من شاعر نیستم عاشقم

من شاعر نیستم که کلمات و واژگان را آرایش کنم و حس و حال خوب و بدم را با ریتم و وزن بسرایم؛ من عاشقم که برای تمامی احساسات و دلدادگی هایم شعر می سرایم. نه به وزن شعر فکر می کنم نه چیزی از عروض و قافیه می دانم. برای من زندگی یعنی عشق و عاطفه، محبت و نوازش، شور و شیدایی، مستی و دلدادگی و هر آن چه مرا را از خویشتن خویش رها کند و به ملکوت پیوند دهد. من عاشقانه هایم را زندگی می کنم، درست همان چیزهایی که به جسم خسته ام روحی دوباره می بخشد، حالم را خوب می کند، مرا به وجد می آورد و کلام محبت بر زبانم جاری می سازد. حالا اگر این ها با قواعد زندگی امروزی و اصول شعر و شاعری تطابق دارد چه بهتر و اگر نمی خورد بر ما حرجی نیست. ما زنده نیستیم که زندگی کنیم بلکه زندگی می کنیم که عشق بورزیم. اصلاً خلق شده ایم برای معاشقه با هستی. پس قدر زنده بودن را بدانیم و لحظه لحظه آن را عاشقانه زندگی کنیم که چه خوب گفت شیخ اجل که؛ « عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست»

 

#دلنوشته
#غارتنهایی
#پایگاه_جامع_مدیریار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *