مهارت‌های زندگی با رویکرد دینی

خلاصه كتاب: گردآورنده: منصوره میری: مقدمه: مهارتهای زندگی عنوانی برای آموزه‌ای جدید است که اولین بار توسط سازمان جهانی بهداشت مطرح شد که بعنوان یک دستورالعمل برای بهبود وضعیت زندگی به فرهنگ کشورها راه یافت. هر جامعه‌ای متناسب با فرهنگ و امتیازات خود نیازمند آموزش انواعی از مهارتهاست با توجه به فرهنگ اسلامی ایرانی مهارتهایی را مورد توجه قرار می‌دهیم که ما را در مسیر زندگی دین مدارانه و متعادل میان جنبۀ مادی و معنوی زیست این جهان هر چه بیشتر یاری دهد.
خانواده و مهارتهای زندگی
خانواده در اغلب جوامع اهمیت بالایی دارد بی‌تردید خانواده متشکل از هر زوج ناهمجنس با یک فرزند یا بیشتر خانواده‌ای است که تمام منافع و آثار مورد انتظار از خود را می‌تواند تأمین کند.

بهترین جایگاه و بهترین زمان برای یادگیری مهارتها
کودک در اولین مراحل رشد اکثر مهارتها و دانستنی‌ها را بدون واسطه از خانواده خود دریافت می‌کند بنابراین می‌توان این عبارت را پذیرفت که خانواده اولین جایگاه برای یادگیری اولین دانستنی‌هاست. تعبیر اولین برای ما اهمیت دارد. آدمی اولین آموخته‌های خود را به راحتی فراموش نمی‌کند به خصوص اگر این آموخته‌ها را در اولین سنین یادگیری فرا بگیرد. امیرمؤمنان علی(ع) فرمود:
العلم فی الصغر کالنقش علی الحجر، دانشی که در کودکی فرا گرفته می‌شود مانند نوشتۀ بر سنگ است (و باقی می‌ماند)
علائم و نوشته‌های روی سنگها حتی پس از گذشت هزاران سال از بین نرفته‌اند.
دوره طفولیت دوره‌ای است که در آن موانع درونی و بیرونی بر سر راه شناخت و پذیرش و گرایش انسان وجود ندارند. موانعی نظیر غرایز و شهوات محرک‌های اجتماعی (مانند گروه دوستان) و مراکز تفریحی خارج از حدود خانواده. بنابراین آموزش‌ها در عمیق‌ترین لایه‌های وجود کودک نفوذ می‌کنند حضرت امیر(ع) در نامه سی و یکم نهج‌البلاغه به فرزندشان فرمودند: بادرتک بالادب قبل ان یقسوقلبک، به تربیت تو اقدام کردم قبل از آنکه قلب تو سخت شود.
قلب در فرمایش فوق ناظر به قوای درونی فرد است. قلب بعنوان مرکز شناخت عواطف و احساسات در حالت اولیۀ خود پاک و پذیرا و الهی است. اما با گذشت زمان و برانگیختگی غرایز و امیالی همچون خودخواهی، گناه آلودگی و پیدا شدن قدرت توجیه و زبان‌بازی، از قابلیت‌پذیرندگی این نیرو کاسته می‌شود. سخت شدن قلب کنایه از عدم تأثر و ایجاد ناباوری است. بهترین سن برای تأثیرپذیری همان کودکی است. که اگر بستر آموزش اولین دانستنی‌های لازم قرار گیرد آثار درازمدت خود را تا سال‌ها و بلکه تا آخر عمر نشان می‌دهد.
بهرحال ما در زندگی متعادل و دینی نیازمند دو دسته دانایی هستیم. دانایی‌هایی از جنس آگاهی‌های نظری و دانایی‌های عملی.
