تفکر مدیریتی

تلخیص: افسانه عرب – راضیه طبسی –
فصل اول : چرا تغییر و تحول:
آماده شدن برای یک تغییر نیازمند به یک پیش فرض از طریق فراهم آوردن زمینه های آن است ، نه اینکه از طریق زور صورت گیرد.  شرکتی که از امروز برای موقعیت رقابتی خود ، برای پنج سال دیگر برنامه ریزی می کند ، پس از پنج سال بر تغییرات مسلط خواهد شد.
دلایل بسیاری برای تغییر ، چه تغییر بیرونی و چه درونی وجود دارد. بعضی تغییرات مانند زلزله قابل کنترل نیستند، اما چگونگی آماده شدن و واکنش در برابر این تغییرات قابل کنترل می باشد. تفکر مدیریتی به ما کمک می کند که موارد غیر منتظره را اداره نموده و همیشه آماده باشیم .
عوامل بسیاری مانند آگاهیهای انسانی ، ارزش های انسانی و انگیزش های انسانی باعث تسهیل این تغییرات می گردد. تمام این عوامل می توانند منجر به دیدگاه جدیدی از تغییر و نقطه نظرات جدید شوند.
در تفکر پیش برنده ، ما به دنبال علل ریشه ای مسائل هستیم و راه حل های را برای این عوامل ارائه می دهیم . اما برعکس در تفکر مدیریتی بر راه حل یا ایده آل (هدف) تاکید داریم و به آن اجازه می دهیم ما را به سوی هدف پیش برد .
در مدیریت فرایند تغییر ،شناسایی جایی که اکنون هستیم از مهمترین مسایل است .تفکر راهگشا از طریق توسعه ی اهداف به بهبود خلاقیت و ایجاد اهداف ممکن می کند.
مدیریت جهانی به ما کمک می کند تا اهدافی که به شکل و دیدگاه مورد نظر را در یک ساختار ارائه می دهند،نظام مند شوند
در تفکر مدیریتی کلمه ی ” تفکر ” به معنی نوآوری و ایجاد تغییرات هدفمند می باشد . ” مدیریت ” هم به معنی رهبری می باشد . بنابراین ” تفکر مدیریتی ” عبارتست از :  ” رهبری نو آور ، متغیر گرا ،هدفمند و خلاق ”

فصل دوم : تفکر خلاق (راهگشا)
در دنیای امروز به طیف وسیعی از راه حل های خلاق احتیاج داریم. آلبرت انیشتین می گوید ” راه جدیدی که ما می توانیم به آن فکر کنیم اینست که اگر یک زمینه مناسب برای تفکرات عاقلانه داشته باشیم ، طبیعتاً برنامه ها می توانند کامل تر و بهتر انجام شوند . برای پاسخ دادن به مسائل مختلف و پیدا کردن راه حل های خلاق ، الگو و فرایند تفکر ما در حال حاضر باید تغییر کند.”
در آینده ما باید یک فرد چند فکری باشیم، مثلا قادر باشیم که از سه نگرش فکری استفاده کنیم، مانند تفکر الهی ، تفکر مرسوم ، تفکر راهگشا.
تفکر الهی با نیت الهی آغاز می شود . هنگامی که تصمیمی می گیریم ، در واقع معین می کنیم که رفتار مان مبتنی بر یک اراده ی الهی است .
تفکر مرسوم با فرآیندی تجزیه و تحلیلی آغاز می شود که بر حقایق یا کشف واقعیات متمرکز می شود.               
تفکر راهگشا با موضوعات و مضامین ایده آل آغاز می شود این سه جزء فکری کاملا متفاوتند و هر کدام دارای یک شیوه  و روش متفاوت هستند. ما  نمی توانیم هر کدام از این سه نگرش فکری را انتخاب کنیم زیرا هر کدام از این نگرش ها دارای یک تاثیرگذاری در فرآیند تصمیم گیری هستند ما مجبوریم هر کدام از این سه نگرش را بر مبنای روش مورد به مورد انتخاب کرده و استفاده کنیم.
کسی که از این روشهای فکری استفاده می کند و آنها را با هم به کار می گیرد ، به عنوان یک فرد ” چند فکری ” شناخته می شود  .

تغییر دیدگاه ما از دیدگاه ماشینی به دیدگاه سیستمی
تا زمانی که آینده در طول همان مسیر گذشته و حال ما نباشد ما نمی توانیم راه حلهایی اساسی برای آینده بر مبنای حقایق گذشته و حال پیدا کنیم.
مبانی تفکر ما باید در مسیر رسیدن به حقایق حرکت کند و دوباره بر روی موضوعات و مضامین متمرکز شود . ما خودمان مجبوریم که از داشتن دیدگاه ماشینی سنتی به دیدگاه سیستمی تغییر جهت دهیم . دیدگاه تفکر راهگشا عبارت از این است که : هر چیزی یک سیستم است که در زیر عنوان شده :
1-هر سیستم دارای اجزایی است .
2-هر جزئی دارای وابستگی متقابل یا ارتباط متقابل با اجزای دیگر است.
3-هر سیستم هدف یا اهداف و وظیفه یا وظایفی دارد
4-ما نیازمند یک دیدگاه جامع هستیم.
تعریف هدف : هدف وسیله ای برای رسیدن به همه چیز است زیرا هر چیزی یک سیستم است و هر سیستم یک هدف دارد . بررسی هدف چیزی یک مقصود و هدف است. ما جستجو را ” توسعه هدف ” می نامیم .

الگوی تفکر راهگشا:
تفکر راهگشا شامل یک الگوی فکری و یک فرایند فکری است.الگوی فکری تفکر پیشرو مخالف الگوی سنتی است.نکات اصلی آن به صورت هفت اصل بیان می شوند:
1. اصل بی همتایی
2. اصل هدف گرایی
3. اصل راه حل آینده نگری
4. اصل سیستم ها
5. اصل جمع آوری اطلاعات مورد نیاز
6. اصل برنامه ریزی برای افراد
7. اصل بهبود زمانی
یکی از ویژگی های بی نظیر تفکر راهگشا در مقایسه با تفکر سنتی بسط و توسعه اهداف از یک هدف کوچکتر به اهداف بزرگتر از طریق سلسله مراتب است.

اصل سیستم ها:
هر چیزی که در پی ساختن یا بازسازی دوباره ی آن هستیم “سیستم”نام دارد.
این شناخت شناسی دیدگاه سیستم ها از تفکر راهگشاست.وقتی چیزی را به عنوان یک سیستم می بینید باید هشت جزء یک سیستم را برای شناختن راه حل ها مورد توجه قرار دهید:
1. مقصد:ماموریت، هدف، نیاز
2. داده ها:مردم،اشیا،اطلاعات
3. خروجی:مردم،اشیا،اطلاعات
4. مراحل عملیاتی:فرایند و تغییر وظایف
5. محیط:فیزیکی،سازمانی
6. توانایی های بشری:مردم،مسئولیت ها و مهارت ها برای کمک به انجام مراحل عملیاتی
7. توانایی های فیزیکی:تجهیزات،وسایل و مواد برای استفاده در مراحل عملیاتی
8. توانایی های اطلاعاتی:آگاهی ها و دستورات

اصل برنامه ریزی برای افراد
دو دلیل عمده برای استفاده از این اصل وجود دارد . یکی اینکه افراد هسته ی اصلی موفقیت هر راه حلی  هستند و دیگر اینکه در بکارگیری ابزارهای طراحی باید ارزش ها و رفتار افراد در تمام فرآیند پروژه ، مورد تاکید باشد.
یک مدیر جهانی یک متفکر راه گشاست.
تفکر راهگشا از تحقیق در مورد موفقیت افراد ایجاد گردید.
مدیران جهانی باید دارای تفکر راهگشا باشند ، زیرا آنها باید در تمام سطوح جهانی افراد موفقی باشند. مدیران جهانی باید روی اهداف تاکید نمایند نه علل.
آنها باید به دنبال منحصر به فرد شدن باشند ، نه همانندی.
آنها کارشناس مسائل نیستند . فقط اطلاعات مورد نیاز را جمع آوری می کنند آن هم نه تمام اطلاعات را .
آنها داده های انعطاف پذیر را دوست دارند ، نه داده های سخت را .
آنها سعی می کنند مردم را در یک ناحیه ی وسیع درگیر کنند نه در یک قسمت خاص .
آنها می توانند در شرایط مبهم عمل کنند .
آنها همواره بر اساس اصل راه حلهای آینده نگر تصمیم می گیرند و از دیدگاه های راهبردی استفاده می کنند.
آنها دارای دیدگاه سیستمی هستند و به مفاهیمی همچون  کل گرایی و ارتباط های درونی فکر می کنند .
آنها از نگرش قصد ، هدف و نتیجه استفاده می کنند نه از نگرش تجزیه و تحلیل گرایانه.

فصل سوم : مدیریت جهانی
خبر گذاری مرکزی در توضیح کانون هدف خود به عنوان یک سازمان،از یک هرم استفاده می کند.در نوک این هرم مردم قرار دارند،در ضلع چپ آن خدمت،و در ضلع راست آن سود قرار گرفته اند.
به گفته فردریک اسمیت،رئیس و مدیر کل اجرایی خبر گذاری مرکزی، این سازمان از بدو پیدایش خود،مردم را در الویت قرار داده است،هم به این دلیل که انجام این کار پسندیده است و هم به خاطر اینکه این سازمان یک تشکیلات عام المنفعه است.
کلیدی برای فهم ماهیت و چگونگی ارزیابی ایده آل:
“هدف از یک نظام ارزشیابی (ارزیابی)انگیزش است نه جمع آوری اطلاعات.تنها و دقیقا به ارزیابی همان چیزی بپردازید که می خواهید بر انگیخته شود “
مفهوم ارزیابی و انگیزش ارتباط تنگاتنگی با کارهای گروهی دارد.نظر یک فرد باعث ایجاد نظریه ای در دیگری می گردد.و این زنجیره ی نظریات خلاقیت بی انتهایی را به وجود می آورد.
هر چند کار گروهی خود یک هنر است و نباید با “کار دسته جمعی” اشتباه گرفته شود.گروه به افرادی اطلاق می شود که در اتاقی نشسته و صحبت می کنند. کار گروهی یک فعالیت طولانی مدت پیشرفته می باشد که از سیاست بازی ها او توسل به پایه و مقام که در مسائل دسته جمعی به چشم می خورد به دور است.
کار گروهی به دور از ترس است. ترس از مورد انتقاد قرار گرفتن،یا ترس از دزدیده شدن نظریات.کار گروهی نیازمند مدیریت هدفمند در قالب یک اساسنامه می باشد.

رابطه مدیر و کارکنان
کارکنان باید خود را جزئی از سازمان احساس کنند، این است که برای آنان محیط کاری سرشار از احترام و اخلاق فراهم می کند.هر کارکنان شما خود را در یک محیط کاری بیابند که کانون تمرکز آن انصاف،تعهد و وجدان در
رابطه با مشتریان و فروشندگان باشد در این صورت است که آنان به خدمت در این روش مشابه ،احساس نیاز خواهند کرد.
چنانچه نسبت به کارکنان خود احترام و اعتماد نداشته باشید، آنان قلبا در خدمت شما نخواهند بود.
حمایت از کارکنان و مالکیت آنها در فرایند تغییر از نظر موفقیت در رده ی جهانی بسیار مهم و اساسی است.
عدالت و انصاف شما ،در نظر کارکنان نیز بسیار مهم است.آنان را آگاه و دست اندر کار نگه دارید،به طوری که از علاقه ی شما نسبت به خودشان آگاهی داشته و آن را احساس کنند و تعهد شما را به برخورد عادلانه لمس کنند.
همیشه با کارکنان خود دقیقا همان طوری رفتار کنید که دوست دارید آنان با بهترین مشتریانتان آن گونه رفتار کنند.

مشتریان، دلیلی برای تغییر
موفقیت سازمان ما را مشتریان تعیین می کنند .مشتری اتفاقی در صورتی خوب است که ما به وجود خود به عنوان یک سازمان اتفاقی راضی باشیم. یک مشتری دائمی که مشخص کننده ی موفقیت می باشد و یک مشتری همیشگی نیاز به پاسخگویی دارد. بهترین تعریف در سطح جهانی از رضایت مشتری عبارتست از:
مشتری راضی کسی است که به قدری شیفته محصولات و خدمات شما باشد که هرگز به خرید از کس دیگری فکر نکند. در واقع روش مطلوب دیگری برای ارزیابی رضایت مشتری عبارت است از:” خود را به جای مشتری گذاردن “
خدمات و محصولات خودتان را خریداری کنید و بنگرید آیا از آنها راضی هستید و سپس با خریداری محصولات رقبای خود،عملکرد خود را با آنان مقایسه نمایید. به طور مثال :برای یک مهندس هیچ درسی بهتر و مفیدتر از این نمی تواند باشد که مشتری خود باشد و با مجبور کردن مهندسان به خرید محصولات طراحی شده خودشان و سپس به کار گرفتن آنها، کارایی و کیفیت تولید آنها را بسنجند.

عملکرد ، معیارها و مشوق هایی برای تغییر
معیار های سنجش عملکرد مالی :
1- سودها
2- بازده خالص داراییها
3- فروش
4- نسبت های مالی
معیارهای سنجش عملکرد مالیاتی:
1-کیفیت
2-بهره وری
3-کارایی
4- بازده (کیفیت کالایی که به مشتری عرضه می شود )
5-میزان موجودی
6-ارزش افزوده
7-بهینه کاری
کیفیت تقریبا یکی از مهم ترین معیارهای سنجش کاری است . اگر شما از 10 نفر بخواهید کیفیت را تعریف کنند ، 10 تعریف مختلف به شما ارائه می دهند . بنابراین مهم است که برای کارکنان خود به روشنی ماهیت کیفیت را تعریف نمایید.
متاسفانه در مورد بسیاری از شرکت ها ، کیفیت هیچ ارتباطی با نظر مشتریان ندارد ، بلکه در عوض آن را اینطور تعریف می کنند : ” رسیدن و فراتر رفتن از ویژگیهای مهندسی ” و یا اینگونه تعریف می کنند ” برآورده ساختن نیازهای ایزو 9000 “
نه مهندسان و نه ایزو هیچکدام برداشت درستی از آنچه مشتریان می خواهند ، ندارند.
تنها تعریف معنادار از کیفیت : ” تولید یک کالا یا خدمات به گونه ای که مطابق میل مشتریان شما باشد ، آن چنان که هرگز نسبت به خرید آن از هیچ کس دیگری غیر از شما ، فکر نکنند “
بهره وری ، دومین معیارهای سنجش عملیاتی از نظر مبهم بودن است و می خواهیم معنای آن را به روشنی تعریف کنیم.                                                                 
تعریف بهره وری در کتب درسی معتبر عبارتست از :         داده/بازده= بهره وری
بازده همان فروش خالص است . هرچند داده ، هر چیزی در این دنیا می تواند باشد و اغلب چنین است.
کارایی به معیار درونی برای سنجش عملکرد براساس یک استاندارد است . از آن ، اغلب برای ارزیابی عملکرد استفاده می شود  و به عنوان مشوقی مبنی بر عملکرد بهتر از استاندارد مورد استفاده قرار می گیرد . میزان موجودی یا برگشت موجودی در محیط تولیدی بی ثبات امروز دارای اهمیت است . محیطی که در آن بالغ بر 75% (وگاه حتی بیشتر از این )از ظرفیت بهره وری ارزش افزوده مواد را تشکیل می دهند .
افزایش قیمت مستلزم تغییری در اندیشه ی مجموعه ی سازمان می باشد. گذشته از نگریستن به تمامی معاملات  از دیدگاه هزینه / سود ، ما به این معاملات از یک دیدگاه منفعتی نگاه می کنیم .
مکمل ارزش افزوده ، حذف ضایعات است . ما در این مورد هرگز چیزی به مشتری نمی گوییم ولو این که این کار به افزایش سود آوری کمک کند
بهینه کاری ابزاری مقایسه ای است که با استفاده از آن می توانیم به بررسی عملکرد های خود در برابر چیزهای دیگر بپردازیم.
دو نوع بهینه کاری وجود دارد. بهینه کاری درونی و بهینه کاری بیرونی .
بهینه کاری بیرونی عبارتست از : مقایسه عملکرد خودتان با عملکرد رقبایتان . این بهینه کاری در صورتی ارزشمند است که شما سعی در پیشی گرفتن دارید و یا در یک محیط رقابت آمیز قرار گرفته اید.
معمولا گونه ی ارزشمند تر بهینه کاری ، همان بهینه کاری درونی است که طی آن به مقایسه عملکردتان با
خودتان در طول زمان می پردازید.
معیارهای سنجش شما باید بر روی اهداف سازمان تمرکز داشته باشد ، به طوری که شما بتوانید پیشرفت در این معیار ها را مشخص نمایید ، یعنی بتوانید پر مدعاترین رقیب خود باشید. 

ادغام و یکپارچگی موفقیتی در پس فرآیند تغییر
به واسطه یکپارچگی است که هر کسی و هرچیز با هم کار می کنند . مدیران صرفا آقا بالا سر نیستند ، آنان از طریق راهنمایی در حکم رهبر و تسهیل کننده ی ( امور ) هستند . آنان شانه به شانه ی کارکنان کار می کنند . مدیران توسط کارکنان ارزشیابی گردیده ، حتی توسط آنان تشویق می گردند.
ادغام و یکپارچگی به این معناست که بین بخش های مختلف ، دیواری وجود نداشته باشد . هر گاه شما مشکلی یا سوالی داشتید یا صرفا به چیزی علاقه مند بودید ، بدون اینکه مجبور به گذراندن سلسله مراتب فرماندهی باشید به آن دست خواهید یافت .

فصل چهارم : روش شناسی های تغییر
تغییر کنترل شده و هدایت شده ، حتی می تواند از عدم تغییر هم فاجعه آمیز تر باشد . آنچه ما نیازمند به آن هستیم ، توانایی در کنترل و در همان حال پیشروی در فرآیند تغییر می باشد . ما باید خود را سریع تر از نیروهای خارجی که موجب تغییر ما می شوندتغییر دهیم و در عین حال که یکپارچگی سازمان را حفظ می کنیم ، باید به سوی یک هدف متمرکز باشیم.
با در نظر گرفتن الگوی تغییر ، تغییر می تواند بهتر درک شود . تغییر مثل پرتاب یک موشک فضایی ، نخست باعث افت نتایج می شود . این می تواند به خاطر مقاومت ناشی از فقدان درک یا همچنین ناشی از منحنی یادگیری باشد . سپس همانگونه که تغییر ایجاد می شود وزمان مشخصی می گذرد ، ما ضررهای ناشی از تغییر اولیه را مشاهده می کنیم . از این به بعد تغییر اجرا شده ، زندگی بهتر برای ما ایجاد می کند تا اینکه تغییر به آرامی ما را در یک سطح پایدار و بالاتر از موفقیت قرار می دهد .

مدیریت کیفیت جامع
مدیریت کیفیت جامع ، وسیله ای است که برای تحت قاعده در آوردن جستجو واجرای تغییر ، باید مورد استفاده قرار گیرد .
دو جنبه ی مهم در مدیریت کیفیت جامع وجود دارند : یکی جنبه فلسفی و دیگری جنبه عملیاتی .
از جنبه فلسفی حواشی هایی بدست می آوریم و از جنبه عملیاتی  فنونی را کسب می کنیم .

عناصر فلسفی مدیریت کیفیت جامع
از نظر کارن بهر کوفسکی ، مدیریت کیفیت جامع به بیان ساده ، یعنی یک شیوه مدیریتی در جلب رضایت دراز مدت مشتری . مدیریت کیفیت جامع براساس مشارکت همه ی اعضای یک سازمان در پیشرفت فرآیند ها ، تولیدات ، خدمات و فرهنگی که در آن کار می کنند، می باشد .

عناصر اجرای مدیریت کیفیت جامع
در عملی کردن مدیریت کیفیت جامع ، چندین عامل مهم ساختاری وجود دارد :
–    تیم هماهنگ کننده ی مدیریت کیفیت جامع
–    سه تیم موسوم به “فرایند،تولید،پروژه” تیم های حرفهای
–    مراحل اجرایی طرح مدیریت کیفیت جامع
–    برنامه های آموزشی
–    ارزشیابی و بازخورد
–    نمایش موارد
–    تیم سازی
–    حل نظام مند مسئله

برخی نقایص مدیریت کیفیت جامع
یکی از بزگترین ایراد ها به سیستم مدیریت کیفیت جامع، تا آنجا که به امریکا مربوط می شود، مشخص نبودن زمان اجرای تغییرات است. تفکر مدیریتی به واسطه به کارگیری الگوی تفکر راهگشا، زمان لازم برای اجرای تغییر را کاهش می دهد.
اغلب در کشور ایالات متحده ی امریکا نخست در مورد اجرای یک تغییر تصمیم گیری شده و سپس نگرانی در مورد نحوه ی اجرای این تحول شروع می شود.

مقایسه الگوهای تغییر
هیچ الگویی به عنوان “بهترین” الگوی تغییر وجود ندارد. به هر حال برای تفکر مدیریتی به منظور انجام کار به طور موثرتر ما اعتقاد داریم که مدیریت کیفیت جامع بیشترین انعطاف پذیری را نشان می دهد. هر چند با داشتن مدیریت کیفیت جامع صاحب یک نگرش ساختاری برای اجرای تغییر هستیم، می توانیم موفق به طرح یک الگوی سنتی و عملی به سمت تحلیل و اجرای تفکر راهگشا به عنوان موتور خلاقیت اقدام کنیم.
ما به وسیله ی تفکر راهگشا و توسعه ی هدف آن، به حذف روند کند تجزیه و تحلیل علت اصلی که در مدیریت کیفیت جامع سنتی وجود دارد، می پردازیم.
به عنوان نتیجه انتقاد سنتی از مدیریت کیفیت جامع برطرف گشته و فرایند تغییر به گونه ای مهم سریع تر شده و بیشتر معطوف به نتایج می گردد.

بخش دوم:تفکر مدیریتی
فصل پنجم:فلسفه تفکر مدیریتی
مدیریت خلاق:شناخت اهداف به وسیله تعریف آینده است و سپس به وسیله گسترش سیستم راهنمای مرحله یک نقشه راهنما را در رسیدن به هدف یاری میکند ماند نقاطی که میتوانند دریک صفحه وجود داشته باشد برای ایجاد یک تصویر که اگر ما ازآن یک تصویر اطلاعات کافی داشته باشیم می توانیم به هدفمان نزدیک شویم.
تفکر مدیریتی به صورت مجموعه ای از مراحل مطرح می شود همه این مراحل قسمتی از یک کل هستند که تفکر مدیریتی نام دارند.این مراحل به شرح زیر هستند:
1-ساخت مفهوم(ایده زایی)
2-متمرکز کردن مفهوم
3-مهندسی خلاق
4-تبلیغات خلاق
5-تفکر مدیریتی
ساخت مفهوم:ابداع و توسعه ایده های تازه با استفاده از روش های مبتکرانه تفکر راهگشا درباره ی خلاقیت
متمرکز کردن مفهوم:توسعه اهداف را شامل می شود که در بر گیرنده حفظ و نگه داری سازمان مبتنی بر ارزش ها شایستگی های اصلی و اساسی است.
مهندسی خلاق: به معنی بر گرداندن اید های نامعلوم به ایده های قابل استفاده ومشتری مدار است.
تبلیغات خلاق:این کار فرایند ایجاد بازاری برای ایده های جدید است.
تفکر مدیریتی:تفکر مدیریتی تغییر خوبی در نگرش مدیریتی(سبک مدیریت)ایجاد کرده تاثیرش رابه وسیله مفاهیم جدید می گذارد.به طور کلی تفکر مدریتی از چهار مرله تشکیل شده است(خلق متمرکز کردن مهندسی تبلیغ)

تفکر: 
تفکر مدیریتی نیاز به دو موضوع تفکر ومدیریت دارد.
تفکر مطابق ویرایش سومین لغت نامه بین الملی وبستر به چند صورت تعریف شده است یک ایده کلی و یا یک تصور کلی ذهنی.تفکر عبارت از(یک تصور ذهنی کلی مطالب جدا از هم)دو جزء اصلی در این تعریف وجود دارد:
1-تصور ذهنی 2-نقطه نظر

از دیدگاه تفکر راهگشا تفکر مدیریتی شامل:
1-یک نقطه نظر کلی:هدف ارزش ها و معیارها
2-تصور ذهنی:تصور مطلوب از هدف که ایجاد کننده طرح برای یک راه حل است.

مدیریت:
دومین بخش از تفکر مدیریتی که نیاز های آینده را تجزیه و تحلیل می کند واژه مدیریت.
تعریف پیشنهاد شده از مدیریت جهانی:
1-مدیریت روشنفکر
2-مدیریت با شیوه مدیریتی مرسوم به تئوری زد
3- مدیریت متغییر
4-رهبر

مدیریت روشنفکر:دارای اهداف دراز مدت و در جستجوی روش بهتر.
مدیریت با شیوه مدیریتی مرسوم به تئوری زد:داشتن کارمندانی دارای آگاهی از فرایند تجارتی از طریق مشارکت و بها دادن به تلاش های گروهی.
مدیریت متغییر:هدایت کردن سازمان های تجاری پویا که مترصد تغیر موقعت میباشد.
رهبر:یک شخصیت سازنده با انگیزه و نمونه.
ما برای مدیریت موثر بر فرهنگ و سازمان به مدیران خلاق در سطح جهانی نیاز داریم.
تفکر مدیریتی:
تفکر مدیریتی از سه سیستم تفکر راهگشا و مدیریت جهانی و مدیریت کیفیت جامع تشکیل شده است.
این نمودار ترسیمی است از تفکر مدیریتی:
ابزار ها و ایده ها
هدف
ارزش ها ومعیارها                                        کنترل ابعاد

تغییر الگوی تفکر:
تفکر مدیریتی از روی یک الگوی جدید ساخته شده: تغییری از سبک سنتی یا معمولی به سبک جدید و بسیار آینده نگر خلاقیت پیش برنده می باشد.
در سبک تفکر پیش برنده ما فرض می کنیم که مطالعه گذشته مسائل آینده را حل خواهد کرد.افکار قدیمی مان را متمرکز می کنیم و آنچه را در گذشته پیش آمده است به نمایش می گذاریم.
تفکر آینده نگر در جستجوی طرح هایی برای رسیدن به آینده است و سپس راهبرد (استراتژی)مشارکت را برای آینده می توان از طریق اهداف  و راهبردمان بنا ساخت.

ایجاد فکر(ایده زایی):
ایجاد تفکر بر روی توسعه  وایجاد اید های جدید با استفاده از روش های نوآوری بر تفکر راهگشا متمرکز است.
ایجاد فکر شکل های متعددی دارد:
1-خلاقیت در جلب نظر مشتری
2-ایجاد خلاقیت در عرضه محصولات با توجه به زمان

تمرکز بر فکر:
متمرکز کردن تفکر در واقع گسترش و بسط تمرکز است.
متمرکز کردن تفکر گسترش یک طرح است که در بر کیرنده حفظ سازمان مبتنی بر ارزش و شایستگی های اصلی اساسی از طریق به کار کیری فرآیند مدیریت جهانی است.

مهندسی خلاق:
یک سازمان کوچک با قوه ی خلاقیت مناسب مفهوم مشل سبقت گرفتن از غول های تجاری بزرگی را که توسط دیوان سالاری احاطه  شده اند ندارند.مهندسی خلاق بدون تمرکز یک کار بیهوده است.امروزه مکررا شاهد شرکت های کوچکی هستیم که بدون تصمیم به خلاقیت شروع به کار کرده سپس با وجود برتری هایشان افت کرده دچار دیوان سالاری زیادی می شوند و بعد از آن منحل می گردند.

تبلیغات خلاق:
تبلیغات خلاق به کار بردن محصولات تولیدی شناسایی وتشخیص بازار  توسعه یک راهبرد بازاریابی آینده نگر بر پایه تولیدات جدید است.
کاربرد فنون مدیریت جهانی عبارت از:به کارگیری کاربرد های تازه ابزار های تفکر راهگشا برای ایجاد یک راهبرد (استراتژی)بازار یابی است.

تفکر مدیریتی:
هم مدیریت خلاقیت های جدید است و در عین حال تغیر در نحوه ی مدیریت(سبک مدیریت) به سوی تغییر مدیریت قدرت بخشیدن به تیم های مترکز و روش های مدیریت جهانی می باشد.تفکر مدیریتی یک پارچه نمودن تمام مراحل فرایند مدیریت خلاق می باشد.

فصل ششم:خلاقیت
سبک جهانی مطابق آن چیزی نیست که ما آن را انجام دهیم بلکه چیزهایی که ما آن را انجام می دهیم ابزارهایی برای تبدیل شدن ما به سبک جهانی است.
در شروع قسمت دوم این کتاب ما نموداری داریم در مرکز این نمودار تصویری را می بینیم که ما را به آینده می رساند.تفکر مدیریتی ما را به رقابت  در آینده می برد.با این وجود در عین حال تفکر مدیریتی تلاش در جهت کسب خلاقیت بیشتر  وتغییرات رقابتی بیشتر در آینده می باشد.
در این فصل اجزاء تفکر مدیریتی که در فصل قبلی مطرح شده اند بحث خواهد شد:
1-ایجاد فکر
2-تمرکز بر فکر
3-مهندسی خلاق
4-تبلیغات خلاق
5-تفکر مدیریتی.

ایجاد نوآوری:
تفکر مدیریتی از طریق ادغام(یکپارچگی)
مثال چکش و موش: به وسیله چکش موش های که از سوراخ بیرون آمده را می زنیم هر چه بازیگر با چکش ضربه ها را سریعتر بزند نمره بیشتری می گیرد.
فرایند مهندسی مجدد مانند خیلی ازابزارهای مدیریتی امروز روی فشار بر کارکنان متمرکز است.
در اینجا هدف (راه حل های) مطلوب و یک مسیر راهنما را تعریف می کنیم:
ایجاد فکر:
ایجاد فکر از تفکر راهگشا بهره می گیرد و گسترش اهداف به توسعه خلاقیت و ایجاد اهداف بدیع و تازه(راه حل های مورد نظر)کمک می کند.
متمرکز نمودن تفکر:
متمرکز نمودن تفکر از طریق مدیریت جهانی به رسمی کردن طراحی اهداف کمک می نماید مدیریت جهانی هم ساختاری راه ارائه می دهد.
مهندسی خلاق:
مهندسی خلاق در مدیریت کیفیت جامع بر روی کارکنان از طریق فرایند کار کردن به شکل گروهی متمرکز است.
تبلیغات خلاق:
تبلیغات خلاق از مدیریت کیفیت جهانی و مدیریت کیفیت جامع جهت ایجاد فرایندهای بازاریابی استفاده می کند.

برای رسمی سازی تفکر مدیریتی روی یک سری مراحل بحث می کنیم:
1-ملزم شدن مدیریت ارشد
2- آموزش
3-.توسعه اهداف از طریق تفکر راهگشا
4-شورای عالی
5-گسترش اهداف در سرتاسرسازمان
6-.تشکیل تیم و شرح وظایف آن
7-حل نظام مند مساله
8-ایجاد فلسفه تغییر مستمر و آموزش مستمر.

تعهد مدیریت ارشد:
مدیریت ارشد متعهد باید از اصول و رهبری و مدیریت جهانی پیروی کند.مدیریت ارشد باید در زمینه های تفکر راهگشا مدیریت جهانی و فنون مدیریت کیفیت جامع آموزش می بیند.مدیریت ارشد باید در فرایند خلاقیت تفویض اختیار  و تقسیم سود بین کارگر و کارفرما و کار گروهی تاثیر می گذارد.

آموزش:
مدیریت خلاق مجموعه ای از  ابزارها و الگوهای فکری است همه ابزارها برای  همه موقعیت ها مناسب نیستند. از بعضی از ابزارها ممکن است هرگز استفاده نشود اما شما لازم است که چیزهای درباره ی ابزارها به منظور تصمیم گیری موثر و آگاهانه تر در مورد موقعیت ها و مقتضیات بدانید.آموزش مفاهیم در همه سطوح سازمان برای ابزار های اساسی تفکر مدیریتی نظیر تفکر راهگشا مدیریت جهانی و مدیریت کیفیت جامع لازم است.

گسترش اهداف:   
تفکر مدیریتی از نظر راهگشا به عنوان یک نیروی محرک اشاره میکند.از طریق فرایند گسترش اهداف و دیدگاه خلاق و مدیریت جهانی ایده و هدف مورد نظر می توان جستجو کرد پس اهداف می توانند با اشاره از مدیریت جهانی منسجم شده و متمرکز شود.

شورای کیفیت:
شوارای کیفیت مشخص کننده چارچوب سازمان(تفویض اختیارات مشارکت در سود  انگیزش)می باشد.و اهداف گروه های کاری سازمان دهی شده را مشخص می نماید این شورا سیستم های ارزشیابی مناسبی را
ایجاد می کند تا در اعضای گروه کاری ایجاد انگیزه نموده و کنترل کننده عملکرد گروه های کاری به وسیله ایجاد یک رویه حل نظام مندی مساله  باشد که فرایند تغییر را برای هر یک از سیستم ها طبقه بندی کند.

گسترش اهداف در سرتاسر سازمان
از طریق گسترش اهداف در سرتاسر سازمان برای از بین بردن امور زائد و بیهوده استفاده می شود یکی از چیز های که معمولا به هر سازمانی تحمیل می شود مشغله کاری فراوان است که ارزش افزوده ای هم  برای سازمان به همراه ندارد.
گسترش اهداف در سرتاسر سازمان وظایف هر کارمندی را باز بینی نموده و مبادرت به حذف کارهای
بیهوده می کند. یکی از اهداف گسترش هدف کامل کردن هر یک از این کار هاست.کارها و وظایف بی اهمیت باید فورا حذف شوند.

تصمیم های گروه های کاری:
شوارای کیفیت تصمیم های کاری را گسترش می دهد آن ها را سازمان دهی کرده(تمرکز در رهبری)به آن ها اختیار داده وقدرت تفویض می کند اعضا را در  سود حاصله سهیم مینماید( اعضای گروه برای عملکردشان پاداش دریافت می کنند.)

حل نظامند مساله:
حل نظامند مساله عنصری اصلی در تصمیم موثر مدیریت کیفیت جامع است حل نظامند مساله به وسیله شوارای کیفیت پای ریزی شده و فرایند تغییر در سازمان را با معیار های مشخص سنجیده و طبقه بندی می کند.همه تغییرات از طریق یک سری مراحل اجرا می شوند.بعد از شناختن هر مرحله مناسب پروژه شروع می شود و به وسیله بازنگری ساز و کارهای بازخور آن مرحله به آسانی آغاز شده در وضعیت هر پرژه در سازمان شناسایی می شود.

فلسفه تغییر مداوم:
هر چیزی در معرض تغییر است.حتی تجهیزات و تاسیساتی که به تازگی  بر مبنای فلسفه تغییر در شرکت ایجاد شده اند.

فصل هفتم:تفکر مدیریتی:ارزشیابی و انگیزش
شما اگر کیفیت را می خواهید باید آن اندازه بگیرید.اگر می خواهید هزینه عملیاتی را کاهش دهید این همان چیزی است که احتیاج به ارزیابی دارد.چنین ادعا نکنید که ارزیابی عملکرد در یک حیطه عملکرد حیطه دیگر را افزایش می دهد.
در نتیجه با توجه به بحث های بیان شده می بایست این قدم ها را برداریم:
1.تعیین هدف
2.تعیین منابع حیاتی
3.سیستم ارزیابی و انگیزش

کیفیت مشتری:
هدف نهایی از توسعه و فروش یک محصول به وجود اوردن یک مشتری خرسند می باشد نه فقط یک مشتری راضی.اگر مشتریان راغب باشند آنها به طور هیجانی به سمت تولیدات ما می آیند.برای تغییرتولیدات باید آن را به این سطح برسانیم و این سطح از تفکر مدیریتی است که ما می خواهیم تمام مشتریانمان را به آن سطح برسانیم.

تفکر مبتنی بر بهره وری وتفکر مبتنی بر ارزش افزوده:
اصل مهم در ارزیابی عملی تفکر مدیریتی بر بهره وری مبتنی می باشد. تفکر مدیریتی بر توانایی انجام دادن کارهای درست قبل از درست انجام دادن کارها متمرکز است.

بهینه کاری مطلق:
بهینه کاری فرصتی در راستای دستیابی به هدف می باشد و کاری هدفمند بوده و برای دستیابی به بهترین هدف متمرکز شده است.
چگونه باید ارزشیابی کنیم:
تعریف مجدد اهداف
آینده                               ایده آل
راه حل تفکر راهگشا
راه حل سنتی
حال
گذشته
هدف ایده آل شما بیانی از تصور(نگرش)شماست
هدف متمرکز شما بیانی از ماموریت شماست.
ارزش ها و اهداف شما راهبرد(استراتژی)واحد تجاری و سازمانی شماست.
سودی که مدیریت خلاق(تفکر راهگشا)با خلاقیت ایجاد می کند این است که ما را به مجموعه ای از ارزش ها و اهداف بالاتر معطوف می سازد.مواردی که دیدگاهی کلی تر و جهانی تر خواهند داشت.
چه چیزی را باید بسنجیم؟
هدف سیستم های ارزیابی تفکر مدیریتی را می توان در قالب عبارت ذیل خلاصه کرد(به هدف تاکید ورزید و نه بر کمیت).
روش های سنتی(رایج)بر ارزیابی سرعت عملکرد متمرکز بود.تفکر مدیریتی بر(اثر بخشی عملکرد)و یا بر(ارزش دراز مدت عملکرد)تاکید می نماید.
منابع به سمتی در حرکتند که بتوانند اندازه گیری شوند.
تام توتل

فصل هشتم:تفکر مدیریتی:کار کردن با هم
تاکید این فصل بر روی تعامل میان افراد می باشد که در موفقیت تفکر مدیریتی و اثر بخشی بسیار اهمیت دارد.اصولی که در تعامل میان افراد و کارکنان با هم نیازمند تاکید بیشتری هستند عبارتند از:
1-کار گروهی
2-اشتراک مساعی خلاق
3-جهانی شدن افراد
4-تفکر جهانی
5-کاهش اختلاف
6-شک ویقین

کار کردن گروهی:
یکی از عناصر کار گروهی که ابداع می باشد و جزء عناصر تفکر مدیریتی خلاق است شورای کیفیت می باشد.

ایجاد اشتراک ساعی:
خلاقیت ها می تواند در فرد به وجود آید.هر چند خلاقیت شخصی هنگامی که با دیگران تقسیم می شود بین دید گاه های دیگران نوعی اشتراک مساعی ایجاد می گردد.

جهانی شدن افراد:
تفکر مدیریتی برای مجموعه نیازهای خاص افراد طرح ریزی شده است.شما نمی توانید یک سازمان را اداره کنید یا بازیکن گروهی در سازمان باشید که بر روی حذف ضایعات حذف سیستم های غیر قابل اعتماد کار کردن گروهی همکاری و غیره بدون توجه به ارزش های افراد کار کنید.راستی و صداقت فقط شعار یا یک آرمان نیست بلکه یک نیاز است.شما نیاز دارید که بتوانید به کارمندانتان اعتماد کنید و آن ها هم نیاز دارند که به شما اعتماد داشته باشند.

تفکر جهانی:
تفکر جهانی به سادگی به معنی جهانی بیندیش ناحیه ای عمل کن می باشد.جهان یک مکان بزرگ با دیدگاه های بسیار است.دیدگاه صحیحی برای ساختن تمام دیدگاه های نادرست وجود ندارد.درجات و اندازه گیری های صحیحی برای این که یک دیدگاه از دیدگاه دیگر صحیح تر است وجود ندارد

کاهش اختلاف:
در زمینه تعامل میان افراد(کار کردن با هم)کاهش تعارض یک موضوع اساسی است.یکی از اهداف اولیه این فصل عبارت است از:کمک به ما برای شناختن اینکه چگونه باید تعارض را کنترل کنیم وچگونه شیوه تفکر مدیریتی می تواند تعارض را کاهش دهد.
روش تفکر مدیریتی برای کاهش تعارض عبارت است از:نادیده گرفتن سرچشمه مشکلات.حتما باید روی اهداف تاکید شود.

بازهای شک و یقین:
در تفکر مدیریتی فرایند کار تیمی روشی برای به حداقل رساندن تعارض و برای به حداکثر رساندن اشتراک مساعی می باشد.پویایی کار تیمی که ما مقدار زیادی از وقتمان را صرف آن می کنیم به توسعه روابط نیازمند است.

فصل نهم:تفکر مدیریتی:راهی به سوی موفقیت
تفکر مدیریتی
تبلیغات خلاق                                                                  
تفکر مدیریتی:
پلکان موفقیت را طی می کند.            
مهندس خلاق                                                           
تمرکز بر تفکر
خلاقیت

مراحل اصولی تفکر مدیریتی عبارتند از:
1-ایجاد فکر
2-تمرکز بر تفکر
3-مهندسی خلاق
4-تبلیغات خلاق
5-تفکر مدیریتی

ایجاد فکر:
از طریق فرایند توسعه اهداف یک دنیای جدید کامل از ایده ها انتخاب ها و فرصت ها به وجود آوردیم.

تمرکز بر فکر:
هدف متمرکز کردن فکر رسیدن به هدف بالاتر و ساختن یک ساختار هدفمند در اطراف آن است.

مهندسی خلاق:
مهندسی خلاق ایجاد ایده های خلاق و استفاده از تمرکز برای گسترش محصولات مورد علاقه مشتری می باشد که از طریق یک راهبرد (استراتژی)کششی یا نفوذی صورت می گیرد

تبلیغات خلاق:
تبلیغات خلاق بازارهایی برای ایده های به وجود آمده و مهندسی شده را بر عهده دارد و محصولاتی را که به طور اساسی مورد نیاز مشتریان می باشد به آنها می رساند.

تفکر مدیریتی:
تفکر مدیریتی ادغام(یکپارچگی)این فرایندها از طریق دیدگاه نظام مند می باشد.با تفکر مدیرتی ما اثرات منفی تفکر تحلیلی از قبیل کاهش خلاقیت و افزایش منازعات را حذف می نماییم.به جای  این سازمان رادر یک سطح بالاتر قرار می دهیم و سپس ان را به واقعیت نزدیک می سازیم.
هر گاه کسی تلاش می کند که بر فراز طبیعت صعود کند دیگری محکوم است در پایین دست او جای گیرد.
شرلوک هلمز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *