ولنگاری و بی اهتمامی فرهنگی

امروز که بیش از سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی می گذرد توقع برآن است که تحولات فرهنگی شایسته ای در جامعه نهادینه شده باشد تا هدف اصلی انقلاب که همانا احیای ارزش های اسلامی و انقلابی با تبیین سبک زندگی اسلامی ایرانی بوده است تحقق یافته باشد.ولی واقعیت آن است که متأسفانه علی رغم تلاش های صورت گرفته مقوله ی فرهنگ در کشور همچنان با چالش ها و مسائل عمده ای درگیر است که گاهی اهمیت این مشکلات تا بدان جاست که بنا به فرموده ی رهبر انقلاب خواب را از چشمان ایشان می رباید و یا اینکه اخیراً از تعبیر “ولنگاری و بی اهتمامی فرهنگی” استفاده کرده اند.


به راستی کدامیک از نهادهای کلان فرهنگی کشور در حوزه های آموزش، رسانه، فرهنگ و سایر مجموعه های ذیربط، در عمل خود را موظف به حرکت در مسیر سیاستگذاری کلان نظام دانسته و یا در مسیر  پاسخگویی حرکت کرده اند؟ کافیست نگاهی دقیق تر به خروجی محصولات فرهنگی در حوزه های سینما، صدا و سیما ویا حتی خروجی های دانشگاه های کشور داشته باشیم تا دریابیم به چه میزان حرکت فرهنگی کشور بر مبنای ریل گذاری های نهاد مهمی همچون شورای عالی انقلاب فرهنگی صورت می پذیرد! یا در حوزه تکنولوژی فرهنگی آیا پذیرفتن این جمله درست است که در ارتباط با فناوری های روز دچار تأخر فرهنگی هستیم؟ برای پاسخ به این سوالات و جستجوی دلایل بروز ولنگاری فرهنگی شاید بتوان بدین نکته اشاره کرد که وقتی “مهندسی فرهنگی” جانشین “انقلاب فرهنگی” می شود بسیاری از سامانه های فرهنگی کشور در مسیری که باید حرکت نمی کنند. در عرصه تحلیل مسائل ما باید حوزه های عملکردی؛ سیاست، اقتصاد و فرهنگ را از هم مجزا کنیم. چه آنکه این حوزه ها اساساً از منظر عناصر ارتباطی، نوع رابطه، شیوه ارتباط بین عناصر و ضامن اجرایی و تداوم ارتباطات با یکدیگر تفاوت های ماهوی دارند.

 

 

ردیف

حوزه ها

نوع رابطه

عناصر ارتباطی

شیوه ارتباط بین عناصر

ضامن اجرایی و تداوم ارتباطات

1

سیاست

روابط یک طرفه

رئیس و مرئوس

یک طرف حکم

یک طرف اجرا

قدرت

2

اقتصاد

روابط دوطرفه

فروشنده و خریدار

رابطه عرضه و تقاضا و

منفعت­ گرایانه دو طرف

سود و رضایت مندی

هر دو طرفت

3

فرهنگ

روابط مبتنی بر استدلال، اقناع قلبی و انتخاب آزادانه

ابزارهای انسانی؛

روح، قلب و جان آدمیان

طرح آزادانه پرسش ها و انتقادها

عدم؛ “توفق طلبی، سرکوب نظری و زور”

اما اتفاقی که در عمل توسط مدیریت فرهنگ در کشور افتاده است در بسیاری از مواقع با رویکردهای اقتصادی و یا خصوصاً سیاسی سعی در راهبری جریانات فرهنگی کشور داشته اند. همچنین اشکال دیگری که در رویکردهای فرهنگی کشور وجود دارد نگاه مهندسی در حوزه ی فرهنگی به جای نگاه انقلابی است. نگاه مهندسی مبتنی بر صفر و یک و منطق های پذیرفته شده و قطعی است. اما نگاه در حوزه ی مباحث اجتماعی و انسانی با مقولات پیچیده ای پیوند می خورد که در بسیاری از موقعیت ها قابلیت پیش بینی را از انسان می گیرد. بر این اساس باید این واقعیت را پذیرفت که ما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در معنای حقیقی واژه انقلاب فرهنگی تأمل نکردیم. به بیان دیگر قرار بر این بود انقلاب فرهنگی جانشین دیدگاه های سخت افزارانه و مهندسانه به مسائل اجتماعی و انسان و پدیده های حاکم بر آن باشد. اما اتفاقی که افتاد دقیقاً عکس این بود و ما فرهنگ را با نگاه مهندسی بررسی کردیم لذا در مرور زمان مقهور و مجبور در حصار چارچوب هایی شدیم که حاصل جبر تحولات تاریخی بود و ما به جای انقلاب در حوزه فرهنگ تنها در یک چارچوب بسته اندیشیدیم.
در بیش از سه دهه که از انقلاب می‌گذرد ما به تدریج به خودباوری و نوسازی تفکر تمدنی خود باز می‌گردیم. مطالباتی که رهبری در رابطه با جنبش نرم‌افزاری، بحث تحول حوزه و دانشگاه و اخیراً بحث تحول در علوم انسانی و سبک زندگی داشته‌اند همه در همین راستا بوده است و انصافاً هم توانسته این چالش و شکاف تاریخی را تا اندازه‌ای پر کند.برای تحقق اهداف فرهنگی بر اساس گفتمان انقلاب اسلامی و اصلاح ولنگاری فرهنگی تحقق پیش نیازهای زیر ضرورت دارد:
1.    الگوی مفهومی: یک الگوی مفهومی مناسب بر اساس ثقلین از ضرورت های تحقق اهداف فرهنگ اسلامی است. این الگوی مفهومی باید ازسه خصوصیت برخوردار باشد: «جامع و مانع» باشد، «ارتباط و انسجام» بین متغیرها را تبیین کند و «وزن و اولویت» متغیرها را براساس مدل ارزشی و نظام معرفتی خود تبیین کند.
2.    مدل های کاربردی: به جز الگوی مفهومی، ما به مدلهای کاربردی نیاز داریم، مدلهایی برای طراحی مفاهیم پایه که مبانی نقشه مهندسی فرهنگی را طراحی کنیم. این امر نیاز به مدل و روش دارد که ما فاقد آن هستیم. در حوزه شاخص‌ها (به جزموارد محدود)به صورت مشخص و جدی با نگاه دینی به بحث شاخص‌ها و استانداردها نپرداخته‌ایم. شاخص‌ها جایگاه مهم و اصلی را در نمایش گری وضعیت موجود و مطلوب (متأثر از نظام ارزش‌ها) بازی می‌کنند.
3.    ابزارهای برنامه ای: در بحث ابزارهای برنامه‌ای مشخصاً از دو «نقشه علمی» و «نقشه اجرایی» در حوزه مهندسی فرهنگی نام برده می‌شود. اگر ما ابزارهای منطقی و شاخصی را داشته باشیم در حوزه برنامه‌ای هم می‌توانیم به این نقشه‌ها برسیم.به این ابزارهای نرم می‌توان ابزارهای سخت‌افزاری مانند بودجه و تجهیزات را هم اضافه کرد اما ما کشور غنی و ثروتمندی هستیم و از نداشتن پول و امکانات رنج نمی‌بریم. مشکل اصلی ما کمبود در رویکرد دینی و الهی است.
4.    تعریف شاخص ها: تا زمانی که ما قدرت شاخص نگاری بر اساس چشم اندازنظام اسلامی نداشته باشیم همواره شاخص های تحمیل شده مادی محور توسعه و عدم توسعه خواهند بود. هرچند نظام اسلامی در سالهای اخیر توانسته است حتی با همان شاخص‌های مادی، عرض اندام کند اما تا برپایی نظام کامل اسلامی فاصله زیادی داریم.
5.    پیوست فرهنگی: پیوست فرهنگی، از مهمترین ابزارهای نظارت و ارزشیابی فرهنگی است که چهار موضوع مهم(چه فرهنگی و چه غیر فرهنگی) را با رویکرد فرهنگی رصد می‌کند: اول؛ سیاست‌ها و راهبردهای کلان کشور (درشورای عالی انقلاب فرهنگی و مجمع تشخیص مصلحت نظام)، دوم؛ طرح‌ها و لوایح مجلس شورای اسلامی،سوم؛ تصمیمات و مصوبات قوای مجریه و قضائیه و چهارم؛ پروژه‌ها و اقداماتی که متولی آن دستگاه‌های بخش خصوصی و عمومی و دولتی است.

و كلام آخر اینکه
به هرحال فرهنگ و تبیین فرهنگ اسلامی و ایرانی و جاری شدن آن در زندگی آحاد جامعه از مهمترین دغدغه های نظام است. متأسفانه آن طور که باید و شاید، مدیریت فرهنگی کشور در مسیر تحقق حداکثری اهداف فرهنگی انقلاب موفق نبوده تا جایی که تعبیر ولنگاری فرهنگی رهبر انقلاب تلنگری جدی در همین راستا می باشد. پس ضرورت دارد نظام های فرهنگی کشور چه از نظر ساختار و سامانه های ارتباطی، چه از نظر ترکیب اعضا و چه از نظر سطح مسائل مورد بررسی تازه گردانی و به روزرسانی شود. بی شک وقت آن رسیده است که فعالیت های فرهنگی کشور به دنبال ارائه راهکارهایی در زمینه های اساسی و کلان نظیر؛ بی بنیادی اخلاقی و شبیخون فرهنگی، فرار مغزها، عدم علاقمندی نسل جدید به سنت و فرهنگ خویش و مسائلی از این دست بکند.

منبع: روزنامه رسالت مورخ 31 خرداد 95 شماره 8689

 

http://resalat-news.com/Fa/?code=232300

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *