رشد اقتصادی در سایه مدیریت زنان
در جوامع امروزی ، توسعه پایدار بر توانمندسازی زنان تکیه دارد. به طوری که اندیشمندان اجتماعی همواره بر رفع موانع جنسیتی به عنوان لزوم تحقق توسعه اقتصادی و اجتماعی تاکید کرده اند.
دیدگاه های مطرح شده درخصوص زنان بر این باور شکل گرفته است که وضعیت زنان در موقعیت های اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی در بسیاری از کشورها یکسان نیست و برای حصول برابری در حوزه های یاد شده نیاز به تغییر در ساختارهای اقتصادی و اجتماعی جوامع است.
از دیدگاه جامعه شناسی ، توسعه اقتصادی هر جامعه ای بدون توجه به نقش موثر زنان در تولید و بازپروری امکانات امری دشوار است ، زیرا زنان با ایفای نقش مدیریت مالی خانه ، تاثیر بسیاری بر اقتصاد خانواده و در ابعاد وسیع تر در اقتصاد جامعه دارند.
با این حال ، بسیاری از صاحبنظران غربی با توجه به قدرت گرفتن زنان در عرصه های اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی معتقدند که با توجه به افزایش فساد مالی و اخلاقی در میان دولتمردان ، زنان به عنوان سیاستمداران قابل اطمینان شانس بیشتری برای احراز مناصب بالا را دارند. با این توضیح در مقاله پیش رو سعی شده است که به تاثیر حضور زنان در چرخش قدرت در عرصه های مختلف اجتماعی اشاره ای کوتاه شود که در زیر می خوانید.
قدرت گرفتن زنان در کشورهای مختلف جهان ، این روزها رواج توجه برانگیزی یافته است. در سالی که گذشت ، شاید بیش از هر زمان دیگری ، زنان به ریاست جمهوری رسیدند یا شخص اول کشورهایشان شدند.
اتفاقی که در برخی موارد برای اولین بار در طول تاریخ رخ می داد، اولین رئیس جمهور زن شیلی ، اولین رئیس جمهور زن برگزیده آفریقا، اولین صدراعظم زن آلمان و….
شاید بتوان گفت موفق ترین سال سیاست ورزی زنان در تاریخ ، همین سال گذشته بوده است. بر همین اساس ، بد نیست به این نکته اشاره کنیم که براساس برخی از یافته های تاریخی ، مورخان معتقدند نخستین پادشاه زن در جهان در ایران به قدرت رسیده است که چنانچه این سند واقعیت تاریخی داشته باشد، این موضوع می تواند از مفاخر ایرانیان باشد.
حضور زنان در عرصه های اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی از موضوعاتی است که همیشه مورد پرسش جوامع بوده است. حقیقت این است که در گذشته های دور و حتی نزدیک زن ر ا همانند مردان باور نداشتند که می تواند در عرصه های مختلف فعالانه حضور داشته باشد.
بر اساس این تفکر مردسالاری و حذف نیمی از جمعیت فعال و سازنده جامعه بتدریج از ۳ دهه پیش ضرورت حضور و مشارکت زنان حس شد و در بسیاری از جوامع زنان پابه پای مردان به عرصه اجتماعی آمدند و با پیشرفت علم و شناسایی استعداد و توانایی زنان ، زن به عنوان یک عنصر تاثیرگذار در جوامع مختلف مطرح شد.
● بنابراین بتدریج نوع نگرش نیمی از جمعیت جوامع تغییر کرد.
به نظر می رسد در هزاره سوم نقش زنان پررنگ تر شده است ، به طوری که در بسیاری از جوامع ، زنان در پستهای کلان کشور عهده دار وظیفه هستند. در آلمان ، شیلی ، فیلیپین ، بنگلادش ، لیبریا و… شاهد هستیم که زنان رهبری و هدایت کشورشان را به عهده دارند. این نشان می دهد که زنان در جوامع بشری می توانند پابه پای مردان پیش بروند. نگاهی به ارقام و شاخصهای بین المللی حکایت از آن دارد که حضور زنان در عرصه های مختلف جامعه بالا است.
هر چند هنوز در مقایسه با مردان درصد حضور زنان در عرصه های اقتصاد، سیاست و اجتماع در اقلیت است ، ولی با همه این احوال ، حضورشان رو به رشد است. بویژه که در سالهای اخیر حضور زنان در پارلمان ها و نهادهای مدنی پیشرفت چشمگیری داشته است. به هر حال ، امروزه ، بررسی و نقد وضعیت زنان در جوامع مختلف در سرتاسر جهان به امری جدی تبدیل شده است.
● نقش زنان در توسعه پایدار
تاریخ جهان شاهد نقش بسیار عظیم و غیرقابل انکار زنان در حوادث گوناگون است. امروزه که مباحث توسعه کشورهای جهان مطرح است ، نقش زنان در این فرآیند بشدت مورد توجه قرار گرفته است. برگزاری جلسات ، سمینارها و کنگره های متعدد درخصوص جایگاه زنان و نقش آنان در توسعه حکایت از این موضوع حیاتی دارد.
با کمی دقت می توان دریافت که برگزاری این گونه برنامه ها نشان از موضوع نه چندان خوشایند دیگری نیز دارد و آن این است که تاکنون یا حداقل در سده های اخیر نقش زنان به عنوان نیمی از جمعیت جهان در حال توسعه نادیده گرفته شده که این امر نشان از وجود تبعیضات و نابرابری های جنسیتی در زمینه های گوناگون سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و غیره دارد. جامعه انسانی از حضور نداشتن واقعی زنان در عرصه های مختلف لطمات جبران ناپذیری دیده و به این دلیل در ۲ دهه اخیر درصدد جبران این نقیصه بر آمده است.
برای رسیدن به تعادل ، برابری و رفع تبعیضات و در نتیجه توسعه بهتر و کامل تر جامعه نیاز به آن است که زنان بتوانند در فرآیند تصمیم گیری در سطوح مختلف جامعه شرکت کنند.
خوشبختانه در بسیاری از کشورها این تلاشها، موفقیت های چشمگیری را در پی داشته است. از آن جمله می توان به کشورهایی همچون نروژ، دانمارک و فنلاند اشاره کرد که بیش از ۴۰ درصد مناصب تصمیم گیری در اختیار زنان است.
متاسفانه در بسیاری از کشورهای جهان سوم این مساله چندان شایان توجه نیست و تنها تعداد محدودی از زنان در پستهای مدیریتی و مهم تصمیم گیری کشور قرار دارند. ممکن است برای خواننده این پرسش پیش آید که براستی چه ضرورتی به مدیریت زنان در بخشهای گوناگون جامعه وجود دارد؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت امروزه توانمندسازی زنان و مشارکت کامل آنان بر پایه برابری ، در همه زمینه ها ازجمله در فرآیند تصمیم گیری و مدیریت جامعه یکی از پیش نیازهای توسعه پایدار است. در جوامعی که هنوز تعادل مطلوب و قابل قبول و مشارکت عادلانه زن و مرد در فعالیت های اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی فراهم و فرصت منصفانه بروز خلاقیت و استعداد انسان ها برقرار نشده است و فرآیند توسعه آن گونه که انتظار داشته اند، موفق نبوده است.
تداوم و شتاب توسعه هنگامی رخ خواهد داد که زن و مرد دوشادوش یکدیگر مسوولیت توسعه را به عهده بگیرند.
از سوی دیگر کسب مشاغل مدیریتی از سوی زنان علاوه بر آن که زنان را در مقابله با تبعیضاتی چون معیارهای استخدامی نابرابر، دستمزدهای نابرابر، فرصتهای آموزش حرفه ای نابرابر، دسترسی نابرابر به منابع تولیدی و امکانات نابرابر در ارتقای شغلی تواناتر می کند، سبب بالا رفتن اعتماد به نفس ، کسب یک هویت مستقل و بهبود وضعیت و رشد اجتماعی آنان می شود که کل جامعه از آن منتفع خواهد شد.
علاوه بر این ، رشد دختران و زنان تحصیلکرده دانشگاهی و پیشی گرفتن آنان از مردان جامعه در چند ساله اخیر نمود یافته است که لزوم بحث مدیریت زنان را بیش از پیش مطرح می کند.
● زنان قدرتمند
کشورهای نیوزلند، استرالیا و فنلاند سابقه بیشتری در مشارکت دادن زنان در امور اجتماعی و سیاسی دارند.استرالیا اولین کشوری بود که در سال ۱۹۰۲ ، به زنان حق رای و اجازه نامزد شدن در انتخابات پارلمانی را داد. زنان نیوزلندی از سال ۱۸۹۳ صاحب حق رای شده بودند؛ اما نمی توانستند در انتخابات نامزد شوند. در سال ۱۹۰۳ ، ۳ زن استرالیایی نامزد انتخابات پارلمانی شدند که البته هیچکدام موفق نبودند.
در سال ۱۹۱۹ ، در فنلاند ۱۹ زن توانستند به پارلمان ملی راه یابند.
این ۳ کشور طلایه داران اعطای حق رای و مشارکت به زنان در جهان هستند. اکنون هم در فنلاند، تارجاهالونن ، متولد ۱۹۴۳ توانسته در انتخابات ۱۵ ژانویه ۲۰۰۶ ، برای دومین بار پیاپی ، به مقام ریاست جمهوری فنلاند دست یابد. وی در سال ۲۰۰۰ برای اولین بار به این سمت انتخاب شد. هالونن سالها مشاور پارلمانی ، وزیر بهداشت ، وزیر دادگستری و وزیر خارجه فنلاند بوده است.
در بنگلادش هم خالده ضیا از سال ۲۰۰۱ نخست وزیری را به عهده دارد.
در ایرلند شمالی ، مری مک آلیس از سال ۱۹۹۷تاکنون رئیس جمهور است. در فیلیپین نیز گلوریا آرویو، متولد ۱۹۴۷ در مانیل ، از سال ۲۰۰۱ عهده دار مقام ریاست جمهوری است.
در کشور کوچک آفریقایی سائوتومه ، ماریا دو کارمو سیلویرا، ۴۵ ساله ، نخست وزیر است و در جمهوری لاتویا واقع در اروپای شمالی هم وایک فریبرگا، ۶۹ ساله ، از ۱۹۹۹ عهده دار مقام ریاست جمهوری است. در موزامبیک ، باز هم در قاره سیاه ، لوئیس دیاس دیوگو، ۴۸ ساله ، در سال ۲۰۰۴ اولین نخست وزیر زن این کشور شد و همچنان این سمت را به عهده دارد. او سالها وزیر اقتصاد موزامبیک بود و در اولین سال نخست وزیری اش ، برنامه اصلاحات اقتصادی و اجتماعی به پارلمان ارائه کرد.
● رقابت زنانه در سال ۲۰۰۸
هیچ بعید نیست که در سال ۲۰۰۸ میلادی ، شاهد رقابتی کاملا زنانه در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده باشیم و کاندولیزا رایس ، که به بانوی جنگ شهرت دارد، به رقابت با هیلاری کلینتون ، سناتور دموکرات نیویورک و همسر بیل کلینتون ، رئیس جمهور سابق بپردازد.
دکتر رایس ۵۰ ساله اعلام کرده که علاقه چندانی به تصاحب کاخ سفید ندارد؛ اما فشار حزب جمهوریخواه برای نامزد شدن او رو به افزایش است. اما در اردوگاه رقیب ، هیلاری کلینتون بسیار مصمم تر به نظر می رسد و از حالا خود را برای رقابت های انتخاباتی که از سال ۲۰۰۷ آغاز خواهد شد، آماده کرده است.
با این حال ، در ایالات متحده ، زنان علاقه چندانی به رقابت با مردها ندارند که شاید عمده ترین دلیل آن روحیه سنتی جامعه امریکا باشد.
بسیاری معتقدند که بیش از همه و حتی شاید بیش از جورج بوش ، هیلاری دموکرات از شکست جان کری در انتخابات سال گذشته ریاست جمهوری امریکا خوشحال شد؛ چرا که اکنون می تواند بخت خود را برای انتخابات سال ۲۰۰۸ بیازماید. انتخاباتی که بسیاری از هم اکنون معتقدند هیلاری ، با توجه به خاطره خوبی که همسرش ، بیل کلینتون در دوران ریاست جمهوری خود و بویژه در عرصه اقتصادی بر جای گذاشت ، پیروز آن است.
اما در جناح جمهوریخواهان هنوز مشخص نیست که کاندولیزا رایس ، دکتر در علوم سیاسی و روابط بین الملل که حوزه تخصصی اش روسیه است ، پا به عرصه رقابت خواهد گذاشت یا نه.
اگر رایس بیاید، با توجه به مهارت او در امور سیاسی ، رقابتش با هیلاری بسیار جذاب خواهد بود. رایس یا «کاندی» که در کابینه اول بوش مشاور امنیت ملی کاخ سفید بود و در دولت دوم او اولین وزیر خارجه زن رنگین پوست امریکاست ، ۲ مشکل بزرگ برای شرکت در انتخابات دارد: اول آن که مجرد است و دوم این که سیاه پوست است.
دو ویژگی که چندان مطلوب جامعه سنتی امریکا نیست. باید منتظر ماند و دید آیا «معمار جنگ عراق» و یکی از بانفوذترین نومحافظه کاران امریکا پا به عرصه رقابت های ریاست جمهوری ایالات متحده خواهد گذاشت یا نه. شاید در سال ۲۰۰۸ ، نتایج انتخابات امریکا به گونه ای رقم بخورد که برای اولین بار در این کشور، مردم به جای «آقای رئیس جمهور» بگویند «خانم رئیس جمهور»!
منبع:
داریوش نوروزی
مركز توسعه كارآفرینی