المپیک و مدیریت اجرایی ورزش

 بازیهای المپیک تموم شد و به قول هادی ساعی رو سیاهیش به زغال موند. و باز هم همه دیدند که مسوولین ورزشی ما از یه برنامه ریزی ساده عاجز بودند چه برسه به برنامه ریزی استراتژیک چهارساله.  مدیران درک درستی از همکاری تخصصهای مختلف برای آماده کردن ورزشکار ندارند. منتقدان ما تنها نقدهای احساسی به ماجرا دارند که هر ایرانی بالای 14 سال قبلا حتما این حرفها رو بی کم و کاست در مسابقات دیگه ای مثل المپیک یا جام جهانی یا آسیایی شنیده، ورزشکار ما وسط زمین گیج بود و کاملا بی روحیه که نشون می داد بدون آمادگی روانی یه دفعه وارد گود شده و …
چرا ما گرفتار این دور باطل در ورزش هستیم؟ جواب: ضعف در مدیریت ورزش
ورزش ما در یک حرکت پاندولی بین دو تز استفاده از مدیران کاملا ورزشی و به کارگیری مدیران غیر ورزشی در حرکته و هر کدام از این نظریه ها طرفداران خودشون رو دارند. کدام نظریه صحیحه؟
آیا یه مدیر دولتی یا صنعتی موفق مدیر ورزشی موفقی هم خواهد بود؟
از یک نظر ورزش هم یک سیستم اقتصادی اجتماعیه یه سری ورودیها داره، فرایندهای خاص خودش و البته خروجی که یکی از این خروجیها مدال و افتخار ملیه، درون این سیستم ذی نفعان وجود دارند که می بایست منافعشون تامین بشه، بخشهای اداری، مالی، بازاریابی و روابط عمومی و … که در هر کسب و کاری وجود داره در ورزش هم وجود داره، چرا نباید یک مدیر حرفه ای موفق که شایستگیهای خودش رو ثابت کرده نتونه در ورزش هم موفق باشه؟
جوابش اینه که ورزش هم یک تخصصه مثل مهندسی، پزشکی، هنر  و همانطور که هرکدام از این زمینه ها می تونن سر منشاء یک کسب و کار باشند. مثل یه شرکت مهندسی، یه کلینیک درمانی، یه نمایشگاه و گالری هنری و یا یه شرکت طراحی و گرافیک، ورزش هم می تونه زمینه یک کسب و کار و حتی در سطح کلان زمینه ساز یه صنعت باشه
حال که پذیرفتیم ورزش یک تخصصه و در عین حال یک سیستم اقتصادی-اجتماعی و از همه مهمتر یک کسب و کار و صنعت می بایست به دیدگاه ورزشیهای ما که معتقدند مدیر  ورزشی ما می بایست از جنس ورزش باشه صحه بگذاریم و بپذیریم که اصل بر ورزشی بودن مدیران خواهد بود و مدیران ورزشی موفق یک استثناء خواهند بود مثل نمونه های موفق مدیرانی که از صنعتی به صنعت دیگه ای رفته و موفق هم بوده اند. اما در عین حال نمی شه از نداشتن سواد و مهارتهای عمومی مدیریت مدیران صد در صد ورزشی گذشت.
اینجاست که لزوم ایجاد MBA ورزشی احساس می شه، دوره هایی اختصاصی برای  مدیران 100% ورزشی ما  که در کنار تخصص ورزشی در جهت ایجاد و ارتقاء سواد و مهارت مدیریتی گام بردارند. مثل دوره های مدیریت بیمارستانی، مدیریت حمل و نقل، مدیریت شهری و …
در این صورت مدیر ما می دونه که برای موفقیت در المپیک می بایست تفکر استراتژیک داشته باشه و برنامه ریزی استراتژیک 4 ساله داشته باشه، مربی ورزشی ما دیگه نمی گه ورزشکار ما جیگر نداشت که باخت بلکه می دونه که ورزشکارش به عنوان یک منبع با ارزش انسانی از لحاظ آمادگی روانی و فکری به اندازه آمادگی جسمی آماده نشده بوده و برای موفقیت ورزشکار ما تیمهای مختلفی مثل بخشهای مختلف یک سازمان تجاری با هم همکاری کنند. مدیر ورزشی ما در این صورت از حداقل قوانین حقوقی و بین المللی باخبر خواهد بود و تیمی که یک سال زحمت کشیده تا قهرمان شده رو به راحتی با دست خودش از حضور در مسابقات بین المللی حذف نمی کنه. و این همه مسابقات تدارکاتی به علت اینکه بلد نبودیم یه قرارداد جامع و کامل و بدون اشکال تنظیم کنیم لغو نمیشن. مدیر ورزشی با تحصیلات مرتبط می دونه که چطور مجموعه تحت مدیریت خودش رو به سودآوری برسونه و ورزش تنها گوش شکسته و بازی توی زمین خاکی و خاطرات امجدیه و عرق پیراهن نیست.
از نظر بنده یک مدیر ورزشی علاوه بر اینکه مثلا در مورد فوتبال  تخصص داره ، نیاز به آگاهی از حوزه هایی مثل برنامه ریزی و تفکر استراتژیک، حقوق، مدیریت مالی و حسابداری، سازماندهی، مهارتهای رهبری و هدایت، روانشناسی، زبان خارجی و بالاخره بازاریابی برخوردار باشه و دوره های MBA ورزشی حول این حوزه ها باید بچرخند.

*http://mbairan.persianblog.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *