دانشنامه مدیریار

دلنوشته ها

من دلبری دارم یگانه و بی‌همتا

من دلبری دارم یگانه و بی‌همتا که از چشمانش عشق می جوشد، از لعل لبانش حرف محبت می خروشد و…

انتهای کوچۀ شیدایی

وسط چهارراه زندگی، انتهای کوچۀ شیدایی درست همان جایی که دل از کف داده ای و جز جمالِ معشوق بی…

می‌شود دست از سرِ ما برداری

می شود بی‌خیال ما شوی، دست از سرمان برداری، ما را فراموش کنی، بگذاری با درد و مرگِ خودمان زندگی…

از بی تفاوتی ها بترسید

⛱ به عقب برگرد، کمی گذشته را با خودت مرور کن؛ همانی که دور سرت می چرخید، به ریز و…

هر چیزی که دلمان را بزند

⛱ یک قانون نانوشته وجود دارد که همه آدم ها آن چیزی را می خواهند که ندارند. هر چه ما…

همۀ تردیدهای شهریور

⛱ شهریور ماه عجیبی است تکلیفش با خودش که مشخص نیست بماند، آدمی را هم در برزخ قرار می دهد.…

یار وفادار

عشق است رفیق شفیقی را که پای حرفش می ایستد و در مرام و معرفت چیزی کم نمی گذارد. یار…

قهر هم قانون دارد

⛱ وقتی قهر می‌کنی، به تریج قبایت بر می‌خورد، دعوا راه می‌اندازی، در را محکم‌ به هم میزنی، چشمانت را…

عجب شانسی داریم ما

⛱ عجب شانسی داریم ما که امروز هم زنده ایم، با صدای چکاوک ها از خواب بیدار شدیم و دوباره…

"اربا اربا" پای حق و حرفش ایستاد

⛱  فرزندِ شریفِ امام معصوم که خود ناصر و منصور، وتر الموتور، هادی و مهدی، مظلوم و معصوم است اِربا…