مقدمه:
ایران اسلامی از یک فرهنگ ارزشمند و اصیلی برخوردار است و چهره های درخشان علمی ، فرهنگی و ادبی کشور ما از دیر باز زبانزد کشورهای دیگر نیز بوده است . انتشارات تیرگان با توکل به خداوند مهربان ، تلاش دارد در راستای اعتلای فرهنگ ایرانی و برای ارتقای سطح علمی نسل جوان ، چهره های صاحب نام ایرانی را با زبانی ساده و قابل فهم تحت عنوان « مشاهیر ایرانی » برای نسل امروز معرفی نماید .
زندگی دهخدا
میرزا علی اکبر خان قزوینی ، روزنامه نگار ، طنز پرداز ، پژوهشگر ، شاعر ، ادیب و لغت شناس برجسته ی معاصر در سال 1257 شمسی برابر با 1297 قمری در کوچه ی قاسم علی خان محله ی سنگلج در تهران به دنیا امد .
پدرش ، خان باباخان اهل قزوین بود که پیش از تولد علی اکبر به تهران آمد و در این شهر اقامت گزید . علی اکبر نه ساله بود که پدرش را از دست داد و با سرپرستی مادرش به تحصیل خود ادامه داد و نزد فضلای عصر از جمله شیخ غلام حسین بروجردی و شیخ هادی نجم آبادی به کسب علم و دانش پرداخت . پس از افتتاح مدرسه ی سیاسی تهران ، در آن مدرسه به تحصیل مشغول شد و زبان فرانسه و سایر علوم و فنونی که در آن جا تدریش می شد فرا گرفت . سپس به اروپا رفت و هم زمان با انقلاب مشروطه به ایران بازگشت .
دهخدا به جمع آزادی خواهان پیوست و با نوشتن مقالات سیاسی به مبارزه علیه استبداد پرداخت و به همین دلیل مدتی در خارج کشور در تبعید به سر برد .
پس از برکناری محمد علی شاه ، مردم کرمان و تهران او را به نمایندگی مجلس برگزیدند . هم زمان با جنگ جهانی اول ، دهخدا مدتی در یکی از روستاهای چهارمحال و بختیاری پنهانی زیست .
پس از جنگ ، دهخدا به تهران بازگشت و از کارهای سیاسی کناره گرفت و به تحقیق و پژوهش علمی و ادبی ، به ویژه در زمینه ی لغت زبان فارسی پرداخت .
علامه علی کابر دهخدا پس از عمری تلاش در عرصه سیاست و به ویژه تلاش خستگی ناپذیر در زمینه ی لغت و به جای گذاشتن آثار ارزشمند ، سرانجام در بعدازظهر روز دوشنبه 7 اسفند ماه 1334 شمسی به رحمت ایزدی پیوست .
دکتر محمد معین در خاطره ی خود از آخرین روزهای علامه دهخدا می کوید : « روز پنجم اسفند 1334 با یکی از دوستان به عیادت استاد رفتم . چراغی بود که رو به خاموشی می رفت . مصداق این مصراع خود بود :
پوست بر استخوان تُرنجیده !
پس از چند دقیقه روی به من کرد و گفت : « که مپرس » ، پس از لحظه ای بار دیگر گفت : « که مپرس » ذهنم متوجه غزل حافظ شیرین سخن شد . پرسیدم : « منظور شما غزل حافظ است ؟»
گفت : « آری » پرسیدم : « مایلید آن را برای شما بخوانم ؟ » با سر اشاره ی مثبت کرد . دیوان حافظ را برداشتم و این غزل را به تأنّی خواندم :
درد عشقی کشیده ام که مپرس
زهر هجری چشیده ام که مپرس
گشته ام در جهان و آخر کار
دلبری برگزیده ام که مپرس …
سراپا گوش بود و سر خویش حرکت می داد . گویی این غزل خواجه عرفان ،آیینه ی تمام نمای عمر او بود . دو روز بعد استاد دهخدا در همان اتاق چشم بر جهان و جهانیان فرو بست . »
صدارالدین الهی از دانش جویان دکتر معین درباره ی روز مراسم تدفین دهخدا چنین گفته اند :
« صبح ، وقتی به دانشکده ی ادبیات آمدیم ، فراش دانشکده گفت : بروید با دُمتان گردو بشکنید ، امروز آقای دکتر معین نمی آید . وقتی علت را جویا شدیم ، فراش با تأثر گفت که دهخدا فوت کرده است . هنوز سال های خوف و هراس بود . صبح روز بعد ، بسیاری از کسان و یاران قدیمی استاد که انتظار می رفت برای تشییع پیکر او جلوی خانه اش جمع شوند نیامده بودند . با تمهیدهای آشکار و نهان ماموران نظامی ، با مراسم خاک سپاری او همان شد که یازده سال بعد دقیقاً در چنین روزهایی با جنازه ی دکتر محمد مصدق در ابعاد دیگری شد . تا چشم کار می کرد دانش جویان برای مراسم تشییع « پیرمرد » آمده بودند و از رجال و شخصیت های نام اور ، که کم تر در پی دردسر بودند ، کسی نیامده بود . از میان استادان دانشکده ی ادبیات ، چهره ی مدرس رضوی و دکتر صدیقی قابل تشخیص بود . نزدیک ساعت ده بود که جنازه را حرکت دادند و ما چشم های پر از اشک و سرخ دکتر معین را دیدیم که در پس تابوت آرام می گریست . »
جنازه ی دهخدا را بامداد چهارشنبه به شهر ری بردند و در آرمگاه ابن بابویه ( شیخ صدوق ) در مقبره ی خانوادگی اش به خاک سپردند .
دکتر محمد استعلامی در مسمّطی ، در رثای دهخدا چنین سروده است :
دهخدایی که خداوند سخن دانی بود
افتخار ادب و دانش ایرانی بود
دهخدایی که جهان در نظر دانش او
ذره ای در نظر خالق انسانی بود
رفت و با رفتن خود صد دل آشفته بسوخت
شاه باز سخن از ملک ، سخن بال کشید
رفت و صدها دل شوریده به دنبال کشید
شهریار سخن او بود که با رنج و تعب
چند سالی شد و او رنج دو صد سال کشید
رفت و با رفتن خود صد دل آشفته بسوخت
استادی که بر او چرخ و زمان می گرید
دیده در زاری او از دل و جان می گرید
اوستادی که جهان و فلک از دوری او
چون پدر در پی فرزند جوان می گرید
رفت و با رفتن خود صد دل آشفته بسوخت
دل ارباب هنر یک سره دیوانه اوست
این چه شمعی است که عالم همه پروانه ی اوست
زندگانی به جز افسانه و افسونی نیست
دهخدا رفت و همین اخر افسانه ی اوست
رفت و با رفتن خود صد دل آشفته بسوخت
علم و دانش دهخدا
استاد دهخدا در یادداشتی که درباره ی زندگی نامه ی خود نوشته ، چنین گفته است :
« در نه سالگی من پدرم ، رحمه الله علیه ، درگذشت و دو سال بعد ، پسر عمومی او مرحوم میرزا یوسف خان ، رحمه الله تعالی که از پیش ، پشتکار مرحوم آقا ابراهیم امین السلطان و وصی پدرم بود بمرد و از او هفت دختر مانده بود و دامادهای او هر چه ما ، در نزد میرزا یوسف خان داشتیم انکار کردند و آن چه برای ما ماند ، تنها یک خانه ی چهارصد ذرعی در جوار خانه ی مرحوم حاج شیخ هادی مجتهد نجم آبادی و اثاث البیت بود . مادر من ، رضوان الله علیها ، که مَثَل اعلای مادری بود ما را در کَنَف تربیت خود گرفت . دروس قدیمه را نزد مرحوم شیخ غلامحسین بروجردی از صرف تا اصول فقه و کلام و حکمت خواندم و در حدود ده سال ، هر روز صبح تا شام در خدمت او بودم … ارادت پدر من به مرحوم شیخ هادی به من ارث رسید و با آن که سن من مقتضی نبود ، در محضر او می رفتم و از افکار بدیع و بکر او به قدر استعداد خود بهره ها بردم و خلاصه این که مربی قلب و فواد یعنی وجدانیات من آن مادر بی بدیل و معلم دانش های رسمی من آن داشمند متاله و تقویت عقل من از مرحوم شیخ هادی طاب نژاد بود و کم و بیش هر چه دارم از این سه وجود استثنایی است و برای کم تر کسی این سه نعمت یک جا جمع شده است و قصورها از من است نه از نقص وسایل . »
در سال 1278 شمسی که مدرسه ی سیاسی در تهران افتتاح شد ، دهخدا برای تحصیل علوم جدید اروپایی به آن مدرسه رفت و زبان فرانسه و علوم جدید را فرا گرفت . استادان وی در آن مدرسه عبارت بودند از : حسن پیرنیا ، اردشیر جی ، محمد حسین فروغی ( پدر محمد علی فروغی ) ، محمد تقی اعتماد السلطنه ، مستر هنبیک و دکتر مُرل . هنبیک حقوق ملل ، اردشیر جی تاریخ ، دکتر مُرل زبان فرانسه و محمد حسین فروغی ادبیات تدریس می کردند .
دهخدا پس از پایان تحصیلات ، در سال 1282 شمسی ، به عنوان منشی معاون الدوله ی غفاری به ماموریت سفارت ایران در بالکان فرستاده شد و در وین اقامت کرد . در آن جا ، دهخدا با پیش رفت های علمی و فرهنگی دنیای اطراف آشنا شد و به تکمیل زبان فرانسه و علوم جدید پرداخت . وی پس از دو سال به ایران بازگشت .
در سال 1313 شمسی دانشگاه تهران تاسیس شد . هم زمان با تاسیس دانشگاه ، برای احراز مقام استادی دانشگاه ، داشتن عنوان دکتری ضروری بود . در هفتمین جلسه ی شورای دانشگاه ، رساله های پانزده نفر از استادان تصویب شد تا میزان تحصیلات آن ها در حد دکتری شناخته شود و برای تدریس در دانشگاه رتبه ی استادی کسب کنند . دهخدا یکی از این استادان بود که موضوع رساله اش با نام « تحقیقات درباره ی فرهنگ نویسی فارسی » تصویب شد .
دهخدا با زبان ترکی آشنا بود و آن را به گفته ی خودش از لَلَه ی خود ، حسین بیک ، که اهل درگزین بود آموخت . در دیوان دهخدا اشعاری به زبان ترکی وجود دارد .
آثار و تالیفات
علامه دهخدا در طول عمر گران بهای خویش ، با تالیف آثار ارزشمند ، کارنامه ی درخشانی از خود باقی گذاشت و نام خود را در عرصه ادب و لغت فارسی جاودان ساخت . آثار دهخدا را در سه حوزه می توان تقسیم نمود :
الف ) ترجمه :
استاد دهخدا به دلیل احاطه ای که به زبان فرانسه داشت ، دو کتاب را از منتسکیو در ایام جوانی ترجمه کرد ، ولی فرصت نکرد تا آن ها را اصلاح کند ، بنابراین هیچ کدام به چاپ نرسید . این کتاب ها عبارت بودند از :
1- روح القوانین .
2- عظمت و انحطاط رومیان .
ب) تالیف و تصنیف :
1- مجموعه ی مقالات :
شامل مقالات اجتماعی و سیاسی طنز آمیز دهخدا به نام « چرند پرند » که با امضای « دَخو ، خرمگس ، سگِ حسن دله ، غلام گدا ، آزادخان علی اللهی ، برهنه ی خوش حال ، خادم الفقرا ، دخو علی ، نخود همه آش ، اسیر الجوال ، روزنومه چی ، امیر سرباز ، دمدمی ، رییس انجمن لات و لوت ها و … » چاپ می شد و نیز همه ی سرمقاله های روزنامه ی صورالسرافیل تهران و ایوردن سوییس ، سروش استانبول و رونامه های ایران کنونی ، آفتاب ، شورا و … که در تهران چاپ می شد . دکتر سید محمد دبیر سیاقی مجموعه مقالات دهخدا را در دو جلد در تهران چاپ کرده است .
2- امثال و حکم :
دکتر محمد معین درباره ی نخستین گام دهخدا در راه تدوین امثال و لغات فارسی چنین گفته اند :
« دهخدا خود نقل می کرد که در کودکی شبی بالای بام خوابیده بود و درباره ی یکی از مَثَل های متداول در زبان فارسی فکر می کرد ، از اسم « مثل » اگاه نبود ، همین قدر درک می کرد که آن جلمه از نوع کلمات و لغات معمول نیست . قلم برداشت و چند تا از آن نوع را یادداشت کرد . این نخستین قدمی بود که در راه تدوین امثال و لغات پارسی برداشت . »
علامه دهخدا سال ها دراز مشغول تدوین لغت نامه بود و مثل را در لغت ها داخل کرده بود . اعتماد الدوله قراگزلو ، وزیر معارف وقت ، به دلیل این که چاپ لغت نامه با وسایل آن دوره ممکن نبود ، از دهخدا درخواست کرد که مثل ها را از یادداشت ها مجزا کند و جداگانه منتشر سازد . دهخدا نیز موافقت کرد و از میان یادداشت های خود ، آن چه مثل ، حکمت ، اصطلاح و حتی اخبار و احادیث بود بیرون کشید و در یک مجموعه ی چهار جلدی به نام « امثال و حکم » در طول سال های 1308 تا 1311 شمسی ، در تهران به همت قراگزلو به چاپ رسانید و در پایان کتاب فهرست اعلام را افزود .
3- لغت نامه :
لغت نامه دهخدا بزرگ ترین فرهنگ فارسی تا عصر حاضر است که علامه دهخدا نزدیک به چهل و پنج سال برای تالیف آن زحمت کشید و عرق ریخت .
لغت نامه تقریباً در برگیرنده ی تمام واژگان فرهنگ های خطی و چاپی مهم پارسی و عربی است ، هم چنین شامل بسیاری از لغت های فرانسوی ، انگلیسی ، آلمانی ، روسی ، ترکی ، مغولی و هندی رایج در زبان فارسی است .
لغت نامه شامل دویست هزار واژه ی اصلی ، حدود شش صد هزار ترکیب و نزدیک به هشتاد هزار اعلام ااشخاص و اعلام جغرافیایی و چهارصد تا پانصد هزار شاهد نظم و نثر برای معنی واژه ها و ترکیبات است .
استاد دهخدا درباره ی لغت نامه چنین گفته اند :
« مواد کتاب حاضر ظرف چهل و پنج سال با مخارج گزاف تهیه شده و اگر عشق و علاقه نبود هرگز نوشته نمی شد و اگر نوشته می شد این همه وقت و سعی در وی مبذول نمی گردید . »
دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی ، از استادان برجسته ی ادب فارسی ، درباره ی عظمت کار علامه دهخدا چنین گفته اند :
« اگر از فردوسی بگذریم ، معلوم نیست کدام یک از بزرگان ادب ایران زمین به اندازه ی دهخدا به فرهنگ ملی ما ایرانیان خدمت کرده است . کار عظیم و مردانه ی استاد علی اکبر دهخدا درباره ی واژگان زبان فارسی از کارهای کارستانی است که توفیق انجام آن را باید موهبتی الهی برای زبان فارسی و برای بنیانگذار آن به شمار آورد . »
4- فرهنگ فرانسه به فارسی :
دهخدا از سال های جوانی مشغول تالیف این کتاب بوده است . این کتاب تا کنون چاپ نشده است .
5- شرح حال ابوریحان بیرونی :
که مقارن با هزاره ی تولد ابوریحان محمد بن احمد خوارزمی بیرونی تالیف گردید ، و عین آن در لغت نامه چاپ شده است .
6- پند ها و کلمات قصار :
مجموعه ای است شامل جمله های کوتاه و حاوی مطالب فلسفی و نغز دهخدا که چاپ نشده است .
7- دیوان اشعار :
مجموعه ای کم حجم از اشعار سیاسی و اجتماعی استاد دهخدا شامل شعرهای رسمی و ادیبانه و فکاهی ها و اشعار متجددانه و مسایل جدید که در قالب مثنوی ، مسمط ، قطعه ، غزل و رباعی سروده شده است .
دیوان اشعار دهخدا نخستین بار ، در زمان حیات دهخدا ، به همت عبدالغفار طهوری و سپس دکتر محمد معین به ترتیب در سال های 1333 و 1334 شمسی منتشر شد .
دیوان اشعار دهخدا بعدها به مهت دکتر سید محمد دبیر ساقی در تهران تجدید چاپ گردید .
ج) تعلیق و تصحیح آثار گذشتگان :
علامه دهخدا به سبب مهارت و تسلط بر ادب فارسی و مطالعه و انس با دیوان های بزرگان گذشته ی ایران زمین ، تعدادی از این دیوان ها و آثار را تصحیح کرده است ؛ از جمله :
1- تصحیح دیوان فرخی سیستانی .
2- تصحیح دیوان منوچهری دامغانی .
3- تصحیح دیوان مسعود سعد سلمان .
4- تصحیح دیوان ابن یمین .
5- تصحیح دیوان سوزنی سمرقندی .
6- تصحیح دیوان سید حسن غزنوی .
7- تصحیح دیوان خواجه حافظ شیرازی .
8- تعلقات بر دیوان ناصر خسرو .
9- تصحیح لغت فرس اسدی : اولین کتاب در زمینه لغت فارسی است .
10- تصحیح صحاح الفرس : در زمینه ی لغت فارسی است و دومین لغت نامه ی کهن فارسی می باشد .
11- تصحیح یوسف و زلیخای منسوب به فردوسی .
ویژگی های اخلاقی استاد
علامه دهخدا شاعری توانا ، طنز نویسی انسان دوست ، روزنامه نگاری متعهد و وطن دوست ، پزوهنده ای ژرف اندیش ، سخت کوش و خستگی ناپذیر ، انسانی آزاده و وارسته و دارای علو همت و مناعت نفس بود .
استاد دهخدا حافظه ی قوی و هوش سرشار و بسیار دقیق و موشکاف داشت . در برخی مواقع ، به ویژه در زمینه ی علمی و ذوقی ، حساس و زود رنج و تندخو بود . علامه محمد قزوینی به دکتر محمد معین درباره ی هم کاری با دهخدا چنین سفارش کرده اند :
« استاد مردی عصبی و تندخوست به طوری که بعضی اوقات کارکردن با ایشان مشکل و حتی طاقت فرسات . شما باید به من قول بدهید و قسم بخورید که هیچ گاه از تند خویی و عصبانیت استاد رنجش پیدا نکرده و هم کاریتان را قطع نکنید . »
سید حسن تقی زاده درباره ی ویژگی ها و خصوصیات اخلاقی دهخدا نوشته اند : « مرحوم دهخدا درست کار و نیز وطن پرست به حد اعلا و خوش محضر و با دوستان خاص خود با وفا و با گذشت بود ، ولی گاهی هم بر حسب اقتضای مزاج ، عصبی و حساسیت شدید افراطی و جوش و هیجان عصبانی حاد نسبت به نیکی و هم بدی در ابراز محبت نسبت به کسانی که مورد لطف او بودند ، مبالغه می کرد و گاهی هم سوء ظن مفرط نسبت به کسانی که به حق یا به اشتباه روش یا عقاید آن ها را مخالف معتقدات خود می پنداشت نشان می داد ، ولی تا آن جا که من می دانم هیچ وقت این احساسات از روی غرض یا سوء نیت نبوده بلکه نتیجه ی اعتقادات صمیمی و خالصانه ی او بود نسبت به اشخاص . »
استاد دهخدا مردی دل سوز و مهربان بود و حتی دل سوزی وی شامل حیوانات نیز می شد ؛ برای نمونه ، هنگامی که دهخدا از کار استخراج لغات و تصحیح آن خسته می شد و هوا مساعد بود به کنار دروازه ی منزل می آمد و می نشست و عابران را تماشا می کرد .
گاهی پیش می امدکه دوره گردی که بار سنگینی از هندوانه یا پیاز و یا سیب زمینی بر چهار پای خود بار کرده از آن جا می گذشت . دهخدا از دیدن رنجی که حیوان از حمل بار سنگین می کشید دلش می سوخت . از فروشنده می خواست که تمام بار را در دالان خانه خالی کند و بهای آن را بگیرد و به این ترتیب ، حیوان را از حمل بار آزاد می کرد . سپس بار را میان خواهر و برادران و فرزندان آن که در آن منزل سکونت داشتند تقسیم می کرد .
دهخدا با این که در زندگی وسعت مالی چندانی نداشت ، ولی گشاده دست و سخاوت مند بود و گاهی بخششی در حد ایثار داشت ، مهدی آستانه ای از قول مرد بقالی ، درباره ی دهخدا چنین گفته است که در یکی از شب ها کم کم برای بستن دکان اماده می شدم تا به خانه بروم . ساعت از هشت و نیم گذشته بود و هوا یخ بندان بود . در این هنگام ، مردی گدا از مردم کمک می خواست و می گفت : گرسنه ام ، لختم ، از سرما نزدیک است تلف شوم . در این اثنا ، در منزل دهخدا باز شد و مرد را به درون خانه دعوت کردند . پس از پانزده دقیقه که عازم رفتن به منزل بودم ، دیدم مردی پالتو پوشیده و تقریباً نونوار از خانه ی دهخدا بیرون امده است . با دقت نگریستم ، همان گدا بود . کمی نگران شدم از او پرسیدم : تو نیمه لخت بودی حالا لباس کامل داری ؟ جواب داد : آقا خودشان داده اند .
بر اثر اراداتی که به دهخدا داشتم ، در را کوبیدم و وارد خانه شدم . سلام گفتم و ماجرا را پرسیدم تا از من رفع نگرانی شود . آقا فرمود : پسرجان ، من صدای درخواست او را شنیدم ، دعوت کردم تا داخل خانه شود . مختصر غذایی باقی مانده بود به او دادم . یک جفت کفش و جوراب و دو تومان پول هم به او دادم . وقتی که مرد می خواست از خانه بیرون شود ، چشمم به پالتوی خودم افتاد . با خود اندیشیدم من که از خانه بیرون نمی روم . مخصوصاً در زمستان ها به سبب ضعف بنیه از بیرون رفتن ابا دارم و این بالا پوش بی فایده و در اینجا آویزان است . بهتر است آن را به این آدم نیازمند بدهم . او جوراب و کفش را پوشید پالتو را به تن کرد و دعا گویان رفت و مرا ممنون و خرسند گردانید .
نمونه ی دیگری از بذل و بخشش های دهخدا را دکتر ستار آل بویه که با استاد دهخدا خویشاوندی سببی دارد ، حکایت کرد که یکی دو نوبت با مرحوم دهخدا و خانواده به بندر غازیان رفتم تا هوای مناسب و مفید دریا ، در وضع مزاجی و فشار خون ایشان سبب فاقه ای شود . در یکی از سفرها ، یک روز صبح متوجه شدم که مرحوم دهخدا به تنهایی از مهمان خانه خارج شده است . مسیر او را از دربان مهمان خانه و بعد ، از یکی دو دست فروش با دادن نشانس او ، پرسیدم و دریافتم که به سوی پل غازیان بندرانزلی رفته است . به آن سو حرکت کردم ، نزدیک پل بزرگ متوجه شدم که پایین پل گروهی گرد آمده اند . هراسان بدان سو شتافتم چون به خاطرم رسید که مبادا برای دهخدا حادثه ای روی داده باشد . چون به پای پل و نزدیک آب رسیدم ، دیدم عده ی کثیری از قایق رانان دور ایشان را گرفته اند و از وضع و حال و تنگی معیشت خود می نالند و دهخدا دسته ای اسکانس ده تومانی در دست دارد و با یک به یک آنان سخن می گوید و به تناسب حال و نیاز هر یک تعدادی به او می دهد و سپس یکی دیگر درد دل آغاز می کند و از کیشه ی لاغر دهخدا سهمی می گیرد ، این حال تا اتمام پول ادامه یافت ، سپس با من به طرف مهمان خانه برگشت . گفتم آقای دهخدا ، این پول هزینه ی سفر شما و همراهانتان بود ، گفت : می دانم ولی این قایق رانان زحمت کش خیلی بیش از من محتاج آن بودند . به مهمان خانه برگشتم و با تلگراف از یکی از دوستان تهرانی پول به وام خواستم و یکی دو روز بعد که پول رسید به تهران مراجعت کردیم . در سفر دیگری برای دو دست فروش جوان ، دکه ای تهیه کرد و به یکی دو تن دیگر سرمایه ی کسب داد .
در وصیت نامه ی دهخدا کنار وارث او و سهم الارث هر یک از آنان ، این سطور نیز نوشته شده است :
1- صد هزار ریال به شیر خورشید سرخ داده شود که صرف کمک به مستمندان بشود .
2- سی هزار ریال به محمد رضایی (بابا) خادم من بدهند .
3- بیست هزار ریال به صدیقه ی کیا ، خادمه ی قدیم من بدهند .
علامه دهخدا اهل رشوه و باج سبیل نبود . از شهرت و منصب و کسب مقامات سیاسی دوری می کرد .
دهخدا در خاطرات روزهای تبعید خود در پاریس چنین گفته است :
« در آن روزها هیچ پولی از ایران به من نمی رسید . ناچار با روزی یک سوی فرانسه ( که معادل یک شاهی آن روز بود ) زندگی می کردم . با این یک شاهی ، شاه بلوط می خریدم و به جای شام و ناهار می خوردم . یک روز صبح ، از شدت گرسنگی و ضعف نتوانستم از تخت خواب پایین بیایم . در این حین ، نامه رسان پست آمد و یک بسته کتاب و یک نامه از ادوارد براون ، خاورشناس انگلیسی ، برای من آورد . براون کتاب ها را به مناسبت عید نوروز به من هدیه کرده بود . نامه ی براون را باز کردم ، نوشته بود : من و شما هر دو در راه آزادی می جنگیم ، اجاره بدهید مبلغ مختصری لیره برای شما بفرستم . در جواب نامه ی براوان نوشتم : شما از کجا فهمیدند که من چیزی ندارم ؟ الحمدالله ، زندگانی من کاملاً رو به راه است و به هیچ وجه به کمک و مساعدت مادی احتیاج ندارم . »
این خاطره ، بیانگر علو همت ، عزت نفس و مناعت طبع دهخداست که در عین نیاز شدید مالی ، از پذیرفتن کمک دیگران خودداری می کند . از وارستگی و ایثار دهخدا همین بس که حق التالیف کتاب لغت نامه را به ملت ایران بخشیدند .
دهخدا تغذیه کافی نداشت . روی زمین می نشست و می نوشت . سیگار زیاد می کشید . « بدون عینک قادر به خواندن هر کتابی بود . در نوشیدن قهوه افراط داشت و معتقد بود که با هر فنجان قهوه ای که می نوشد برای کار نیرویی تازه می یابد بدون آن که در خوابش تاثیر بگذارد . »
خلاصه این که علامه دهخدا بزرگ مردی ملی ، ادیبی تیزبین ، منتقدی باریک اندیش ، نویسنده ای نو آور ، شاعری نکته گوی ، درد شناسی درمان نه ، طنز پرداز عفیف بیان ، میهن دوستی مومن ، مسلمانی جهل ستیز ، جهل براندازی جامعه ساز و ستمگر ستیزی محروم دوست بود.
الف ) فعالیت های سیاسی
علی اکبر دهخدا از سال هایی که مشغول فراگیری علوم قدیم و جدید بود ، مبارزه ی خود را بر ضد استبداد قاجار به طور نامنظم آغاز کرده بود . کریستف بالایی نوشته است : « موقعیت خانوادگی و محیط اجتماعی و تعلیم و تربیت دهخدا تمامی زمینه های لازم را برای گرایش یک آزادی خواه مشروطه طلب در او گردآورده بود .
دهخدا در جلسات مخفی برای مبارزه با استبداد ناصرالدین شاهی شرکت می کرد و در یکی از این جلسات بود که با میرزا جهان گیر خان صور اسرافیل آشنا شد .
دهخدا ، شرکت در جلسات مخفی را رها کرد و به عنوان منشی معاون الدوله ی غفاری به اروپا رفت و بعد از دو سال به ایران بازگشت . به دلیل مشکل مالی به عنوان معاون و مترجم مهندس دوبروک بلژیکی با ماهی 30 تومان استخدام شد . در این ایام نیز دهخدا شب نامه هایی می نوشت و تکثیر و پخش می کرد . وی خود در این باره گفته است :
« جنبش مردم برای تحصیل آزادی روز به روز زیادتر می شد . عصرها آزادی خواهان در مجالس و مساجد گرد می آمدند . من شب نامه هایی می نوشتم و خودم چاپ می کردم و در خانه ها و دکان ها می انداختم .
دهخدا در هر شماره ی صورالسرافیل علاوه بر سر مقاله یک مقاله ی کوتاهی به نام « چرند پرند » می نوشت که موضوع آن انتقاد از وضع حاکم و مبارزه با ظلم و جهل و خرافاتپ پرداخت.
مقالات دهخدا در مجله ی سروش ، سرمقاله های سیاسی بودند که در آن به مبارزه با دستگاه فاسد و استبدادی محمد علی شاه و افشای زورگویی ها و خلاف کاری های شاه ایران پرداخته است .
دهخدا در این دوران ، نوشته های خود را در روزنامه های مجلس به مدیریت سید محمد صادق طباطبایی و روزنامه ی شورا به مدیریت سید یحی ناصر الاسلام رشتی منتشر می کرد و هم چنان روحیه ی ستیزه جویی خود را حفظ کرده بود .
با انحلال دوره ی دوم مجلس و آغاز جنگ جهانی اول ، نیروهای روس و انگلیس وارد ایران شدند و قشون روس از قزوین به طرف تهران حرکت کرد . نیروهای ملی و آزادی خواه از بیم جان خویش به قم و از آن جا به اصفهان و کرمانشاه گریختند . عده ای به خارج از ایران رفتند و علی اکبر دهخدا به چهارمحال و بختیاری گریخت و مدت 28 ماه در یکی از روستاهای آن به نام ده کلاته ساکن شد و تا پایان جنگ در آن جا به سر برد .
پس از پایان جنگ ، دهخدا به تهران برگشت و از سیاست کناره گرفت و به انجام کارهای تحقیقی و ادبی مشغول شد . علت کناره گیری دهخدا از سیاست به این خاطر بود که « جمع بندی تاریخ مبارزات مشروطه بسیاری از آزاد اندیشان از جمله دهخدا را به ان نتیجه رساند که سیر مشروطه و مشروطه خواهی ، آن طور که آن ها می خواستند و می اندیشیدند ادامه نیافت و این نهال ثمر بزرگی به بار نیاورد . به تعبیری دهخدا که با نیتی خالصانه و صادقانه مبارزه بر ضد استبداد را شروع کرده بود ، ملاحظه کرد مشروطه در ادامه ، راه دیگری می رود که راه او نیست ؛ پس از صحنه ی اجتماعی به کنج خان رفت و همه ی شور و هیجان خود را در را در راه تحقیق و تفحص به کار برد . »
در سال 1332 شمسی ، پس از رفتن محمد رضا شاه از ایران ، دکتر محمد مصدق تصمیم گرفت که شورای سلطنت تشکیل دهد ، بنابراین دهخدا را برای ریاست شورای سلطنت برگزید و بدین ترتیب دهخدا مجدداً وارد سیاست شد . پس از کودتای محمد رضا شاه پهلوی و شکست دکتر محمد مصدق ، دهخدا به گناه همان ریاست شورا و ریاست و هم کاری با جبهه ملی ، مورد خشم و بی مهری دستگاه حاکم قرار گرفت و یک سره خانه نشین شد و تمام توان خود را صرف تحقیق و پژوهش لغت نامه کرد .
در سال 1306 شمسی ریاست مدرسه ی سیاسی را پذیرفت و از سال 1313 شمسی ، سال تاسیس دانشگاه تهران ، تا سال 1320 شمسی که از شغل دولتی بازنشسته شد ، ریاست دانشکده ی حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی را عهده دار بود . وی در سال 1314 شمسی به عنوان عضو فرهنگستان ایران انتخاب شد ، هم چنین در سال 1325 شمسی جزء هیئت روسای نخسین کنگره ی نویسندگان ایران بود . از کارهای برجسته دهخدا این بود که در سال 1329 شمسی « جمعیت مبارزه با بی سوادی ایران » را تاسیس کرد و اعلامه ی جمعیت مبارزه با بی سوادی را نوشت . پس از جنگ جهانی دوم ، دهخدا به کلی از کارهای اداری کناره گرفت .
ج) فعالیت های ادبی
مهم ترین و ارزشمندترین فعالیت علامه دهخدا ، همین فعالیت ادبی اوست که باعث شهرت وی شد و به نام او در عرصه ادب جاودان ساخت . علامه دهخدا با تالیف لغت نامه خدمت بزرگی به عرصه ی فرهنگ و ادب ایران زمین نمود .
علامه دهخدا درباره ی انگیزه ی خود از نوشتن لغت نامه چنین گفته است : « مرا هیچ از نام و نان به تحمل این تعب طویل جز مظلمویت مشرق در مقابل ظالمین و ستم کاران مغربی وانداشت . چه برای نان همه ی طرق به روی من باز بود و با ابدیت زمان ، نام را نیز چون جاودانه نمی دیدم پای بند آن نبودم و می دیدم که مشرق باید به هر نحو شده است با اسلحه ی تمدن جدید مسلح گردد ، نه این که این تمدن را خوب می شمریم ، چه تمدنی که دنیا را هزاران سال اداره کرد مادی نبود . »
علامه محمد قزوینی که دهخدا نیمی از لغت نامه را از ایشان می داند ، درباره ی لغت نامه چنین گفته اند که بزرگ ترین و جامع ترین و نفیس ترین فرهنگی است که بعد از اسلام تا کنون برای زبان فارسی فراهم آورده شده است .
نگارنده را عقیده بر آن است که علامه دهخدا را به خاطر وسعت و عظمت کار لغت نامه و عمری که صرف تالیف آن و حفظ فرهنگ و ادب ایران نموده ، باید « فردوسی ثانی » لقب داد.
تبحر و نبوغ دهخدا در شعر سرایی سبب شد تا تعدادی از شاعران هم عصر وی از وی تاثیر پذیرفته و یا از شیوه و مضمون اوالهام گرفته اند .
جایگاه دهخدا در طنز و نثر معاصر
دهخدا از زبان و مزاج برای بیان اندیشه و احساس خود و انتقاد از مسایل اجتماعی و رفتار نا به هنجار حکم رانان ، مرتجعان ، مستبدان ، عالم نمایان ، متحجران ، ظالمان و به طور کلی آن ها که در تحمیق مردم می کوشیدند استفاده می کرد . دکتر پرویز ناتل خانلزی نوشته اند :
« اگر از اهاجی رکیک بعضی از شعرا بگذاریم در ادبیات قدیم ما ، مزاج و انتقاد طنز آمیز بسیار کم است و تنها نمونه ی عالی آن آثار عبید زاکانی است ، اما در ادبیات جدید ، دهخدا موسس و مبتکر این نوع است . دهخدا ، شاعری تاثیر گذار چرند پرند در روزنامه ی صور اسرافیل باب تازه ای در ادبیات معاصر فارسی گشود . »
« چرند پرند عالی ترین سلسله مقاله های طنز آمیز سیاسی عصر انقلاب مشروطیت ، هنوز هم بهترین نوشته های طنز آمیز سیاسی زبان فارسی است و در نوع خود در سراسر ادبیات فارسی بی نظیر . »
دهخدا در مقالات طنز آمیز چرند پرند ، با بی پروایی فراوان زبان گفتاری و عامیانه را به کار برد و امکانات متعدد آن را عرضه کرد و از این رو ، از پیش گامان ساده نویسی در ایران به شمار می رود . کار او را بعدها سید محمد جمال زاده در « یکی بود یکی نبود » و صادق هدایت در مجموعه داستان هایش به کمال رساندند.
دکتر قهرمان شیری درباره ی شکل گیری داستان به شیوه ی امروزی نوشته اند :
« بررسی خط سیر ادب معاصر بدون حضور دهخدا و نقش خلاق او در تحول سبک نوشتاری ، یک بررسی ناقصی است . او در زنجیره ی تحولات نثر دوره ی مشروطیت آخرین حلقه ای بود که تحولات تدریجی زبان را به یک باره به یک تحول کیفی تبدیل کرد و خود یک تنه بسیاری از امکانات و توانایی های زبان را در قالب مقالاتی که با نام چرند پرند نگارش می دادد ، عملاً نشان داد . نتیجه ی تلاش های او در حقیقت زمینه ی لازم را برای ورود به دنیای نوین داستان به وجود آورد و بستری شد که فنون داستان نویسی معاصر توانست در آن بستر به بار بنشیند و حاصل پرباری را به فرهنگ ایرانی عرضه دارد . »
دهخدا با نوشتن چرند پرند در نثر انتقادی نمونه ی جدیدی ارائه کرد و در واقع ، کاربرد اصطلاحات و تعییرات عامیانه را با زبانی طنز آمیز نشان داد و همین کار او سبب شد که جمال زاده و صادق هدایت در داستان های کوتاه و بلندشان از شیوه ی وی تقلید کنند ، بنابراین در شکل گیری داستان به شیوه ی امروزی ، نباید نقش دهخدا را نادیده گرفت .
بهره گیری از آیات قرآن و احادیث
علامه دهخدا در اشعار خود از آیات قرآن و احادیث برای بیان اندیشه ها و افکار خود بهره گرفته است و با این بهره گیری بر غنا و تاثیر اشعارش افزوده است
دکتر معین اشعار دهخدا را از لحاظ ساختار درونی و محتوا به سه دسته تقسیم کرده اند :
دسته اول ، اشعاری را که به سبک قدما سروده است ، یعنی این اشعار دارای چنان جزالت و استحکامی است که تشخیص آن ها از گفته ی شعرای قدیم دشوار می نماید ، مانند مثنوی « ان شاء الله گربه است » و
دسته دوم ، اشعاری که در آن تجدّد ادبی به کار رفته است .
دسته سوم ، اشعار فکاهی که دهخدا عمداً از زبان عامیانه بهره گرفته است.
دکتر غلامعلی رعدی آذرخشی اشعار دهخدا را به دو دسته تقسیم کرده ، گفته اند : « اشعار دهخدا هم از حیث زمان آفرینش و هم از لحاظ سبک سخن سرایی او به دو دوره ی متمایز تقسیم می شود :
1- دوره ی کوتاه از نهضت مشروطیت مقارن با انتشار روزنامه ی صور اسرافیل در تهران و سوییس .
2- دوره ی طولانی بعد از انقلاب مشروطیت تا اواخر زندگی . »
استاد دهخدا شاعری لطیف و سرشار از استعداد بود و این استعداد طبیعی را با وسعت اندیشه و دانش خویش آمیخته بود . وی دارای ذوق بسیار لطیف و حساس بود و به قول ملک الشعرای بهار « ذوق دهخدا مانند آب زلالی است که در هر ظرفی ریخته شود به آسانی شکل آن ظرف را به خود می گیرد . »
دهخدا کم شعر می گفت و جز به حکم ضرورت شعر نمی گفت ، بنابراین از نظر کمیت از کم شعرتین شاعران مشهور معاصر است .
دکتر زرین کوب از این که استاد دهخدا کم تر به شعر و شاعری پرداخته اند ، اظهار تاسف کرده اند و نوشته اند :
« در مورد دهخدا به جای این تاسف هست که اوضاع و احوال زمانه او را از اشتغال به شعر و شاعری باز داشت و با وجود قریحه ی هنری جوشان و آفرینش گری که او داشت ، بدون شک حیف شد که به قول علامه قزوینی و بر خلاف آن چه ستایش گران وی آرزو داشتند « ذوالفقار علی در نیام » و زبان دهخدا در کام ماند ، اما اوقاتی را که صرف شعر و شاعری نکرد ، از او فوت نشد . »
استاد دهخدا به این نتیجه رسید که اگر عمر گران بهای خود را به جای شعر و شاعری صرف تحقیق در لغت و ادب این سرزمین کند ، بیش تر و بهتر می تواند به فرهنگ قوم و کشور خود خدمت کند ، بنابراین کم تر وقت خویش را صرف شعر کرد .
تجدید و نو آوری
استاد دهخدا ، شاعری است دارای قریحه و ذوق خلاق ، مبتکر و نو آور و این نو آوری در مضامین اشعار بکر و جالب وی جلوه گر است ، در واقع در هر منظومه ی وی فکری بکر و اندیشه ی تازه ای نهفته است و از نظر بیان افکار نو و گوناگن پر مایه است .
شعر دهخدا چون نثر وی با تازگی و نوی همراه و با خیال های باریک و مضامین لطیف دست در گردن و به حکمت توده ، یعنی مَثَل انباشته است و سرمشق قافله ی پیمایندگان راه نو در شعر و شاعری است .
این سروده ها که هم پای مقالات وی در سراسر زندگی اش هستی گرفته اند ، از دل آگاه و اندیشه ی بلند برخاسته و از پست و بلند زندگی نابرابر طبقات مایه گرفته و مدد سرایندگان بعد از وی در نو پردازی اصیل گشته است.
مظهر مفقت خدا
چشمم همه بردرعطوفت توست
بر رحمت و مهر و رافت توست
در شفقت و مهر بی قرینی
آنی تو که مادر آفرینی
آن ذات که مادر آفریند
جز شفقت از او جهان چه بیند ؟
ای مردم آزاده
ای مردم آزاده ، کجایید کجایید !
آزادگی افسرده ، بیایید بیایید !
در قصه و تاریخ چو آزاده بخوانید
مقصود از آزاده شمایید شمایید
چون گرد شود قوتتان طود عظیمید
گسترد چو بال و پرتان فر همایید
بی شبهه شما روشنی چشم جهانید
در چشمه ی خورشید شما نور و ضیایید
با چاره گری و خرد خویش به هر درد
بر مشرق رنجور دوایی و شفایید
در توده ای از مردم یک تن ز شمایان
اندر خرد و فطنت انگشت نمایید