راه اپل

تلخيص: حامد بهروز/ انتشارات: معیار اندیشه/ نوبت چاپ: اول 1388/ تعداد صفحات: 320 صفحه/ کوتاه از زندگي: استيون پاول جابز در 24 فوريه 1951 درسان فرانسيسکو، کاليفرنيا امريکا متولد شد. وي فرزند جوآني سيمپسون و عبدالفتاح جندلي استاد علوم سياسي و مسلمان مي باشد. ولي نزد والدين ناتني اش پاول و کلارا جابز بزرگ شد.
وي دوران دبيرستان را در هومستيد شهر کوپرتينو کاليفرنيا گذراند و از آنجا هم فارغ التحصيل شد و در کالج ريد در شهر پورتلند ايالت اورگن ادامه تحصيل داد اما بعد از يک نيم سال از تحصيل انصراف داد. اما همچنان به رفتن در سر کلاس ها ادامه ميداد و از جمله کلاس هايي که مي رفت کلا خوشنويسي بود. خود او بعدها گفت اگر به آن کلاس نمي رفتم شايد الان مک قلم هاي مخصوص و متفاوت خودش را نداشت و از فاصله هاي مناسب نسبي اش خبري نبود.
در پاييز سال 1974 وي به کاليفورنيا بازگشت و به همراه استيو وزنياک در جلسات کلوب کامپيوتر هوم برو شرکت کرد. سپس او به عنوان تکنسين در شرکت آتاري شروع به فعاليت کرد و بازي ها محبوب ويدئويي آن زمان را ساخت. در همان سال جابز و وزنياک  شروع به توليد و فروش وسيله اي به نام جعبه آبي شدند که امکان مکالمات راه دور به صورت رايگان را فراهم مي ساخت، البته اين کار با تغييراتي در فرکانس شبکه تلفن اي تي اند تي صورت گرفت.
سپس جابز و دوستش دنيل کتک براي سفري معنوي به هند رفتند و بعد از بازگشت جابز به يک بودايي تبديل گشته بود و سر خود را تراشيده بود و لباس سنتي هنديان را بر تن کرده بود.
او به سر کار پيشين خود در آتاري بازگشت و چون براي ديگر کارمندان ايجاد مزاحمت نکند بعد از اتمام کار ديگر کارکنان به سر کار مي رفت و بر روي يک صفه مدار الکترونيکي براي بازي Breakout کار جديدي از شرکت آتاري کار مي کرد. در اين کار نولان بونشل بنيانگذار آتاري گفته بود به ازاي هر تراشه اي که از مدار دستگاه اصلي بتواند کم کند جايزه اي 100 دلاري خواهد داد. چون جابز در آن زمان دانش اندکي در طراحي صفحات الکترونيکي داشت از وزنياک کمک خواست که او توانست 50 تراشه را کم کند.

*اپل تاکنون
شرکت اپل در يک پارکينگ متولد شد! استيو جابز و وزنياک اولين کامپيوتر شخصي را در پارکينگ خانواده جابز با نام اپل I ساختند و با قيمت 666 دلار به فروش رساندند.
در سال 1977 آنها کامپيوتر اپل II را وارد بازار کردند که توانست موفقيت چشمگيري در صنعت کامپيوتر به دست آورد.
در سال 1979 جابز علي رقم ميل باطني خودش تشويق شد تا از مرکز تحقيقاتي زيراکس بازديد کند، شرکتي که با اينکه نواوري هاي بديعي داشت اما بسيار کند پيشرفت مي کرد، در حالي که در آن زمان اپل به مرکز توجه وال استريت تبديل شده بود و اين باعث شده بود تا زيراکس علاقه خود را براي همکاري با اپل ابراز کند و اين همکاري با فروش 5 درصد سهام شرکت اپل که مساوي 100هزار سهم به قيمت هر سهم 10 دلار انجام گرفت و در عوض اپل مي توانست دو بار از مرکز تحقيقات زيراکس بازديد کند و از اختراعات اين شرکت ايده بردارد. دو بازديد اپل در دو ماه آخر سال 1979 انجام گرفت و براي جابز که تا قبل از اين شرکت زيراکس را به حساب نمي آورد بسيار جالب بود. در آن مرکز ماشيني شگفت انگيز به نام آلتو وجود داشت که ويژگي هاي جالبي داشت که در آن زمان خاص بود.
در سال 1980 شرکت اپل به شرکت سهامي عام تبديل شد و شاخص بالايي کسب نمود و در همان سال اپل III معرفي شد که موفقيت چشمگيري نداشت.
در حالي که اپل رشد مي کرد بايد مديراني مستعدي را هم جذب مي کرد تا بتوانند شرکت اپل را در اين راه درست هدايت کنند. در سال 1983 جابز سعي در جذب جان سکولي يکي از مديران پپسي کولا نمود و به او گفت : ” مي خواهي باقي زندگيت را به فروختن آب شکر طي کني يا مي خواهي شانس عوض کردن دنيا را داشته باشي؟ ”  در همان سال اپل کامپيوتر جديد خود را با نام ليزا به بازار معرفي کرد که قطعا از ماشين آلتو الهام گرفته بود، به اين صورت که آلتو را مي توان پايه کار در نظر گرفت و ليزا که روي اين پايه قرار گرفته است. ليزا امکانات بسيار خاص و مبهوت کننده اي داشت که در آن زمان در هيچ کامپيوتر ديگري به چشم نمي خورد. اما ليزا مشکلاتي داشت که باعث شد از آن استقبال نشود، مشکلاتي نظير قيمت و سازگار نشدن با ديگر کامپيوترها و شايعات. زماني که ليزا با قيمت 9995 دلار به بازار آمد شايعاتي مطرح شد که تا چند ماه ديگر اپل کامپيوتري با همين قابليت اما نصف قيمت الانش به بازار خواهد آمد و اين باعث شد که حتي دوستداران اپل از خريد ليزا خودداري کنند. در سال 1984 اپل بالاخره مکينتاش را به بازار آورد و توانست موفقيت از دست رفته خود را تا حدودي به دست آورد.
سال 1985 سال خوبي براي استيو جابز نبود زيرا در اين سال وي به دليل خود راي بودن و همينطور اخلاق دمدمي مزاج خود با راي هيئت مديره وي از مسئوليت هايش در اپل خلع شد و او نيز از شرکت استعفا داد اما وي به دليل سهامدار بودنش در اين شرکت همچنان رئيس هيئت مديره باقي ماند.
پس از استعفا از اپل جابز بيکار ننشست و شرکت کامپيوتري نکست (NexT) بنيان گذاشت. جابز در اداره نکست و انتخاب قطعات کامپيوترهايش بسيار وسواس نشان ميداد و همين وسواس بيش از حد قسمت سخت افزاري نکست را ورشکست و تعطيل کرد اما جابز به دنيا نشان داد که مي تواند کامپيوتر مکينتاشي طراحي کند که از نمونه اصلي آن بهتر باشد.
در سال 1990 اپل به دليل سوء مديريت در ورشکستگي قرار گرفت ولي با اتکا به ايده جابز اين اتفاق رخ نداد و در 1997 اپل، نکست را خريد و جابز به شرکت خود بازگشت و در همان سال به دليل از بين رفتن اطمينان هيئت مديره به مدير ارشد خود، جبل آمليو، جابز را به طور موقت به اين سمت برگزيده شد.
در سال 1998 اپل با معرفي محصول جديد خود با نام آي مک که رشد يافته محصولي از شرکت نکست به نام “نکست استپ” بود توانست فروش قابل توجهي داشته باشد و طراحي جذاب اپل از آن زمان بر سر زبان ها افتاد.
چند سال بعد اپل محصول ديگر خود را به بازار مي آورد که در آن زمان هيچ شرکتي جرات چنين ريسکي را نداشت زيرا بازار توسط سوني قبضه شده بود، ولي مگر اپل چه داشت که چنين ريسکي را انجام داد؟ اپل با معرفي آي پاد بازار سوني و محصولش والکمن را بهم ريخت و با نوآوري هايي که همراه اين محصول آورده بود توانست فروش بالايي را داشته باشد. حالا ديگر جابز آن آدم خود راي نبود و تمامي قطعات محصولاتش را خود با وسواس انتخاب نمي کرد بلکه حال حتي با ديگر شرکت ها نيز همکاري مي کرد.
حال اپل مرکز توجه وال استريت شده بود و سهامش بعد يک کاهش 16 دلاري در هر سهم در سال 2003 با رشد سرسام آوري به پيش مي رفت به طوري که سهام اپل در ژوئن 2004 دو برابر شد و در نوامبر همان سال باز دو برابر گشت و جابز اينجا بود که گفت: اپل با تمام قوا رو به جلو مي رود.
در نهايت محصول محبوب حال اپل، آي فون در سال 2007 متولد شد و وارد بازار داغ موبايل شد در حالي که امکانات خاص خودش را دارا بود.
حال به سخناني از استيو جابز مي پردازيم:
ما مردم را دست کم نمي گيريم. واقعا معتقديم که مردم چيزي با همين کيفيت مي خواهند و به ارزش دروني آن نيز واقفخواهند بود. به جاي آن که محصولي با مرغوبيت پايين تر بسازيم که 100دلار ارزان تر تمام شود، همان محصول را به مردم عرضه مي کنيم که مي خواهند و سال ها به آن ها خدمت مي کند، هر چند که کمي گران تر تمام شود. مردم با هوش هستند و اين چيزها را تشخيص مي دهند.
جابز در اپل روزهاي پر فراز و نشيبي را طي کرده است اما چه چيز باعث گشته تا او بتواند اين شرکت را از 16 سالگي تا به حال همراه دوستش استيو وزنياک حفظ کند؟ کسي که در ماه يک دلار حقوق مي گيرد چه راز در مديريتش وجود دارد؟ به کتاب  راه اپل مي پردازيم تا 12 درس اپل را که به مديران مي آموزد بررسي کنيم:
*12 درس مدیریتی اپل
1. شگفتي ها و حاشيه ها
اپل شرکتي است که وقتي خوب است واقعا خوب است و وقتي بد است به دست و پا زدن مي افتد. خوبي شرکت اپل به محصولات آن است يا به قول جابز “به طرز جنون آوري خارق العاده اند.” و بدي اپل اين استکه خيلي روحيه کاسبکارانه ندارد، به گفته مک کنا: “اپل يک شرکت واقعي نيست.” سياست هميشگي اپل باعث شده که همواره از رقابت ها و زمان عقب بماند. هر دلاري که در سال 1990 در اپل سرمايگذاري شده تا سال 2005 حدود 75 سنت ارزش داشت يعني 25 درصد کاهش، حتي در زمان هياهوي آي پد و افزايش ناگهاني سهام اپل اين شرکت حتي نتوانست ارزش يک دهه و نيم خود را به دست آورد. اپل تنها سهم کوچکي از بازار را در دست دارد. همين موضوع ما را به نقطه شروع باز مي گرداند که، بله، اپل محصولات خوبي مي سازد. ولي اين ويژگي در دراز مدت ممکن است کافي نباشد.
کامپيوتر هاي اپل طوري طراحي شده اند که اگر فردي بدون تخصص بخواهد از آن استفاده کند براحتي از پس آن بر مي آيد و اين يعني اگر کسي که سال ها با ويندوز و … کار کرده اند به محصولات اپل روي بياورند با مشکلي مواجه نمي شوند و اين به خاطر دو دليل است: اول اينکه اين نيازها از طرف طراحان مد نظر قرار گرفته و دوم اينکه اپل هم نرم افزار و هم سخت افزار محصولات خود را کنترل مي کند.
سال ها نگرش اپل اين بود که که استفاده از کامپيوترهاي شخصي بايد راحت و ساده باشد و براي رسيدن به اين هدف بايد: 1-سيستم عاملي را توسعه بدهند که بيشتر کارهايي را که کاربر ممکن است از کامپيوترش بخواهد را پيش بيني کند و يک پاسخ شبه انساني و آماده به هر تقاضا بدهد. 2- قواعدي را بسازد که تمام برنامه هاي نرم افزاري با آنها مطابقت داشته باشند. 3- کار همه برنامه نويسان خارج از مجموعه خود را به شدت کنترل کند تا مطمئن شود که اين قوانين را رعايت مي کنند. 4- کامپيوتر هايي را طراحي کند و بسازد که به شکل فوق العاده اي خواسته کاربر را به انجام رساند.
منظور از همه قواعد بالا چه چيز جز سهولت بيشتر در استفاده از کامپيوتر است. انسجام و يکپارچگي در کامپيوترهاي مک چيزي است که بسيار به چشم مي آيد و اين خود نيز باعث سهولت انجام کار مي شود. زماني که شما قواعد کار با مک را ياد بگيريد مي توانيد از تمام محصولات مک به راحتي استفاده کنيد. زماني که سيستم عاملي جديد براي مک معرفي مي شود به اين معنا نيست که سيستم عاملي قبلي را نفي کرده است بلکه در کنار قبلي به بازار عرضه مي گردد. همانطور که جان اسکالي، يکي از مديران اپل توضيح مي دهد:
نقطه قوت اصلي اپل در حفظ انسجام آن است که اين انسجام و يکپارچگي را حفظ کرده و خواهد کرد. برنامه هايي که مخصوص اولين کامپيوتر هاي مکينتاش در سال1984 طراحي شدند، هنوز هم روي پيشرفته ترين کامپيوترهاي اپل قابل اجرا هستند و اين چيزي است که در مورد آي بي ام و کامپيوترهاي سازگار با آن صدق نمي کند.
اما اپل هميشه موفق نيست زماني که کامپيوتر ها در حال تحول بودند اپل دست از رويه خود بر نداشت و به يک معيار تجاري به نام حاشيه سود ناخالص اتکا کرده بود که ديگر در آن زمان مفيد نبود. زيرا اين معيار مي گويد اگر محصول کاستي داشته باشد ميزان حاشيه سود ناخالص شما کم مي شود و در آن زمان محصولات اپل نسبت به آي بي ام کاستي پيدا کرده بود و با عث فراري شدن مشتري ها شده بود که البته اپل بد از مدتي قول به ، بروز رساني محصولاتش داد.
در آخر از اين بخش نتيجه مديريتي که مي گيريم اين است:
به سهم بازارتان فکر کنيد.
مک ها فوق العاده اند زيرا از هر نظر تحت کنترل اپل هستند.
انسجام و تداوم هر دو براي صاحبان تکنولوژي هاي بزرگ مهم هستند.
کاستي هاي محصول، حاشيه سود ناخالص را مي کاهد.
2. آینده را پیش بینی کنید.
وقایع را از 1983 شروع می کنیم. جابز مسئول بخش مک از شرکت اپل بود، بخشی که با تولید کامپیوتری تحت عنوان “مکینتاش” فعال شده بود. افرادی که دور او را گرفته بودند از میان با استعدادترین مهندسان و برنامه نویسان اپل بودند. در سال 1991شرکت اپل، سه مدل از کامپیوتری به نام “پاوربوک” را روانه بازار کرد که انقلابی در کامپیوترهای نوت بوک به پا کرد. پاوربوک اولین لپ تاپ موجود در بازار نبود اما بهترین بود. این کامپیوتر، تقریبا یک شبه، پرفروس ترین کامپیوتر در ایالات متحده گردید. به طوری کهبین سال های 1991 و 1992 یک میلیارد دلار فروش داشت. اپل به مدد پاوربوک، IBM را در بازار پشت سر گذاشت و بیشترین سهم بازار در صنعت کامپیوتر شخصی را به خود اخصاص داد.
افراد مجرب + استراتژی + پول = روزنه ای به سوی آینده
جابز، بیشتر از هر شخص دیگری توانایی خاصی در آینده نگری داشت. در بیشتر مواقع اپل با کمک پول، افراد مجرب و گاهی هم با سیاست های کاری، راهی برای یافتن آینده پیدا کرده است، اپل همیشه نوآور بوده است، اما گاهی نوآوری که به درستی طراحی نشده باشد به راحتی از بازار حذف می شود.
آینده همیشه هم به شما خوشامد نمی گوید و بدون پروراندن آن ممکن است برایشما درنگ نکند.
در بازار کامپیوتر  اپل و محصولاتش همیشه از بازار جلوتر بوده اند اما این جلو بودن از رقبا و محصولات پیشرفته همیشه به نفع تولید کننده نیست زیرا شرکت اپل برای این جلو بودن هزینه های بسیار زیادی خرج کرد و این هزینه ها بر روی محصولات می آمد و قیمت آن ها را بالا می برد و در بازار این محصولات با شکست مواجه می شدند.
اینکه سه سال از بازارتان جلوتر باشید و این کار دو برابر رقبایتان هزینه ببرد، فرمول خوبی نیست.
اپل جزو آن شرکت هایی است که برای تحقیق و توسعه خرج بسیار زیادی کرده است. تا زمان قبل از به ریاست رسیدن استیو جابز، اپل برای تحقیق و توسعه به جایی رسید که 600  میلیون دلار نیز حاضر به هزینه برای آن شد و این یعنی خرج اکثر درامد و نبودن نظارت دقیق بر این امر، اما اپل به این کار زیان رسان ادامه نداد هدف تحقیق و توسعه خود بر روی سخت افزار موتوف کرد، زیار اپل شرکتی سخت افزاری بود که در کنارش کار نرم افزاری نیز انجام می داد. آینده اپل به تحقیق و توسعه وابسطه بود زیرا محصولاتش نیاز به نوآوری داشت.
3. نفس همه را ببرید.
اپل همیشه علاوه بر محتوا به ظاهر هم اندیشیده است. ظاهر هر محصول را باطن آن محصول تعیین می کند. محصولات اپل طی سال های متمادی برنده طراحی ظاهری و محتوای درونی گشته اند و این نشانگر درستی جمله اول می باشد. استیو جابز از همان ابتدا به جزئیات بسیار دقت می کرد و سعی می کرد که همه چیز به بهترین شکل انجام شود و سعی بر این داشت تا محصولاتش دوستانه و آشنا به نظر بیایند. او در ابتدا برای اپل II به فروشگاه های لوازم خانگی می رفت و بررسی میکرد چه چیز باعث فروش محصول می شود و چه چیز باعث می شود تا از فروش آن محصول کم شود. برای جابز هیچ چیز به اندازه بی عیب و نقص بودن جالب نبود. او به شدت به همه چیز توجه می کرد. اسکولی تعریف می کند که یک روز جابز را در پارکینگ اپل می بیند و در حالی که به مرسدس بنزی اشاره می کند به اسکولی می گوید: “طی سال ها، خطوط را نرم تر کرده اند اما جزئیات را واظح تر. این دقیقا همان کاری است که ما باید با رایانه های مک انجام دهیم.” او برای رسیدن به مقصودش به تنهایی عمل نکرد بلکه یک طراح صنعتی عالی را به شرکت افزود.
اپل در اول به خوبی جلو می رفت اما در این بین اشتباهاتی نیز در طراحی انجام می داد و این اشتباهات نه برای خود طراحی که صورت گرفته بود بلکه برای آنچه که طراحی برایش انجام گرفته بود دچار اشتباه شده بودند، که یعنی استفاده بیهوده از زیباشناسی.
ابداع کنید، اما به زور این کار را انجام ندهید.
یکی از دلایل فروش بسیار زیاد اپل و محبوبیت آن مدیون حس زیباشناسانه استیو جابز است که با وسواس و دقت تمام محصولاتش را طراحی می کند.
4. مراقب جواهرات خانوادگی باشید.
یکی از هدف های استیو جابز سادگی محصولاتش بود. اما سادگی در دنیای کامپیوتر بسیار پیچیده است زیرا این سادگی را باید سیستم عامل های کامپیوتر به وجود آورند و این چیز ساده ای نیست. می توان این جمله را این طور بیان کرد:
ساده می تواند به طور غیر قابل باوری پیچیده باشد.
سیستم عامل چیزی است که باعث تفاوت کامپیوترها از یکدیگر می شوند و این آنقدر اهمیت داشت که شرکت IBM  مسئولیت سیستم عامل کامپیوترهایش را به عهده مایکروسافت گذاشت. البته نوشتن کدهای سیستم عامل نیز پر هزینه بود و میلیون ها دلار هزینه در بر داشت که این باعث میشد تا اپل بخواهد این سیستم عامل مدت طولانی دوام داشته باشد و البته دو دلیل دیگر نیز داشت: دلیل اول این بود که اپل می خواست شرکت ها بیرون را ترغیب کند تا نرم افزارهایی بنویسند تا روی سیستم عاملشان کاربرد داشته باشد، که اگر سیستم عامل در مدت کوتاه تغییر کند شرکت های خارج در امر برنامه نویسی سست می شوند.
دلیل دوم ترغیب مشتریان به استفاده از کامپیوترهای جدیدتر که این امر با اضافه کردن نوآوری هایی به سیستم عامل قبل و در عین حال داشتن همان ویژگی های قبلی تا مشتریان نگران برنامه های قبلی خود نباشند که بر روی سیستم عامل جدید قابل اجرا نخواهد بود و همین طور به سیستم عامل جدید به خاطر داشتن نوآوری هایش روی بیاورند.
اپل با تقلید از نسخه های قدیمی خود به جلو حرکت می کرد که البته این حرکت بسیار کند و البته تنها کند بودن اپل در آن دوران نبود بلکه فروش واسط کاربری به مایکروسافت باعث شد تا آن شرکت نیز با سرعت به اپل نزدیک شود و اپل را در وضعیت بدی قرار دهد. البته اپل هم بیکار ننشست و با رقیب قدیمی خودش IBM محصول مشترکی به نام کاپلند ساختند که متاسفانه با شکست رو به رو شد ولی اپل همچنان از گذشته خود استفاده می کرد.
مایکروسافت با دادن مجوز نرم افزار سیستم عامل خود به همه شرکت ها، تقریبا بر تمام بازار کامپیوتردنیا مسلط شد. در مقابل اپل از این کار خودداری می کرد زیرا عقیده داشت:
الف) این کار باعث می شود کنترل کامل بر کاربر به هنگام استفاده از کامپیوتر امکان پذیر نباشد.
ب) با ورود کامپیوترهای مشابه ارزان قیمت و با کیفیت پایین به بازار که مجوز استفاده از سیستم عامل مک را داشتند به طور حتم حاشیه سود اپل در کامپیوترهای خودش خیلی کم می شود.
که البته اپل نمونه نیز برای مورد دوم خود داشت که IBM  بود که همان کار مایکروسافت را انجام داد و باعث شد تا آغاز پایان خودش را رغم بزند.
گیتس طی نامه ای به اپل یادآور شد که کارش اشتباه بزرگی است و باید درهای شرکتش را باز کند. که اپل این کار کرد اما خیلی دیر و این اقدام که دیر انجام شده بود به ضرر شرکت داشت تمام می شد در حالی که اگر زودتر انجام شده بود می توانست مفید باشد.
وقتی که رقیب اصلی شما یک پیشنهاد راهبردی می دهد به دقت گوش کنید.
حال که شرکت اپل کاری که باید زودتر انجام می داد، نداد حال که انجام داد به ضررش شد و کامپیوترهای مشابه زیادی وارد بازار شد و اپل را با مشکل بزرگی مواجه کرد و برای رهایی از این مشکل باید سیستم عامل خاص خودش را به بازار ارائه می داد. اولین کاری که اپل کرد این بود که تمام سرمایه شرکتی که کامپیوتر مشابه را وارد بازار می کرد را خریداری کرد و سپس به ادامه کد نویسی کاپلند روی آورد ولی در نهایت این سیستم عامل موفق نشد. در این جا اپل به فکر یک خانه تکانی اساسی افتاد و تصمیم گرفت به جای اینکه سیستم عامل خود را به جای اینکه در یک  زمان به طور کامل ارائه کند درحالی که برای اینکه مجبور بود تاریخ ارائه را عقب باندازد، تصمیم گرفت سیستم عامل را تکه تکه وارد بازار کند تا به این صورت فرصت تکمیل آن را داشته باشد و اولین ارائه سیستم عامل به این نحو سیستم عامل نسخه 10 بود که برای آن پنج نسخه ارائه داد و توانست بازار از دست رفته خود را دوباره به دست آورد.
5. دوستان خود را در حد معقولی کنار خود نگه دارید.
شرکت اپل که برنامه نویسان و طراحان آن سعی در مفید کردن کامپیوترهای خود را دارند پیوستن به جامعه برنامه نویسان مستقل دو نظریه را پیش رویشان قرار می دهد:
1- کل فروش شرکت های سازنده نرم افزارهای سازگار با مک در سال حدود 13 میلیار دلار است که اگر  این شرکت ها زیر یک سقف جمع شوند به مراتب موقعیت بهتری خواهند پیدا کرد.
2- حداقل در حدود 1 میلیارد کامپیوتر وینتل به فروش رسیده است در حالی که این عدد برای مک، حدود 25 میلیون است یعنی حدود یک چهارم وینتل. هیچ شرکت برنامه نویسی مستقلی برای یک خریدار نرم افزار نمی نویسد در حالی که با همان وقت و انرژی می تواند برای 40 خریدار این کار را انجام بدهد. بنابراین هیچ آینده ای را نمی توان برای پیوستن به اپل برای شرکت های مستقل برنامه نویسی متصور شد.
هر دو نظریه به قطع درست هستند. بسیاری از شرکت ها با تولید برنامه هایی که هم بر روی سیستم عامل وینتل و هم مک قابل اجرا باشند را تولید می کند اما این کافی نیست و مشکل اپل این است که چطور شرکت های بیشتری را به سوی خود بکشد؟
شخصی که محصولتان را مفید و به درد بخور میکند دوست شماست. دوست خوب شما
زمانی که اپل II به بازار معرفی شد با استقبال خوبی مواجه شد و بعد معلوم شد که فایده زیادی ندارد. در همان سال دانشجوی دانشگاه هاروارد نرم افزاری را اختراع کرد برای شرکت ها بسیار مفید بود و کمک بزرگی به آنها می کرد، نرم افزار ارائه شده تنها بر روی کامپیوترهای اپل کاربرد داشت و این موضوع باعث شد تا شرکت ها به خرید اپل II روی بیاورند. یک پنجم فروش کامپیوترهای اپل II فقط به خاطر نرم افزار دانشجوی هاروارد بود ولی اپل از آن موقعیت به خوبی استفاده نکرد.
چند سال بعد زمانی که اپل تصمیم داشت مکینتاش را ارائه کند از مایکروسافت خواست تا نرم افزارهایی مناسب با آن ارائه کند که مایکروسافت نرم افزارهای  word ,File و  Excelرا معرفی کرد.
وقتی با یک حریف قدر سر و کار دارید، قراردادهای محکمی بنویسید و سرعتر از او حرکت کنید.
پشتیبانی کردن از محصولتان بسیار مهم است و زمانی که شما محصولتان را به بازار معرفی می کنید اگر در حاشیه ها هم از آن حمایت نکنید مطمئنا با شکست رو به رو می شوید و این چیزی بود که بر سر کامپیوتر لیزا آمد زیرا نرم افزار زیادی برای آن ارائه نشد و حال هم مشکل دیگری بود، برنامه نویسی و در نتیجه ساخت نرم افزار برای مک به دلیل نبود زبان برنامه نویسی BASIC کار دشواری بود.
برای رفع این مشکل اپل به بازار تبلیغات و بازاریابی روی آورد و در این کار از گای کاوازاکی خواست برای ترغیب کردن شرکت های برنامه نویسی به هکاری با اپل تلاش کند. او در این کار موفق و فروش مک نیز بالا رفت. اما این کافی نبود، اپل برای گسترش ارتباط خود با دیگر شرکت های برنامه نویسی در سطح جهان اقدامتشکیل سازمان داخلی کرد، که این سازمان از پنج زیر گروه تشکیل شده بود: تبلیغات و بازاریابی، حمایت از برنامه نویسی، بازاریابی برنامه نویسان، مطبوعات برنامه نویسان، دانشگاه برنامه نویسان و روابط بین المللی برنامه نویسان. کار آنها این بود تا با 12000 شرکت برنامه نویسی مستقل در سراسر دنیا روابط خوبی را برقرار کند و بتوانند شرکت های برنامه نویسی دیگری را نیز جذب کنند.
در میان تمام سال هایی که اپل پشت سر گذاشت و مدیران مختلفی را خود دید فقط یک مدیر بود که به برنامه نویسان اهمیت داد و او استیو جابز بود، زمانی که جابز از اپل رفت، اپل سیر نزولی پیدا کرد و در زمان های آخر که جابز به اپل برگشت در حال نابود شدن بود ولی زمانی که جابز برگشت و به تغییرات را ایجاد کرد و به برنامه نویسان مستقل اهمیت داد همه چیز تغییر کرد و اپل به دوران شکوفایی اش برگشت.
6. به وعده های خود عمل کنید.
تمام شرکت ها وعده می دهند، وعده صریح و وعده تلویحی که اکثرا در سمینارها ما با وعده های صریح رو به رو هستیم. شرکت اپل هم وعده داده است و در چند دهه گذشته اپل نتوانسته است که اکثر وعده هایش را اجرا کند و خلف وعده را صورت داده اما نکته ای که در اینجا جلب توجه می کند که چرا اپل در مقایسه با دیگر شرکت در امر خلف وعده بیشتر ضربه دیده است؟
در این رابطه می توان دو دلیل را پیدا کرد:
اول اینکه، چون در صنعتی که همیشه بابت عرضه به موقع کالا سابقه خوبی نداشته است، اپل تلاش می کند همواره بهتر از سایرین عمل کند.
دلیل دوم اینکه، خوب یا بد، مردم وابستگی زیادی به این قلمرو کوچک دارند و تحمل این گونه رفتارها را از اپل ندارند.
در بعضی مواقع اپل بزرگتر از آن چیزی که بود می خواست خود را نشان دهد که این یعنی چیزی که وجود ندارد را بخواهیم بگوییم وجود دارد. این موضوع به محصول مکینتاش آفیس بر می گردد که اپل قول داده بود در 1985 به بازار ارائه کند و چون نتوانسته بود تا آن زمان آن را سر و جمع کند به طور سرسری آن را آماده ارائه کرد و آن هم با سر و صدای زیاد تبلیغاتی که در آخر به ضرر شرکت تمام شد.
اغراق کردن بیش از اندازه می تواند بدترین نوع خلف وعده باشد.
نوع دیگر خلف وعده اپل ارائه محصولات اولیه لپ تاپ هایش بود که بسیار نسبت به دیگر محصولات بازار در سطح پایین بودند و در کنار این مشکل در ارائه آن نیز تاخیر به وجود آمده بود و این برای اپل بسیار خجالت آور بود.
محصول مشکل دار خودش یک نوع خلف وعده است.
مشکلی دیگری که اپل داشت نداشتن آمار دقیقی از متقاضیانش در بازار بود که باعث شده بود گاهی محصولات بسیار از درخواست بازار تولید شوند و در انبارها باقی بمانندو این موضوع جالبی نبود. در راستای حل این مشکل استیو جابز تصمیم گرفت فروشگاه های خرده فروشی اپل را دایر کند تا بتواند اطلاعات دقیق تری از تقاضای محصول داشته باشد.
دلیل دیگر دایر کردن این فروشگاه ها این بود تا توانایی فراهم کردن کالاهای مناسب را در زمان مناسب را داشته باشد و بتواند به وعده هایش عمل کند.
استیو جابز می گوید: زمانی برای اختراع کردن وجود دارد و زمانی برای عرضه و معرفی این اختراع.
پایان
حامد بهروز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *