تــوافــق 1+1

در عصر جدید همه ی اتفاقات زندگی اجتماعی نسبت به گذشته متفاوت و گاه عجيب و غريب شده است؛ تولد، بزرگ شدن، تحصيل، ازدواج و طلاق آدم های امروزی به کلي با قديمی ها فرق دارد. به عنوان مثال تا چند سال پيش طلاق پديده اي مذموم به شمار مي رفت و افراد در شرايط بسيار سخت به آن فکر مي کردند يا گاه آنقدر در پيچ و خم مراحل قانوني دادگاه ها سردرگم مي شدند که از طلاق گرفتن منصرف مي شدند اما اکنون با گسترش نوعي از طلاق، ديگر نياز نيست کفش آهنين براي جداشدن از هم بپوشند.


آنها مي توانند با گذشتن از حقوق خود از قبيل؛ مهريه، حضانت و ملاقات فرزند، جهيزيه، نفقه و… به راحتي به دادگاه مراجعه کنند و پس از مدت کوتاهي به صورت توافقي از هم جدا شوند. دیگر لازم نیست کارد به استخوان برسد و یا آب از سر شما بگذرد؛ اصلاً چرا باید انسان در زندگی سختی و مشکل را تحمل کند؟ کافیست تا احساس کردید چیزی مطابق میل شما نیست سریع در مقابل آن واکنش نشان دهید و کانون خانواده ای که در گذشته قداست داشت، منشأ رحمت بود و احادیث و سفارشات بیشماری برای حفظ و استحکام آن شنیده ایم به راحتی از هم پاشیده و نابود سازید. طلاق توافقي يکي از بحران هاي تازه خانواده هاي ايراني و از آسيب هاي اجتماعي رو به گسترش است. در حالي که در گذشته حساسيت هاي زيادي نسبت به طلاق وجود داشت که باعث مي شد حکم طلاق صادر نشود اما امروز به راحتي اين حکم صادر مي شود. به همين دليل شاهد افزايش طلاق هاي توافقي هستيم. در طلاق توافقي زن و مرد بدون در نظر گرفتن بسیاری از اولویت های زندگی و یا مسائلی که ممکن است برای خود، خانواده و فرزندانشان ایجاد کنند در نزدیک ترین محضر سند توافق1+1 را امضا مي کنند از يکديگر جدا شوند و اين توافق در حکم دادگاه ثبت مي شود و از نظر قانوني ضمانت اجرايي پيدا مي کند.
داده‌های آماری حاکی از افزایش رو به فزونی تعداد طلاق‌ها در سطح کشور است که در میان آن طلاق توافقی حضوری پررنگ دارد. به عنوان مثال در میان آمارهای اعلام شده، طلاق توافقی در رتبه چهارم خواسته‌های حقوقی کشور در سال 94 قرار داشت. چندي پيش در رسانه ها آمده بود که روزانه ۵۰۰ زوج در کشور به صورت توافقي از يکديگر طلاق مي‌گيرند و ۸۰ درصد متقاضيان طلاق، زن هستند؛ بنابراين گزارش از هر چهار ازدواج در ايران يک مورد به طلاق منجر مي‌شود به عبارتي در هر سه دقيقه و ۴۵ ثانيه دو نفر از يکديگر جدا مي‌شوند. تغيير شيوه هاي همسريابي در سال هاي اخير، توقعات و خواسته هاي زوجين وتفاوت ديدگاه هاي آنها، نداشتن شناخت کافي و مناسب از اوضاع و احوال فرهنگي و شخصيتي يکديگر از مهم ترين عوامل درخواست طلاق از سوي زوجين است.
با نگاهي گذرا به ارقام موجود درباره طلاق توافقي مي توان دريافت نهاد خانواده به ويژه در ميان جوانان از قداست پيشين برخوردار نيست. بر خلاف معيارهاي گذشته در فرهنگ ايراني که زندگي زير يک سقف تحت هر شرايطي را تجويز مي کرد، بسياري از کساني که در گيرودار مسائل و اختلافات زندگي مشترک قادر به ادامه زندگي نيستند با استفاده از شيوه طلاق توافقي به فسخ اين قرارداد اقدام مي کنند، به نظر مي آيد قداست زندگي مشترک و کراهت طلاق در ميان جوانان رنگ باخته است. در بسیاری از موارد طلاق توافقی یعنی؛ پاک کردن صورت مسأله، فرار از واقعیت ها، یعنی افرادی که از صلاحیت و حوصله ی لازم برای ساختن زندگی برخوردار نیستند و با کوچکترین تلنگری دست در دست هم داده و حرمت خانواده را می شکنند و بر سر جدایی توافق می کنند. البته در این میان مسلماً استثنائاتی هم وجود دارد که افراد چاره ای جز طلاق توافقی نداشته و یا صلاح واقعی آن ها در پایان بخشیدن به زندگی مشترک است. اما آمار این اتفاق در حد همان استثناست و بسیاری از طلاق های توافقی حاصل عدم برخورداری از مهارت های زندگی مشترک و عدم بهره مندی از صبر و تحمل کافیست. بسیاری از جوان ها از اهتمام لازم برای ساختن زندگی بهره مند نیستند. آن ها گمان می کنند زندگی مطلوب از نظر اجتماعی، اقتصادی، اعتقادی و … چیزی است که باید به صورت آماده توسط خانواده هایشان فراهم گردد و در اختیار آن ها گذاشته شود. به بیان دیگر این تصور خام که بعد ازدواج باید بلافاصله در قله ی آرزوهایمان قرار بگیریم باعث می شود افراد بعد از رفتن به زیر یک سقف احساس خلأ کنند و کاخ آرزوهایشان فرو بریزد. در صورتی که باید به جوان ها آموخت که شروع زندگی مشترک آغاز فصل تلاش، کوشش، همکاری، تعامل، صبر و گذشت حداکثری است که در سایه ی این اتفاقات ارزشمند یکی یکی آرزوهای انسان برآورده و زندگی زیبا و مطلوب ساخته می شود. شروع زندگی مشترک و ازدواج نقطه ی رسیدن به آرمان ها و آرزوهایمان نیست بلکه سرآغازی برای ساختن زندگی رویایی و تحقق آرزوهایمان می باشد. زن و شوهر همدیگر را کامل می کنند، عیب و نقص هم را می پوشانند، با صبر و تلاش، توکل و تعهد و هدف گذاری مناسب می کوشند تا هم خود به کمال برسند و هم فرزندان، خانواده و جامعه ی خویش را از فیض وجود خانواده ای پاینده و بالنده مستفیض سازند. و این گونه است که نصف دین انسان در ازدواج تکمیل می گردد. اما چه سود که این نوع نگرش که واقعیت ازدواج است کاملاً رنگ باخته و افراد به زندگی مشترک بیشتر از آنکه به عنوان محملی برای تلاش و حصول کمال نگاه کنند به مجالی برای منفعت و بهره برداری از یکدیگر در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی، جنسی و … نگاه می کنند. و نتیجه ی نگاه منفعت طلبانه زن و شوهر نسبت به یکدیگر عدم مسئولیت پذیری طرفین، عدم تحقق خواسته ها، نارضایتی از زندگی و نهایتاً تفاهم بر سرجدایی و طلاق می گردد.
زیاد شدن طلاق توافقی و رشد روزافزون آن، علل و عوامل مختلفی دارد؛ علل و عواملی که شاید به دوران کودکی افراد و نوع تربیت‌شان در خانواده بازگردد؛ تربیتی که باعث شده جوانان ما آستانه تحمل پائینی در برابر مشکلات و ناملایمات زندگی داشته باشند و نتوانند مسائل و مشکلات زندگی زناشویی خود را حل کنند. بسياري از طلاق ها ريشه در اختلالات شخصيتي دارد که مي توان با درمان آن را حل کرد. به عنوان مثال ناسازگاري نوعي اختلال رفتاري است که مي تواند دوام زندگي را به مخاطره بيندازد. ديگر زوجين مثل گذشته صبر ندارند و حاضر به توافق نيستند لذا فکر مي کنند با طلاق توافقي از خيلي از مشکلات رها مي شوند غافل از اينکه اين تازه آغاز بسياري از مشکلات جديد در زندگي است. طلاق هاي توافقي روز به روز در جامعه گسترده شده است اما متأسفانه نهادهای مسئول در حوزه ی خانواده هیچ اقدام موثری نمی توانند انجام دهند. نه تنها پاي پيشگيري مي لنگد، بلکه حتي آمار دقيقي نيز از تعداد اين طلاق ها در دست نيست تا بتوان براي بررسي عوامل و ارائه راهکار درباره اش اقدام کرد. چقدر زود خاطرات خوش فراموش مي شود و به راحتي کانون گرم يک خانواده از هم مي پاشد!

 

 

منبع: روزنامه رسالت مورخ 18 مرداد 1395 شماره 8727

 

http://www.resalat-news.com/Fa/?code=236252

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *