نظری به سنت فاطمه زهرا علیهاالسلام: بانوی بزرگ، ای مرز نیکی و بدی و فراخوان به فلاح، ای بلوغ و شکوفایی آدمیت، ای روشنایی دیده رسول، ای بزرگ، ای راهنما. با تو همه وجودم، اندیشه ام، قلبم، روحم و رفتارم را به سوی خداوند جهت بخشیده ام و اینک نیاز خود آگاه همراهی تو با من را به پیشگاهت آورده ام. اکنون در این وادی عجز و فنا تو وسیله ام، تو پای رفتنم باش تا معراج بانوی من، من در «خود مرام تو را یافته ام که راهبر منی تا بلندای تعالی و هم ذخیره منی و توشه من در برهه های کم داشتنها و نداشتنها و نیازهایم در وادی سیر و سلوک تا آن اوج به سوی خداوندگارمان بانو، تنها با محبت و قرب تو امید نجات دارم، ما را بپذیر(1)
بدایت سخن
شناختی نظام گونه در چارچوبه منظر برگزیده اندیشه ترقی، درباره سنت و زندگانی اصلاحی فاطمه زهرا علیهاالسلام و از این رهگذر، آشنایی عمومی با مقوله تحقیق و توسعه زنان از منظر بینش دین شناختی تحقیق و توسعه در قالب یک الگوی روش شناختی منقح، به ویژه از دیدگاه اصل کارآمدسازی فکر دینی، غرض نگارش این مکتوب کوتاه است. البته هر کدام از فرازهای مکتوب مزبور تحلیل و توضیحی تفصیلی تر می طلبند که در جای خود آمده است.
1 انتظار از دین در بدایت شکل گیری و بیان و بروز خواهانی آدمیان، بیرون دینی است و بیش از همه، برآمده از نوع انسان شناسی مقبول ماست. از آن پس که چشم انداز آغازین و گره های محوری و فطری و انسان شناختی ما اندکی به روشنایی گراییدند و خاستگاه درونی معینی یافتند نوبت به آموزه های درون دینی می رسد، تا آفاق و ابعاد و ژرفای این انتظار را در عین تنقیح و سره سازی، هم بسط دهند و هم عمق و ژرفای بیشتری در درون آدمی بخشند و نیز پیچیدگی ها و ظرافتهای بی شمار آن را با نظر به فرآیند عظیم تعالی فردی و اجتماعی انسان به عیان آورند.
جویایی و خواهانی آدمیان از خود و مذهب که این البته بیشتر صبغه انسان شناختی دارد به شکل گیری نوع انتظار از دین در مردمان دست می دهد که این هم از مقولات فلسفه دینی است و در راستای آن بینش انسان شناختی و این انتظار از دین،دین تعریف و تفسیر می شود و به این قرار نیز، در راستای آن انتظار برگزیده، دیدگاههای دین شناختی ما ناظر به امور منتظر، می توانند شکل بگیرند و در دو عرصه نظر و اقدام به آزمون تجربت درآیند و اما جویایی زن امروز در همین راستا و با این چشم انداز تحلیلی، تبیین پذیر است.
2 گفتمان توسعه ای اینک چند دهه است، به عنوان گفتمان غالب فکر ترقی، مدار خواهانی انسان امروز و مضمون اصلی انتظار جامعه امروز از دیانت عهده دار مدیریت و حکومت شناخته می شود و کم یا بیش و به تدریج شاخصه اصلی نهضت یا سازمانی فکر دینی برگفته می شود. از منظر انتظار ترقی بخش و هدایت آفرینی دین، در این دوره، آموزه های دین در سه حوزه مطالعات توسعه ای مورد توجه و شناسایی قرار می گیرد و تحلیل می شود. این توجه و تحلیل به عینه در موضوع گفتمان توسعه ای زنان نیز ساری و معمول افتاده است. اینکه دین چه آموزه هایی در تصویردهی از وضعیتِ آرمانی و مطلوب آدمیان در هر دو وجهه حیات فردی و اجتماعی دارد و در قالب یک نظام و دستگاه کارآمد این آموزه ها چه سامان و ساختاری دارند. به این قرار درموضوع گفتمان توسعه ای زنان، پرسش آن است که دین چه تصویر تفصیلی و نظام واره از زن الگو و وضعیت مطلوب زنان دارد.
اینکه چه میزان تعالیم دین می توانند به گونه ای تجربه پذیر در تحلیل و نقد وضعیت موجود فردی و اجتماعی جامعه انسانی به ویژه با توجه به عناصر و خاستگاه تاریخی آن وضعیت، جریان یا بند، نگاه تحلیلی و نقدی به وضعیت موجود جامعه زنان در این راستا قرار دارد.
اینکه آموزه های دین برای هدایت و راهبری آدمیان از وضعیت موجودشان به سوی وضعیت مطلوب برای دست یابی به تعالیم عملی و راهکارها و سیاستها و برنامه ها چه قابلیتی دارد. در مقوله گفتمان توسعه ای زنان این پرسش نیز به عینه جاری است.
حضور شکوفا و هدایت آفرین دین در عرصه امور انسانی اجتماعی در تحول و از جمله و برای مثال در عرصه وجوه روانشناختی و جامعه شناختی جامعه زنان و کارآمدی فکر خالص دینی درعرصه های یادشده در گرو سامان یابی گفتمان ترقی در ساخت فکر دینی و از این رهگذر جریان یابیِ روشمند و سیستماتیک آن در سه حوزه درونی تحقیق و توسعه (R & D) می باشد.
یک نظریه جامع تحقیق وتوسعه زنان فراگیر سه حوزه مزبور و در درون آن یک نظام طولی با پیوستگی متقابل معین است که کلیت این حوزه به طور عام و هر کدام از حوزه های زیر مجموعه به طور خاص، دارای مبانی ادراکی معین (از مبانی معرفت شناختی تا مبانی معرفتی) می باشد. فکر دینی در نگاه به مقوله زن و توسعه در چارچوبه یک ساختار و فرایند منطقی از مبانی نظری (ادراکی) توسعه به شکل گرفتن می آغازد و بر پایه مبانی نظری مزبور به توضیح وضعیت مطلوب اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی زنان در قالب سیستم های مرتبط با آن و توجیه الگوی مطلوب اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی می پردازد. دو مبنای تئوریک و ارزشی مزبور، خاستگاه فرایند مدیریت کاربردی زن در توسعه در مراحل تدوین الگوی کاربردی توسعه، تا سیاست گذاری، موضوع شناسی و برنامه ریزی توسعه قرار می گیرد.
سه حوزه اندیشه ای و مطالعاتی یادشده، برآمده از یک نظام فکری مبنا، متشکل از دو دسته معارف در طول یکدیگر می باشند:
معارف درجه اول تجریدی، اعتباری و تجربه پذیر و غیرمتافیزیکی غیر علمی که خاستگاه معرفتی سه حوزه تحقیق و توسعه اند.
معارف درجه دوم یا مبانی معرفت شناختی به مفهوم عام (شامل مبانی فلسفه علم، مبانی روش شناختی، مبانی فلسفه زبانی و مبانی روانشناختی و جامعه شناختی معرفت)
بسته به مبانی برگزیده معرفت شناختی و نوع منظر برگزیده در موضوع انتظار از دین، معارف درون دینی در پیوستگی و هماهنگیِ با معارف بیرون دینی در قلمرو معارف درجه اول جریان می یابند و در راستای همان مبانی و منظر یاد شده، در سه حوزه تحقیق و توسعه ساری خواهند بود. مجموعه آن حوزه ها و این مبانی معرفتی در یک نظام مخروطی قرار دارند که مبانی مزبور در قاعده آن قرار دارد.
مصلحان فکری و اجتماعی دیندارِ معاصر، بسته به میزان دریافت از اندیشه ترقی و سامان گفتمان برگزیده خویش از فکر ترقی، قرائت خاصی را نیز از آموزه های دین برای مخاطبان خویش تصویر نموده اند. انقلاب اسلامی و دغدغه اسلامی نمودن نظام، این خواهانی را تشدید کرده است.
3 از تعالیم دین، سنت اولیای معصومین علیهم السلام از جمله به دلیل زندگی ملموس فردی و اجتماعی آنان و با این زندگانی،تفسیر زنده و کاربردی آموزه های حیاتی از منظر امر ترقی بخشی و انتظار آن، به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه، موردنظر و توجه بوده است. انتظار ترقی بخشی از دین، از جمله در بردارنده این پرسش جزیی است که سنت اولیای معصومین علیهم السلام به طور عام و درخصوص زنان به طور خاص سنت فاطمه زهرا علیهاالسلام ، در آن مخروط نظام طوری فکری ترقی و حوزه های مطالعاتی آن چه میزان جریان می یابد. تصویر بخش الگویی از سنت بانوی بزرگ برای دوره معاصر و زن امروز در گرو آن است که نشان دهیم سنت آن بزرگ در حوزه های مطالعاتی و اندیشه ای یادشده و به ویژه از جنبه های مبنایی و تفسیر نظام مطلوب قابلیت جریان یابی دارد.
4 چکیده تحقیق آن است که انتظار ترقی بخشی، لبّ و جمع بند انتظار مردمان از دین است و با این خواهانی به تفسیر و شناخت و تبیین دین می پردازند. فاطمه زهرا علیهاالسلام تبلور و تحقق عینی این انتظار و خواهانی است. بانوی بزرگ انسان هادی است و سنت او، آموزه اصول ترقی و تعالی یابی آدمیان در دو عرصه حیات فردی و اجتماعی، می باشد. ساختار منطقی یک نظریه توسعه ای به عنوان گفتمان غالب فکر ترقی و در دوره معاصر چارچوبه نظری و الگوی روش شناختی این شناخت و تفسیر قرار می گیرد.
در معارف و اندیشه های بنیادین و مبنایی، آموزه های بانوی بزرگ اندیشه های تجریدی به ویژه اصول مبانی فلسفه اجتماعی، سیاسی، اخلاقی و حقوقی را که توجیه نظام مطلوب فردی و اجتماعی است در خود دارد.
الگوی مطلوب حیات فردی و اجتماعی و در این راستا زن الگو و الگوی مطلوب زن مسلمان در تعالیم او قابل دانستن است.
سنت بانوی بزرگ می تواند چشم اندازی در تحلیل نقادانه وضعیت موجود فردی و اجتماعی هر جامعه ای باشد.
و با آموزه های او می توان اصول راهبردها و الگوی عملی راه بردن از وضعیت موجود خویش تا وضعیت آرمانی را، دریافت. بانوی بزرگ با زندگی و با انتخاب مرگش این تعالیم را در آزمون عینی زندگی تاریخی اش نشان می دهد و به تجربت توفیق ترقی بخشی آن را باز می نماید.
کوتاه آنکه می توان با سنت بانوی بزرگ به منظری و نظام اندیشه ای و فکریی بر مدار فکر و ترقی و تعالی درباره دستگاه و نظام حوزه مطالعات زنان دست یافت که بر مدار فکر تعالی و ترقی اصول نظریه دین شناختی مطالعات توسعه ای زنان را به عزم تأثیرگذاری بر مطالعات و مدیریت توسعه ای زنان استنباط نمود.
به دست دادن تفصیلی این دیدگاه دو تحقیق مشروح می طلبد، یکی کاوش در نظام حوزه مطالعات و تحقیقات زنان با تأکید بر محوریت اندیشه ترقی و دیگری کاوش مشروح در سنت بانوی بزرگ از منظر اندیشه تعالی و نظام حوزه مطالعات و تحقیقات زنان و البته در این فرصت کوتاه مجال هیچکدام نیست.
با آنچه گذشت برای کاوش از مسئله، این مطالعه کوتاه را در چهار فصل سامان می بخشیم:
1 فصل اول برخی شاخصهای عمومی را در بردارد. مفاهیم محوری در مقوله زن و اندیشه ترقی و شناختهایی عمومی درباره بانوی بزرگ علیهاالسلام در این بخش مورد توجه اند.
2 در فصل دوم، اصول حرکتهای اصلاحی بانو مورد تأملی کوتاه قرار می گیرد.
3 در فصل سوم، به حضور دیدگاه آرمانی پیشنهادی بانوی بزرگ از وجهه انسانی نظر می افکنیم و کوشش می کنیم تا ساختار الگوی دین شناختی ترقی انسانی زن را در عرصه تجدد روانشناختی، نشان دهیم و ابعاد اندیشه ای، روحی و رفتاری حضور زن در فرایند تعالی را به مدد سنت بانوی بزرگ در قالب یک الگوی نظام واره، اندکی تحلیل کنیم.
4 در فصل چهارم بر پایه تعالیم فردی و تربیتی، نوبت به بررسی دیدگاه دین شناختی ترقی و توسعه اجتماعی در سنت بانوی بزرگ می رسد. اصول تحلیل توصیفی از وضعیت عصر خویش، ساختار الگوی مطلوب وضعیت اجتماعی در دیدگاه فاطمه زهرا علیهاالسلام و بالاخره راهبردها و اصول کاربردی اجتماعی سیاسی بانوی بزرگ در عصر خود، ارکان این بررسی و تحلیل اند.
فصل اول
شناخت های نخست
برای آشنایی با بانو، اندیشه ترقی، منظر بایسته ای است، این دیدگاه را بایستی به درستی شناخت و آشنایی های کوتاهی نیز پیش از تحلیل دیدگاه دین شناختیِ پیشنهادی بانو برای ترقی، مهیا داشت.
ترقی و تعالی، یک نگاه برگزیده به سنت بانوی بزرگ
ترقی فارغ ازتبعیض جنسیتی، مضمون اصلی نیاز زن امروز از دین است که این خود مبنای فلسفی مفاهیم مربوط به تعالی و توسعه می باشد که بایستی تعریف سزاواری از آن به دست داد. در مفهوم پیشینی ترقی، گرایش به تغییرات با دوام و مستمر مطلوب تر در همه ابعاد و ارکان وجه نظرها و گرایشهای فردی و ساختار و رفتار و فرایند اجتماعی و در سیاست و اقتصاد است.
اعتقاد به ترقی مفهومی است که دارای ماهیتی نظری تجربی است و برپایه گرایش به بهینه سازی انسان و جامعه براساس قوانینِ کلیِ حاکمِ معینی، استوار است. یک مفهوم درونی این عقیده آن است که عقل جزیی و ابزارانگار در خدمت بینش آرمانی به وضعیت مطلوب و عقل کلی نگر و آرمان خواه و تعالیم وحیانی قرار گیرد. ترقی، متشکل از تغییراتی است که در یک جهت معینی صورت می پذیرد و این جهت به طرف مطلوب تر شدن اوضاع و احوال نسبت به وضعیت قبلی است.
ترقی و تعالی از نگاه و تفسیر دینی آن و در نمونه آن سنت فاطمه زهرا علیهاالسلام ، هدایت است و فلاح و رشد و دین اسلام الگو روش هدایت به صراط مستقیم تا توحید.
ترقی و به این قرار پدیده ترقی و تعالی و تجدد در امر انسانی، فارغ از انواع گفتمانهای دینی و غیردینی درباره آن، از وجهه نظر فلسفی، دارای دو حوزه معنایی پیوسته است.
1 یکی تغییر و حرکت در حوزه امر فردی و روانشناختی در ابعاد معرفتی، روحی و رفتاری که حرکت و تجدد فردی و یا تجدد روان شناختی نیز، نامیده شده است.
2 دیگری تغییر و حرکت در حوزه امر اجتماعی و جامعه شناختی در ابعاد فرهنگی توسعه، در این چشم انداز انسانی تنها وجهه جامعه شناختی آن نیست و بلکه فراگیر مفهوم روانشناختی آن نیز یعنی اهتمام به عنصر انسانی و فردی آن هم هست.
بهترین تعریفی که می توان برای تجدد روانی، آن طور که این اصطلاح در متون ترقی و تعالی مورد استفاده قرار گرفته است، ارائه داد این است که «مفهوم وصل کننده ای» است که فرایندهای تغییر را در سطوح فردی و اجتماعی به هم مرتبط و متصل می سازد. تجدد روانی به مجموعه ای از حالات فردی (یستارها، ارزشها، سبکهای شناختی، ویژگی های شخصیتی و …) اطلاق می شود که در مجموعه تجارب اجتماعی قابلیت جریان یافتن دارد.
دین، با توجه به ادبیات این تحقیق عبارت است از: شیوه مدیریت حرکت و تغییرات و فرایند ترقی انسانی و در ادبیات دینی هدایت انسانی (روان شناختی یا فردی و جامعه شناختی یا اجتماعی) رو به جاذبیت الهی با تکیه بر مجموعه ای از اصول ابدی برگرفته از حقایق خدادادی (وحیانی، قابل استنباط از کتاب و سنت معصومین علیهم السلام ) و عقلانی، در هماهنگی مستمر با یکدیگر.
قرآن کریم و سنت (زبان و زندگی) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام گزارشگر آموزه های دیانت حق اند و فراخوانی هستند به بینشی عمیق و فراگیر و کارآمد در ابعاد هدایت اسلامی و هدایت دینی خود، شامل «تربیت» انسانی از سازندگی و راهبری فرد و شکوفایی قابلیتها و استعدادهای انسانی به منظور سازندگی و راهبری و به ثمر رساندن بهینه قابلیتها و امکانات جامعه آغاز می شود و «مدیریت اجتماعی»، عبارت است از ساختن و راهبری و جهت دهی به جامعه (به ساخت اجتماعی، رفتار تحولات و تغییرات اجتماعی و فرایند اجتماعی) به منظور شکل دهی و هدایت درست و تربیت بر صواب فرد و عناصر انسانی جامعه و زمینه سازی شکوفایی نهایی آدمیت و انسانیت در همه ابعاد جامعه.
فاطمه الگوی جاودان انسان آرمانی و
نشانگر انسان و جامعه ایده آل
در هنگامه های توفان تاب
ما هماره
بر صخره های فهم و باور تو
پای سفت کرده ایم
تو را که همیشه بوده ای می خواهیم.
فاطمه زهرا علیهاالسلام انسان هادی است و ترقی، تعالی و هدایت و فلاح برای فرد و جامعه خواهانی و پرسش ما از آستانه آن بزرگ می باشد. این پرسش و خواهانی منظر ما در شناخت سنت بانوی بزرگ است. در شناخت نخست، مفاهیم اساسی دیدگاه دین شناختی ترقی به اجمال یادآور، می گردد تا منظر پیشنهادی اندکی تفصیل گیرد و زمینه اصلی مطالعه سنت بانوی بزرگ فراهم تر آید.
فاطمه علیهاالسلام الگوی تربیت و حضور اصلاحی در جامعه، الگوی جاودان انسان آرمانی، زن راهنما و نشانگر انسان و جامعه ایده آل است. از امام زمان علیه السلام وارد شده است که:
و فی ابنة رسول اللّه لی اسوة حسنة(2)
الگوی حسن، الگوی صادق و سعادت آفرین، حرکت و سلوک و حیات و کمال پایدار فرد و جامعه است.
پیامبر صلی الله علیه و آله می گوید:
… فاقتدوا بالزهرة (… والزهرة فاطمة)(3)
و امام باقر علیه السلام خطاب به زنی که پی جوی الگو و معیار و ملاک و روش سزاوار زندگی است می گوید:
تو اگر طالب فضیلتی، راه زهرا علیهاالسلام را پیش گیر.(4)
حضور این الگو را به ویژه در رویارویی با جاهلیت همواره تاریخ بشریت به طور مقایسه ای بهترمی توان سنجید و شناخت. آنگاه شناختی کلی از زهرای مرضیه علیهاالسلام و به آموزگاری او، زینب کبری علیهاالسلام و فاطمیان و زینبیان سده های پس از وی، برای دانستنیهای بعدی ضرورت می یابد و این گونه می توان تصویر روشن تری از نقش دین و سنت فاطمه زهرا علیهاالسلام در زندگی بشر داشت.
فاطمه علیهاالسلام ، در عرصه سه جریان و سه شناخت
بانو از آن اولین هنگام که جان آدمی، آگاهیها را درمی یابد و پرورش می گیرد، تحت تعلیم و پرورش آموزه های وحی، خانواده و به خصوص پدر است و فاطمه علیهاالسلام به این گونه می آموزد و می بالد. وجود صدیقه طاهره علیهاالسلام ، فراگیر سه جریان وجودی است و شناخت او در گرو شناخت این سه جریان عظیم تربیتی و وجودی اوست.
اول: جریان وجودی او به عنوان صاحب ولایت کبری و اسرار باطنیه
نفس قدسی زهرای مرضیه علیهاالسلام ، از سرادق عالم ربوبی برای هدایت آدمیان به این جهان آمده است، جریان عظیم وجودی که اساس هستی شناختی پایداری و حقانیت و فراتری از زمان و مکان سنت اوست و مبنای نظری، کلامی نظام تربیتی اجتماعی قابل استنباط از سنت او را، توضیح می دهد و همین خاستگاه هستی شناختی است که کلام او را، زندگی او را، مرگ او را، تنهایی ها و خروشها، اشک ها و فریادها و سلوک و سیره او را، الگویی می دارد، جاودان و جاری در همه عرصه های زندگی، جامعه و تاریخ بشری.
فاطمه زهرا علیهاالسلام انسان هادی است.(5) در اسلام انسان هادی، پس از نفس الوهی پیامبر اعظم و اکرم صلی الله علیه و آله ، همان کسانند که در حدیث نبوی و مسلم «ثقلین»، عدل و لنگه قرآن کریم قرار گرفته اند. انسان هادی ناگزیر معصوم است. عصمت، پاکیزگی از خطا و گناه است. «علم صحیح» و «اختیار خلاق» (برآمده از جوهره عبودیت) ملازم با «عصمت» است و عصمت ملازم با علم صحیح و اختیار خلاق. آیات تطهیر و مباهله عصمت زهرا علیهاالسلام را توضیح می دهند.
دوم: جریان وجودی او به عنوان تربیت یافته آموزه ها و پرورش خانواده و پیامبر
وجود فاطمه علیهاالسلام در وجهه انسانی، عرصه جریانهای عظیم شناختی، روحی و رفتاری است:
جریان عظیم شناختی در برخورد با انسان، زندگی، هستی، خداوند، جامعه، تاریخ، رسالت، مسؤولیت، تکلیف، دنیا و آخرت.
جریان عظیم وجود او به عنوان بنده ای خاشع و عارفی عاشق در اوج عرصه های حماسه و تدبیر
جریان عظیم وجود او به عنوان انسانی مسؤول در ارتباط با عمیق ترین دغدغه های بالندگی انسانی
جریان عظیم وجود او به عنوان پاسدارترین انسان از ارزشهای انبیایی
جریان عظیم وجود او به عنوان فداکارترین یاور و مام پیامبر خاتم
و بسیاری جریان های عظیم دیگر
سوم: جریان وجودی او به عنوان انسان راهبر
فاطمه یک زن است و خود یک هادی، یک شاهد و یک امام است، یک اسوه برای هر زنی که می خواهد چگونه بودن خود را، چگونه شدن خویش را، خود برگزیده باشد. او در بینش و اندیشه و احساس و باورها و انگیزه ها و سلوک و سیره و رفتار و زندگیش، آموزگار چگونه بودن و چگونه شدن زن در هر دو عرصه فردی و اجتماعی است. در وجود فاطمه علیهاالسلام جریان عظیم انسان هادی، دیدنی است:
جریان عظیم وجود او به عنوان دردمندترین با خلق و همنشین باورها و رنجهای زن در تاریخ
جریان عظیم وجود او برای پیشنهاد زن الگو
جریان عظیم وجود او به عنوان مصلح ترین حکیم و حکیم ترین حماسی و حماسی ترین عاشق و عاشق ترین تبیین گر حق و افشاگر باطل و نیز جریان های عظیم دیگر شناختنی و ناشناختنی با دوره های زندگانی آن آموزگار
شناخت ملموس دوره های زندگانی بانو و عصر او در درک بهتر نمودهای عینی الگوی پیشنهادی وی برای زندگانی نسل امروز، مدد بسیار می رساند.
عصر تولد از نام گذاری که نشانه شخصیت الگویی و آرمان و خواسته پدر و مادر برای فرزندش که آموزگار فرایند عظیم بالندگی اوست.
دوره آموزش و پرورش شخصیت فکری و روحی و رفتاری و اجتماعی او با آموزه های وحی و خانواده و پدر در دوران کودکی.
دوره تبعید و محاصره اقتصادی و آزمون عقیده، تجریه صعوبت و آماده سازی اراده
و مرگ مادر و عمو و او که در این آزمون دیگر جانشین پدربزرگ و عمو و مادر برای پدر و راهبر امت می شود.
و در ادامه دوره پایداری در آن برهه های تبلیغ و صعوبت تا هجرت به مدینه و حضور پویا در عصر آغازین شکل گیری مدنیت و تمدن مسلمانی
و وقت ازدواج با سالکی همراه، و آموزگاری شیوه گزینش همسر، مبانی نهاد خانواده، الگوی همسری و الگوی مادری؛
و دوره های تاریخ ساز پس از ازدواج یعنی دوران تکوین مدنیت نوبنیاد اسلامی و آزمون حضور تربیتی، اجتماعی سیاسی و تعهد و مسؤولیت شناسی و دین خواهی و قناعت و زهد و ایثار در عصر هجوم کفر و نفاق تا استقرار در حضور مدنیت اسلامی مکه؛
و رخداد غدیر و تفسیر نبوی نظام ولایت؛
و وقت رحلت پیامبر و پیچیدن بزرگترین غم همه هستی در وجود فاطمه و آغاز رویارویی بدعت در برابر سنت نبوی و نمایش سقیفه؛
و تقابل دو اراده تاریخ ساز (سنت محمدی و جاهلیت بازگشته با نام دین) دو انتخاب ممکن با دو فرجام تاریخی تا قیامت رقم خورد؛
و پایه گذاری نهضت اصلاحی (در هر دو وجهه فکری در تفسیر دین و اجتماعی در فراخوانی جامعه) در برابر بدعت در حال تثبیت با روشهای مختلف و شکل دهی آن با تنی سوخته و شکسته و روحی دردمند تا تثبیت بینش و اصول تفسیر فاطمی از دین و جنبش فاطمی اصلاح؛
و عصر شهادت، مرگ انتخاب فاطمه است؛ درد اصلی او رنج روح است. تن او نیز پیچیده در دردی جانکاه است. درد او برای رنج خلایق تا واپسین تاریخ است.
فصل دوم
اندیشه اصلاحی در منش فاطمی و بنیان انسانی آن
فهم دین و مدیریت حوزه تمدنی
عصر بانوی بزرگ شاهد رخدادهای عبرت آموز تاریخی شگرفی است که هم اینک حضور زنده آن آثار و پیامدهای آن رخدادها را می توان در جهان امروز شاهد بود. یکی از این رخدادها، تقابل دو جنبش در فهم و کارکرد دینی است.
پس از رحلت پیامبر اسلام در مدینه به عنوان مرکز استقرار و نشر دین اسلام و سپس تمامی جهان اسلام دو جنبش متضاد و رویاروی یکدیگر پدید آمد و گسترده شد:
1 نگرش و نهضت کوشا بر پیروی و دنبال گیری روش پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در فهم دین و مدیریت جامعه دینی و حوزه تمدنی اسلام و به تعبیری نگاهبان سنت رسول خدا؛
2 رویکرد و جنبش دیگر، که به گمان و اجتهاد خویش فهم دین و مدیریت حوزه تمدنی را تابعی از پیشرفت زمان می انگارد و تأکید بر ضرورت تجدیدنظر در نظام سیاسی و احیانا بعضی از عناصر و نظامات حقوقی دین دارد، و بر آن بود که سنت گرایان واقعیت را چنانکه باید درک نمی کنند، و این دگرگونی متناسب با خواسته های عصر، و به سود مسلمانان و موجب تقویت قدرت مرکزی و حفظ وحدت اسلام است.
یک نهضت و رویکرد بر آن بود که روش فهم دین و الگوی حکومت و اول مدیریت جامعه دینی در راهها و چارچوبه قرآن و سنت رسول و عصر پیامبر باشد و گرایش و حرکتی که استقرار نظام سیاسی تازه و دریافت دینیِ مبتنی بر استنباط نوسازی شده را هرچند با سنت جاری پیامبر موافقت نداشته باشد ضروری می دانست. امروز هم که نزدیک چهارده سده از آن ماجرا می گذرد، هر دو گرایش شناختی و حکومتی در میان مسلمانان و حتی دیگر ادیان الهی و جز آنان پذیرندگان و حامیانی دارد.
بدعتها و نوگرایی ها
گرایشی از دوره اول اسلام چه در اساس دین و چه در فهم دین و چه در مدیریت جامعه دینی پذیرای عقلانیت مقابل نص بوده است و به تأویل در بسیاری از نصوص دست یازیده است به طوری که آن نصوص صریح را برخلاف مفاهیم و معانی آنها بدون قرینه معنی کرده یا تحریف نموده و بعضا به معارضه پرداخته است. نصوص خدا و پیامبر را به نظر خود تأویل کردند و در آن با رأی خویش به اجتهاد پرداختند.
پس از بروز تاریخی این تقابل تا به اینک در حوزه تمدنی اسلام دو گرایش اندیشه ای و مدیریتی را می توان یافت:
1 یک گرایش اندیشه ای و اجرایی (اجتهاد و مدیریت) در راستای تعالیم سیره نبوی و علوی همانا تشیع علوی یا تسنن نبوی؛
2 گرایش اندیشه ای و مدیریت خارج از مدار سنت سره قرآن کریم و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام . جماعت سقیفه آغازگران آن بوده اند و تا امروز نیز به نام گرایشهای مختلف سربرآورده اند؛
حرکت اصلاحی فاطمه علیهاالسلام پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله با رخداد سقیفه آغاز می شود. احیای انگیزشها و باورهای دینی، احیای بینشی و فکری و اصلاح اجتماعی سیاسی، همه مدنظر و وجهه همت فاطمه علیهاالسلام اند و برای ایفای رسالت احیایی و اصلاحی خویش از روشهای گوناگونی بهره می گیرد.
نهضت اصلاحی فاطمه زهرا علیهاالسلام
فاطمه علیهاالسلام و علی علیه السلام و خاندان پیامبر و تنی چند از یاران آنان پیشروان گرایش نخستین بودند و گروهی (بیشتر مهاجران و کمتر انصار) رهبران حرکت دیگر.
رویدادهای پی درپی در دوره رحلت پیامبر، فاطمه علیهاالسلام را ناگزیر می سازد موضع خویش را که همانا موضع نخستین است نشان دهد و خود پیشرو اصول گرایان و سنت گرایان گردد. او با سخنرانی، اندرز، اعتراض، ناخشنودی نمودن و سرزنش، سنت پیامبرشکنان و تجدیدنظر طلبان و تجددگرایان را از فرجام نامطلوب و شومی که پیش گرفته اند آگاه ساخت.
هرچند که بسیاری از آثار مکتوب پس از این حادثه در تحلیل این رخدادها و نیز ظاهر برخی روایات نگاهی موردی به موضوع دارند لیکن هیچکدام از گفتار و عملکرد زهرا علیهاالسلام و علی علیه السلام و امامان علیهم السلام پس از وی مانند امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام و یاران آنان و جماعت مقابل آنان در آن روزها، جنبه شخصی ندارد. نه آن روز و نه این زمان تنها سخن بر سر آن نبوده و نیست که:
چرا جماعتی مهتری و زمامداری را از علی علیه السلام دریغ داشتند و شخصیتی که سال سی و پنجم هجری زمامدار مسلمانان شد باید سال یازدهم به خلافت رسیده باشد. یا چرا بر خانواده پیامبر ضیق و محاصره اقتصادی روا داشتند. فلان مزرعه راچرا گرفتند؟ و چرا موجب آن شدند که تنها منبع درآمد خانواده پیامبر ضبط شود و آنان را در محاصره اقتصادی گذاردند؟
شأن انسان مصلح، اصلاح و زنده داشتن مستمر و بر دوام اندیشه و جامعه دینداران در برهه حیات عینی دین است. اصلاح و بیدارگری دینی فراگیر دو حوزه علم و عمل یا اندیشه و جامعه دینی و تغییرات و بازسازی های سطحی یا دگرگونی های بنیادین، است. از منظر همین اندیشه اصلاحی می توان برپاخیزی بانوی بزرگ را تحلیل کرد.
1 وضعیت جامعه عصر بانوی بزرگ
با رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله اندیشه و جامعه مسلمانی در آستانه تغییرات وسیع اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و اقتصادی است که:
هم دیانت به منزله یک نظام عقیدتی معرفتی یعنی فهم تفسیری دین یا تفکر دینی می رود تا با بدعت درآمیخته و سنت رسول میرانده شود و اسلام را لباس تحریف پوشاند و خرافه ها و گرایشها و باورها و سلوک دیگری را به نام اسلام مطرح کند و دین توحید و عدل به نظام طاغوتی و اشرافی منش بدل گردد و به جای توحید و عدل انکار وحی باشد و شره ظلم و هم جامعه دینداران می رود تا یک دوران نسبتا طولانی حاکمیت مدیریت نامشروع حاکمانی بیگانه با مرام نبوی را تجربه کند و در دوران حیات و حکومت یا نامردمان به مردگی درافتد.
محروم شدن از ولایت علی علیه السلام و رخداد فدک و … بیان نمودن این دو فاجعه است و آن را بینش تیزبین فاطمه علیهاالسلام در می یابد و سوز و اشک او بر این دو ماتم بزرگ است.
فهم رایج از دین در میان بیشتر مردم و نیز حاکمیت در آن دوره درآمیخته با امور بیگانه از دین شده است؛ حقیقت دین مخفی مانده وتفسیرهای ناصواب و وارونه از دین، مذهب و گرایش دیگری را به نام دین، در مقابل دیانت ناب نشانده و پاره های بسیاری از تعالیم و آموزه های دین مغفول و متروک مانده و جوانب انسان ساز و جامعه ساز آن متروک و مجهول افتاده و فهمی و تفسیری ناقص و معوج و ممسوخ در دست و ذهن و فرهنگ مردم جاری است. تا به جایی که درتوانایی دیانت نیز خلل افتاده و سطحی بینی و قشری نگری و پرهیز از اجتهاد درست در فروع و شناختهای عمیق منطقی و برهانی از اصول عقاید، سکه رایج گردیده و حاکمیت ارزشها و روش مدیریت خویش را از بیگانه وام می کند. جامعه مسلمانی نیز در حوزه فرهنگ به ابتذال و در حوزه سیاست به حاکمیت سلطه و تباهی و در حوزه اقتصاد به فقر و نابرابری و تکاثر و بی عدالتی، رسیده است.
این است که بانوی بزرگ دو دغدغه بزرگ دارد: هم دغدغه اصلاح فکر دینی و هم دغدغه اصلاح جامعه مسلمانی.
شأن بانوی بزرگ در این هنگامه
حرکت بانوی بزرگ برای آن است تا دین خدا باقی بماند و همواره در درون اندیشه ها و جانها و باورها و سلوکها و زندگیها زنده باشد و بانوی بزرگ این راهبر آدمیت، اینک در راستای مسؤولیت اصلاحی خویش به پا می خیزد:
هم به عزم احیای فکر دینی و تصفیه و تقویت نظام دینی و تفسیری درست و بر صواب آموزه های دین در برابر آن بدعتها و انحرافهای شناختی در حوزه فکر دینی به پا می خیزد؛ با عزم و همتی فراگیر بر پیرایش و پالایش معارف ناب شریعت از تفسیرهای زشت بیگانه با حقیقت دین برای بازگردانیدن خلوص آن به آن و هم معرفی دوباره بخشهای واگذارده شده دین برای بازگردانیدن تمامیت آن به آن و نیز تبیین این حقیقت که دین توانمند جریان یابی در عرصه های گوناگون زندگی بشری است.
و هم به عزم اصلاح جامعه دینداران و بازسازی فرهنگ و همه شؤون زندگی ملت و پاکسازی و تقویت جامعه مسلمانی برای بازگردانیدن اصل مشروعیت و کارآمدی به نظام اجتماعی جامعه مسلمانی، در برابر آن انحرافها و انحطاطهای انسانی اجتماعی، به پا می خیزد، با عزم و همتی فراگیر عنصر تربیت انسان سازی و جامعه سازی و عنصر سیاست و مدیریت اجتماعی برای راهبری مردم خویش رو به آرمان عدالت و صلاح و قسط و نیک بختی.
در راستای این رویکرد اصلاحی، سنت و زندگانی و شهادت بانوی بزرگ و راهروان راه و مرام او، دارای دو وجهه اصلی ماندگار در تاریخ اندیشه و بشریت است:
1 وجهه اول: به دست دهی اندیشه و نظریه دینی شیعی اصلاح در چارچوبه یک نظریه جامعه شناختی از دین و دیانت و فکر و اندیشه دینی و نیز الگوی دین شناسانه حیات فردی و اجتماعی؛
2 وجهه دوم: به دست دادن نمونه ها و تبلور عینی اندیشه و دیدگاه پیشنهادی خویش با زندگی و انتخاب مرگ خویش.
فلسفه و هدف برپاخیزی بانوی بزرگ را باید از همین موضع اندیشه اصلاحی جستجو کرد. هدف حرکت بانوی بزرگ اصلاح در ارکان فکر دینی و جامعه دینداران در همه ابعاد و اصول است. بانو همه زندگانی و حتی مرگ خویش را بر سر این آرمان نهاد. موضع گیری های بانوی بزرگ در منزلتی فراتر از مرز شکنجه و شهادت، جای در رسالت بلند اصلاحی بانوی بزرگ دارد؛ رسالت احیای دین و تربیت و نجات انسان و هدایت و مدیریت زمان.
مفهوم درونی اندیشه اصلاح، ابعاد آن و اصول اصلاح فکر دینی و جامعه دینی و وجوه و مراحل درونی آن (ارائه دیدگاه و تبلور عینی بخشیدن به آن دیدگاه) الگوی خاص تحلیل نهضت بانوی بزرگ را به دست می دهند.
جمع بند دیدگاه و نظریه برگزیده ما در تحلیل بانوی بزرگ آن است که:
1 هدف و فلسفه و انگیزه نهضت بانوی بزرگ، همانا اصلاح جامعه مسلمانی در حوزه های مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی می باشد. زن الگو این عزم و آهنگ برگزیده را دارد و از آنجا که اصلاح و احیاء جامعه دینداران بدون اصلاح فرهنگ و ساخت فکری جامعه و احیاء فهم درست و توانمند دینی، ممکن نیست، نهضت فاطمه، نهضتی اصلاحی، فراگیر دو حوزه فکر دینی و جامعه دینداران می باشد؛
2 بانوی بزرگ و نهضت او و یاران فاطمی اش در راستای هدف اصلاحی و احیاگری خویش، دیدگاه درست در تفسیر سره و توانمند دین را و الگوی (شیوه و چگونگی) سلوک براساس آن را در دو حوزه تربیت انسانی و مدیریت اجتماعی به دست می دهند؛
3 دو رخداد سیاسی اقتصادیِ سقیفه و فدک، زمینه فکری اجتماعی حرکتِ اصلاحی بانو را ایجاد می کند و بانو در راستای آن هدف و فلسفه مذکور و در چارچوبه دیدگاه دین شناختیِ پیشنهادیش، اصول حرکت اصلاحیش را توضیح می دهد و باری، هدف او، پیاده سازی آن هدف اصلاحی است هم در حوزه تفسیر خالص و توانمند دین و هم اصلاح جامعه مسلمانی از هر دو وجهه تربیتی و اجتماعی. زمینه و شرایط هرگونه باشند، آن هدف اصلاحی بر جای خویش است و روش بانو نیز همانا امر به معروف و نهی از منکر و حرکت در سو و سمت آموزه های پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است.
او از سویی امکانات و ابزار ممکن موجود برای رویارویی با جریان انحرافی در حال شکل گیری را شناسایی کرده و به کار می بندد حتی اگر تنها امکان سخنی در مسجد مدینه یا بستر شهادت باشد الگوی پیشنهادی فاطمه علیهاالسلام در نهضت اصلاحی اش حتی تا مرحله حکومت را نیز پوشش می دهد و شکل گیری حکومت مشروع بر فرض تحقق نیز تبلوری از همان الگوی پیشنهادی فاطمه علیهاالسلام است.
و از سویی نیز، فاطمه علیهاالسلام به خوبی شرایط را می دیده و می دانسته است. در آن شرایط و وضعیت، فاطمه علیهاالسلام با آن بینش اجتماعی پیشنهادی اش و آن شعور بلند اجتماعی خویش، به خوبی می داند که شرایط به گونه ای است که قدرت و حکومت ماندگاری برای امام علی علیه السلام نمی تواند پای بگیرد و هم اینکه در نسبت با رسالت اصلاحی وی، نقش تعیین کننده و ابدی ندارد؛ بلکه آن حقیقت جاودانه و ارجمند آن است که دیدگاه و الگویی پیشنهاد شود که فراگیر افقهای دوردست بشریت باشد؛ الگویی فراتر از مقتضیات زمانی معینی که راهبر شرایط و وضعیتها ومقتضیات دیگر نتواند باشد.
بلی، الگوی پیشنهادی فاطمه علیهاالسلام در نهضت اصلاحیش، نظام عدل مشروع کارآمد برای مدیریت صالح و شایسته اجتماعی را نیز شامل است و نیز باری، آهنگ فاطمه علیهاالسلام برای شهادت نیست؛ بلکه برای اصلاح مردمان است؛ با همه هستی اش و حتی با مرگش و بر عزم و آرمان خویش ایستادن، همان آرمان دین خواهی، حتی اگر به جز با شهادت خویش و با انتخاب مرگ خویش نتوان تفسیرگر دیانت ناب و تربیت کننده بشر و راهبر خلق به سوی نیکی و عدالت و حکومت صالح و شایسته و انسانی و شکننده کفر و فسق و ظلم، بود.
ابعاد جریان اندیشه اصلاحی با عاشورا
قیام فاطمه علیهاالسلام از جنبه معرفتی و شناختی، همانا براساس دیدگاه و موضع اصلاحی خویش، به دست دادن دیدگاه و تصویری سره و خالص و توانمند از دین و ارائه دیدگاهی دین شناسانه از مجموعه مقولات و موضوعات شناختی دست اندرکار زندگی فردی و اجتماعی آدمیان می باشد. در سنت بانوی بزرگ (سخن و سلوک و سیره او) و فاطمیان همراهش، می توان این دیدگاه و تصویر را شناخت و آن را استنباط کرد و در قالب یک الگو و مدل شناختی آن را ارائه داد. جنبه های عمده و اصلی اندیشه اصلاح این گونه اند که:
«مفهوم اندیشه اصلاح»، فراگیر دو اصل خلوص و توانمندی در حوزه فکر دینی و دو اصل مشروعیت و کارآمدی در حوزه نظام اجتماعی جامعه دینداران است.
«ابعاد اندیشه اصلاح»، هم شامل شناخت دینی و هم جامعه دینداران است و هم شامل نظریه و عمل یا توصیف و رفتار راهبر و مصلح دینی، می باشد.
شیوه ها و شکلهای اصلاح، که در بخش اصلاح و احیاء و بیداری فکر دینی، روشهای خالص سازی و توانمندسازی و در بخش اصلاح جامعه مسلمانی، روشهای شکل دهی مشروعیت نظام و کارآمدی آن، موردنظر هستند و فاطمه علیهاالسلام و راه روان مرام او در نهضت اصلاحی خویش این اصل و شیوه ها و شکلها را تبیین کرده و به دست می دهند.
برپایه این دیدگاه اصلاحی، مضمون آموزشی تربیتی و اجتماعیِ بانو، درست تر و بهتر شناخته می شود. بر این اساس، با فاطمه علیهاالسلام یکی رابطه میان انسان و مذهب و دیگری رابطه جامعه و مذهب، تفسیری درست و بالنده و عینی و زندگی ساز و کرامت آفرین و عزت بخش می گیرد.
از جنبه انسانی اصلاح، با فاطمه علیهاالسلام ، اصل انسان سازی و تربیت انسانی شناخته می شود: یکی دیدگاه دینی فاطمه علیهاالسلام در مقوله تربیت و انسان سازی و دیگری وجهه تربیتی فاطمه علیهاالسلام و نمونه های عینی تربیت دینی با فاطمه علیهاالسلام ، دریافته می شود.
از جنبه اجتماعی اصلاح نیز، با فاطمه علیهاالسلام اصل جامعه سازی و مدیریت اجتماعی شناخته می شود: یکی دیدگاه دینی فاطمه علیهاالسلام به مقوله مدیریت تحول اجتماعی و دیگری وجهه اجتماعی و جامعه شناختی و مدیریتی نهضت فاطمه علیهاالسلام .
اصول نهضت اصلاحی فاطمه علیهاالسلام
احیای انگیزشی، فکری، معرفتی، تمدنی، اعتقادی و شعائری و هنجاری و نیز اصلاح ساختاری، رفتاری و فرآیندی در جامعه معاصر خویش خطاب به تمامیت تاریخ برآمده از جریان سیر و سلوک شخصیتی فاطمه علیهاالسلام ، ابعاد نظرگیر حرکت اصلاحی بانو را تشکیل می دهند؛ همچنان که روشهای گوناگون احیای پالایشی، احیای جامع نگرانه، احیای ساختاری یا بازسازی بنیادین، فرهنگ سازی، برخی از اصول این حرکت تاریخ ساز است.
شناخت ابعاد و اصول حرکت اصلاحی فاطمه علیهاالسلام ما را به شناخت زیرساز و ماهیت این حرکت نزدیک می کند و می توان پی جوی پاسخ دو پرسش بود. یکی اینکه زیرساز نظری اندیشه اصلاحی فاطمه علیهاالسلام چیست؟ اندیشه ترقی پایه اندیشه اصلاحی فاطمه علیهاالسلام است و نوع گفتمان برگزیده ایشان از اندیشه ترقی و کیفیت تحول در این گفتمان، بینش دین شناختی، فرایند تحول در این بینش و نگرش اصلاحی وی به دین، فکر دینی و ساخت اجتماعی را سامان می بخشد.
تجربه دینی، مضمون ماهیت حرکت اصلاحی بانو
پرسش دیگر آنکه ماهیت حرکت اصلاحی فاطمه علیهاالسلام به گونه ای که یک نظریه مشخص، مبانی اندیشه ای فاطمه علیهاالسلام ، حیات و جریان سیر و سلوک فردی و اجتماعی وی و بینش دین شناختی او در حرکت اصلاحیش، این دو وجهه در پیوستگی با حیات دینی را و همین طور ابعاد و اصول نهضت اصلاحیش را تحلیل کند، چیست؟ به نظر می رسد عنصر تحلیلی «تجربه دینی» مبنای تحلیلی سزاواری برای پاسخ دهی به این پرسش باشد. تجربه دینی میدان دار شخصیت و حیات فردی و اجتماعی بانوی بزرگ است. این تجربه و بسط آن در زندگانی فاطمه علیهاالسلام و در هر دو وجهه پیامبرانه اش، یکی تجربه درونی (روانشناختی) و دیگری تجربه بیرونی (جامعه شناختی) در معاضدت با یکدیگر، قابل مشاهده است. اولی بستر شکل یابیِ بر دوام و آرمانیِ تجربه جامعه شناختی را به همراه داشت و تجربه جامعه شناختی وی نیز، غنا و پیچیدگی و ژرفایی و واقع گرایی تجربه درونیش را به ارمغان آورد. به همین منوال باید گفت که مقوّم شخصیت تعالی یافته زن در دیدگاه دین شناختی پیشنهادی فاطمه علیهاالسلام به اصطلاح امروز همانا «تجربه دینی» است، راه و سلوکی به جز این، برای زن، برای همه آدمیان تنها پویشی پوک با اسم و رسمهایی خالی از عناصر محتوایی وناب تعالی انسانی و ترقی جامعه شناختی، خواهد بود. توسعه واقعی زن امروز دست کم در نگرش پیشنهادی دین، وام دار تجربه دینی هر بانویی می باشد. شرط تبعیت از زهرا علیهاالسلام ، پیروی از نوع تجربه دینی پیشنهادی اوست. تجربه دینی بانو، دارای دو وجهه درونی و بیرونی و به تعبیری دو وجهه روانشناختی و جامعه شناختی است. این دو وجهه در توسعه پایدار و انسانی، توأمان و هماهنگ بایستی مورد سلوک و اقدام قرار گیرد.
فاطمه علیهاالسلام و روشهای تبیین موضع اصلاحی
فاطمه علیهاالسلام برای ایفای رسالت اصلاحیش به تناسب مجال اندکی که در اختیار اوست(6) و به تناسب شرایط اجتماعی و سیاسی و فرهنگی خاص آن دوره و مقدورات و امکانات موجود خویش از چند روش بهره می جوید و فراخوان جامعه مخاطب خویش به اصلاح اندیشه ها و باورها و عملکردها و فرایند و ساخت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و بازگشت به خودی اسلامی خویش یعنی سنت نبوی، است:(7)
با دعوتهای شبانه از مهاجرین و انصار؛
با یادآوری ها و تذکرها در مثل بیعت های پیشین با پیامبر صلی الله علیه و آله برای یاوری اهل بیت علیهم السلام و انقیاد همواره در برابر آنان، مانند حماسه غدیر و مانند منزلت علی علیه السلام برای پیامبر صلی الله علیه و آله و مانند اشاره به حدیث ثقلین و نیز حماسه ها و فضایل علی علیه السلام در عصر زبونی همه آن پیمان شکنان و اهل نفاق و بدعت و شرک؛
با حمایت و دفاع جانانه از علی علیه السلام حتی با تن مجروح و شکسته اش و نفرین نابکاران و تن خویش را سپر علی علیه السلام ساختن؛
با سخنرانی و تبیین و افشاگری؛
با تحریم سخن گفتن با رهبران و کارگزاران و مزدوران کودتای سقیفه؛
با هشدار به ایشان از فرجام شوم تاریخی این اقدام و دستاورد سیاه آنان در قیامت و برحذر داشتن آنان از غضب و عذاب خداوندی؛
و با بهانه قرار دادن تصرف عدوانی فدک برای افشاء بدعتها و سنت شکنی ها؛
و با سرزنش مردان و زنان و جوشانیدن غیرت آنان؛
و حتی با اذان بلال و سوز و اشک شبانه روزی در خانه و مسجد و حتی بیرون مدینه بر سر راه کاروانیان چه که کربلای نینوای فردا و کربلای شلمچه و پاوه پسین آن را و دورترها را نیز می دید؛
و با اقرار گرفتن از بدعتیان و سنت شکنان و کودتاچیان بر حقانیت و صداقت سخنان و حق خواهیهای خویش؛
و درست به وقت نداشتن هیچ امکانات و مقدوراتی برای شکستن نفاق و تباهی و بدعت و سلطه با دو روش یکی وصیت اینکه نمی خواهم و نباید حتی مدعیان همسری با پیامبر صلی الله علیه و آله جنازه مرا ببینند و نیز از آن کسان کسی در نماز و تشییعم حاضر نباشد و نیز این وصیت که نشانی مزار او معلوم نباشد تا هیچ کس آن نابکاران و دیگر مردمان قادر به برکنار داشتن خویش از محکمه وجدان و فلاح و هدایت و نبوت و وصایت و ولایت و حقانیت و مشروعیت و عدالت و سعادت و قیامت نباشند. تا آیندگان و فرشتگان و جهانیان همواره این پرسش را داشته باشند که چرا این گونه شد؟ و چگونه می بایست می شد و دو فرجام جدا برای رخداد تاریخی و خواهانی آرمانی را به عینه در تاریخ و قیامت مشاهده کنند و داوری نمایند.
موضع اصلاحی فاطمه علیهاالسلام در خطابه های او
شأن فاطمه علیهاالسلام در برابر بدعت و انحطاط نظام سلطه در حال شکل گیری، چونان هر راهبر الهی همانا احیای فکر سره دینی و سنت نبوی و اصلاح اجتماعی است. خطابه های فاطمه علیهاالسلام ، دیدگاه اصلاحی وی را در برابر وضعیت عصر خویش می توان دریافت:
اولین سخن تفصیلی او با جماعت بدعتگزاران و مردمان در مسجد مدینه در برابر مجمع عمومی مسلمانان است و دومین آن در برابر جمعی از زنان عیادت کننده او.
بیان فاطمه علیهاالسلام در مسجد مدینه هر سه حوزه اصلاحی را شامل است. ابتدا نگاهی به مطلوبیت و آرمان پیشنهادی دین برای بشر سپس تحلیل وضعیت و شرایط موجود و آنگاه پیشنهاد راهکارها و راهبردهای اصلاح و راهبری وضعیت موجود.
فاطمه علیهاالسلام بیمار در بستر افتاده است. اندک کسانی مانند بلال و سلمان او را دلدار بودند و غمگسار. روزی تنی چند از زنان مهاجر و انصار به دیدار او می روند(8) جویای حال فاطمه علیهاالسلام می شوند و فاطمه علیهاالسلام سخنی بلیغ با آنان در چند فراز دارد. فهرست و سرفصل فرازهای این دو سخن در فصل آخرین این مقال و اندکی مرور شده است و تفصیل آن در جای خود آمده است.
در این میان بنگرید درد عظیم علی علیه السلام را که مانند کوهی در درون خود آتشفشانی را در غلیان دارد اما برای پاسداری از کیان دین وحرمت ولایت و ماندگاری امامت و وحدت امت صبوری می کند و پوسته صورت و دست بر شمشیر را در اختیار دارد و عنان شکیبایی زده است. از درون چگونه در تب و تاب است.
یک کشش عمیق هم بانو را بی تاب رفتن کرده است. کشش به دیدار پدر که مژده این زیارت را پیشتر از خود او گرفته است.
در آخرین روز زندگانی، خواست تا برایش آبی فراهم شود. به نیکوترین صورت خود را شست. جامه نو خواست. آن را پوشید. خواست تا بسترش را در وسط اتاقش بگسترانند. آنگاه در بستر رو به قبله قرار گرفت دستهایش را بر گونه اش نهاد و گفت هم اینک روحم پرخواهد کشید.(9) و آنگاه … پریان در سوز و آسمان و زمین در سوگ و علی علیه السلام با شنودن خبر در پیچ و تابی غریب و تنها. فرشتگان گواه بودند و ما را تنها خبری است از آن رنج عظیم.
فاطمه علیهاالسلام به شهادت رسید.(10)
یادداشتها:
1 دعای توسل به چهارده معصوم(ع)؛ مصباح المنیر، صص 202 208
2 بحارالانوار، ج 53، ص 179 180
3 معانی الاخبار، ص 114 115
4 بحارالانوار، ج 23، ص 51
5 درباره انسان هادی نک به: حکیمی محمدرضا، کلام جاودانه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1370، 48 59
6 به تفاوت اخبرا از چهل شب (بحارالانوار، ج 43، ص 180 و 199) تا هشت ماه (الاستیعاب، ص 749)
7 فهرست منابع و مصادر موارد در مکتوب بلند مذکور آمده است.
8 صدوق به اسناد خود از فاطمه علیهاالسلام دختر حسین علی علیه السلام ، بحارالانوار، ج 43، ص 158
9 بحارالانوار، ج 43، ص 172
10 امام کاظم علیه السلام : ان فاطمه علیهاالسلام شهیدة کافی، ج 1، ص
منابع : فصلنامه شورای فرهنگی و اجتماعی زنان، شماره 1