کلام را کاملاً بدون مقدمه آغاز کردم تا همان اول حرف آخر را زده باشم. شاید استثنائاتی مثل وزیر جوان ارتباطات باشد ولی آن چه فرهنگ و رفتار راتب در کشور است عدم توجه به نسل جوان در جایگاه های تصمیم گیری و تصمیم سازی است. این حرف من نیست. آمار خود به خوبی شهادت می دهند که در دولت و وزارت خانه ها یا حتی در سطح استانداری ها و مدیران کل نسبت حضور جوانان بسیار پایین است. نظام اداری ما بیمار است. چه از حیث سلامت چه از حیث شایسته سالاری و جانشین پروری. طرحی نو، فکری نو به همراه چالاکی و چابکی فراوان لازم است تا بتواند سلایق و علایق را کنار بگذارد و تخصص و شایستگی را جانشین کند. طبق روایات فرزندان ما 7 سال امیر، 7 سال مطیع و 7 سال وزیر خواهند بود. بعد از این هم به بلوغ عقلی و رفتاری رسیده اند و اگر تربیت اجتماعی درست باشد باید به زینت علم، آگاهی وآخلاق آراسته باشند. حالا دیگر نوبت آن هاست. باید گام به گام کارها به آن ها سپرده شود، روز به روز زمینه بروز و ظهور شایستگی های شان را بیشتر فراهم کنیم و بهنگام جانشین ما در تصمیم گیری شوند تا روند طبیعی خلقت حفظ گردد و هر کسی در زمان خودش در جای خودش بنشیند. حکایت جوان مومن انقلابی هم دقیقاً همین است. اگر می خواهیم نسلی داشته باشیم وفادار به آرمان ها و ارزش هایی که سال ها بخاطرش مجاهدت کرده و شهید داده ایم نباید آن ها را نادیده بگیریم و یا به عنوان چرخ پنجم بدانیم و همواره در آب نمک بخوابانیم برای روزی که معلوم نیست کی و کجا (آن هم شاید) به کار آیند! منطق چرخ پنجم برای آدم ها خصوصاً همان هایی که جوان هستند و اتفاقاً رکن توسعه و پیشرفت جامعه باید انگاشته شوند سبب هرز استعدادها و عدم انتقال به موقع امانت به نسل بعدی است. پس علاوه بر چشم ها، ذهن ها را نیز باید شست، واقعیت را پذیرفت و امانت را به اهلش سپرد.
منبع: کتابنامه تخصصی مدیران جوان، شماره اول، تیر 1400