خانواده و ارتقای دانش نظری اعضا
خدا
اولین چیزی که می‌بایست در فهرست آموختنی‌های خانواده قرار بگیرد اعتقاد به خداست. در اکثر خانواده‌های مسلمان کوششی برای اینکه این آموزه بصورت خودآگاه و ارادی مورد یادگیری اعضا قرار گیرد، صورت نمی‌پذیرد. آنچه در خانواده نیاز به آموزش دارد این است که افراد بدانند خدا همواره حاضر است حضور خداوند در زندگی به معنای وجود ناظری دائمی و حسابگر است هرگاه والدین از انجام رفتار ناروا خودداری کنند و به صورت مستقیم و غیرمستقیم نشان دهند که حضور خداوند مانع انجام این رفتار شده است این باور در فرزند تقویت می‌شود اگر والدین انجام رفتارهای صحیح را نیز به حضور خدا نسبت دهند نتیجه‌ای مشابه حاصل می‌گردد. متون دینی با برشمردن بی‌شمار صفات پروردگار در صدا تقویت احساس حضور پروردگار در زندگی هستند برای مثال در دعای جوشن کبیر که هزار نام از اسماء و صفات خداوند در آن آمده است هزار پاسخ به هزار نیاز انسان هزار توست. انسان‌ها در اثر شرایطی که در که راهی به سوی خدا هست حضرت حق دائماً در زندگی انسان راه می‌یابد. چنین انسانی به بزرگترین بلای زندگی یعنی یأس مبتلا نخواهد شد. صفات بیکرانۀ خداوند به معنای این هستند که انسان از چهارچوب قضای الهی خارج نیست، ناامید نیست، همواره گشایش برای او میسر است و همواره کسی هست که او را حمایت کند.
شناخت معصومان
ایجاد شناخت نسبت به معصومان یعنی آشنا ساختن فرزندان با قهرمانان پاکی، یعنی ارائه الگوهایی که هیچ نقص رفتاری ندارند کسانی که از حیث رفتار فردی، خانوادگی و اجتماعی بهترین‌هایی بوده‌اند که شایستۀ سرسپاری و سزاوار دوست داشتن هستند ذکر مثالی در این باره بسیار مفید است. با وجود آنکه عدم شناخت کافی شیعیان نسبت به همۀ معصومان نقصی بزرگ است اما این مسئله در جای خود اهمیت دارد که چرا برخی از این بزرگواران بیش از سایرین مورد شناخت، توجه و محبت مردم هستند. مردم مسلمان ما از ابتدا رسول خدا(ص) را با نام پیامبر رحمت، پدر امت و امین مردم روزگار خود شناخته‌اند. امام علی(ع) را با عدالت که بزرگترین آرمان اجتماعی بشر است می‌شناسند و امام حسین(ع) را با مردانگی، رشادت و ظلم ستیزی شناخته و او را قتیل العبرات (کشتۀ اشک) می‌نامند. مردم با سیلی از عواطف به او و پدرش پیوستگی غیرقابل توصیفی دارند. این رشتۀ محکم که از جنس عاطفه است ظرفیت آن را دارد که از کودکی بسته شود و به مرور تقویت گردد. کودک زبان عاطفه و مفاهیم عاطفی را می‌شناسد و این فرصت و نعمتی است که نباید آن را در الگوسازی فراموش کرد.
خانواده و دانش‌های عملی
شناخت عقل و استفاده از آن در زندگی
واژه عقل و مشتقات آن در متون اسلامی مکرر ذکر شده‌اند. از نظر روایات اسلامی عقل می‌بایست زمینۀ تعبد را فراهم کرده و آدمی را بهشتی کند. اگر خرد انسان در مسیر قوای حیوانی (حرص، خودخواهی، رفتارهای مزّورانه) قرار گیرد آدمی آن را در راستای هدف واقعی این نعمت قرار نداده است. تعقل و خردورزی مهمترین مهارتی است که باید در زندگی انسان آموخته و به کار رود.
1- در برخی روایات آمده است: هیچ مالی برگشت‌کننده‌تر از عقل نیست. منظور روایت می‌تواند این باشد که مدیریت مال و عقل معاش از خود مال مهمتر است اگر کسی مال فراوانی در اختیار داشته باشد ولی از تکنیک‌های مدیریت آن بی‌خبر باشد و یا آنها را به کار نگیرد دارایی خود را از دست می‌دهد در مقابل فراوانند کسانی که با برخورداری از قدرت عقلانی دارایی اندک خود را حفظ و یا زیاد می‌کنند.
2- روایتی دیگر اثر و یا کاربرد خرد را بیان می‌دارد که نگاه مهارتی به آن بسی بجاست. در این روایت آمده است: بهترین (بخش) عقل تدبیر است. تدبیر نگاهی نافذ، دوراندیشانه به چیزی داشتن. انسان مدبر از سطحی‌نگری فارغ است. بسیاری از تصمیمات عجولانه یا قضاوتهای نابجا به دلیل سطحی‌نگری انسان است، این قضاوت‌ها و آن تصمیمات معمولاً انسان را دچار پشیمانی می‌کند. برای تدبیر می‌توان از دانش‌های قبلی خود مقایسه مورد پیش آمده با موارد مشابه و مشاوره با دیگران بهره گرفت در روایت‌های اسلامی آمده است: هیچ پشتیبانی مانند مشاوره وجود ندارد.
3- روایت دیگر چنین است: دوستی‌ورزی نیمی از عقل است. انسان آگاه و خردمند کسی است که در روابط خانوادگی و اجتماعی اصول اخلاق ارتباطی را حفظ کند دشمنی انسان را به تنهایی مبتلا می‌کند. تمام اخلاق ناپسند مانند تکبر، درشت‌خویی، ناسزاگویی و امثال آن به ضعف یا قطع روابط می‌انجامد. قطع روابط نیز آدمی را ناتوان می‌کند. روشن است که بخش قابل ملاحظه‌ای از امور انسان به کمک فکری یا فیزیکی دیگران وابسته است کمال نادانی است که کسی گمان کند خود می‌تواند از عهدۀ همۀ مشکلات خویش برآید. ممکن است فرد بدخو به مناسبت موقعیتی که به دست آورده دیگران را با همراهی با خود وادار کند مانند رئیس یک اداره یا کارخانه یا پدر یک خانواده لیکن این همراهی همدلی نیست زمانی که همدلی در کار نباشد افراد از تمام توان خود برای کمک به دیگران استفاده نخواهند کرد بنابراین ضابطه‌ها به رابطه‌های پایدار بدل نخواهد شد در این مسیر امکان پدید آمدن هرگونه تقلب و نفاق فراهم است در مقابل انسانی که با ابراز دوستی به دیگران کمک می‌کند و یا از آنها کمک می‌گیرد و در مجموع روابط خود را بر مبنای دوستی‌ورزی قرار می‌دهد در واقع تمام ظرفیت‌ها و فعالیت‌های دیگران را به طرزی ناپیدا در اختیار خود می‌گیرد علاوه بر آنکه از لذت معاشرت با آنها نیز برخوردار می‌شود پس انسان عاقل انسان دوستی‌ورز است.
تربیت ذهنی فرزندان
یکی از رئوس مهم تربیت فرزندان تربیت دینی آنهاست. تربیت دینی به طور قطع مبتنی بر این است که والدین خود با رعایت مقررات دینی الگوی عملی مستقیم و زنده‌ای برای فرزندانشان باشند. آگاهی بخشی به افراد درباره دستورات دینی یکی از مراحل تربیت است. اولین گام در این راستا واضح نمودن این حقیقت است که تمام رفتارهای خوب رفتارهایی دینی‌اند. رعایت نظم و نظافت، عدالت‌خواهی، راستگویی، وفای به عهد، احترام متقابل و نیکوسخنی، چیزی جز رعایت دین و دینداری نیست پس اگر کودک یا نوجوان نظافت و نظم فردی خود را رعایت کند باید به او القا نمود که فردی دیندار است تلقین دینداری و مسلمانی از خلال چنین رفتارهای انسانی به افراد مرحله روانشناختی مهمی است که در القا و استحکام احساس دینی مؤثر است.
مرحله دوم آموزش آداب و دستورات شریعت است متأسفانه گروه قابل توجهی از والدین ایرانی با وجود اعتقادات ریشه‌دار به خدا، قرآن و رسول و اهل بیت گرامی‌اش در آموزش دستورات شریعت کوتاهی می‌کنند زمانی که دستورات شریعت آموزش داده نشوند مورد عمل هم قرار نمی‌گیرند تمرین دستورات و قوانین انجام آنها را به مرور زمان بر افراد آسان می‌کند طبعاً اگر در ادامۀ مسیر معرفت و آگاهی محبت به خدا و اهل بیت هم به آن ضمیمه شود شعور و احساس و عادت به انجام مناسک به ایمانی شایسته تبدیل می‌گردد. مرحلۀ دیگری در تربیت دینی وجود دارد که کمتر مورد توجه والدین قرار می‌گیرد و ما نام آن را «تربیت ذهنی» می‌گذاریم.
دانشمندان علم منطق تفکر را چنین تعریف می‌کنند جستجو در بین معلومات و پیدا کردن جواب سوال از میان آنها این رفتار ذهنی که هر فرد در مواجهه با یک سوال یا یک مشکل اندکی تأمل کرده و به معلومات پیشینش مراجعه نماید و سپس جواب مقتضی را بیابد رفتار مثبتی است که بدون تمرین برای افراد به ملکه و عادت تبدیل نمی‌شود در روایتی از حضرت علی(ع) آمده است که انسان نادان اول سخن می‌گوید در حالی که انسان عاقل ابتدا تفکر می‌کند. والدین می‌توانند در هر مرحله و در هر مسئله کوچکی که از فرزندان خود چیزی می‌پرسند و یا از آنها توضیحی درباره امری می‌خواهند ابتدا آنها را وادار به کمی تفکر کنند حتی اگر مسئله و موضوع مورد نظر بی‌اهمیت یا کم اهمیت باشد.
رشد تخیل و تکلم
آدمی در هر مرحله باید به نوعی از عالم خیال و در مجموع از دستگاه ذهن خود استفاده معقول و مفید نماید. این اعجاز ذهن است که تمام لغات را ثبت می‌کند و اعجاز خیال است که جملات را می‌سازد و سومی اعجاز کلمه است که با عالم واقعی ارتباطی توصیف‌ناپذیر دارد. یعنی همان رابطۀ کلمه و معنا یا کلمه و مصداق. انسان‌ها از کلمات پلی برای عبور به واقعیات می‌سازد.
برای مثال ما با استفاده از کلماتی احترام‌آمیز و دلنشین مانند گفتن یک جمله دعایی برای کسی در او شوق و محبت و سپاس می‌آفرینیم همان گونه که کلمات خشن و بی‌ادبانه‌ای که نثار کسی می‌شود نفرت و خشم را در همان لحظه در او ایجاد می‌کند. هر چقدر که ذهن انسان از واژه‌ها و عبارات مختلف انباشته باشد فرد قدرت تعبیر حکایت و تکلم بیشتر می‌یابد.
سیاست خویشتنداری
خویشتنداری یا کف نفس یا تقوی یک رفتار است رفتار در وهلۀ اول نیازمند یک نیروی بازدارنده درونی است و دستیابی به این نیرو علاوه بر باور و اعتقاد نیازمند تمرین است.
باور و اعتقاد به خویشتنداری انسان جهت می‌دهد. زمانی خویشتنداری و کف نفس معنا می‌دهد که فرد در موقعیت انجام دادن یک عمل ناروا و یا در مسیر مسیل و انگیزه انجام آن قرار می‌گیرد و آن‌گاه خودداری کرده و با کوشش (کم یا زیاد) از مهلکۀ ارتکاب آن برهد. تلاش برای بالا بردن توان خویشتنداری ارتقای توانمندی و قدرتهای درونی است. آدمی با قدرت اختیارش شناخته می‌شود شخصی که به تمام محرک‌های بیرونی پاسخ مثبت می‌دهد و در اکثر قریب به اتفاق موارد ناخودآگاه خود را با وضعیت پیرامونی تطبیق می‌دهد نمی‌تواند انسان مختاری باشد این انسان قدرت «نه» گفتن به هیچ یک از این محرک‌ها را ندارد. بسیارند والدینی که همواره نگرانند فرزندانشان به خواسته‌های نامعقول دوستان تن دهند. خواسته‌هایی نظیر کشیدن سیگار، برقراری روابط مشروع، استعمال مواد مخدر و… بخشی از این نگرانی ناشی از این است که والدین می‌دانند هیچ گاه نکوشیده‌اند خویشتنداری را در فرزندان خود ایجاد کنند یعنی قدرت «نه» گفتن را.
پیامدهای فقدان تربیت و برنامه‌های خویشتندارانه
آدمیان در وهله اول به آنچه برای آنان لذت بیشتری فراهم می‌کند تمایل بیشتری دارند و برای انجام این دسته امور سرمایه‌گذاری روانی زیادی نمی‌کنند از سوی دیگر هم امر مادی و لذت‌آوری تاریخ مصرف دارد انسان تنوع طلب با تکرار یک رفتار لذت‌آور احساس خوشایند اولیه را نسبت به آن از دست می‌دهد به همین دلیل خیلی زود به دنبال سطح بالاتری از لذت می‌گردد اگر این لذت‌ها گناه‌آلود باشند معنای این امر غوطه‌وری هر چه بیشتر آدمی در گناه و معصیت است.
حضرت امیر(ع) در نهج‌البلاغه می‌فرمایند: به درستی ترسناکترین و مهلکترین امور بر شما دو چیز است: تبعیت از هوس و آرزوهای طولانی شاهد مثال ما در این قسمت تبعیت از هوی و هوس است به دنبال هوی رفتن یعنی هو کجا که نسیم هوس انسان می‌وزد عمل آدم هم به همان سو برود هر چه خواست بگوید هر چه خواست بنگرد هر چه خواست بخورد و هر چه خواست بپوشد پیروی از هوی دوره عدم بلوغ و طفولیت تفکر و اراده است زیرا این فرد در واقع نمی‌اندیشد. دلیل آن هم روشن است این خود به سرعت مبادرت به عمل می‌کند انتخاب نمی‌کند چون اساساً احتمالات را بررسی نمی‌کند در منظومه فکری این فرد تقسیم به خوب و بد یا خوب و خوب‌ترین وجود ندارد یعنی به سلسله مراتب اخلاقی فکر نمی‌کند بنابراین کسی که روش تفکر را می‌آموزد به مواد صحیح برای تفکر نیز نیاز دارد حضرت امیر(ع) می‌فرمایند رفتار خویشتندارانه رفتاری است که شخص با استفاده از آن براساس یک تقسیم‌بندی زندگی می‌کند «به آنچه پایدار، علاقه‌مند و از آنچه ناپایدار رویگردان است».
راهکار تقویت خویشتنداری
یک راهکار عام در این باره همان است که از کلمات گهربار حضرت امیر استفاده می‌شود.
ان استصعبت نفسه فیها تکره لم یعطها سؤلها فیما تحب، اگر نفس انسان در آنچه دوست ندارد از او نافرمانی کرد انسان هم خواستۀ نفس را به او ندهد این راه حل، عبارت است از اینکه آدمی باید بکوشد همۀ محبوبها و خواسته‌های نفس را اجابت نکند سیر نگه داشتن نفس آن را آرام نمی‌کند بلکه قدرت مهار آن را از بین می‌برد. تاکید بر این نکته لازم است که بدانیم کنترل نفس همواره به این معنا نیست که جلو حرام‌خواهی نفس را بگیریم بلکه دایره کنترل و خویشتنداری گسترده‌تر از ممانعت از انجام رفتارهای ناشایست و محرمات الهی است. برای مثال یک فرد مایل است امروز لباس خاصی را بپوشد که پوشیدن آن هم مانع شرعی ندارد اگر در همین لحظه جلو این محبوب را بگیرد و موقتاً آن لباس را بر تن نکند پدیدۀ کنترل را تمرین می‌نماید. این سخن نه بدان معناست که آدمی باید دائماً با خواسته‌های مشروع خود بستیزد بلکه مراد این است که تا زمان رسیدن به این توانایی روش کنترل را تمرین نماید.
قناعت
قناعت که از ریشۀ لغوی «قنع» و از مصدر قنوع به معنای راضی بودن به عطای کم است حالتی نفسانی و ارادی است یعنی انسان از روی تصمیم و حتی در عین توانگری تلاش می‌کند که خواسته‌های دور و دراز و خاستگاه لذات خود را مدیریت نماید.
قناعت دارایی است. خداوند تعالی به داود پیامبر(ع) وحی فرمود بی‌نیازی را در قناعت قرار دادم و این در حالی است که مردم آن را در زیادی مال جستجو می‌کنند اما نمی‌یابند. رسول خدا فرمود: القناعۀ مال لاینفذ. قناعت مالی پایان‌ناپذیر است من قنع غنی کسی که قانع شد بی‌نیاز می‌شود من قنع بشع کسی که قانع شه سیر می‌شود.
قناعت آرامش دهنده و سالم ساز است
احساس بی‌نیازی دنیایی از رضایت، آرامش و خرسندی را به ارمغان می‌آورد آرامشی که به انسان سلامتی بدن ارزانی می‌کند.ب راساس همین رابطه مستقیم بین آرامش روانی و سلامت جسمانی است که امام حسین(ع) می‌فرمایند: القنوع راحۀ‌الابدان. قناعت راحتی بدن‌ها را به دنبال دارد.
قناعت در مسائل شهوانی عفاف می‌آورد
رضامندی به قدر کفاف منجر به عفاف می‌شود هر قانعی عفیف است.
اثر دیگر عفت‌ورزی و قناعت به همسر تداوم جریان عفت عمومی در جامعه است. یعنی صیانت از عفت، غیرت‌ورزی و کنترل هوس نسبت به زنان در جامعه به جریان عفت عمومی کمک می‌کند. برعکس، هرزگی و عدم رعایت حرمت مادر همسر و خواهر بیگانه، به عدم رعایت حرمت محارم خود فرد از سوی دیگران می‌انجامد. در پایان اشاره به این روایت بسیار بجاست که حضرت امیر فرمودند. پاداش مجاهد شهید در راه خدا بزرگتر از انسان پاکدامنی نیست که توانایی (بی‌عفتی دارد ولی) عفت می‌ورزد. هر آینه انسان عفیف (از فرط پاکی و قداست) گویی فرشته‌ای از فرشتگان خداست. بسیاری از اهل معنا از راه کنترل غریزه جنسی خود به درجات بالای کمال رسیدند.
مهارتهای دیگری چون مثبت‌اندیشی، کنترل خشم، تواضع، مواسات، احساس یگانگی با مردم وجود دارد که اگر این مفاهیم بعنوان مفاد اصلی دینداری در متون آموزشی و سیستم‌های تربیتی قرار گیرند نتایج مفیدی خواهد داشت بسیار مهم است که آداب اخلاقی را زمانی به افراد باید تعلیم داد که موانع درونی از قبیل غرایز و شهوات برای مقابله با این آداب در آدمی بیدار نشده‌اند. درونی کردن این آداب در سنین کودکی بسیار بجا و به موقع است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *