در سازمانها بسیار دیده شده است، گفتگوها نه تنها باعث پیشرفتی در مذاکرات نمی شود بلکه طرفین در عقاید باطل خویش راسخ و استوارتر می شوند. هدف از بحث و مجادله، برترى جوئى و تفوق طلبى و شرمنده ساختن طرف مقابل نیست، بلکه هدف، تأثیر کلام و نفوذ سخن در اعماق روح طرف است، و بهترین راه براى رسیدن به این هدف شیوه قرآنى است. جدال احسن یامحمود، مناظره ای برای اثبات حق و نفی باطل، و ثمره آن رشد و هدایت است. در این مقاله سعی برآن است موضوع جدال احسن در مباحثات و مناظرات سازمانی بر طبق آیات قرآنی و روایات بررسی شود.
کلید واژه: جدال احسن،مناظره، مباحثه،سازمان،جدال نیکو
مقدمه
کوشش دویا چند واحد اجتماعی پیچیده براي تـاثیر متقابـل روي اندیشـه هـاي یکدیگر جهت رسیدن به نظري مشترك در سازمان را گفتگو می نامند. امّا این تعریف در واقعیت با پیچیدگی هایی همراه است. نوع صحبت کردن افراد در سازمان در هر سطحی باشد مهم است، امّا وقتی حرف زدن با جدال و مجادله همراه باشد اهمیّت و تأثیرگذاری آن مضاعف می شود و گاهی می تواند تبعات زیانباری برای فرهنگ و هویت وحدت یک سازمان داشته باشد. مباحثه از ریشه بحث به معنای جستجو نمودن، تعامل اشخاص و افکاری است که به دنبال یافتن حقیقت هستند. این گونه مباحثه در سازمان گاهی به مشاجره نیز کشیده می شود؛ ولی حتی در این صورت، بحث بر سرحقیقت و به انگیزه¬ای حقیقت جوئی انجام می شود و هیچگونه غرض شخصی و انگیزه های خودخواهانه در آن وجود ندارد. از آن جایی که ذات و مؤلفه جدل، نوعی نزاع به قصد غلبه و چیرگی و به نیت منصرف کردن شخص از رأی و نظرش می باشد نمی تواند در دایره گفت وگوهای معمولی و عادی باشد. از این روست که امکان خروج از مبادی آداب و رفتارها و گفتارهای پسندیده و نیک در آن بسیار وجود دارد. مجادله مطلقاً مذموم نیست و قرآن كریم از گفتگو و بحث های منطقی نهی نكرده، بلكه بحث و جدالی مذموم و ناپسند است كه سركوبگرانه و همراه با فریاد و جنجال و خشونت باشد و سرانجام به هتك حرمت و ریختن آبروی مردم بی طرف و بیگناه منتهی شود، و گرنه در صورتی كه هدف از بحث و مجادله برتری جویی نباشد بهترین راه برای روشن شدن حقایق خواهد بود. خداوند متعال بهترین شیوه مناظره با سایرین را در آیه ۴۶ سوره مبارکه عنکبوت مطرح میفرمایند؛ تعبیر «التی هی احسن» در این آیه همه روشهای صحیح و مناسب مباحثه، اعم از الفاظ مؤدبانه و همراه با احترام، فصاحت در گفتار و محتوای سخن و به طور کلی «جدال احسن» را در بر میگیرد. زیرا هدف از مناظره و مباحثه برتری جویی، تحقیر طرف مقابل، جدال و به کرسی نشاندن سخن خویش نیست، زیرا در این صورت، هرگز پیشرفت فکری حاصل نمیشود. هدف از مناظره تأثیر کلام و نفوذ سخن در اعماق روح دیگری است. در آیهی (125) سورهی نحل نیز خداوند به پیامبر دستور میدهد که در مقام دعوت مردم از سه روش استفاده کند:
اوّل به وسیلهی حکمت؛
دوم به وسیلهی تحریک احساسات آنها در موعظه و
سوم استفاده از مقدّمات جدلی، آنهم به صورت زیبایی که احساسات طرف مقابل جریحهدار نشود.
(جدال احسن) از دوران قبل از انقلاب صنعتی، که علم مدیریت در قلمرو فلسفه قرار داشت و پس از آن نیز، ظهور مدیریت علمی توسط «فردریک تیلور» تا دیدگاه های نوین مدیریت، از جمله رویکردهای اقتضائی و سیستمی بوده و هیچ یک از درجه بهره وری و پویایی لازم جهت حل مشکلات جوامع انسانی، بطور کامل برخوردار نبوده اند، علت این امر را می-توان در بی توجهی این مکاتب به اهمیّت اصول اخلاقی و معنویات در زندگی انسان دانست. مدیریت اسلامی از قرآن نشأت گرفته و منطبق با احکام الهی است و بر اساس بینش و اعتقادات مذهبی تدوین می یابد. در این دیدگاه انسان مخلوق و بنده خداوند متعال است. و در عبودیت، الله است که به حریت و آزادی رسیده و مسیر رشد و کمال را طی می نماید. پیروی مدیران مسلمان از ضوابط والگوهای مدیریت اسلامی در امر هدایت و اداره ی سازمانهای جوامع اسلامی،امری ضروری و مهم است.حکومت و مدیریتاسلامی وقتی تحقق می یابد که هم حاکمان و مدیران اشخاص دین باور، پرهیزگار، خوش خلقباشند و هم شیوه ی اعمال حکومت و مدیریتآنان منطبق بر معیارها و الگوها حکومتی و مدیریت مقرر در شریعت باشد. شیوه اسلامی اداره یک سازمانامری است که با تحقیق در منابع اسلامی و تأمل و دقّت در نحوه عمل رهبران معصوم الهی می توان بدان دست یافت. اهمیّت ارتباطات به حدی است که بخش عمده ای از اوقات کار مدیران و رهبران را به خود اختصاص می دهد. با توجه به گستردگی حوزه مسائل ارتباطی در سازمان و مدیریت می توان ادعا کرد که بسیاری از مشکلات سازمانی و اجتماعی از ضعف ارتباطات نشئت می گیرند. اهمیّت ارتباطات مؤثر بدین دلیل است که فراگردی ایجاد می¬کند که انجام وظایفی مانند برنامه ریزی، سازماندهی، هدایت و رهبری و کنترل را برای مدیران تسهیل می کند و همچنین مدیران را در تحقق وظیفه هماهنگی و استفاده از زمان یاری می رساند. ارتباطات مؤثر را قلب مدیریت می دانند.در الگوی ارتباطی، فرستنده پیام مفهوم ذهنی خویش را در قالب عینی به صورت پیام ارسال می دارد و گیرنده پس از دریافت آن برای خود مفهومی ذهنی ایجاد کرده و پیام را درک می¬کند. شاید این ذهنی-عینی شدن پیام مشکل ترین بخش جریان ارتباطی باشد، زیرا باید این جریان به گونه¬ای طی شود که پیام، همان اثری را که فرستنده در نظر دارد در ذهن گیرنده ایجاد کند. (حسین جلیلیان، 1400،دوازدهم، صفحه 287). مباحثه و مناظره در سازمان نوعی ارتباط است که گاهی منجر به تعارض در سازمان می شود. «مهم است به خاطر داشته باشیم که مذاکره وقتی میتواند به نتیجه برسد که حرفها و معیارهای ما عینی باشند. به عبارت دیگر، همهی طرفهای درگیر در مذاکره آن معیارها را به یک شکل بفهمند و درک کنند.» (راجرفیشر) مجادله،اختلاف نظر و مباحثه درکار امری ناگزیر است که گاه و بی گاه سازمان را دچار چالش می کند. چگونگی مواجهه و شیوه برخورد با این مسئله تأثیر بسزایی در روند فعالیّت¬های سازمان دارد. مدل رفتاری مناظره و مباحثه در مدیریت اسلامی و در سازمان آخرت¬گرا، باید منطبق با اصول و قوانین و الگوهای اسلامی باشد که شیوه صحیح آن است.
اقسام جدال
اقسام جدال
جدال احسن
جدال باطل
جدال جاهلانه
جدال عالمانه
آداب جدال
قرآن آداب و شرایط خاصی را برای مجادله و گفت و گوی جدلی بیان کرده است که می بایست از سوی مومنان مراعات گردد تا اهداف مجادله به دست آید.
از جمله آدابی که قرآن برای مجادله کنندگان بیان داشته است ، برخورد منطقی و استوار بر علم و دانش است.( اعراف آیه ۷۱ و حج آیه ۳ و ۸ و لقمان آیه ۲۰ و غافر آیه ۳۵ و ۵۶) از دیگر آداب مجادله برخورد نیکو و حسن معاشرت در بیان و رفتار است. به طوری که آن سوی مجادله از رفتار و نحوه بیان مومن دلخور نگردد .( نحل آیه ۱۲۵ و عنکبوت آیه ۴۶) سومین سفارش قرآن به اهل مجادله آن است که رفق و مدارا را در هنگام مجادله با مخالفان مراعات کنند . طبرسی در مجمع البیان ج ۵ و ۶ ص ۶۰۵ مراد از مجادله احسن را مجادله همراه با رفق و مداراست.
هدف از جدال احسن
هدف از جدال احسن، نفوذ در افکار و اعماق روح مخاطب است. از این رو، در این روش باید کوشید که وی مطلب حق را به عنوان فرزندِ روح خود بپذیرد تا به آن علاقهمند شود و آن را نتیجه فکر خود بداند. استفهامی بودن بسیاری از حقایق توحیدی قرآن، شاهد این معناست؛ همچنین باید از هر آنچه حسّ لجاجت مخاطب را بر میانگیزد، خودداری کرد:
وَ لَا تَسُبُّواْ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّواْ اللَّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ؛ (سوره مبارکه انعام، آیه 108)
به معبودانی که مشرکان به جای خدا میخوانند، دشنام ندهید، که آنان ناآگاهانه و از سر دشمنی به خدا دشنام میگویند.
مجادله کی اتفّاق می افتد؟
جایی سخن از جدال می شود که ذهن مخاطب پر از افکار باطلی است که به سازمان آسیب می رساند. در اینجا حکمت و موعظه اثر ندارد. اگر تفکر غلط در ذهن باشد، نمی توانیم حقایق را در آن جا دهیم. در این جا سخن از بحث آزاد و جدال می آیدقرآن می فرماید: جدال به نیکوترین شیوه.
معنی لغوی جدال احسن
مجادله واژهای است، عربی از ماده جدل این لغت در کتب لغت به معنای درگیری و خصومت و سرشاخ شدن با یکدیگر با انواع فنون آمده است. این لغت هم در معنای مثبت و هم در معنای منفی به کار رفته است، اما بیشتر، این کلمه در معنای منفی آن استعمالشده است(.ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۱، ص۱۰۴-۱۰۵)
واژه «َاحسن» اسم تفضیل از ریشه «حُسن» است. گفتنی است برخی کلمۀ احسنرا مسلوب المفاضله در نظر گرفته اند: احسن در جدال برای مبالغه در حُسن است؛ یعنی تقدیر آیه¬ای که در آن جدال احسن آمده «بالمجادلة الحُسنی»بهترین شکل مجادله بوده است. ابن منظور آن را به معنای ضد قبح نازیباییآورده است؛(ابن منظور، لسان العرب، ج ١٣، ص ١١٤).اما راغب اصفهانی، حُسن را عبارت از هر اثر بهجت آفرین و شادیبخش میداند که به آن رغبت داشته باشیم. پس سخن راغب هر دو وجه قبلی را شامل می شود؛ زیرا هرچه زیبا یا نیکو باشد، بالطبع شادی بخش و مطلوب نیز هست.
وی در ادامه سه شکل برای حسن برمی شمارد:
1 -آنچه عقل می پسندد؛
٢- آنچه هوای نفس می پسندد؛
٣- آنچه از جهت حس، شایان توجّه است؛ بنابراین جدال احسن به هر جدال نیکو و مطلوب اطلاق می شود.(راغب، مفردات، ص ٩٥)
مترادف جدال:آرزم، بحث، پرخاش¬جویی، پیکار،جر،¬ جنگ، حرب، خصومت ،رزم، زدوخورد، ستیز، ستیزه، عناد، کشمکش، گیرودار، مجادله، مخاصمه، مرافعه، مشاجره، معرکه، مقاتله، منازعه، مناقشه، نبرد، نزاع، نقار
«برابر پارسی: زد و خورد، نبرد، کارزار، رزم، کشمکش
دال. [ ج ِ ] ( ع مص ) خصومت کردن باکسی. ( منتهی الارب ) از آنندراج.سخت خصومت کردن. ( از اقرب الموارد ). با کسی واکاویدن بخصومت. ( تاج المصادر بیهقی ). پیکار. نبرد. رزم. جنگ. نزاع. مناقشه و خصومت. ( ناظم الاطباء ). جنگ و خصومت کردن. ( غیاث اللغات ). سختی در مخاصمت. گفتگو بر سبیل منازعت و مغالبت. خصام. داوری. جدل. مجادله. در عربی مرادف قتال است که از کشش و کوشش با کسی کاویدن بدشمنی و دشمنی کردن باشد.
کنون که نام کنه بر دلم بتپید
چنان کجادل بددل تپد بروز جدال»
آغاجی ( لغتنامه اسدی ص 116)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم)، مجادله و ستیزه جویی را از اوصاف زشت و ناپسند یک مسلمان برشمردند و همواره مسلمانان را از پرداختن به آن برحذر داشته، از آن نهی می فرمودند.
مجادله واژه ای است، عربی از ماده «جدل» این لغت در کتب لغت به معنای درگیری و خصومت و سرشاخ شدن با یکدیگر با انواع فنون آمده است. (ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۱، ص۱۰۴-۱۰۵)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) از مجادله پرهیز داشت، به طوری که روایت شده، ایشان خود را از سه چیز به شدت دورنگه می داشت: جدال و کشمکش، پرحرفی و ذکر مطالب بی فایده.
(شیخ صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۲۸۴)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) جدال را اگر چه شخص محق نیز باشد فاقد خیر برشمرده ترک آن را از نشانه های تواضع دانستند، (شیخ صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص۳۸۱)
درگیریهای لفظی و قسم خوردن را جِدال می گویند و از جدال به معنای اول در باب صوم و اعتکاف و در معنای دوم در باب حج سخن رفته است.
جدال به معنای درگیرى در مقام گفت وگو ( مِراء)
واژه مراء: یعنی گفتگوهایی که نه برای روشن شدن حق است بلکه برای نشان دادن خود است.
جدال دارای ثواب و گناه
جدال یا به قصد احقاق حق و ردّ باطل انجام مى گیرد، یا به قصد اظهار فضل و چیرگى بر طرف مقابل. قسم اوّل، پسندیده، بلکه از برترین طاعات است
(جواهرالکلام، ج۱۷، ص۲۰۳.)
برخى، جدال را به لحاظ حکم تکلیفی به پنج قسم تقسیم کرده اند:۱. جدال واجب، و آن جدالى است که به قصد احقاق حق و از بین بردن باطل صورت مى گیرد و دفع منکر و اقامه واجب متوقف بر آن است.۲. جدال مستحب، که به قصد یاد شده در جدال واجب انجام مى شود و برپایى عمل مستحب و جلوگیرى مکروه منوط به آن است.۳. جدال مباح، که با غرض اظهار حق- بدون آنکه براى جدال کننده یا دیگرى نفعى دینى متصور باشد و توأم با رفتار قبیح نیز نباشد- انجام مى گیرد، مانند نقد سخن کسى به جهت غلط ادا کردن آن از نظر ادبى.۴. جدال مکروه، که همچون جدال مباح، فاقد نفعى دینى است؛ لیکن احتمال مى رود بحث به ارتکاب رفتارى قبیح کشیده شود.۵. جدال حرام، که با غرض به زانو درآوردن طرف و رسوا کردن او و اظهار چیرگى و مانند آن انجام مى گیرد، یا آنکه مستلزم ترک واجبى مى گردد؛ بلکه هر بگو مگویى که فاقد غرض صحیح و اظهار حق مى باشد. (مجمع الفائدة، ج۵، ص۳۹۵.)
معنای جدل وحکمت
در احتجاجهای نبی اکرم(ص) گاه برهان ابتدایی ارایه شده، از مقدمات حق و یقینی استفاده می شود که این نوع استدلال را حکمت می نامند و گاهی به صورت جدال ثانوی، مقدمات مورد پذیرش رقیب و خصم مورد استفاده قرار می گیرد که این نوع استدلال، جدال نام دارد، لیکن جدال به نحو احسن، زیرا در هیچ یک از محورهای مقدمات و نتیجه این قیاس جدلی نه حقی باطل جلوه داده می شود و نه باطلی حق؛ نه جهلی بر کسی تحمیل می شود و نه از جهل مخاطب سو استفاده خواهد شد، زیرا محور اصیل رسالت، دعوت به عقل و شکوفایی خرد است.(آیه الله جوادی املی،تفسیر موضوعی قران کریم ج ۹ (سیره رسول اکرم در قران))
در ویکی الکتاب آماده است:«معنی جِدَالَ: مجادله کردن(مجادله در اصل به معنای اصرار در بحث و پافشاری کردن در یک مساله برای غالب شدن در رأی است)»
جدال احسن ، روش انبيا عليهم السلام در دعوت به راه خدا بوده است. بر پايه آيات ۳ و ۸ حج، جدال احسن بايد آگاهانه باشد؛ زيرا جدل از روى علم، به اعتقاد حق منتهى مى شود و جدال بدون علم، به اعتقاد باطل مى انجامد.(مجمع البيان ج ۷ ص ۱۳۰؛ تفسير الفخر الرازى : ج ۲۷ ص ۲۹)در روايات اهل بيت عليهم السلام نيز به جدال احسن ترغيب شده است؛ چنان كه در حكمت هاى منسوب به امير مؤمنان، على(ع) آمده است كه جوانانتان را به بحث و مجادله توصيه كنيد.همچنين به فرموده امام عسكرى(ع)، وقتى به امام صادق(ع) عرض شد كه پيامبر اكرم(ص) و ائمه عليهم السلام از جدال در دين نهى كرده اند، امام صادق(ع) فرمود: از جدال به طور مطلق نهى نشده، بلكه از جدال غير احسن نهى شده است؛ آن گاه امام صادق(ع) به آيات ۱۲۵ نحل و ۴۶ عنكبوت كه به جدال احسن ترغيب مى كنند، استناد كردند.(التفسير المنسوب إلى الإمام العسكرى عليه السلام : ص ۵۲۷ ح ۳۲۲؛ بحار الأنوار : ج ۲ ص ۱۲۵ ح ۲)جدال احسن بايد با سخن مهرآميز و توأم با نرمى و وقار و آرامش ، و براى يارى حق صورت گيرد و با حجت و دليل عقل پسند و پرهيز از هرگونه اذيت، درشتى، خشونت و سخت گيرى باشد . آيات فراوانى در قرآن كريم ، از مصاديق جدال احسن اند؛ مانند:
(وَ يَقَوْمِ مَا لِى أَدْعُوكُمْ إِلَى النَّجَوةِ وَ تَدْعُونَنِى إِلَى النَّارِ .(سوره غافر،آیه 41)
اى گروه من ، چه مى شود كه من شما را به نجات فرا مى خوانم و شما مرا به آتش فرا مى خوانيد ؟) .
(وَ إِنَّآ أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلَى هُدًىأَوْفِىضَلَلٍمُّبِينٍ .(سبا،آیه24)
ما يا شما به طريق هدايتيم و يا در گم راهى آشكاريم) .
(قُلْ أَرَءَيْتُمْ إِن كَانَ مِنْ عِندِ اللَّهِ ثُمَّ كَفَرْتُم بِهِ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ هُوَ فِى شِقَاقٍ بَعِيدٍ .(فصلت، آیه 52)
بگو : به من خبر دهيد ؛ اگر قرآن از جانب خداوند باشد ، و آن را انكار كرده باشيد ، چه كسى گم راه تر از آن كس است كه به مخالفتى دور و دراز آمده باشد) .
جدال و مناظره از دو جهت دارای اهمیت است
1: دعوت مردم غیرمسلمان به اسلام و آگاهی دادن به ناآگاهان مسلمان: جدال احسن با غیرمسلمانان و قانع کردن آن ها به اینکه دین اسلام، دین حقی است که هیچ شکی در آن نیست و گفتگو با آن هایی که خود مسلمان اند، اما در دین به دلایلی کج رفته و از سرچشمه دین دورگشته¬اند که برای بازگرداندن آن ها به قرآن و سنت و عترت، جدال احسن بسیار اثرگذار است.
٢- حل کردن مسائل اجتهادی اختلافی: از جدال احسن و گفتگو میتوان برای رسیدن به نکته مشترک و روشن کردن اختلافات اجتهادی مجتهدان بهره برد. در این مناظرات نباید مجتهدان تصور کنند که حتماً باید یک طرف حق باشد و طرف دیگر باطل، بلکه هر طرف که ادله طرف مقابلش را قویتر تشخیص دهد باید آن را بپذیرد. بنابراین جدال احسن همان موضوع اساسی است که امروزه جامعه جهانی به شدت به آن نیاز دارد و شیوه و سیره امام رضا (علیه السلام) به عنوان مبدأ این گونه مناظرات در کنار سایر ائمه می بایستی موردتوجه همه اهل فضل و نخبگان علمی جامعه اسلامی به عنوان یک میراث فکری و انسانی قرار گیردروشنگری حق را داشته باشد.)ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۲، ص۵۳۴ )
نظر مفسران در مورد جدال حسن
مفسران درباره جدال احسن سخنهایی گوناگون دارند؛ برخی با ملاک قرار دادن شیوه جدل گفتهاند: جدال احسن جدالی است که با نرمی و مدارا و حسن معاشرت همراه باشد.(نسفی، عبدالله بن احمد، تفسیر نسفی، ج۱، ص۵۲۹) به نحوی که دشمنیِ طرف مقابل را بر نیانگیزد و احساسات او را جریحهدار نسازد.بعضی با محور قرار دادن مقدماتی که جدل بر آنها متوقف است، جدال احسن را جدالی دانستهاند که از مقدمات مقبول عموم مردم یا طرف گفتگو تشکیل شود. عدهای هم نیت و هدف را دخالت داده و جدال احسن را محاجّهای دانستهاند که با رفق، نرمی، لطافت، گذشت و احسان در مقابل بدیها، و با نیّت خیر و نفع رساندن به حق همراه باشد و در آن از بلند کردن صدا، ناسزا گویی، زورگویی و استهزا پرهیز شود.(طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۴۳۹) گروهی هم جدال احسن را به مناظره با قرآن و حجّتهایی تفسیر کردهاند که شبههها را برطرف سازد و گفتارهای عنادآلود خصم را در هم بکوبد، (طنطاوی، محمد، تفسیر الوسیط، ج۲، ص۱۳۱۹) یا به جدالی که در خور فهم و درک مخاطب است،یا برای فرایض، یا اثبات حق و ابطال باطل در امر دین صورت پذیرد.(مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۲، ص۱۲۵ ) و سرانجام برخی در بیانی جامع گفتهاند: مجادله هنگامی نیکوست که در آن، شدّت در گفتار، طعنه و اهانت نباشد. جدال وقتی احسن است که جَدَل، مجادل را به خصم نزدیک کند، به گونهای که با هم متفق گردند و بی هیچ لجاجت و عنادی برای اظهار حق به یکدیگر یاری رسانند.( طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۱۳۷ – ۱۳۸ ) از این رو جدال کننده باید از آنچه انکار و دشمنی خصم را بر میانگیزد، بپرهیزد و نیز باید از مقدمات دروغ (هرچند مقبول طرف مقابل باشد) جز در مواردی که بخواهد کلام او را نقض کند، دوری گزیند وگرنه چنین فردی در حقیقت با احیای باطلی، حقّی را به پا داشته یا با میراندن حقّی، حقّ دیگری را زنده کرده است که امری نارواست و زیبنده مؤمن نیست. (طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۳۷۲ )
تسلط کامل بر موضوع
روایتی از پیغمبر (ص) هست که می فرمایند: کسانی که نمی توانند درست بحث کنند زیانشان بیشتر است از کسانی که بحث نمیکنند. «ائمه (ع) طوری دوستانشان را پرورش داده بودند که در میدانی که تسلط نداشتند داخل نمی شدند. در بعضی حرفه ها این موضوع هست، مثلاً در پزشکی اگر ما دخالت کنیم، پزشک ناراحت می شود، چون تخصص است، اما متأسفانه در وادی مذهبی همه مجتهد می شوند و اظهار نظر می کنند. گاهی در یک مسئله ریز فقهی یک مجتهد ماه ها زحمت می کشد تا حکمش را بدهد، در یک جلسه، یک عوام، فوری نظریه می دهد و این قول به غیر علم از بزرگترین گناهان است.« (کافی، ج 1، ص 15) امام می فرمایند: کسانی که نمی توانند درست بحث کنند باعث تقویت باطل و دلسردی دوستان خود می شوند. پس جدال بالتی هی احسن مشروط به اهلیت، توان، قدرت و … می باشد.
عوامل و ویژگی هایی فردی، که در جدال احسن مؤثر است
سعه ی صدر:
سعه صدر: سعه به معنای گشادگی و فراخی و صدر به معنای سینه است، مقصود همان روح متعالی بشر است. پس، کسی دارای سعه صدر است که از گشادگی روح و همتی عالی و اندیشه ای بلند برخوردار باشد. سعه صدر موجب دوراندیشی و واقع نگری مدیران و شکیبایی آنان در برابر مشکلات میگردد.الم نشرح لک صدرک (سوره مبارکه انشراح،آیه 1) آیا ما سینه گشاده به تو ندادیم. امیرالمؤمنین (علیه السلام) ” آلَةُ اَلرِّئَاسَةِ سَعَةُ اَلصَّدْرِ “، ابزار ریاست سعه صدر است، و علائم سعه ی صدر نیز حلم (بردباري) و متانت در شادي¬ها و مقاومت در برابر مشکلات می¬باشد.(یون الحکم و المواعظ , جلد۱ , صفحه 70) سعه صدر باعث ایجاد فرصت و تأمل در گفتار فرد می¬شود.
قصد (نیت):
در اسلام هر عملی باید بر اساس قصد و نیت انجام شود. پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) می فرمایند: “کارها بر اساس نیات انجام می شود و فرد نیز طبق همان نیات، پاداش می گیرد یا مجازات می شود”. هر فرد دارای اختیار بوده و مسئول تغییر در جامعه است. قرآن بیان می کند:”خداوند شرایط زندگی مردم را تغییر نمی دهد،مگر این که آنها آن چه را که در قلب شان می گذرد تغییر دهند”. تأثیرات این اصل در مدیریت منابع انسانی این است که افراد نباید به خاطر اشتباهات سهوی و ناخواسته شان مجازات شوند و باید بر اساس عمل¬، نظرات، برنامه و استراتژی-هایشان مورد قضاوت قرار گیرند (پاداش بگیرند یا مجازات شوند)، نه بر اساس حاصل و نتیجه کارهایشان؛ که ممکن است تحت تاثیر عوامل بیرونی و خارج از کنترل¬شان قرار گرفته باشد.همیشه به یاد خداوند باشید.نیت فرد در مجادله باید به قصد سازندگی و نه تخریب باشد.
بحث و گفتوگو اگر برای اثبات و بیان حقیقت باشد، لازم است عنوان تعلیم یا تعلم در آن منظور شود، و آنچه از این دو عنوان خارج است؛ از مرحله حقیقت، بیرون و به منظور خودنمایى و خودبینى خواهد بود. طرفین مناظره و بحث اگر بخواهند از گفتوگوى خودشان نتیجه مثبت و مفید بگیرند مى باید با خلوص نیت و آزادى فکر در صدد تعلیم باشند. مجادله و مناظره¬اى که در جهت غلبه بر طرف مقابل و یا به عنوان اظهار فضل و دانش باشد، نه تنها بیفایده و بینتیجه است، بلکه موجب تیرگى و تاریکى دل و پیدایش خلاف و دشمنی در میان بحث کنندگان خواهد شد.
تقوا:
«تقوی» از نظر لغوی به معنای صیانت و حفاظت است که یکی از بارزترین صفات فرد مسلمان می باشد. مدیر یا مسئولی که نقش خود را با تقوی حفظ نکند، مقام و مسئولیت، برایش نوعی آفت محسوب میگردد؛ زیرا نفس آن گاه که توسط تقوی مهار نشود، قطعاً در خدمت هوی و هوس قرار می گیرد. حضرت علی (ع) می فرماید:
اوصیکم عبادالله بتقوی الله التی هی لزاد و به المعاذ ،ای بندگان خدا، شما را به تقوی توصیه میکنم، که هم زاد و توشه است و هم پناهگاهی برای نجات انسان (نهج البلاغه، خطبه 114)
و من یتق الله یعجل له مخرجاًهر کس که تقوای خدا پیشه کند (سوره مبارکه الطلاق ،آیه ۲)، خداوند برای او راه خروج از مشکلات و سختیها را قرار می دهد.
والذین اهتدوا زادتهم هدی و آتیهم تقویهم،و کسانی که هدایت را یافتند، خدا بر هدایتشان افزود و به آنها تقوی عطا فرمود.( سوره ی محمد، آیه 17)
اگر وجود شخص پر از تقوا باشد، از بروز رفتارهای نا¬به¬هنجار و قضاوت های ناعادلانه خودداری نموده و روح خود را از مرحله¬ی شیطانی شدن (اماره) که مرحله¬ی مهمی بوده و انسان و حیوان هر دو آن را دارا هستند، به سمت لوامه، که در این مرحله فرد از وجود شیطان آگاه بوده و با ندامت و توبه بین دو نیروی نیک و شر، دست و پنجه نرم می¬کند و سپس به بالاترین مرحله،یعنی مطمئنه، سوق می¬دهد؛ که در این مرحله ذهن تنها با کارهای نیک، تقوا و عدالت پر شده است. تقوا باعث می¬شود که فرد در جستجوی حقیقت و عدالت ثابت قدم باشد، چون انسان-ها از هیچ کس به جز خدا ترس و ابایی ندارند.
در مدیریت منابع انسانی، ارائه¬ی انتقادات سازنده و پند و اندرز، هرگاه گناه و اشتباهی در سازمان یا جامعه¬ای مشاهده شود، کاملا طبیعی و رایج و حتی یک وظیفه محسوب خواهد شد.
انصاف (عدالت):
عدالت فضیلتی است که هر فردی باید آن را بدون توجه به این که رهبر یا زیردست چه کسی می باشد، رعایت کند. در قرآن آمده است: “ای کسانی که ایمان آورده¬اید، خود را برای خدا خالص سازید و نظاره¬گر روابط عادلانه باشید و نگذارید که تنفر از دیگران باعث شود که قسم به انجام کارهای غلط و نادرست بخورید و از عدالت دور شوید”. عدالت در اسلام هرگز تحت تأثیر علایق شخصی و دیگر ملزومات قرار نمی گیرد. عدالت هم چنین حفظ آزادی افراد و برابری می¬باشد. انسان ها در اسلام آزادند عقاید خود را داشته باشند؛ هیچ اجبار و اکراهی در دین نیست. همه¬ی مردم از نظر جنسیت، رنگ، نژاد، ثروت، شان و منزلت، شغل، جایگاه، و علم و دانش برابرند. تنها جیزی که به آنها برتری و ارزش می¬دهد، اعمال و کارهای نیک می باشد. پیامبر اکرم (ص) با فرمودن این که عرب و غیرعرب، سفید پوست و سیاه پوست، هیچ برتری نسبت به هم ندارند و با هم برابرند، مگر این که ثوابش بیش تر باشد و کارهای نیک انجام دهد، این مسأله (عدالت) را روشن نمودند. رستگاری تنها معیار بوده و استثنائی ندارد؛ تنها خدا از میزان رستگاری افراد مطلع میباشد.
قرآن می فرماید: حتی نسبت به دشمنان خودتان هم مبادا پا از حریم عدالت بیرون بگذارید. (سوره مائده، ایه8)
باید نهایت انصاف را در باره هر کس رعایت کرد تا مخاطب حس کند که گوینده در صدد روشن کردن واقعیات است. عدالت، منجر به برابری می شود و به منظور حفظ عدالت و برابری، باید حس انسانیت در وجود کسانی که سمت¬های مدیریتی را اتخاذ نموده¬اند، تبلور یابد. در ادارات و سازمان¬هایی که عدالت حرف اول را می زند، با کارکنان با عدالت و برابری رفتار خواهد شد. مدیران باید با زیردستان خود با احترام و عدالت رفتار کنند و هرگز با دیده تحقیر به آنها ننگرند یا دیدگاه ها و پیشنهادات شان را نادیده بگیرند. بدین¬گونه، قوانین و مقررات، خط مش¬ها و روش¬ها به روشنی دنبال خواهد شد و به طور موثری اجرا خواهد گردید.اگر در جایی عنصر حق پذیری نیست ، تقوا اقتضا می کند بحث را رها کنید تا حالت مِراع پیش نیاید.
کرامت انسانی:
خداوند انسان را در قرآن کریم مورد کرامت قرار داده و فرموده: و لقد کرمنا بنی آدم. یک مدیر باید توجه داشته باشد که انسان های مختلف از جمله کارکنان و مراجعان، همه و همه بندگان خداوند هستند و باید مورد کرامت قرار بگیرند و این یک اصل قرآنی است. به مردم به دیده خانواده خدا بنگرد زیرا خداوند فرموده: الخلق عیالی، أقربهم إلی ألطفهم بهم. مردم، خانواده من هستند، نزدیک ترین آن ها به من، لطیف ترین آن ها با خلق می باشد. در این جا نیز محوریت خدا موج می زند.
آگاهی از گذشته:
وَ یعَلِّمُهُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ اْلإِنْجیلَ (آل عمران، ۴۸)
خداوند به حضرت عیسی کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموخت.
مدیران هر برهه از زمان باید از حوادث و قوانین گذشته آگاه باشند و بدانند در گذشته چهاتفاقاتی در سازمان رخ داده و چه مقرراتی وضع گردیده است. (چنان که خداوند به حضرت عیسی، تورات را که قوانین گذشته بود، آموخت.)
شناخت تهدیدها:
فَلَمّا أَحَسَّ عیسی مِنْهُمُ الْکُفْرَ قالَ مَنْ أَنْصاری إِلَی اللّهِ … (آل عمران، ۵۲)
هنگامی که عیسی احساس کرد اطرافیانش کفر میورزند، گفت: چه کسانی مرا در راه خدا یاری میکنند.
سوءاستفاده از مقام:
ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یؤْتِیهُ اللّهُ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ یقُولَ لِلنّاسِ کُونُوا عِبادًا لی … (آل عمران، ۷۹)
هیچ انسانی که خداوند به او کتاب و حکمت و نبوت و حکومت داده است، حق ندارد به مردم بگوید: بندگان من باشید.
سوء استفاده از موقعیت و مسئولیت، برای هیچ کس مجاز نیست و باید با آن به شدت برخورد نمود.
پیگیری تا حصول نتیجه:
مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدینارٍ لایؤَدِّهِ إِلَیکَ إِلاّمادُمْتَ عَلَیهِ قائِمًا…(آل عمران، ۷۵)
بعضی از اهل کتاب (یهودیان) کسانی هستند که اگر به او دیناری بدهی آن را به تو برنمیگرداند، مگر آنکه برای مطالبة آن دائماً بالای سر او بایستی. هوشیاری در شناخت افکار و عقاید و تهدیدها، یکی از شروط اساسی رهبری است.
نظارت، اصلاح سازمان:
وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یدْعُونَ إِلَیالْخَیرِ وَیأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَوْنَ عَنِالْمُنْکَرِ…(آل عمران، ۱۰۴)
از میان شما باید گروهی باشند که دیگران را به خیر دعوت نمایند و از بدیها بر حذر دارند.
تقویت روحیه، بررسی عوامل شکست:
وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ اْلاعْلَوْنَ … (آلعمران، ۱۳۹)
پس از شکست در جنگ احد، خداوند خطاب به مسلمانان میفرماید: سستی نکنید و غمگین نباشید که شما برترید.
شکست موضعی در یک برهه از زمان، نشانه شکست نهایی نیست، بلکه تجربهای برای رسیدن به موفقیت و پیروزی است.
مدیر و رهبر باید روحیهها را تقویت کند.
در ضمن روحیه دادن باید به عوامل شکست توجه کرد. (چنان که خداوند ضمن تقویت روحیه، فرمود: این بار سستی کردید و به دستورات خوب عمل نکردید.)
عطوفت،مشورت،توکل:
فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی اْلامْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ (آلعمران، ۱۵۹)
خداوند پس از بیان ضعفهای جنگ احد، خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میفرماید: از تقصیر آنان درگذر و برایشان طلب آمرزش کن و برای تصمیمگیریهای آینده از آنان مشورت بگیر. امّا هنگامی که تصمیم گرفتی، قاطع باش و به خدا توکل کن و آن را عملی ساز.
وَلَمّا أَصابَتْکُمْ مُصیبَةٌ…قُلْتُمْ أَنّی هذا قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِکُمْ… (آلعمران، ۱۶۵)
هنگامی که مصیبتی (همچون شکست جنگ احد) به شما رسید، گفتید: این مصیبت از کجاست؟ بگو: آن از سوی خودتان است.
معرفت:
شناخت و معرفت در رشد و تعالی انسان، نقش بسزایی خواهد داشت و در فرمایش مولای متقیان می بینیم که حضرت، از طرفی معرفت خدا را بالاترین معرفت ها معرفی میکند و از سوی دیگر شناخت و معرفت نفس را نافع ترین معارف می داند.
معرفه الله سبحانه اعلی المعارف،معرفت خدای سبحان بلندمرتبه ترین معرفت هاست (غرر و درر آمدي، ص319)
معرفه النفس انفع المعارف «معرفت نفس خود سودمندترین معرفت هاست» و رسول خدا در ارتباط این دو با هم میفرمایند:
من عرف نفسه، فقد عرف ربه» «هر که خود را بشناسد، پروردگار خود را شناخته است.
حسن خلق:
حسن خلق، یکی دیگر از ویژگی هایی است که برای مدیریت بسیار لازم و ضروری است. اگر مفهوم مدیریت، انجام کارها از طریق دیگران باشد، از میان خصلت های مدیر، می توانیم به اهمیت حسن خلق و داشتن ارتباط حسنه با دیگران پی ببریم، چه بسا که قرآن در رابطه با پیامبر می فرماید: «فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فضّاً غلیظ القلب لانفضوا من حولک» (سوره مبارکه آل عمران،آیه 159) تو از پرتو رحمت الهی در برابر آن ها نرم شدی و اگر خشن و سنگدل بودی از اطراف تو پراکنده می شدند. باید از هر عاملی که سبب برانگیختن لجاجت طرف مقابل می شود خودداری کنیم و اگر این موارد رعایت شود این بحث مثمر ثمر خواهد بود
توکل:
توکل یعنی واگذاشتن کار به دیگری. منظور از توکل در اینجا واگذار کردن کار به خداست. در حقیقت یکی از شرایط تقوی، توکل بر خداست، بدین معنا که غیرخدا را رها کنیم و تنها به رشته امید او چنگ زنیم. «و من یتوکل علی الله فهو حسبه» ( سوره ی طلاق، آیه 3) «هر کس به خدا توکل کند، خدا برای او کافی است» و پیامبر اکرم می فرماید: «و من احب ان یکون اقوی الناس فلیتوکل علی الله و من احب ان یکون اغنی الناس فلیکن بما فی یدالله اوثق لمافی یده» هر کس می خواهد که نیرومندترین مردم باشد، باید بر خدا توکل کند و هر کس دوست دارد، از همه مردم توانگرتر باشد، باید اعتمادش به آنچه درید قدرت خداست، بیشتر از آنچه در دست خود اوست باشد.
تواضع:
تواضع به معنی فروتنی است. حضرت علی(ع) در خطبه همام در وصف متقین می فرماید «مشهیم التواضع» یعنی خط مشی و روش کلی آنها در زندگی تواضع است و اگر زمینه برای بروز کبر و خودنمایی او فراهم شود، ملکه تواضع بلافاصله آنرا سرکوب میکند و به طور یکسان حالت تواضع را در او حفظ خواهد نمود.
انتقادپذیری:
مدیر، با حاکم کردن اصل انتقادپذیری، بین خود و کسانی که خیرخواه او هستند، موجبات رشد، سازندگی و توفیق روزافزون خویش و همکارانش را فراهم می نماید. در این رابطه مولا علی(ع) به مالک اشتر می فرماید: «ثم لیکن آثارهم عندک أقولهم بمرّ الحق لک و أقلهم مساعدة فیها یکون منک ممّا کره الله لأولیائه واقعاً من هواک حیث وقع» (نهج البلاغه، نامه 53) و از آنها کسی را بهای بیشتری بده که حق را، اگر چه تلخ باشد، به صراحت با تو بگوید و از کمترین همکاری با تو در کاری که خدا آنرا برای اولیای خود نمی پسندد، خودداری نماید گرچه آن کار بر وفق میل تو باشد.
قاطعیت:
قاطعیت از ریشه قطع به معنای برش داشتن است و مدیر شایسته کسی است که در اداره سازمان و افراد تحت مدیریت خود کمتر دچار ضعف و تردید در تصمیم گیری شود. امام علی (ع) در نامه خود به مالک اشتر هنگامی که وی را به حکومت مصر گماشتند توصیه میکند؛ افرادی را برای قضاوت و انجام امور برگزیند، که قاطعیت داشته باشند. و قرآن کریم خطاب به پیامبر می فرماید: «یا ایها النبی، جاهد الکفار و المنافقین و اغلظ علیهم» «ای پیامبر با کفار و منافقین جهاد کن و بر آنان سخت بگیر».
تشویق و تنبیه:
اگر در سازمانی، فعالیت افراد، از لحاظ نتایج مترتب بر آن ها یکسان باشد و میان کارگزاران، دل زدگی از جهت کار ارائه شده، تفاوتی منظور نگردد، باید شاهد رکورد استعدادها و خاموشی ابتکار عمل ها، روحیه ها و بی تفاوتی و مسامحه در امور باشیم. «ولا یکونن المحسن و المسی ء عندک بمنزله سواء» (نهج البلاغه، نامه 53) و نباید (ای مالک) نیکوکار و بدکار نزد تو به یک پایه باشد. در تئوری های مدیریت ترجمه شده از غرب، که دیدگاهی ماتریالیستی دارند، به عوامل مشوق و برانگیزاننده های کارکنان سازمان، تنها با یک دید مادی نگریسته میشود و سعی بر این است که از طریق پاداش های مادی و ترفیع های اداری، افراد را ترغیب به کار و فعالیت بیشتر نمایند، ولی در مدیریت اسلامی این عوامل بهعنوان برانگیزاننده های فرعی در نظر گرفته می شوند و عامل اصلی که فرد را به تلاشی مستمر و پی گیر، ترغیب می نماید، همانا جلب رضایت خدا و سیر الی الله است و در این دیدگاه نیز، باید به این مهم و نقطه اتکا توجه وافری نمود و به نحو شایسته و بایسته ای آن را مورد استفاده قرار داد.
پیشگامی در اعمال:
مدیر در عمل، به آنچه که بیان می دارد، باید پیشقدم و پیشگام زیردستان خود باشد. در غیر این صورت به واسطه این نقیصه، نه تنها از لحاظ بعد مدیریت بر خویشتن شرایط احراز را از دست داده است، بلکه توصیه های او نیز تأثیری نخواهد داشت، اگرچه به حق گفته باشد.
اتامرون الناس بالبر تتسون انفسکم(سوره ی بقره، آیه 44) چگونه شما که مردم را به نیکوکاری دستور می دهید، خودرافراموشمیکنید.
ولیکن تأدیبه بسیرته قبل تأدیبه بلسانه (نهج البلاغه حکمت 73) و باید پیش از ادب کردن و آراستن دیگری به زبان، به روش خود او را مؤدب و آراسته نماید.
آیات قرآن و روایات اسلامی ما را از نزاع و گفتوگوهای بیفایده و اعتراض بر گفتار دیگران بدون غرض و مقصود دینی برحذر داشته است، چراکه نه تنها فایده و نفعی ندارد، بلکه موجب دشمنی، نفاق، و از بین رفتن سلامت عقل میگردد. امام صادق(ع) به نقل از امام حسین(ع) میفرماید: جدال از چهار حال بیرون نیست: اول اینکه مباحثه در مسئله اى است که هر دو طرف نسبت به آن، علم و اتفاق نظر نسبت به آن دارند؛ در این صورت، هر دو از مرحله خلوص و صفا بیرون رفته و علم خود را ضایع کرده و طلب رسوایى و فضیحت نمودید. دوم، آنکه هر دو جاهل به آن موضوع مورد بحث هستند که در این حالت، نادانى خود را آشکار نموده و روى جهل با همدیگر مجادله کرده اند. سوم، اینکه یکی عالم است و با شخصى که جاهل است جدال مى کند. در این صورت، مقصود آن عالم؛ روشن کردن لغزش طرف مقابل از روی ظلم به او است و چهار، یکی جاهل بوده که با شخص عالم جدال مى کند. در این صورت شخص جاهل، احترام و منزلت عالم را حفظ نکرده و نسبت به او ستم کرده است. پس جدال به هر صورت زشت و ناروا است، و کسى که انصاف داشته باشد و در مقابل حق تسلیم باشد، قهراً جدال را ترک خواهد کرد، و در این حالت ایمان خود را محکم نگهداشته و سلامتى دین خود را نیکو گرفته و عقل خود را از لغزش و اشتباه حفظ کرده است.
جدال های غیر احسن
جدالِ مخالفِ وحدت مسلمین
جدال در آنچه وحدت اسلامی را با مشکل مواجه می¬کند، نکوهش شده است. در حج که عملی عبادی، سیاسی، اجتماعی و مظهر اتحاد اسلامی است، از جدال نهی شده است چنان که خداوند فرموده است: فَرَضَ فِیهِنَّ اَلْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی اَلْحَجِّ» (هر که در آن ماه ها این فریضه را ادا کند، باید که دراثنای آن جماع نکند و فسقی از او سر نزند و مجادله نکند)سوره بقره١٩٧آیه)از همین رو، امام صادق (علیه السلام) فرموده اند: «از مجادله و ستیزه جویی بپرهیزید، زیرا آن دودل های برادران دینی را نسبت به هم مکدّر نموده و بذر نفاق را پرورش می دهند»(کشی، محمدبن عمر، رجال، ص ٤٦١)
جدال برای مقاصد شیطانی
گاه مناظره کننده درصدد حقیقت یابی یا اثبات سخن خود نیست، بلکه برای رسیدن به اهداف شیطانی مناظره می کند. لذا باید با شرکت نکردن در چنین مناظراتی، توطئۀ طرف مقابل را خنثی نمود یا باید به گونه ای مناظره شود که اهداف شیطانی او روشن شود تا وی به آن ها نرسد. خداوند متعال می فرماید: وَ لا تَأْكُلُوا مِمّا لَمْ یُذْكَرِ اِسْمُ اَللّهِ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَفِسْقٌ وَ إِنَّ اَلشَّیاطِینَ لَیُوحُونَ إِلى أَوْلِیائِهِمْ لِیُجادِلُوكُمْ وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَاز ذبحی که نام خدا بر آن یاد نشده است مخورید که خود نافرمانی است؛ و شیاطین به دوستان خودالقا می کنند که با شما مجادله کنند. اگر از ایشان پیروی کنید، از مشرکانید(سوره انعام،آیه١٢١)با توجه به آیۀ «جادُلواِ باْلباطِلِ لُیدْحِضُواِ بهِ اْلحَق(سوره غافر، آیه 5)ابطال حق یا اثبات باطل ازجمله هدف های شیطانی است.(مرتضی رحیمی و سمیه سلیمانی، جدال احسن ازمنظر امام رضا (علیه السلام)).
جدال با جاهل و اهل باطل
هنگامی که بعضی از حضرت صادق (علیه السلام) پرسیدند جدال غیر احسن چیست؟ حضرت فرمود: آن است که باکسی که اهل باطل است مجادله کنی، او دلیل نادرستی اقامه کند ولی تو قادر نباشی با منطق صحیح به او پاسخ بگویی و تنها به این قناعت کنی که من گفته تو را قبول ندارم (بدون اقامه دلیل) یا این که آن شخص که اهل باطل است سخن حقی را بگوید که بخواهد از آن برای مقصد نادرست خود کمک بگیرد و تو از ترس نداشتن جواب صحیح سخن حق را انکار کنی. این کاربر شیعیان من حرام است که سبب فتنه و انحراف برادران ضعیف الایمان شوند و اهل باطل از ناتوانی این گونه اشخاص در استدلال گواه و شاهدی بر حقانیت خود دست وپا نمایند. سپس امام صادق (علیه السلام) نمونه های متعددی از استدلالاتی که قرآن در امر معاد در برابر مشرکان داشته، ذکر می فرماید و آن ها را به عنوان مصادیق جدال احسن می شمرد.(مجلسی، بحارالانوار، ج ٢، ص ١٢٥، حدیث ٢ (با تلخیص))
نتیجه:
در قرآن، جدال در معانی متنوعی ازجمله خصومت در گفتار، گفت وگوی جانبدارانه، دفاع سرسختانه از باطل و مناظره برای مجاب کردن خصم به کار رفته است. در کاربرد قرآنی، جدال به معنای رویارویی و کشمکش گفتاری است که به دو روش احسن و غیراحسن انجام می شود و تنها نوع احسن آن، مجاز است و آیات به آن سفارش کرده اند. ازطرفی، با جمع بندی آیات و رهیافت های لغوی و تفسیری، جدال احسن قرآنی یا جدال به نیکوترین روش بیتردید اساسیترین پایه عبودیت و بندگی خدا تسلیم و تواضع در برابر حق است و به عکس هرگونه تعصب و لجاجت مایه دوری از حق و محروم شدن از سعادت است. هنگامیکه به تاریخ انبیای بزرگ بازمیگردیم و علل انحراف و گمراهی اقوام پیشین را موردبررسی قرار میدهیم به خوبی میتوان دریافت که این سه امر (تعصب و لجاجت و دوری از حق) نقش اصلی را در انحراف آن ها داشته است و یک برنامه عام برای همه اقوام زشت کار پیشین بوده است، آن ها به خاطر وابستگی شدید به افکار و برنامه های خرافی و لجاجت و اصرار بر آن ها، چشم و گوش بسته به پیروی نیاکانشان ادامه می دادند و به این طریق، خرافات بیاساس از نسلی به نسل دیگر منتقل می شد و صدای دل نشین مردان الهی که برای هدایت آن ها آمده بودند، در میان فریادهای جاهلانه آنان گم می شد. « بنابراین در مناظره نباید تعصب نابه جا داشت. ضرورت این عنصر را میتوان ازجملۀ امام رضا (علیه السلام) ألانَ جئتَ بالنصفة یا نصرانیای نصرانی، اکنون به انصاف رفتار کردی».(طبرسی، الاحتجاج، ج ٢، ص ٤١٧).در مناظره با جاثلیق نتیجه گرفت، زیرا حضرت از عدم انصاف جاثلیق اعتراض و به گونه ای رعایت انصاف و پرهیز از تعصب را در مناظره تشویق کرده اند. امّا در مورد افرادی که خودشان را به خواب زده اند نمی توانیم با حرف حق متقاعدشان کنیم، آنچنان که خدا به پیغمبرش فرمود، شما هم نمی توانی. سوره انعام، ایات 109، 110 و 111 آنها قسم یاد می کنند اگر نشانه ای بیاوری، ایمان می آوریم. بگو خدا می تواند نشانه بیاورد، ولی شما ایمان نمی¬آورید، چون اینان اول ایمان نیاوردند ما هم، دل و دیده آنان را از ایمان بگردانیدیم تا در ضلالت بمانند و چنان که اگر تمام فرشتگان را هم بر آنها بفرستیم و مردگان را زنده کنیم، باز ایمان نمی آورند، مگر خدا بخواهد. خداوند در ایه 25 سوره انعام به پیغمبر عظیم الشأن می فرماید: از هدایت اینها مأیوس باش، بعضی سخن تو را می شنودند ولی پرده بر دلهایشان نهاده ایم که نمی فهمند، گوش های آنها از شنیدن حق سنگین است، اگر همه نشانه های الهی را مشاهده کنند باز ایمان نمی آورند و نزد تو مجادله می کنند و می گویند این نشانه ها افسانه ای بیش نیست.
منابع و مؤاخذ:
ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ، بیروت، دارصادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴.
ابن بابویه، محمدعلی، امالی شیخ صدوق، کمره¬ای، محمدباقر، تهران، کتابچی، 1376.
النجفی الجواهری، محمد حسن، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، قوچانی، عباس، .1362
تامپسون، لی، استادانه، شعبانعلی، محمدرضا، 1399.
حسنی بیرجندی، حسین، یون الحکم و المواعظ، قم، ناشر دارلحدیث،1376.
جلیلیان حسین،تئوری های مدیریت،جلددوازدهم، ناشر نگاه دانش، 1400.
خاتمی، احمد، جدال احسن، مجله خیمه، شماره20، 1384.
رحیمی، مرتضی و سلیمانی، سمیه، جدال احسن ازمنظر امام رضا (علیه السلام(.
شیخ صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۶۱.
شیخ صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، ج۲، ، قم، جهان، ۱۳۷۸.
فیشر،راجر،اصول و فنون مذاکره، حیدری، مسعود،ناشر سازمان مدیریت صنعتی، 1385.
علامه طباطبایی،ترجمه المیزان، ترجمه همدانی، قم، ناشر اسماعیلیان،1386.
مجلسی محمد باقر، بحارالانوار، ناشر اسلامیه،1375.
کلینی، یعقوب، اصول کافی، دارالکتب الاسلامیه، 1375.
کشی، محمدبن عمر، رجال، ناشر آماره، 1400.
هاور، دنیس، اصول مذاکرات تجاری و ترفندهای آن، حسین زاده، ناصر، تهران، نسیم دانش، 1384.
Gulbro; Robert and Herbigs; Paul. “Differences in cross-cultural negotiation behavior between industrial product and consumer product firms” (1995).
Simintiras; Antonis C., “Cross-cultural sales negotiations”, International Marketing Review, vol.15 No.1. (1998).
منبع: دانشنامه علوم قرآن و حدیث، سال ششم، شماره دوازدهم، پاییز و زمستان 1398، ص 131 تا 166