امام علي بن موسي الرضا(عليه السلام)

اگر از ديدگاه اهل سنت وكساني كه مساله امامت و ولايت را امري بشري به شمار مي آورند و براي امام امتيازات ويژه اي قائل نيستند به موضوع بنگريم ، علي بن موسي (ع) چون امامان ديگر عالمي فرهيخته و متضلّع، عارفي زاهد و متقي بوده است و در شناخت مسائل دين و انتخاب خط مشي سياسي و اجتماعي و آگاهي هاي شخصي خود متكي بوده است وبر اين اساس در برآورد شرايط و ضرورتها مصون از كاستي نبوده وعصمت نداشته است.

خلاصه كتاب: تلخيص: سينا دهاقين بذرافشان
شناسنامه كتاب
    امام علي بن موسي الرضا(عليه السلام)
منادي توحيد و امامت
    پ‍ژوهش گروه تاريخ اسلام
    نگارش:
محمد جواد معيني –  احمد ترابي
شامل:
    سفر تاريخي امام رضا (ع)از مدينه به مرو
    عهدنامه ي ولايتعهدي        
    شهادت امام رضا (ع)
    مشهد مقدس؛چاپ اول 1376

    امام كدام لبه ي شمشير را ميپذيرد؟
پيشنهاد واگذاري حكومت از سوي مامون ،شمشيري دو لبه بود كه مامون عليه امام بيرون كشيده بود .اگر امام مي پذيرفت،حرمت امام شكسته ميشد و حكومت عباسيان وجاهت ومشروعيت مي يافت. و امام بدنام ميگشت. و اگر امام نمي پذيرفت، مامون به هدف خود نزديكتر ميشد و احساس موفقيت ميكرد. زيرا به هواداران خود ميتوانست بگويد من اعلام آمادگي براي واگذاري حكومت كردم ولي ايشان من را لايق دانستند.
امام پيشنهاد حكومت را به شدت رد كرد و تا آنجا پيش رفت كه مامون افرادي را براي نصيحت و وساطت نزد امام فرستاد.
روزي مامون به حضرت رضا (ع) گفت:
« اي فرزند پيامبر خدا من به فضل ، زهد، پارسايي و عبادت تو آگاهم از اين رو تو را به خلافت سزاوارتر از خويش ميبينم. امام فرمود: من به بندگي خداوند بزرگ مفتخرم و اميدوارم با بي رغبتي نسبت به دنيا از آفات آن رهايي يابم و با پرهيز از محرمات الهي به رستگاري دست يافته با تواضع و فروتني به درجات بالايي نزد خداوند نايل آيم»
اولين كسي كه در تاريخ اسلام ولايتعهدي را بدعت نهاد معاويه بن ابي سفيان بود. به گونه اي كه تعيين وليعهد تنها به خواست خليفه بستگي داشت.
    طرح ولايتعهدي، دومين گام:
مامون پس از احساس موفقيت در نخستين برنامه يعني امتناع قابل پيشبيني امام از پذيرفتن حكومت ،مصمم شد تا سناريوي سياسي خود را تا آخرين نقش دنبال كند.
پاسخ امام به پيشنهاد ولايتعهدي نيز روشن ود ،زيرا كسي كه اصل حكومت را از دست مامون نميپذيرد چگونه ممكن است كه آلايش ولايتعهدي او را بر جانش همواركند!؟
    اهداف مامون از تحميل ولايتعهدي:
اصرار مامون به تحميل ولايتعهدي به امام خود نشان ميدهد كه او اهداف مهمي را از اين كار دنبال ميكرده است:
1-    كاستن از تضاد علويان با عباسيان
2-    فرونشاندن نهضت ها
3-    نظرت بر امام و محدود ساختن آن حضرت
4-    مخدوش ساختن قداست امام
5-    مشروع جلوه دادن خلافت
6-    يافتن پايگاه مردمي

    امام ناگزير از انتخاب!
اكنون امام ميان دو انتخاب قرار گرفته است. يا بايد طرح مامون را بپذيرد و يا با رد كردن پيشنهاد مامون رسما به مخالفت با وي بپردازد و به طور غير مستقيم با او اعلام جنگ كند.
    انتخاب امام از ديدگاه عامه
اگر از ديدگاه اهل سنت وكساني كه مساله امامت و ولايت را امري بشري به شمار مي آورند و براي امام امتيازات ويژه اي قائل نيستند به موضوع بنگريم ، علي بن موسي (ع) چون امامان ديگر عالمي فرهيخته و متضلّع، عارفي زاهد و متقي بوده است و در شناخت مسائل دين و انتخاب خط مشي سياسي و اجتماعي و آگاهي هاي شخصي خود متكي بوده است وبر اين اساس در برآورد شرايط و ضرورتها مصون از كاستي نبوده وعصمت نداشته است.
حال اگر كسي بخواهد اظهار نظر بكند و بگويد علي بن موسي(ع) در آن شرايط تاريخي وظيفه داشت تا ولايتعهدي را بپذيرد يا نپذيرد. در اين اظهار نظر خواسته يا نا خواسته تحت تاثير باورهاي مذهبي و علاقه هاي سياسي و اجتماعي خود قرار خواهد داشت.
به عنوان مثال اگر داور ، فردي انقلاب خواه باشد و همه مسائل را از ديدگاه سياسي و استكبار ستيزي بنگرد و در هر شرايط فرياد و مرگ و شهادت را مفدم بر سكوت و مماشات بداند، طبيعي است كه بر پايه اين باور ، پذيرش ولايتعهدي را نادرست بداند و رد آن را بر امام واجب شمارد. زيرا در منطق چنين فردي اصولا واژه ي مصلحت ، تقيه و مماشات معنا ندارد.
    انتخاب امام از منظر اماميه
چنانچه موضوع تصميم و انتخاب امام از نظر عقايد شيعه مورد داوري قرار گيرد ، ملاك داوري متفاوت خواهد بود . زيرا در نگاه شيعه ، تصميم گيري امامان در مسائل عام و مهمي كه به امت اسلامي وانديشه ديني بازميگردد، تصميمي فردي و متكي به شناخت هاي بشري نيست ، بلكه امامان در اينگونه امور تابعد رهنمودهاي پيامبر (ص) مي باشند.
در نگاه شيعه ي اماميه ، امام چه صلح نمايد و چه قيام كند چه تقيه كند و چه حبس و شكنجه را بپذيرد، چه به ولايتعهدي تن دهد و چه با نپذيرفتن آن به مرگ تهديد شود در هر حال بر اساس وظيفه عمل كرده است ،زيرا انتخاب او بر اساس ملاكهاي معمولي بشري صورت نگرفته تا با آن جرح و تعديل شود يا نقدو تحليل گردد.
    مباني و خط ومشي سياسي امام(ع)
قبل از بررسي نوع رويارويي علي بن موسي (ع) با پيشنهاد ولايتعهدي و فبل از هرگونه تجزيه و تحليل درباره ي تصميم امام ضروري است كه اصول تفكر سياسي آن حضرت را بشناسيم.زيرا اين شناخت در اين ميدان سخت راهگشاست. چه بسا ناآشنايان با مكتب ولايت وامامت در تجزيه و تحليل زندگي امامان خود را مواجه با مباني و خط مشي هاي ناهمگون بيابند. زيرا در نظر اين گروه اهتمام امام علي(ع) به مساله امامت و رهبري امت با صلح امام حسن(ع) و صلح آن حضرت با قيام امام حسين (ع) و قيام خونين آن گرامي با سكوت و نيايش هاي امام سجاد (ع) و زندگي علمي امام باقر(ع)و امام صادق(ع) با زندان هاي طولاني امام موسي بن جعفر(ع) و سپس از آن حيات سياسي امام رضا(ع) ، هركدام رنگي ديگر و ملاكي ناهمگون دارد.!
در حالي كه آشنايان با منطق اهل بيت و فلسفه سياسي آنان به روشني مي دانند كه اصول و مباني اهل بيت در زندگي سياسي آنان ،همگون و همسان بوده و كمترين تفاوت و تباني با هم نداشته است و تفاوت ها تماما به خط مشي ها بازميگردد و آنچه در تعيين خط مشي ها موثر بوده است ، نه تفاوت اصول و مباني بلكه تفاوت مقتضيات زمان و شرايط اجتماعي امامان بوده است.
مراجعه به روايات و تعاليم معصومين (ع) آشكار ميسازد كه روح يگانه اي بر همه ي آنها حاكم ميباشد و اصول اعتقادي ،علمي،سياسي و اخلاقي آنان همسان است.
    انكار رهبري غير ديني و سلطه هاي ظالمانه
كفر ستيزي و مبارزه با ستمگران از بارزترين مشخصات زندگي امامان (ع) است. وهيچ يك از ايشان در اين دوميدان سست نيامده اند. بر خلاف دورماندگان از مكتب اهل بيت (ع)كه «اطاعت اولوالامر» را به معناي اطاعت از فرمانروايان و خلفا دانسته و آن راواجب شمرده اند ، امامان شيعه (ع) به دلايل قراني و روايي و عقلي اثبات كرده اند كه رهبري جامعه ي ايماني نبايد در اختيار ظالمان و مفسدان قرار گيرد. و هرگاه ظالمي فسادانگيز ، بر مومنان سلطه يافت ، اطاعت او واجب نيست. بلكه در حد امكان بايد با ظلم و فساد او مبارزه كرد.
    مبارزه با ستمگران و ظالمان
در زندگي امامان ، دو گونه مبارزه با ظلم و مستكبران ديده ميشود:
الف) مبارزه فرهنگي، عقيدتي
ب) مبارزه رويارو و مسلحانه
مبارزه فرهنگي حركت عام و اكثر امامان بوده ،يعني امام را ه را از بيراهه آشكار ميسازد و به مخالفت با حكومت ظالمانه مردمان را ترغيب مي نمايد.
    امام در برابر سختترين انتخاب
علي بن موسي(ع) با داشتن چنان تعاليم و با اتكا به تاريخ نياكان ارجمند خويش كه ولايتعهدي را سبك و بي ارج مي داند در برابر سخت ترين انتخاب قرار گرفته است. ولي اگر نپذيرد چه ميشود؟! آيا او را خواهند كشت؟ شيعيان رانابود خواهند كرد؟!..
براي خاندان پيامبر (ص) صلح كردن و پذيرش ولايتعهدي به مراتب سختتر از شهادت پذيري و زندانهاي طولاني است. ولي امام بايد به وظيفه ي الهي خود عمل كند و جام زهرآگين ولايتعهدي را سر بكشد. با اينكه يقين دارد بزودي وقبل از مامون از دنيا خواهد رفت.
    اجلاس ولايتعهدي
لازم بود ولايتعهدي در اجلاسي ويژه به رسمي مطرح شود و ضمن آگاه شدن عموم طبقات از اين اقدام سياسي مراسم بيعت انجام گيرد. روز موعود فرا رسيد و دعوت شدگان با لباس هاي سبز رنگ و پرچم هاي در دست وارد تالار شدند.
رياست اين اجلاس بر عهده ي « ثابت بن يحيي بن يار رازي» معروف به ابو عباد بود.
    عهدنامه ي ولايتعهدي
متن عهدنامه به گواهي و امضاي افرادي چون يحيي بن اكتم، عبدالله بن طاهر، حماد بن يغمان، فضل بن سهل و… ميباشد. «اربلي» در كتاب كشف الغمه نسخه كامل آن را آورده است.
علي بن عيسي اربلي ميگويد: در سال 670ه.ق يكي از خادمان آستان قدس رضوي از مشهد به واسط آمد و عهدنامه اي را كه دستخط شخص مامون بود همراه داشت. در ميان سطور و پشت عهدنامه نيز آثاري از دستخط مبارك امام رضا«ع» ديده ميشد.
