اشاره :انقلاب اسلامي ايران تحت هدايت مردي از جنس مردم و با وحدت و شور بي نظير آحاد جامعه بدون وابستگي به هيچ كشور و جريان و گروهي خاص شكل مي گيرد و استعدادِ همدلي يك ملت را در عرصه ي جهاني به رخ مي كشد. هر چند اين كشور -همانند خيلي از ممالك مستكبر غربي- از لحاظ پيشرفت هاي تكنولوژيكي و صنعتي در سطح عالي قرار ندارد ولي از چنان روحيه اي برخوردار است كه -در صورت اراده- براي رسيدن به هدف خود از جان مايه مي گذارد. كما اين كه بارور شدن نهال انقلاب تنها از خون هزاران شهيد گلگون كفن ميسر گرديد. اين ويژگي مي تواند ايران را در عرصه ي جهاني قدرتمند نمايد. لذا آنان كه به تعبير امام (ره) چشم ديدن استقلال و آزادي مردم در انقلاب ” پابرهنگان و مستضعفان ” را ندارند راهي جز ايجاد جنگي ددمنشانه و بيرحمانه براي تخليه عقده هاي خود نمي بينند. پس چنان جنگ بيرحمانه اي به راه مي اندازند كه اثبات كنند: ” حماقتشان انتهايي ندارد”.
مقدمه
سال ها از روزهاي دفاع مقدس ميگذرد و به ظاهر از آن دوران بجز خسارتهاي مالي و جاني، خاطرات تلخ و شيرين، جراحت هاي هر روز ملتهبتر از ديروز، چيز ديگري باقي نمانده است، اما نبايد فراموش كرد كه هدف، “جنگ” نبود. هدف، دفاع از اسلام و كيان مقدس آن بود و اين همان آرمان مقدسي است كه در راستاي نبرد حق عليه باطل كه از آدم(ع) شروع شده است و تا پيروزي نهايي حق توسط منجي عالم بشريت مهدي(عج) ادامه خواهد يافت. اين نبرد حق عليه باطل در همه روزگارها وجود داشته داشت و هرگز تعطيل بردار نبوده است و نخواهد بود؛ هر چند كه شيوههاي آن ممكن است در ادوار مختلف متفاوت باشد. وقتي يك ملتِ آزاده كيان و ناموس خود را در مقابل گرگ هاي درنده ي وحشي در خطر مي بيند تنها هدف خود را “جنگ جنگ تا پيروزي” قرار مي دهد تا يك بار براي هميشه به مستكبران نشان بدهد ” هيچ غلطي نمي توانند بكنند” و درس عبرتي برايشان در تاريخ به ثبت برسد كه “غلطِ زيادي موقوف”.
چرايي آغاز جنگ تحميلي
ايران كه تا قبل از پيروزي انقلاب به عنوان يك قدرت منطقهاي حافظ منافع غرب تلقي ميشد و به عنوان مانعي در برابر نفوذ گسترش كمونيسم بود، با پيروزي انقلاب اسلامي با ارائه الگوهاي جديدي در سياست خارجي خود، با شعار «نه شرقي نه غربي جمهوري اسلامي» استراتژي وابستگي را به استراتژي عدم تعهد تغيير داد. امريكا كه يار ديرين خود و منافع بسياري را در منطقه از دست داده بود در صدد برميآيد كه از طريق عراق ايران را متنبه كند تا پاسخي به امريكا ستيزي كه در ايران به راه افتاده بود داده باشد و به همين دليل چراغ سبز را به عراق نشان ميدهد. از طرفي رسيدن به آبهاي ساحلي و دسترسي به مناطق مهم و استراتژيك حاشيه خليجفارس جزو استراتژي عراق به ويژه حزب بعث بود كه اين هدف از دو راه محقق ميشد؛ دسترسي به بخشي از مناطق ساحلي ايران و تسلط بر جزاير بوبيان كه جزو خاك كويت بود، اما صدام حسين اعلام كرد كه عراق آماده است تمام اختلافات خود با ايران را از راه زور حل كند. اين موضع گيري آشكارترين اعلام آمادگي عراق براي فشار به ايران در راستاي سياست واشنگتن بود؛ سياستي كه از طرق مختلف مثل تطميع بر صدام تحميل شده بود.
تحركات عراق رفته رفته از سال 58 شروع شد. جنگ هشتساله كه با تحريك و حمايت همهجانبه استكبار جهاني توسط رژيم بعثي عراق بر مردم ايران تحميل شد، تنها محدود به خطوط مقدم جبههها نبود، بلكه تمام سرزمين اسلامي، اعم از شهرها و روستاها را دربرگرفت. در عراق نيز صدام جنگ تبليغاتي شديدي عليه ايران اسلامي را آغاز نمود و در تلويزيون دولتي به بهانه باز پسگيري سه جزيره ابوموسي، تنب بزرگ، تنب كوچك حملات مستقيم و غيرمستقيم تبليغاتي را متوجه ايران كرد و سرانجام پس از يك دوره مذاكرات مسئولان عراقي با مسئولان امريكايي و حضور برخي فرماندهان ارشد نظام شاه در عراق، وزارت امور خارجه آن كشور به صورت رسمي در 26/6/59 طي يادداشتي قرارداد 1975 الجزاير را لغو كرد و ارتش عراق در 31/6/59 حمله سراسري خود را آغاز كرد.
لذا سردمدار عدالتخواهي دوران، بنيانگذار انقلاب اسلامي، ملت را به جهاد اسلامي فراخواند و بايد به حق گفت كه ملت نيز به بهترين وجه ممكن لبيك گفتند و به سوي ميدان هاي جنگ شتافتند و چه بسيار كه از خود و عزيزانشان گذشتند، اما حتي يك وجب از خاك ميهن را به اسارت ندادند. در اين جنگ نابرابر ايران با تكيه بر نيروهاي مردمي، ارتش و سپاه پاسداران هشت سال جانانه دفاع كرد تا اينكه در سال 1367 قطعنامه 598 را پذيرفت.
و اما اكنون؛ دفاع از فرهنگي مقدس
هر چند در ارتباط با نحوه ي مديريت جنگ نظرات متفاوتي نقل مي گردد و بعضاً شاهد انتقاداتي نيز در اين راستا هستيم اما نبايد از اين نكته ي مهم فراموش كرد كه هشت سال دفاع مقدس سرمايه اي جاودان براي ايران اسلامي است. سرمايه ي ارزشمندي كه حاصل خون هزاران شهيد و فداكاري و مجاهدت انسان هاي آزاده اي است كه از جان و مال خود گذشته اند. فارغ از اختلاف نظراتي كه در ارتباط با شيوه ي اداره جنگ تحميلي و يا پذيرش قطعنامه وجود دارد آنچه مسلم است تمام دلسوزان و علاقمندان انقلاب اسلامي بر يك نكته اساسي وحدت نظر دارند و آن حفظ آزادگي و استقلال كشور و اتحاد و همدلي در برابر تجاوز و بدانديشي بيگانگان است. در واقع هشت سال دفاع مقدس تنها يك جنگ قهرمانانه و يا يك دفاع جانانه نيست. دفاع مقدس يك فرهنگ است. فرهنگ ايثار، مجاهدت، مقاومت، صبر، اتحاد، همدلي و هزاران واژه ي ديگر.
نبايستي تجليل و قدرداني از افرادي که بدون هيچ چشم داشت مالي با نثار جان و مالشان و صرفاً با هدف صيانت از اسلام و دفاع از تماميت ارضي اين مرز و بوم قيام و در جبهه هاي حق عليه باطل شرکت نمودند، به اين دوره کوتاه محدود گردد. به ياد بياوريم که در هشت سال دوران دفاع مقدس انبوهي از فرهنگ ها و شخصيت ها شکل گرفت به طوري که جمعي از رزمندگان دعوت حق را لبيک گفتند به درجه رفيع شهادت نائل آمدند، تعداد ديگري جانباز و ايثارگر ماندند، گروهي در زمره آزادگان قرار گرفتند و جمعي ديگر با ياد و خاطره جبهه و جنگ در عرصه هاي سازندگي کشور حضور يافتند.
فرهنگ دفاع مقدس فرهنگ پايداري، مجاهدت و صبر است. فرهنگي كه به ما مي آموزد براي رسيدن به اهداف متعالي بايد كمر همت بسته و با تمام سختي ها و فتنه ها مبارزه نمود. هر چند به ظاهر جنگ به پايان رسيده، ولي آنچه بر جهان حاكم است نشان مي دهد ما نبايد مبارزه و جنگ را تمام شده تلقي كنيم. كه به فرموده ي امام راحل: “ما انقلابمان را به تمام جهان صادر مي كنيم، زيرا انقلاب ما اسلامي است… تا بانگ لا اله الا ا… و محمد رسول ا… بر تمام جهان طنين نيفكند، مبارزه هست و تا مبارزه در هر جاي جهان عليه مستكبران هست، ما هستيم”. و اين در واقع همان دفاع جانانه از فرهنگي مقدس است.
سخن پاياني
به قول شهيد آويني: «شهدا ماندند و زمان ما را با خود برده است.» كاش زمان بايستد تا اينقدر از شهدا دور نشويم. شهداي ما آسماني بودند؛ اما از آسمان نيامده بودند. فرشتهها گفتند: «آيا ميخواهي انسان را خلق كني كه بر روي زمين خونريزي كند؟» خداوند متعال فرمود: «من چيزي را ميدانم كه شما نميدانيد.» بايد به اين راز خدايي فكر كنيم! ما هم خيلي روي خاك نميمانيم. بايد بار ديگر با خداي خود پيمان ببنديم كه در راه ارزش هاي مقدس خود تا آخر ايستاده ايم و مجاهدان اين عرصه به اندازه ي جان عزيز مي داريم:
مرا عهدي است با جانان كه تا جان در بدن دارم هواداران كويش را چو جان خويش پندارم