زندگینامه آلفرد آدلر

در سال 1870 در يک خانواده ي ثروتمند و در حومه ي وين (اتريش ) بدنيا آمد. در سال 1895 درجه ي دکتراي پزشکي را از دانشگاه وين دريافت کرد و در رشته ي چشم پزشکي تخصص گرفت و پس از مدتي اشتغال به طبابت تصميم به فعاليت در زمينه ي روانپزشکي گرفت. در 1911 رسما با ديدگاه هاي فرويد به مخالفت برخاست و در جنگ جهاني اول بعنوان پزشک در ارتش خدمت کرد.در سال 1934 به عنوان استاد روانشناسي باليني در دانشکده ي پزشکي لانگ آيلند به کار مشغول شد و در سال 1937 در آبردين اسکاتلند در گذشت.
ديدگاه آدلر به ماهيت انسان خوشبينانه بود و انسان را موجودي ذاتا خوب و پاک ميدانست.

نظريه ي معروف آدلر« عقده ي حقارت » نام دارد
آلفرد آدلر در 7 فوريه 1870 در پنزينگ در حومه شهر وين در كشور اتريش به دنيا آمد . پدر او يك تاجر يهودي متوسط الحال غلات بود و مادرش نيز يك زن خانه دار بود . در جامعه آنها يهوديان كمي زندگي مي كردند . به همين دليل او هرگز يك هويت فرهنگي قوي پيدا نكرد . و اگر چه او در كودكي به پرستشگاه يهوديان مي رفت اما در بزرگسالي خود را يك مسيحي ميدانست . البته وي در نوشته هايش يهود ستيز نبود ولي بعدا بيشتر با ويني ها همانند سازي كرد و در بزرگسالي به آيين پروتستان گرويد .
آدلر دومين پسر و سومين فرزند از شش فرزند خانواده خود بود و همين پر جمعيت بودن باعث شد كه در نظرياتش اثر مستقيمي بگذارد .
آدلر در دوران كودكي به امراض شديدي مبتلا بود و طعم وقايع دردناكي را چشيد . نرمي استخوان و كمبود ويتامين D احتمالا روي خود پنداره اش تاثير گذاشته بود . وي دچار اسپاسم حنجره نيز مي شد .در نتيجه مشكل تنفسي داشت و هنگام گريه احساس خفگي مي كرد . در 5 سالگي ذات الريه گرفت و تا حد مرگ پيش رفت و همچنين او در سن 3 سالگي شاهد مرگ برادر كوچكترش نيز بود .
همچنين در دو حادثه متفاوت در بيرون از خانه تا حد كشته شدن پيش رفت . هرچند كه صحت اين اطلاعات صد در صد نيست اما نشان مي دهد كه در دوران كودكي احساس حقارت خصوصا حقارت فيزيكي مي كرد و قد كوتاهي داشت .
اگر چه كه در كودكي محبوب بود اما دوران كودكي خود را دوران شادي نمي داند .او خاطرات خوشي از مادرش دارد اما به او زياد نزديك نبود و بيشتر با پدرش شناسايي مي شود . آدلر با اينكه مجبور شده بود كه درس رياضيات را تكرار كند با تشويق هاي پدرش توانست اين درس خود را قوي كند و در كل دانش آموز خوبي باشد . با اينكه او توانست كه توانايي هاي خود را بهبود ببخشد ولي هميشه عاشق موسيقي بود و اپراهاي دوران جوانيش را هرگز فراموش نكرد
او در عين حال كه تحت الشعاع برادر بزرگتر خود قرار داشت اما ساعتهاي زيادي را صرف رقابت با او مي كرد .
با وجود اينكه او دانش آموز متوسطي بود اما توانست در سال 1895 از دانشگاه وين درجه دكتراي پزشكي بگيرد . او در دانشگاه به يك گروه از دانشجويان ماركسيست ملحق شد . در ميان آنان با دختر روسي ثروتمندي به نام رايسا اپستاين برخورد كرد كه بعدها با او در سال 1897 ازدواج نمود . رايسا مجذوب سوسياليزم بود و آلفرد نيز در نشستهاي سوسياليزم با وي آشنا شد .
آدلر در سال 1898 با عنوان متخصص چشم ، طبابت خود را شروع كرد و بعدا پزشك عمومي شد .
وقتي آدلر به عنوان يك پزشك عمومي كار خود را شروع كرد چون كه مطب او نزديك پارك تفريحي-ورزشي بود ، لذا بيشتر بيمارانش را بازيگران و هنرمندان و بند بازان تشكيل مي دادند
از طريق برخورد با اين بيماران بود كه آدلر دريافت كه آنها قدرت و توانايي خود را به عنوان يك واكنشي در برابر ضعفها و يا حوادث دوران كودكي خود به دست آورده اند.
چون آدلر معتقد بود كه علاوه بر آگاهي از شرايط جسماني بيمارانش بايد از وضعيت رواني و اجتماعي آنان آگاه باشد ، چند سال بعد روانپزشك شد .
تماس اوليه او با فرويد به نظر مي رسد كه حاصل دفاع او از نظريات فرويد در مطبوعات مي باشد در زمانيكه فرويد اثر مشهور خود « تعبير خواب » را منتشر كرد و آدلر بدون اينكه او را بشناسد از او دفاع كرد و در سال 1902 زيگموند فرويد از آدلر دعوت كرد تا به جمع روانكاوانه آنها ملحق شود .آدلر يكي از 4 عضو اين گروه بود و تا سال 1911 همچنان به عضويت خود در انجمن روانكاوان وين ادامه داد .
او در سال 1905 به نگارش مقاله هاي روانكاوانه براي مجلات پزشكي و تعليم وتربيت پرداخت و با انتشار كتاب مطالعاتي در باب حقارت عضوي و جبران فيزيكي آن در سال 1907 ، نقش مهم خود را در روانكاوي آن زمان محرز كرد . ولي ديدگاههاي آدلر آن قدر از نظريه هاي روانكاوي دور شدند كه به تدريج اهميت ذهني بودن ادراك و نقش هاي مهم عوامل اجتماعي را بر سايق هاي زيست شناختي مطرح كردند .
آدلر در سال 1911 رئيس انجمن روانكاوان وين بود ، ولي همراه با 9 نفر از 23 عضو انجمن روانكاوان وين ، آن انجمن را ترك كرد . آدلر هيچگاه شاگرد فرويد نبود بلكه وي همكار فرويد بود و پيش از اينكه به او ملحق شود در مسير حرفه اي خود جا افتاده بود. وي انجمن تحقيقات آزاد روانكاوان را تاسيس كرد ويك سال بعد نامش را به انجمن روانشناسي فردي تغيير داد . آدلر در سال
1914 همراه با كارل فورتمولر انتشار Journal for Individual Psychology را شروع كرد .
آدلر مردي بود كه واقعا جلوتر از زمان خود حركت مي كرد . او نخستين كسي بود كه علنا با مراجعان خود به صورت گروه درماني و خانواده درماني در برابر تعداد زيادي از حضار و معلمان و والدين و … كار مي كرد . او پس از آنكه در جنگ جهاني اول به عنوان يك پزشك افسر خدمت كرد ، چند كلينيك راهنمايي كودك در مدارس دولتي وين داير كرد .
دراوايل دهه 1920 آدلر پيش بيني كرد كه هنوز دو نسل ديگر مانده است تا زنان بتوانند در جامعه به برابري واقعي با مردان برسند .
در سال 1926 نخستين سخنراني خود را در ايالت متحده انجام داد . وي در سال 1927 در سمپوزيوم ويتنبورگ در كالج ويتنبورگ واقع در اسپرينگفيلد اوهايو شركت كرد . سپس وقت بيشتري را به سخنراني در آمريكا پرداخت .
وي در سال 1932 در دانشگاه لانگ آيلند كرسي استادي روانشناسي طبي را گرفت و همكاريش را با اين موسسه ادامه داد .
آدلر در امريكا نيز به طبابت خصوصي پرداخت و به سخنرانيهاي بين المللي خود ادامه داد . آدلر كه در سال 1935 شاهد رواج نازيسم در اروپا بود به همراه همسرش به نيويورك رفت . او در سال1937 در حالي كه در يك سفر دانشگاهي در اروپا بسر مي برد در اثر يك حمله قلبي در آبردين اسكاتلند جان سپرد . دو فرزندش به نام هاي كورت و الكساندرا كه رواندرمانگر بودند كارهايش را ادامه دادند .
آدلر برخلاف فروید ،که غریزه را انگیزه اصلی رفتار می دانست ، وبر خلاف یونگ که صورت های ازلی را رهبر انسان می دانست ،بر جنبه اجتماعی بودن انسان تاکید داشت .وی همچنین منبع اصلی انرژی و انگیزه های بشری را میل به قدرت می دانست و با عدم پذیرفتن مرزمشخص بین خودآگاه و و ناخودآگاه ،مکانیسم « واپس زنی » فروید را رد کرد .
درنظریه آدلر انسان موجودی است بی همتا ، مسئول ،خلاق و انتخاب کننده که هم خوانی همه جانبه ای در ابعاد شخصیت او وجود دارد . آدلر انسان را ذاتا موجودی اجتماعی ،خلاق و هدف دار می داند که احساس حقارت زیر بنای رشد روانی او را فراهم می آورد و همواره وی را درجهت تفوق و برتری سوق می دهد به عبارت دیگرهرانسانی با توجه به این هدف به جلو رانده می شود و به فعالیت هایی می پردازد که در نهایت این فعالیت ها شیوه زندگی اورا مشخص می سازد. از این رورفتار فرد را در درون زندگی اش قابل بررسی می داند . به عقیده آدلر انسان سازنده سرنوشت خویش است و به تجارب خویش معنی و مفهوم می بخشد .به نظر آدلر افراد غیرعادی مریض نیستند ،بلکه انسان های مایوسی هستند که نیازبه امید و شهامت دارند .

ویژگی های اصلی نظریه آدلر:
1- احساس حقارت : روش روانشناسی با مسئله حقارت شروع و پایان می یابد . احساس خود کم بینی یا حقارت در افراد ناشی از نقص و ضعف جسمانی است . به نظر آدلر ،وجود ناتوانی و ضعف در همه افراد عقده حقارت ایجاد می کند وکوششهای بعدی آنان نیزدر زندگی ، مصروف جبران یا پوشاندن آن می شود پس حقارت اساس تلاش و موفقیت انسان است . از طرف دیگر ، احساس حقارت پایه و اساس تمام مشکلات ناشی ازناسازگاری روانی آدمی است . عقده حقارت منجر به تمایل فرد برای فرار می شود و این تمایل در عقده برتری بیان می گردد .
2- احساس برتری : آدلرعقیده داشت که همه افراد آدمی دارای احساس حقارت هستند و همین احساس حقارت باعث می شود که مردم در جهت از بین بردن آن و یا در جهت بهتر وبرتر شدن ، تلاش زیادی را از خود نشان دهند .این تقلا وتلاش رقابت آمیز شخص در جهت برتر و بهتر شدن از دیگران نیست بلکه تمایل مثبتی است برای غلبه کردن بر نقص ها و کمبودها ی خود تا با کمک گرفتن از این منابع ،به تکامل فردی دست یابد.
3- روش زندگی : بسته به منبع و سرچشمه احساس حقارت ،فرد تلاش جبران کننده را برای بهتر و برتر شدن از خود نشان می دهد . این تلاش شکل فردی و انحصاری خواهد داشت و در واقع نشان دهنده روش زندگی فرد است . به عقیده آدلرجبران احساس حقارت عادی است وما غالبا ضعف در یک توانایی را با برتری در توانایی دیگر جبران می کنیم . جبران مفرط مفهومی است که نشان دهنده انکار فرد به جای قبول موقعیت یا تلاش افراطی کردن برای پنهان داشن یک ضعف میباشد. آدلر دو الگوی جبران مفرط را توضیح داده است . آدلر عقده حقارت را برای توصیف شخصی به کار برد که احساسات ناشی از نابسندگی را اغراق آمیز می کند عقده برتری باعث می شود شخص در خودستایی مبالغه کند تا بر احساسات ناشی از حقارت ، نقاب زند .
4 – خود آگاهی : آدلر با فروید در مورد وجود «ضمیر نا هشیار »و «ضمیر ناخودآگاه » مخالف است و همه اهمیت را به «خودآگاه » می دهد و عقیده دارد انسان از اعمال خودآگاهی دارد و می تواند با خود نگری بفهمد که چرا رفتار وی آنگونه است که هست .
5- علاقه اجتماعی : آدلر معتقد است که آدمی اجتماعی به دنیا می آید و به اجتماعی بودن خود علاقمند است . این علاقه اجتماعی در نوع آدمی فطری و ذاتی است . تلاش برای برتری درفرد سالم به صورت حس اجتماعی و همکاری و همچنین جرات و رقابت بیان می شود .
6- غایت و هدف زندگی : آدلر نیز مانند یونگ نظریه خود را بر مبنای «علت غایی» بنا کرده است . یعنی بر خلاف فروید ،شکل دهی رفتارها را ناشی از هدف های انسان می داند .البته او نیز مانند فروید ازاهمیت گذشته آدمی غافل نیست ،اما معتقد است که گذشته ،محدودهصحنه عمل را نشان می دهد و این اینده است که چگونگی عمل بازیگران را در این صحنه ،معین می کند.
7- خود خلاق : بر خلاف فروید که رفتار را نتیجه نیروی ناهشیار مبهم می دانست و یا بر خلاف یونگ که می گفت «تجارب اولیه زندگی کنترل کنده و تعیین کننده ی چگونگی رفتا ر ما هستند » آدلر خاطر نشان کرده است که ما قادر هستیم هشیارانه اعمال و اهدافمان را انتخاب کنیم .آدلر چنین توانایی انتخاب را «خود خلاق » نامیده که هشیارانه است و در مرکز شخصیت قرار دارد.

روش درمانی آدلر :
در کمک به بیماران و برای تسلط بر احساسحقارتشان «تشویق » بود .
مشاوران و درمانگرانی که رویکرد آدلری را بکار می گیرند ،از فنون التقاطی گوناگون مانند مهارت های مربوط به بیان مجدد ، بازتابش و نیز فنون خاص آدلری ، مثل تف کردن در سوپ و اجتناب از کودک آزرده بهره می گیرند . همه این فنون برای تشویق مددجو و جهت دادن به تلاش های او برای دوباره هم سو سازی هدف های خود با منافع جامعه و فعالیت برای یافتن سبک های زندگی رضایتبخش تر به کار گرفته می شوند. هر چند این انتقاد بر روانشناسی فردی وارد آمده که هدف آن فقط پرورش نوعی عقل سلیم در مددجوست و در کاربرد آن نیز نوعی ساده انگاری مشاهده می شود ، اما به نظر می رسد قابلیت کاربرد و نیز عملی بودن و سودمندی آن در زندگی روزمره ی افراد درست به همان میزانی است که آدلرمی توانست انتظار داشته باشد.

http://p30city.net/showthread.php?t=29895

Adler

 

 

Alfred Adler
(1870 – 1937)

Compiled by Molly Fisher (May 2001)

Alfred Adler was born on February 7, 1870 in the suburbs of Vienna. He was the second son and third child of a Jewish grain merchant and his wife. Alfred did not walk until he was four because he suffered from rickets. At the age of five, he almost died of pneumonia. These events are what motivated him to became a physician. Growing up, Alfred was a very outgoing, popular, and involved scholar. Like most teens, he was always trying to outdo his brother.
In 1895, Adler received his medical degree from University of Vienna. This is where he met his wife Raissa Timofeyewna Epstein. She was an intellectual and social activist from Russia. They married in 1897, had four children, and two would become psychiatrists.
He began his medical career as an opthamologists, later switching to general practice. He established his office across from an amusement park and circus in the lower class part of Vienna. Most his clients were circus performers. He studied their unusual strengths and weaknesses, and this gave him insights on his organ inferiority theory.
Later, Alfred turned to psychiatry and joined Freud’s discussion groups in 1907. He wrote papers on organic inferiority. He also wrote a paper concerning aggression instinct and Freud did not approve. In addition, Alfred wrote a paper on children’s feelings of inferiority. Which agreed with Freud’s sexual notions. Freud named Adler president of Viennese Analytic Society co-editor of organization newsletter. In 1912, Adler and nine other members established The Society for Individual Psychology.
During WWI, Alfred was a physician for the Austrian Army at first he was on the Russian front and then moved to the children’s hospital. He saw firsthand the damage war can do. After the war, he did various projects such as: clinics at a state school and training of teachers.
In 1926, Alfred came to the United States to lecture, he accepted a visiting position at Long Island College of medicine. He took his family and moved to the U.S. Austrian psychiatrist, Alfred Adler died of a heart attack while doing a series of lectures at Aberdeen University in Scotland.
Theory
Adler examined personality around the same time as Carl Jung and Sigmund Freud. They worked on some theories together until Adler rejected Freud’s emphasis on sex, and maintained that personality difficulties are rooted in a feeling of inferiority deriving from restrictions on the individual’s need for self-assertion.
His best-known work is The Practice and Theory of Individual Psychology (1923). Adler had a tendency to change his theory on personality throughout his life but he ultimately believed that people are focused on maintaining control over their lives. He believed in single “drive” or motivating force behind our behavior, claiming that the desire we have to fulfill our potentials becomes closer and closer to our ideals.
Alder calls this theory Individual Psychology because he felt each person was unique and no previous theory applied to all people. Adler’s theory included these four aspects: the development of personality, striving towards superiority, psychological health, and the unity of personality. Many psychologists excepted Alfred’s popular idea of self-actualization.
In studying personality, Alfred came up with the term inferiority complex. He described this as feelings of lack of worth. He wrote, “We all wish to overcome difficulties. We all strive to reach a goal by the attainment of which we shall feel strong, superior, and complete” (Ansbacher & Ansbacher, 1956). Alder was known to use the word superiority complex. This complex developed when a person tried to conquer their inferiority complex by suppressing their existing feelings. He felt that people were constantly trying overcome their feelings of inferiority to reach superiority.
Along with the idea of trying to overcome inferiority, Adler claimed that every person had an idea about what their perfect self would be like (Cloninger, 1996). He named this image the fictional finalism. Fictional finalism applies clearer direction to decisions that are to be made concerning oneself. Although individuals may have an idea about their image, but they hardly ever understand it. Although the image may be altered, the common direction throughout one’s life stays the same. Adler wrote, “. . .in every mental phenomenon we discover anew the characteristic of pursuit of a goal, and all our powers, faculties, experiences, wishes and fears, defects and capacities fall into line with this characteristic” (Ansbacher & Ansbacher, 1956).
Unlike Freud, Adler believed the conscious and unconscious worked in union with one another towards the fictional finalism (Cloninger, 1996). Adler declared that each individual has a incomparable way of life, some are negative and some are positive. Adler did not like to take big groups of people an put them into general categories but when describing basic lifestyles it was simpler to do so. He studied various types of people and he came to this conclusion. There are the four main types of people, three out of four are negative. The ruling type tries to control others. The getting type tends to be very passive and goes along with others ideas, rarely inventive. The avoiding types try to isolate themselves to avoid defeat, they are usually very cold. The socially useful type, values having control over their lives and strive to do good things for the sake of society.
“It is easier to fight for one’s principles than to live up to them (Alfred Adler).” This statement sums up Alder’s theory of personalty in a nutshell.
Time Line
1870 Alfred Adler born on February 7th
1888 Began his studies at the University of Vienna Medical School
1895 Received medical degree from the University of Vienna
1897 Married Raissa Timofeivna Epstein
1898 Established private practice in Vienna
—-Birth of first daughter, Valentine
—-Published two articles in Austria’s “Medical News Bulletin”
1901 Second child, Alexandra, is born
1902 Published two articles in Medical News Bulletin
—-Sigmund Freud invited Adler to join the fledgling Wednesday Psychological Society (later renamed to Vienna Psychoanalytic Society)
1904 Adler publishes his most important article to date, The Physician as Educator
—-Converted from Judaism to Protestanism
—-Birth of Kurt Adler
1905 Publication of A Study of Organ Inferiority
1909 Birth of Cornelia (daughter)
1911 Adler is expelled from the Vienna Psychoanalytic Society under Freud’s impetus
—-Adler forms his own group, initially called the Society for Free Psychoanalytic Inquiry
1912 Published The Neurotic Constitution
1913 Renamed his group The Society for Individual Psychology
1914 Published Healing and Education, edited by Adler
1916 Drafted as a military physician for the Austro-Hungarian Empire during World War I
1918 Discharged from military service, began emphasizing social feeling in writings
1922 Published The Practice and Theory of Individual Psychology
—Adler begins setting up educational consulting teams in child guidance for Vienna’s public schools
1924 Became a professor at Vienna’s Pedagogical Institute
1928 First lecture-tour of the United States.
—-Published The Case of Miss R: The Interpretation of a Life Story
1929 Became an adjunct professor at Columbia University, started to shift base of operations from Vienna to New York City
—-Published Individual Psychology in the Schools
1931 Published What Life Should Mean to You
1932 Professor at the Long Island College of Medicine, Adler’s first full-time academic position in the United States
1933 Published Religion and Individual Psychology and Social Interest: A Challenge to Mankind
1937 Died, May 28th, Aberdeen, Scotland
Bibliography
Hoffman, Edward, The Drive For Self: Alfred Adler And The Founding Of Individual Psychology, Addison-Wesley, 1994.
http://www.chesco.com/~artman/adler.html
http://ourworld.compuserve.com/homepages/hstein/adler.html
http://www.montevallo.edu/coe/clf/ceegeepage/community/dtslectures/adler/default.html
http://www.ship.edu/~cgboeree/adler.html
http://www.usd.edu/~aelverud/advcomp/adler.html
http://www.muskingum.edu/~psych/psycweb/history/adler.htm

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *