امروز، زادروز آن امامي است که باب هدايت او وسيعتر از ديگر ابواب هدايت است و سفينه نجاتش سريعتر از ديگر سفائن نجات، امواج حوادث واقعه را مي شکافد و به ساحل سعادت مي رسد. او هم دين را هم دين مداران را از ورطه امحاء و نابودي رهانيد و ذلتي که امت اسلام را فرا گرفته بود به عزتي جاويدان مبدل نمود و سربلندي اهل ايمان را جايگزين سرافکندگي، رشادت را جايگزين جبن و انزوا، خداگرايي را جايگزين ماديگرايي فرمود.افزون بر علماي معظم شيعه، بيش از شصت تن از علماي اهل سنت با مختصر اختلاف و با سندهاي گوناگون، اين حديث را نقل کرده اند که پيامبر اکرم (ص) فرموده است: «حسينٌ مني و انا من حسين». (1)
«بخاري» در کتاب «ادب المفرد» از «يعلي بن مره» نقل کرده که روزي ما را به همراه رسول خدا (ص) به صرف غذايي دعوت کرده بودند. هنگامي که براي صرف غذا بيرون رفتيم ناگاه حسين بن علي را در راه ديديم که بازي مي کرد. وقتي رسول خدا (ص) او را ديد شتابان به سوي حسين رفت و دست هاي خود را گشود تا در آغوشش بگيرد ولي او به اين سو و آن سو ميگريخت و با اين کار خود، پيامبر را مي خنداند تا بالأخره رسول خدا او را گرفت، يک دست خود را بر چانه او نهاد و دست ديگرش را بر سر آن کودک گذاشت. سپس گونه خود را بر گونه او نهاد و فرمود: «حسينٌ مني و انا من حسين
احب الله من احب حسينا». حسين از من است و من از حسينم، خداوند دوست بدارد هر کس که حسين را دوست دارد.(2)
اينکه پيامبر اکرم (ص) فرموده حسين از من است، معناي روشني دارد و نياز به تأمل و اقامه برهان ندارد، اما اينکه فرموده من از حسينم، چه معنايي دارد و به چه دليل، حضرت اين عبارت را بيان نموده است؟ وقتي اين جمله را شخصي در مورد شخصي ديگر به کار مي برد يعني تمامي هستي خويش را به او منتسب نموده و به ديگران مي فهماند که بدون شخص مورد اشاره،
زندگياش پديداري و پايداري نخواهد يافت. هستي نبي اکرم (ص) که سراسر معنويت و ايمان است به چه دليل به وجود حسين بن علي (ع) بستگي تام دارد؟ معنويت و ايمان و يقين کامل در آيين پاک اسلام و ولايت معصومين (ع)، متجلي است و امام حسين (ع) با قيام خونين خويش و اهداي تمام هستي دنيايي اش اين آيين پاک را که در محاق ستم بني اميه به امحاء نزديک مي شد، به فجر احياء آورد و تا بنده تر نمود و در واقع هستي دوباره بخشيد و روح نبوي را در کالبد محتضر امت پيامبر دميد. به همين علت در روايت است که: «کلهم باب الله و لکن باب الحسين اوسع…» تمامي ائمه معصومين (ع) باب حجت و رحمت و عنايت حقتعالي هستند اما بابي که سالار شهيدان به روي حقيقت جويان گشود، بسيار وسيع و نامتناهي است و نور منتج از آن تا قيامت، پايدار و پديدار است.درسي که تمامي آحاد مکتب شيعه خصوصاً نيروهاي نظامي و مسلح و پاسداران آيين و ميهن ما از زندگي و قيام حياتبخش حسيني آموخته اند اين است که مساعي و مبارزات آنان در رويارويي با مستکبران و ستمکاران، آميزه اي از خلوص براي خدا و خدمت بي شائبه به مردم، همراه با احياي اخلاق فردي و اشاعه معارف ديني و جوشش دروني و بيروني معنويات و ارتباطات خداگرايانه است؛ همان جوششي که از قيام عاشورا نشأت گرفته و هزار و اندي سال است قلب و انديشه رهروان حسيني را به حرکت و خيزش خلوص آميز واداشته است. همين جوشش و خروش معنوي بود که در سال 61 هجري با وجود قلت عده و عُده اهل حق، به رسوا نمودن و بي آبرو کردن قدرت هاي سلطه گر زمان انجاميد و اگر پاسداران انقلاب اسلامي در استمرار سيره حسيني، پويايي و پايداري خويش را حفظ کنند، فردا نيز همانند امروز و ديروز تاريخ انقلاب، سلطه جويان جهاني با رسوايي و بي آبرويي فزاينده رو به رو شده و براي اجراي دسيسه هاي نظامي و فرهنگي خود با سدي سديد و بازدارنده مواجه خواهند شد. عناصري که مواليد معظم شعبان؛ حضرت سيدالشهداء، حضرت اباالفضل و امام سجاد عليهم السلام به وسيله آن به پيروان خويش رمز ماندگاري و پايداري را آموخته اند؛ با تمام توان و هستي به ميدان آمدن، عمل به اوامر و انجام فرايض الهي و دوري از مظاهر فريباي دنيوي است. اينها برترين عوامل قدرت سياسي و اجتماعي و سرمايه هاي زوال ناپذير حيات فردي و جمعي توحيديان است که محاسبه گران و نظريه پردازان ماده مدار غربي از درک ژرفاي شگرف آن غافلند. حضرت ابا عبدالله الحسين (ع) و برادر بزرگوارش حضرت عباس بن علي (ع) در کارزار سرخ کربلا به شهادت رسيدند و جسم خاکي شان فاني شد، امام سجاد (ع) نيز حدود 34 سال را در مدينه در انزوا گذرانيد، اما مرام و مبارزه اين سه بزرگوار تا هماره هستي، نور خداخواهي و عملگرايي را به تاريخ ايمانيان تاباند و بي کرانگي قدرت معنوي را شناساند. هر سه به ظاهر فاني شدند، اما معنويت و ايمان شان باقي ماند و آموزه هاي آسماني شان در تمام برهه ها به نابودي اهل ستم و سياهي انجاميده و خواهد انجاميد.پاسداران عزيز ميهن مان که تجسم بخش قيام و قرب حسيني و سجادي هستند و اين روزها با اجراي رزمايش موشکي پيامبر اعظم – 6، قدرت ساکنان حصن ايمان را به جهانيان نماياندند، وارثان صالح عاشوراييان و آيينه داران رزم آوران عرصه دفاع مقدسند که سلاح و صلاحشان تمام قدرتهاي جهاني را مهار کرد و همچون بني اميه، بي آبرويشان نمود به گونه اي که نتوانستند ذره اي از خاک ايران را تصاحب کنند و اندکي در قلب و انديشه ولايت مداران ميهن نفوذ نمايند؛ گر چه اجسام مطهر بسياري از بسيجيان و مبارزان ما فاني گرديد اما هنوز روح و روحيه عباس آساي آنان در ميان آحاد امت خصوصاً نيروهاي مسلح و مصلح ايران اسلامي، موج خيز و جريان انگيز است و دشمنان ما مي دانند که رزمايش پيامبر اعظم (ص)، استمرار همان رزم کربلاي پنج است و پنجه هاي پلشت ستمکاران را شکسته و اگر بخواهند در برابر دين ما صف آرايي کنند، اهل رزم و رزمايش ايران، تمام دنياي آنان را به تزلزل خواهند کشاند.
ماهيت قيام امام حسين (ع)
1390/04/14
بزرگنمایی:
مير عماد اشراقي
اشاره:
حضرت حسين بن علي (ع) از خرد سالي تربيتش بر اين بود که با صراحت لهجه از حق و حقيقت دفاع فرمايد و هر گاه لغزش ديد با شجاعت شهادت خود کتباً و شفاهاً تذکر دهد و نگذارد دين مبين اسلام که براي ابقاي آن خون هايي ريخته شده باشد قرباني هوسراني بني اميه گردد و لذا تا آنجا که مقتضيات اجازه مي داد دادخواهي خود را به صورت نامه ها و قاصدها به طرف عثمان و معاويه مي فرستاد و با يک بيان سحر آميز آنها را از راه نصيحت و اندرز از تخطي و تجاوز و تعدي باز مي داشت و همواره خط مشي جدش و پدرش را گوشزد مي فرمود.
قيام و نهضت حضرت امام حسين (ع) ابعاد مختلفي داشت: 1- قيام او جنبه تقوايي داشت يعني نهضت او ماهيت عکس العملي آن هم عکس العمل منفي داشت، يعني در مقابل تقاضاي نامشروع يزيد و
دار و دسته اش که از حضرت خواستند بيعت کند، او جواب نه داد و زير بار نرفت و اگر مي رفت نه تنها با يزيد بيعت کرده بود بلکه تمام کارهاي معاويه و يزيد را مهر تاييد مي زد. 2- قيام او جنبه تعاوني داشت “ماهيت عکس العملي” ولي عکس العمل مثبت، يعني با دعوت مردم کوفه، بايستي دعوت را بپذيرد و به آنها جواب مثبت بدهد. 3- عامل سوم که از دو عامل قبل مهم تر و اساسي تر بود و اگر تنها همين موضوع هم بود، امام قيام مي کرد، عامل امر به معروف و نهي از منکر بود و اگر از او بيعت هم نمي خواستند و مردم کوفه هم از او دعوت نمي کردند، به حکم وظيفه شرعي و الهي خود مي بايست قيام کند. در عامل اول حضرت امام حسين (ع) مدافع است مي گويند بيعت کن، مي گويد نمي کنم، در عامل دوم امام متعاون است، او را دعوت به همکاري مي کنند، جواب مثبت مي دهد، ولي در عامل سوم امام مهاجم است، امام يک انقلابي است، يک ثائر است و حقاً هم خوب وظيفه امر به معروف و نهي از منکر را انجام مي دهد و مي توان گفت امر به معروف و نهي از منکر را زنده کرد و آبرو داد و حضرت امام حسين (ع) قبل از دعوت مردم کوفه اقدام به قيام کرده بود، زيرا از مدينه به مکه رفته بود و
نامه هاي مردم کوفه در مکه به دست امام (ع) رسيد و نويسندگان نامه ها هم همه دروغ نمي گفتند و حتي بعضي ياري هم مي کردند: نظير حضرت حبيب و هاني و غيره در راه هم که حضرت امام حسين (ع) به حر فرمود شما ما را دعوت کنيد و اگر نمي خواهيد برمي گردم به اين معني نبود که امام (ع) اظهار عجز بکند و بگويد برمي گردم و ديگر فعاليتي نمي کنم، اين همه برنامه ريزي و تجهيز سپاه براي همين بود که او را مي شناختند و خواستند امام را از بين ببرند و بر حکومت پليد و ننگينشان مسلط شوند، براي اينكه يزيد مرد پليدي بود که تمام دستورات اسلامي را زير پا گذارده بود و مي خواست سلطنت خود را موروثي و با بيعت گرفتن از امام شرعي کند و اگر موفق مي شد فاتحه اسلام خوانده مي شد و با حکومت يزيد اسلام به کلي از بين مي رفت لذا امام (ع) هم به هيچ قيمتي حاضر نبود زير اين بار برود و نرفت و با قيامش اسلام محفوظ ماند و يزيد و يزيديان هم به هدف شومشان نرسيدند.
حضرت امام حسين (ع) قيام کرد و قيام خونين او دنيايي را تکان داد و با يک نهضت خونين حقيقتي را به دنيا تعليم داد که دشمن هر اندازه اي قوي و نيرومند باشد مي توان با فداکاري از راه مظلوميت او را از جاي بر کند. حرکت امام حسين (ع) در مقابل يزيد براي ابقاي هويت و ماهيت مسلمين بود. حضرت براي مصلحت جامعه قيام کرد و او هميشه نفع عمومي را بر منافع شخصي ترجيح مي داد. اگر امام حسين (ع) قيام نمي کرد، اگر در برابر دشمن کينه توز خود قد بر نمي افراشت، اگر او در سخت ترين حوادث روزگار استقامت نمي کرد امروز از اسلام نامي نبود و از هويت و امت مسلمين نشاني پديدار نمي گشت. حسين (ع) با قيام خونين خود انقلابي بر پا ساخت. هنوز خون گلويش خشک نشده بود که علم هاي انقلاب عليه يزيد و بني اميه بلند شد. هنوز سر او را با اسراي او نزد يزيد نرسانيده بودند که پرچم مخالفت و خون بهايي به اهتزاز در آمد و کار به جايي رسيد که يزيد در خانه خود امان نداشت و هدف تير ملامت حتي نزديکان خود و حتي زن و بچه خود واقع شد. حضرت حسين (ع) زندگاني جاوداني را براي خود و امنيت و سلامت و سعادت را براي مسلمين تضمين فرمود.
اگر حسين (ع) قيام نمي کرد آداب و رسوم از بين رفته بود، اگر حسين (ع) آن داعي حق و حقيقت آن پيشواي بي نظير سياست، آن نابغه عظمت و بزرگواري در مقابل فشار دشمن قدم سست کرده بود امروز يک ميليارد و نيم مردم دنيا با اتفاق کلمه شهادت بر يگانگي خدا و رسالت محمد و عظمت اسلام نمي دادند.بي جهت نيست که 14 قرن خردمندان، عقلا، سياستمداران و دانشمندان در اين سياست ملي خضوع و خشوع کرده اند، بي سبب نيست ميليون ها بشر دنيا در طول سال ها احساسات ديني و اجتماعي نشان داده به پاس نهضت يک روز حسين (ع) هر سال نهضت ملي بر پا مي کنند که تو گويي ديروز حسين کشته شده است. هر کس هر اندازه هم بزرگ و با عظمت و محترم باشد بيش از يک سال و منتها تا يک قرن نامي از او برده نمي شود. حوادث روزگار آثار روحي او را محو
مي سازد ولي انديشه و افکار حسين که سلطه و روش تعليمي او بوده و با زندگي خون بر دشت سرخ فام کربلا نوشت قرن هاي متمادي است که از نظر ها محو نشده، ايرانيان و شيعه هر کجاي جهان بوده اند در راه ابقاي نام پيشواي خود و تجديد مجد و عظمت اسلام و تجديد ذکر فضيلت آل محمد (ص) و بيان مناقب اين خاندان که منجي عالم بشريت از فشار ظلم و ستم حکومت هاي ظالم و ستمکار بوده اند از هيچ چيزي دريغ نداشته و بهترين و محبوب ترين چيزي که در نظر آنها بوده در اين راه صرف کرده اند. اين احساسات، اين حق شناسي، اين قدرداني و سپاسگزاري از پيشواي خود جهت آن است که حسين آن پيشواي دورانديش اگر قيام نمي کرد اين ملت محو و نابود شده بودند. حضرت حسين (ع) در سايه تعليمات آسماني که جدش تعليم فرموده بود مي خواند: “لا تحسبن الذين قتلوا في السبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون.”
مي دانست که در اين معامله زيان نخواهد کرد دنيا آن قدر اعتبار ندارد که در راه يک امر معنوي قدم سست کند. او مي دانست که نبايد از زخم شمشير و نيزه يا شماتت دشمن مانند بيد لرزان شد. او مصمم گرديد جامعه مظلوم و رنجديده را از زير يوغ بيدادگران نجات دهد. او مي دانست فداکاري در راه حق و حقيقت زندگي ابدي است خلافت انديشه و افکار آيين مرد بزرگ بود که با مشت آهنين بناهاي ماديت را در هم شکست و کاخ بيدادگري را واژگون ساخت و ملت اسلام را از زير فشار دشمن رهايي بخشيد.
بيش از هزار و سيصد سال است مجالس ديني به نام حسين (ع) تشکيل مي شود مساجد و مدارس به نام حسين (ع) بنا و تعمير مي گردد، محافل و مدارس و کتابخانه ها به نام حسين (ع) به وجود مي آيد. مزار او و مجالس تجديد مجد و عظمت او بزرگترين مکتب تربيتي بشري است.
زيارت قبر حسين (ع) بزرگترين عمل ماجور مسلمين است که پس از واجبات ديني به آن عمل مي شود و لذا هيچ عملي در اسلام پس از فرايض ثواب و اجرش به اندازه زيارت قبر حسين (ع) نيست و سبب آن توجه دادن مردم جهان به مرام مقدس و تعليمات عاليه حسيني است که در صفحات زندگي هيچ کس از افراد بشر ديده نشده است. او مرام و هدف خود را روي پرچمي سرخ نوشت و در خيمه سلطنتي جايي که اعداء بتوانند بخوانند نصب کرد و آن اين جمله بود:
القتل خير من رکوب العار والعار خير من دخول النار
کشته شدن با شرافت و عزت بهتر از ننگ و ذلت و بندگي است. لا اري الموت الا سعاده و لا الحيوه مع الظالمين الابرما مرگ با شرافت جز سعادت نيست و زندگي با بيدادگران جز رنج و زحمت نيست.
مکتب حسين ابن علي (ع) دانشگاه وسيعي است که شاگردان مکتبش از چند صد ميليون بيشتر مي باشد و در تمام کشورهاي اسلامي حتي روي درياها و اقيانوس ها هم اگر دو نفر باشند مکتب فضيلت اخلاقي او را افتتاح کرده و با ذکر نام و مجد و عظمت او افتخارت ملي خود را تجديد مي نمايند. امامحسين (ع) در مورد ماهيت قيام خود فرموده است: “قيام من نه از روي جاه طلبي و خودخواهي است و نه از روي تبهکاري و ستمگري است، بلکه براي خير خواهي و اصلاح در امت جدم پيامبر اکرم (ص) است .من مي خواهم امر به معروف و نهي از منکر کرده باشم و به روش و سيره جدم پيامبر و پدرم علي بن ابي طالب گام بردارم، پس هر که مرا پذيرفت و از روي حق و صداقت دعوت مرا قبول کرد خداوند سزاورتر است به حق و هر که مرا رد نمود و از اين دعوتم سرباز زد، صبر مي کنم تا خدا بين من و اين قوم داوري کند و خداوند بهترين داوران است.”
منابع:
مجموعه زندگاني چهارده معصوم(ع)، عماد الدين حسين اصفهاني، قم: نشر طلوع، 1380
چهار وادي سلوک، محمد کاظم بصيري
ابر قويي، قم: دفتر نشر الهادي، 1379
حليه المتقين، علامه محمد باقر مجلسي، تهران: انتشارات باقرالعلوم، 1377
رسالت