در ابتدا ضروری است این سؤال را مطرح نماییم که چرا باید پیشرفتِ مبتنی بر ارزش های اسلامی و ایرانی، گفتمان سازی شود؟ به بیان دیگر، در مقوله گفتمان سازی چه نکته ای وجود دارد که در سایر روش ها موجود نیست؟ و علت تأکید رهبر معظم انقلاب بر این مقوله چیست؟ بنا بر دیدگاه راهبردی مقام معظم رهبری گفتمان سازی شرط اصلی تحقق الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت است. بر این اساس برای آنکه این الگو در آحاد جامعه گسترش یابد ضرورت دارد بخش ها و سطوح مختلف اجتماعی به صورت جداگانه (و در عین حال در چارچوب یک منظومه مشخص و واحد) مورد توجه قرار گیرند. از این رو برای فرآیند گفتمان سازی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در جامعه، می توان سه بخش مدیریتی، نخبگانی و توده ای را از هم تفکیک کرد. هرچند این سه بخش دارای اشتراکاتی نیز هستند، اما تفاوت هایی دارند که باعث می شود از هم متمایز شوند. از مهم ترین تمایزات موجود در این سه بخش، تمایز در روش درکِ واقعیت ها و رفتار مبتنی بر آن هاست. که تحلیل مختصری در ارتباط با هر یک از این بخش ها به شرح زیر ارائه می گردد:
بخش اول سیاستی و مدیریتی
به منظور گفتمان سازی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در بخش سیاستی و مدیریتی جامعه، مجموعه ای از سلسله مراتب و دستورالعمل ها وجود دارد و هر سطح مدیریتی، مبتنی بر قانون بالادستی عمل می کند؛ یعنی منطق درک واقعیت و رفتار مبتنی بر آن در نظام سیاسی و مدیریتی جامعه، مبتنی بر قوانین و دستورالعمل هاست. در بخش مدیریتی و سیاستی لازم است به “نوسازی” توجه ویژه ای گردد. منظور از نوسازی، روزآمد و كارآمد كردن نهادها در جهت هدفي است كه داشته ايم. مثلاً الان به اين نتيجه رسيده ايم كه باید نگاهِ اقتصادِ دولتي در قانون اساسي سال 58 را مورد بازنگري قرار دهيم. همچنین در این بخش می توانیم به مفهوم مدیریت جهادی نیز اشاره نماییم. الگوی مدیریت جهادی از نظر هویتی مؤلفه هایی مثل؛ خدا باوری، آرمان گرایی، ارزش گرایی، هویت پذیری و خردورزی ابعاد مهم ماهیتی و هویتی آن را تشکیل می دهد و همچنین از نظر رفتاری مولفه هایی مانند، عمل گرایی، برنامه محوری، مسئولیت شناسی، اعتدال، شایسته سالاری، تجربه گرایی، علم محوری و در نهایت اجتناب از سیاست زدگی در ماهیت آن وجود دارد. بر این اساس در بخش سیاستی و مدیریتیِ گفتمان سازی، کارآمدی و عقلانیت در امور اجرائی می تواند مولفه های موثر و مهمی برای تحقق الگوی پیشرفت باشد. مدیریت جهادی دارای شاخص های زیادی است که مهم ترین آن ها “کارآمدی” است. منظور از کارآمدی در واقع به اثبات رساندن کارآمدی دین در اداره جامعه است که این نوع روش نیازمند تلاش فراوانی است.
در این بخش اگر نگاهی به گفتمان سازی اسلام نوپا توسط پیامبراعظم(ص) داشته باشیم، متوجه می شویم که ایشان برای ترویج معارف اسلامی، قائل به قبولاندن ارزش های جدید بر اساس قدرت سیاسی نبودند و مانند نوع رفتار در حوزه ی نخبگانی، شروع به استدلال عقلی وجود خدا و معاد و سایر معارف دینی برای تک تک مخاطبانشان نکردند؛ بلکه با گسترش رفتارهای جدید و روی کار آوردن اخلاق نو در حوزه ی عمل و شیوه ی زندگی و برخوردهای بالینی مبتنی بر ارزش های وحیانی، محرک های فطری انسان های پیش روی شان را حساس می کردند و آن ها را حاضر به پذیرش خودخواسته و عمیق دین جدید در ناخودآگاهشان می نمودند.
بخش دوم: نخبگانی
بر اساس دیدگاه رهبر معظم انقلاب؛”باید از طریق گفتمان سازی و بهره گیری از دیدگاه های نخبگان و صاحب نظران، و با صبر و حوصله، الگویی فاخر، مستحکم و ارزشمند تدوین شود.” در بخش نخبگانی جامعه، با منطق دیگری روبه رو هستیم؛ منطقی که مبتنی بر اقناع منطقی و استدلالی فرد نخبه است. به عبارت دیگر، در بخش نخبگانی جامعه، فرد نخبه با یک سلسله فعالیت های استدلالی و عقلی محض، دست به درک واقعیت های موجود می زند و مبتنی بر همین نوع از درک، رفتار می کند؛ یعنی بر خلاف منطق موجود در حوزه ی سیاسی و مدیریتی جامعه، شما با یک مسیر یک طرفه و عمودی انتقال اطلاعات و ارزش ها روبه رو نیستید. در اینجا فرد نخبه، خودش دست به درک واقعیت می زند، اما بر اساس استدلال عقلی و نتایج منطقی.
بخش سوم: توده ای
شرایط در بدنه ی جامعه بعنوان مخاطب اصلی گفتمان سازی به کلی متفاوت است. متأسفانه به علت عدم درک این تفاوت برخی از فعالیت ها در این زمینه به بیراهه رفته و خطر بالقوه ای برای گفتمان سازی محسوب می شود. همین عدم درک تمایز موجود است که باعث شده برخی مدیران کشور، به خصوص بعضی مدیران فرهنگی، فکر کنند که با یک سری دستورالعمل و بخشنامه می توانند در بازه ی زمانی کوتاه مدت دست به خلق و فراگیر کردن یک گفتمان بزنند. تفاوتی که منطق درک واقعیت و رفتار مبتنی بر آن، در حوزه ی عمومی جامعه با دو حوزه ی دیگر دارد این است که نه همچون بخش مدیریتی، مبتنی بر دستورالعمل و بخشنامه و اعمال نظر است و نه چون بخش نخبگانی، بر اساس اقناع فکری و استدلالی است؛ بلکه منطق موجود در این بخش، مبتنی بر «اقناع فطری» انسان هاست؛ اقناعی که چندان وابسته به منطق و سلسله مراتب عقلی نیست، بلکه براساس برانگیختن حساسیت های فطری جامعه است و شدیداً به مقوله ی هنر پهلو می زند.
سخن پایانی اینکه بر اساس فرآیند گفتمان سازی، جزئیات موجود در سبک زندگی اسلامی و الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی، به نقاط دور و مویرگ های بسیار دور حیات جامعه می رسد و در یک بازه ی زمانی بلندمدت شاهد تغییر زیرساخت های اجتماعی و در نتیجه نوع زندگی فردی، اجتماعی و سیاسی خویش خواهیم بود؛ زیرا تنها در این روش است که بدنه ی جامعه مخاطب قرار می گیرد و بدیهی است که تا بدنه ی جامعه به یک ارزش یا رفتاری روی نیاورد، نمی توان ادعا کرد که آن جامعه دارای آن ارزش و رفتار است. که این مهم بدون نگاه ویژه و تخصصی به بخش های مختلف جامعه محقق نخواهد شد.
به قلم مهدی یاراحمدی خراسانی
*پایگاه شجر – شبکه جوانان رضوی
http://shajar.ir/tabid/386/View/969/id/3438/Default.aspx