، 53 قبل از هجرت_11قمري_سياست و حكومت.2. رهبري(اسلام). الف. انصاري غلامحسين،1327، مترجم. ب.مؤسسهانتشارات اميركبير. شركت چاپ و نشر بينالملل.ج. عنوان
9041س7ص/55/24BP 936/297
1383
كتابخانهي ملي ايران
25852-83م
مقدمه مؤلف
جاهليت، در زمان ما همانند گذشته وجود دارد، و اين اشتباه بزرگي است كه تنها، ساكنان جزيرة العرب و هر جامعه اي را كه امكانات سازندگي و عمران نداشته است، به عقب ماندگي و جاهليت انتساب دهيم و مردماني را كه در امر سازندگي و توليد پيشرفته باشند، متمدن و با فرهنگ بناميم.
تاريخ، با نشان دادن واقعيتها به ما خبر داده است گه قومهاي «عاد» و«ثمود» و فرعونهاي اهرام ساز مصر، و ديگر گروه ها و فرمانروايان ستمگري كه هنوز آثارشان به جاي مانده ، گرفتار قهر و عذاب الهي گرديدند،و عمران و آباداني و تمدن غير انساني آنها، برايشان سودي نداشت؛ زيرا آميخته با ظلم و ستم و مبارزه با پيامبران و مصلحاني بود كه مي خواستند تمدني انساني، بر پايه هاي عدالت و آزادي برقرار سازند.
موسي (ع) نيامده بود تا اهرام بزرگتري بنا نهد و با فرعونهاي مصر در اينكار به رقابت خيزد،و آهنگ آن نداشت كه مجسمه ي موهوم سليمان را باز سازد. او كتاب آسماني تورات را براي مردم به ارمغان آورد و با عصاي اعجاز آميزش، حقانيت آن را آشكار ساخت، اما تفكر پست و جاهلانه ي قوم يهود،آزادي مطابق با تورات را بر نتافت، چه، يهودي به اقتضاي طبيعت و سرشت، جز ذات شرور و متجاوز خويش دوست نمي دارد و انديشه اي جز پرورش غيريهوديان در سر نمي پروراند.
يهودي در طول تاريخ براي رسيدن به خواسته هايش، يا به سر سپردن و خدمتگذاري به قدرت حاكم توسل جسته،و يا ثروت و شهوت را به جاي خدا و معبود حقيقي سجده آورده و با چنين روحيه اي حتي در كنار پيامبران و مصلحان خير انديش،آرامش و امنيت نيافته است.
يهوديان حتي با كتاب مقدس خود تجارت كرده و به تحريف آن دست زدند،و با اختلاط و آميزش با مسيحيان و وارد كردن افسانه هاي «تثليث» و«فداء» در باور ها و معتقدات آنها، دينشان را تباه ساختند.
آنان، مسيح را دروغگو و فريبكاري مي پندارند كه به دار آويخته شد،و در انتظار مسيحي هستند كه از خود آنها بوده و نشانه هاي ويژه به همراه داشته باشد .
و با همه ي مبالغه ي آنها در قضيه ي «هلو كاست»و كوره هاي آدمسوزي كه روژه گارودي،متفكر فرانسوي با دلايل انكار ناپذير، دروغ بودن آنها را ثابت كرده است،اين سؤال در ذهنها پديد مي آيد،كه چرا هيتلر كه در ابتدا يهوديان را مقرب دستگاه خود ساخته بود،در نهايت چنان بلايي بر سر آنها آورد؟
پاسخ اين سؤال از اينجا روشن مي شود كه گفتيم يهودي،جز خودش، هيچ كس را دوست نمي دارد و در ابراز مودت به قدرتمندان و ثروتمندان نفاق مي ورزد،و پيوسته در پي يافتن فرصتي است كه سرور و آقاي خودش را به خاك افكند و گردن او را بشكند، همانطوري كه يهوديان معاصر، با بسياري از رؤساي جمهوري آمريكا مانند ترومن و كندي چنين كاري را انجام دادند .
و امروز نيز همان يهوديان، مانند موريانه به جوامع انساني رخنه كرده و با تشكيلات ويرانگري مانند فراماسونري و ليونزي به همه جا دست انداخته و با دخالت مستقيم يا اعمال نفوذ بر تصميم هاي كنگره و دولت ايالت متحده ي آمريكا،به وسيله ي هدايت انتخابات، يا توطئه براي بر كنار ساختن رؤساي جمهوري، قطعنامه هاي سازمان ملل را نيز در كنترل خود در آورده اند.
و اضافه بر همه ي اينها،افرادي مانند داروين،فرويد و ماركس را به جامعه ي بشري تحويل دادند كه زير پوشش علم و ماديگري به نابود كردن ارزشهاي اخلاقي و عقايد ديني و دشمني با انسانيت پرداختند. سياهكاريها و شرور خانواده ي ناميمون صهيونيسم،نمونه اي است از اعمال آنهايي كه از فرمان پيامبران سر پيچيده و تمدنهاي بزرگ جهان و مدنيت معاصر ما را بازيچه ي خويش ساختند.
البته، آنان شكست خورده اند و بزودي ور شكستگي خود را در برابر آئين اسلام اعلام خواهند كرد،همان اسلامي كه محمد (ص) پيامبر خدا آن را به جهانيان عرضه داشتو با شيوه ها و رفتار مباركش، برنامه ها و قوانين اعجاز آوري براي ساختن تمدن انساني فراهم آورد.
كتاب آسماني محمد(ص) معجزه اي است جاوداني كه نبوت ديگر پيامبران را نيز تصديق و تآييد كرده است، چنانكه بدون وجود آن، گواهيهاي يهوديان و پيروهن اديان ديگر در مورد دينشان، ارزش پذيرفته شدن نداشتند.
شايان ذكر است كه قرآن مجيد مفاهيم صحيح آئين آنها را تأييد كرده است،نه مطالبي را كه آفريده ي دستهاي نيرنگ و تحريفند.
پذيرش دين مبين اسلام و اقبال جهانيان به محمد(ص) فرآورده ي حتمي ناكاميابي و سقوط همه ي نظريات و مكتب هاي بشر ساخته ايست كه ادعاي انطباق با دا نش و اكتشافات علمي دارند، اما از تعاليم انسان ساز و تمدن آفرين رسولان الهي انحراف جسته اند، زيرا اين آئين آسماني با معجزه ي جاويدش قرآن، باورهايي روشن و مستدل، و قوانين و احكامي متين و سودمند براي همه ي عرصه هاي زندگي، پيش از تولد و انعقاد نطفه ي انسان تا بعد از مرگ او تدارك ديده است.
اگر زندگي بشر، تنها بر اساس مكتبهاي مادي ترتيب پذيرد، تفاوتي كه بتوان عنوان «جاهليت» بر آنها نهاد، بين زندگي آنروز ساكنان جزيره العرب و تمدنهاي باستاني ايران و روم و جاهليت زمان ما وجود نخواهد داشت،زيرا در اين روزگار، قدرتهاي استكباري، زير پوشش جهاني شدن تجارت و در واقع به زور اسلحه، سرمايه ها و منابع طبيعي كشورهارا به تاراج مي برند و اين بارز ترين نشانه ي جاهليت است.
وشگفتي نيست از سفاهت و نا بخردي در تفكر مادي كه به سلمان رشدي و امثال او،فرصت مي دهد تا به خاتم پيامبران دليري نمايد، پيامبري كه بشريت را از بندگي شهوتها و عبوديت در برابر انسان آزاد كرد،و از گمراهي و گرفتاري در دامهاي شيطان و پيروانش، و دور شدن از تمدن انساني بر حذر داشت.
آيا وقت آن نرسيده است كه بشريت، با تمسك و پايبندي به عصاره و نتيجه ي همه ي شريعتها و اديان،يعني گرايش و التزام عملي به سنت و سيره ي پيامبر انسانيت، محمد مصطفي (ص) خود را آزاد كند و به پيروزي حقيقي نايل آيد؟
و ان شاءالله، ضمن بحثهاي آينده، گواهيهاي بحق و منصفانه ي انديشمندان بزرگ و فيلسوفان و نويسندگان بيگانه درباره ي شخصيت پيامبر اكرم (ص) ذكر خواهد شد،دانشمنداني كه بيشترشان انديشه ي مادي داشته و با پيامبران و اديان آسماني مبارزه مي كردند، اما نتوانستند كاخ رفيع نبوت محمدي را پنهان يا در برابر آن سكوت نمايند،نبوتي كه با مفاهيم و احكام شايسته اش، در هر عصر و زماني بر قرار و پايدار است. آري، فضيلت آن است كه دشمنان بر آن گواهي دهند.
و پيوسته، از ديروز تا امروز، و در آينده نيز،عظمت و جاودانگي آن بناي نبوت پديدار مي گردد، بناي رفيعي كه مردمان را هشدار مي دهد، تا بر خلاف جهت امواج شنا نكنند و تكامل علمي و صنعتي را در جهت آسيب رساني به انسان وانسانيت به كار نگيرند،و دعوتشان مي كند كه ابزار و امكانات پيشرفته ي مادي را با پيروي از تعاليم پيامبران الهي، بويژه پيامبر گرامي اسلام (ص)، در راستاي زندگي بهتر و سعادت انسان و انسانيت و عمران و آباداني هر چه بيشتر زمين به كار گيرند،و قبل از گذشتن فرصت و نابودي تمدن به وسيله ي جنگ سوم جهاني كه هيچ جنبنده اي را در زمين باقي نخواهد گذاشت، راهي مناسب براي رسيدن به سعادت و كاميا بي در جهان آخرت بيابند.
البته، آينده از آن اسلام و مسلمانان راستين خواهد بود،چه، خداوند تعالي مي فرمايد:
«و مي خواهند نور خدا را با دهانهايشان خاموش سازند، در حالي كه خداوند نور خويش را كامل ميگرداند، هرچند كافران نپسندند».
سالم الصفار
بيروت23/9/1998م
دوم جمادي الاخر1419ه.ق.
فصل اول: سيره و حكومت جهاني
«براستي كه محمد (ص) پيامبر خدا با آنكه به دانشگاهي از دانشگاههاي روم يا مدرسه اي از مدارس ايران پاي نگذارده، اما قانونگذار و سياستمداري بزرگ و خطيبي سخنور و رهبري عظيم وكار آزموده به شمار مي آيد.»
“رينيه جنيون خاور شناس فرانسوي”
تأسيس دولت اسلامي:
پس از پايان سفر هجرت همينكه پيامبر به مدينه رسيد، اقدامات زير را به منظور تشكيل دولت اسلامي انجام داد :
1.ابتدا به ساختن مسجدي در قبا همت گماشت كه سريعاّ به مركزي معنوي براي انجام شعاير و عبادات ديني و اداره اي سياسي_نظامي براي تبيين چگونگي ارتباطهاي حكومت با داخل و خارج و مدرسه اي براي آموزش هاي ديني و مكاني براي قانونگذاري مبدل گرديد. ياران پيامبر با اجتماع در آن مكان مقدس به تشكيل انجمن ها پرداختند و بر منبر سادة آن با ايراد خطابه هاي روشنگر آموزش هاي لازم داده مي شد و مسلمانان درس نظم ترتيب و برابري در مقابل قانون را آموخته و يگانگي و برادري و انضباط را تمرين مي كردند. و فرمان هاي حكومتي از آن محل صادر مي شد. پس مسجد تنها عبادتگاه يا مكان برگزاري نماز نبودبلكه جايگاه و منزلت آن، جايگاه و منزلت خود اسلام بود كه در بخش هاي دين و سياست رو به تكامل داشت.
2.گام دومي كه رسول خدا در جهت تشكيل دولت ديني در مدينه برداشت نوشتن سندي بود كه به موجب آن ارتباط ميان مسلما نان با يكديگر و با ديگر گروه هاي انساني مانند يهوديان كه در مكه مي زيستند نظمي نوين مي يافت.
مقايسه ي دولت پيامبر با دولت هاي رسمي بشر:
1.اصولا مقايسه ي حكومت پيانبر با حكومت هاي عرفي صحيح نيست،زيرا در اين حكومت ها قوانين بر اساس قرارداد هاي انساني وضع مي شوند اما قانون هاي حكومت پيامبر از لحاظ نظري و عملي تكيه بر وحي و فرمان الهي دارند. 2.نپذيرفتن حاكميت دين اسلام در حد شرك و كفر است و جنايتي بزرگ در حق امت محسوب مي گردد.
سياست رسول اكرم در رابطه با قواي سياسي و دولت ها و جوامع بت پرست يا اهل كتاب، بر موارد زير استوار است :
دعوت به اسلام از طريق گفتگوي رو در رو ، يا ارسال نامه يا اعزام هيئت هاي تبليغي رسمي. 2.اعلان جنگ و پيكار با دشمنان اسلام و ا نسانيت . 3. انعقاد قراردادهاي صلح و همزيستي مسالمت آميز.
اقدامات رسول خدا (ص) براي تحكيم پايه هاي حكومت اسلامي:
1.تثبيت جبهه ي داخلي و افزايش توان سياسي و اجتماعي آن، با برداشتن گامهاي سياسي و اخلاقي زير:
الف) نوشتن پيماني سياسي و اجتماعي ميان مسلمانان مدينه اعم از مهاجران و انصار. ب)انعقاد پيمان صلح و همكاري سياسي و نظامي. ج) برقراري پيوند برابري و برادري ميان مهاجران و انصار به منظور استواري بنيان هاي حكومت و ايجاد امتي با ثبات و به هم پيوسته.
2. دومين اقدام رسول خدا، تشكيل سپاه و نيروي مسلح بودتا به اذن الهي به جهاد برخيزد:
شايستگي رهبري همه ي امور سياسي، نظامي، اقتصادي و اجتماعي از جانب خداي تعالي به پيامبر اعطا شده بود و قرآن در اين باره مي گويد: « النبي اولي بالمومنين في انفسهم »
خاور شناسان در گذشته ادعا ميكردند كه قرآن انديشه هاي خود پيامبر است يا آموخته هاي ايشان از دانشمندان مسيحي است. اما بعد از اثبات معجزه بودن قرآن و دعوت قرآن از آنها به تحدي به شكست خود اعتراف كردند و اما اكنون مي گويند قرآن كتابي آسماني است اما تفاسير استنباط شده از آن كار بشر است و انسان توانايي درك مفاهيم آسماني را ندارد، آنها توجه نكردند كه آيات قرآن را سنت پيامبر تفسير مي كرد، سنتي كه صاحب آن از روي هوي و هوس صحبت نميكرد و تمام سخنان او با استناد بر وحي و فرمان الهي بود.
احترام به افكار عمومي:
پيامبر اكرم با اينكه به وحي الهي مؤيد بود اما به فرمان خدا، مشورت و نظر خواهي از مسلمانان را به عنوان شيوه اي صحيح براي اداره ي همه ي امور امت برگزيد. خداوند در اين مورد به او مي گويد: «و شاور هم في الامرفاذا عزمت فتوكل علي الله»
قانونگذاري:
وضع و تدوين قانون هاي سياسي، اقتصادي، قضايي، اداري واجتماعي مناسب، از مهمترين اركان پايداري و استواري دولت و اجتماعات متمدن و پيشرفته ي انساني است،و قرآن كريم مقرر داشته كه جامعه ي اسلامي قانونمند و قانونمدار باشد و بدين لحاظ تمام احكام و مقررات مورد نياز امت، يا به تفضيل در آن كتاب آسماني بيان گرديده يا ضوابط و اصول كلي آن معين گشته و توضيح وتشريح آن به نبي اكرم (ص) واگذار شده است.
احترام به قانون:
رعايت و احترام به قانون، منشي است براستي كمياب، مگر در پيامبران خدا و جانشينان آنها، پيغمبر اسلام كه نبي رحمت بود، به لطف الهي هر اسائه ي ادبي به شخص بزرگوارش را ناديده مينگاشت و عفو ميكرد ،
اما كساني را كه به حرمت قانون تجاوز ميكردند هرگز نمي بخشيد، و اهل تعارف و سهل انگاري در عمل به قانون و كيفر دادن به مجرم با هر مقام و موقعيتي نبود، زيرا كاملا آگاه بود كه قانون متكي بر عدالت، همانند سايه اي است كه انسان ها در آن ايمني مييابند و هستي و كيان امت را نگه مي دارد و شايسته نيست كه بازيچهي صاحبان هوي و هوس و قرباني مطامع اشخاص گردد.
انتخاب حاكم:
آئين اسلام ، مسئلهي حكومت و زمامداري را بر دو پايه استوار ساخته است:
1.پرورش روحيهي مسئوليت پذيري در بين آحاد ملت
الف)از مسلمانان ميخواهد در قبول امانت هيچگاه ميل شخصي خود را بر مصلحت عالي اسلام ترجيح ندهند ب)فريضهي امر به معروف ونهي از منكر را وظيفه اي همگاني ساخته.
2.مسئوليت دانشمندان:
عالمان راستين و با اخلاص دين كه توان حل و فصل قضاياي مهم اجتماعي را دارا باشند، مسئوليت انتخاب زمامدار و بيان صفت ها و شرايط ويژهي وي، برابر ضوابط اسلامي به عهدهي آنها نهاده شده است.
مباني نظام هاي حكومتي معاصر:
مهمترين اصل و مبناي نظامهاي حكومتي بشري معاصر، اصل سيادت است،كلمهي سيادت در فرهنگ اسلامي، واژهاي نا آشناست،زيرا كلمه اي است جديد و سياسي كه در دوران جديد در فرانسه مطرح شد و منظور از آن قدرت برتري است كه دولت با تصاحب و تكيه بر آن در امور كشور دخل و تصرف ميكند.
سيادت در گذشته به اشخاص و افراد نيز انتساب مييافت و بعد از تجربه هاي تلخ و خشونت باري از استبدادانديشهي انتقال سيادت از اشخاص به دولتها، در غرب رواج يافت.
سيادت يا اقتدار مطلق و بدون قيد و شرط از نظر اسلام تنها از آن خداوند قادر و تواناست اين حقيقت را حضرت محمد(ص)در مدينه به مردم ابلاغ كرد تا بر مشروعيت دولت اسلامي تأكيد ورزد وهيچگاه او و پيامبران قبل از وي با آنكه نمونه هاي كامل انسانها و صاحبان كرامت و اعجاز بودند، سيادت را از آن خود يا از آن حكومت و تشكيلات و افرا وابسته به آن ندانستند.
قانونهاي اصلي دولت اسلامي:
1.عدالت و دادگستري كه پايه و اساس اسلام است و خداوند مارا به آن فرمان داده است.
2.وفا به عهد و پيمان كه آن نيز فرمان صريح خداوند است«و بعهد الله اوفوا»
3.حرام دانستن كارهاي زشت چه آشكارا و چه پنهان«قل انما حرم ربي الفواحشما ظهر منها و ما بطن»
4.زور و قدرت و ثروت نشانهي برتري نيست«ان اكرمكم عند الله اتقيكم»
5.پاداش و كيفر متناسب با سعي و عمل است.
مشخصات دولت پيامبر:
اساسي ترين مسئله در حوزهي حاكميت رسول خدا اين بود كه آن حضرت براي اقدمات مهم اجتماعي به انتظار وحي و فرمان الهي مينشست و حتي اگر انگيزه ها و شرايط لازم براي انجام كاري فراهم بود باز هم بدون اذن خدا دست به آن كار نميزد. مسئلهي مهم و مسلم ديگر اين است كه تطبيق و اجراي احكام خدا، در آغاز، تنها بوسيلهي شخص پيغمبر صورت ميگرفت، زيرا او بزرگترين پيشوا و قويترين انسان براي پذيرش امانت هاي خدايي واعمال و اجراي آنها بود.
دولت و حكومت:
دولت بنا به تعريفهاي جديد عبارت از شخصيتي حقوقي است كه نيابت و كارگذاري امتي از امتها را كه در سرزمين معيني ساكن است، به عهده گرفته و برترين و بالاترين قدرت را در اختيار دارد و حكومت، سازمان يا دستگاهي است كه در داخل دولت تشكيل ميگردد. حكومتها توسط اشخاص بوجود ميآيند و كاميابي يا شكست به آنها منسوب ميگردد، همانطور كه مدح و ستايش يا انتقاد و خدمت نيز متوجه آنان است.
دولت اسلام:
بدون شك دولت اسلامي، متمايز و برتر از همه ي دولتها، و مترقيترين دولتي است كه تمدن جديد، بعد از آزمودن انقلابها و مكتبهايي كه بسياري از انسانها را به رنج انداخت و خونهاي زيادي را به زمين ريخت، به آن دست يافته است.
تفاوت اساسي:
نظام اسلامي، با شريعت واحكام واضح و قوانين متكي بر ايمان و عقيده، جامع بين دين و دنياي مردم است. در اين نظام حاكميت از آن خداست كه بالاتر از حاكميت مردم است و شخص حاكم و همهي سازمانهاي تحت امرش ملزم به رعايت احكام الهي ميباشند. اين وضوح و صراحت كه در اسلام و اصول و مبادي و روش قانونگذاري نظام اسلامي وجود دارد، مانع اين است كه حكومت اسلامي همانند كليسا، از آن روحانيون يا علماي دين باشد. وبا تمام ويژگيها و شرايطي كه براي زمامدار اسلامي در نظر گرفته شده، باز هم او زير سايهي حاكميت اسلام و قانونهاي آن و عالمان آگاه و شوراهاي مسلمانان و امر به معروف و نهي از منكر افراد جامعه قرار دارد
فصل دوم: رهبري نظامي پيامبر
«محمد(ص) فرماندهي شجاع و پر استقامت و شگفتي آفرين بود كه براي برقراري دين خدا بر روي زمين و تثبيت آن در دلهاي مردم، تلاش و مبارزه ميكرد.»
“ويجان ماكسيم فرماندهي لشگر قرانسه”
پرورش فرماندهان مكتبي:
يكي از اصولي كه از سيرهي پيامبر در فرماندهي و پرورش فرماندهان بدست ميآيد، اين است كه فرماندهي يك مسئوليت و يك امانت قرآني است و ارزش هر امتي به ميزان موفقيت آن در پرورش فرماندهان شايسته است. فرمانده صالح آن كسي است كه به صفات يك معلم آگاه آراسته باشد و مسئوليتش را در برابر امت و در برابر مردان تحت فرماندهيش درك كند و پيوسته به تمرين دادن و آماده نگه داشتن آنها مواظبت داشته و گاهي بعضي از امور مهم فرماندهي را با نظارت خود به آنها بسپارد.
الگو و انتخاب:
پيامبر گرامي اسلام با پرورش فرماندهاني برجسته از ميان امتش و نيز با انتخاب دقيق فرماندهاني كه صفات مورد نظر اسلام را دارا و شايستهي حمل امانت قرآني بوده و خدا را در همهي احوال در نظر داشته باشند، بهترين الگو و نمونه را به جهانيان تقديم كرد. اين جملهي آن بزرگوار كه فرمود: «همهي شما واليان و اميرانيد و همگي مسئول زيردستان خود ميباشيد .» دليل بر اين است كه آن حضرت همواره در صدد فرصتآفريني و برانگيختن توان همهي مسلمانان براي ايفاي نقش رهبري و فرماندهي در موقعيتهاي گوناگون زندگي بود.
امام علي(ع) فرماندهي نمونه:
حضرت علي(ع) از نظر علم و دانش بنا بر اين حديث نبوي: « من شهر علمم و علي دروازهي آن شهر است و هر كس علم خواهد بايد از آن در وارد شود.» مظهر علم پيامبر بود و شجاعت آن حضرت نيز به قدري در كتابها و منابع گوناگون تاريخي ذكر شده كه در حد تواتر معنوي است. و كسي را ياراي ترديد در آن نيست. علي(ع) در هر سريهاي كه شركت داشت امير و فرماندهي آن بود، در صورتي كه ديگر اصحاب پيامبر در مواردي تحت فرماندهي امير ديگري انجام وظيفه نمودهاند.
تصميم گيري:
گرفتن تصميمهاي شايسته و قاطع، بويژه در تنگناها و شرايط سخت نشانهي توانايي فرمانده بر بدست آوردن سهم بزرگي از پيروزي است.
مسئوليت پذيري:
با آنكه پيغمبر خود مسئوليت فرماندهي را بر عهده داشت و در اين زمينه نيز الگو و سرمشقي بينظير، براي پيروانش بود، ولي آنها را براي پذيرش فرماندهي پرورش ميداد و توان آنها را در اين زمينه تقويت ميكرد، به گونهاي كه پيروزيهاي اسلام در جبهه ها و سرزمينهاي مختلف، همهي فرماندهان نظامي جهان را به حيرت واداشت.
ايجاد امكانات نظامي:
1.پرورش انسان: تنها اسلام است كه انسان شايسته و سرباز نمونه ميپروراند، زيرا جهادگر مسلمان، توجهش را به يكي از اين دو هدف نيكو : شهادت در راه خدا، يا زندگي با كاميابي و پيروزي معطوف ميدارد و ميداند كه دنيا مزرعهي آخرت است و آگاه است كه بوسيلهي همين دنياي گذرا و كوتاه ميتواند بر نعمتهاي جاودانهي جهان آخرت دست يابد.
2. آماده ساختن نيروي باز دارنده: منظور اين است كه رهبر و فرمانده با تأمين و تحصيل آمادگيهاي لازم مانع وقوع جنگ و پيامدهاي آن گردد. البته هتخاذ چنين سياستهايي طبيعي است زيرا اسلام احياگر انسان و انسانيت است و در همين راستا پيامبر اكرم تدابيري ميانديشند كه مانع رسيدن آسيب به بندگان خدا گردد. ژنرال آندره بوفر ميگويد :«انسان قرن بيستم كه مصيبتهاي دو جنگ جهاني را تحمل كرده و به آخرين دستاوردهاي دانش نوين مسلح است اخيراّ وسيلهاي براي جلوگيري از وقوع مجدد اين رنجها پيدا كرده است و آن استراتژي باز داشتن ميباشد.»
واكنش سريع:
واكنش سريع از روشهاي جنگي بسيار كارآمدي است كه سبب تقويت روحيهي رزمندگان و هجوم ناگهاني بر دشمن و تخريب رواني او ميگردد.
مقدمات واكنش سريع:
1. هماهنگي مرزدارن و نيروهاي مركزي
2. هشدار سريع
3.آماده ساختن مسلمانان براي حركت سريع
سياست نظامي:
سياست نظامي دو قسم دارد كه عبارتند از :
1. سياست نظامي عمومي : مهمترين عمل پيامبر در اجراي سياست نظامي عمومي، تأسيس يك پايگاه استراتژيك نظامي در مدينه بود كه اقدامات راهبردي و حياتي زير از آثار آن به شمار ميآيند:
الف) تأسيس دولت اسلامي در آن شهر به رياست شخص پيامبر. ب) تبديل آن شهر به مركز بسيج و اعزام سپاهيان اسلام . ج) فرماندهي جنگهاي گوناگون و اعزام سريه هايي از آن شهر به مناطق مختلف توسط پيامبر اكرم به مدت هفت سال .
2. مديريت جنگ: مديريت جنگي رسول خدا بر تحقق چهار اصل زير استوار بود:
الف) شكست دادن و نااميد كردن قريش و يهود و همهي دشمنان اسلام از رسيدن به اهداف ضد بشري و ناصوابشان ب) برقراري امنيت استراتژيك براي مدينه بطوري كه بعد از برقراري امنيت داخلي، با بستن قراردادهاي دفاعي و حسن همجواري با يهوديان، امنيت خارجي آن شهر نيز تأمين گرديد. ج) كارآمد ساختن دستگاه هاي امنيتي و اطلاعاتي حكومت بطوري كه پس از پنج سال مسلمانان داراي سازمان اطلاعتي شايسته و توانمندي گرديدند. د) وارد آوردن فشار اقتصادي بر دشمنان و اين تاكتيكي است كه در هر مبارزهاي اثر حياتي دارد.
هدفهاي سياست نظامي:
هدف اصلي بعثت رسول خدا، تعليم و تربيت انسانها براي رسيدن به كمال و قرب خدايي بود و عمليات نظامي ايشان، در حقيقت وسيلهاي براي برداشتن موانعي بود كه جلوي تابش نور هدايت آسماني به بشر را ميگرفتند.
تحركات نظامي پيغمبر دو گونه بودند:
الف) جهاد ابتدايي: روا بودن و مشروعيت اينگونه تحركات منوط به وجود رهبري ديني است، اسلام پيام خداوند است و بايد به گوش همهي جهانيان رسانيده شود و چنانچه اشخاص يا گروه ها و دولتهايي، مانع ابلاغ و گسترش آن گردند، ميبايست از سر راه مردم جمعآوري گردند. ب) تحركات دفاعي: اين دسته از تحركات به منظور حفظ قرآن و حكومت اسلامي و جلوگيري از خطر آفريني هاي كساني كه اين آئين مقدس را به بازي گرفته و موجوديت آن را تهديد ميكنند ، صورت ميپذيرد.
شخصيت نظامي پيامبر:
شخصيت نظامي پيامبر پنج وجه دارد :
1.ويژگيهاي فرماندهي:
الف) آمادگي بدني: رسول اكرم (ص) در سطح بسيار بالايي از آمادگي بدني و نيروي جسمي و شجاعت بودند بطوري كه شهسوار اسلام حضرت علي (ع) دربارهي ايشان فرمود: « آنگاه كه تنور جنگ برافروخته و كار بر ما سخت ميشد به رسول خدا پناه ميبرديم.»
ب) دورانديشي: دورانديشي و تدبر ثمرهي پيشرفتهترين مراحل هوشياري و تجربهي نظامي است يكي از نمونههاي دورانديشي بارز پيامبر اهتمام و توجه ويژه به امير مومنان علي (ع) در مناسبتهاي گوناگون بود.
ج) تصميم گيري سريع
د) ارادهي قوي: نشانهي قوت اراده اين است كه تصميم گيرنده علي رغم همهي سختي ها و مشكلات تصميمش را به مرحلهي اجرا درآورد.
ه) آرامش: اگر فرمانده به هنگام بحران آرامش خود را حفظ نكند، سپاهيانش از اطراف وي پراكنده گشته و دچار شكست ميگردد.
و) جمع آوري مجدد سپاهان و اعادهي نظم: سر لشگر ستاد مصطفي طلاس دربارهي اين ويژگي پيامبر اين چنين مينويسد: «در طول تاريخ تعداد فرماندهاني كه توانستند بعد از شكست اوليه، مجددأ سربازان خود را جمع آوري و ساماندهي كنند به عدد انگشتان دست نميرسد، و به همين جهت فرماندهان بزرگ در برابر تدابير و تاكتيكهاي نظامي درخشان اين پيغمبر عربي سر تعظيم فرود ميآورند.»
ز) شناختن صفات و ويژگيهاي اصحاب و ياران و دشمنان
ح) خودداري از استبداد و احترام گذاردن به آرا و نظريات اصحاب و رايزني با آنان
ط) پذيرفتن و بعهده گرفتن مسئوليت تصميم ها
2. پرورش نيروهاي رزمنده:
دومين وجهي شخصيت نظامي رسول خدا پرورش دادن و آماده ساختن نيروهاي جنگاور بود، زيرا آن حضرت به خوبي ميدانست كه سرباز، اولين مهمترين عامل پيروزي در جنگ است.
3. تهيه ي سلاح :
پيامبر در تهيه اسلحه به دو امر توجه داشت: يكي مقدار و تعداد و ديگري تنوع و گوناگوني. زيرا بعضي از سلاحها، كارايي و قدرت عمل اسلحهي دشمن را از بين ميبردند واورا غافلگير ميسازند همانگونه كه رسول خدا در جنگ احزاب با حفر خندق در اطراف مدينه، مشركان را با نوعي سلاح دفاعي غير منتظره رو به رو ساخت و آنها را از حمله به مسلمانان باز داشت.
4. برنامه ريزي مقدمات و شيوه هاي نبرد :
الف) جنگ تبليغاتي : ناپلئون ميگويد: «اهميت عامل معنوي در جنگ سه برابر عامل مادي است.» ب) جلوگيري از تضعيف روحيهي ياران، دور كردن افرادي كه روحيهي مسلمانان را تضعيف ميكنند.
5. جنگ رواني:
جنگ رواني از قويترين وسايل انهدام ارادهي جنگي است و آگاهان به فنون نبرد بر اين باورند كه اثر آن در حصول پيروزي با سرعت بيشتر و خسارت كمتر،از جنگ با سلاح به مراتب بيشتر و قويتر است، زيرا در جنگ رواني، عقل و انديشه و عواطف سرباز دشمن، هدف گرفته ميشود تا گرانبهاترين بخش وجود او يعني روحيهي معنويش تباه گردد. مارشال رومل ميگويد:« فرماندهي موفق كسي است كه قبل از تسلط بر بدنهاي دشمنان بر عقل آنان چيره گردد.»
پيامبر اكرم در زمينهي استراتژي جنگ و ارائهي ساز وكار هاي بايستهي جنگ رواني، نظرياتي مطرح ساخت كه بر فراز آرا و تئوريهاي ما در زمان حال قرار دارند :
الف) فراواني قدرت: پيامبر كه تلميذ و درس آموز از مكتب قرآن بود به مضمون آيهي مباركهي 60 سورهي انفال كه ترجمهي آن بيان ميشود :« و شما در مقام مبارزه با آننها خود را مهيا كنيد و تا آن حد كه بتوانيد از آذوقه و آلات جنگي و اسبان سواري براي تهديد دشمنان خداوند و دشمنان خودتان فراهم سازيد و بر قوم ديگري كه شما از دشمني آنها مطلع نيستيد و خدا به آنها آگاه است نيز مهيا باشيد و آنچه در راه خدا صرف ميكنيد خدا تمامأ به شما عوض خواهد داد و هرگز به شما ستم نخواهد شد.» توجه داشت و ميدانست كه قدرت و توانمندي سپاه اسلام، دشمنان خدا و بشريت را ميترساند و آنهارا از اقدام به نبرد باز ميدارد.
ب) جهاد با زبان: رسول خدا در اين مورد فرمودهاند :« مومن با شمشير و زبان در راه خدا جهاد ميكند.» زبان دو كارايي مهم در جنگ دارد ؛ اولأ ابزار تبليغ است و ميتوان بوسيلهي آن، قبل از فوت وقت، دشمنان را امر به معروف و نهي از منكر نمود و به راه خدا هدايت كرد. ثانيأ نقش مهمي در ترساندن دشمن دارد و به خاطر تأثير فراوان آن بر عواطف و انديشه ها و رفتار انساني، اخيرأ در جنگ تبليغاتي از آن استفاده ميكنند.
راهاي مصونيت از جنگ رواني:
1. ايمان و عقيده: بي ايماني و سستي عقيده بزرگترين بيماري رواني است كه از روزگار گذشته تا به امروز، همواره بر روحيه و شخصيت رهروان جاهليت قديم و جديد اثري ويرانگر داشته است.
2. صبر و نماز : صبر و نماز از قويترين وسايل و كارآمدترين روشهاي حفظ روحيهي مسلمانان و مقابله با فشار هاي رواني دشمنان اسلام ميباشد قرآن كريم در توصيه به آنها چنين ميفرمايد : « يا ايهاالذين امنوا استعينوا بالصبر و الصلوه ان الله مع الصابرين»
3. احتراز از وارفتگي و سستي: قرآن مجيد مسلمانان را اينگونه توصيه ميكند : « و لاتهنوا و لا تحزنوا انتم الاعلون ان كنتم مومنين.»
4.ارائهي واقعيتها: دانشمندان به اين حقيقت پي بردهاند كه هيچ چيز مثل نشان دادن واقعيتها نميتواند جنگ رواني و آثار زيانبار آن را از بين ببرد ، زيرا پنهان كردن واقعيتها در انسان خلأ فكري ايجاد ميكند و اورا طعمهي آسان و آمادهاي براي شايعات و اخبار گمراه كنندهي دشمنان ميسازد . خبر رساني صحيح و نشان دادن واقعيتها، تنها راه از بين بردن شك و ترديد مردم و پايان بخشيدن به سر در گميها و ابهامات است و هيچ يك از وسايل اعلام و تبليغ كارايي آن را در تكذيب شايعات و زدودن آثار ويرانگر آنها ندارند.
فصل سوم: سيره و مديريت
پيامبر اكرم (ص)مدير بينظير:
خاور شناسان بزرگ، و انديشمندان جهان غرب به عظمت پيامبر بزرگ اسلام، در همهي زمينه ها و از جمله در موضوع مديريت اعتراف دارند. همچنين علماي مغرب زمين نيزبذان گواهي دادهاند، كه اقتباس و بهرهگيري از فرهنگ و دانش مسلمانان و تأثيرپذيري از اسلام و ارزشهاي متعالي آن، عامل بسياري از تغييرات تكاملي دنياي اخير است. بدون ترديد همهي پيشرفتهاي دنياي اسلام به فضل سيرهي رسول گرامي اسلام و برنامههاي اداري بينظير او بود پيامبري كه به تعبير قرآن، الگو و اسوهاي نيكو براي مسلمانان است. و در همهي راه و رسمهاي زندگي و در رهبري و حكومت و جنگ و صلح و مديريت اعجابآور، مقتداي كاملي براي بشريت محسوب ميگردد.
مشخصات كلي مديريت پيامبر اكرم (ص):
1. عدالت :
با استفاده از سيرهي رسول خدا اعلام ميداريم كه رفتار مدير هر مجموعه بايد منطبق بر موازين عدالت باشد، يعني در شرايطي كه دو مجموعه در سطحي واحد و داراي ويژگيهاي يكسان باشند، مقتضاي عدالت اين است كه از مزاياي يكساني برخوردار باشند و چنانچه كار بعضي از سازمانها براي جامعهاي اهميت حياتي داشته باشند اعمال مساوات بين كاركنان آن سازمان و ادارات ديگر بر خلاف مصالح اجتماع است و ممكن است موجب از دست رفتن فرصتها، و نابودي شايستگيها و تواناييها گردد. قرآن در خصوص اجراي عدالت ميفرمايد:« يا ايها الذين امنوا كونوا قوامين بالقسط شهداء لله ولو علي انفسكم اوالوالدين و الاقربين»
2. برادري:
3.مسجد عبادتگاه و مركز اداري حكومت:
مسجد پيامبر بسيار ساده و كم هزينه بود، اما از آن مسجد و ادارهي كوچك، نور تمدن اسلامي در جهان پرتو افكند كه انقلابي فكري و فرهنگي بر ضد همهي حكومتهاي ستم پيشه و واپسگرا و متحجر و غير الهي بود.
4. نوشتن منشور مدينه
5.تلاش در جهت عدم وقوع جنگ :
رسول خدا در جبهه هاي گوناگون همهي سعي و همت خود را بكار ميگرفت تا كار به جنگ و خونريزي نينجامد و مسئله با مذاكره و گفتگو حل شود و اين راه و رسمي است بينظير و تدبيري است صحيح و خدايي، به منظور تربيت مسلمانان و نسلهاي آينده، تا در مقابله با دشمنان برنامههاي خردمندانه بكار گيرند و تنها به عظمت اسلام و تمدن و تاريخ آن يا به فراواني نيروي انساني و ثروتهاي طبيعي تكيه نكنند.
6. ارسال نامه براي پادشاهان
7.گرفتن بيعت مجدد از ياران
بيعت گرفتن آن حضرت به هنگامههاي بحران، تدبيري اداري و بازدارنده در راستاي تقويت بنيهي رواني مسلمانان و اعلام مجدد دوستي و وفاداري بشمار ميآيد.
8. فتح مكه
مباني مديريت رسول خدا:
1. وحي الهي
2. اصل شورا
مشورت يكي از اصول مهم اسلامي و از اركان فن مديريت است، اسلام به عنوان دين عقل و فطرت و انسانيت پيشتاز اجراي صحيح اين اصل است.
از ديدگاه رسول گرامي اسلام (ص) رعايت دو نكتهي زير شوراي اسلامي را كامل ميسازد:
الف) مشورت با همهي مسلمانان نه با تعداد محدودي از آنها، تا صاحبان افكار انديشههاي متين و متوازن، فرصت اظهار نظر داشته باشند.
ب) در رآس هر شورايي يك رهبر مدير و مدبر وجود داشته باشد، تا به عنوان محور و ملاك مقبوليت آن، تصميم نهايي را اتخاذ كند.
شورا و دموكراسي:
قرنها قبل از آنكه انديشهي دموكراسيدر جهان بوجود آيد، اصل شورا و مشورت در فضاي جامعهي اسلامي مطرح بود و مسلمانان به خاطر ارزشهاي ديني و تقوي الهي، حتي با ايثار و به قيمت از دست دادن منافع شخصي خويش، در اجراي صحيح اين اصل و نصيحت و ارشاد يكديگر ميكوشيدند. روح دموكراسي جديد نيز همين رايزني و استفاده از رأي و تجربهي شهروندان است و ميتوان گفت شوراي اسلامي گسترهي وسيعتري از دموكراسي را دارد.
3. مباني سازماندهي اداري
الف)كار:
آن آخرين فرستادهي خدا، كار را معيار تشخيص جايگاه اجتماعي و تعيين رتبهي مسلمانان در دنيا و آخرت قرار داد ، قرآن كريم ميفرمايدك« براي هر كدام بر مبناي كارشان درجات و مراتبي است و پاداش اعمال آنها بطور كامل داده خواهد شد و مورد ستم واقع نميشوند»
ب) علم و قدرت و شايستگي:
پيامبر اكرم (ص)مسلمانان را به دانش پژوهي و انديشيدن، و كسب مهارت و تخصص فراخواند تا بر قدر و منزلت آنان بيفزايد و خدا در قرآن ميفرمايد: «مقام آن گروه از شما كه ايمان آورده باشند و كساني كه به آنها دانش اعطا گرديده رفيع ميگرداند.»
ج) مساوات :
اسلام همهي مسلمانان را در حقوق اجتماعي با هم برابر ميداند و ميان آنها در اصل خلقت و نژاد، يا رنگ پوست و ديگر اعتبارات تفاوتي نميگذارد.
چهار نكتهي قابل توجه در بحث مساوات:
1. عمل به اصل مساوات: قرآن مجيد با صراحت اعلام داشته كه پيغمبر انساني مانند ديگر انسانهاست:«اي پيامبر به امت بگو من بشري مثل شما هستم»
2. زدودن بينش طبقاطي
3. مساوات زن و مرد: قرآن مجيد ميفرمايد:« هر مرد يا زني كه با ايمان به خدا كار شايستهاي انجام دهد، زندگي او را پاك و قرين سعادت ميسازيم و اجري نيكوتر از آنچه كرده است به او اعطا ميكنيم.»
4.مساوات فرمانروا با مردم.
د) انتخاب واليان فرماندهان و كار گزاران:
اين گزينشها نشانگر توجه ويژهي رسول اكرم به پويايي و استمرار دعوت اسلام و عنايت به آيندهي آن بود. پيامبر اكرم تمام سعيش بر اين بود كه شايسته ترين انسانها را براي خدمت به اسلام و مسلمانان به كار گيرد و در همين رابطه ميفرمود:« هر كس ولايت مسلمانان را بر عهده گيرد و كاري را به كسي سپارد در حالي كه شايسته تر از او در دسترس داشته باشد به خدا و رسول او خيانت كرده است. »
مديريت انساني:
پيامبراكرم در برنامهريزي ها و شيوه هاي مديريت، تنها به انسان و خير و صلاح او اهتمام داشت، نه به اشيا و امكانات مادي. روح همهي احكام اسلام حفظ حرمت و تكريم شخصيت انسان است و قرآن مجيد در اين زمينه فرموده است: «براستي كه ما فرزندان آدم را گرامي و محترم داشتيم.»
ويژگيهاي عمومي مديريت:
1. ايمان به ارزشمندي كار:
از نظر اسلام در گزينش مدير، ايمان و باور قلبي او به ارزشمندي كار شرط اساسي است، همانگونه كه شخص رسول خدا به حقانيت قرآن و ارزشمندي تبليغ و رسانيدن آن به مردم، ايمان و اعتقاد كامل داشت.
2. احساس مسئوليت و امانتداري:
رهبري و مديريت موفق و درخشان، آنگاه تحقق مييابد كه پذيرندهي آن داراي روحي بزرگ بوده و بتواند سختيهاي كار را تحمل كند و با امانت و اخلاص و احساس مسئوليت به انجام وظيفه بپردازد.
3. قاطعيت:
مدير، محور و مركز ثقل افكار و انديشهها و مرجع تجزيه و تحليل آرا و تصميم گيرندهي نهايي براي اجراي همهي پروژه ها و پيشنهادهاست. لذا بايد داراي عزمي راسخ و ارادهاي قوي و به دور از هر گونه وسواس و ترديد باشد. زيرا سست رأيي و ضعف اراده بر مديريت اخلال وارد ميسازد وآثار ناپسند آن در برنامههاي اجرايي آشكار ميگردد.
4.فروتني و مردمي بودن:
قرآن كريم خطاب به پيامبر ميفرمايد:«واخفض جناحك للمومنين» يعني با مومنان فروتن و مهربان باش.
و آن حضرت كه همه ي اخلاق و رفتارش مطابق قران بود رفتار متواضعانهاي با مسلمانان داشت. اين خلق كريم در وجود برادر و وصي او امام علي (ع) نيز رسوخ داشت و به استاندارش چنين نوشت:« اي مالك، مهرباني تو با مردم آنها را به تو مهربان ميكند و نيكوترين چيزي كه چشم واليان به آن روشن ميگردد، برقراري عدالت در شهرها و پديدار شدن دوستي رعيت است.» رهبر و مدير موفق اسلامي آن كس است كه پارهاي از وقتش را براي ملاقات با مردم اختصاص داده و با فروتني كامل و با حوصله و دقت در كنارشان بنشيند و به شكايات و پيشنهادات آنها گوش دهد و در رفع نياز آنها بكوشد.
5. پيشينهي نيكو:
رسول خدا قبل از بعثت، در ميان اهالي مكه به عنوان مردي امين و راستگو و خوش اخلاق و نيكو رفتار شناخته ميشد. آن حضرت با خلوت گزيني در غار حرا به تفكر در امر آفرينش و مشكلات مردم ميپرداخت و با داشتن چنين ويژگيها و فضايلي، مورد اطمينان امت اسلام بلكه همه ي مردم آن روزگار قرار گرفت.
6. محكم كاري و نرمش:
محكم كاري نه خشونت، ونرمش نه ضعف و سستي، هر دو از صفات عمومي مديران مورد نظر اسلامند و قرآن مجيد، پيامبران را كه به منزلهي مديران جامعهي انساني ميباشند با عنوان مژده بخش و بيم دهنده توصيف كرده است تا مديريتي متعادل و انعطاف پذير را به جهانيان عرضه دارد. زسول اكرم(ص) فرموده است:« امامت و پيشوايي شايسته نيست مگر براي آنكس كه داراي سه خصلت باشد:تقوايي كه اورا از نافرماني خدا باز دارد – حلمي كه خشم او را مهار كند- خوشرفتاري با زير دستان چنانكه براي آنان مانند پدري مهربان باشد.
7. بردباري و بلند نظري:
يكي از صفتهاي بسيار مهم يك مدير داشتن اعصابي قوي و بردباري و توانايي ذاتي است براي حل مشكلات . مدير بايد مانند دريايي باشد كه در درون آن جانوران در حركت و تلاشند اما ظاهر آن همواره صاف و گسترده و با هيبت است و اگر لحظهاي بعضي از سياهي ها بر سطح آن پديد آيند بزودي امواج سر كش آنهارا در خود فرو ميبرند و دريا به سكون و آرامش پر ابهت خود باز ميگردد.
پيامبر اكرم (ص) فرمودند: « هيچ چيز بهتر از علم همراه با بردباري نيست.»
و امام علي(ع) فرمودند:« فراخ سينگي و بردباري ابزار رياست و سروري است.»
فصل چهارم : سيره و برنامههاي اجتماعي
جامعه شناسي چيست؟
جامعه شناسي اسلامي عبارتست از: بررسي زندگي مشترك مردم.عبارت زندگي مشترك تعريف جامعه شناسي را از تعاريف علوم ديگرمتمايز ميسازد، زيرا اشتراك يعني خروج از جنبههاي شخصي زندگي انسانها و توجه به امور مشترك ميان آنها. جامعه شناسي اسلامي به بررسي همكاريها و ارتباطات و نشانههاي ظاهري گروههاي انساني اهتمام دارد. ديويد سانتيلانا خاور شناس ايتاليايي ميگويد:« نظام حقوق اجتماعي اسلام بسيار درخشان و كارآمد است و دولتهاي ديگر از تأسيس نظامي شبيه يا نزديك به آن ناتوانند و مسئوليت اجتماعي متقابل اسلام به دور از هر گونه عيب اشكال است و بطور خلاصه ميتوان گفت: اسلام بزرگترين ديني است كه دست انسان را گرفت و با انصاف و عدالت با وي رفتار كرد.»
جامعهي الهي :
مهمترين مباني و ويژگيهايي كه رسول خدا جامعهي اسلامي را بر آنها استوار ساخت دو مورد زير است:
1. جامعهي اسلامي، ساختهي خداي آگاه و مهرباني است كه فطرت بشر را آفريده و به ماهيت و جوهر وجود او از همه آگاهتر است، و اين جامعه جز با برنامهها و قوانين خدايي توسعه و تكامل نمييابد.
2. نظام اسلامي شايستهي همهي زمانها و مكانها و حتي آيندهي بشريت است، زيرا شامل قوانين و اصولي كلي و فراگير است، كه با شرايط ناپايدار زمان ناسازگاري دارد و براي موارد خاص و چگونگي تطبيق و اجراي احكام نيز تدابير لازم را انديشيده و براي باديه نشين و روستايي و انسان عصر تكنولوژي برنامههاي مناسب دارد .
خلافت انسان و شهادت پيامبران:
اين باور كه انسان جانشين خدا بر روي زمين است و پيامبران ميزان و معيار سنجش امتهايند ، پايه و اساس جامعهي توحيدي و حيات معقول اجتماعي است منظور از خلافت انسان اين است كه عموم انسانها از جانب آفريدگار هستي مأموريت دارند كه با بهترين روش به عمران و آباداني زمين بپردازند.
اعتقاد به جانشيني و نيابت انسان از جانب خدا بر روي زمين ميتواند با چهار فرآوردهي زيبا همراه باشد؛
1. نسبت دادن جامعهي انساني به يك محور يعني همان خدايي كه بشر را جانشين خود ساخته است و اين همان باور توحيدي نابي است كه رسول خدا مجتمع انساني را بر آن بنا نهاد و همهي انبيا با شعار «لا اله الا الله» پرچم آن را برافراشتند.
2. برقراري روابط اجتماعي توحيديو آزادي انسان از پرستش نامها و اعتبارياتي كه سبب انواع گوناگوني از بهره كشي و ستمگري و طغيانند.
3. ايجاد روحيهي برادري ميان همهي مردم و در كليهي روابط اجتماعي و نابودي همهي انواع ستمگري و زورمداري و اعتقاد به حاكميت و برتري پروردگار يگانه.
4. بينشي كه خلافت انساني را يك امانت خدايي بداند.
تعدادي از اصطلاحات مهم جامعه شناسي :
1. جامعه: گروهي از انسانها كه زندگي و آداب رسوم مشترك و عادتهاي موروثي يكساني دارند و از يك قدرت و ساختار حكومتي فرمان ميبرند جامعه ناميده ميشوند.
2. نهادها: موريس گينزبرگ جامعه شناس انگليسي ميگويد؛ نهادهاي اجتماعي عبارتند از :« شكلهايي از روابط تعريف شده و الزام آور، بين افراد جامعه، چه طرفين اين ارتباط در داخل همان جامعه باشند وچه، يكي از آنها در خارج از جامعهي مورد نظر تصور گردد.»
3. عادتها يا آداب و رسوم: عادتها يعني كارهاي تقليدي يا انجام امور اجتماعي بر اساس تقليد .
4. سنتها-جشنها- مراسم مذهبي:
الف) سنتها: عبارتند از انديشه ها و رفتاري كه به اعتقاد صاحبان آنها هر كدام يادآور يك قانون يا مكتب بسيار برجسته بوده و از نسلي به نسل ديگر انتقال مي يابند.
ب) جشنها: عبارتند از نوعي رفتار مردمي كه به خاطر ابراز ارزش معنوي برخي از امور، به صورتهاي گوناگون انجام ميشوند.
ج) مراسم مذهبي: اين مراسم نيز شبيه جشنها هستند و براي همان هدف ها انجام ميگيرند با اين تفاوت كه چنين مراسمي در مناسبتهاي ويژهاي مانند دفن نيز برگزار ميشوند.
5. اتحاديهها:
وجود اتحاديه در هر جامعهاي اهميت ويژهاي در بررسي ساختار اجتماعي آن دارد، زيرا ساختار اتحاديهها مانند ساختار جوامع است.
مهمترين مباني اتحاديهها در جوامع غرب:
الف) اصل آزادي: ابهام و عدم وضوحي كه در گستره و حوزهي اجراي اين اصل وجود دارد، سبب ميشود كه افراد و گروها، ابزار و وسايل گوناگوني را براي رسيدن به هدفهايشان بكار گيرندو به همين جهت بيشتر اوقات بين خواستههاي آنان و قوانين موجود و مصالح مهم اجتماعي مقابله پيش ميآيدو تناقض و اعمال جاهلي و هرج و مرج آشكار ميگردد.
ب) سود جويي: منفعت طلبي و بكارگيري شيوههاي گوناگون در رقابت براي رسيدن به سود بيشتر، گاه در شركتهاي بزرگ تا مرز ترور اشخاص و تصفيه هاي انساني پيش ميرود و گاه به صورت افراطي در اموري تجلي پيدا ميكند كه توجيه اقتصادي نيز نداشته و صرفأ در جهت ارضاي بعضي از گرايشهاي كاذب انجام مييابند و سبب بروز خشونت و اعمال زور ميگردند.
فصل پنجم: سيره و روانشناسي
همهي روانشناسان و دانشمندان بر اين نكته اتفاق نظر دارند كه دين تأثير بزرگي برروان انسان دارد و موجب تعادل شخصيت و آرامش خاطر و پيشگيري از بيماريهاي رواني، و گاه درمان كنندهي آنهاست.
انسان و روانشناسي:
روانشناسي دانشي است كه به بررسي و شناخت رفتارهاي گوناگون انسان ميپردازد، البته فعاليتهايي را كه واكنشي دربرابر انگيزهها باشند، بيشتر مورد توجه قرار ميدهد.
آموزههاي ديني و روانشناسي:
خدا پرستي، و باور اين نكته كه انسان جانشين خدا بر روي زمين است، سبب تقويت بعد عقلاني وجود آدمي در مبارزه ميان عقل و شهوت ميگردد.
پيامبر اكرم (ص) قرنها قبل در اين باره فرمودند:« خداوند فرشتگان را از عقل خالص بيافريد و چهار پايان را از شهوت تنها، اما در آفرينش آدميان، عقل و شهوت را بياميخت، پس هر كس كه عقلش بر شهوت او غالب آيداز فرشتگان بهتر است، و هر كس كه شهوت او بر عقلش چيره باشد از چهار پايان بدتر است.»
وراثت و محيط:
در زير به دو مسئله كه از توابع روانشناسي ميباشند اشاره ميكنيم:
1. هر انساني داراي قوا و استعدادهايي ذاتي استكه در شرايط ويژهاي فعليت مييابند.
2. انسان علاوه بر آن استعدادها، از خانواده و محيط اجتماعي خويش نيز يك سلسله تجارب و مهارتها و خوي و آداب كسب ميكند.
بنا به نظريههاي فوق، بالاترين پيشرفت پيامبر ميبايست اين باشد كه از خادمان و پرده داران كعبه گردد يا قبايل عرب را زير پرچم خويش گرد آورد و زمام امور را بدست گيرد. در حالي كه آن حضرت به پيامبري مبعوث گرديد، و همهي عادتهاي جاهليت را نابود و به جايشان آداب و سنن اسلامي را برقرار ساخت.
اسلام و اصول روانشناسي:
روانشناسان مادي از مسير حقيقت و راستي انحراف يافته و همگام با كاروان ستمگران با علوم و برنامههايشان، خود و پيروانشان را غرق ساختهاند. آنها اميال و گرايشهايي از قبيل تجاوزگري و برتري جويي را نيازهاي انساني شمردهاند كه چارهاي جز ارضاي آنها از هر طريق و با هر وسيلهي ممكن وجود ندارد و بر همين مبنا بر همهي جنايتكاران و جنگ افروزان استعمارگر و مبلغان الحاد اجازهي ويرانگري و تاراج اموال مردم و نابودي انسان و انسانيت را دادهاند. در صورتي كه اسلام تمام اين خصلتها را ميلهايي زشت و ناهنجار ميداند كه از عادتهاي سالم اجتماعات بشري سرچشمه نگرفتهاند و براي معالجهي آنها، عمل به قرآن و سنت شريف پيامبر را پيشنهاد كرده است.
در اينجا به بررسي بعضي از ميلهاي انساني، بر مبناي روانشناسي مادي، و با توجه به ديدگاههاي اسلام ميپردازيم:
حمايت اجتماعي_حمايت الهي:
نياز به حمايت اجتماعي مقدم بر همهي نيازهاي بشري است، بطوري كه روانشناسان زيادي آن را در رديف نيازهاي طبيعي زندگي مانند غذا و خواب ميدانند. اسلام نيز، تمايل به حمايت اجتماعي را در وجود انسان به رسميت شناخته و بر آن تأكيد دارد اما تفاوت انديشهي اسلامي در اين قضيه با برداشت ماديها در اين است كه قرآن كريم پروردگار توانا را سرچشمهي حمايت از آدمي معرفي ميكند و بيانگر اين حقيقت است كه انسان نه مالك سود و زيان خويش است و نه در مورد مرگ و زندگي و برانگيخته شدن در قيامت اختياري دارد، و رسول خدا مسلمانان را اينگونه فرمان ميدهند: « اگر يكي از شما چيزي از پروردگارش بخواهد بايد از همهي مردم قطع اميد كند، وجز به او اميدوار نباشد، تا خداي تعالي نياز او را برآورد.»
ارزش الهي_ارزش اجتماعي:
منظور از ارزش اجتماعي اين است كه روح هر انساني نيازمند است كه ديگران به او بها بدهند و شخصيت او را به رسميت بشناسند. روانشناسان ميگويند: ارزش اجتماعي هر كس، به مقدار مهرباني او و ارزش و بهايي كه براي ديگران در نظر ميگيرد ، بستگي دارد. پيامبر اكرم(ص) ميفرمايد:« از نشانههاي مؤمن اين است كه مردم را دوست بدارد و ديگران نيز او را دوست بدارند.»
نيازهاي امنيتي:
اين نياز را روانشناسان در ستون انگيزه ها و نيازهاي انسان درج كردهاند و در سه زمينهي زير قابل تصور است: امنيت روحي، اميد به زندگي و امنيت آينده، وبالاخره امنيت در زندگي كنوني. اسلام همهي انواع امنيت را ضروري دانسته، اما مفهوم آن را تصحيح و تهذيب كرده است، اين آئين آسماني سرچشمهي امنيت را آفريدگار مهربان ميداندكه به همهي اسباب و علل حوادث آگاهي دارد.
نياز به مالكيت:
مالكيت يكي از نيازهاي ضروري است كه روانشناسان مادي نيز آن را از نيازها وانگيزههاي انساني شمردهاند، اما از ديدگاه اسلام، مالكيت نيز مانند ديگر ابزارها، به مقدار ضرورت و به اندازهي تأمين نيازهاي زندگي، مشروعيت دارد و كوشش براي تحصيل مال و ثروت عبادت است.
زيبايي دوستي:
اين نياز را روانشناسان از انگيزههاي انسان ميدانند، ولي آن را در انتهاي جدول نيازها آوردهاند، اما دين مقدس اسلام به اين نياز همانند نيازهاي ديگر اهميت داده و تأمين آن را عبادت ميشمارد. قرآن كريم خطاب به پيامبرميفرمايد:
« قل من حرم زينت الله التي اخرج لعباده و طيبات من رزق.»
فصل ششم: سيره و رشد اقتصادي
برنامههاي پيامبر براي رسيدن به توسعه ي اقتصادي:
پيامبر اكرم(ص) از همان آغاز بعثت به منظور رفاه انسان در دنيا و آخرت مباني يك اقتصاد سالم را استوار ساخت و براي رفع مشكلات اقتصادي، بر دو اصل مهم برادري و الگو سازي تأكيد كرد.
منظور از برقراري پيوند برادري ايجاد زمينه براي محبت و مهرورزي، كمك و دلسوزي و تعهد و رسيدگي برادران به امور و مشكلات يكديگر است. اين برنامهي رسول خدا، پايه گذار بهترين و مطمئنترين روابط انساني است و موجب حفظ جامعه و تعهد متقابل و انس و الفت افراد ميگردد. برادري بدون الگو مانند كشتي بدون ناخداست . بدون شك رسول گرامي اسلام بهترين الگو، در تدوين برنامههاي توسعه و رفع مشكلات اقتصادي و برقراري توازن ميان مالكيتهاي خصوصي و عمومي، براي همهي انسانها و در همهي زمانهاست.
ويژگيهاي مهم اقتصاد اسلامي:
از بررسي احكامي كه در قرآن كريم و سنت پيامبر وارد شده و از تدبر در احكام منابع طبيعي و ثروتهاي عمومي در فقه پوياي اسلام سه عنوان زير را براي مباحث اقتصادي اين مبحث استخراج ميكنيم:
1. توزيع اوليهي منابع طبيعي:
ثروتهاي طبيعي به دو بخش مهم تقسيم ميشوند:
الف) منابع طبيعي مانند ؛ زمين، معادن، رودخانهها، كوهها، و چشمهها
ب) ثروتهاي طبيعي ديگر كه در سراسر كرهي زمين پراكندهاند مانند؛ حيوانات، گياهان، چوبها، سنگهاو…
يكي از هدفهاي مهم پيامبر در زمينههاي اقتصادي، هدايت انسان و پاكسازي انگيزههاي او در مالكيت خصوصي و هماهنگي آن با مصالح عمومي اجتماع است. به همين جهت اجازهي مالكيت منابع طبيعي را به افراد نميدهد، بلكه آنهارا جزو اموال عمومي يا دولتي يا از مباحات عمومي كه هيچ كس در بهره برداري از آن بر ديگري امتيازي ندارد به حساب آورده است.
2. توليد و توزيع:
اسلام مانند ديگر مكاتب اجتماعي، بر توليد و رشد و افزايش آن اهتمام دارد، اما با توجه به اينكه انسان را جانشين خدا بر روي زمين ميداند، توليدي را مجاز ميشمارد كه با اين مقام و منزلت او در تعارض نباشد و در همين نقطه با مكاتب مادي اختلاف بزرگي پيدا ميكند. نظام سرمايه داري رشد توليد را هدف ميداند، در صورتي كه هدف اسلام جمع آوري ثروت نيست و مال و دارايي را براي آن ميخواهد كه وسيلهي ايجاد رفاه و آسايش مردم، و برقراري عدالت اجتماعي و ساختن جامعهاي توحيدي باشد.
3. مبادله و مصرف:
مبادله وسيلهي توليد كالاها نيست بلكه سبب معاوضهي آنها با يكديگر است. به عبارت ديگر مبادله براي فرد ثروت جديدي نميآفريند بلكه با تعويض مقداري از توليداتش با بخشي از توليدات ديگران، نيازهاي خود را تأمين ميكند. در گذشته كه مبادلهي كالاها بدون واسطهي پول انجام ميشدبا سه ويژگي زير همراه بود:
1. بين توليد و مصرف فاصلهاي وجود نداشت
2. ذخيره سازي طولاني كالاها غير ممكن بود
3. عمل مبادله به عنوان كسب و كار براي افراد تلقي نميشد
با پيدايش پول همهي اين ويژگيها از بين رفت.از بين رفتن اين ويژگيها، سبب پيدايش ربا و گسترش بازارهاي سرمايه داري با وامها و داد و ستدهاي ربوي است و سلامتي جامعه و هماهنگي و توازن اجتماعي را به خطر انداخته و عمليات اقتصادي را از مسير طبيعي آن منحرف ساخته است.
فصل هفتم: سيره و تبليغ
تبليغ اسلامي:
تبليغ عملي است كه سبب رسانيدن پيام خدا به مردم بوده و به گونهاي انجام گيرد كه شايستگي انتساب به خداوند را دارا باشد.عناصر تبليغ عبارتند از:
1. فرستاده يا پيامآور:
اولين و مهمترين عنصر تبليغ اسلامي، پيامآور و فرستادهي خداست كه همان وجود نازنين حضرت محمد(ص) ميباشد، و در عظمت وي همين بس كه او خاتم و عصارهي كاروان پيامبران، و والاتربن آنهاست. و قرآن مجيد دربارهي او فرموده است: « اي پيامبر ما تو را گواه بر مردم، و مژده بخش و بيم دهنده قرار داديم…» بسياري از خاورشناسان منصف و ديگر دانشمندان غير مسلمان به عظمت اين پيامآور اعتراف كرده و در دايرهالمعارف بريتانيا دربارهي آن حضرت چنين آمده است:« پيامبر اسلام با اينكه معاصرانش سابقهي چند قرن، جهالت وناداني و بت پرستي داشتند، در مدت بيست سال موفق به انجام اصلاحاتي گرديد كه مصلحان يهودي و مسيحي با پشتيباني و اقتدار پاپ و كليسا، قرنها از انجام آن ناتوان بودند.»
2. قرآن (پيام):
در عظمت قرآن همين بس كه كتاب خدا، و معجزهي جاويدان اسلام و داراي محتوايي بلند و اصيل واحكامي ثابت و تغيير ناپذير است. قرآن طرح تبليغي فراگير اسلام بوده و براي هدايت و ارشاد مردم از دو روش زير بهره جسته است:
الف) تنوع در تعبير: قرآن مجيد به هنگام ارائهي مفاهيم و معاني قهرآميز و خشن، از واژگان سخت و سنگين و براي معاني لطيف و ملايم، از كلمات نرم وروان استفاده كرده است بطوري كه هماهنگي نغمهها حتي بين كلمات و معاني آنها رعايت گرديده است.
ب) تكرار: قرآن كريم در موارد زيادي به منظور خوب فهمانيدن و برانگيختن ذهن و انديشهي مخاطبان و پرهيز از خستگي و ملالت آنها يك مفهوم مهم را با عبارتهاي گوناگون در سئرههاي مختلف تكرار كرده است، تا مخاطبان به اهميت آن موضوع پيبرده و مطلب مورد نظر در ضمير آنها راسخ گردد.
3. ابزار تبليغ:
در مفهوم جديد تبليغ، وسيله وابزار بيطرف تلقي ميگردد، يعني به خوبي و بدي آن توجهي نميشود . اما رسول خدا توجه مردم را به اين نكته جلب ميكرد كه همهي اشياء و طبيعت و مواد اوليهي ابزارهاي تبليغ، همگي آفرينندهي خدا و تسبيح كنندهي او هستند و با اين نگرش به هستي، ابزارهارا داراي نوعي حيات و احساس ميدانست. و قرآن كريم در اين باره ميگويد:«موجودي در جهان نيست، مگر اينكه تسبيح گوي و ستايشگر اوست.»
4. دريافت كنندگان پيام:
گيرندگان پيام آسماني اسلام انسانهاي آن روز عربستان بودند خلق كريم پيامبر در آنها تجلي يافته و همگان شيفتهي او شده بودند.
5.عكسالعمل مردم:
واكنش بشريت در برابر تبليغ رسول خدا، پذيرش و اقبال عمومي به آئين وي و پاسخگويي به نداي فطرت بود آن مردم اسلام را پذيرفتند و به همهي پيامبران گذشته و معجزههايشان ايمان آوردند.
فصل هشتم : سيره و تربيت
تعريف تربيت:
تربيت عبارتست از سوق دادن انسان بسوي كمالي كه خداي تعالي براي وي دوست ميدارد.
در اين تعريف نكات زير شايان يادآوري است:
1. متربي فقط انسان است نه حيوانات و موجودات ديگر.
2. هدف تربيت حركت به سوي كمال است نه وصول كمال زيرا كمال حقيقي از آن خداست.
3. مقدار كاميابي در كار تربيت از مقدار تقرب انسان به كمال مشخص ميگردد.
4. مراد ار كمال، كمالي است كه آفريدگار توانا آن را دوست ميدارد و در احكام و آياتي كه بر پيامبران فروفرستاده حدود آن را معين كرده است، نه كمال مورد نظر فيلسوفان.
5. در تعريف تربيت گفتيم ؛كمالي كه خدا آن را دوست ميدارد؛ اين سخن با اينكه بگوييم؛ « كمالي كه خدا آن را اراده كرده باشد .» متفاوت است. زيرا اگر چنين بود همهي انسانها به كمال ميرسيدند، چه ارادهي الهي بر هر چيز تعلق گيرد بدون درنگ موجود ميگردد.
ويژگيهاي پيامبر به عنوان يك مربي:
1. مهرباني:
مربي بايد بسيار مهربان باشد و انسان نا مهربان و سخت دل شايستگي مربي بودن را ندارد. مهرباني حركتي است قلبي، وانفعالي است رواني و عصبي است حساس كه اگر در وجود مربي باشد،او را به آسانگيري و مهرورزي بر فردي كه تحت تربيت اوست وا ميدارد. خدا در قرآن كريم بر پيغمبر خود خطاب ميكند :« فبما رحمه من الله لنت لهم و لو كنت فظا غليظ القلب ، لانفضوا من حولك.»
2. شكيبايي:
شكيبايي توشهي هر مربي است و پيغمبر اكرم براستي آموزكاري شكيبا بود. مربيان بايد توجه داشته باشند كه طبيعت تربيت با نتيجه گيري سريع سازگاري ندارد و شكيبايي يكي از اصول مهم تربيت است پيامبراكرم (ص) در پاسخ يكي از اصحاب كه از ايشان پرسيدند ايمان چيست؟ فرمودند:« ايمان صبر و شكيبايي است.»
3. زيركي:
مربي بايد باهوش و زيرك بوده و همهي خصلتهاي ريز و درشت متربي را تحت نظر بگيرد. و چنانچه عمل يا خصلت پسنديدهاي در او ديدبا بهترين شيوه به تربيت آن بپردازد، و اگر رفتار يا صفت ناشايستهاي از مشاهده كرد نيكو ترين روش را براي درمان او به كار بندد، و بنگرد كه كدام برنامه با روحيات وي سازگار است و از آن بهره گيرد و از اجراي برنامههايي كه با روحيات او همخواني نداشته باشد خودداري كند. مربي زيرك ناآراميهاي افراد تحت تربيتش را از چهرههاي آنان تشخيص ميدهد و تفاوتهاي فردي انسانها را درك ميكند، چه با شناختن همين تفاوتها ميتوان به ژرفاي روان آنان راه يافت و با استفاده از استعداد ها و امكانات وجوديشان آن هارر به مسير خير و بهروزي راهنمائي كرد.
4. فروتني:
يكي از صفات ضرور يبراي يك مربي شايسته، اين است كه با متربي خويش فروتني كند، زيرا بزرگي كردن بر وي، فاصلهي آنها را بيشتر ميكند و آنگاه كه اين فاصله زياد شود تأثير تربيت از بين ميرود.
5. بردباري:
مربي بايد با حوصله و بردبار باشد تا خطاي متربي و بد رفتاريهاي وي او را به خشم نياورد بلكه با گذشت آنها را تحمل كند و به روي خود نياورد و در صدد شناخت علت آن خطا برآيد و از راههاي صحيح به درمان آن اقدام كند. پيامبر(ص) مظهر حلم و بردباري بود و در اين خصوصيت هيچكس به مرتبهي او نميرسيد.
6. عفو و گذشت:
يكي ديگر از ويژگيهاي بسيار مهم يك مربي، داشتن روحيهي عفو بخشندگي است. عفو از صفات خداست و رسول خدا در اين ويژگي نيز سرآمد همهي بندگان بود بطوري كه هرگاه كسي به شخص وي اهانت ميكرد ، ضمن بردباري و تحمل، كريمانه او را ميبخشيد و از گناهش صرف نظر ميكرد.
7.نيرومندي شخصيت:
مربي بايد داراي شخصيتي نيرومند بوده و از هر كونه ترديد و آشفتگي رواني به دور باشد، تا بتواند در روان متربي تأثير مثبتي ايجاد كند. شخصيت قوي مربي سبب نفوذ كلام وي و اقناع و خشنودي متربي، و مانع بسياري از تخلفات او ميگردد و مربي را ازاعمال بسياري از كيفرها و تنبيهات بينياز ميسازد.
8. خشنودي از كار تربيت:
تربيت كننده بايد از كارش خشنود و راضي باشد، زيرا تربيت در حقيقت نوعي بخشش و افاضهي روحي مربي به متربي است و اگر مربي از كارش خرسند نباشد، توان چنين بخشش وعطايي را نخواهد داشت.
مباني تربيت از ديدگاه رسول خدا:
1. تربيت روح انسان:
رسول خدا بر اين باور بود كه كار تربيت بايد از روح انسان آغاز گردد و پرورش روان را بر سه مبناي زير استوار كرد: الف) درمان بيماريهاي روان انسان
رسول اكرم براي پيشگيري و درمان اينها فرموده است:« ترس و زفتي و آز، سرشتي واحد دارند و از بدگماني به خدا سرچشمه ميگيرند.»
ب) تزكيهي نفس
ج) ايجاد عشق و اعتماد به متربي
اعتماد به دانش و حكمت و اخلاص مربي و دوست داشتن وي، پذيرش تعليمات و راهنمائي هاي او را آسان ميكند و به همين جهت، اسلام، ايمان به پروردگار يكتا و نبوت حضرت محمد (ص) را نخستين پايهي مسلماني قرار داده
2. عمل صالح:
پروردگار حكيم، ايمان را جز براي عمل واجب نكردهاست، زيرا ايمان و عمل صالح بسان دو همزاد جدايي ناپذيرند و يكي از آنها نميتواند جايگزين ديگري گردد.
3. تكليف به اندازهي توانايي:
يكي از اصول مورد نظر اسلام« اصل تكليف به اندازهي توانايي» است. زيرا تحميل كارها و برنامههاي تربيتي، متربي را از مربي و برنامههاي پرورشي متنفر و بيزار ميسازد.
4. رعايت سطح ادراك متربي:
بيان مطالبي كه متربي قادر به درك معناي ان نباشد، هميشه با اين احتمال همراه است كه وي موضوع را بد بفهمد و برداشت نادرست خود را به ديگران نيز تبليغ كند يا خود مطابق آن عمل نمايد. مربي بايد همواره توانايي ادراك متربي را در نظر داشته باشد. رسول اكرم فرموده است:« ما گروه هاي انبيا مأموريم كه با مردم به اندازهي عقلشان سخن بگوييم»
5. رعايت تفاوتهاي فردي:
پيامبر اكرم در امر تربيت به تفاوتهاي فردي انسانها كاملا توجه داشت و باهر كس متناسب با استعدادها و ظرفيت روحيش برخورد ميكرد.
6 . مدارا با مردم و خود داري از اندرز گويي فراوان:
آنگاخ كه اندرز فراوان باشد، بخشي از آن، بخشي ديگر را از ياد ميبرد و سبب بي ميلي متربي به اندرز و اندرزگو ميگردد.
7. انتخاب موقعيت مناسب:
اگر مربي براي كارش موقعيت مناسب برگزيند راهنمائيهاي او بيشتر مورد قبول متربي قرار گرفته و در عمق جان وي نفوذ ميكند.
8 . رعايت اولويتها:
رعايت اولويتها و مقدم داشتن كارهاي مهمتر بر اموري كه اهميت كمتري دارند، شايد مهمترين اصل تربيت باشد و چنانچه مربي به اين اصل عنايت داشته باشد، هرگز با بودن كار واجب متربي را به كار مستحب وا نميدارد. يا وقت او را براي آموختن چيزهاي بيهوده تباه نميسازد.
9. تشويق به نيكوكاري
هر قدر كه انگيزههاي خير در آدمي بيشتر باشد، اعمال و رفتار شايستهي او فزوني مييابد و انگيزههاي بد و رفتار ناپسند وي از بين ميروند. قرآن كريم در اين رابطه باصراحت فرموده است:«ان الحسنات يذهبن السيئات»
10. فراموش كردن گناه گذشتهي متربي
11. تذكر دادن پاداش و كيفر الهي
12. اختصاص دادن مجازات به مخالفتهاي عمدي
13. بعداز توبه كيفر روا نيست:
هدف از مجازات بازداشتن از گناه و جلوگيري از تكرار آن است و آنگاه كه اين هدف با توبه تحقق يابد، نيازي به كيفر باقي نميماند.
14. چشمپوشي از لغزشهاي مومنان نيكوكار
15. انتخاب سبكترين تكليفها
16. خود سازي:
بر هر مسلماني واجب است كه شخصا به پاكسازي و اصلاح نفس خويش پرداخته و رفتارش را تعادل بخشد و اولين مسئوليت در اين زمينه برعهدهي خود اوست. قرآن كريم ميفرمايد:«والنفس وما سواها فالهمها فجورها و تقويها قد افلح من زكاها و قد خاب من دساها»
17. پيگيري امر تربيت :
مربي مسلمان وظيفه دارد كه دايما فيض تربيت را به متربي برساند و توقع نتيجهگيري سريع را نيز نداشته باشد چه اگر هدف او تزكيهي روان انسان و اصلاح رفتار وي باشد بايد بداند كه اين امر مهم در يك شبانه روز حاصل نميگردد.
برخي از ابزارهاي تربيتي پيامبر:
1.مراقبت و محاسبه
2.ايجاد تحول
3.تكرار
4.به آرامي سخن گفتن
5.پرسش و پاسخ
6.الگو سازي
7.همنشيني و راهنمائي شخصي