صدای گوش خراش زنگ ساعت بیشتر از همیشه کلافه اش می کند. چون شب گذشته تا دیروقت کار کرده و الان بسیار خسته تر از روزهای قبل است. چند لحظه خود را محکم به تخت می چسباند و با خود می گوید کاش صبح نمی شد! اما چاره ای ندارد فقط نیم ساعت وقت دارد حاضر شود تا به موقع به کارهایش برسد و یا بچه هایش از سرویس جا نمانند. بلافاصله چند بسته یخ زده از مواد غذایی فریزر را خارج می کند بدون دقت لازم همه را درون آرام پز گذاشته و با صدای بلند بچه ها را صدا می کند. دخترک معصوم که هنوز چهار سالش تمام نشده مثل یک کارمند هر روز صبح از خواب ناز بیدار می شود.
هنوز به خودش نیامده موهایش به سرعت شانه و باکش محکمی بسته می شود. مادرش درون کوله اش چند تکه لباس و وسایل بازی می ریزد، لباسی به تنش می پوشاند و کوله اش را روی شانه های باریک و ظریف دخترک می اندازد و بدون صبحانه از خانه بیرون می زند. به سرعت جلوی در مهدکودک می رسند. طفلک هنوز کاملاً از خواب بیدار نشده که بوسه ی مادر را برگونه اش حس می کند و از آغوش گرم او در آغوش مربی مهد قرار می گیرد. خدا کند مربی مهد دلسوز و از وجدان کاری برای نگهداری و تربیت طفل بی گناه بهره مند باشد در غیر این صورت اتفاقاتی می افتد که خودتان بارها و بارها شنیده اید…
شرایط عصر حاضر هر روز انسان را مجبور به ایجاد نهادهای متفاوتی می کند تا او را هر چه بیشتر با شرایط زندگی ماشینی همراه سازد. یکی از این نهادها که این روزها به دلیل کارکردی که دارد رونق بسیاری هم یافته است مهدکودک ها هستند که از الزمات زندگی شهرنشین ها شده اند. در گذشته ما نهادهای تربیتی بسیاری همچون دانشگاه ها، دبیرستان ها، دبستان ها و کودکستان ها داشتیم، اما حالا برای یک مرحله پایین ترِ سنین رشد، یعنی خردسالی و نوپایی، مهدهای کودک را ایجاد کردیم. با این که چندین سال از عمر این مجموعه ها می گذرد اما هنوز وضعیت مهدهای کودک از نظر مبانی و تئوری های آموزشی و همچنین ساختار و کادر تربیتی رشد کافی را نیافته و از بسیاری استانداردهای فیزیکی و آموزشی بی بهره است. یعنی در حالی که دانشگاه ها و مدارس ما نهادینه شده و سازوکارهایش فراهم گردیده است اما مهدهای کودک ما هنوز نیازدارند تا به فلسفه تأسیس شان اشراف پیدا کنند و سازوکارهایشان فراهم شود. بخصوص زمانی که به نقش مربیان مهدکودک ها که جانشین اولیای کودک در ساعاتی از روز است توجه کنیم به حساسیت بیش از پیش موضوع پی خواهیم برد. باید به اهیمت این دوره ی رشد که از منظر جامعه شناختی به عنوان دوران طلایی سن انسان در بستر سازی مقولات تربیتی، تغذیه ای، سلامت و … محسوب می شود و زمان شکل گیری سبک زندگی، نگرش ها و باورها و رشد عقلی در دوره های بالاتر نوجوانان و جوانان ما ارتباط دارد، توجه ویژه ای شود. امری که بسیاری از والدین از آن غافل هستند. اگر ما در دوره هفت سال اول تربیت درستی داشته باشیم و محرکهای مختلف را به همراه آموزههای درست در اختیار کودک قرار دهیم، میتوانیم انتظار داشته باشیم که در ۳۰ یا ۴۰ سال این فرد سالم باشد؛ و برعکس اگر در این دوره، هر گونه خدشهای اتفاق بیفتد قطعاً در دورههای بعد از این آسیبهای جدی خواهد داشت.
واقعیت این است که کشور ما در زمینه توجه به کودک در مقطع پیش از دبستان، فاصله زیادی با کشورهای توسعه یافته دارد. آنها در سرانه ملی شان و در سبدخانواده، موضوع توجه همه جانبه به کودکان دیده شده است. اما در ایران، بیشتر، به دلیل آن که مادران شاغل هستند کودکان به مهدها سپرده می شوند. واقعیت تلخ تر آن که به لحاظ تربیتی از دو سو خانواده ها و مسئولین آموزشی به یک اندازه، به این مرحله در تربیت کودک بی توجه هستند. درحالی که مادران چه شاغل باشند و چه نباشند باید مقطع سنی پیش از دبستان را پراهمیت بدانند. لذا امروز با مهدهای کودکی مواجه هستیم که رشد قارچگونه داشته و با عدم لحاظ استانداردهای لازم آسیب های فراوانی دارند؛ از فضاهای فیزیکی بد و محدود گرفته تاکور شدن استعدادهای کودکان به دلیل عدم توجه و دقت به استانداردهای لازم، دوگانگی های تربیتی، مربیان ناکارآمد و عدم بهره مندی از تئوری های تربیت اسلامی و علمی، هیجان آفرینی کاذب و پخش مکرر موسیقی هایی که بار روانی فراوانی بر ذهن کودکان وارد می سازد در بسیاری از مهدها بخشی از مهمترین این آسیب هاست.
هنگام ورود فرزندان به مهد کودک، بی شک مهمترین مسأله تامین امنیت روانی محیط جدید و ایجاد آرامش برای آنهاست. خصوصاً کودکان زیر2 سال که به علت وابستگی شدید به خانواده در بدو ورود نیاز به مراقبت عاطفی بیشتری دارند بنابراین هدف مهد کودکها می بایست پایه گذاری ارزشهای انسانی-اخلاقی، اجتماعی ومذهبی شکوفا کردن استعدادها وتوانایی های کودک است. امری که در بسیاری از موارد لحاظ نمی گردد.
با عنایت به مطالب ذکر شده علیرغم تأثیراتی که مهدهای کودک در آرامش والدین دارند ولی امروزه بسیاری از کارشناسان امور تربیتی و مشاوره به این امر مهم اذعان دارند که حتیالمقدور نباید فرزندان را به مهدکودک سپرد زیرا هیچ آغوشی مهربان تر از مادر و هیچ محیطی آرامش بخش تر از خانه ی کودک نخواهد بود. لذا برای نگهداری کودک می توان از راهکارهای جایگزین استفاده کرد؛ اول اینکه والدین خود وقت بگذارند. به بیان دیگر تا حد امکان والدین تا زمان فرا رسیدن آموزشهای رسمی آموزش و پرورش فرزندانشان را در خانه نگهداری کنند و از بزرگترین سرمایه خودشان یعنی «زمان» برای تربیت آنها مایه بگذارند. متاسفانه بسیاری از والدین میخواهند با کار کردن به خوشبختی فرزندانشان کمک و آینده او را تامین کنند در صورتی که میتوانند در همین زمان، خوشبختي و سعادت را به آنها هدیه بدهند. اگر حالت اول مقدور نباشد در حالت دوم مهر و محبت مادربزرگ و پدربزرگ ها از مهدکودک ها بسیار بیشتر است. در غیر این صورت بهتر است والدین در صورت فراهم نبودن حالت اول و دوم با مشاوره ی بهزیستی و یا سایر نهادهای ذی صلاح، استخدام مربی در منزل را جانشین رهاسازی کودکان در محیط مصنوعی مهدکودک ها نمایند تا حداقل فرزندشان در سرزمین تربیتی خودش رشد یابد و با محیطی که بدان متعلق است انس گیرد. نباید از این موضوع غافل شد که در مسائل تربیتی خصوصاً در سنین پائین احدی به اندازه ی والدین و محیطی به اندازه ی خانواده نمی تواند مطمئن و موثر باشد. شاید برخی خانواده ها به دنبال اجتماعی کردن فرزندانشان از طریق مهدها باشند که این مسأله هم راه حل دارد. اگر والدین بچه ها را به پارک های بازی یا محیط های عمومی خاص کودکان برده یا آن ها را با هم سن و سالهایشان در میان دوستان، همسایگان و یا بستگان در درون خانه و یا محیط هایی که تحت نظارت خودشان باشد همراه سازند حتماً فرآیند اجتماعی شدن آن ها نیز به صورت مطمئن تری رخ خواهد داد.
منبع: روزنامه رسالت مورخ 25 مرداد 1395 شماره 8733
http://resalat-news.com/Fa/?code=236890