ولی نه به صورت مطلق
-شورا و مشاوره به عنوان نوعی فرآیند
-ماهیت آن ضد بروکراتیک است
بخش سوم :مقامت ایمانی و قدرت های روحی
گام اول : زهد
الف)اهمیت زهد :
زهد یکی از ارزش های اخلاقی است که دارنده آن نسبت به دنیا بی رغبتی می کند و اگر بتواند زهد را در قلب خود پایدار کند با کمال راحتی می تواند از جاذبه های مادی چشم بپوشد ودست به اقداماتی بزند که نیازمند آزادی از بند تمایلات نفسانی است . یک زاهد می تواند آزاد از هر گونه میلی به مادیات به انجام وظایف خود بپردازد دست به مبارزه با دشمن بزند و چون از هر جذبه ای آزاداست دشمن به هیچ طریق نخواهد توانست او را با ابزار مادی که در دست دارد با تهدید و تطمیع به تسلیم شدن بکشاند .در نتیجه این خاصیت است که ما می گوییم یکی از ضروری ترین خصیصه هایی که باید مدیران در خود در مدیران دیگر و در عامه کارمندان ایجاد و تقویت کنند زهد از دنیاست و یک مدیر تنها به کسی می تواند اتکا و اطمینان کند که زهد و صبر او را آزموده باشد و چنین کسی است که تهدید و تطمیع در او اثر ندارد . امام خمینی (ره) : مردان بزرگ که خدمت های بزرگ برای ملت های خود کرده اند اکثرا ساده زیست و بی علاقه به ذخارف دنیا بوده اند .
ب)زهد وراه حصول آن :
زهد یعنی بی رغبتی به دنیا و اعراض از آن مگر به مقدار ضرورت . باید دانست که مفاهیم دینی گاه دارای دو معنای خاص و عام هستند و گاهی امامان در تعریف آنها برای مومنان با توجه به سطح درک و ایمان آنها مرتبه ای خاص از آن مفهوم را تعریف می کرده اند .
امام صادق (ع) : زهد ضایع کردن مال و حرام کردن حلال ها نیست بلکه زهد در دنیا این است که به آنچه در دست داری مطمئن تر از آنچه در نزد خداست نباشی . این حدیثی که گذشت روشن می سازد که زهد بسته نبودن به دنیاست نه استفاده نکردن از آن . زهد فقیر بودن نیست بسا باشد که زاهدی ثروتمند باشد که زهدش در این است که هیچ وابستگی به مالش ندارد و به راحتی در راه خدا خرج می کند .
گام دوم : صبر
الف) اهمیت صبر :
ضرورت و اهمیت صبر کاملا مشخص است چرا که انسان بی آن هیچ درجه ای از موفقیت چه دنیایی و چه آخرتی نمی رسد و اگر به هر درجه ای برسد بی شک سریعا آن را از دست می دهد چرا که صبر قدرت حفظ مقام است و بی صبر مانند بیمار ایدزی است که در عین سلامتی به علت نداشتن عوامل قدرت دفاعی در خون خود در مقابل کوچکترین بیماری از پا در می آید . بی صبر در ایمان در مقابل کمترین جذابیت گناه یا سختی راه حق عقب می نشیند و هیچ اعتباری بر دین و ایمانش نیست گویا اصلا دین ندارد و از این روست که نسبت صبر به ایمان را نسبت سر به بدن معرفی می کنند که بی آن حیاتی برای ایمان نیست .
ب)صبر و راه حصول آن :
صبر عبارت است از ثبات نفس و اطمینان آن و مضطرب نگشتن آن در بلا و مصائب .
صبر عبارت از استواری و ثبات نفس در سختی و مصیبت است در تعریف دیگری صبر به عنوان مقاومت و ثبات انگیزه دین در مقابل انگیزه هوس معرفی شده صبر یکی از مهمترین صفات ایمان است پس صبر متقوم بر دو امر است یکی آن که از آن ناملایم که بر او وارد می شود کراهت داشته باشد در باطن و دیگر اینکه خود داری کند از اظهار شکایت و جزع . عبدالرزاق کاشانی گفته : مقصود از شکایت ,شکایت به غیر حق است و اما شکایت به خدا منافات با صبر ندارد مثل ایوب و باید دانست که صبر به حسب این مرتبه که مذکور شد از مقامات متوسطین است زیرا مادامی که نفس از واردات از جانب حق تعالی کراهت دارد و در کمون و بطونش از آنها جزع داشته باشد ,مقام معارف و کمالاتش ناقص است و مقام ارفع از این مقام مرتبه رضا به قضا است .
گام سوم : توکل
الف) اهمیت توکل
تکیه گاه هایی که خدا محوران دارند و به پشتوانه آن دست به کارهایی می زنند که در محاسبات مادی نمی گنجد و خداوند نیز چون به او اتکا کرده و دین او را یاری می دهند به صور مختلف به طور اعجاز گونه به یاری ایشان می پردازند . لازمه این یاری این است که وظیفه خود را در حد توان انجام داده و امیدمان به خدا باشد : تنها مقصودم اصلاح امر شماست و از خدا توفیق طلبیده و بر او توکل کرده و به درگاه او پناه می برم .
امام صادق (ع) : خدا روزی های مومنین را از راهی قرار داده که آنها گمان نمی کنند و سرش آن است که اگر بنده ی خداوند راه درآمد خود را نداند دعا و نیایش او که بهترین پرستش هاست زیاد خواهد شد .
ب) ما می توانیم
اعتماد به نفس در توکل به قدرت خدا :
یکی از مهم ترین چیزهایی که امام همیشه به آن توصیه داشته اند اعتماد به نفس است . ایشان زیاد می فرمودند که شما باید باور کنید که می توانید و خواستن توانستن است و مطمئن باشید اگر تلاش کنید خودتان به هر چیزی می توانید برسید و این اعتماد به نفس را همگام با اعتماد به خدا طرح کرده و آنها را در طول هم می دیدند . شما دو جهت را در نظر بگیرید …یکی اعتماد به خداوند تبارک و تعالی که وقتی که برای او بخواهید کار کنید به شما کمک می کند راه را برای شما باز می کند در هر رشته که هستید راه های هدایت را به شما الهام می کند و یکی اتکال به نفس اعتماد به خودتان شما خودتان جوان هایی هستید که می توانید همه ی کارها را انجام دهید …به شرط اینکه اعتماد به نفس خودشان داشته باشند و معتقد بشود به اینکه می توانیم .
مقام معظم رهبری : باور اینکه ما می توانیم و یا خواستن توانستن است یکی از مهم ترین عوامل پیروزی ما بود . والبته پیروزی انقلاب خود نیز موجب تقویت هر چه بیشتر این باور شد .
ج)توکل و راه حصول آن :
توکل عبارت از تکیه و اعتماد بر خداست به طوری که قلب انسان با یاد او آرام می گیرد و بر اسباب و علل طبیعی تکیه نکند. کسی که می داند خدا تعالی قادر است بدون اسباب و وسایل,مطلوب انسان را عطا کند و هم می تواند همه اسباب را بی اثر کند به این باور قوی دل و اهل توکل است . تحصیل اسباب با توکل منافات ندارد و بی اعتنایی به اسباب بر خلاف سنت و مخالف شریعت اقدس است .
در بحث توکل سه نکته باید مورد توجه باشد :
1.توکل با اعتماد به اسباب منافات دارد نه توسل به اسباب.
2.توکل یعنی وکیل گرفتن برای خود و خواسته های خود پس توکل در محدوده ی انسان های دارای نفسانیات مطرح است نه برای سالکان وادی رضا و محبت .
3.توسل به اسباب در دو حالت رخ می دهد : یا اثر اعتماد و توکل بنده به اسباب است یا در نتیجه امر خدا به توسل به اسباب . یعنی افراد یا برای رفع حاجت خود اسباب را به کار می برند یا برای انجام کار خداوند که فرموده اسباب را بکار بگیر .
از مقدمه یک و سه نتیجه می گیریم که : توسل به اسباب در همه مراتب توکل و بالاتر از توکل هست چرا که اگر انسان خدا را باور نداشته باشد که همه تکیه اش به اسباب است و اگر خدا را باور داشته باشد باز هم برای اطاعت او مامور به توسل به اسباب است . البته در حالت اول به کار بردن اسباب محدود می شود به آنچه انسان برای نفع خود مفید می بیند و در حالت دوم به کار بردن اسباب محدود می شود به آنچه خود را از طرف خدا مامور به آن بداند .
امام خمینی (ره):توکل به معنی واگذاری امر است به معتمدی از باب آنکه خود را در صورت دادن آن امر عاجز ببیند. توکل حاصل نشود مگر پس از ایمان به چهار چیز :
1.اول ایمان به آنکه وکیل عالم است به آنچه موکل به آن محتاج است .
2.دوم ایمان به آنچه او قادر است به رفع احتیاج موکل .
3.سوم ایمان به آنکه او بخل ندارد .
4.ایمان به آنکه محبت و رحمت به موکل دارد .
د)هفت واقعه در باب توکل :
1.خدا هیچ زنده ای را فراموش نمی کند .
2.انفاق روزی را زیاد می کند .
3.خدا در دادن روزی مصلحت بندگان را در نظر دارد .
4.هر کس برای رسیدن به دنیا به غیر خدا امید بندد خدا امید اورا ناامید می کند .
5.روزی بندگان از راههای حساب نشده می رسد و گاه عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد .
6.خداوند تامین روزی این علم آموزان را تعهد کرده .
7. توکل دست به کار شدن و چشم امید به مسبب الاسباب دوختن است .
گام چهارم :رضا
الف) اهمیت رضا
کسب مقام رضا موجب می شود که مدیر یا رهبر در هیچ امری و هیچ شرایطی رنجی احساس نکند و زحمتی نبیند امر مدیریت در هر شرایطی آسان و گوارا است . نه دغدغه ای فکر او را مشغول می کند و نه تشویشی ذهن او را متشطت می کند نه در انجام ماموریت خود ناراحتی احساس می کند و نه از طرف دشمنان تالم و اندوهی به او می رسد هر امری برایش سهل و بلکه شیرین است چرا که هر امری را هدیه محبوب می بیند و راضی است به رضای او و تسلیم است به امر او دلیلی برای غصه و غم نمی یابد. پس هیچ غم و غصه ای ندارد الا حزن فراق او و خوف نافرمانی او .
امام سجاد (ع) : زهد ده درجه است بالاترین درجه زهد پایین ترین درجه ورع است بالاترین درجه زهد پایین ترین درجه یقین است و بالاترین درجه یقین پایین ترین درجه رضاست .
ب)رضا و راه حصول آن :
رضا عبارت است از عدم خشم و اعتراض به آن چه خدا مقدر کرده است رضا از آثار و لوازم محبت است زیرا هر چه از محبوب سرزند خوشایند است . ثمره رضا آن است که انسان در دنیا از غم و اندوه خلاص می شود و برای عبادت فراقتی می یابد و درآخرت به رضوان الهی نایل می شود اولین مرتبه رضا آن است که انسان از حوادث ناگوار رنج می برد و آزرده می شود ولی با توجه به ثوابی که خداوند متعال در مقابل این اتفاقات برای بندگان صبور و راضی آماده کرده به حکم عقل نه تنها به آن راضی است بلکه خواستار وقوع این حوادث است…مرتبه عالی رضا آن است که انسان از حوادث ناخوشایند رنجور واندوهناک نشود…چرا که قلب تا مشغول و غرق در چیزی است غیر آن را درک نمی کند .
درجات رضا :
1.درجه اول رضای بالله
2.درجه دوم رضا به قضا و قدر حق : حصول این مقام نشود مگر با معرفت به به مقام رافت و رحمت حق تعالی و ایمان به اینکه آنچه حق تعالی مرحمت فرمایند در این عالم برای تربیت بندگان و حصول کمالات نفسانیه آنها و فعالیت فطریات مخموره در جبلت آنان است مقام محبت و جذبه را باید اوایل درجه ثالثه رضا دانست و آن است که از آن به رضا تعبیر کنند به رضا به رضی الله و آن چنان است که عبد از خود خوشنودی ندارد و رضایت او تابع رضایت حق است چنانچه اراده به اراده اوست .
ج)سه واقعه در باب رضا :
1.هر چه از دوست رسد نیکوست
2.رضایت به تدبیر خدا
3.مقام رضا ,ولایت مداری,قدرتی شگفت آور
گام پنجم :محبت
الف) اهمیت محبت
وادی محبت وادی دیگری است مومن در وادی رضا به آنچه خدا می خواهد راضیست ولی در وادی محبت عاشق و دیوانه خدا و خواست خداست او دیگر نه به اختیار و اراده تلاش می کند بلکه چون واله ای دیوانه وار می دود خود را پروانه وار به آتش شمع می زند و آنچنان محو جمال یار است که سوختن را اصلا نمی بیند که حال بخواهد راضی باشد یا نباشد . عبادت او نه برای بهشت و نه ترس جهنم است خالصانه و بری از هر گونه شرکی خدا را می خواند .
ب)محبت و راه حصول آن :
محبت زاییده ایمان و علامت مومنان حقیقی است چرا که ایمان به خدا معرفت و باور قلبی می آورد و معرفت به ذات و صفات خدا در پی دارد .
خداوند غیر از محبت عامی که به همه بندگان بد وخوب دارد یک محبت خاص به بندگان مقرب خود دارد که هر چه به او نزدیک تر می شوند محبت خدا به آنها بیشتر می شود . آقای جباران سه نشانه برای این محبت خاص ذکر می کند :
1.ایمان
2.ابتلا به بلا
3.اعطا خود آموزی
نتیجه :
مطالب این فصل ما را به اینجا می رساند که ایمان و مراتب آن تنها عاملی است که می تواند رهبران و مردم را به انجام شاق ترین کارهای مورد نیاز تشویق و در انجام آنها قدرتمند و توانا کند . ترویج ایمان به اعتقادات شیعی مساوی است با تربیت نیروهای از جان گذشته و جان بر کف که در راه رسیدن به هدف و یاری مدیرانشان بی هیچ توقعی از مال و جان و آبرو ایثار میکنند .
جامعه اسلامی هر قدر بتواند در جهت تقویت ایمان گام بردارد در حقیقت کیفیت نیروی انسانی خود را تا حد شگفت آوری بالا می برد.
با وزیدن رایحه ی محبت مدیران و مردم در انجام تکالیف وظایف و در مقابل سختی ها احساسات قلبی شان نه صبر و تحمل و نه رضا بلکه شور شوق اشتیاق دلدادگی و شیفتگی است بلکه در انجام هر کار خیری که به نفع خلق باشد سر از پا نمی شناسد و در مشکلات همیشه خود را داوطلب قرارگرفتن در معرض شدید ترین مصائب قرار می دهند و خدا می داند که چنین نیروهایی هر یکی شان می تواند جامعه ای را متحول و دگرگون کند هم چنان که امام راحل ما چنین کرد .
فصل سوم : کتاب نصرت
بخش اول : شکست و رسیدن به پوچی در مدیریت غربی
در غرب بسیار انسان ها هستند که در تصور اینکه هدف درست در زندگی همین رفع نیازهای مادی و دنیوی است به امید رسیدن به حس بی نیازی و ارضا شدگی تلاش می کنند . این امید رسیدن به هدف آن ها را به کار وا می دارد . مشخص است که اینان اکثرا احساس نیاز دارند و احساس می کنند که به بسیاری از اهدافشان نرسیده اند واز طرف دیگر یک بررسی یاده و یک صحبت صادقانه به ما نشان خواهد داد کسانی هم که بر حسب شرایط محیطی از هر جهت ثروتمند ومتمکن اند نیز علی رغم در اختیار داشتن همه نوع امکانات احساس نیاز و ارضا نشدگی می کنند . احساس می کنند که اینها آن چیزهایی نیست که آنها می خواستند و آنها به چیزی نیاز دارند که نمی دانند آن چیست . آنها پس از اینکه برای سیر کردن خود به هر دری می زنند و هر غریضه ای را تا حد افراط اشباع می کنند به احساس بی ارزشی بی هویتی بی خاصیتی و پوچی می رسند. حس می کنند که در هیچ جای دنیا چیزی نیست که آنها را اشباع کند و تمام لذاتشان پوچ و توخالی است آنها پس از رسیدن به پوچی اهدافشان از آنجا که هدفی دیگر برای خود ندارند دنیا را بی هدف و پوچ می انگارند . دنیا دیار تزاحمات است چرا که مثلا در یک جامعه همه نمی توانند انگیزه مقام خواهی خود را ارضا کنند در نتیجه از کل جامعه فقط چند نفر به این هدف می رسند و یا لازمه ی مالک شدن زمین بیشتر این است که عده ای زمین کمتری داشته باشند و این به صورت یک قاعده ی علمی تجربه شده به نام قاعده ی طلایی 20-80در می آید که به ما می گوید 80% مردم-20%امکانات و 20% مردم-80% امکانات جهان را در اختیار دارند . این قاعده حاکم بر جوامع غربی غرب زده یا تحت سلطه غرب و فرهنگ و اقتصاد آن نتیجه ی فرهنگ غیر دینی و سیاست های ناعادلانه مادی است سیاست هایی که هم در اصول اقتصادی تفکر مارکسیستی شرق و هم در سرمایه داری لیبرالیستی غرب ظلم بی عدالتی و تبعیض را نهادینه کرده به صورتی که مقدمات فروپاشی آنها را پدید آورده .
بخش دوم : پیروزی و نصرت الهی در مدیریت اسلامی
الف)نصرت الهی یک تفاوت میان بینش مادی و بینش الهی دین
شهید مطهری : نصرت الهی و اعتقاد به آن یکی دیگر از تفاوت های عمده میان بینش خدا محور و بینش دنیا محور را به نمایش می گذارد . تفاوت تفکر مادی و تفکر الهی در همین جاست .از نظر یک نفر مادی در حساب عالم هیچ گونه تفاوتی میان راه حق و راه ناحق نیست , عدل و ظلم , حق و ناحق , خوبی و بدی از نظر نظام کلی و جملی عالم حساب خاصی ندارد . ولی از نظر انسان الهی در حساب کلی جهان میان این دو تفاوت است . حقیقتی در کار است و به حمایت مردان راه حق بر می خیزد ما در کتاب انسان و سرنوشت تحت عنوان (تاثیر عوامل معنوی در سرنوشت) گفتیم که از نظر جهان بینی مادی عوامل موثر در اجل , روزی , سلامت سعادت و خوشبختی منحصرا مادی است اما از نظر جهان بینی الهی علل و عوامل دیگری که عوامل روحی و معنوی نامیده می شوند نیز همدوش عوامل مادی در کار اجل و روزی و سلامت و سعادت و امثال اینها موثرند . از نظر جهان بینی الهی جهان یک واحد زنده و با شعور است اعمال و افعال بشر حساب و عکس العمل دارد . خوب و بد در مقیاس جهانی بی تفاوت نیست اعمال خوب یا بد انسان مواجه می شود با عکس العمل هایی از جهان که احیانا در دوره ی حیات و زندگی خود فرد به او می رسد .
در کلام این شهید غیر از شرح تفاوت میان بینش توحیدی دین و غیر آن اعتقاد به وجود قوانین و سنن کلی و جزئی حاکم را جهان و اعتقاد به امدادهای غیبی واضح است .
ب)غیب و ایمان به غیب
غیب بعد پنهانی عالم است که از حواس پنج گانه ما پنهان است در مقابل شهود که بعد ظاهری و مادی و قابل احساس انسانی عالم است .
اساسا این عالم از آن جهت شهادت نامیده شده که ما با حواس خود با آن سر و کار داریم و محسوس و ملموس ماست . غیب عبارت است از اینکه انسان اقرار و اعتراف داشته باشد که در عالم هستی حقایق و واقعیاتی هست که من با پوسته ی بدن خود یعنی با حواس خودم نمی توانم آنها را درک کنم ولو اینکه اینجا حضور داشته باشند .
ج)امدادهای غیبی و نصرت الهی در زندگی بشر :
ایمان به غیب شرط لازم تقواست : الم ذلک الکتب لا ریب فیه هدی للمتقین الذین یومنون بالغیب (سوره بقره 1-3)
این غیب در راس آن خداوند عزوجل است که خود غیب است و خود آفریننده دیگر اجزای غیبی عالم . او نظام غیب و شهود عالم را آفریده هموست که به امدادهای غیبی یاران را یاری می رساند گذشته از این که اشیا در اصل هستی خود از غیب مدد می گیرند به عبارت دیگر سراسر طبیعت مدد غیبی است در زندگی بشر یک سلسله مددهای غیبی خاصی هم وجود دارد کمک های غیبی گاهی به صورت فراهم شدن شرایط موفقیت است و گاهی به صورت الهامات و هدایت ها و روشنی ها و روشن بینی ها . ولی باید دانست که این گونه الطاف غیبی گزاف و رایگان نیست .
د)اسباب های غیبی :
اسباب های غیبی از نظر تنوع بسیار و از نظر تعداد غیر قابل شمارش اند . در کتب مختلف روایی ما زیاد است توصیه به اعمال مختلفی که سببی غیبی برای دستیابی به هدفی مشخص هستند مثل اینکه (انفاق و صدقه روزی را زیاد می کند) ویا (صله رحم و دیدار خویشاوندان عمر انسان را زیاد می کند ) ویا (نماز شب انسان را نورانی و زیبا می کند ) ویا هزاران سبب غیبی دیگر که می توان با توسل به آنها به اهداف خود رسید .
ه)سنن الهی :
این اسباب حکایت از وجود قوانینی در عالم دارد که از آنها به سنت های الهی یاد می شود و به صورت قاعده های کلی می توان از آنها بهره گرفت و به آنها استناد کرد . البته تعبیر سنن الهی بیشتر برای قوانین کلی و جهان شمولی به کار می رود که بر روند تولد و مرگ و صعود و سقوط ملت ها و حکومت ها حکومت دارد .
قرآن کریم تصریح می کند که امت ها و جامعه ها از آن جهت که امت و جامعه اند سنتها و قانون ها و اعتلاها و انحطاط ها بر طبق سنتها و قانون ها دارند . سرنوشت مشترک داشتن به معنای سنت داشتن جامعه است .
و)شرایط وقوع نصرت الهی :
دو فصل گذشته در حقیقت همه توضیح این شرایط بود ولی در اینجا دوباره با نگاه از این زاویه و توجه به برخی جنبه های شاخص مواردی را ذکر می کنیم . شرایط دریافت نصرت الهی باید در دو سطح بررسی شود . چرا که یک مدیر اولا باید دارای یک سری ویژگی ها افکار و عقاید در شخصیت خود باشد و ثانیا باید دارای مجموعه نیروهایی باشد که آنها نیز ویژگی های لازم را داشته باشند :
1.ایمان : باور به خدا و غیب در اسلام از واجبات مدیران است که زمینه نصرت الهی را فراهم می کند .
2.عمل صالح عمل به تکلیف و وظیفه : دومین ویژگی لازمه مدیران داشتن دغدغه عمل به تکلیف و وظیفه است و اینکه سعی کند برای کسب رضایت خدا و خالصانه تلاش کند .
3.دعا.تضرع.استمداد از خدا
4.تقوا
5.توکل و حسن ظن به خدا
6.قیام لله و جهاد برای نصرت دین خدا
7.شهادت طلبی و فداکاری و ایثار
8.صبر وثبات قدم
9.قوی و شجاع بودن
10.بصیرت .بیداری و خود آگاهی
11.پشتوانه مردمی متحد و مبارز
ض)علل بعضی موارد شکستهای جبهه ی اسلام
در مواردی که مسلمانان مغلوب می شدند یا می شوند می توان گفت برای یکی از دو جهت می باشد . یکی اینکه خدای علیم مغلوبیت ایشان را طبق علم و صلاحدید خود صلاح بداند چنانچه انبیا هم گاه مغلوب می شدند زیرا اگر دائما غالب می شدند مردم به خدا بودن آنها معتقد می گردیدند . جهت دیگر اینکه علت مغلوبیت مسلمین از ناحیه خودشان باشد ولو اینکه از نظر سپاه و سلاح هیچ گونه نقصی هم در کار نباشد یا اینکه توکل به خدا داشته باشند ولی درباره تمکین نمودن وسائل ضروری جهاد کوتاهی نمایند گر چه اصل و ریشه غالب شدن توکل به خداست ولی در عین حال مستعد بودن هم از اوامر پروردگار می باشد .
پس دانستیم که شکست 3علت دارد یا به مصلحت نبودن پیروزی و یا ضعف ایمان مسلمانان یا سهل انگاری در تدارک اسباب ظاهری ممکن .
بخش سوم : میادین نصرت الهی و پیروزی خدامحوران
آنهایی که در زندگی دین دارند و با انگیزه های دینی درست تلاش می کنند با توجه به اینکه رسیدن به سعادت اخروی محوری ترین اهدافشان است لاجرم برای هیچ کدامشان مانعی در رسیدن به هدف نیست . یعنی تزاحم اهدافی که در دنیا محوران رخ می دهد برای خدا محوران معنا ندارد و با منتهی شدن هدف نهایی به سعادت اخروی خدامحوران مطمئنا و همیشه پیروزند .
در مکتب های مادی و شبیه آن از آنجا که هدف رهبری در واقع چیزی جز چیرگی و حاکمیت نیست دست نیافتن به مطالع مادی نیز شکست محسوب می شود و به دنبال آن ناامیدی و عقب نشینش فرا می رسد ولی در اسلام هدف انجام تکلیف الهی است . رهبر موظف است همه ی توان و تلاش و دقت خود را به کار گیرد تا آنچه خدا می خواهد تحقق پیدا کند . نتیجه ی آن پیروزی باشد یا نباشد . بر این اساس در قاموس رهبری اسلامی واژه ی شکست مفهومی ندارد زیرا هدف چیزی جز انجام وظیفه نیست و آن در هر صورتی قابل وصول است :(بگو آیا شما جز یکی از دو خوبی پیروزی یا شهادت را می توانید برای ما انتظار بکشید ؟حال آنکه ما برای شما انتظار داریم که به عذاب خدا دچار شوید یا بوسیله ی خدا یا به دستان ما پس منتظر باشید که ما با هم با شما منتظریم.)سوره ی توبه آیه ی 52.ازدیدگاه اسلام هم کشتن دشمن حق و عدالت موفقیت است و هم کشته شدن در راه مبارزه با او . دشمن حق و عدالت نیز هیچگاه با پیروزی مواجه نیست گرچه به ظاهر ممکن است به مطامع مادی خود رسیده باشد .
نتیجه : اگر بخواهیم در یک قاعده ی کلی بگوییم کسانی که رهرو راه حق هستند با کسانی که راه باطل می روند چه تفاوتی از نظر موفقیت در کار دارند و یا جامعه ای که معتقد به غیب و عالم آخرت است بر جامعه ای که همه ی هستی را در دنیا خلاصه می بیند چه مزیتی دارد ؟ باید بگوییم فرد یا جامعه ی خدا محور در زندگی و در صحنه ی جدال حق و باطل با کمک نصرت الهی هم به هدفش و هم از رسیدن به هدفش ارضا می شود ولی فرد یا جامعه ی دنیا محور نه به هدفش می رسد و نه آنچه به آن می رسد او را ارضا می کند . اولین صحنه ای که اهل حق در آن پیروزند رسیدن به سعادت اخروی است یعنی اگر درجنگی ما را تکه تکه کنند ما پیروزیم چرا که با شهادت به هدفمان که رضایت الهی و سعادت است دست یافته ایم . دومین صحنه در این است که خداوند وعده داده که سرانجام زمین تحت حاکمیت متقین است و ما مطمئن به پیروزی نهایی مکتب در دنیا مبارزه می کنیم . نتیجه اینکه می بایست همه بدون ترس از شکست با بیدار کردن ملت های مسلمان و آگاه کردن ملت های حق طلب اروپا و آمریکا زمینه ی قیام ملل عالم علیه ظلم و جنایت دولت های ظالم را فراهم کرده و همانگونه که دولت ستم شاهی را سرنگون کردیم ابرقدرت های استعمار گر را با متغیر ساختن ملتها و استمداد به امدادهای الهی سرنگون کنیم و این با ضعفی که الان غرب در آن است در همین سال های اخیر امری است دست یافتنی .
امام خمینی (ره):اگر اعتقاد پیدا کردید که می توانیم هر کاری را انجام دهیم توانا می شویم .