چکيده: جوامع مختلف تحت تاثير تحولات بسيار عظيم علمي – تکنولوژيک به سمت جامعة اطلاعاتي در حال حرکت هستند. جامعة اطلاعاتي، جامعهاي است که ساختار آن متاثر از فناوري است. معيارهايي همچون فناوري، مشاغلاطلاعاتي، جغرافيا، اقتصــاد، فرهنگ، فراگيري رسانهها و جهاني شدن در ايجاد جامعة اطلاعاتي موثر بودهاند. در جامعة اطلاعاتي، جوامع با چالشهايي چون نابرابري اجتماعي، هويتهاي جديد، تمايزپذيري و شالودهشکني نهادهايي نظير دولت، و فرصتهايي چون نقش اينترنت در پژوهش، خلاقيت و علم، تعامل و همزيستي جهاني، شکلگيري هويت سيال و بينسيارهاي روبهرو شدهاند. بهعلت وجود اين چالشها انسجام اجتماعي در جامعة اطلاعاتي بخصوص در کشورهاي در حال توسعه مانند ايران متزلزل شده است. به همين دليل جوامع مي توانند با تدابيري که ميانديشند چالشها را از پيش رو برداشته و از فرصتها در جهت رفاه و سعادت مردم استفاده کنند.
مقدمه
امروزه، وجود عصر انفجار اطلاعات بر همگان واضح است. در پايان قرن بيستم بهعلت تغيير و تحولات بسيار عظيم علمي – تکنولوژيک جهان دچار دگرگونيهاي بسياري شد که در کليه زمينه هاي زندگي بشر همچون مسائل سياسي، اقتصادي، اجتماعي تاثيرگذار بود. جهان تحت تاثير اين تحولات شکل جديدي به خود گرفت. اکنون جهان در حالي وارد قرن جديد شده است که همه تغييرات سياسي، نظامي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي آن ريشه در اين انقلاب علمي ـ تکنولوژيک دارد. با پيدايش شبکههاينوين و جهاني اطلاعات و ارتباطات و تأثيرپذيري همه ابعاد زندگي بشر از اين انقلاب تکنولوژيک، جهان وارد جامعه جديدي شده است که بعضي از محققان آن را «جامعه اطلاعاتي» ناميدهاند[1].
مفهوم «جامعه اطلاعاتي» در واقع ابداع ژاپنيهاست که در سال 1978 توسط سايمن نورا و آلن مينک طيگزارشي که به نخستوزير فرانسه ارايه گرديد به غرب صادر شد[2]. اين مفهوم را اول بار تادائو اومه سائو در1963 در مقالهاي درباره نظريه تکامل اجتماعي بر مبناي تراکم «صنايع اطلاعات» مطرح کرد. مقاله مذکور درشماره ژانويه 1964 روزنامه هوسوآساهي به بحث گذاشته شد و سردبيران اين روزنامه در معرفي اين بحث براي نخستين بار از واژه «جامعه اطلاعاتي» استفاده کردند. چندي بعد محققان و آينده پژوهان ژاپني چون ماسوداوهاياشي اين واژه را متداول ساختند[1].
بايد به اين مسئله توجه داشت که منظور از جامعه اطلاعاتي، جامعـــه اي نيست که از فناوري استفاده مي کنند بلکه جامعهاي است که ساختار آن متاثر از فناوري است که البته نشانه و نماد جامعه اطلاعاتي، فناوريهاي نوين اطلاعاتي و ارتباطي است.
مانوئل کاستلز و همچنين جان وندايک براي اينکه به مفهوم جامعه اطلاعاتي بار جامعه شناختي بيشتريبدهند، آن را جامعهاي شبکهاي ناميدهاند[1].
در اين مقاله چگونگي ظهور جامعه اطلاعاتي، چالشها و فرصتهاي حاصل از آن بيان شده تا در برخورد با آن استراتژي مناسبي اتخاذ نموده و بتوان هر چه بهتر و با هزينه کمتر چالشهاي پيش رو را کنار زد و از فرصتهاي حاصل از آن به نحو احسن در جامعه بهرهمند شد. همچنين تاثير جامعه اطلاعاتي بر انسجام اجتماعي جهان و ايران مورد بررسي قرار گرفته است.
جامعه اطلاعاتي
جامعة اطلاعاتي جامعهاي نوظهور و در حال ايجاد است و هنوز بيشتر، از گفتمان اين جامعه در سطح بين المللي صحبت در ميان است. بر اين اساس، جوامع بايد بر مبناي ضرورت آيندهنگري ارتباطي، به سوي جامعة اطلاعاتي حرکت کنند. اين آيندهنگري بايد مبتني بر تقويت پژوهشها باشد. از طريق پژوهش و نتايج آن است که ميتوان به سياستگذاري و برنامهريزي رسيد و به هدفهاي جامعة اطلاعاتي نايل شد[3].
ويليام مارتين جامعه اطلاعاتي را اينگونه تعريف مي کند: «جامعه اي که در آن کيفيت زندگي، همانند چشم اندازهاي تحول اجتماعي و توسعة اقتصادي، به ميزان رو به تزايدي به اطلاعات و بهره وري از آن وابسته شده است».
در سند شوراي عالي اطلاع رساني در جامعه اطلاعاتي آمده است: «جامعه اطلاعاتي يکپارچه، تبلوري مجدد از کليه فرايندهاي متعارف و سنتي اجتماعي نظير کسب، کار، آموزش و … و حتي فعاليتهاي شخصي نظير تفريحات و امثالهم در قالبي نوين با استفاده از فناوري ارتباطات و اطلاعات است»[4].
جامعة اطلاعاتي يک جامعة چند ساحتي و چندوجهي است که در آن تمام لايهبنديها و سطوح نيازمند اطلاعات هستند. نه اينکه فقط بخشي از آن برخوردار از اطلاعات باشند. اگر جامعه را مانند يک هرم فرض کنيم، در جامعة اطلاعاتي از رأس تا قاعده بايد احساس نياز به اطلاعات داشته باشند و از آن در تمام سطوح استفاده کنند. در مدرسهاي که درس، امتحان و بعد از آن کنکور (و حتي دانشگاه) وابسته به يک متن درسي واحد است، دانشآموز نياز به مطالعه و استفاده از منابع کتابخانه ندارد. اما اگر محصل مجبور باشد از منابع ديگر استفاده کند و به سراغ کتابخانه برود، کتابخانه ديگر جزئي جدا از مدرسه نيست و در بافت کلي مدرسه جاافتاده است. در اين صورت مدرسه به عنوان بخشي از جامعة اطلاعاتي است. يعني نظام آموزشي ما اطلاعات مدار خواهد بود و بدون اطلاعات نميتواند به کار خود ادامه دهد[5].
فرانک وبستر که دربارة جامعهشناسي جامعة اطلاعاتي تحقيق ميکند بر اين باور است که جامعه اطلاعاتي يک جامعة آرماني است. اگرچه جوامعي وجود دارند که به سمت جامعة اطلاعاتي حرکت کردهاند و در مراحل مختلف اين مسير قرار دارند اما درهيچ کجاي دنيا جامعهاي نداريم که به قلة آرماني جامعة اطلاعاتي رسيده باشد. فواصل جوامع در راه اطلاعاتي شدن با هم متفاوت است. کساني که به اندازهگيري اين فاصله هم ميپردازند به ابزار و امکانات عيني نظر دارند نه خود اطلاعات و چگونگي حرکت آن در جامعه. اطلاعات ممکن است هر ابزاري را در خدمت بگيرد تا در جامعه حرکت کند[5].
نظرات دربارة تعريف جامعة اطلاعاتي متفاوت است. هر چه امکانات، تدابير و ابزارها بيشتر در خدمت انتقال اطلاعات قرار بگيرند، جريان تبادل اطلاعات موفقتر خواهد بود و طبيعي است که امروز يکي از ابزارهاي بسيار مهم براي انتقال اطلاعات رايانه است. ولي رايانهاي که در خدمت اطلاعات تحقيقي و پژوهشي و براي تمام لايههاي جامعه باشد[5].
مهمترين و رايج ترين معيارهاي جامعه اطلاعاتي به عبارت زير است:
فناوري: بديهي است تغييرات اساسي که در سه دهه گذشته بهوجود آمده، فناوري در آن نقش بسيار برجستهايداشته است. به همين جهت مقبولترين تعريف جامعه اطلاعاتي بر نوآوري فوقالعاده تکنولوژيک بنا شدهاست[6]. فرانک وبستر در تعريف جامعه اطلاعاتي با اتکا به عنصر فناوري ميگويد پيشرفتهاي خيرهکننده در پردازش، نگهداري و انتقال اطلاعات به کاربرد فناوريهاي اطلاعاتي در تمامي زواياي حيات اجتماعي انجاميده است[1]. با نفوذ رايانهها در تمامي زمينه¬هاي زندگي بشر از قبيل ادارات، منازل، خودروها، تلويزيون ها، اسباب بازي کودکان، و ارزان شدن فناوريهاي پردازش و نگهداري اطلاعات از طريق رايانه¬ها و تاثير آن بر ارتباطات راه دور و ايجاد شبکه هاي جهاني، تحول عظيمي در زندگي بشر رخ داده است. شبکه هاي اطلاعاتي در آينده اي نه چندان دور بر تمامي جنبه هاي زندگي انسان اثر مي گذارد و در چند سال آينده کمتر کسي را ميتوان سراغ گرفت که به نوعي از آنها استفاده نکند يا اين فناوريها در زندگي او حضور نداشته باشد. در نتيجه وجود نوآوريهاي بسيار زياد در فناوريهاي ارتباطي و اطلاعاتي يکي از عوامل ظهور جامعه اطلاعاتي است.
جهاني شدن: يکي ديگر از مشخصهها يا ويژگيهايي که جامعه اطلاعاتي و شبکهاي با آن تعريف ميشود، جهاني شدن است. مطابق معياري که وبستر ارائه ميدهد، جهاني شدن مقولهاي است که ذيل جامعه اطلاعاتي معنا پيداميکند. جهاني شدن عبارت است از در هم فشرده شدن جهان و تبديل آن بهمکان واحد. و يا تراکم آگاهي درباره کل نزد اجزا. به تعبيري جهاني شدن همان يگانه شدن جهان و نهوحدت و ادغام آن است. اين تعبير از جهاني شدن مبتني بر فناوريهاي جديد ارتباطي و اطلاعاتي است. مطابق اين تعريف جامعه اطلاعاتي، جامعهاي است که در آن تجارت، رسانهها و ارتباطات علمي دانشگاهي و آموزش در سراسر جهان يگانه ميشود[1].
با ايجاد شبکه هاي اطلاعاتي و ارتباطي تمامي کاربراني که از اين شبکه ها استفاده ميکنند زبان يگانه پيدا کرده و با اينکه فرسنگها از هم فاصله دارند اما به شکل باورنکردني زندگي روزمره آنها بسيار شبيه به هم است و صرفاً فقط سليقه هاي مختلف است که باقي مي مانند يعني کاربران اين شبکه ها نسبت به هم احساس نزديکي بيشتري دارند تا همسايگاني که در نزديکي آنها زندگي مي کنند. ازاينرو گفته ميشود، جامعه اطلاعاتي ، جهان فشرده شده و يگانه شده است.
مشاغل اطلاعاتي: يکي از معيارها و مشخصههاي متداول در تعريف جامعه اطلاعاتي، معياري است که بر مسئله تغييراتشغلي متمرکز است. درواقع بهعلت تغيير مشاغلي که با کار بدني و فعاليتهاي بدني همراه است به مشاغل اطلاعاتي يعني مشاغلي که به کارهاي فکري با مهارت بيشتر يا به عبارت ديگر کارهايي که در فرايند توليد، پردازش و توزيع اطلاعات دخيل هستند، جامعه اطلاعاتي ظهور پيدا کرده است. گزارشهاي سازمانهاي بينالمللي نشان ميدهد که در دو دهه اخير مشاغل يقهسفيدان يا مشاغلي که اساسا با توليد و کاربرد اطلاعات و زير ساختهاي پشتيباني کنندهاش سروکار دارند، رشدي به مراتب بيش از سايرمشاغل دارند[7]. به تعبير وبستر امروز بازار کار توسط کساني اداره ميشود که با نرمافزارها سروکار دارند و در فرايند توليد، پردازش و توزيع اطلاعات سهيماند و زندگي خود را به يمن اين امتياز که داراي اطلاعاتي برايانجام امور مورد نياز جامعه هستند و در توليد و توزيع و همچنين در پردازش آن نقش دارند، تأمين ميکنند. بنابراين، با ظهور رشد و توسعه فناوريهاي ارتباطي و اطلاعاتي در سطح جهان، نيروي کار اطلاعاتي به رشد فوق العاده اي رسيده است. از اين رو، محققان، جابهجايي در توزيع مشاغل را يکي از مشخصه¬هاي جامعه اطلاعاتي بر مي¬شمرند[1].
فراگيري رسانهها: يکي از معيارها و مشخصههاي مربوط به ظهور جامعهاطلاعاتي، سرعت فراگيري رسانههاست. سرعت فراگيري رسانهها که در واقع در اثر نوآوريهاي فوقالعاده و بيبديل فناوري اطلاعاتي و ارتباطي بهوجود آمده است، قلمرو زندگي خصوصي انسانها را بهشدت تحت تأثير قرار داده است. با پيشرفتهايي که درفناوريهاي اطلاعاتي و ارتباطي فراهم آمده است، خدمات تلويزيوني با شبکههايي از مؤسسات و نهادهايگسترده و نهايتا با ماهوارهها پيوند خورده و به سهولت در هر کجاي جهان در دسترس قرار گرفتند. با وجود اينکه سطح دسترسي به اين فناوريها در تمامي دنيا بهطور يکسان نيست با اين حال، پوشش رسانههاي جديد، از تلويزيونهاي ماهوارهاي گرفته تا اينترنت، بهشدت رشدکرده و همه جهان را متــأثر ساخته است. دسترسي مداوم به رسانهها بهطور 24 ساعته و اين مسئله که در رسانه هاي جديد مخاطبان ميتوانند هم توليدکننده و هم مصرف کننده اطلاعات باشند باعث شده تا فراگيري آنها بسيار گسترده و سريع باشد.
اقتصادي: شاخص اقتصادي در تعريف جامعه اطلاعاتي به نظر ميرسد که به قدر شاخص فناوري اهميت دارد. فريتز مچلوب که از پيشگامان مبحث جامعه اطلاعاتي است به گستره و رشد صنايع اطلاعاتي در ايالاتمتحده ميپردازد و نطفه ايجاد مقياسهاي جامعه اطلاعاتي را مبتني بر شرايط اقتصادي ميداند. پيتر دراکر استاد مديريت در سال 1967 اظهار داشته که اقتصاد آمريکا از 26 به 34 درصد از يک اقتصاد کالايي يااقتصاد کالا محور به اقتصاد اطلاعاتي يا اطلاعات محور تغيير وضعيت داده است. وي تاکيد ميکند دانش يا هماناطلاعات اساس اقتصاد نوين را تشکيل داده است[7].
در واقع اطلاعات در جامعه اطلاعاتي، نه تنها داراي ارزش اقتصادي است، بلکه محور اقتصاد قرار گرفته است و هر که قدرت خريد آن و مهارت و آگاهي لازم براي استفاده از آن را داشته باشد مي¬تواند از آن بهره مند شود. در اين وضعيت ديگر خريد و فروش و تجارت اطلاعات در سطح ملي و فراملي معنادار نخواهد بود، بلکه اطلاعات در سطوحمتفاوت بازار بينالمللي، ملي، محلي و نهايتا بازارهاي شخصي و فردي مورد توجه قرار ميگيرد.
جغرافيايي: جامعه اطلاعاتي علاوه بر آن که از منظر اقتصاددانان و جامعهشناسان مورد توجه قرار گرفته و تعريف شدهاست، از منظر جغرافيداناني که بر مکان توجه ويژهاي مبذول ميدارند نيز مورد توجه قرار گرفته است.جغرافيدانان در بحث مکان به شبکههاي اطلاعاتي که مکانهاي جغرافيايي را به يکديگر پيوند ميدهند، تاکيد ميورزند و معتقدند که اين شبکهها آثار شگفتانگيزي بر سازمان فضا و مکان دارند.
فرهنگي: همانطور که مسئله فناوري در ظهور جامعه اطلاعاتي بسيار حائز اهميت است جنبه هاي فرهنگي نيز به همان اندازه در پيدايش آن موثر بوده است. وجود برنامه هاي تلويزيوني 24 ساعته در چندين کانال با تنوع بسيار، فيلم هاي ويدئويي که به سهولت قابل تهيه و اجاره از ويدئو کلوپ ها هستند، وجودضبط صوت¬هاي ديسکي و CD، VCD و DVD که در دسترس همگان است، رايانه هاي شخصي که در هر خانه اي موجود است و پايگاههاي on-line همه و همه در ايجاد بستر فرهنگي بشر بسيار تاثيرگذار بوده و به کاربران اين رسانه ها خط مشي فرهنگي داده و الگوسازي ميکند. به عبارت ديگر اين سطح از اطلاعات از لحاظ فرهنگي بر کليه زمينه هاي زندگي نفوذ کرده و هويت و شخصيت ما را متأثر و دگرگون ساخته است.
پس از اينکه با معيارهايي که موجب ظهور جامعه اطلاعاتي شده اند آشنا شديم، حال به ذکر چالشهايي که با ظهور جامعه اطلاعاتي با آن روبهرو خواهيم شد، مي¬پردازيم.
چالشهاي ناشي از جامعه اطلاعاتي
نابرابري اجتماعي: در بحث برابري يا نابرابري اجتماعي در جامعه اطلاعاتي ميتوان به مقولات متعددي اشاره کرد و موقعيتهر يک را در اين جامعه توضيح داد. به عنوان مثال کسب نابرابر ثروت شامل درآمد و داراييها نيز يکي ازمقولاتي است که در جامعه اطلاعاتي نيز بهشدت در حال افزايش است. بحث برابري و نابرابري اجتماعي در جامعهاطلاعاتي که مبتني بر دسترسي برابر يا نابرابر به اطلاعات و رسانهها است را در دو سطح ميتوان مطرح کرد. ازلحاظ نظري ميتوان گفت مطابق آنچه که در تعريف جامعه اطلاعاتي آمده است، رسانههاي جديداطلاعرساني و شبکههاي نوين ارتباطي و اطلاعاتي، انتشار و دسترسي به اطلاعات و دانش را آسانتر و بهترميسازد و سبب کاهش فاصله بين گروهها، افراد و طبقات اجتماعي در داخل هر کشور از يک طرف و همچنينکاهش فاصله بين کشورها از طرف ديگر ميشود. اما در عمل جهان شاهد يک «شکاف اطلاعاتي» دسترسي نابرابر به اطلاعات رسانهها است که با سرعت زيادي در حال افزايش است. واقعيت اين است کهدر جامعه اطلاعاتي نابرابري مذکور به شکل متفاوت از گذشته بروز پيدا کرده و تداوم يافته است. در جامعهاطلاعاتي از يک طرف تهيه رايانه و لوازم آن، خط تلفن و مودم، دسترسي به تلويزيونهاي ماهوارهاي و سايروسايل نوين اطلاعرساني در دسترس همگان نيست و تمام افراد توانايي تهيه و دسترسي به آن را ندارند و ازطرف ديگر اکنون آگاهي و مهارت لازم براي استفاده از اينترنت و ساير وسايل نوين ارتباطي و اطلاعاتي نابرابراست. روشن است که هر دو مقوله يعني الف) دسترسي افراد به رايانه و شبکههاي نوين ارتباطي و ب) مهارت افراد براي استفاده از وسايل مذکور هم در درون هر کشور و هم در بين کشورهاي مختلف به شکل نابرابروجود دارد. يعني از يک سو در جوامع پيشرفته دسترسي به وسايل مذکور و همچنين مهارت لازم استفاده از اينوسايل در مقايسه با کشورهاي توسعه نيافته و در حال توسعه بسيار زياد است و از سوي ديگر در داخل هر يک ازکشورها اين نابرابري به شکل محسوسي وجود دارد. محققاني چون جان وندايک معتـــقدند که ما در جـــامعهاطلاعاتي شاهد يک نابرابري در مهارتهاي ديجيتـــال هستيم. تحقيق سال 1997 در آلمان نشان ميدهد هر چه از وسايل نوين ارتباطي و اطلاعاتي که مهارت خاصي نميخواهند مثلاستفاده از تلويزيونهاي ماهوارهاي، VCR، VCD و DVD ارسال پستهاي الکترونيک، بازيهايالکترونيک و مانند آنها به سمت وسايلي نوين که مهارت و آگاهي خاصي ميطلبد حرکت ميکنيمدرصد استفاده کنندگان از فناوري بهشدت کاهش مييابد. بهطوري که 85 درصد استفاده کنندگان از فناوري مردم آلمان از بازيهاي الکترونيک و تلويزيونهاي ماهوارهاياستفاده ميکردند و 89 درصد به ارسال پستهاي الکترونيک مبادرت ميورزيدند، اما 22 درصد قادر بودند که باپين کارت خود پرداخت کنند و يا 15 درصد ميتوانستند پولهاي خود را به باجههاي خودپرداز، بپردازند. همچنين در اين سال تنها 23 درصد به راحتي ميتوانستند از تلهتکستهاي تلويزيون استفادهکنند. علاوه براين، نابرابريهاي مذکور نزد نسل جوان و سالخورده و همچنين نزد دارندگان تحصيلات عالي و افرادي که تحصيلات بالايي نداشتهاند نيز زياد بوده است[1].
همچنين تحقيقات ديگري نشان ميدهد که دسترسي به وسايل مذکور نابرابر است. بيشتر کاربران وسايل نويناطلاعاتي و ارتباطي مرد، جوان و خوب آموزش ديده هستند و در کشورهاي غربي داراي درآمد و سطح زندگي بالا هستند. پيمايشي که از آمارهاي رسمي در ايالات متحده بين سالهاي 1993 ـ 1989 انجامگرفته، نشان ميدهد که اين نابرابري در همه متغيرهاي مورد اشاره، بجز متغير جنس، افزايش يافتهاست[8 ]. وندايک همچنين نقل ميکند که تحقيقات ديگري که طي سالهاي 1995 و 1999 در آمريکا واروپاي غربي انجام شده است، اين امر را تاييد کرده است. اطلاعات و فناوريهاي نوين ارتباطي جديد جهان را به دو قطب، کساني که در موقعيت استفاده از رسانه هاي جديد اطلاعاتي و ارتباطي هستند و کساني که در بخشهاي حاشيه¬اي و پايين جامعه دسترسي به اين رسانه ها ندارند، تقسيم مي¬کند.
گسترش نابرابريهاي اجتماعي در سطح بينالمللي: اولاً در کشورهاي در حال توسعه، به علت فقدان زيرساختهاي ملي مخابرات و فقدان رونق اقتصادي، توسعه اينترنت بسيار گرانتر و پرهزينهتر از کشورهاي توسعه يافته است. به عنوان مثال، در آمريکا هر کاربر براي يک ماه اتصال به اينترنت بايد 2 دلار بپردازد در حالي که در اوگاندا همين کاربر بايد 92 دلار بابت اتصال ماهانه به اينترنت بپردازد. ثانياً اين کشورها با مشکلات اساسيتر همچون کمبود تغذيه، ارتباطات جادهاي، اشتغال، برق، جنگ و نظامهاي سياسي بيثبات نيز مواجه هستند. بودجه براي هزينه سنگين تجهيزات رايانهاي وجود ندارد و اين گونه امکانات به لحاظ اقتصادي صرفاً در اختيار طبقات بالا و مستقل قرار ميگيرد. ثالثاً در اين کشورها از جمله کشور ما ايران، به خاطر آنکه لايه فيزيکي را مخابرات در اختيار دارد، اين فناوري در انحصار مراکز دولتي است و دولت متصدي خطوط ارتباطي دادهها نيز هست. از اين رو، عدم امکان رقابت ناشي از اين جنبه، سبب افت شديد کيفيت خدمات اينترنتي ميشود.
علاوه بر مطالب ذکر شده، از آنجا که اکثر اطلاعات در شبکه اينترنت به زبان انگليسي ارائه ميشود ناآگاهي از اين زبان به منزله دسترسي نداشتن به اطلاعات تلقي ميشود.
در تحقيقي که کيوان کوشا در زمينه حضور فرهنگي کشورهاي مختلف جهان در شبکه جهاني وب انجام داده است آمار و اطلاعاتي به شرح زير ارائه شده است: کشور چين در مقام نخست و ترکمنستان در مقام آخر از نظر استفاده از وب قرار دارد. ايران نيز در ميان 35 کشور آسيا، خاورميانه و اقيانوسيه در رتبه دوازدهم جاي گرفته است. کشورهاي حوزه خليجفارس نيز حضور کمرنگي در اين زمينه دارند. نوعي عدم توازن کمي و کيفي در استفاده از دستاوردهاي جامعه اطلاعاتي در کشورهاي مختلف به ويژه در کشورهاي شمال و جنوب است. وجود اين شرايط خود سبب تشديد نابرابريهاي اجتماعي در سطح کشورهاي جهان ميشود[1].
گسترش نابرابريهاي اجتماعي در سطح ملي: شرايط اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي متفاوت در سطح کشورها و عدم برخورداري متناسب و متعادل در کلان شهرها و شهرهاي حاشيهاي و نقاط محروم از توزيع بودجههاي عمراني و اجتماعي و فرهنگي، سطح درآمدهاي مختلف که در محدوده خرده فرهنگهاي درون يک کشور وجود دارد، فضايي را تدارک ميبينند که عدهاي به امکانات مناسب و از جمله دسترسي به اطلاعات روز مجهز باشند و در مقابل، عدهاي به رغم داشتن صلاحيت و استعداد کافي، به دليل نبود امکانات مالي و آموزشي، امکانات سختافزاري و نرمافزاري نداشته باشند و اين موضوع، به خودي خود، سبب تعميق و گسترش نابرابريهاي اجتماعي در سطح کشورها و بين شهروندان خواهد شد[9].
هويتهاي جديد: جامعه اطلاعاتي اجتماعات و هويتهاي جديدي خلق ميکند. در جامعهاي که به ارتباطات مبتني برصنعت چاپ، تلويزيون و تلفن متکي است، شيوه توليد به گونهاي است که هويتها را به صورت عاقل، سودمند وخودبسنده در ميآورد. اما در جامعه اطلاعاتي، جامعهاي که ارتباطات الکترونيک سيطره دارد ذهنيتها وهويتهاي ناپايدار، چند لايه و پراکنده ظهور ميکند. مارک پاستر در «عصر دوم رسانهها» تاکيد ميکند در دوره جديد که اينترنت و ارتباطات الکترونيک در جامعه سيطره دارد، اين دادهها و اطلاعات و يا به عبارتدقيق کلمه، اين اجتماعات مجازي هستند که هويت افراد را ميسازند[10]. وسايل نوين اطلاعاتي و ارتباطيدر اثر تغييراتي که در برداشتهاي بشر امروزي بهوجود ميآورند، هويتها را در وضعيت کاملا تازهاي قرارميدهند که متفاوت و حتي مغاير با گذشته است. هويت در اجتماعات مجازي جامعه اطلاعاتي در مسيرفرامليتي شدن حرکت ميکند. در واقع ارتباطي که با اتکا به وسايل ارتباطي و اطلاعاتي جديد شکل ميگيرد چشماندازي از فهم و درک جديدي از ذهنيت را آشکار ميسازد که در صورت¬بنديهاي گفتار و عملکرد که بهلحاظ تاريخي محسوساند، جان ميگيرد. اين ارتباطات راهگشاي نگريستن به انسان به عنوان پديدهايچندلايه، تغييرپذير، منفعل و تکهتکه است. پديدهاي که شکل دادن خويش را به گونهاي طراحي ميکند که باهرگونه تثبيت هويت ميستيزد. جامعه اطلاعاتي مبين هويت بيثبات، تغييرپذير و منعطف انسان جديد است. در اين جامعه بسا انسانهايي که با همسايهها، هم محليها و همشهريها و حتي هموطنان خود احساسقرابت نداشته ولي با فرد ديگري در اقصي نقاط جهان احساس هويتي يکسان داشته باشند. هويت ملي در جامعه اطلاعاتي به دليل ظهور اجتماعات مجازي به شدت تهديد ميشود. اجتماعات مجازي تهديدي براي اجتماعات واقعي است. در واقع در اجتماعات مجازي معمولا افراد حداقل در يک چيز اشتراک دارند و آنعلايق و منافعي است که آنها را دور هم جمع ميکند. اين منافع که همان دسترسي به اطلاعات است، هويتآنها را ميسازند. هويتي که مدام در حال تغيير و ناپايدار است. هويت افراد در اجتماعات مجازي «هويتي ديجيتال» است. ديگر سرزمين، زبان بومي و محلي، کشور، فرهنگ ملي و نژاد هويت افراد را در اجتماعات مجازي تعيين نميکنند، بلکه اين منافعي که آنها را نزد هم جمع ميکند هويت آنها را ميسازد. اطلاعات هويت افراد را در جامعه جديد شکل ميدهد[1].
تمايز اجتماعي: مهمترين متغيري که در بحث انسجام اجتماعي در جامعه اطلاعاتي مدنظر قرار ميگيرد، وحدت بخشي ياتمايزپذيري اجتماعي است. همانطور که ميدانيم اجتماعي شدن و فردي شدن دو روي سکه تجدد و دورهمدرن هستند. يعني دوره مدرن داراي يک دوگانگي در ساختار اجتماعي است که از يک طرف به اجتماعيشدن افراد منجر ميشود و از طرف ديگر فردي شدن را تقويت ميکند.
راديو و تلويزيون در اين دوره جوامع محلي و ملي را با يک شبکه محدود يکپارچه ساختند و سپس تکثرو تنوع کانالها و ظهور تلويزيونهاي کابلي دوباره مخاطبان را تکهتکه و پارهپاره کرده است. در پايان اين دورههر چند مخاطبان يک کانال تلويزيوني را از ميان تعداد زياد کانالها انتخاب ميکنند ولي صاحبان تلويزيونهاو آگهيدهندگان هنوز بازار انبوه را ترجيح ميدهند.
رسانههاي جديد، رسانههاي فردي شده هستندچون که آنها مبتني بر تعامل فردي انسان ـ رايانه هستند. همچنين آنها رسانههايي هستند که بهطور جمعيمورد استفاده قرار ميگيرند چون که رايانههاي آنها همگي به شبکهها متصلاند.
رسانههاي جديد تقاضاها و درخواستهاي متکثر کاربران و مخاطبان را پاسخ ميدهند. از اينرو نتيجه عملي دوگانگيساختاري رسانهها از طريق گرايشهاي وحدت بخشي و تمايز بخشي در جامعه تعريف ميشود. نتيجه ايندوگانگي ساختاري رسانهها، دوگانگي ساختار اجتماعي جامعه است.
به نظر ميرسد تجلي دوگانگي مذکور نزد کاربران اينترنت و رسانههاي مرتبط با آن و آنهايي که به اينوسايل جديد ارتباطي و اطلاعاتي دسترسي دارند، قابل ملاحظهتر است. چرا که رسانههاي مذکور نوعيمناسبات جديد ايجاد ميکنند که در اين مناسبات انسانها بيش از پيش گوشهگير، منزوي و کمتحرک شده وکمکم از زمينه عملي زندگي خود دور ميشوند. محققان ارتباطات معتقدند که موفقيت اجتماعات مجازي عملا به مثابه نشانه زوال اجتماعاتواقعي است[1].
فرصتهاي ناشي از جامعه اطلاعاتي
نقش اينترنت در پژوهش، خلاقيت و علم: از آنجا که زمينه هر گونه نوآوري و خلاقيت در پژوهش علمي تبلور مييابد، بنابراين، پيشرفت فناوريهاي جديد و خلاقيتها از دستاوردهاي جامعه اطلاعاتي محسوب ميشود.
از جمله مهمترين اقداماتي که ميتوان از طريق اينترنت سازمان داد، عضويت استادان و متخصصان رشتههاي مختلف در گروههاي تخصصي است. با عضو شدن «کاربران» اينترنت در اين گروهها، آنها ميتوانند در جريان آخرين اطلاعات موجود در رشتههاي تخصصي خود قرار گيرند زيرا همه اعضا در جريان پيامهاي علمي قرار دارند که توسط يک نفر صادر ميشود. در شرايطي که خطوط ارتباطي از کيفيت لازم برخوردار باشد و در ايستگاههاي محل کار هر دو يا چند طرف با امکانات لازم (دوربين ويدئويي…) به سيستم اتصال داشته باشد، آنان ميتوانند تصوير يکديگر و فعاليتهاي هر کدام را نيز مشاهده کنند. هم اکنون انجام عملهاي مهم جراحي به شکل هدايت از راه دور و با شرکت چند متخصص که هر کدام در گوشهاي از دنيا به کار مشغول هستند و ميتوانند در يک آن ناظر عمل جراحي يا راهنماييکننده آن باشند، در تعدادي از مراکز مجهز درماني متداول شده است. يکي ديگر از شکلهاي تا حدودي رايج فعاليتهاي پژوهشي که در سطح کشورهاي اروپاي غربي و امريکا مورد استفاده قرار ميگيرد، کنفرانس از راه دور است که در آن تعدادي از متخصصان (که هر کدام در يک گوشه از کره زمين زندگي ميکنند) با يکديگر درباره موضوع مورد علاقه خود به تبادل نظر ميپردازند. اين نوع کنفرانسهاي الکترونيک در آينده رواج زياد خواهد يافت و احتمال ميرود که در مقياس وسيعي از اهميت کنفرانسهاي حضوري (که بسيار پرهزينهتر است) کاسته شود.
در طول چند دهة اخير، مجلههاي علمي، در ميان پژوهشگران، جايگاه ويژهاي در برقراري ارتباطات علمي ايفا کردهاند و تعداد اين مجلهها در سطح جهان همواره رو به افزايش بوده است. اما با توجه به گسترش شبکه اينترنت، به ويژه در طول 5 سال گذشته، به نظر ميرسد که در سالهاي آينده نتوان افزايش تعداد اين مجلات را مانند سالهاي گذشته انتظار داشت. همه روزه بر تعداد پژوهشگراني که براي انتشار نتايج پژوهشهاي خود از اين شبکه استفاده مي کنند، افزوده ميشود. آنان ميتوانند اطلاعات توليدي خود را در اختيار تمامي افرادي که امکان دسترسي به اين شبکه را دارند قرار دهند و از آنان نيز بخواهند، علاوه بر نظرخواهي، برايشان مدارک علمي مشابهي از همين رهگذر ارسال دارند يا با خود آنان همکاري مستمر داشته باشند[9].
4-2 تعامل و همزيستي جهاني: شکلگيري هويت سيال و بينسيارهاي: واقعيت اين است که پيشرفت ارتباطات و تکوين جامعه اطلاعاتي فاصلهها را کم کرده و به ايجاد نوعي تشابه، به ويژه در جوانان، انجاميده است. اعضاي کميسيون توسعه سازمان ملل متحد گزارش دادهاند که در گردهماييهاي خود در شهرهاي قارههاي گوناگون، شاهد بودهاند که جوانان خيلي شبيه به هم شدهاند و اين شباهت، با رنگ باختن مرز جوامع و رفتن به سوي نوعي جامعه اطلاعاتي و شبکهاي، بيشتر شده است.
اما بايد توجه داشت که به يمن گسترش وسايل ارتباطي و رسانهها، جوامع مختلف اگر آگاهانه و با برنامهريزي عمل کنند، ميتوانند براي تحولات مثبت از آن استفاده کنند و به نوعي همزيستي سالم جهاني نيز دست يابند.
مبارزه با مواد مخدر در سطح جهاني، حفظ محيط زيست، همبستگي انسانها، احترام به حق حيات، محترم بودن حريم زندگي خصوصي افراد، احياي حقوق مادران و کودکان، تأکيد بر عدالت جهاني، گرامي داشتن کرامت انسانها و توجه به حقوق اقليتهاي ديني و اجتماعي، توسعه پايدار و اجازه مطرح شدن ساير فرهنگها و ارزشها مباحثي هستند که ميتوانند با بهرهگيري از همين فضاي موجود جامعه اطلاعاتي، وجه ديگري را در تعامل فرهنگها نشان دهند[9].
وضعيت ايران: …
به نظر ميرسد رسانههاي جديد ارتباطي و اطلاعاتي تمايزپذيري و بخشي شدن را در ايران بيشتر تقويتخواهد کرد تا وحدت و يکپارچگي و انسجام اجتماعي. با وجود تلويزيون هاي ماهواره اي و تعداد کانالهاي در دسترس آن در ايران و از طرفي محدوديت کانالهاي تلويزيون ايران و نداشتن تنوع، سبب شده است تا گروهها، اقشار، و اقوام مختلف ايراني بر اساس علاقه از ميان کانالهاي ماهواره، برنامه مورد علاقه شان را انتخاب کنند در نتيجه اصل تکثر رسانه¬اي در جامعه اطلاعاتي، موجب شده تا ايرانيها به سوي توليد و مصرف اطلاعات، برنامه¬ها و کانالهاي مورد علاقه خود کشيده شوند و تعلق گروهي، قومي و مذهبي آنها در اين انتخاب و فرايند تقويت مي¬شود. به طور مثال کرد زبانها کانالهايي که به زبان کردي پخش مي¬شود را انتخاب مي¬کنند. بنابراين نهايتاً تمايزپذيري بيشتر آنها با جامعه ايراني به عنوان يک کل و افزايش تعلقات گروهي، مذهبي و قومي حاصل ميشود. رسانههاي ارتباطي نوين اين عده از هموطنان را با آنهايي که در سطح جهان تبادل اطلاعات ميکنند و تعاملدارند يکپارچه ميسازد. افراد و گروهها و مليتهاي مختلف را در جامعه ديگري غير از جوامع ملي واقعيخودشان متحد ميسازد[1].
نتيجه گيري
جامعه اطلاعاتي از يک سو چالشهايي از قبيل نابرابري اجتماعي، هويتهاي جديد، تمايزپذيري و شالودهشکني نهادهايي نظير دولت، افزايش بيکاري، کم اهميت شدن مرزها و از سوي ديگر – اگر آگاهانه و با برنامهريزي صحيح با جامعه اطلاعاتي برخورد شود – فرصتها و امکانات خوبي براي پيشرفتهاي همه جانبه و در يک کلام، رفاه مادي و معنوي براي ملتها در پي خواهد آورد. فرصتهايي چون نقش اينترنت در پژوهش، خلاقيت و علم، عامل و همزيستي جهاني: شکلگيري هويت سيال و بينسيارهاي، تمرکززدايي رسانههاي ديجيتالي ، انتقال اشتغال از توليد به بخش خدمات به خصوص خدمات ارتباطي و اطلاعاتي، مشارکت در توليد و کثرتگرايي فرهنگي، پديده چندفرهنگي و … .
به طور خلاصه، جامعه اطلاعاتي ما را در معرض چالشها و فرصتهايي قرار مي دهد که بايد از فرصتهاي آن استفاده کرده و با هزينه کم چالشهاي آن را پشت سر گذاشت تا از ويژگيهاي جامعه اطلاعاتي به نفع سعادت و رفاه عامه مردم بهرهمند شد.
در ايران نيز با استفاده از فرصتهايي که جامعه اطلاعاتي دراختيار ما مي¬گذارد مي¬توان با چالشهاي حاصل از آن مقابله کرده تا جامعه ايراني نيز بتواند از مزاياي جامعه اطلاعاتي به نحو احسن بهره مند شود.
منابع و مآخذ
-1 بهرامپور، شعبانعلي، «انسجام اجتماعي در جامعه اطلاعاتي: نيم نگاهي به وضعيت ايران»، سمينار ايران ¬و جامعه اطلاعاتي، 1383.
-2 کاستلز، مانوئل، «عصر اطلاعات؛ پايان هزاره»، ترجمه احد عليقليان و افشين خاکباز ، انتشارات طرح نو، ص 282، 1380.
-3 معتمد نژاد، کاظم، «ايران و اجلاس جهاني سران درباره جامعه اطلاعاتي»، 1383.
-4 نشريه علوم اطلاع رساني، مرکز اطلاعات و مدارک علمي ايران، شماره 1 و2، 1382.
-5 حري، عباس ،«اطلاعات، جامعه اطلاعاتي و ساختارهاي معرفتي»، گفتگو با دکتر عباس حري درباره ويژگيها و مقتضيات جامعه اطلاعاتي، 1383.
-6 وبستر، فرانک، «نظريههاي جامعه اطلاعاتي»، ترجمه اسماعيل قديمي، انتشارات قصيدهسرا، ص 20، 1380.
-7 رابرتسون، رونالد، «جهانيشدن»، ترجمه کمال پولادي، نشر ثالث و مرکز بينالمللي گفتگويتمدنها، ص 12، 1380.
-8 کاستلز، مانوئل، «عصر اطلاعات، قدرت هويت»، ترجمه حسن چاووشيان، انتشارات طرحنو، ص 92، 1380،
-9 سعيدي، رحمان، «جامعه اطلاعاتي، چالشها و فرصتها»، سمينار ايران و جامعه اطلاعاتي، 1383.
-10 پاستر، مارک، «عصر دوم رسانهها»، ترجمه غلامحسين صالحيار، مؤسسه ايران، ص 69 ـ 68، 1377.
منبع: ماهنامه تدبير-سال هفدهم -شماره 175