ما براي كسب مدرك آمديم!

تب دانشگاه رفتن و دانشجو شدن بسيار بالاست. شكر خدا با گسترش روز افزون دانشگاه آزاد، مراكز علمي كاربردي، مؤسسات غير انتفاعي، مراكز شبانه و بين الملل، پيام نور و… در كشور به هر جا بنگري دانشجويي قابل مشاهده است. به همين جهت است که ما از دوران دبیرستان در تلاش مصیبت بار برای کنکور و ورود به آن طرف ديوار دانشگاه هستیم. البته اكنون كه ورود به مقاطع كارداني و كارشناسي بسيار راحت تر از قبل شده اين تلاش يك سطح بالاتر آمده است و در مقطع كارشناسي ارشد و دكترا دنبال مي شود. افراد خود را به هر در و ديواري مي زنند تا به هر صورتي كه شده به دانشگاه راه يابند.
البته اين كه در جامعه همه افراد در سطوح مختلف خواهان دانشجو شدن و پيشرفت علمي باشند نشان توسعه و بينش وسيع اجتماعي است. اما سؤال مهمي كه ايجاد مي گردد آن است كه آيا در واقع همه ي افراد به دنبال كسب دانش و بالارفتن درك و فهم علمي خويش هستند؟ سالانه میلیاردها تومان خرج کلاس های کنکور و کتاب های کمک درسی، تست و غیره می شود و چه بسیار افراد کم سوادی که به نام باسواد کردن جوانان و نشان دادن راهی برای رسیدن به دانشگاه صاحب ثروت و مکنت فراوان شده اند. جوانان و خانواده هایشان اکثراً در تب و تاب کنکور و قبولی در دانشگاه به عنوان یک آرمان و آرزوی بزرگ هستند و مشکلات روانی، هزينه ها، مصبیت ها، افسردگي ها و… هم که از نتايج نامطلوب اجتماعي این مسأله است. اما در این میان کمتر کسی است که نداند در دانشگاه خبری آن چناني از علم و دانش نیست!
و تمام اینها برای گرفتن مدرک است! مسأله مدرک گرایی در كشور ما هر روز بغرنج تر می شود و نوعی رابطه متقابل میان مدرک و پرستیژاجتماعی بوجود آمده است. البته اگر این مسأله معطوف به دانش، مهارت و تجربه بود، بسیار هم خوب بود، اما از آنجا که رابطه چندانی میان مدرک و دانش در كشور ما وجود ندارد و هر نوع مدرکی از هر جا با هر رشته و دانشگاه و شهری مي تواند عامل قابل توجهي در پيشرفت باشد بنابراین می توان ادعا کرد این چرخه در جامعه بسیار معیوب است! كافيست نگاهي به شيوه جذب مدرسين حق التدريس دانشگاه داشته باشيم. اساتيد با حق التدريس هاي پايين و بدون ارزيابي مناسب جذب مي شوند و ديگر خبري از عشق و علاقه به آموزش نيست. به اين سيكل ارتباطي توجه كنيد؛ مؤسسه آموزشي كه به دنبال پول و منفعت اقتصادي است، دانشجويي كه به دنبال مدرك است و استادي كه به دنبال حق التدريس است و در واقع چيزي كه اينجا قرباني مي شود علم و دانش است.
البته نمي خواهم تنها به جنبه هاي منفي موضوع پرداخته باشم از اين رو ذكر اين نكته ضرورت دارد كه در اين ميان هنوز هم اساتيد باسواد، عاشق و علاقمند و يا مؤسساتي كه اهداف علمي و پژوهشي را دنبال مي كنند زياد هستند ولي نكته نگران كننده اين است كه روند توسعه اين نگاه بسيار كند شده و در مقابل توسعه مدرك گرايي بسيار رشد يافته است. لذا بايد مفهوم دانشجو را در جامعه دوباره تعريف كرد؛ دانشجو عنصري پويا، زيرك، فعال و كوشا در جامعه است كه با بهره گيري از فرصت هاي علمي، پژوهشي و آموزشي پيش رو ضمن توسعه خرد و فرزانگي خويش زمينه رشد و ارتقا جامعه را نيز فراهم مي نمايد.

http://www.khorasannews.com/News.aspx?id=4634708

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *