(با تأکید برآپارتمان نشینی، روابط همسایگی، نوع معماری، فرهنگ ترافیک): بررسىهاى مختلفی که در نقاط مختلف جهان در مورد تحول شکل زندگى در رابطه ی با توسعه ی شهرنشينى بهعمل آمده، صور زندگى را بهعنوان يک الگوى مطلوب و ثابت که متأثر از زندگى روزمره و مظاهر مختلف آن است مورد توجه قرار مىدهد و مشخصات زندگى انفرادى و تنوع تاريخى را از آن مستثنى مىسازد. شهر ها قسمتی از تمدن بشری هستند که محل تجلی بالندگی انسان خواهند بود. اصطلاح بالندگی، فقط مفهوم رشد و کمیت را در بر نمی گیرد بلکه ارتقای کیفی رفتار، گفتار، منش، کنش، زیست و معیشت را نیز شامل می شود. شهرها وقتی تشکیل شدند که انسان ها یاد گرفتند، چگونه کنار هم زندگی کنند و به همین ترتیب نیاز هایی از قبیل خوراک و پوشاک و مسکن باعث رابطه ی بیشتر و نزدیک تر در بین آن ها شد. با رشد چشم گیر جمعیت خانه هایی که از چوب یا گل و لای ساخته می شد به خانه هایی با مواد با دوام تر تبدیل شد و این روند ادامه یافت تا جایی که ساختمان ها و آسمان خراش ها به وجود آمدند و این انسان با بهره گیری از قدرت تفکر و اندیشه ی خود کاری کرد که به لحاظ فرهنگی و تاریخی و سیاسی و اقتصادی هر شهر از شهر دیگر متمایز شد. یکی از علل تمایز به وجود آمدن معماری های متفاوت بود که در هر شهری به گونه ای خاص خودنمایی می کرد.
معماری هنری است اجتماعی که طراحی ساختمان را با زیبایی، نیروی معنوی همراه می کند. به گفته ی ویتروویوس معماری فرم مجسم اصیل ترین اندیشه های انسانی، شوق او، انسانیت او، ایمان او، دین او، این چیزی است که روزی معماری بود.
در چارچوب سبک زندگی اسلامی ایرانی و در بستر زندگی شهری مفهوم معماری اسلامی دنبال می گردد. معماری اسلامی طی زمان کمی توسعه و رشد یافت. در تعریف باید گفت معماری اسلامی اثری است که ارتباط قلبی انسان را در پرستش خدای قادر و تبارک و تعالی برقرار می کند. هدف و انگیزه ی اصلی معماران سنتی ایرانی از یک سو بیان و انعکاس مفاهیم فرهنگی و باورهای دینی مردم و از سوی دیگر تحت تاثیر قرار دادن رفتارهای مردم است. معماری ایرانی اسلامی جوهره ای دارد و اگر آن جوهره رعایت شود، اسلامی خواهد بود و اهمیت آن وقتی آشکار می شود که بدانیم در ساخته های این دوره به کاربرد معنوی و مادی بناها که از مهم ترین ویژگی آن هاست توجه شده است. در بسیاری از بناهای اسلامی جوهره ی حجاب و هم چنین با استفاده از تقارن، توازن، و تعادل در معماری جوهره ی وحدت به چشم می خورد که سبب اسلامی شدن بنا می شود. متاسفانه معماری اسلامی در ساختمان های ایرانی به دلیل تهاجم فرهنگی غربی کم رنگ شده و زندگی شهری امروز به صورت عمده خالی از المان های اصیل ایرانی است و خانه هایی که در آن سکونت داریم کمترین نیازهای انسان را پاسخگو نیستند.
محتوای آثار معماری کشور های اسلامی با معماری اسلامی یا آنچه در مورد معماری قدیم آمده است فرق دارد. اگر معماری اثری را ارئه دهد که در آن ایده های غیر اسلامی خود یا دیگران را به کار گرفته باشد دیگر آن اثر معماری اسلامی نیست.
معماری از جمله نشانه های سبک زندگی اسلامی است که بخشی از این سبک زندگی مربوط به آپارتمان نشینی است. آپارتمان نشینی یکی از مصداق های معماری غیر سنتی است که با فرهنگ ایرانی رابطه ای ندارد و به دلیل ازدیاد جمعیت و کمبود زمین برای احداث خانه های تک واحدی، امنیت بیشتر در مجتمع های مسکونی و … به وجود آمد. با اینکه بخش قابل توجهی از جمعیت کشور در واحد های آپارتمانی ساکن هستند اما هنوز فرهنگ این پدیده ی وارداتی غربی در کشور شکل نگرفته است.
در گذشته که خانه ها مستقل بود، افرا قادر بودند با صدای بلند حرف بزنند و در هر زمانی رفت و آمد کنند. بچه ها آزاد بودند با صدای بلند فریاد بزنند و بازی کنند اگر چه که برخی از این کار ها نادرست بود ولی کمتر زیانی به دیگران وارد می کرد در حالی که در زندگی آپارتمان نشینی به دلیل فشردگی مکانی نباید تنها به خودت فکر کنی لذا هم نوایی، هم سویی و هم گرایی با دیگران، انعطاف پذیری در محیط، صبر و تحمل و احترام به حقوق دیگران از ضرورت های آپارتمان نشینی است که با عنوان حقوق همسایگی نیز می توان از آن یاد کرد.
آپارتمان نشینی مانند هر مقوله ی دیگری است که در شهر نشینی می تواند موجب نقض حقوق دیگری شود یکی از مسائلی که در آپارتمان نشینی کمرنگ می شود رعایت حقوق همسایگی است که از وظایف مهم و اساسی هر مسلمان است. چنان که پیامبر اعظم(ص) می فرمایند: آنچنان جبرئیل درباره ی همسایه به من سفارش می نمود که تصور کردم همسایه از همسایه ارث می برد.
به تدریج با گسترش شهر نشینی و افزایش جمعیت شهر ها و گسترش تکنولوژی، اتوموبیل به یکی از نیازهای اساسی خانوارها مبدل شد تا آنجا که پس از افزایش جمعیت شهر ها شاهد افزایش تعداد اتوموبیل ها در شهر ها بودیم و به تدریج خیابان ها و اتوبان های شهر های بزرگ تبدیل به پارکینگی بزرگ برای خیل عظیمی از ماشین ها شد و این پدیده همان است که امروزه آن را ترافیک می نامیم. ترافیک یکی از مشکلات اجتماعی است که خود ناشی از عوامل مختلفی است از مهم ترین مسائل در رفع مشکلات ترافیکی آموزش مباحث آن است. آموزش به عنوان رکن اساسی اصلاح فرهنگ ترافیک، نقش بارزی در تغییر نگرش و باورها دارد و در صورتی مثمر ثمر خواهد بود که از سنین کودکی توسط خانواده ها به فرزندان آموزش های لازم داده شود البته نمی توان نقش رسانه ها را در این میان نادیده گرفت. فرهنگ ترافیک لازمه ی زندگی شهری است. فرهنگ دارای یک سری ویژگی ها و کارکرد های ملموس می باشد که با پیاده سازی آن در بحث آموزش ترافیک می توان گام موثری در این رابطه داشت.
و در نهایت اگر هر شخصی مطابق با ارزش ها و هنجارهای پذیرفته شده ترافیکی در جامعه عمل کند برای خود وی و دیگران لذت بخش بوده و خوشنودی به ارمغان می آورد. به نظر می رسد رعایت قانون به عنوان پیش نیاز سبک مطلوب زندگی در همه ی موارد ی که پیش از این ذکر شد راهگشا خواهد بود و تنها کافیست همه ی ما در برابر قانون سر تسلیم فرود آوریم و آن را فصل الختام قرار دهیم. نظر به آموزه های دینی در این حوزه بایسته ای ضروری است خصوصاً آنجا که به مدارا کردن با مردم با عنوان نیمی از خرد فردی نگاه می کند. در مفهومی گسترده تر شاید به این معنا باشد که در تمامی شئونات زندگی مدارا کردن با پیرامون که در برگیرنده ی افراد هم هست یک راهکار اصلی خواهد بود.