پروپاگاندا؛ از سفيد تا سياه

 

“تبليغات سياسي” يا “پروپاگاندا” شکلي از ارتباط است که با “ترغيب يا اقناع” متفاوت است، زيرا هدفش اين است تا به پاسخي دست يابد که قصد مبلغ را تداوم بخشد. “اقناع يا ترغيب”، به مثابه يک فعال کننده دوسويه عمل مي‌کند و هدفش آن است که به نيازهاي ترغيب کننده و ترغيب شونده پاسخ دهد. يک مدل تبليغ(پروپاگاند) نشانگر آن است که چگونه مي‌توان عناصر اطلاع رساني و ارتباط اقناعي را در تبليغات با يکديگر تلفيق کرد. تبليغات سياسي ممکن است افکار عمومي و رفتار افراد را تحت تاثير قرار دهد و آنها را دگرگون سازد.» ( علوي، 1376، ص182). «هرچه امکانات و وسايل ارتباطي  پيشرفته تر مي شود، پروپاگاندا نيز از ارج و قرب بيشتري برخوردار مي شود، به نحوي که امروزه بدون استفاده آن نمي‌توان از حصول يک موفقيت سياسي اطمينان داشت. بدين ترتيب بايد پذيرفت که قدرت نيروهاي سياسي حاکم، تاحد زيادي، به تبليغات سياسي و توان اقناع کردن مردم از طريق وسايل ارتباطي جمعي بستگي دارد.» (همان، ص175).«واژه تبليغات تا اوايل قرن بيستم استفاده گسترده‌اي نداشت، اما از آن هنگام، براي توصيف و تشريح تاکتيک‌هاي اقناع که در جنگ جهاني اول و پس از آن توسط رژيم‌هاي توتاليتر به کار مي‌رفت، مورد استفاده قرار گرفت.”تبليغات سياسي” يا “پروپاگاندا” شکلي از ارتباط است که با “ترغيب يا اقناع” متفاوت است، زيرا هدفش اين است تا به پاسخي دست يابد که قصد مبلغ را تداوم بخشد.جنگ جهاني دوم نه تنها جنگ بمب‌ها وگلوله‌ها، بلکه جنگ کلمات و تبليغات بود. تهاجم تبليغاتي نازي‌ها ابتدا توسط “آدولف هيتلر” در کتاب “نبرد من” طراحي و سپس به وسيله “گوبلز” و وزارت تبليغات او اجرا شد. ايالات متحده در ايجاد تبليغات خويش، به مجموعه اي نه چندان منسجم از روان شناسان و ساير دانشمندان علوم اجتماعي، براي تقويت روحيه ملي وخنثي ساختن تاثير تبليغات نازي‌ها متکي بود» (پراتکانيس، 1380، ص143). واژه تبليغات سياسي يا (propaganda) از ريشه لاتيني (pripagaree) به معني نشا کردن، منتشرساختن، برانگيختن و به حرکت واداشتن انديشه هاي ويژه است و امروزه تبليغات، جزيي از ارتباطات عمومي است و هدف آن، دستيابي به مقاصد از پيش تعيين شده است (دادگران، 1380، ص49). 

تبليغ
پراتکانيس معتقد است معناي کلمه پروپاگاندا امروزه به “تلقين” يا نفوذ جمعي از طريق دستکاري نمادها و روانشناسي فرد، تکامل يافته است. در واقع به نظر او پروپاگاندا، انتقال نقطه نظري با هدف نهايي پذيرش «داوطلبانه » دريافت کننده است، به طوري که شخص، آن نظر را از آن خويش تلقي کند (پراتکانيس، 1380). از سوي ديگر، آشوري در دانشنامه سياسي تبليغات را اين چنين تعريف مي کند: «بيان واقعيات يا رويدادهايي که معمولا سياسي هستند، يا جعل گزارشي درباره آنها به قصد اثر نهادن بر ذهن شنونده براي کشاندن او در جهت رفتار خاص». تبليغات هميشه وجود داشته ولي درقرن بيستم با گسترش وسايل ارتباط و اختراع رسانه‌هايي مانند (راديو، تلويزيون، مطبوعات و سينما) بخشي پايدار از کوشش هر دولت و حزب و گروه سياسي شده و براي آن نهادهاي خاصي به وجود آمده و رشته‌هايي در جامعه شناسي به مطالعه نقش اجتماعي رسانه‌ها پرداخته‌اند.حزب‌ها و دولت‌هاي فاشيست، نازيست وکمونيست در سازماندهي و کاربرد تبليغات به قصد جلب توده هاي مردم و افکار جهانيان، از خود توانايي خاص نشان داده‌اند. کشاکش‌هاي تبليغاتي ميان دولت‌ها و حزب‌هاي چپ و راست اصطلاح “جنگ تبليغاتي” و “جنگ رواني” را به وجود آورده است. جنگ تبليغاتي در دوران جنگ جهاني دوم و سپس ميان دو بلوک شرق و غرب در دوران جنگ سرد، پس از جنگ جهاني دوم بالاگرفت» (آشوري، 1378، صص94-95).لاسول تبليغات را اين گونه تعريف مي‌کند: «انتخاب واژه ها و نشر آنها، به منظور تاثير بر رفتار توده‌ها» و به همين روال تبليغات بين المللي را مي‌توان به معني انتخاب واژه ها و نشر آن به منظور تاثير بر توده ها، در مسائل بين المللي مورد اختلاف» تعريف کرد (نصر، 1380، ص92). مک کويل تبليغات را عبارت از مديريت نگرش‌هاي جمعي از طريق دستکاري نمادهاي مهم مي‌داند و معتقد است تبليغات، کوشش کم و بيش عمدي و سنجيده اي است که هدف نهايي آن، نفوذ بر عقايد يا رفتار افراد براي تامين مقاصد از پيش تعيين شده است (Mequail, 1972).واژه تبليغات سياسي يا (propaganda) از ريشه لاتيني (pripagaree) به معني نشا کردن، منتشرساختن، برانگيختن و به حرکت واداشتن انديشه هاي ويژه است و امروزه تبليغات، جزيي از ارتباطات عمومي است و هدف آن، دستيابي به مقاصد از پيش تعيين شده است
تيلور (Taylor) تعريف جامعي از تبليغات ارائه کرده است. او تبليغات را اين گونه تعريف مي‌کند: “مجموعه اي از تصميمات هشيارانه، روشمند و از پيش طراحي شده که به منظور استفاده از فنون اقناع سازي، براي انجام مقاصد ويژه طراحي شده است؛ مقاصدي که در راستاي سياست‌هاي مبلغ است (Taylor, 1993).”تعريف علوي از تبليغ سياسي، بر فرايند ارتباطي به ويژه بر هدف اين فرايند تاکيد دارد: «پروپاگاندا تلاشي است سنجيده و منظم، براي شکل دادن به ادراک‌ها، ساختن يا دستکاري کردن شناخت‌ها و هدايت رفتار براي دستيابي به يک پاسخ که خواسته مورد نظر مبلغ را تقويت مي کند. تبليغ (پروپاگاند) تلاشي است براي برقراري ارتباط مستقيم و هدايت شده، با هدفي که از پيش تعيين شده است» (علوي، 1376، ص184).

عناصر تبليغات
تبليغات مي‌تواند موجب بسيج مردم در حمايت از يک هدف شود. اما اين امر اغلب به بهاي مبالغه، تحريف واقعيت‌ها وحتي دروغ پردازي درباره مسائل به منظور کسب حمايت انجام مي گيرد. افرادي که تصويري منفي از دشمن ارائه مي دهند. اغلب با ادبياتي خاص براي اثبات حقانيت خود اقدام مي‌کنند. تلاش‌هايي براي کسب تقويت و حمايت از اين عقيده انجام مي‌گيرد تا ديگران متقاعد شوند آنچه انجام مي گيرد، مثبت و به نفع همگان است.ضيايي پرور معتقد است هر جنگي حداقل در دو زمينه رخ مي دهد: «ميدان نبرد و اذهان مردم از طريق تبليغات. افراد خوب و بد اغلب مي‌توانند از طريق تحريف واقعيت‌ها (Distortions)، مبالغه گويي‌ها (Exaggerations)، ايجاد ذهنيت (Subgectivity)، خطا (Inaccuracy) و حتي دروغ پردازي‌ها (Fabricatin) به گمراه کردن مردم بپردازند تا حمايت و مشروعيت يابند» (ضيايي پرور، 1386، ص15).

تبليغ
پراتکانيس شرح مي دهد که شيوه توصيف يک محصول و نحوه معرفي عمل مناسب، افکار ما را جهت مي‌بخشند و واکنش شناختي ما را درباره آن پيام، به سمت خاصي سوق مي‌دهد. ما به وسيله برچسب‌هايي که براي معرفي يک شي يا رويداد به کار مي‌بريم، مي‌توانيم به گونه اي آن را تعريف کنيم که مخاطب پيام، تعريف ما را از وضعيت بپذيرد و بدين ترتيب، پيش از آنکه به طور جدي استدلالي کرده باشيم، از پيش اقناع شده باشد. او معتقد است” سيسرو” در قرن دوم ميلادي، اين قاعده ساده اقناع کردن را مي‌شناخت. سيسرو مدعي بود يکي از عوامل موفقيت او در تعيين بي گناهي تعدادي از شرورترين جانيان روم، توانايي در اقامه اين دليل بود که جنايات رسوايي آنها در اصل جنايت نبوده، بلکه اعمال پرهيزکارانه بوده است؛ يعني که قربانيان، مستحق کشته شدن بوده اند (پراتکانيس، 1380). او مي نويسد: «تاريخ تبليغات و جنگ‌هاي سياسي گواه اين واقعيت است که رفتار مردم به نام‌ها و عناويني که براي تفسير يک واقعه يا وضعيت به کار مي‌رود، بستگي دارد. اما قدرت تاثير کلمات و برچسب‌ها بر نحوه دريافت ما از جهان، به اوضاع و احوال ديگري نيز تعميم داده مي‌شود» (پراتکانيس، 1380، ص61). «کلمات و نامگذاري‌هايي که به کار مي بريم، به تعريف و ايجاد دنياي اجتماعي ما منجر خواهند شد. اين تعريفي که از واقعيت مي‌کنيم، افکار، احساسات و تصورات ما را هدايت مي کند، از اين رو بر رفتار ما تاثير مي‌گذارد» (همان، ص63).تبليغات مي‌تواند موجب بسيج مردم در حمايت از يک هدف شود. اما اين امر اغلب به بهاي مبالغه، تحريف واقعيت‌ها وحتي دروغ پردازي درباره مسائل به منظور کسب حمايت انجام مي گيرد

انواع پروپاگاندا
1-پروپاگانداي سفيد:
دراين نوع پروپاگاندا، منبع کاملا مشخص و معين است و پيام به گونه اي ارائه مي‌شود که از دقت بالاي اطلاعات برخوردار باشد. اين نوع پروپاگاندا، نوعي ارتباط دوستانه برقرار مي کند.

2- پروپاگانداي خاکستري: در اينجا منبع، واضح و صريح نيست و اطلاعات دقيقي ارائه نمي‌شود. در اين نوع پروپاگاندا، با آنکه جنگ تبليغاتي برقرار است، اما صلح تبليغاتي نيز حاکم نيست. اخبار، اعلاميه و اطلاعاتي که در آنها از عنوان يک منبع موثق، منابع مطلع و امثال آن استفاده مي‌شود، در زمره پروپاگانداي خاکستري قرار مي‌گيرند. تبليغات عليه کمونيست‌ها به هنگام حمله شوروي به افغانستان، نوعي پروپاگانداي خاکستري به شمار مي‌رود.

3- پروپاگانداي سياه: در پروپاگانداي سياه، منبع و دقت اطلاعات مشخص نيست و در آن هر گونه جعل و تخريب صورت مي‌گيرد. تمام قواعد در اين نوع پروپاگاندا، به کار گرفته مي‌شود. بسياري از فرستنده‌هاي راديويي در طول جنگ، براساس اين نوع پروپاگاندا عمل مي‌کنند. عملکرد “راديو فردا” با توجه به روابط ايران- امريکا، نوعي پروپاگانداي سياه به شمار مي رود (نصر،1381).
منبع: مرکز تحقيقات و مطالعات رسانه اي همشهري

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *