آلوین تافلر به عنوان یکی از پیشگامان جهانی تغییر و تحول شناخته میشود. او با وسواس زیادی همواره از نگارش کلماتی همچون «روند» و «پیشبینی» در نوشتههایش اجتناب میورزد و بر این نکته اصرار میکند که هیچ کس به درستی نمیتواند بگوید که در آینده چه اتفاقی رخ خواهد داد. کار ویژه توفلر ارایه مفهومی از اثرات تغییر است. این امر ریشه در دانایی، فنآوری، هنر و توانایی برخورد با نتایجی است که زمانی حاصل میشوند که تغییرات پیچیده تکنولوژیکی و اجتماعی بر نگرشها و منافع گسترده تاثیر میگذارند.
تافلر در چند خط
1928 تولد
1965 بکارگیری عبارت «شوک آینده» در مقالهای به نام افق
1965 کار به عنوان مشاور در شرکت At&T
1970 انتشار کتاب شوک آینده
1977 ایجاد مؤسسه آینده جایگزین به همراه کلمن بزولد و جیمز دیتور
1980 انتشار کتاب موج سوم
1986 کمک به ایجاد شرکت ایسیک – کول به عنوان نخستین سازمان غیر کمونیستی و غیر دولتی در شوروی سابق
1990 انتشار کتاب تغییر قدرت
1993 انتشار کتاب جنگ و ضد جنگ
1996 ایجد انجمن تافلر به عنوان یک بنگاه مشاوره مدیریت
زندگی و دوره شغلی
آلوین توفلر در سال 1928 متولد شد. اگر چه او مسافرتهای زیادی داشته است اما تمام تحصیلات و تجارب کاری او در داخل ایالات متحده صورت گرفتهاند. او استاد مهمان در بنیاد راسل سیج ، استاد مهمان در دانشگاه کورنل ، عضو هیات علمی دانشکده جدید تحقیقات اجتماعی و یک مشاور بسیار موفق کسب و کار بوده است. او دارای چندین مدرک افتخاری است و کتب او جوایز بسیاری کسب کردهاند.
بخش اعظم کارهای توفلر همراه با همسرش یعنی هایدی خلق شدهاند – این اولین نکتهای است که او همیشه بدان اشاره میکند. آنها دارای مشارکتی بسیار برجسته هستند: هر دوی آنها در دانشگاه نیویورک زبان انگلیسی خواندهاند و سپس به یک زندگی کولیوار پرداختند و پس از جنگ به روستای گرینویچ رفتند که در آنجا استعداد خود در سراییدن شعر و نگارش رمان را بروز دادند. توفلر که در ابتدا قصد نداشت یک دانشمند بشود، در سنین جوانی متوجه ارزش علم و فنآوری در جهان مدرن شد و در نتیجه دورهای را در مورد تاریخ فنآوری گذراند.
توفلر سالها وفت خود را صرف روزنامهنگاری کرد و مطالب خود را در بسیاری از نشریات سیاسی، علمی و اقتصادی آن دوران نوشت. در سال 1960، او دعوتنامهای از شرکت آیبیام دریافت کرد تا مطلبی را در مورد مضامین بلند مدت اجتماعی و سازمانی رایانه بنویسد که همین موضوع او را با فنآوریهای پیشرفته آشنا کرد. همین موضوع باعث شد که مطالب زیادی درباره تغییر بنویسد که امروزه معروفترین مطالب ذکر شده در باب این موضوع در سطح جهان هستند. کتاب موج آینده که نخستین کتاب ارزشمند درباره تغییر است، تنها اندکی پس از تکمیل مقاله آیبیام، نوشته شد.
تفکر کلیدی
اگرچه او کتب زیاد و مقالات بیشماری منتشر کرده اما فلسفه او و عقاید کلیدی او در سه کتاب خلاصه شدهاند: شوک آینده (1970)، موج سوم (1980) و تغییر قدرت (1990). هر یک از این سه گانه کاری ارزشمند در نوع خود به شمار میرود اما آنها در کنار هم نشانگر عقاید توفلر درباره تغییر به عنوان جریانی بیپایان هستند.
توفلر دیدگاه خود در مورد این سهگانه را چنین بیان مینماید: «موضوع اصلی، تغییر است یعنی آنچه که در قبال افراد و در زمانی رخ میدهد که کل جامعه آنها خود را به سمت چیزی جدید و غیرمنتظره تغییر میدهد. شوک آینده به فرآیند تغییر میپردازد – چگونه تغییر بر افراد و سازمانها تاثیر میگذارد. موج سوم بر مسیرهای تغییر متمرکز است – تغییرات امروز با ما چه میکنند. تغییر قدرت به کنترل رخ دادن تغییرات میپردازد -– چه کسی و چگونه تغییرات را شکل میدهد.»
علاوه بر ارایه تحلیلی جامع از تغییر و بسیاری از مشکلات و چالشهایی که به دنبال دارد، این سه گانه مملو از امیدواری است. این کتابها استدلال مینمایند که تغییر سریع در پیرامون ما آن گونه که به نظر میرسد، تصادفی یا بینظم نیست بلکه الگوها و عواملی شناخته شده در ورای آنها وجود دارند که باعث میشوند ما به شکلی «استراتژیک» به مقابله با تغییرات بپردازیم و از واکنشهای خطرناک به رخدادهایی که با آنها مواجه میشویم، بپرهیزیم.
سه گانه: شوک آینده
توفلر توضیح میدهد که تاثیر تغییرات به سرعت رخ میدهند و از همین جا بود که عبارت شوک آینده وارد واژگان جهان شد و هم اکنون به شکلی گسترده از آن برای تشریح سردرگمی، ابهام و از دست رفتن توانایی تصمیمگیری استفاده میشود که بر افراد، گروهها و کل جامعه در زمانی تاثیر میگذارد که آنها تحت سیطره تغییر درآمدهاند.
توفلر در پیشگفتار کتاب تغییر قدرت مینویسد: «تاریخ پیامدهای خاص خود را دارد که مستقل از مسیر حقیقی تغییر هستند. رخدادها و واکنشهای سریع، اثرات خاص خود را دارند چه این تغییرات خوب تلقی شوند و چه بد.»
شوک آینده سی سال پیش نوشه شده و هم اکنون میتوان از آن برای سنجش پیشبینیهای توفلر استفاده کرد. آنچه که ما دریافتیم قابل توجه است: او فروپاشی خانواده هستهای، انقلاب ژنتیک، فروپاشی جوامع، از سرگیری تاکید بر تحصیلات و افزایش اهمیت دانش در جوامع را پیشبینی کرده بود.
موج سوم
شاید بتوان گفت که این کتاب نمایانگر مهمترین نظریه توفلر است که «موج سوم» را به دو موج بزرگ دیگر در توسعه بشر افزوده است. اولین موج شامل کشاورزی و تحولات انسانی از شکارچیان به افراد ساکن شده در مزارع است. این کار انسان را از تلاش دایم برای امرار معاش رها ساخت و ثبات و امنیت لازم برای توسعه فنون و فنآوریها که مبنای تمدن امروز هستند را فراهم آورد.
موج سوم، انقلاب صنعتی است که دربرگیرنده حرکت به سمت روشهای تولیدی و سازماندهی نیروی کار است که جهان صنعتی مخلوق آن است. بهرهبرداری از مواد اولیه، تولید انبوه و کاربرد فزایندهتر فنآوری، رفاه و سعادت را برای کشورهایی به دنبال داشته که از عهده تغییرات لازم برآمده بودند.
موج سوم توفلر، تحولی پس از دوران صنعتی و مبتنی بر اطلاعات است که به گفته او در دهه 1950 آغاز شده است.
در موج سوم، توفلر یک پیشبینی غیر عادی را در مورد اثرات عمیق تکنولوژی و بیوتکنولوژی در اقتصاد و همچنین تغییراتی که ما هم اینک میتوانیم در روشهای تولیدی، بازاریابی و الگوهای کاری شاهد باشیم، بیان داشت. او توجه زیادی به پیشبینی توسعه بازاریابی و افزایش قدرت مصرفکننده معطوف داشته بود. او حتی واژهای جدید (prosumer) را ابداع کرد که ترکیبی از تولیدکننده (producer) و مصرفکننده (consumer) است.
در مقدمه این کتاب، توفلر درباره تغییرات نامنظم دهه 1960 بحث میکند که فرهنگی از سوسیالیسمهای متخاصم و ناسازگار، دادههای تجزیه شده و تحلیلهای متفاوت را در پی داشت و فضایی را ترسیم کرده که در آن، همیاری نه تنها مفید بلکه حیاتی است. همین نیاز به همیاری بود که توفلر را نسبت به موج سوم متقاعد میساخت. توفلر مدعی است که این کتاب درباره همیاری در سطحی کلان است که تمدن قدیم را به گونهای تفسیر مینماید که بسیاری از ما در آن رشد کردهایم و در عین حال تصویری دقیق و جامع از تمدن جدید که ما در بحبوحه آن هستیم را ارایه مینماید.
او در ادامه کتابش مینویسد: «جهانی که شاهد ظهور بسیار سریع ارزشها و فنآوریهای تازه، روابط ژئوفیزیکی جدید، سبکهای زندگی تازه و روشهای جدید ارتباطی است، نیازمند عقاید، طبقهبندیها و مفاهیمی کاملاً تازه و نو است. ما نمیتوانیم با روشهای دیروز وارد جهان فردا شویم.»
تغییر قدرت
در این کتاب، که آخرین بخش از سه گانه است، توفلر تجزیه و تحلیل اولیه خود را ادامه میدهد و به این موضوع میپردازد که چگونه افراد، سازمانها و کشورها تحت تاثیر تغییراتی قرار دارند. او درباره یک سیستم جدید قدرت میپردازد که جایگزین دوران صنعتی خواهد شد.
واژه «تغییر قدرت» در معنا با واژه «تغییر در قدرت» تفاوت دارد. به گفته توفلر، «تغییر در قدرت» به معنای انتقال قدرت است اما «تغییر قدرت» به معنای تغییر در ذات و ماهیت قدرت است. تغییر قدرت تنها قدرت را انتقال نمیدهد بلکه آن را متحول میسازد. کتاب تغییر قدرت، سه منبع قدرت را به ما یادآوری میکند: زور، ثروت و دانش. همه شرکتها در چارچوبی کار میکنند که توفلر آن را «حوزه قدرت» مینامد و این سه ابزار قدرت در آن به طور مستمر به فعالیت خود ادامه میدهند. افزایش اهمیت دانش که در تمام این سه گانه به آن اشاره شده، تغییری عمیق را در توازن میان آنها باعث شده است.
کتاب تغییر قدرت هیچ گونه راهحل زودهنگامی در مورد مشکلات مرتبط با تغییر ارایه نمیدهد. توفلر درباره تلاشهای انجام شده برای حرکت افراد، شرکتها و اقتصادهای ملی به سمت یک وابستگی تازه به علم و دانش بحث میکند. به اعتقاد او، حتی در صورت حل این تضادهای قدرت، باز هم همه مشکلات حل نخواهند شد. او چالشهای بیشتری را در نظر دارد زیرا تفاوت میان اقتصادهای «سریع» و «کند» همیشه وجود دارد.
آلوین توفلر در یک نگاه
سه گانه توفلر همچنان تاثیرگذار است و در عین حال باید توجه داشت که آخرین کتاب از این مجموعه در سال 1990 منتشر شده است. اشتباه است که فکر کنیم کار توفلر در آن زمان شروع و به پایان رسیده است. مثلاً کتاب سازمانهای سازگار که در سال 1985 منتشر شد، بر مبنای نتایج و یافتههای توفلر در طول کار مشاوره او بین سالهای 1969 تا 1970 برای شرکت At&T بوده است. این گزارش که مدیریت ارشد آن را نادیده گرفته بود، بعدها به متنی تاثیرگذار تبدیل شد. این کتاب به موضوعاتی همچون تحول سازمانی و تطابق از طریق تمرکز بر نمونه At & T میپرداخت.
کتب و مقالات زیادی پس از این سه گانه نوشته شدهاند و پس از انتشار کتاب تغییر قدرت، بیش از پیش از نقش هایدی توفلر قدردانی شده است. آخرین آثار توفلر به صورت مشترک با دیگران نوشته شدهاند. کمک آنها به جهان سیاست موضوعی است که بسیاری از مفسران علم مدیریت آن را نادیده گرفتهاند. بسیاری از رهبران مهم این نظرات را رعایت کردهاند و نقش بسزایی در توسعه روابط شرق – غرب داشتهاند. یکی از مهمترین افرادی که این نظرات را پذیرفته و تحت تاثیر آنها قرار داشت، میخاییل گورباچف بوده است. کتب توفلر سر از چین نیز درآوردهاند و تا پیش از رخ دادن فاجعه میدان تیانانمن ، تاثیر مثبتی بر سیاست این کشور گذاردند. البته هماکنون این کتابها در چین ممنوع شدهاند هر چند که ممنوعیت چنین کتابهایی باعث افزایش فروش آنها میشود.
از دیگر کتب معروف تافلر طی ده سال گذشته میتوان به مهمترین آنها یعنی کتاب جنگ و ضد جنگ اشاره کرد. این کتاب که متمرکز بر جنگ است، به این نکته اشاره مینماید که تغییر در نحوه اداره کسب و کار که موازی با تحولاتی است که ما در زمان بروز جنگ تجربه میکنیم. همانند بخشهای تجاری و تولیدی، بسیاری از تغییرات نظامی نیز ماحصل پیشرفتهای حاصله در فنآوری اطلاعات هستند. عقاید توفلر در رخدادهایی همچون جنگ خلیج فارس به اثبات رسیدهاند اما مهمترین پیشبینی آلوین در مصاحبه او با مجله علوم نوین در مارس 1994 مطرح شد که در آنجا او از ناکافی بودن نیروی نظامی مرسوم در کنترل فعالیتهای تروریستی سخن گفته بود. برای روشن کردن این موضوع، او به نقل از یک افسر اطلاعاتی آمریکا گفت که اگر او 20 نفر و یک میلیون دلار پول داشت، میتوانست در آمریکا را ببیند. هفت سال بعد، حوادث 11 سپتامبر اعتبار گفتههای او را تصدیق کردند.
گفتگو با الوين تافلر
هنگامي که «ضربه آينده» در 1970ميلادي منتشر شد آيا تصور مي کرديد که بتواند چنين تاثير عظيمي بر جاي بگذارد؟
مسلما در زماني که من و هدي (همسرم) مشغول نوشتن آن بوديم چنين تصوري نداشتيم. فکر مي کنم علت اصلي موفقيت آن اين بود که کتابي است بسيار جدي اما براي مخاطب معمولي ؛ اين کتاب براي مردم عادي نوشته شده بود، اما حرفهاي متفاوتي داشت ؛ به همين دليل در يک دوره کوتاه 10000نسخه از آن به فروش رسيد. پس از انتشار کتاب ، سفرهاي متعددي به دانشگاه ها و مراکز تجاري داشتيم و با واکنش فوق العاده مثبت خوانندگان کتاب مواجه شديم ؛ واکنشي بسيار جدي تر و گرمتر از آنچه در انتظارش بوديم.
هنگامي که با مردم از يک تغيير در زندگي آنها سخن به ميان مي آوريد، درست مثل اين است که اعماق وجود آنها را گرم کرده باشيد. در آن زمان به نظر مي رسيد که نظام اجتماعي به سرعت در حال تغيير است ، به شکلي که سرعت تحولات ، تهديدآميز شده بود؛ البته هم اکنون نيز چنين است و شايد سرعت امور از آن هنگام نيز بيشتر شده باشد.
درست است که شتاب تحولات بسيار زياد است ، اما ما نيز انسان هايي قابل انطباقيم ؛ فکر نمي کنيد نسلي که با تغييرات مواجه شده بود ، به سرعت خود را با تغييرات شتاب يابنده سازگار کرده است؟
من چنين فکر نمي کنم ؛ تغييرات تنها به مساله واکنش نشان دادن سريعتر به همان امور سابق مربوط نمي شود؛ بلکه مساله اصلي ، مساله تصميم گيري است.در شرايط ژنتيک کنوني ، ما با محدوديت هاي بسياري در تطبيق توانايي هاي خود با سرعت شتاب يابنده مورد لزوم براي تصميم گيري ها مواجهيم.
اين امر نه تنها براي تک تک افراد ما بلکه براي موسسات اقتصادي و تجاري ، براي مجالس قانونگذاري ، براي حکومتها و ديگر موسسات سياسي و اجتماعي هم صدق مي کند. هنگامي که زمان تصميم گيري فرا مي رسد، ما با شرايط سختي براي حفظ خود مواجه خواهيم شد. شما مي توانيد سرعت فعاليت شرکت ها را افزايش دهيد؛ شما مي توانيد سرعت فعاليت ماشين ها را افزايش دهيد و حتي مي توانيد سرعت عمل مردم را هم افزايش دهيد. اما با خيل عظيمي از مردم مواجهيد که فکر مي کنند سرعت فرا رسيدن آينده بيشتر از آن است که آنها بتوانند خود را بدان آويزان کنند. مساله اينجاست که دنيا آنچنان سرعت گرفته که وقت کافي براي فکر کردن درباره پيچيدگي هاي تصميماتي که خواهيم گرفت و تبعات اين تصميم گيري ها وجود ندارد.تا همين چند سال پيش ، تصور عمومي چنين بود که دسترسي به اطلاعات ، امر بسيار مطلوبي است ؛ آيا اين تصور هنوز هم درست است؟ آيا به جايي نرسيده ايم که دريابيم دريافت اين حجم زياد از اطلاعات ، امر چندان مطلوبي هم نيست؟
هيچ چيزي زيادش خوب نيست ؛ مقدار زيادي از بستني ممکن است به مرگ شما بينجامد. اما من فکر نمي کنم که مساله اصلي ما مساله زيادي اطلاعات باشد؛ به نظر من ، موضوع مهمتر اين است که حجم تصميم ها به نسبت حجم اطلاعات زياد است.ما بر اين باوريم که هر فرد انساني يا هر سازمان و نهادي تنها زماني مي تواند يک تصميم شايسته اتخاذ کند که زمان کافي براي اتخاذ آن تصميم در اختيار داشته باشد. تا زماني که نتوانسته ايم در شرايط بيولوژيک خود تغييري بوجود بياوريم ، با محدوديت هاي غيرقابل تغييري در رسيدن به سرعت مناسب به هنگام کار بر روي اطلاعات مواجهيم.
البته اين نکته را انکار نمي کنم که ابزارهاي بسيار قدرتمندي بوجود آمده اند که از طريق آنها بتوان توانايي هاي بالقوه و بالفعل سازماندهي اطلاعات را افزايش داد. يک مثال ساده براي شما مي زنم ؛ هنگامي که شما با شماره هاي تلفن سروکار داريد چرا بجاي اين که همه 7شماره را يکجا حفظ کنيد يا بر زبان بياوريد، آنها را به صورت گروههاي 3يا 4شماره اي بر زبان مي آوريد؟ علت اين است که شما نمي توانيد هر 7شماره را بسرعت و بسادگي بياد بياوريد. اين يک نمونه ساده و ابتدايي از نحوه کار با اطلاعات است ، چيزي که مي توانيم از آن با عنوان «قطعه بندي اطلاعات» ياد کنيم.
ما تنها زماني مي توانيم با اطلاعات زياد کار کنيم که بتوانيم آنها را قطعه قطعه کرده سپس قطعه هاي مختلف را کنار يکديگر قرار دهيم ؛ در مراحل بالاتر نيز با استفاده از اين قطعه بندي ، اطلاعات را سازماندهي مي کنيم و همين طور به مراحل پيچيده تر مي رسيم.اين شيوه ، بهترين الگوي سازماندهي اطلاعات است.
اگر شما الگوي خوبي در اختيار داشته باشيد ، در آن صورت مي توانيد حجم زيادي از اطلاعات را سازماندهي کنيد و در غير اين صورت حجم زياد اطلاعات شما را سرگردان خواهد نمود. پس شما تصديق مي کنيد که کيفيت تصميم گيري در حال حاضر پايين آمده است. اين نکته درستي است.
من گروهي از نمايندگان (مجلس و سنا در امريکا) را مي شناسم که به خاطر عدم توانايي در تجزيه و تحليل اطلاعاتي که به دست مي آورند و اينکه مجبورند تصميم گيري درباره اين اطلاعات را به کارمندانشان واگذار کنند ، شکايت دارند. آنها از کيفيت تصميماتي که کارمندانشان اتخاذ کرده اند ناراضي اند و من از آنها مي پرسم : «چه کسي کارمندان را استخدام کرده است؟» خود آنها ، و اين يک امر فراگير است و اختصاصي به نمايندگان مجلس ندارد. اکنون از مردم خواسته مي شود که سريعتر و سريعتر تصميم بگيرند بدون آن که امکانات و حمايت لازم براي اين تصميم گيري هاي سريع در اختيارشان گذاشته شود. اگر حجم تصميماتي که بايد اتخاذ کنيد با حجم اطلاعاتي که در اختيار شما گذاشته مي شود و فرصتي که براي پيدا کردن جواب به شما داده مي شود ، تناسبي نداشته باشد، وضعيت خطرناک خواهد شد. اطلاعات وجود دارد ، اما به تصميم گيري غلط منجر خواهد شد.به نظر مي رسد که تک تک افراد باهوشند ، اما موسساتي که آنها را به خدمت مي گيرند کودن و ابله عمل مي کنند.
اين نکته هم کاملا درست است ؛ شما 535نفر آدم باهوش را به مجلس نمايندگان و سنا در امريکا مي فرستيد ، اما آنها در آنجا تصميمات احمقانه اي مي گيرند ، چرا که روند تصميم گيري در موسسات و نهادها يک روند احمقانه و عقب افتاده است.
اين امر تا چه حد در تجارت و اقتصاد صدق مي کند؟
يک طرز تفکر نادرست اکنون در تجارت و اقتصاد شکل گرفته که مي گويد: امور آن قدر سريع شده اند که فکر اتخاذ يک استراتژي يا راهبرد مشخص ، يک فکر کهنه و عقب افتاده است.اين نظريه مي گويد: شما بايد آنقدر منعطف و چابک باشيد که بتوانيد با اين سرعت فوق العاده همراهي کنيد. به نظر من اين طرز فکر طرز فکر غلطي است.
شما نمي توانيد چابکي را جايگزين استراتژي بکنيد. اگر شما يک استراتژي مخصوص به خودتان نداشته باشيد ، حتما بخشي از استراتژي افراد ديگر خواهيد شد. نداشتن استراتژي درست مثل اين است که براي شما اهميتي نداشته باشد به کجا خواهيد رفت ؛ اگر شما در حال سفر باشيد و مراقب نباشيد که به کجا خواهيد رفت ، سيل جمعيت شما را هدايت خواهد کرد. اگر به فرودگاه رفته باشيد، سيل جمعيت شما را به يکي از باجه هاي بليت راهنمايي خواهد کرد که نمي دانيد درست است يا نه ، بعد به يکي از درهاي خروجي راهنمايي خواهيد شد که با بليتي که گرفته ايد ناهماهنگ است و به اين ترتيب شما نمي دانيد به پاگوپاگو يا پاتاگونيا سفر کرده ايد و اين تازه در حالي است که چمدان هايتان به پورتلند فرستاده شده اند. استراتژي نه تنها يک امر گرانبها ، بلکه بسيار هم ضروري است.
البته منظورم اين نيست که مثل مقامات سابق در اتحاد شوروي يک هدف 5ساله را براي آينده در نظر بگيريد و آن طور ديوانه وار و خشن به سوي آن حرکت کنيد که هيچ راهي براي برگشت وجود نداشته باشد؛ مسلم است که آن نوع سرسختي هم خطرناک خواهد بود.
شما در جايي گفته ايد که آينده را نمي توان با استناد به آنچه اکنون در جريان است پيشگويي کرد ، چراکه آينده با نوعي ناگهاني و عدم اتصال به گذشته همراه است.
اين مطلب به چه معناست؟
در حقيقت ، ما هرگز نمي توانيم از واژه پيشگويي استفاده کنيم و هرکس ادعا کند که مي تواند آينده را پيشگويي کند ، مسلما به جامعه دغل بازان تعلق دارد. تاريخ انساني مملو از اتفاقات و حوادث ناگهاني و غيرمترقبه ، تصادفات ، برخوردها، زير و رو شدنها و رفت و برگشت هاست.
بنابراين نمي توان تمام تحولاتي را که در جامعه يا اقتصاد يا صنعت رخ مي دهد پيشگويي کرد، شما تنها مي توانيد الگوهايي براي تغيير در نظر بگيريد. با طراحي و در نظر گرفتن اين الگوهاست که مي توانيد درباره تحولات پيش رو فکر کنيد و حوادثي را که به وقوع مي پيوندد دريابيد. من نمي توانم به شما بگويم که مثلا فلان شخص در آينده از نقطه X به نقطه Y و از آنجا به نقطه Z خواهد رفت.
من تنها مي توانم بگويم : به نظر مي رسد که جامعه در حال حرکت به سمت فلان مسير هست يا خير؛ به عبارت ديگر کار من فقط اين است که مسير حرکت را دريابم و به شما نشان دهم.
Alvin Toffler
Alvin Toffler literally invented the role of the futurist with the publication of his seminal work, Future Shock, creating an all new discipline around the study of change and its impact on business and culture.
Throughout his long career, Alvin Toffler has remained one of the world’s most prescient, insightful and influential voices in business and intellectual life. He has continued to produce creative ideas that define how we think about our world.
Time magazine wrote that he has “set the standard by which all subsequent would-be futurists have been measured.”
What makes Alvin Toffler so extraordinary is that he asks questions nobody else has thought of and and then answers them by fundamentally redefining things in ways that keep making sense as the future unfolds. He’s created several lasting thought paradigms—new frameworks for understanding ourselves and the way we change—that offer invaluable strategic advantage to those who are paying attention. And he pegs these frameworks with predictions and insights that consistently verify that his sense of direction is right on.
Now he’s doing it again with his new book, Revolutionary Wealth, which has been ten years in the writing.
In addition to Revolutionary Wealth and Future Shock, Alvin and Heidi (his wife and intellectual partner of 51 years) have written one significant book after another, including The Third Wave, Powershift and War and Anti-War.
New Book—REVOLUTIONARY WEALTH
Heidi and Alvin Toffler’s new book, Revolutionary Wealth, redefines some of the central features and assumptions of conventional economics. The real key, they argue, to the emerging global wealth system of the decades ahead are the “deep fundamentals” that lie behind the “fundamentals” of everyday business and economics. It defines the role of “prosumers,” whose unpaid work as parents, volunteers, hobbyists and open-source software programmers pumps “free lunch” into the money economy. And it probes the future of Asia, Europe, Latin America and the U.S. as America struggles to maintain its tenuous lead as the world’s sole superpower and most advanced economy.
The Contribution
Alvin Toffler has an unusual gift for defining the trends and forces that shape our future in ways that help audiences shape their own future in today’s knowledge-based economy. His global impact comes not just from successfully predicting individual changes, though he’s done that as well (see below). He understands the forces behind change and synthesizes this knowledge into a coherent, intellectual framework that can guide policy and decision-making.
Known for having forecast the acceleration of daily life, the decline of the nuclear family, the spread of loneliness and rise of religion, the Tofflers decades ago also anticipated cloning, virtual reality, niche markets, information overload, work-at-home, product customization, the “de-massification” of the mass media, the threat of terrorism and many other features of contemporary life.
In the area of management and business, the Tofflers forecast the shift from mass manufacturing to services and knowledge work, the digital revolution, the increasing importance of communication, the success of cable television, nano- and bio-technology, customized production, outsourcing, franchising, temporary organizational forms, networks and the waves of corporate restructuring—all literally decades before they became everyday news and any one had heard of Bill Gates or Silicon Valley.
Alvin’s bestsellers have influenced the Clinton White House, the Republican Congress, and many global corporations. He is a leading consultant to military and intelligence communities around the world.
While Future Shock launched the discipline of futurism, a subsequent book, The Third Wave, laid out the historical paradigm that now is the standard for understanding economic development as an evolution from agriculture, to industrialization, to knowledge and information as the primary sources for building wealth. According to Steve Case, The Third Wave struck like “a lightning bolt,” led to his obsession with cyberspace and, ultimately, to his co-founding AOL.
In his classic 1993 book, War and Anti-War, Alvin predicted the rise of the ‘asymmetric,’ non-state-sponsored warfare that so preoccupies us today.
Today Alvin Toffler is routinely ranked among the world’s top advisors to management. Ted Turner has frequently and fulsomely credited the Toffler works with inspiring him to start CNN in 1980. J.D. Power cites the Tofflers as his “mentors”.
Both the Tofflers are Distinguished Adjunct Professors at the National Defense University in Washington.
{endslide}