در وبلاگي به نشاني http://baranbahari.blogfa.com آمده است: وقتى چيزها خارج از كنترل شما قرار مىگيرند، كارهايى است كه نبايد بكنيد تا جلوى بدبختى و گرفتارى در زندگىتان را بگيريد: نبايد درباره اينكه دنيا چگونه بايد باشد تصميم بگيريد.
نبايد براى اين كه هركس چگونه رفتار كند، قانون وضع كنيد و سپس وقتى كه دنيا از قوانين شما پيروى نمىكند، عصبانى شويد. اينها كارى است كه مردم بدبخت ميكنند!
از طرف ديگر، شما انتظار داريد كه دوستانتان محبتهاى شما را جبران كنند. مردم قدردان شما باشند. هواپيماها سر ساعت به مقصد برسند. همه مردم امين و درستكار باشند.
اين انتظارات ممكن است معقول و منطقى باشند امّا خيلى وقتها اتفاق نمىافتند. پس به نارحت شدن و عصبانى شدن خاتمه دهيد. راهكار بهترى هم وجود دارد: توقع كمترى داشته باشيد و درعوض، براى خود، اولويتهايى در نظر بگيريد.
در مورد چيزهايى كه در كنترلتان نيستند، به خود بگوييد: «ترجيح مىدهم اين گونه باشد. امّا اگر نشد هم عيب ندارد!»
اين يك تغيير عمده در فكر و ذهن و گرايشهاى شماست و به شما آرامش خاطر بيشترى مىبخشد… شما البته ترجيح مىدهيد كه مردم مؤدب باشند… امّا اگر نبودند هم روزتان خراب نمىشود.
شما ترجيح مىدهيد هوا آفتابى باشد… امّا اگر باران باريد هم بد نيست! براى شادى بيشتر، به يكى از دو چيز زير نياز داريم: تغيير دادن دنيا، يا تغيير دادن فكر و ذهن خودمان. به نظر مىرسد دومى آسانتر باشد!
مسأله ما اين كه مشكل داريم نيست، بلكه مشكل اصلى، نگرش و طرز فكر ما نسبت به مشكلات است. اين كه چه اتفاقى برايتان مىافتد تعيينكننده خوشحالى يا غم شما نيست. بلكه عامل تعيينكننده، چگونه فكر كردن شما درباره اتفاقى است كه برايتان افتاده است!
http://www.isna.ir/ISNA/NewsView.aspx?ID=News-1548720&Lang=P