از نیمه دوم قرن بیستم جهان وارد عصر تازهای شد. تحولات پرشتاب علمی و فنآوری در زمینه ترانزیستورها، موتور محرک این تحول بوده است. ابتدا با ورود کامپیوتر به بازار و در ادامه در حوزه اطلاعات و ارتباطات، کامپیوترها به فنآوریهای ارتباطی (تلفن و تلویزیون) پیوستند و انقلاب «فن آوری اطلاعات و ارتباطات» به وقوع پیوست. اجزای این انقلاب، دستگاههای فیزیکی نبودند، بلکه «بیتها» بودند. اجزاء “فنآوری اطلاعات و ارتباطات” (Communication and Information Technology)، زبانهای برنامهنویسی و نرمافزارها، صفحات وب، “اتاقهای گفتگو” (Chat Room)، “ایمیل” (E-mail)، فایلهای mp3، معاملات اینترنتی، پول الکترونیکی، دولت الکترونیکی و از این قبیل هستند. بیشتر مطالعات در زمینه تأثیر فنآوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) بر رشد و بهرهوری اقتصادی، حاکی از اثر مثبت و معنی دار این فنآوری ها بر رشد و بهرهوری اقتصادی در دهه 1990 است. برخی مطالعات، چنین رابطه مثبتی را در کشورهای در حال توسعه نیز تایید می کنند. هدف از این مقاله، بررسی سمت و سوی عرضه فناوریهای اطلاعات و ارتباطات در کشورهای آسیایی و اروپایی و نقش آن بر بهرهوری اقتصادی این دو گروه کشورها میباشد.
کلمات کلیدی:
فناوریهای اطلاعات و ارتباطات، بهرهوری، اقتصاد، کشورهای اروپایی، کشورهای آسیایی.
1- فناوری های اطلاعات و ارتباطات و بهره وری اقتصادی
“فنآوری های اطلاعات و ارتباطات” (ICT)، از تلفیق سه حوزه “اطلاعات” (Information)، “کامپیوتر” (Computer) و “ارتباطات” (Communication) پدید آمده است. بخش کامپیوتر، به عنوان سختافزار و تأمین کننده تجهیزات و ادوات لازم، دادهها و اطلاعات، به عنوان مواد اولیه در درون شبکه عمل میکنند و ارتباطات مخابراتی، وظیفه برقراری ارتباط بین دو بخش دیگر را برعهده دارد. (Dedrick, 2001, P 15)
براساس طبقه بندی صنعتی استانداردهای بینالمللی، بخش تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات، بصورت زیر طبقهبندی میشود:
تولید ماشینآلات اداری و حسابگر
تولید تجهیزات رادیو، تلویزیون، وسایل ارتباط راه دور و قطعات
تولید تجهیزات الکترونیک
انتقال دهندههای رادیویی و تلویزیونی
گیرندههای رادیویی، تلویزیونی، ضبط صوت، ویدئو و قطعات مربوطه
پست و ارتباطات راه دور
کامپیوتر، سختافزار، نرمافزار و صنایع وابسته به آن (بختیاری، 1380، ص11).
بسیاری از اقتصاددانان که در قالب بهرهوری مشغول به تحصیل هستند، فناوری اطلاعات و ارتباطات را به عنوان هسته اصلی تغییرات فنی زمان حاضر میدانند و سعی در کمی کردن اثر آن دارند (Pahjola, 2001, p 17).
در بعضی تعاریف، اقتصاد جدید با دو مؤلفه مشخص میشود: یکی جهانی شدن که در جهت قانون زدایی، تجمع بازارهای جهانی در زمینه کالاها، نیروی کار و سرمایه و افزایش رقابت است و دیگری انقلاب تکنولوژی بر پایه فناوری اطلاعات و ارتباطات همه منظوره، که موجب افزایش رشد اقتصادی و بهرهوری شود. در تعاریف اخیر، اقتصاد جدید، اقتصادی است که با استفاده از تولید و بکارگیری محصولات و خدمات فناوری اطلاعات و ارتباطات از رشد بالای تولید و بهرهوری برخوردار باشد (Barro and et al, 1998, p 22).
در کنار آمریکا، در بعضی از کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه، تولید و بکارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات موجب افزایش بهرهوری و رشد اقتصادی شده است و از بین کشورهای توسعه یافته میتوان به استرالیا، سوئد، فنلاند و ایرلند اشاره کرد که به جهت تولید فناوری اطلاعات و ارتباطات بهرهمند شدهاند.
در حال حاضر، فناوری اطلاعات و ارتباطات، جزء اصلی اقتصادهای توسعه یافته بشمار میآید.
جریان فنآوری در فرآیندهای مختلف اقتصادی مؤثر است، به گونهای که این فناوریها، از لحاظ اقتصادی و در کنار عوامل تولید، منجر به کاهش هزینهها و افزایش بهرهوری در تولید و نهایتاً افزایش رشد اقتصادی در کشورهای توسعه یافته گردید و به دنبال آن با اندکی تأخیر، این تأثیر در برخی از کشورهای در حال توسعه نیز مشاهده شده است (Jorgenson and siroth, 2000, p 121).
در جریان رشد اقتصادی، تغییرات تکنولوژیک نقش مهمی ایفا میکنند. تغییرات تکنولوژیک در پیوند با تحول روشهای تولید است که منبعث از نوآوری و استفاده از روشهای نوین در تولید میباشد. تغییرات تکنولوژیک سبب افزایش بهرهوری کار، بازدهی سرمایه و سایر عوامل تولید میشود. “کورنتس” (Cornets) پنج روند مجزا در رشد تکنولوژیک و اثر آن بر رشد اقتصادی نوین مشاهده کرده است. این پنج روند، عبارتنداز: کشف علمی و یا افزایش دانشهای فنی، اختراع، نوآوری، بهبود در تکنیک که معمولاً گسترش یک اختراع خود به خود با بهبود نسبی همراه خواهد بود (قره باغبان، 1372، ص24).
به طورکلی، در دهه 1990، تحول بسیار مهمی با عنوان «انقلاب فن آوری اطلاعات و ارتباطات»، در صحنه اقتصاد اتفاق افتاده است که در واقع، پایه اقتصاد جدید را تشکیل داده و بر رشد اقتصادی آمریکا و برخی کشورهای دیگر تأثیر بسزایی گذاشته است. در مرکز این تحول اطلاعاتی، شبه رساناها یا نیمه هادیها، قرار داشت که منجر به کاهش سریع قیمت نیمه هادیها شد و نیمه هادیهای ارزان، اجازه گسترش سریع در تولید کامپیوترها و وسایل ارتباطی را داده و در نهایت، قیمتها در سایر فعالیتهای اقتصادی را بشدت کاهش دادند. کاهش سریع قیمت کالاها که از “فنآوری اطلاعات و ارتباطات” (ICT) بهرهمند بودند، باعث انجام سرمایهگذاری فوقالعاده در این کالاها شده و منجر به تعمیق سرمایه و تغییر در سازماندهی تولید سایر کالاها در اقتصاد شد و افزایش رشد بهرهوری و تولید را به ارمغان آورد.
افزایش بهرهوری، به دلیل تأثیر فنآوری اطلاعات در سه محور کلی تأثیر میگذارد: اول، تغییرات فنآوری باعث رشد در بخش نوآور میشود. دوم، کاهش قیمت وسایل تولیدی جدید توسط بخشهای نوآور اقتصاد، باعث تعمیق سرمایه در اقتصاد در مقیاس وسیع شده و درنهایت، باعث سازماندهی دوباره تولید برای کالاهای سرمایهای در قالب فنآوریهای جدید میشود. (Jorgenson and Stiroh,1967,p 11)
کاهش قیمت محصولات ICT نیز، از دو روش باعث به کارگیری فنآوری اطلاعات در فعالیتها میشود. اول، کاهش قیمت، باعث کاهش هزینه خرید وسایل ICT میگردد. دوم، این کاهش نرخ ، منجر به افزایش به کارگیری از این وسایل میشود و چون تولید کنندگان به دنبال حداکثر سازی سود خود هستند؛ بنابراین در پاسخ به کاهش قیمت وسایل ICT، اقدام به جانشین کردن وسایل و تجهیزات ICT به جای سایر نهادهها در فرآیند تولید خود به عنوان یک نهاده میکنند. (Jorgenson and siroth, 2000, p 125).
افزایش توان و سرعت “تولید اطلاعات” (Information Produce)، ارزان شدن نسبی قیمت سختافزار و نرمافزار و رواج استفاده از سیستمهای مکانیزه، باعث بوجود آمدن نظامهای اطلاعاتی بهینه و دسترسی سریع و آسان به اطلاعات، امکان انجام محاسبات و مبادله داده ها با سرعت بسیار بالا و در پهنه جغرافیایی وسیع تر و دسترسی مشترک و همزمان به منابع اطلاعاتی شده است. این تحولات، باعث ایجاد تغییرات اساسی در نحوه کسب و کار از جمله پدید آمدن “تجارت الکترونیکی” (Electeronic Commerce) و تجارتهای مرتبط با فنآوری اطلاعات و ارتباطات و صنایع مربوط شده است. در این شرایط، نه تنها هزینه تولید بنگاههای اقتصادی کاهش مییابد بلکه افزایش کارآیی تجاری و انجام مبادلات به روشهای الکترونیکی باعث افزایش ارزش افزوده و سود بنگاهها شده است.
وجود انگیزههای مضاعف در خصوص کاهش هزینهها، افزایش درآمدها و ارتقاء بهرهوری، سبب میشود که بنگاهها، سودهای بدست آمده را به سرمایهگذاری تبدیل کنند. این موضوع در کنار ایجاد صنایع تولیدی و خدماتی جدید در اقتصاد، میتواند فرصتهای شغلی جدیدی را در اقتصاد بوجود آورد (Jorgenson and siroth , 2000, p 152). بنابراین، فنآوری اطلاعات و ارتباطات میتواند به عنوان فعال کننده و محرک بخشهای دیگر عمل نماید. این پدیده با تغییری که در سازمان تولید از طریق خودکارسازی فرآیندهای تولید و کارآمد سازی آنها و تحول در مبانی تصمیمگیری و ارتباطات و نهایتاً ایجاد روحیه نوآوری بوجود می آورد، میتواند مزایایی را به شرح زیر ایجاد کند:
– ارائه تولیدات مشابه با هزینه تمام شده کمتر
– افزایش سطح تولیدات با هزینههای یکسان
– افزایش سرعت در تهیه و تدارک عوامل تولید و نیز عرضه محصولات بدون نیاز به افزایش هزینه (بختیاری، 1380، ص 131).
ایجاد مزایای فوقالذکر، میتواند تأثیر شگرفی در افزایش تولید، سود، سرمایهگذاری و اشتغال داشته باشد.
از ابتدای ورود اصطلاح بهرهوری به ادبیات اقتصادی بیش از یک قرن میگذرد. با وجود اینکه از آن زمان به بعد مطالب جدیدی به آن اضافه شده است، لیکن تاکنون تعریف دقیق و جامعی از این واژه توسط علمای علم اقتصاد مطرح نگردیده است. از اوایل قرن بیستم، اقتصاددانان به این واژه، مفهوم دیگری دادند. “آلبرت آنتالیون” (Albert Antalion) در سال 1911 بهرهوری را به مفهوم امروزی آن به کار برده است. به عقیده وی، بهرهوری به مفهوم رابطه بین حجم تولید و مدتی معین و حجم کل عوامل تولید است (بخشعلی، 1375، ص 129).
“سازمان همکاری و توسعه اقتصادی” (OECO)، مفهوم بهرهوری را مساوی نسبت خروجی تولید به یکی از عوامل تولید دانسته است. “سازمان بینالمللی کار” (ILO)، بهرهوری را به این صورت تعریف کرده است که کالاها در نتیجه چهار عامل زمین، سرمایه، نیروی کار و مدیریت تولید میشوند. در متون اقتصادی، معمولاً رابطه بازده تولید با یکی از این عوامل به مفهوم بهرهوری است. (بخشعلی، 1375، ص131) میتوان بهرهوری را رابطه بین “ستاندههای” (Output) ناشی از تولید کالاها و خدمات و “دادههای” (Input) مربوط به همان ستاندهها دانست. از این رو بهرهوری را استفاده مؤثر از نیروی کار، سرمایه، زمین، مواد، انرژی و اطلاعات در فرآیند تولید کالاها و خدمات میتوان تعریف کرد.
منظور از افزایش بهرهوری، تحصیل ستانده بیشتر از لحاظ کمی و کیفی با همان مقدار از داده است.
“آژانس بهرهوری اروپا” (EPA) از بهرهوری، به عنوان یک دیدگاه فکری یاد میکند و هدف آن را تلاش در جهت بهبود وضع موجود میداند و درجه استفاده مؤثر از هریک از عوامل تولید را به عنوان تعریف بهرهوری میپذیرد (سپهری، 1380، ص 14).
به طورکلی میتوان بهرهوری را ارتباط میان مقدار کالاها و خدمات تولید شده و مقدار منابع مصرف شده در جریان تولید این کالاها و خدمات دانست. این رابطه کمی و قابل اندازهگیری است و به صورت نسبت بیان میشود. هر چقدر صورت کسر بزگتر از مخرج آن باشد، بهرهوری به همان نسبت بیشتر است.
یک تفاوت کلیدی، مابین سرمایه فناوری اطلاعات و ارتباطات و سایر انواع سرمایه، در نقشهای دوگانهای است که فناوری اطلاعات و ارتباطات میتواند در یک سازمان بازی کنند. همانند سایر انواع سرمایه، فناوری اطلاعات و ارتباطات میتواند مستقیماً به عنوان یک فناوری تولیدی (مثل مورد سیستم پردازش مبادلات بانکی) بکار گرفته شود. فناوری اطلاعات و ارتباطات تأثیر بزرگتری را به عنوان فناوری هماهنگساز ایفا میکند که به عنوان یک فناوری ویژه و دارای قدرت شگرف نگریسته میشود؛ قدرتی که تأثیر مهم و معناداری را بر هزینههای هماهنگسازی فعالیتهای اقتصادی در سازمانها دارد. ارزش منحصر به فرد فناوری اطلاعات و ارتباطات، در این است که تحولات اساسی در فرآیندهای کسب و کار و ساختارهای سازمانی ایجاد میکند که هم بهرهوری نیروی کار و سازمان را بهبود میبخشد.
فناوریهای اطلاعات و ارتباطات در اقتصاد در طرف عرضه، از طریق تابع تولید، بر عملکرد اقتصاد، تأثیر میگذارد. در این باره مطابق نمودار شماره 1، A مبین کالاهای دیجیتالی (فناوری اطلاعات و ارتباطات) میباشد. سمت چپ نمودار، تولید و یا بعبارتی طرف عرضه اقتصاد را و سمت راست، مصرف یا طرف تقاضا را نشان میدهد. بنابراین کالاهای فناوریهای اطلاعاتی هم در مصرف و هم در تولید نقش دارد. در تابع تولید H, K ; (F) و N به ترتیب مبین سرمایه فیزیکی، سرمایه انسانی و نیروی انسانی هستند. در تابع مطلوبیت U ; (C,A)، مبین کالاهای مصرفی اولیه است. در این ساختار اقتصادی جدید، کالاهای فناوری اطلاعات و ارتباطات همانند ساختار سنتی در طرف عرضه ،همانند یک نهاده به تولید اقتصادی کمک میکنند. (Quah, 2003,pp 15-17)
نمودار 1: اقتصاد نوین و عملکرد کالاهای فناوری اطلاعات
نمودار
منبع : (Quah 2003)
پتانسیل فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطاتی در جهت شتاب بخشیدن به توسعه اقتصادی و ارتقاء سطح زندگی مردم و از سوی دیگر، پافشاری جوامع بینالمللی بر اهمیت بهبود دسترسی به فناوریهای مذکور (به خصوصی در کشورهای در حال توسعه) قابل ملاحظه است. دسترسی و گسترش فناوری اطلاعات و ارتباطات، رایانهها، شبکههای دیجیتال، ارتباطات از راه دور، تلویزیون و غیره منجر به ایجاد ظرفیتی بیسابقه در اشاعه دانش و اطلاعات شده است. اگر چه اثر عصر اطلاعات در بسیاری از قسمتهای دنیا در آموزش، تحقیقی، پزشکی، دولت، کسب و کار و سرگرمی احساس می شود، لیکن مزایای آن تنها در دسترس 5 درصد از جمعیت جهان است.
در سال 2000، ده کشور اول دنیا در زمینه فناوری اطلاعات و ارتباطات، تقریباً 80 درصد بازار جهانی فناوری ارتباطات و اطلاعات را در اختیار داشتند و 10 کشور سطح پایین دنیا در زمینه فناوری اطلاعات و ارتباطات، کمتر از یک درصد بازار را در اختیار داشتند.
شکاف دیجیتال و فاصله روزافزون کشورهای توسعهنیافته از کشورهای توسعهیافته در دسترس به فناوریهای اطلاعات و ارتباطات و استفاده از این فناوریها برای بهبود بهرهوری و کارآیی فرآیندها در همه بخشهای زندگی، در سطح خرد و کلان است. همچنین این پدیده به مفهوم بکارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات در ایجاد زیرساخت مناسب برای مشارکت فعال در تولید دانش و فناوری اطلاعات و ارتباطات و مصرف ابزار و کالاها و خدمات دیجیتالی است.
در این قسمت سعی خواهد شد، تصویری از وضعیت گسترش فناوری اطلاعات و ارتباطات در جهان ارائه شود. نمودار شماره (2)، تعداد ابزارها و امکانات مرتبط با فناوری اطلاعات وارتباطات را، در هر هزار نفر جمعیت از گروههای مختلف از کشورهای جهان در سال 2005 نشان میدهد.
در این جدول، برای آنکه امکان مقایسه کشورهای مختلف فراهم شود سعی شده است که کشورها از نظر درآمدی و جغرافیایی طبقهبندی شوند. وسایل مورد بحث، شامل تلویزیون، تلفن، تلفن همراه و کاربران اینترنت هستند. جدول زیر، تاحدزیادی، بیانگر آن است که وسایلی که دارای قدمت بیشتری هستند، گسترش بیشتری یافتهاند.
دو دلیل عمده برای این امر میتوان برشمرد: اول آنکه با گذشت زمان، افراد نسبت به وجود و مزیتهای یک فناوری اطلاع کسب کرده و احساس نیاز نسبت به آن شکل میگیرد. دوم آنکه با گذشت زمان، تکنولوژی تولید این وسایل، پیشرفت کرده، مقیاسهای تولید افزایش یافته و در نتیجه قیمتها کاهش مییابد. بدین ترتیب امکان استفاده از این امکانات برای گروههای بیشتری فراهم می شود.
نمودار شماره (2) تعداد و امکانات وسائل مرتبط با فناوری ارتباطات در هر هزار نفر جمعیت در سال 2005
مناطق مختلف
تلویزیون
تلفن
تلفن همراه
کاربران اینترنت
شرق آسیا
800
188
243
74
اروپا و آسیای مرکزی
920
79
457
138
اتحادیه اروپا
970
526
904
443
کشورهای فقیر
130
5
41
13
کشورهای ثروتمند
980
537
772
545
کشورهای ثروتمند عضو”
OECD” (organization for Economic Cooperation and development)
970
380
794
345
کشورهای ثروتمند عضو”OECD” (organization for Economic Cooperation and development)
980
551
770
563
آمریکای لاتین
880
180
319
115
کشورهای در حال توسعه
110
9
28
8
کشورهای کم درآمد و متوسط
540
121
186
63
کشورهای کم درآمد
150
30
41
24
کشورهای با درآمد کمتر از میانگین
880
186
245
74
خاورمیانه
880
90
129
58
کشورهای با درآمد متوسط
890
190
292
91
جنوب آسیا
320
35
41
26
آفریقا
150
10
74
19
کشورهای با درآمد بیشتر از میانگین
920
78
485
162
کل جهان
840
192
279
140
منبع : (WITSA” (World Information Technology and Services alliance, 2006
2- فنآوری های اطلاعات و ارتباطات و بهرهوری اقتصادی در کشورهای توسعه یافته
مطالعات اولیه که در سطح کلان که از دادههای اواخر دهه 1980 و اوائل 1990 استفاده کردهاند؛ به این نتیجه رسیدند که سهم فنآوری اطلاعات در بهرهوری و رشد اقتصادی بسیار اندک بوده است (Jorgenson & Stiroh, 1995; Oliner & Sichel Roach, 1999;). توضیحی که در این خصوص ارائه شده است، مدعیاست که سرمایه گذاری فنآوری اطلاعات، نسبت بسیار اندکی از، موجودی سرمایه کل اقتصاد را برای داشتن اثرات اساسی در بهره وری اقتصادی داشته است (Sichel, 1997, p 17). برای مثال، در طی دهه 1990 در آمریکا، سرمایهگذاری در حوزه فنآوری اطلاعات و ارتباطات با شتاب کاهش در قیمتهای کامپیوتر، از میانگین نرخ سالانه 17 درصد در طی دوره 95-1959، به حدود 32 درصد در دوره کوتاه 99-1995 رسیده است (Jorgension, 2000, p 12).
واضح است که قیمتهای کاهنده فنآوری اطلاعات و ارتباطات، منجر به افزایش تشویق سازمانها به جانشینی فنآوری اطلاعات و ارتباطات به جای نیروی کار و سایر اشکال سرمایه، همانند کارخانه، ماشینآلات و یا تجهیزات شده است.
سرمایهگذاری در حوزه فنآوری اطلاعات و ارتباطات، تأثیر عمدهای بر بهرهوری نیروی کار و رشد اقتصادی در سطح کلان داشته است. بهرهوری نیروی کار ایالات متحده که طی دوره 95-1973 سالانه 5/1 درصدرشد کرده بود، در طی سالهای 2000-1995 سالانه 1/3 درصد رشد کرده است.
این شتاب، در بهرهوری اخیر و رشد اقتصادی، به اثر معنادار و مهم سرمایهگذاری فنآوری اطلاعات و ارتباطات در اکثر مطالعات اقتصاد کلان نسبت داده شده است (Oliner & Sichel, 2000, p 7). براساس مطالعات “برنامه توسعه سازمان ملل” (United National Development Program=UNDP)، در سال 2001 در مورد ICT، در کشورهای در حال توسعه، دو رویکرد حاکم است. برخی کشورها ICT را به عنوان یک بخش تولیدی و عدهای نیز ICT را به عنوان محرک سایر بخشها دنبال می کنند. (طلعتی رحیم، 1385، ص 180)
در مورد اثر مثبت فناوری اطلاعات و ارتباطات روی رشد اقتصادی و بهره وری، در تعدادی از کشورهای توسعه یافته شواهد بسیاری وجود دارد. البته هیچ مطالعهای که بتواند اثر فناوری اطلاعات و ارتباطات روی رشد اقتصادی و بهرهوری در اقتصادهای در حال گذار را برآور کند وجود ندارد (Daveri, 2000, p 128).
“بیلی و لاورسن” (Baily & Lawrence) معتقدند که از سال 1995 یک نوآوری اقتصادی هم در تولید و هم در استفاده از تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات، بوجود آمده و باعث بهبود وضعیت اقتصاد آمریکا شده و بویژه شتاب زیادی را در عملکرد بهرهوری کل عوامل تولید بوجود آورده است. آنها معتقدند که تأثیر عمده فنآوری اطلاعات بر بخشهای خدماتی همانند مالی و تجاری بوده است (طلعتی رحیم، 1385، ص 182).
تحقیقات مشابه دیگری نیز نشان دادهاند که سرمایهگذاری در فنآوری اطلاعات و ارتباطات،جایگزینی برای نیروی کار است، زیرا استفاده از فنآوری اطلاعات به بنگاهها اجازه میدهد که تعداد افراد حاضر در بنگاه را کاهش دهند و یا ستانده را سریعتر افزایش دهند (Dedrick J, vijay Gurbaxanin and Kenneth L.Kraemer, 20003).
مطالعات اخیر در زمینه تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات نیز نشان می دهد که تعمیق سرمایه و رشد بهرهوری کل عوامل در تولید تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات، تاثیر معناداری را در شتاب رشد بهرهوری نیروی کار در دهه 1990 داشته است. مطالعه “هاکر و موسینک” (Hacker & Morssink) ، نشان میدهد که هم تولید و هم هزینههای صرفشده در ابزارهای پردازش دادههای الکترونیکی، باعث افزایش رشد بهرهوری کل عوامل تولید میشوند. آنها، با دادههای برخی کشورها یک رابطه مثبت و معنیدار و بزرگ بین مخارج فنآوری اطلاعات و ارتباطات و رشد بهرهوری کل عوامل تولید و یک اثر مثبت و معنیدار ولی کوچکتر بر تولید در دهه 1990 را پیدا کردهاند. در این خصوص، مطالعه آنها در دو مقطع 95-1985 و 2000-1996 در بین 20 کشور صنعتی و اروپایی به طور مجزا با استفاده از روش مقطعی انجام گرفت و تأثیر متغیرهای تولید و مخارج تجهیزات پردازش دادههای الکترونیکی و تولید سرانه کشورها بر رشد بهرهوری کل عوامل تولید آنها مورد اثبات قرار گرفت (Hacker & Morssink, 2002, p 12).
“شرر” (Sherer) با بررسی کشورهایG7، به این نتیجه رسیده است که فنآوری اطلاعات و ارتباطات، تأثیر مثبتی بر روی بهرهوری و رشد اقتصادی در تمامی کشورهای آن در طی دوره 96-1990 ایجاد کرده است (Scherer, 2000, p 140).
دو مطالعه معاصر، در بیش از 36 کشور جهان به این نتیجه جالب میرسند که در کشورهای ثروتمندتر صنعتی، ارتباط بالا، مثبت و معنیداری بین فنآوری اطلاعات، رشد و بهرهوری وجود دارد، لیکن گواهی مبنی بر چنین ارتباطی در کشورهای در حال توسعه وجود ندارد (Pahjola, 2001, p 3).
دوان و کرامر فرض کردند که این شکاف، به خاطر سطوح پایین سرمایهگذاری فنآوری اطلاعات و ارتباطات، نسبت به کشورهای توسعه یافته و فقدان داراییهای مکمل از قبیل ساختار دانش پایه برای حمایت از استفاده از کالاهای فنآوری اطلاعات و ارتباطات است. دوان و کرامر، از دادههای 36 کشور طی دوره سالهای 93-1982، در دو گروه کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه، اقدام به برآورد تأثیر فنآوری اطلاعات و ارتباطات بر رشد اقتصادی کردهاند. این برآورد، نشان میدهد که کشش IT در کشورهای درحال توسعه، معادل منفی 012/0 و در کشورهای توسعه یافته 057/0، برآورد شده است.
همچنین “پاجولا” (Palooja) با تحقیق میان 42 کشور در حال توسعه و 24 کشور با درآمد بالا، در دوره زمانی 99-1985، اقدام به برآورد اثر ICT، بر بهرهوری کشورهای مذکور پرداخت. وی نتیجه گرفت که تأثیر ICT در میزان بهرهوری اقتصادی کشورهای با درآمد بالا، معنیدار و مثبت، ولی در کشورهای در حال توسعه مثبت ولی بیمعنی است (Palooja, 2000, p 23).
در استرالیا، “کاردارلی” (Cardarelli) نشان می دهد که تعمیق سرمایه مربوط به فنآوری اطلاعات و بهرهوری کل عوامل، نقش مهمی را در شتاب بهرهوری نیروی کار داشته است و در سالهای دهه 1990 افزایش بهرهوری را شتاب بیشتری داده است (Cardarelli, 2001, p 98).
“استووا و لوی” (Esteva & Levy) نشان دادند که تعمیق سرمایه مربوط به فنآوری اطلاعات و ارتباطات در فرانسه،باعث افزایش رشد اقتصادی این کشور، از صفر ،به 25/0 درصد شده است (Esteva & Levy, 2000, p 19).
“کودرس” (Koders, 2001) و “اولتون” (Oulten, 2001) نشان دادهاند که تعمیق سرمایه مربوط به فنآوری اطلاعات و ارتباطات و رشد بهرهوری کل عوامل در تولید فنآوری اطلاعات، به رشد بهرهوری نیروی کار در اواخر دهه 1990 در انگلستان کمک کرده و کاهش رشد بهرهوری کل عوامل خارج از بخش فنآوری اطلاعات را جبران کرده است (طلعتی رحیم، 1385، ص 185).
3- فناوری های اطلاعات و ارتباطات و بهره وری اقتصادی در کشورهای در حال توسعه
به آن اندازه که در اروپا و دیگر کشورهای توسعه یافته، در مورد تأثیرات فنآوری اطلاعات و ارتباطات بر بهرهوری اقتصادی این کشورها مطالعه صورت گرفته است، در کشورهای در حال توسعه، بدلیل ماهیت آنها تحقیقات و مطالعات چندانی انجام نشده است. بنابراین اظهارنظر در این زمینه صرفاً مبتنی بر برخی مطالعات پراکنده در این زمینه میتواند باشد.
“نور” (Nour)، در مطالعه خود که در مورد مصر و 16کشور عربی حوزه خلیج فارس است، بیان میکند که تأثیر مخارج ICT در توسعه اقتصادی مصر و کشورهای عربی خلیج فارس، در بیشتر موارد دارای یک همبستگی با رشد اقتصادی تولید ناخالص داخلی سرانه است. اما مطالعات اقتصادسنجی آنها، که مخارج فنآوری اطلاعات و ارتباطات را در دوره زمانی 2001-1996، بر تولید سرانه این کشورها، مورد مطالعه قرارداده است، نشان میدهد که تأثیر معنی دار ICT بر رشد اقتصادی در کشور مصر و کشورهای عربی خلیج فارس، مبهم و مشکوک میباشد. به طور کلی،ICT در این کشورها تأثیر مثبت دارد، ولی معنی دارای آن مبهم و مشکوک است. در این مطالعه، بازار فنآوری ارتباطات و اطلاعات در مصر و کشورهای عربی خلیج فارس مقایسه شده است. هر دو دسته از این کشورها از کشورهای توسعه نیافته و عقب مانده در این زمینه میباشند. کشور مصر عرضه نسبتاً بالاتری نسبت به دیگر کشورهای مزبور دارد و سایر کشورها، دارای تقاضا و مخارج بالاتری در این رابطه هستند (Nour, 2001, p 2).
“لی و کاتری” (Lee & Khatri) در مطالعه خود، اذعان میکنند که تأثیر ICT در رشد اقتصادی کشورهای آسیای جنوب شرقی از نظر معنیداری در نیمه دوم دهه 1990، روشن میباشد. بررسیهای این دو نشان میدهد که کمک ICT، به رشد اقتصادی از دهه 1990 شروع شده است. در این کشورها در سالهای اخیر در زمینه نرمافزار، رشد مخارج بالا بوده و افزایش مخارج و هزینههای ICT در این کشورها، در کنترل بحران شرق آسیا در دهه 1990، کمک کرده است. مهمترین عامل نیز در این رابطه، رشد بالای تقاضا برای “صنایع الکترونیک” (Electronic Industry) در دهه 1990 ذکر شده است. نتایج این مطالعه، نشان میدهد که بویژه در نیمه دوم دهه 1990، تعمیق سرمایه نقش بالایی در بهبود بهرهوری نیروی کار کشورهای آسیایی داشته است (Lee & Khatri, 2003, pp 14-17).
در نیمه اول دهه 1990، تعمیق سرمایه در بخش ICT به بهرهوری نیروی کار کمک نمود که در چندین کشور همانند هنگکنگ، سنگاپور و کره جنوبی قابل ملاحظهتر بوده است. این کمکها، در نیمه دوم دهه 1990 بیشتر شد و به شتاب در سرمایهگذاری در ICT منجر شد. ولی در این دوره، سطح بالای مخارج ICT، به دلیل بحران شرق آسیا کاهش پیدا کرد. در طول دو دوره فوق، از نظر تعمیق سرمایه به خاطر سهم درآمدی بالای ICT، هنگکنگ، کره و سنگاپور منافع بیشتری را کسب کردند (Lee & Khatri, 2003, p 19).
در مورد فیلیپین، در نیمه دوم دهه 1990، بخش ICT بیشتر باعث تعمیق سرمایه شده و به رشد اقتصادی کمک زیادی کرده و باعث شده که رشد اقتصادی تغییری نکند و یا به عبارت دیگر، حداقل تأثیر از بحران شرق آسیا را در این دوره در این کشورها ایجاد شود (Lee & Khatri, 2003, p 20).
“ولف” (Wolf)، در مطالعهای که در مورد تأثیر ICT، بر صنایع کوچک و متوسط کنیا و تانزانیا انجام داده، نتیجه گرفته است که تأثیر ICT بر سطح ستانده آنها مثبت ولی از لحاظ آماری بیمعنی است. به نظر وی ICT، باعث افزایش توان رقابتی صنایع کوچک و توانمند کردن آنها در زمینه انطباق با الگوهای تجاری جدید می شود و از طرف دیگر، به صنایع بزرگ، توانایی افزایش انعطاف در مهندسی مجدد که منجر به توانایی تطبیق سریعتر با تحولات میشود را میدهد. بنابراین، ICT، باعث کاهش هزینه مبادله در سطح اقتصاد میشود. در این مطالعه از دادههای 150 بنگاه، در دوره زمانی 1999 و 2000 استفاده شده و تأثیر ICT در چارچوب تابع تولید که در آن تولید تابعی از نیروی کار، سرمایه ICT، غیر ICT، مواد واسطهای و بهرهوری کل عوامل تولید است، برآورد شده است. نتایج نشان میدهد که کشش ICT در تانزانیا منفی 015/0 و در کنیا مثبت 069/0، برآورده شده است. این ضریب در کشور کنیا، معنیدار ولی در تانزانیا معنیدار نمیباشد (Wolf, 2001, p 74).
“مولر” (Muller) که در مورد صنایع کوچک هند، مطالعهای را انجام داده است، نتیجه گرفته که صنایعی که از ICT در کارهای خود استفاده نمودند، نسبت به دیگر صنایع از متوسط بهرهوری و نرخ رشد بالاتری برخوردار بودهاند (Muller, 2000, p 19).
همچنین، “لل” (Lal) با بررسی 59 صنعت کارخانهای الکترونیکی و غیرالکترونیکی هندی کمتر از 50 نفر کارکنان، نتیجه گرفته است که در اثر کاربرد فنآوری اطلاعات در این صنایع، مهارت و انگیزه های صادرات و واردات در آنها افزایش پیدا کرده است. وی خاطر نشان کرده است که تنها سرمایهگذاری در مورد فنآوری مهم نیست، بلکه ترکیب آن با سایر عوامل و بویژه ایجاد مهارت در تولید محصولات ICT نیز، مهم میباشد (Lal, 1996, p 20).
“کورنتس” (Cornets) نیز معتقد است که کشورهای در حال توسعه میبایستی، تکنولوژی مدرن را وارد کنند تا بتوانند به ظرفیتهای بهرهوری خود در کوتاه مدت، شتاب دهند. چون این کشورها نمیتوانند صبر کنند تا تکنیکهای لازم برای افزایش تولید را خود ابداع کنند، زیرا در این فاصله شکاف بین آنها و کشورهای پیشرفته بیشتر و فاصلهدارتر خواهد شد. در حالی که این کشورها از تکنولوژی ابتدایی استفاده کنند، میبایستی به طور همزمان اقدام به توسعه مهارتهای داخلی جهت به کارگیری تکنولوی مدرن نمایند (Cornets, 2000, p 15).
4- بحث و نتیجهگیری
از نیمه دوم قرن بیستم، جهان وارد عصر تازهای شد و پایان عمر صنعتی آغاز گردید؛ تحولات پرشتاب علمی و فناوری در زمینه ترانزیستورها، موتور محرک این تحول بوده است. ابتدا با ورود کامپیوتر به بازار و در ادامه با تحول در حوزه اطلاعات و ارتباطات، کامپیوترها به فناوریهای ارتباطی مثل تلفن و تلویزیون پیوستند و انقلاب «فناوری اطلاعات و ارتباطات»، به وقوع پیوست. اهمیت این مساله، تا حدی بود که در مدلهای رشد و بهرهوری اقتصادی، متغیر فناوری اطلاعات و ارتباطات به عنوان یک جزء اثرگذار مورد توجه قرار گرفت. فناوری اطلاعات و ارتباطات در هر دو بعد عرضه و تقاضا در اقتصاد، تأثیرگذار بوده است.
از آنجا که این مقاله، به بررسی سمت و سوی عرضه فناوری اطلاعات و ارتباطات در کشورهای آسیایی و اروپایی و نقش آن بر بهرهوری اقتصادی این دو گروه کشورها متمرکز شده است، لذا اطلاعات و بررسیهای صورت گرفته در این زمینه، نشان میدهد که فناوری اطلاعات و ارتباطات عامل مؤثری در بهرهوری اقتصادی در هر دو گروه این کشورها است. با این تفاوت که در کشورهای اروپایی، متغیر ICT ، تأثیر بیشتری بر بهرهوری داشته است. بررسی وضعیت شاخصهای ICT در کشورهای اروپایی و مقایسه آن با کشورهای آسیایی نیز، دلیلی بر تفاوت فاحش در تاثیرگذاری ICT بر بهره وری اقتصادی این دو قاره میباشد.
منابع:
بختیاری، صادق (1380). چالشهای جدید بازار کار: تأثیر IT بر اشتغال. مجموعه مقالات همایش نقش IT در اشتغال، تهران: موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی.
بخشعلی، صفیآلله (1375). بررسی نقش تکنولوژی در ارتقا سطح بهرهوری (بررسی موردی شرکت تولیدی قوه پارس). پایاننامه کارشناسی ارشد، تهران: دانشگاه علامه طباطبایی، دانشکده اقتصاد.
جهانگرد، اسفندیار (1383). ارزیابی آثار فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) بر رشد اقتصادی و بهرهوری صنایع کارخانهای ایران. رساله دکتری، تهران: دانشگاه علامه طباطبایی، دانشگاه اقتصاد.
سپهری، محمدرضا (1380). نقش IT در توسعه منابع انسانی و افزایش بهرهوری شغلی. مجموعه مقالات همایش نقش IT در اشتغال، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی.
طلعتی رحیم، مصطفی (1385). اثر جهانی شدن فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) بر رشد اقتصادی کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی (OIC). پایاننامه کارشناسی ارشد، تهران: دانشگاه تربیت مدرس، دانشکده علوم انسانی.
قرهباغیان، مرتضی (1372). اقتصاد رشد و توسعه. جلد اول، چاپ دوم، تهران: نشر نی.
*
Estevao, Marcello and Joaquim, Levy (2000), The New Economy in France: Development and prospects, In France: Selected issues, IMF Staff Country report No. 00/148
*
Haacker, M & Morsink, J (2002), You say you want a revolution: Information Technology and Growth. IMF wp02/70.
*
Jones, I. C (1997), introduction to Economic Growth, New York: W. W. Norton and Co. First Edition.
*
Jorgenson, D. W and Stiroh, J. K (2000) , Raising the speed Limit U. S. Economic Growth in the Information Age, Brookings paper on Economic Activity.
*
Jorgenson, D and Griliches, Z (1967) , The explanation of productivity Change, review of Economic Studies 34.
*
Kordes, Loura (2001), The New Economy in the United Kingdom, IMF Country report.
*
Pahjola, F (1998), Information technology and Economic Development, Oxford: Oxford University Press.
*
Lal, K (1996), (Information Technology, International orientation and performance: A case study of Electrical and Electronic Goods Manufacturing Firms in India), Information Economics and policy.
*
Lee, H and Yougesh, K (2003), information Technology and productivity Growth in Asia, Washington: Internaational Monetary Funds.
*
Nour, S (2002), The Impact of ICT on Ecnonomic Development in the Arab world: A Comparative study of Egypt and the Gulf Countries, The United Nations University (UNU), Institute for New Technologies (INTECH).
*
Oliner, D and Daniel, R (2000), The Resurgence of Growth in the Late 1990s: Is information Technology the story?, Journal of economic perspectives.
*
Quah, D (2003), Digital Goods and the New economy, Center for Economic performance, London School of Economics and political Science.
*
Schrer, Paul (2000), The Contribution of Information and Communication Technology to output growth: A Study of the G7 Countries, OECD Directorate for Paris: organization for Economic Cooperation and development.
*
Wolf, Susanna (2001), Developments and Imapct of ICT use for African SMEs: Implications for rural South Africa, Paper prepared for TIPS Forum.
*
World Information Technology and Services alliance (WITSA) (2006), Digital Planet 2006: The Global Information Economy and Global Insight, Inc.
http://www.hccmr.com