدوده شود و چهره ها در آن هوای گرگ ومیش نمایان و بازشناسانده شود،تا دیگر فریب و نقاب بی اثر شود.
مفهوم تازه اي از پيروزي: از دیگر زیبایی های عاشورا، مفهوم تازه ای از پیروزی بود.عاشورا نشان داد که در اوج مظلومیت هم می توان فاتح و پیروز بود. این همان «پیروزی خون بر شمشیر» است. عده ای به غلط، پیروزی را تنها در «غلبه نظامی» می پندارند وشکست را در مظلومیت و شهادت. با این دید، همه آن حوادث تلخ، چون پیامدی به سود اسلام و حق داشت، جمیل و شیرین بود. وقتی ابراهیم بن طلحه از امام زین العابدین پرسید: «چه کسی غالب شد؟» حضرت فرمود: آنگاه که وقت نماز فرا می رسد، اذان و اقامه بگو، خواهی فهمید که چه کسی پیروز شد!»
هدايت در پرتو حماسه: نتيجه خون امام(ع) و پرداختن به خون امام، حماسه است. نتيجه نور امام (ع) و پرداختن به نور امام، هدايت است. در يک جامعه هم هدايت بايد باشد و هم حماسه. يک جامعه بيشتر از آن که به حماسه نياز داشته باشد به هدايت نياز دارد. انسان بيشتر از آن که به حماسه نياز داشته باشد به هدايت نياز دارد. در ماجراي کربلا، نگاه مي کنيم، زينب (س) به چه چيزي توجه داشت ؟ اگر او مي خواست به شهادت ها توجه داشته باشد تمام چيزهايي که مي ديد برايش درد بود نه زيبايي. ولي ايشان چون هدايت را مي بيند از زيبايي مي گويد.
تجلی کمال انسان: این که انسان تا کجا می تواند اوج بگیرد، زلال شود، خدایی گردد، فانی در خدا شود، در «میدان عمل» روشن می شود. کربلا نشان داد که سقف تعالی انسان و آستانه رفعت روحی و تصعید وجودی و ظرفیت کمال جویی و کمال یابی او تا کجاست. پرونده آن حماسه نشان داد «که تا چه حد است مقام آدمیت» این نکته برای جویندگان ارزش ها بسيار زيبا و قابل توجه است.
تجلی رضا به قضا: کربلا تجلی گاه رضای انسان به قضای خدا بود. امام حسین(ع) در واپسین لحظات حیات در قتلگاه چنین زمزمه می کرد: «الهی رضی بقضائک » همچنين خواهر بزرگوار و صبور خویش را نیز به همین نکته توصیه کرده بود: «ارضی بقضاء الله»در مقامات و مراحل عرفانی و سلوک، رسیدن به مقام “رضا” بسی دشوار و بس ارجمند است. اگر حضرت زینب، حادثه کربلا را زیبا می بیند، به خاطر بروز این شاخصه متعالی در عملکرد ولی خدا سیدالشهداست و یاران و دودمانش. این مرحله از عرفان، یعنی خود را هیچ ندیدن و جز خدا هیچ ندیدن و در مقابل پسند خدا اصلا پسندی نداشتن.
حرکت در مسير مشيت خدا: برای زینب(س)، که پرورده دامان وحی و تربیت شده مکتب امام علی(ع) است، نهضت امام معصوم در بستر مشیت الهی، اوج ارزش ها و زیبایی هاست. وی مجموعه این برنامه را از آغاز تا انجام، زیبا می بیند، چون تک تک صحنه ها را منطبق با آن «خواسته ربوبی» می بیند. آیا با این تحلیل و نگاه، حادثه عاشورا زیبا نیست؟ عنصري که امام را به کربلا ميکشانُد ، ياوران را به عاشورا ميکشانُد، خواست خداست، مشيت خداست. زیباترین جلوه این است که انسان، یک عمل و حادثه را در بستر «مشیة الله » و همسو با «خواست خدا» ببیند. اگر سالار شهیدان و یارانش به خون نشستند و اگر زینب و دودمان مصطفی به اسارت رفتند، این در لوح مشیت الهی رقم خورده بود و چه جمالی برتر از این که کارگروهی با جدول مشیت خدا هماهنگ گردد؟! مگر به حسین بن علی (ع) از غیب، خطاب نیامده بود که خواسته خدا آن است که تو را کشته ببیند؟ «ان الله شاء ان یراک قتیلا» و مگر مشیت خدا آن نبود که عترت پیامبر در راه نجات دین و آزادی انسان، به اسارت بروند؟ «ان الله شاء ان یراهن سبایا» پس چه غم از آن شهادت و این اسارت؟ هر دو، هزینه ای بودند که برای بقای دین و افشای طاغوت، می بایست پرداخته می شدند، آن هم عاشقانه، صبورانه و قهرمانانه!
فداكاري و ايثار: این صحنه، از درخشان ترین جلوه های زیبایی است. کسانی که در سر دوراهی رفتن و ماندن، «ماندن » را که نشان «وفا» و «ایثار» است بر می گزینند و «زندگی بدون حسین» را ذلت و مرگ می شمارند. آن خطبه امام، آن ابراز وفاداری یاران، آن سخنان و سؤال امام با قاسم، آن شب بیداری اصحاب تا سحرگاهان، آن زمزمه تلاوت قرآن و نیایش از خیمه ها، آن اعلام وفاداری یاران در حضور زینب کبری و امام حسین (ع)، هر کدام برگی زرین از این «کتاب جمال » است. چرا زینب، عاشورا را زیبا نبیند؟
مكتب آزادگي: آنچه در کربلا اتفاق افتاد، به یک «بنیاد» تبدیل شد، برای مبارزه با ستم در طول تاریخ و در همه جای زمین. آیا این زیبا نیست؟ لحظه لحظه های عاشورا، به صورت یک «مکتب» در آمد، که به انسان «آزادگی » ، «وفا»، «فتوت »، «ایمان »، «شجاعت »، «شهادت طلبی »، . . . و «بصیرت » آموخت. آیا این زیبا نیست؟
سخن پايانی
حضرت زينب(س) با استفاده از دو اصل «پيكار» و «تبليغ »، رسالت عاشوراي امام خويش را با همه ويژگي هايش به طرز صحيح به پايان مي رساند و با قهرماني خاص خود در بحران هاي فرساينده زندگي مسؤوليت خويش را فراموش نمي كند و بسان يك «پيامبر تبليغي » نقشه طرح ريزي شده مكتب انقلاب حسين(ع) را شكل مي بخشد. حضرت امام سجّاد (ع) خطاب به عمه ي بزرگوارخويش مي فرمايند: «أنتِ بحمدلله عالِمَةٌ غیرَ مُعَلَّمَة و فَهِمَةٌ غیرَ مُفَهِّمَة» این جمله را اگر بفهمیم مقام حضرت زینب کبری (س) را فهمیدهایم. نواده بزرگ پيامبر، دختر سخنور و دانشمند علي، فرزند شجاع و پارساي زهرا، چهره نمونه بانوان تاريخ و الگوي شايسته همه زنان عالم. در واقع فاجعه آفرینان کوفه و شام، فکر می کردند با قتل عام اصحاب حق، خود را جاودانه می سازند. ولی در نگاه ژرف زینب(س)، آنان گور خویش را کندند و چهره نورانی اهل بیت روشن تر و نامشان جاودان و دین خدا زنده و کربلا یک دانشگاه شد. و این بود که در مقابل سخن نیشدار و زخم زبان يزيد ملعون فرمود: ما رایت الا جمیلا . . . جز زیبا چیزی ندیدم!
http://www.khorasannews.com/News.aspx?type=1&year=1391&month=8&day=30&id=4546553