    نوشته منسوب به امام رضا(ع)
در منابع تاريخي آمده است كه مامون از امام رضا(ع) خواست در تاييد عهدنامه چند سطري بنويسد و امام در پشت صفحه چنين مرقوم داشت:
«بسم الله الرحمن الرحيم   سپاس خداي را كه آنچه بخواهد انجام دهد و كسي را ياراي چون و چرا در كار او نيست.نگاه خيانت را هرچند گذرا و سريع باشد ميداند و بر اسرار نهفته سينه ها آگاه است. درود بر پيامبر خدا خاتم الانبيا و بر خاندان پاكش باد. آنچه در ذيل مي آيد،سخنان من –علي بن موسي- است. فرمانرواي مومنان كه خداوند به صداقت و پايداري بر حق ياريش دهد وبراي حركت در راه رشد و رستگاري موفقش بدارد. حق مارا كه ديگران نشناختند به رسميت شناخت .رشته هاي خويشاوندي را (كه ميان علويان و عباسيان ) گسسته شده بود به هم پيوست وجانهاي بيمناك را آسودگي بخشيد. بلكه بدانها حيات بخشيد و نيازمندان را بي نياز ساخت و در اين كارها جوينده ي رضاي پروردگار جهانيان بوده و جز از اوپاداش نميخواست. بزودي خداوند جزاي شاكران را خواهد داد و اجر نيكوكاران را ضايع نخواهد كرد…» (ادامه نوشته راميتوان در آيه 34 سوره اسرا و آيه 57 سوره انعام مشاهده نمود)
    تحليلي بر عهدنامه ي ولايتعهدي
در آن بخش از عهدنامه كه اظهارات شخص مامون است نكات ظريفي نهفته است كه فهرست گونه اشاره ميكنيم:
1-    تاكيد مامون بر اميرالمومنين بودن خود
2-    دريافت بيعت از مردم براي فرمانروايي خويش به بهانه ي دريافت بيعت براي ولايتعهدي علي بن موسي(ع) . زيرا مينويسد؛ مردم نخست با اميرالمومنين-  مامون- بيعت كنند و سپس با امام رضا(ع)
3-    او خلافت را در ادامه رسالت پيامبر مايه كمال دين معرفي ميكند و به خلافت خويش رنگ الهي و معنوي ميبخشد.
4-    خليفه به عنوان فردي مومن ومطيع پروردگار معرفي شده.
5-    طرح اطاعت خليفه از خدا مقدمه اي بر اطاعت مردم از خليفه.
6-    مامون حتي ولايتعهدي را كاري الهي و مايه كمال و عزت دين ميشمارد.
7-    مامون بر دوش كشيدن بار خلافت را مايه رنج و دشواري خويش مي داند.
    حاشيه نويسي امام(ع) بر عهدنامه
شايد ظاهر نوشته امام ، عاميان را به پذيرش ولايتعهدي و قبول جايگاه مامون متقاعد سازد، ولي اهل دقت و درايت با تامل در تعابير و حتي دعاها و توصيفات امام ، نظرگاههاي واقعي امام و منظور و هدف وي را به روشني درمي يابند.
برخي از آن نكته ها عبارتند از:
1-    خطبه ي آغازين نوشته امام و تعبيرهاي به كار رفته در آن حكايت از نوعي تهديد و نگراني و بي اعتمادي دارد.
2-    هرچند امام درباره ي مامون تعبير اميرالمومنين را بهكار برده است ولي بايد توجه داشت كه اين تعبير در آن عصر تعبيري رايج بوده و اگر معناي لغوي آن در نظر گرفته شود ،بيان يك واقعيت است نه يك ارزش.زيرا مامون به هر حال چه به حق و چه به ناحق بر جامعه اسلامي فرمان ميراند.
3-    امام دو جمله درباره ي مامون  دارد كه در ظاهر دعاست ولي از بي اعتمادي امام به صداقت و ارزشخواهي مامون حكايت دارد.
4-    امام در جملات خود سخن از حق اهل بيت دارد ،حقي كه هيچ يك از خلفا آن را به جا نياورده اند.
5-    امام پيمان شكنان ولايتعهدي را حرمت شكنان حريم الهي معرفي مي كند در حالي كه ميدانست نخستين كسي كه پيمان ميشكند خود مامونئاست.
    تدبير امام در برابر دسيسه ها
درست است مامون عهدنامه مينويسد ،مجلس برپا ميكند ، به نام امام سكه ميزند و سراسر كشور پخش ميكند و.. ولي امام نيز برنامه هايي دارد كه نه تنها تحمل آنها براي مامون دشوار است بلكه تمام تلاشهاي او را در جهت عظمت اهل بيت و زبوني عباسيان هدايت ميكند.
1-    تعاليم عمومي آن حضرت براي شيعيان و مرتبطان با اهل بيت (ع) در زمينه ي مسائل اعتقادي و سياسي.
2-    تاييد شيوه ي زندگي سياسي و ديني امامان پيشين و استمرار آن.
3-    روايت تاريخي امام در نيشابور كه مساله امامت و رهبري اهل بيت را شرط كلمه ي توحيد دانسته و در آشكارترين شكل مطرح كرده است.
4-    خبر دادن از عمر كوتاه خود و اطمينان به بهره نگرفتن از ولايتعهدي .
5-    برگذاري نماز عيد با شيوه و سنت پيغمبر و تاثير عميق آن بر مردم.
6-    ارتباط با شيعيان و ارائه ي رهنمود هاي لازم به ايشان وافشاي چهره ي مامون براي آنان و…
مجموعه ي اين تدابير سبب مي گرددد كه امام در ميان مردم شناخته شود و مامون از ترفند سياسي خود پشيمان شود و حتي براي از ميان بردن آن حضرت به پاخيزد.
    مامون در گرداب دسيسه هاي خويش
مردم با مشاهده ي مراتب معنوي و اخلاقي آن حضرت هرروز گرايش بيشتري به وي پيدا ميكردند. مقايسه ي علم، معنويت، اخلاق و فضائل امام با شخصيت مامون و ويژگي هاي زندگي اشرافي و سلطنتي او در ذهن مردم ،دانشمندان وگروهي از كارگزاران اين باور را شكل داد كه امام از هرجهت براي خلافت برتر و شايسته تر است.
از طرفي يكي از اهداف مامون به ركود نشاندن نهضت هاي علوي و ايجاد همسازي ميان علويان و عباسيان و پايان دادن به بحران هميشگي در جو سياسي و فرهنگي بود.
    مامون و تغيير خط مشي سياسي
اكنون به جايي رسيده كه مامون خود را از تجديد نظر در شيوه ي سياسي خود ناگزير ميديد . آشوب ها و ناآرامي ها در گوشه وكنار وي را پريشان ميكرد . ناآرامي كه به خصوص در شهر بغداد بزرگ وجود داشت . پس تصميم به سفر از مرو به بغداد گرفت.مامون تصميم ميگيرد به بغداد سفر كند ولي با چه هديه و ارمغاني براي عباسيان ناراضي و خشمناك؟
مامون اصولا به ترفند هاي سياسي بهاي زيادي ميداد حال بايد ديد چه سودايي در سر مي پروراند.
    نخستين گام در سياست جديد
فضل بن سهل وزير و فرمانده نيروهاي مسلح مامون نخستين قرباني سياست جديد مامون بود. مامون با صحنه سازي فضل بن سهل را كشت بلكه مرحمي باشد بر زخم هاي عباسيان . زيرا فضل بن سهل يكي از متهمان اصلي انتقال خلافت به علويان شناخته ميشد.
    دومين گام در سياست جديد
حذف فضل بن سهل براي عباسيان مايه اميد بود ولي كافي نبود . مشكل اصلي ولايتعهدي امام رضا(ع) بود. ولي چگونه ميتوان ايشان را از صحنه وجود كنار زد؟ آيا ميشود به اتهام خيانت امام را كشت يا همانند فضل بن سهل با يك صحنه سازي وي را به شهادت رساند؟ كسي نميدانست مامون چه راهي را در نظر ميگيرد ولي مشخص است اهداف وي چيست؟
1-    از ميان بردن امام براي پايان دادن به غائله ولايتعهدي
2-    دور نگه داشتن قتل از دامان مامون
3-    استفاده سياسي جديد در حد امكان از رحلت آن امام
ولي همه ي اينها مي بايست تا قبل از ورود مامون به بغداد صورت گرفته شود!
    شهادت امام رضا(ع)
مامون از مرو به سرخس و از سرخس به طوس مي آيد تا از آنجا عازم بغداد شود ، ولي در طوس در كنار قبر پدرش درنگ كرد.
آيا براستي مامون آنقدر پدر دوست است كه در آن شرايط بحراني ،كنار قبر او اتراق كند يا مي خواهد از استخوانهاي پوسيده پدر قدرت طلبد و از نفسهاي پر بركت او پشتوانه معنوي جويدتا به بغداد رفته و آشوبها را بخواباند؟!
وقتي موسي بن جعفر(ع)سپس از زندانهاي طولاني و شكنجه هاي مداوم در زندان به شهادت رسيد با اين حال هارون سعي كرد شهادت آن گرامي را مرگي طبيعي جلوه دهد! بديهي است كه مامون نيز از اين تلاش دريغ نكند.
    مامون ،عامل اصلي
يكي از  قراين مهم اين حقيقت كه شهادت امام به دست مامون بوده اين است كه در همان روز شهادت ، مردم اجتماع كرده و همگان بر اين عقيده بودند كه خليفه حضرت را مسموم ساخته است.
اهميت اين امر از آن روست كه مردم حاضر در محيط زندگي امام بيش از ديگران موقعيت و شرايط سياسي امام و مامون را درك مي كردند.
شهادت امام به وسيله مامون مظلوميتي بود كه به تاريخ شيعه و اهل بيت افزوده شد.احمد بن موسي برادر امام رضا (ع) با همراهي حدود سه هزار تن و به نقل ديگر ، 12هزار تن براي خونخواهي حضرت بغداد را  ترك كردند و در شيراز با فرماندار منتخب عباسي درگير و در همين جريان او و برادرش محمد عابد در آن ديار به شهادت رسيدند.
    زمان شهادت
سال 202 ه.ق و سال 203 ه.ق
البته نظريه دوم نزد صاحبنظران مشهورتر است. برخي نويسندگان با توجه به تاريخ ضرب سكه هايي كه نام امام بر آنها نقش بسته ، شهادت را به سال 204 ه.ق دانسته اند.
در تعيين روز شهادت آن حضرت اتفاق نظر نيست و نظريه هاي زير ديده ميشود:
–    هفت روز مانده به پايان ماه رمضان
–    23 ذي القعده
–    آخرين روز ذي الحجه
–    اول ماه صفر
–    17 ماه صفر
–    آخر ماه صفر
در بيشتر نقل ها ، روز جمعه روز شهادت آن حضرت دانسته شده است.بنابراين مشهورترين و قوي ترين نظريه در تاريخ شهادت آن حضرت ، روز جمعه ، آخرين روز ماه صفر سال 203 ه.ق ميباشد و آن گرامي در هنگام شهادت پنجاه و پنج سال از عمر پر بركتش مي گذشته است.
    مكان شهادت و مرقد امام رضا(ع)
امام در شهر طوس به شهادت رسيد و چنان كه خود پيشبيني و سفارش كرده بود آن حضرت را در نقطه اي از سناباد كه بعدها «مشهد الرضا» نام گرفت ، به خاك سپردند.
گويا چنين مفدر بود كه فرزندي از نسل پيامبر اكرم (ص) و امامي از ائمه اثني عشر «ع» در سرزميني دور از مدينه الرسول به شهادت رسد. تا مرقد نورانيش قلب ميليونها موحد دلباخته را متوجه كوثر زلال ولايت كند و بارگاهش در سرزمين پهناور اهل محبت و ولايت ، مامن دلهاي رميده و آهوان پناهجويي باشد كه از صياد عصيان گريخته و به دامان ولي خدا پناهنده شده و خواهند شد.

«سلام بر او آنگاه كه تولد يافت و آن زمان
كه مظلومانه و دور از خاندان به شهادت رسيد
و آن روز كه در اوج شكوه وعظمت ، گام
بر صحنه رستاخيز گذارد و چون آفتاب جان
شيعيانش را نور اميد بخشد»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *