يک روز هنگام ظهر که در خيابان هاي پرتردد شهر قرار داريد کمي با دقت بيشتر به اطراف تان نگاه کنيد تا با چشمان خود مشاجره، نزاع، پرخاشگري، فحاشي و يکي از اين موارد که آرامش ذهني و رواني آدمي را سلب مي کند ببينيد. کافياست يک ماشين جلوي ديگري بپيچد، يکي بوق ممتد بزند، در خيابان راه مي روي تنه ات ناخواسته به کسي برخورد کند، مسافري سر قيمت کرايه با راننده تاکسي به توافق نرسد، خلاصه اين که به نحوي خواسته يا نخواسته براي ديگران مزاحمت ايجاد کني يا کاري انجام دهي که به تريج قباي يکي برخورده يا مطابق خواسته او نبوده يا خللي در آرامش اش ايجاد نمايد بلافاصله چنان واکنشي نشان مي دهد که آن سرش ناپيداست. بعضي اوقات انسان حس مي کند شهر شلوغ تر از هميشه است، آرامش کمتري دارد و يک نوع هيجان کاذب بر تمامي نگاه ها و رفتارهاي همه به چشم مي خورد. به راستي دليل اين سطح از عجله، تنش، استرس، ناآرامي، پرخاشگري و … که در ميان مردمان به چشم مي خورد چيست؟
انسان داراي هيجانات و احساسات زيادي است که از آن جمله مي توان خشم و به تبع آن پرخاشگري را نام برد. خشم يکي از نعمت هاي خداوند به انسان است که اگر در مواقع مناسب خودش بروز داده شود نه تنها مضر نيست بلکه راهگشاي بسياري از مسائل است. اما پرخاشگري و بي صبري در اين عصر يکي از معضلات زندگي انسان ها و جوامع بشري مي باشد؛ چراکه از حد طبيعي خود فراتر رفته و مانند بيماري همه گير شده است .بسياري زندگي ماشيني و مدرنيسم را علت بروز اين رفتارها دانسته اند و چندين علل فردي و اجتماعي و سياسي و اقتصادي از جمله فقر و تبعيض و ضعف و عدم فهم و جهل را براي اين رفتارها نام برده اند. دو واژه خشم و پرخاشگري که همواره با يکديگر بکار برده مي شوند ارتباط تنگاتنگي با يکديگر دارند. پرخاشگري حاصل خشم مي باشد و از طرفي علت آن نيز مي باشد. به بيان ديگر اگر خشم انسان کنترل، مديريت و هدايت نشود منجر به پرخاشگري و ناملايمت هاي رفتاري مي شود که در صورت عدم کنترل مي تواند جامعه اي را از نظر رفتار اجتماعي تحت تأثير قرار دهد. البته جامعه شناسان براي پرخاشگري دلايل متعددي را ذکر مي کنند که برخي از آن ها ماهيت فردي و روانشناسانه دارد و برخي ماهيت عمومي. به عنوان مثال از نظر آن ها يکي از عوامل پرخاشگري بروز تکبر و غرور در وجود انسان است زيرا غرور که به واسطه ي تربيت نادرست در انسان بروز مي کند سبب خواهد شد که او به مرور دچار بي صبري شده و اين امر در ذهن او به عنوان يک صفت پسنديده نمايان شود. بي صبري ها غالباً از بي ظرفيتي افراد در زندکي ناشي مي شود،البته اين موضوع در ميان افراد مختلف متفاوت است.جهل و ناداني مي تواند منشأ پرخاشگري و بي صبري باشد. همچنين بي حوصلگي و فقدان اعتدال در جامعه عامل پرخاشگري است، پايين آمدن ظرفيت تحمل انسان سبب زود رنجي و به اقتضاي آن پرخاشگري مي شود.از ديگر عامل پرخاشگري، عدم مسئوليت پذيري برخي از افراد است.
نابساماني رفتار اجتماعي که ايجاد مي شود خود مي توانند سبب بروز مسائل و مشکلات متعددي گردد. به عنوان مثال خشم کنترل نشده مي تواند سبب ايجاد پرخاشگري و به دنبال آن خشونت فردي و خشونت اجتماعي گردد. خشونت اجتماعي را نمي توان جداي از خشونت فرهنگي يا اوضاع و احوال اقتصادي يک جامعه در نظر گرفت. که اين پديده در واقع خشونتي است که ممکن است از سوي فرد به فرد ديگري مثلاً از سوي پدر به فرزند يا از طرف يک گروه به فرد مثل خشونت باندهاي شرور در اخاذي از يک فرد يا از سمت يک گروه در برابر گروه ديگر به طور مثال در منازعات قبيلهاي روي ميدهد. در عين حال تحولات تاريخي هر جامعهاي را بر کميت و کيفيت خشونت اجتماعي در هر مقطع زماني تاثيرگذار ميدانند. به ياد آوريد با کشته شدن روح الله داداشي يکي از چهرههاي شناخته شده و قهرمان ورزشي و حادثهاي که براي طلبه جواني به نام علي خليلي در منطقه تهرانپارس رخ داد، حکايت از آن دارد که موضوع پرخاشگريها و خشونتها در جامعه ما نيز امر جدي شده است. اگر مسير توسعه خشم، پرخاشگري، خشونت و … کنترل نشود در مروز زمان افراد خشن تبديل به مجرمين بزهکار مي گردند و جامعه را از يک کاستي رفتاري اجتماعي به سمت يک بزه يا جرم عمومي و قضائي سوق مي دهند که تبعات و صدمات بسيار شديدتر و بدتري دارد. از اين رو ما همواره در آموزه هاي ديني و تربيتي خود با اين توصيه مواجه هستيم که خشم هرچند اندک بايد کنترل شود و بجا و در حد قابل قبولي بروز و ظهور داشته باشد. اين امر درست نيست که آستانه صبر عمومي آنچنان کاهش يابد که با کوچکترين تلنگري شاهد نزاع هاي عمومي گسترده باشيم. نگاهي به آمارهايي که در اين زمينه از سوي نهادهاي ذيربط مي شود بياندازيد. براساس آماري که چند وقت قبل از سوي سازمان پزشکي قانوني کشور اعلام شد سالانه بيش از نيم ميليون ايراني به دليل نزاع به پزشکي قانوني مراجعه ميکنند. حدود 70 درصد نزاعهاي آنها با سلاح سرد همراه است و 30 درصد آنها نيز باعث وقوع قتل ميشود. کارشناسان اين آمار را نشاندهنده سطح بالاي خشونت در جامعه و کاهش آستانه تحمل شهروندان ميدانند و زمينههاي آن را در شرايط نامناسب اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جستوجو ميکنند. جاي تأسف دارد نيروي انتظامي که مي بايست وظيفه نظم عمومي و دفاع از امنيت مردم در داخل کشور را بر عهده داشته باشد، سالانه بخش قابل توجهي از بودجه، توان و امکاناتش صرف رتق و فتق نزاع ها و درگيري هاي عده اي از مردم مي شود. حال سوال اساسي که در همين راستا مطرح مي شود اين است که به راستي نخستين گام براي پيشگيري از افزايش خشونت در جامعه چيست؟ بي شک اولين گام، شناخت زمينه نابهنجاريهاست. تعدادي از مسئولان ما با ذهنيتگرايي، واقعيتها و علل اين رفتارها را نميشناسند و نميتوانند راهحل مناسب ارائه کنند. آنها غافل از تاثير شرايط اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي و بيتوجه به آثار مخرب برخي آموزهها در فضاي واقعي و مجازي، حول برنامههاي ذهني خود با مشکلات برخورد ميکنند. بنابراين اولين گام، آسيبشناسي است. در اين مسير، شناخت روحيات، خواستهها و اهداف افراد بزرگسال چندان مشکل نيست چون اين افراد متعلق به نسلهاي گذشته هستند و تقريباً با دغدغههايشان آشنا هستيم، اما شناخت دغدغههاي جوانان و نوجوانان ما که زير بمباران فشارهاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و هجمه فرهنگي مربوط به فضاي مجازي هستند، دشوار است. کلام آخر اين که در شريعت و طريقت ما صبر واژه بسيار مقدسي است که همه ما موظف به توسعه فردي و اجتماعي آن هستيم.
منبع: رونامه رسالت مورخ دوشنبه 18 دی 1396 شماره 9125