بعضی وقتا دستم می‌لرزه

پسر: بعضی وقتا دستم می‌لرزه و غذام می‌ریزه تو سفره، پدربزرگ: منم هم همینطور، پسر: بعضی‌ وقتا هم لباسامو خیس می‌کنم، پدربزرگ: منم هم همینطور، پسر: بعدش سرم داد می‌کشن و می‌رم تو اتاقم و گریه می‌کنم، پدربزرگ: منم هم همینطور، پسر: می‌دونی بابابزرگ!؟ بعضی وقتا فکر می‌کنم کسی تو خونه منو دوست نداره. اشک در چشمان پدربزرگ حلقه می‌زند، بغض اجازه سخن گفتن به او نمی‌دهد فقط چند بار آهسته بر روی دست پسر که در میان دستانش قرار دارد می‌زند و به نشانه احساس مشترک و درک این موضوع سرش را تکان می‌دهد.» حتماً آنچه عنوان شد را شما هم دیده و یا شنیده اید؛ این ها بخشی از فیلم نامه ی فیلم کوتاه “احساس مشترک” است که به سفارش امور بازرگانی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تولید و بارها از شبکه‌های سیما پخش شده است. فیلم زیبایی که در حوزه اجتماعی و خانواده ماهیت آموزشی داشته و با نگاهی متفاوت سعی در به فکر انداختن و عبرت گرفتن مخاطب دارد. اما چرا این قدر تلخ؟ چرا این همه نا امیدی؟ چرا باید پیرمردی که سال ها از عمر خود را گذرانده و اکنون مویی سپید کرده تا این اندازه ناامید باشد و به جای آن که به پسر بچه ای که هنوز چیزی از سرد و گرم روزگار را نچشیده است امید ببخشد یأس او را تقویت می کند. و … لطفاً اشتباهی برداشت نکنید در این نوشتار قصد نقد فیلم کوتاه مذکور را ندارم فقط خواستم با کمک گرفتن از مقدمه ای که ذهن بیشتر ما با آن آشنا شده است در ارتباط با موضوع وضعیت سالمندی در کشور صحبت کنم. اگر خواست خداوند اقتضا کند و مرگ های ناگهانی و یا در سنین جوانی و میانسالی از انسان دور باشد سالمندی و کهنسالی سراغ همه ی ما خواهد آمد. امر محتومی که برای انسان محدودیت ها و مشکلات فراوانی را به همراه دارد. مجموع فراز و نشيب زندگي انسان داراي سه مرحله مي باشد؛ مرحله ضعف كودكي،  دوران قوت و جواني و مرحله ضعف پيري. انسان زمانی که متولد می شود موجودی ناتوان است که به لطف خدا آرام آرام قد می کشد، بزرگ و زیبا می شود، امید و غرور فراوان به دست می آورد و از توانایی های مختلف جسمی و ذهنی بهره مند می گردد. این امر ادامه می یابد تا آدمی کامل و بالغ می شود تا جایی که گام به گام بنا به مصلحت الهی توانایی هایی که در مرور زمان به دست آورده است یکی یکی از دست می دهد. چشمانش کم سو، گوش هایش سنگین، قدش خمیده، دستانش لرزان و قدرت پردازش مسائل و موضوعات ذهنی اش کاهش می یابد. تا جایی که بعضاً ممکن است حتی برخی از امور شخصی اش را به تنهایی نتواند انجام دهد و نیازمند فرزندان و اطرافیانش گردد. مجموعه ی این اتفاقات سبب می شود دیگر آن انگیزه و امید به زندگی در انسان وجود نداشته باشد و آدمی در برابر خویش افق روشنی نبیند و به بیان ساده تر آماده ی سرنوشت محتوم خویش یعنی مرگ گردد. مسأله ای که در این میان وجود دارد نحوه ی نگرش انسان به سالمندی خود و اطرافیانش می باشد. اگر سالمندی را جزیی از طبیعت زندگی بدانیم که در آن انسان ثمره ی همه ی تلاش هایش را به نظاره می نشیند و نتایج آن را بهره برداری می کند و آماده ی ورود به سرای باقی می شود این دوران هم می تواند همراه با امید و انگیزه ی فراوان باشد ولی اگر نسبت به آن واکنش غیرطبیعی نشان دهد بی شک گرفتار سختی های شدید روحی و جسمی می گردد و مرتب با ناامیدی و یأس دست به گریبان خواهد بود. تغییر و تحول یکی از زیبایی‌های زندگی است. فصل‌ها عوض می‌شوند، زمین عوض می‌شود، آدم‌ها عوض می‌شوند، نگاه‌شان تغییر می‌کند، ظاهرشان تغییر می‌کند، همه‌چیز در این دنیا تغییر می‌کند‌ و ما دو راه داریم: یا با این تغییرات کنار می‌آییم و از آن‌ها لذت می‌بریم یا‌… زندگی همین است! آن چه مسلم است متأسفانه به طور کلی در کشور ما و در میان عامه ی مردم در سطوح سنی مختلف شادابی و امید بسیار کمتر از سطح استعدادها، توانایی ها و نعمت هایی است که خداوند به ما ارزانی داشته است که این امر در دوران کهنسالی به اوج خود می رسد. پس باید حالاکه همه مطمئن هستیم در صورت حیات طبیعی روزی در دوران سالمندی قرار خواهیم گرفت برای آن روزها فکر مناسبی بکنیم که بتوانیم به گونه ای زندگی نماییم که هم خودمان از آن لذت ببریم و هم عاقبت به خیر شویم و خداوند از ما راضی گردد. خصوصاً اکنون که با سرعت بالایی جمعیت کشور در حال پیر شدن است باید برای شادمانی، امید به زندگی و سلامت روحی و جسمی خود در آن دوران برنامه ریزی ویژه ای داشته باشیم.

 

 

امروزه یکی از آزار دهنده ترین مسائلی که برای سالخوردگان در جامعه وجود دارد که بعضاً بسیاری دیگر از مسائل جسمی و روحی آنان را به دنبال می آورد عدم احساس مفید بودن در آنان است. بیکاری، معطلی، بی اثر و بی ارزش بودن خصوصاً برای پیرمردان اثرات منفی زیادی به بار خواهد آورد و امید به زندگی آنان را به شدت کاهش خواهد داد. لذا باید از طریق بهره گیری از توانمندی پیشکسوتان و پیش بینی زمینه هایی مناسب برای آنان زمینه ی ارتقا سلامت جسم و روحشان را فراهم آوریم. لازم نیست منتظر باشیم تا دولت بیاید و کاری برای بازنشستگان و سالخوردگان انجام دهد هر چند در این زمینه وظایف بیشماری دارد. اکنون هر یک از ما خود می توانیم با اصلاح نگرش نسبت به دوره سالمندی و سالمندان اطرافمان هم زندگی آن ها را شیرین کنیم و هم برای آن روزهای خودمان از حالا کاری کرده باشیم. به احترام بزرگ ترها از جابلند می شویم، دست بر سینه می گذاریم، تکریمشان می کنیم، دستشان را می بوسیم، به سلامتی، تغذیه، ورزش و درمان آن ها اهمیت می دهیم. برایشان کارهایی سبک که احساس باارزش بودن ایجاد می کند تعریف می کنیم، وجودشان را قدر می نهیم، ازتجربه هایشان استفاده می کنیم، شادی هایمان را با آن ها شریک می شویم، در اجتماع خود و فرزندانمان آن ها را دعوت کرده و در صدر می نشانیم، خواسته هایشان را بدون منت انجام می دهیم و غمی بر دل آن ها نمی نشانیم. و به راستی چه زیباست انسانی که سالها با عزت زندگی کرده و هر روز هرچه توانسته انجام داده و اکنون راضی به رضای خداست.

منبع: روزنامه رسالت مورخ دوشنبه 10 آبان 1395 شماره 8792

 

http://www.resalat-news.com/Fa/?code=242942

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *